متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۲» 1396/10/4


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۲»
قرآن کریم اساساً نقشه‌ی رسیدن به بهشت ابدی و راه دستیابی به درجات والای بهشتی است. قرآن کریم «شفیع الی الجنه» و «شفیع فی الجنه» است؛ هم انسان را به بهشت می‌برد و هم در بهشت بالا می‌برد. به شفاعت قرآن کریم، انسان به درجات عالی دست پیدا می‌کند و فکر و قلب و عملش ارتقا می‌یابد.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ، وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ، وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ قَامُوا لَكَ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ حَتَّى تُطَهِّرَنَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِيرِهِ، وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ اسْتَضَاؤُوا بِنُورِهِ، وَ لَمْ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَيَقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ».

موضوع سخن همچنان گزارش مضامین دعای چهل و دوم صحیفه مبارکه سجادیه است.

جلسه‌ی گذشته به مناسبت دو جمله‌ی کلیدی، مقداری بحث ما متوقف شد. نقش قرآن کریم در دستیابی به منزل کرامت و محل سلامت تعبیری بود که حضرت داشتند و ما مقداری آنها را مباحثه کردیم. یک جمله باقی ماند و آن، آرزو و درخواست ما بود که با قرآن کریم به مقام امن و امان در قیامت دست یابیم که با عنوان «نجاه فی عرصه القیامه» تعبیر شد.

جمله‌ی بعدی هم یک مرحله بالاتر از آن را بیان می‌کند که هم در امان باشیم و هم به‌وسیله‌ی هدایت قرآنی، از مواهب الهی در بهشت بهره‌ی دائمی و ابدی داشته باشیم. این نعیم معنایش همین بهره‌های جاودانی است. از خصوصیات بهشت این است که نعیمش مقیم است و زوال و کم ندارد.

 

نقش قرآن در بهشتی شدن و دستیابی به مراحل بالای آن

قرآن کریم اساساً نقشه‌ی رسیدن به بهشت ابدی و راه دستیابی به درجات والای بهشتی است. قرآن کریم «شفیع الی الجنه» و «شفیع فی الجنه» است؛ هم انسان را به بهشت می‌برد و هم در بهشت بالا می‌برد. به شفاعت قرآن کریم، انسان به درجات عالی دست پیدا می‌کند و فکر و قلب و عملش ارتقا می‌یابد.

تشرّف ما به ساحت قرآن کریم و دستیابی ما به ژرفای معارف آن و حظّ ما از انوار قرآنی، وابسته به توسل به کرامات و الطاف محمد و آل محمد (علیهم السلام) است. به همین جهت این صلوات‌ها در بین این عبارت‌ها آمده است. ما در واقع خودمان را در سایه‌سار عنایات پیامبر و اهل‌بیت (علیهم السلام) می‌بریم که «مَن خُوطب به»[1] قرآن هستند و ترجمان و عینیت قرآن نزد آنها است و با آنها می‌توانیم از قرآن کریم بهره‌هایی داشته باشیم.

 

در پرتو قرآن، به چه چیزهایی دست می‌یابیم؟

1. نجات یافتن از بار سنگین گناهان

«وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ»؛ از خدای متعال می‌خواهیم که به برکت و هدایت قرآن کریم و به عظمت و اعتبار آن، بار سنگین گناهان را که به آن مبتلا هستیم، از دوش ما بردارد. این ترکیب بسیار بدیع و جالب است و اشاره به بارهای سنگین دارد. ثقل حکایت از نفس‌گیر بودن است که وقتی این سنگینی بر دوش کسی باشد، نمی‌تواند حرکت کند. اگر زیر پای این شخص خالی باشد، این ثقل او را پایین هم می‌برد. مثلاً فرض کنید کسی در میانه‌ی مرداب است و بار 500 کیلویی هم روی دوش او گذاشته‌اند؛ چنین شخصی مدام پایین می‌رود و غرق می‌شود. حتی اگر زیر پای شخص محکم باشد و چنین بار سنگینی روی دوش او گذاشته شود، از حرکت باز می‌ماند و متوقف می‌شود و نمی‌تواند سیر داشته باشد. گناه چنین اثری دارد؛ یعنی باعث توقف می‌شود و انسان نمی‌تواند سیر کند. ضمن اینکه باعث سقوط و غرق شدن در دریای عذاب است. اینکه فرموده‌اند: «تَخَفّفُوا تَلْحَقُوا»؛[2] یعنی سبک شوید تا برسید. با این بار سنگین که ما داریم، اصلاً نمی‌توانیم راه برویم و اگر هم راه برویم، خیلی آهسته خواهیم رفت. کسی که سبک‌بار است، با سرعت و وضعیت مناسبی پیش می‌رود.

بعدها خواهم گفت قرآن کریم چگونه بار گناه را از دوش انسان برمی‌دارد و او را سبک می‌کند.

 

2. همانند شدن با ابرار

«وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ»؛ این عبارت هم خیلی زیبا است. شمائل جمع شمال و به معنای خُلق است. البته به معنای سیما و چهره هم گفته می‌شود. ابرار جمع بَرّ و از اصطلاحات قرآنی است. حکایت از شخصیتی است که مکارم اخلاق (فهرست طولانی فضیلت‌ها) را به همراه ریشه و پایه‌ی توحیدی در عالی‌ترین سطح درون خود تثبیت کرده باشد. وقتی کلمه‌ی ابرار را می‌شنوید، ذهن شما سراغ آیات مربوطه می‌رود و شاید یکی از زیباترین آیات مربوط به ابرار، آیه‌ی شریفه‌ی «إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا؛[3] به‌يقين ابرار و نيكان از جامى مى‌نوشند كه با عطر خوشى آميخته است» باشد. شما در این آیات شخصیتی توحیدی و قیامت‌ترس و قیامت‌گرا را می‌بینید که خالص و عاشق حق است. در کنار این ویژگی‌ها فهرستی از ایثار و اطعام و دستگیری را باید بیاورید. پس شخص برّ، از نظر فکری و عقیدتی و اخلاقی، شخصیتی زیبا است که حقیقتاً دلبری می‌کند. شمائل ابرار در نگارگری قرآن کریم در احسن وجه تصویرگری و ارائه شده است که یک نمونه را در سوره‌ی مبارکه‌ی انسان مشاهده کردید. شمائل ابرار، شمائل اولیای خدا و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) است که همگی وجیه در دنیا و آخرت هستند و از مقربان محسوب می‌شوند. جای‌جای قرآن نگارخانه‌ی این جلوه‌های آسمانی و چهره‌های جذاب است که هر یک را می‌بینیم، مات و مبهوت می‌شویم.

اگر کسی خود را به قرآن کریم بسپارد، وارد چرخه‌ی همانندسازی با ابرار می‌شود و این جذبه با جلوه‌های ربوبی ترکیب می‌شود و فطرت و روح را به وجد و هیجان می‌آورد و تمنای این مقامات را در انسان تقویت می‌کند و اشتهای رسیدن به این مراتب را در انسان به وجود می‌آورد و عشق به اولیا را در انسان ایجاد می‌کند. این کارِ قرآن کریم است.

«هَبْ لَنَا» یعنی به من هم هبه کن. قبلاً هم گفته‌ام که این کلمه با «اعطنا» خیلی تفاوت دارد. هبه، معنای لطیف و مبتنی بر ارائه‌ی کریمانه و فرحناک و وجدآور دارد؛ چنان‌که قرآن در مورد فرزند می‌گوید: «رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً؛[4] پروردگارا، از جانب خود به من فرزندی پاکیزه ببخش» یا «هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ؛[5] همسران و فرزندانى به ما ببخش که چشمان ما به ایشان روشن گردد». جالب است که غالباً در مورد همسر و فرزند استفاده شده است.

شما اینجا بیان می‌دارید که من این ویژگی را با قرآن و در محضر قرآن و با شفاعت قرآن می‌خواهم. «هَبْ لَنَا» یعنی ما به‌واسطه‌ی راهنمایی قرآن کریم به منظومه‌ی دلنشین صفات ابرار و شمائل آنان دست یابیم. اوج این شمائل، شمائل محمد و آل محمد (علیهم السلام) است.

 

3. دنباله‌روی از نیکان

«وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ قَامُوا لَكَ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ»؛ این درخواست نیز در پرتو و به وساطت و به شفاعت قرآن کریم است. ما توقع داریم که به مدد قرآن کریم پشت سر کسانی قرار بگیریم و آثار کسانی را دنبال کنیم که ویژگی‌شان این است: «قَامُوا لَكَ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ»؛ با قرآن در قسمت‌های مختلف شب و روز برای خدا حرکت می‌کنند و دائم‌الارتباط با قرآن کریم هستند و شب و روز آنان با قرآن است. این تعبیر حکایت از این دارد که این افراد خالصانه نزد قرآن می‌آیند.

در مورد کلمه‌ی «قاموا» باید معنای ظاهری و باطنی را مورد نظر داشت. معنای ظاهری حکایت از آن است که این افراد در نماز‌های خود به صورت خالصانه قرآن می‌خوانند و دنباله‌رو بودن یعنی ما هم همان روش را داشته باشیم. «قاموا» یک معنای واقعی هم دارد و آن اینکه این افراد، قرآن کریم را عمود خیمه‌ی زندگی خود قرار داده و تربیت و سیاست و اقتصاد و فرهنگ خود را با قرآن کریم برپا کرده و قوام داده‌اند. امام سجاد (علیه السلام)، کسانی را مقتدای ما قرار می‌دهد که ارتباطشان با قرآن کریم وسیع است و تمام شبانه‌روز آنان را در بر می‌گیرد. معنای فراگیر این قیام برای خدا همان است که زندگی‌شان رنگ خدایی داشته باشد. البته معنای ظاهری هم زیبا و مناسب است؛ چراکه زندگی مؤمن در نماز، خدایی می‌شود و قوام نماز به قیامِ آن و قیام نماز به قرآن است.

 

خواندن قرآن در نماز

ما در نماز خیلی کم قرآن می‌خوانیم و به چند سوره‌ی معروف بسنده می‌کنیم. البته سوره‌ی کوثر، کوچک‌ترین سوره‌ی قرآن به لحاظ الفاظ و بزرگ‌ترین سوره‌ی قرآن به لحاظ معنا است؛ با وجود این می‌توان سوره‌های متعددی از جزء سی‌ام قرآن را در نماز خواند. اگر کسی با توجه به معنا، سوره‌ی مبارکه‌ی مطففین را در نماز بخواند، منهدم می‌شود و اوج می‌گیرد.

سوره‌های جزء سی، طولانی نیست و آیات کوچکی دارد. بسیاری از سوره‌ها را از جمله سوره‌ی فجر و سوره‌ی واقعه سفارش شده است که در نماز بخوانیم. ما هم که امام جماعت می‌شویم، تردید داریم که اگر بخوانیم مردم گله‌مند می‌شوند یا نه! البته اشکال از خودِ ما است که مردم را این‌گونه عادت داده‌ایم. اولیای خدا در نماز خود بسیار قرآن می‌خواندند و ما نمی‌خوانیم. دیگران (اهل سنت) در نماز خیلی قرآن می‌خوانند و قائل به قرائت سوره‌ی کامل نیستند و از میانه‌ی سوره شروع می‌کنند و به پایان می‌برند. ما باید این نقص را جبران کنیم.

قبلاً در مورد حفظ قرآن و سوره‌های خاص به جوانان توصیه کردیم. این سوره‌ها واقعاً انسان را بیدار می‌کند. سوره‌ی زلزال را ربع القرآن می‌دانند، ولی ما اصلاً در نماز‌ها آن را نمی‌خوانیم.

در این مورد، وظیفه‌ی روحانی‌ها و ائمه‌ی جماعات سنگین است و باید امام جماعت‌های قاری آماده شوند و به مساجد بیایند تا کام مردم شیرین شود.

در نمازهای واجب احتیاط این است که به‌صورت حفظی خوانده شود، اما در نمازهای مستحب هیچ مشکلی وجود ندارد و شما می‌توانید همین امشب در نماز شب خود، این سوره‌ها را بخوانید.

«إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا؛[6] و [نيز] نماز صبح را زيرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است». قرآن الفجر ذیل نافله‌ی شب تعریف می‌شود. برخی قرآن الفجر را نماز صبح و بعضی آن را نافله‌ی صبح می‌دانند. تعبیر صلاه الفجر به کار نرفته، بلکه از تعبیر قرآن استفاده شده که به قرائت اشاره دارد.

 

4. طهارت

«حَتَّى تُطَهِّرَنَا مِنْ كُلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِيرِهِ»؛ این ارتباط و انس با قرآن کریم و این تلاوت‌ها و بهره‌ها و دنباله‌گیری روش و سبک اولیا ما را به نقطه‌ای می‌رساند که خود را در دریای موّاج فیض و لطف و مغفرت الهی یا در چشمه‌ی قرآن کریم شست‌وشو کنیم. تمام منازل ابرار و مقامات اولیا و شمائل انبیا و ... همگی روی شالوده‌ی طهارت استوار است. قرآن کریم وقتی می‌خواهد به اولیای کامل خود مدال دهد، مدال طهارت می‌دهد و می‌گوید: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً؛[7] ز این نیست که خداوند می‌خواهد پلیدی را فقط از شما اهل‌بیت دور کند و شما را به‌راستی پاک سازد». در مراتب پایین‌تر هم پایه و اساس کاخ سعادت و خوشبختی و طبقات و درجات آن وابسته به طهارت است که زیرساخت محسوب می‌شود. قبلاً این بحث در مناسبت‌های مختلف تقدیم شد.

در همین جملاتی که خواندیم، از خدا ‌خواستیم سنگینی گناه از دوش ما برداشته شود. حال در مقام تکمیل آن جمله می‌گوییم اگر ما به قرآن دل و وقت بدهیم و روح بسپاریم، نتیجه‌ی ویژه‌ی آن دستیابی به مقام شامخ طهارت است و این هنر قرآن کریم است. این پاکسازی و چرک‌زدایی و ظلمت زدایی هنر قرآن است و چنان آتش ندامت را در وجود انسان روشن می‌سازد که تو را به خودت می‌آورد. در مقامات بعدی قرآن تو را در مقام تائبین و طاهرین به وجد می‌آورد و تو را جزء جویندگان پاکی قرار می‌دهد و دوستدار طهارت و اهل طهارت روح و دل و روان و عمل می‌شوی. همه‌ی مراتب وجود و شخصیت تو پاک می‌شود و دست تو را می‌گیرد و تو را به حمام حق می‌برد. وقتی که برمی‌گردی، فرشته‌ها تو را نگاه می‌کنند و می‌بینند که چه بودی و چه شدی!

آتش‌گیره‌های قرآنی گاهی انسان را می‌گیرد و پاکسازی‌هایی انجام می‌دهد که در هیچ جای دیگری به دست نمی‌آید. آلودگی فکر و جان ما به شرک، در حضرت قرآن است که به توحید می‌رسد و در حمام قرآن است که می‌توان دوش توحید گرفت.

در قرآن هرچه جلوتر بروی، سهمت از طهارت بیشتر می‌شود و طهارت هم مراتب دارد که مرتبه‌ی کامل آن، سهم ولیّ کامل است. کسانی که دنبال اولیا هستند، به مراتبی از پاکی دست پیدا می‌کنند.

 

5. آرزوی صادق

«وَ تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِينَ اسْتَضَاؤُوا بِنُورِهِ»؛ ما را پیرو و شیعه و رهجو و رهگیر کسانی قرار ده که از نور قرآن بهره‌مند شده‌اند. ویژگی این افراد این است که: «لَمْ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ». نقش آرزو‌ها در دعای هشتم تقدیم شد و از سوزندگی و سازندگی آن سخن گفتیم. اگر آرزو‌ها رجای صادق باشند، پیشران هستند و چنانچه دروغین باشند، غل و زنجیری در پای سالک هستند. آرزو‌ها، کسانی را که به نور قرآن منور شده‌اند، از عمل باز نمی‌دارد. چه آرزویی انسان را باز نمی‌دارد؟ رجای صادق. اگر با آرزو‌های دروغین جلو برویم، با نیرنگ و فریب خود، ما را از حرکت باز می‌دارد و از راه خارج می‌سازد.

تمام کسانی که در غیر مکتب قرآن و عترت حرکت می‌کنند، بدون استثنا گرفتار آفت بزرگ آرزوی دروغین و امل بی‌عمل هستند. قرآن کریم در شما تولید آرزوی صادق می‌کند. اگر این آرزو‌ها با عمل گره بخورد و این درخواست‌های قرآنی دستورالعمل قرآنی زندگی تو شود، به نتیجه خواهی رسید؛ وگرنه این آرزو انسان را به جایی نمی‌رساند.



[1]. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه‌؛ قرآن را فقط کسی می‌فهمد که مخاطب آن است». کلینی،‌ روضة الکافی، ج8، ص311.

[2]. نهج البلاغه، خطبه 21.

[3]. انسان: 5.

[4]. آل عمران: 38.

[5]. فرقان: 74.

[6]. اسراء: 78.

[7]. احزاب: 33.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *