شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا 1392/11/6



شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا
در این برنامه از یاد خدا، حجت الاسلام و المسلمین حاج علی اکبری به تشریح حقوق زبان در پیشگاه الهی پرداختند.

* اهمیت فوق‌العاده زبان در تربیت انسان

طبق روایات زبان کلید همه‌ی خوبی‌ها و همه‌ی بدی‌ها است. به همین علت ما با یک عضو معمولی طرف نیستیم. فهرستی از آثار نیک زبان و آثار خطرناکش را در جلسات قبل عرض کردیم. امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) در پی حقُّ النَّفس، وارد حقوق اعضا می‌شوند و اوّلین عضوی را که مطرح می‌کنند، زبان است. امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ و َالسَّلام) با بر‌شماردن این حقوق در واقع آداب تربیت الهی را به ما آموزش می‌دهند و اینکه چگونه باید خودمان را مطابق با نقشه‌ی الهی تربیت کنیم. به این منظور نقش هر کدام از اعضا را در یک زندگی مورد رضای الهی، تبیین می‌کنند.

جمع‌بندی حضرت درباره‌ی حقُّ النَّفْس یک جمله بود و آن اینکه: به طاعت الهی درآوردن نفْس و همه‌ی قوا و اعضا و جوارح؛ امّا درباره‌ی زبان، امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) همان‌طور که جلسه‌ی پیش فهرستش را عرض کردیم، پنج حق را نام ‌بردند و در کنار هر حقّ، یک اصل را در تربیت زبان معرّفی ‌کردند و به این ترتیب به ما آموزش می‌دهند که چگونه زبان خود را مدیریّت کنیم.

تعابیر حضرت، تعابیر کلیدی، دقیق و جمع‌بندی آیات فراوانی از قرآن و کلمات اولیای خدا است. امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) در رساله‌ی حقوق، کارشان فشرده‌سازی و شهدگیری و بیان عصاره و خلاصه است؛ لذا تعابیرش خیلی دقیق است. در همین پنج حق، مجموعه‌ی عظیمی از معارف فشرده‌سازی و ارائه ‌شده است؛ بنابراین روی تعابیر و کلمات باید بسیار دقّت کنیم؛ مخصوصاً جوان‌های بسیار عزیز ما که امیدهای آینده هستند.

برای اینکه اهمیّت‌ مسئله بیشتر واضح شود، توجّه همه‌ی عزیزان را جلب می‌کنم در درجه‌ی اوّل به آیاتی از قرآن‌ کریم که در واقع اشاراتی است برای ما که بیشتر به جوانب این مسئله‌ی بسیار مهم، یعنی زبان و ارتباط زبانی و ارتباط کلامی، توجّه کنیم.

 

* بررسی دو آیه درباره زبان

هیچ سخنی بالاتر از قرآن ‌کریم نیست. من از فهرست طولانی آیه‌ها در این زمینه، دو آیه را انتخاب می‌کنم. آیه‌ی اوّل از سوره‌ی مبارکه‌ی قاف است. این آیه جزء آیات شناخته‌شده و مشهور این سوره است و فکر می‌کنم عزیزان‌ ما آن را فراوان شنیده‌اند و با آن اُنس دارند. آیه‌ی کریمه این است: «مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» کافی است دقّت بفرمایید که این آیه در ادامه‌ی این آیات است که خدای متعال می‌فرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ؛ و ما انسان را آفريده‏ايم و مى‏دانيم كه نفس او چه وسوسه‏اى به او مى‏كند» تمام وسوسه‌‌انگیزی‌های نفسانی انسان پیش خداوند معلوم است. «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ؛ و ما از شاهرگ [او] به او نزديك‌تريم». تعبیر، تعبیر عجیبی است. آیه‌ی بعدی به ما نشان می‌دهد که ما همیشه زیر نگاه دو فرشته از جانب پروردگار متعال هستیم که یکی از سمت راست ما و دیگری از سمت چپ، مراقب ما هستند و کارشان حفاظت اعمال ما است: «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنْ الْيَمِين وَعَنْ الشِّمَال قَعِيد؛ آنگاه كه دو [فرشته‏] دريافت‏كننده از راست و از چپ، مراقب نشسته‏اند». این دو حافظ دائماً با ما هستند. از کلمه‌ی «قَعِيد» استفاده‌ می‌شود که بر جانب راست و چپ ما نشسته‌اند. بلافاصله در ادامه می فرماید: «ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ» این فرشتگان همه‌ی کارهای شما را ثبت می‌کنند؛ اعم از خوب یا بد. این دو فرشته‌ی عزیز از مطلع تکلیف ما تا پایان دوران زندگی مأموریّت دارند که با ما باشند. از روایات استفاده می‌شود که مأمور سمت راست حسنات را می‌نویسد و حفاظت می‌کند و سمت چپ مأمور نگارش سیّئات است؛ با این تفاوت که سمت راستی شتاب می‌کند در نوشتن و سمت چپی تحت امر سمت راستی است.

در روایات است که هنگامی که انسان گناهی می‌کند، فرشته سمت راست به فرشته سمت چپ می‌گوید: ننویس، به او وقت بده تا نامه‌اش بد نوشته نشود. در سوره‌ی مبارکه‌ی انفطار، خداوند می‌فرماید: «وَ إِنَّ عَلَیکمْ لَحافِظِینَ کراماً کاتِبِینَ» در اینجا سخن از «کِرامِ کاتِبین» به میان آمده است؛ نویسندگانی بزرگوار که از سوی حضرت کریم مأموریّت دارند اعمال را کریمانه بنویسند. کریمانه نوشتن‌شان این است که سمت راست تعجیل می‌کند در نوشتن و پر و پیمان هم می‌نویسد، یعنی یک حسنه‌ی شما را ده‌ برابر برایتان می‌نویسد و ثبت می‌کند؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا؛[1] هر كس كار نيكى بياورد، ده برابر آن [پاداش‏] خواهد داشت». کارهای شما را در ده ضرب و تکثیر می‌کند. سمت چپی کریمانه می‌نویسد؛ یعنی با تأخیر. در بعضی روایات دارد که به انسان گنه کار هفت ساعت مهلت می‌دهند تا توبه کند.[2] اگر به نوشتن ناچار شد، فقط به اندازه‌ی همان کاری که شخص انجام داده است، می‌نویسد. این وظیفه عمومی این دو فرشته‌ی عزیز و گرامی (سَلامُ الله عَلَیهِما) است که خوب است انسان عادت کند با آنها حرف بزند و حضورشان را احساس کند؛ چراکه اینها همیشه با ما هستند و حافظ اعمال و نگهدارنده‌ی اعمال ما هستند. طبعاً فرشته‌ی سمت راست نقش الهام‌بخشی دارد و ما را به انجام دادن کارهای خوب و نیک تشویق می‌کند. فرشته‌ی سمت چپ نیز نقش نگهدارنده و ترمزدهنده را دارد.

از بین همه‌ی اعمال ما که از آغاز روز تا پایان شب و تا هر وقت که بیدار و هوشیار هستیم، ادامه دارد، از بین همه‌ی این کارها، خدای متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی قاف کار زبان را برجسته می‌کند و مورد تأکید ویژه قرار می‌دهد؛ آن هم با این تعبیر: «ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ؛ [آدمى‏] هيچ سخنى را به لفظ درنمى‏آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‏كند]». امکان ندارد شما لفظی را به کار ببرید و آنها آن را ننویسند.

«یَلْفِظ» یعنی پرتاب کردن. هر سخنی که از زبان شما به بیرون پرتاب می‌شود، در واقع همان صوتی است که ساخته می‌شود با آن ترکیب عجیب و بدیعی که خدای متعال در حنجره‌های صوتی ما، در کام ما، در زبان ما، در لب‌های ما، در دندان‌های ما قرار داده و همه‌ی اینها دست به دست هم می‌دهند تا این الفاظ ساخته بشود و با آن طنین خاص به بیرون پرتاب بشود. ببینید چقدر کار عظیمی است! یک دستگاه فوق‌العاده عظیم که با هدایت مغز کار می‌کند. هنگامی که حرف می‌زنیم، در واقع خزانه‌ی لغات ما فعّال می‌شود، ترکیب‌ها ساخته و ارائه می‌شود. دقّت بفرمایید: هر لفظی که به کار ببرید یا به عبارت دقیق‌تر هر سخنی که به لفظ بیاید، واژه‌سازی بشود و به بیرون پرتاب شود و در شبکه‌ی ارتباط نامرئی بین شما و مخاطب شما قرار گیرد، قبل از اینکه به مخاطب برسد، در دست‌های این دو فرشته‌ی نگهبان قرار می‌گیرد و ثبت و ضبط می‌شود.

«یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ»، «لَدَیْهِ» یعنی همان لحظه‌ای که این سخن گفته می‌شود، آن را می‌نویسند و ضبط می‌کنند. بعضی از مفسّرین، از جمله علّامه‌ی طباطبایی (رِضوانُ الله تَعالی عَلیه) در تفسیر گران‌قدر المیزان از آیه «ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» استفاده می‌کند که این رَقِیب و عَتِید، همان دو فرشته هستند که مراقبت و حافظ شما هستند. این دو ملک کاملاً آماده‌ی انجام مأموریّت هستند. یک لحظه هم غیبت و خستگی ندارند. سرحال، دقیق و مراقب هستند. خوب است انسان اوّل روز با آنها سلام و احوالپرسی‌ای داشته باشد. در آخر روز هم از بی‌دقّتی‌ها و امثال آن از آنها عذرخواهی کند.

اهمیّت سخن را ملاحظه فرمودید؟ در اهمیت آن همین بس که از بین همه‌ی کارهای شما، در این آیه، به ‌طور مستقل اعلام شده که هر کلمه‌ای که بگویید، حفاظت می‌شود و این دو مأمور بزرگوار، کلمات شما را حفاظت می‌کنند. زشت یا زیبا، هیچ چیزی گُم نمی‌شود.

 

* اصلاح اعمال و بخشش الهی در پرتو اصلاح زبان

امّا آیه‌ی دوم، از سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب انتخاب شده است. آیه‌ی هفتاد این سوره‌ی مبارکه، خطاب به مؤمنین است. این آیه حقیقتاً خیلی تکان‌دهنده‌ است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِیداً؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد». خطاب به مؤمنین است که ای انسان‌های مؤمن، خدا را در نظر بگیرید و تقوا را رعایت کنید و حضور خودتان را در محضر پروردگار متعال در نظر بیاورید. حریم خدای متعال را رعایت کنید و ایما‌نتان را در رفتار، عمل و گفتارتان جاری کنید. در اینجا سخن از تقوای گفتاری است. «قُولُوا قَوْلاً سَدِیداً» سخنی که می‌خواهید بگویید، سخنی استوار، محکم و نفوذناپذیر باشد که باطل در آن راه نداشته باشد. قابل دفاع و مفید و پخته باشد. یعنی استدلال‌پذیر، از روی علم و آگاهی و جوانب و عواقبش سنجیده شده باشد. «قول سَدید» از هر آفتی به دور است.

دقّت کنید! آیه بعد از آن، آیه خیلی عجیب و واقعاً تکان‌دهنده‌ای است: «يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً؛» ادامه‌ی این توصیه‌ی جدّی به جامعه‌ی مؤمنان این است که مواظب سخنانشان باشند. سخن شما باید استوار و محکم و دقیق و خداپسند باشد که تقوا در آن کاملاً رعایت شده باشد. سخنی که در آن تقوای الهی رعایت شده باشد، قول سدید محسوب می‌شود.

اگر شما سخن شایسته بگویید، خدای متعال کارهای دیگر شما را اصلاح می‌کند. «يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ»، اگر سخنان شما اصلاح بشود، همه‌ی اعمال شما اصلاح می‌شود. «وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ» و خدای متعال همه‌ی گناهان شما را می‌بخشد و مورد آمرزش قرار می‌دهد.

ادامه‌ی آیه یک قاعده‌ی کلّی است، ناظر به همین مسئله‌ی کلیدی. «وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً»، اگر کسی به اطاعت از پروردگار و پیامبر موفّق بشود، به خوشبختی و سعادت بسیار بزرگی دست پیدا کرده است. واقعاً حیرت‌انگیز است! اگر سخن شما اصلاح شود، همه‌ی کارهای شما اصلاح می‌شود و بسیاری از گناهان شما ذیل آمرزش الهی قرار می‌گیرد.

کدام یک از اعضا و جوارح ما چنین مرتبه و اهمیتی دارد؟ در نهج‌البلاغه‌، امیر مؤمنان علی (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) تعبیر عجیبی را از پیامبر گرامی ما (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) نقل کرده‌اند مبنی بر اینکه ایمان شما و سلامت ایمانتان به سلامت قلبتان وابسته‌ است و سلامت و استقامت قلبتان به سلامت زبان وابسته است‌. همچنین فرمودند اگر زبان شما مستقیم شد، دل شما مستقیم می‌شود، ایمان شما مستقیم و حفاظت می‌شود و قوام پیدا می‌کند. همه‌ی چیزها به زبان برمی‌گردد؛ لذا مسئله زبان مسئله‌ای عادی نیست و نباید با این مسئله عادی برخورد کرد.  

ما یک کار بسیار مهمّی را در پیش داریم و آن تربیت زبان ما است که تربیت زبان جزء اوّلیّات فهرست خودسازی انسان مؤمن است. اگر ما یک دفترچه خودسازی‌ داشته باشیم و بخواهیم کارها را در آن اولویّت‌گذاری کنیم، در ردیف اوّل، تربیت زبان قرار می‌گیرد؛ زیرا زبان جایگاه و نقش و اهمیّت فوق‌العاده‌ای دارد.

در جلسه‌ی گذشته عرض کردیم که بیشتر باید سکوت را تمرین کرد. پیامبر عزیز ما سکوت‌های فراوانی داشتند؛ البته همه‌ی اولیاء خدا این‌ گونه بوده‌اند. مخاطرات و آسیب‌ها و برکات سخن و اهمیّتش در سرنوشت ما، به ما یادآوری می‌کند که باید حتماً سکوت حفاظتی داشته باشیم و سخنان خود را در لحظات سکوت، پخته و بررسی کنیم، جوانبش را بسنجیم و بعد به زبان بیاوریم تا سخنان ما سخنانی باشد متّکی به تفکّر. البته هر سکوتی پسندیده نیست. گفت: «دو چیز طِیره‌ی عقل است، دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی.»[3] ‌وقتی که انسان باید نگوید، بگوید و زمانی که باید بگوید، نگوید. بعضی از سکوت‌ها سکوت‌های خوبی نیستند و باعث شومی خِرَد و سبُکی خِرَد انسان می‌شود. بنابراین سکوت بیجا هم کم از سخن بیجا نیست. اما سکوت مثبت، سکوت حکیمانه است که در آن انسان عاقبت‌سنجی می‌کند و عواقب را می‌سنجد. گاهی من خودم به مناسبت‌هایی در بعضی از جلسات سعی کرده‌ام به این جمله توجّه کنم؛ لذا همه‌ی جلسه را سکوت کردم. می‌خواستم صحبتی بکنم، سخنم را سنجیدم، بعد گفتم سایر دوستانی که در جلسه هستند سخن بگویند و مطالب از زبان آنها گفته ‌شود. بعد که بررسی ‌کردم دیدم، عجب! چه خوب شد چیزی نگفتم.

 

* تمرین سکوت و حفظ زبان از آفات

این قدر این مسئله مهم و حسّاس است که گویا ما به‌ جای تمرین سخن گفتن باید مدت‌های زیادی تمرین سکوت بکنیم. در روایت است که حضرت فرمود شما دنبال یاد گرفتن فنون سخنوری هستید، ولی غافل هستید از اینکه باید سکوت را هم یاد گرفت. سکوتی که در آن انسان تفکّر می‌کند، انتخاب می‌کند، واژه‌گزینی می‌کند، ترکیب‌ها را انتخاب می‌کند، عوارض سخنش را می‌سنجد، آن‌ وقت می‌بینید که سکوتش طولانی و گفتارهایش حساب شده و سنجیده و به اندازه خواهد بود. یادمان بماند که در برابر درخواست سفارش از پیامبر اعظم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) حضرت فرمودند: «اِحفَظ لِسانَك؛ زبانت را حفظ کن». آن شخص دوباره گفت: «یا رَسول‌الله‌ اَوصِنی‌؛ ای رسول خدا، مرا سفارشی بفرمایید». مثل اینکه مسئله در نگاه او خیلی ساده آمد؛ لذا دوباره تقاضای نصیحت کرد. حضرت فرمودند: «اِحفَظ لِسانَك». در برابر درخواست دوباره آن مرد، برای بار سوم هم حضرت همین جمله را تکرار کردند. سپس حضرت فرمودند: «وَیحَک»، خیلی تعبیر سنگینی است؛ وای بر تو. این قدر تو غافل و بی‌توجّه هستی؟ آیا چیزی جز تیزی زبان‌ها مردم را به آتش جهنّم می‌برد؟ «وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ فِي النَّارِ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ؛[4] آیا جز داس و تیزی زبان‌ها چیز دیگری هست که مردم را جهنّمی کند؟»

 

* پنج اصل در تربیت زبان

امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) پنج حق را اینجا مطرح می‌فرمایند که این پنج حق را وقتی کنار هم فهرست می‌کنیم، پنج اصل در تربیت زبان و امانت‌داری از این نعمت بسیار بزرگ پروردگار متعال و شکرگزاری این نعمت بسیار عظیم الهی به ‌دست می‌آید.

مطلب اوّل عبارت است از اکرام و گرامی‌داشت زبان از سخنان زشت و ناپسند. اصلی که از حقّ نخستین به ‌دست می‌آید، اصل حفاظت و مراقبت از زبان در برابر آسیب‌ها است.

حقّ دوم عادت‌دادن زبان به سخن نیک و سودمند، گفتار نیک، سودمند و مفید است. پس اصل دوم اصل سودمندی و نیک‌گفتاری است.

حقّ سوم، اصل ادب در گفتار است. ادب  به زیبا سخن گفتن و قول حَسَن و نیکو گفتن برمی‌گردد که بسیار مهم است.

چهارمین حق عبارت است از اینکه زبانت را در کام بگیری مگر وقتی که به سخن گفتن نیاز باشد. یعنی اصل حکیمانه و خردمندانه سخن گفتن.

پنجم، زبانت را از بیهوده‌گویی و زیاده‌گویی نگهدار که این اصل عبارت است از اصل کم‌گویی. گفت:«کم گوی و گزیده گوی چون دُرّ».[5]

این پنج اصل و پنج قاعده، به انسان مؤمن کمک می‌کند که زبانش را به طاعت پرودگار متعال دربیاورد، امانت الهی را به سلامت به مقصد برساند و شکر نعمت بزرگی را که خدای متعال به او داده است، به ‌جای بیاورد. این تعابیر خیلی دقیق است: طاعت، امانت‌داری، شکر. زبان از یک جهت نعمت است باید شکر کنیم و از جهت دیگر امانت و باید امین باشیم که محصول این دو می‌شود طاعت پروردگار متعال؛ یعنی اگر زبان ما در خدمت طاعت الهی باشد، به رستگاری بسیار بزرگی نائل می شویم: « ‎مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً». [6]

از اینجا یک نتیجه می‌گیریم و آن اینکه همه‌ی ما کار مهم و سختی را در پیش داریم. تربیت زبان کاری سخت و مهمّ است.

 

* یک توصیه سلوکی

گاهی بعضی از عزیزان، جوان‌ها و دوستان مؤمن می‌گویند: ما می‌خواهیم سیر و سلوک کنیم، یک قاعده‌ به ما نشان بدهید که به‌ سوی خدای متعال سفر کنیم. باید به همه‌ی این مخاطبان عزیز که در جستجوی کمال و رشد و سعادت و نیک‌فرجامی و سرانجامی خوش و دل‌پذیر هستند این جمله پیامبر اکرم را بگوییم: «اِحفَظ لِسانَك»، زبانت را دریاب! اگر زبان به قاعده‌ی الهی تربیت شود و مهندسی الهی درباره‌ی زبان اجرا شود، انسان به فرجام نیک و خوشبختی دست پیدا می‌کند و این کار برایش آسان می‌شود. این همان ریاضت است؛ ریاضتی که خیلی‌ها دنبالش هستند و می‌خواهند سیر و سلوک کنند. نمی‌خواهد دنبال چیزهای عجیب و غریب باشید؛ به طاعت درآوردن زبانی که اگر لِگامش را رها کنید، شما را تا قعر جهنّم می‌برد؛ زیرا زورش خیلی زیاد است.

 

* شنونده‌ی نزدیک

در اینجا یک بشارتی می‌دهم. برای اینکه زبان را ادب کنیم و حقوقی را که امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) بیان فرمودند، به ‌جا بیاوریم و اجرا کنیم، و این پنج قاعده‌ی طلایی را راجع به تربیت زبان به‌ کار بگیریم، یک لطیفه‌ی عرفانی قرآنی و بسیار شیرین را عرض می‌کنم که در این زمینه به ما بسیار کمک می‌کند. همه آن را شنیده‌ایم و با آن آشنا هستیم؛ ولی شاید از این منظر به این مسئله کم توجّه کرده باشیم، و آن عبارت است از اینکه خدای عزیز مهربان، خالق، مالک، ولیّ و همه‌کاره‌ی ما در کلام دلنشین و زیبای خودش، یعنی قرآن‌کریم، خودش را «سَمیع» معرّفی کرده است. تأکیدی که روی این اسماء شده عجیب است. در حقیقت گشایش ابواب معرفت و فیض ربوبی به ‌روی انسان‌ها هستند. فقط کافی است که به آنها ایمان بیاوریم؛ یعنی در واقع به خدای متعال ایمان بیاوریم.

خدا سَمیع است و می‌شنود. هنگامی که سخن یا کلام یا حرفی را بر زبان می‌آوریم، قبل از آنکه آن دو فرشته آن را بگیرند و حفاظت ‌کنند، او است که می‌شنود و مطلب شما را می‌گیرد. خدای متعال در قرآن‌ کریم این صفت را با صفات دیگرش ترکیب کرده است: «سَمیعٌ عَلیم»، «سَمیعٌ بَصیر»، «سَمیعٌ قَریب»، «سَمیعٌ مُجیب». این ترکیب‌ها خیلی لطیف است. یک ‌جا هم می‌گوید: «سَمیعُ الدُّعا»

اگر باور کنیم که ما در حضور او هستیم و سخنان ما قبل از اینکه شنونده‌ی دیگری داشته باشد و قبل از دریافت فرشته‌های عزیز و مهربان که مأمور ضبط صحبت‌های ما هستند، او می‌شنود، دیگر هر سخنی را بر زبان جاری نمی‌کنیم. چنانچه به این مطلب فکر کنیم و آن را تکرار کنیم، تمام کردارها و گفتارهای ما دستخوش تغییر خواهد شد. دوستانی که احساس می‌کنند زبانشان تربیت لازم را پید نکرده است، اسم مقدّس «سمیع» را زیاد تکرار کنند. در خلوت و جَلوت توجّه پیدا کنند که او می‌شنود. به این ترتیب، به مرور زمان، در انسان ادب حضور و حیا پیدا می‌شود. ما چوب کم‌حیایی‌مان را می‌خوریم، چون حضور او را باور نکرده‌ایم یا کمتر به آن توجّه ‌کرده‌ایم. اگر انسان حضور خدای متعال را باور کند، در او حیا پیدا می‌شود، عقلش تربیت می‌شود، خِردش بارور می‌شود و خِرد که بارور بشود، سخن هرز، بد و بیجا نمی‌گوید. لفظ زشت به‌ کار نمی‌برد، به اندازه سخن می‌گوید، سخن بیهوده نمی‌گوید، با درنگ و تأمّل حرف می‌زند.

«سَمیعٌ قَریب»، یعنی به شما نزدیک است. از خود شما به شما نزدیک‌تر است. امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام)  در مطلع مناجات شعبانیه می‌گوید: «وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعا إِلَيْكَ» می‌گوید: من به رحمت تو امید دارم. «رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي» حاجت مرا می‌دانی و ضمیر مرا می‌شناسی. بعد می‌گوید: چیزی را که من می‌خواهم بگویم، تو می‌دانی. قبل از اینکه لفظ بشود، قبل از اینکه واژه بشود، قبل از اینکه در دهان من بچرخد و به زبان من جاری بشود، قبل از اینکه تبدیل به صوت بشود، پیش از اینکه بر زبانم جاری بشود، تو باخبر هستی. خودش فرمود: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ‏ حَبْلِ‏ الْوَرِيد»[7]  گاهی حبل الورید را به «رگ گردن» ترجمه می‌کنند، ولی من می‌گویم به «رگ قلب» که این ترجمه لطیف‌تر است.

فرق این سمع با همه‌ی سَمع‌های دنیا این است که قبل از اینکه اراده سخن گفتن ‌کنی، او می‌داند. البته لطیف‌ترش این است که حتی قبل از اراده تو!

  

* بدگویی، آفت جامعه دینی

ما از بی‌دقّتی‌های گفتاری‌مان خیلی لطمه می‌خوریم. جامعه‌ی ما، جامعه‌ای است که قرآن را قبول دارد، پیامبر عزیز را قبول دارد، اهل‌بیت را قبول دارد، مردم ما در مجالس حسینی شرکت می‌کنند، در محرّم و صفر به سر و سینه می زنند، جامعه‌ای است که دلداده‌ی امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) است، به امام سجاد (علیه الصلاة و السلام) که این جملات را از او می خوانیم ارادت و دلدادگی دارد؛ اما متأسفانه وضعیّت گفتاری‌مان وضعیّت خوبی نیست. روابط کلامی‌مان روابط خوب و شایسته‌‌ای نیست.

اصل کم‌گویی، اصل سکوت، اصل ادب و زیبا سخن گفتن، اصل خیررسانی و سودمند صحبت کردن و حفاظت از آسیب‌ها و عدم ورود به مناطق خطر و خطوط قرمز را باید مراقبت کرد. مخصوصاً در خانواده‌ها که منشأ خیلی از آسیب‌های خانوادگی‌ای که به ما گزارش می‌شود، غفلت از همین نکته است. خانم می‌گوید شوهر من بد حرف می‌زند، آقا می‌گوید من از زخم‌زبان‌های همسرم امان ندارم. می‌خواهم وارد خانه شوم، می‌ترسم. اگر وارد شوم، ملامت، سرزنش، تحقیر و توهین‌ها را باید تحمل کنم. این اتّفاقات گاهی در حضور بچه‌ها رُخ می‌دهد و غافل هستیم که آنها از نظر کلامی دارند تربیت می‌شوند. به خاطر زبان شکاف‌ها و آسیب‌هایی به ‌وجود می‌آید که گاهی تا مرز فروپاشی خانواده پیش می‌رود و دوستی‌ها را به دشمنی تبدیل می‌کند و بسیاری آسیب‌های دیگر را پیش می‌آورد.

 

* اهمیت دوران نوجوانی در تربیت زبان

در این زمینه باید از خدای متعال که سَمیع است و از ولیّ خدا و حجّت خدا، حضرت بقیّة اللهِ الاَعظم (اَرواحُنا فِداه) کمک بگیریم. انسان نمی‌تواند بدون کمک خدای متعال این راه را برود. این مسیر رفتنی است؛ ولی دشوار است و باید همّت کرد. خیلی به مسئله‌ی تربیت زبان نیاز داریم و تأکید خاصّ من به جوان‌ترها و نوجوان‌های عزیز این است که بهترین وقت برای تمرین سکوت، کم‌گویی و گزیده‌گویی و عادت کردن به خیر و نیک‌گفتاری و عادت به زیبا سخن گفتن و داشتن حفاظت، دوران نوجوانی و جوانی است؛ لذا عزیزان ما این وقت را غنیمت بشمارند. اگر زبان انسان به بد گفتن عادت بکند، دیگر به این آسانی ها نمی‌توان اصلاحش کرد.

تربیت زبانی و تربیت کلامی و اجرای حقوقی که امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) فرمودند، عمدتاً به دوران کودکی و نوجوانی و جوانی مربوط است؛ البتّه بزرگ‌ترها هم باید تمرین کنند؛ زیرا امروزه مسائل و مشکلات خانوادگی را زیاد مبتلا هستیم و جزء مسائل جدّی ما است. در خانواده، بیشتر ارتباطات ما ارتباطات کلامی است و این ارتباطات کلامی است که در خانواده فضاسازی می‌کند، فضای محبّت می‌دهد، انرژی مثبت می‌دهد، روحیه می‌دهد، رشد می‌دهد، نورانیّت و معنویّت می‌دهد. ارتباط کلامی است که وقتی آسیب ببیند، حال می‌گیرد، تحقیر می‌کند، سرشکستگی به‌ وجود می‌آورد، فضای منزل را تاریک می‌کند. این آن بخشی است که به مراقبت ویژه‌ی همه‌ی ما نیاز دارد. ان‌شاءالله همه به این قواعد طلایی تربیت زبان که امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) آنها را برشمرده، عمل کنیم.



پی‌نوشت:

[1]. انعام: 160.

[2]. امام صادق (عَلَيْهِ السَّلَامُ) ‏فرمود: «هيج بنده مؤمنى مرتكب گناهى نمى‏شود مگر آنكه هفت‏ ساعت‏ به او مهلت داده مى‏شود، پس اگر به درگاه خداوند استغفار كرد، آمرزيده مى‏شود؛ و چه بسا بعد از گذشت بيست سال گناهش را به ياد آورد و استغفار كند، آمرزيده شود. و همانا كافر گناه خود را فراموش مى‏كند تا مبادا به درگاه خدا توبه و استغفار كند». حسين بن سعيد كوفى اهوازی، الزهد، ترجمه عبدالله صالحی، ص163.

[3]. سعدی، گلستان.

[4]. کلینی، کافی، ج2، ص115.

[5]. نظامی.

[6]. احزاب:71.

[7]. ق: 16. 



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *