متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۴۳» 1397/2/3


پیوند های مرتبط »
ایل pdf
 متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۴۳»
اگر اسلام غیر از امام سجاد (علیه السلام) و صحیفه‌ی سجادیه چیزی نداشت، برای هدایت بشر کافی بود. شخصیت، جمال، کمال، عظمت و ابعاد شخصیتی حضرت، بزرگ‌ترین معجزه‌ی پیامبر است. نازله‌ی وجودی آن بزرگوار که به نوعی تجلی کتبی شخصیت و اندیشه‌ها و آفاق فکری آن بزرگوار است، صحیفه‌ی نوریه‌ی عرشیه‌ای است که در اختیار ما است. انسان در مورد این کتاب عظیم چه می‌تواند بگوید که انشا و املا معصوم است و بحمدالله صیانت‌شده به دست ما رسیده است. 54 چشمه‌ی نور است که می‌جوشد و ذهن‌ها و فکر‌ها و دل‌ها را نورانی می‌کند. امیدوارم حسرت کم‌بهرگی از صحیفه‌ی مبارکه به دل ما نماند.

«وَ بَيِّضْ وُجُوهَنَا يَوْمَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ الظَّلَمَةِ فِي يَوْمِ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ وَ اجْعَلْ لَنَا فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ وُدّاً وَ لَا تَجْعَلِ الْحَيَاةَ عَلَيْنَا نَكَداً».

ایام پربرکت ماه معظّم شعبان بر همه‌ی عزیزان مبارک باشد. چه مناسبت‌های خوبی را پشت سر گذاشتیم؛ روز‌های عشق و نوید و امید بود. جلسه‌ی ما به حضرت سیدالساجدین (علیه السلام) تعلق دارد که ولادت باسعادت آن حضرت دیروز بود. بر همه‌ی شما عزیزان مبارک باشد. ما به برکت این جلسات و ارتباط عاطفی و روحی که با آن بزرگوار برقرار است، دائم‌التوسل به آن حضرت هستیم.

 

امام سجاد (علیه السلام)، بزرگ‌ترین معجزه‌ی پیامبر

اگر اسلام غیر از امام سجاد (علیه السلام) و صحیفه‌ی سجادیه چیزی نداشت، برای هدایت بشر کافی بود. شخصیت، جمال، کمال، عظمت و ابعاد شخصیتی حضرت، بزرگ‌ترین معجزه‌ی پیامبر است. نازله‌ی وجودی آن بزرگوار که به نوعی تجلی کتبی شخصیت و اندیشه‌ها و آفاق فکری آن بزرگوار است، صحیفه‌ی نوریه‌ی عرشیه‌ای است که در اختیار ما است. انسان در مورد این کتاب عظیم چه می‌تواند بگوید که انشا و املا معصوم است و بحمدالله صیانت‌شده به دست ما رسیده است. 54 چشمه‌ی نور است که می‌جوشد و ذهن‌ها و فکر‌ها و دل‌ها را نورانی می‌کند. امیدوارم حسرت کم‌بهرگی از صحیفه‌ی مبارکه به دل ما نماند.

 

دستیابی به مقام امن در پرتو انس با قرآن

دعای چهل و دوم صحیفه‌ی مبارکه مورد بحث جلسات ما است. به این قسمت از این دعای نورانی رسیدیم که امام در پرتوی زیست قرآنی و بهره‌مندی از نور و راهنمایی آن، قیامت و منازل الآخره را اصلاح می‌کند. به من و شما آموزش می‌دهد که اگر بخواهیم در منزل پایانی وضع خوبی داشته و در مقام امن باشیم و وضعیت روشنی داشته باشیم، تنها راه این است که امروز با قرآن کریم انس بگیریم. اما این انس در چه منزلت و مرتبتی باید باشد؟

در جلسه‌ی قبل گفتیم که باید به‌قدری انسان شخصیت و فکر و عمل خود را با قرآن تطبیق دهد که قرآن، شفیع او شود. سپس معنای متفاوتی از شفیع ارائه کردیم. قرآن شفیع او شود، یعنی رفیق و جلیس او شود. بین شخصیت‌های شاخص کم نیستند کسانی که به این منزلت و افق دست یافته‌اند که تمام وجودشان عجین و منور با نور قرآن کریم شود. این شدنی است؛ منتها باید از خدای متعال توفیقش را بخواهیم و همت خود را بلند کنیم. ماهش همین ماه شعبان المعظّم و ماه مبارک رمضان است.

انسان باید همت خود را بلند کند تا افکاری که از او صادر و نیاتی که از او طالع می‌شود و اعمالی که از او متجلی می‌شود و عمری که می‌گذرد، طبق نقشه و مهندسی قرآن باشد. هدف‌گذاری مؤمن در دنیا این‌گونه است. امیدواریم خدای متعال توفیقش را به ما بدهد. اگر این‌چنین شدیم، از همین امروز، فردای ما تضمین شده و آباد است. چه عاصم و نگهدارنده‌ای بالاتر از قرآن که حبل الله و ید الله در بین خلق است؟! قرآن اینجا صیانت و هدایت می‌کند و آنجا شفاعت.

این مطلبی بود که در جلسه‌ی گذشته با ادبیات متفاوتی خدمت عزیزان عرض شد. چند جمله‌ی تکمیلی دارد که در این جلسه به آنها می‌پردازیم.

 

علت روسفیدی و روسیاهی در قیامت

فرازی که خواندیم، مربوط به قیامت است: «وَ بَيِّضْ وُجُوهَنَا يَوْمَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ الظَّلَمَةِ فِي يَوْمِ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ».

تقاضا می‌کنیم که خدا ما را جزء سپیدرویان قیامت قرار دهد. این تعبیر و درخواست، تلمیح و بلکه تصریح به مضمون آیاتی از سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران است. آنجا وقتی خدای متعال می‌خواهد قیامت را تشریح کند، می‌فرماید: «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ؛[1] روزی که چهره‌هایی سپید، و چهره‌هایی سیاه گردد». آن روز چهره‌هایی روشن و نورانی و جذاب و پربهجت خواهد بود. این آیه حکایت از شکفتگی و نورانیت و زیبایی و جمال است. در نقطه‌ی مقابل، آن روز چهره‌هایی سیاه، و به تعبیری کریه و زشت و عبوس و در خود خواهد بود. یکی از معانی‌ای که در فارسی بر سپیدرویی تطبیق دارد، آبروداری است.

کسانی که آنجا بدبخت و بی‌آبرو و سیاه‌رو هستند، مورد عتاب و خطاب و سؤال و توبیخ قرار می‌گیرند و به آنها گفته می‌شود: «أ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِکُمْ؛[2] آیا بعد از ایمانتان کفر ورزیدید؟». شما ایمان و نور فطری و عهد الهی داشتید؛ ولی برگشتید. حال که از نور ایمان برگشتید و به ظلمات کفر رفتید، این ظلمت در چهره‌ی شما آشکار شد. شما دارید چوب کفر خود را می‌خورید. آن کفر، اینجا به سوادالوجه تبدیل شده است و این‌طور خود را نشان می‌دهد.

آیه بعد می‌فرماید: «وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي‏ رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ؛[3] و اما سپیدرویان همواره در رحمت خداوند جاویدانند». اما کسانی که چهره‌هایشان روشن و پرنور است، در رحمت الهی جاویدان هستند. همه‌ی تأکید‌ها در این آیه کنار هم چیده شده و از این جهت خیلی بشارت‌آمیز است. این نور و روشنایی چهره، انعکاس حقیقت ایمانی آنها است. این وضعیت کسانی است که نور از چهره‌ی آنان تلألؤ می‌کند و تمام محیط را روشن می‌سازد. اینها در دنیا در پرتوی نور ایمان و فطرت خود سیر می‌کردند و این نور در قیامت منعکس می‌شود. آنجا نوری نیست، مگر از درون و باطن مؤمن. آیات زیبایی در قرآن کریم در مورد این مسئله آمده است. این نور از چهره‌ی آنان می‌تابد و پیش رو و یمین ایشان را روشن می‌سازد و آنها در نور خود راه پیدا می‌کنند و سیر می‌کنند و به آنها بشارت بهشت داده می‌شود.

حال حضرت (علیه السلام) می‌فرماید: «وَ بَيِّضْ وُجُوهَنَا يَوْمَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ الظَّلَمَةِ فِي يَوْمِ الْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ»؛ به برکت قرآن، چهره و سیمای ما را روشن کن در روزی که چهره‌ی ستمکاران تاریک و سیاه است. آن روز، روزِ حسرت و ندامت است. برای ظلمه و سیاه‌رویان، قیامت روز حسرت است. حسرت، یکی از سوزنده‌ترین مراتب جهنم است. آنجا وضع خوب بهشتیان را می‌بینند. البته همه‌ی زیبایی‌ها به ایشان نشان داده نمی‌شود، اما آن مقدار که به آتش کشیده شوند، به آنها نشان داده می‌شود و این جزء عذاب ایشان است. صدای آنان بلند می‌شود که: «أ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ؛[4] آيا ما با شما نبوديم؟». خودشان می‌بینند که اینها همسایه و همکار و همکلاسی او بوده‌اند و حال در جمال و خوشی و خوبی هستند. این رویت، آنها را به آتش می‌کشاند. گاهی دو نفر که در یک وضعیت خانوادگی و درسی و ... بوده‌اند، بعد از مدتی به هم می‌رسند و یکی غرق در ثروت و امکانات و نعمت است و دیگری در حضیض ذلت و بدبختی و فقر و بیماری. حال در چنین وضعی اگر این به او نگاه کند، چه حال حسرت‌آمیز و سوزنده‌ای است؟! این حسرت معمولاً در مقایسه شکل می‌گیرد، اما ندامت در مقیاس درونی شکل می‌گیرد و از درون او شعله می‌گیرد. گاهی انسان رفتاری را مرتکب می‌شود و عوارض آن که سراغ او می‌آید، پشیمان می‌شود. این ندامت هم جزء عذاب‌ها است. این دو نوع عذاب در قیامت وجود دارد. به همین دلیل قرآن آن را یک‌جا «یوم الحسره»[5] و در جای دیگر «یوم الندامه» نامیده است. حسرت در مقایسه با دیگری و ندامت در مقایسه‌ی خود با خود است.

درباره‌ی «ظَلَمه» هم قبلاً توضیح دادیم که این ظلم در امتدادی است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه تشریح کردند و گاهی ظلم به نفس، گاهی ظلم به غیر و گاهی ظلم به حق است. اگرچه ظلم به خود و ظلم به غیر، ذیل ظلم به حق می‌آید و اگرچه ظلم به حق و ظلم به غیر نیز ذیل ظلم به نفس می‌آید و تحریر می‌شود، اما از لحاظ موضوعی در سه محور تشریح شد. اینها است که آنجا حسرت و ندامت می‌آورد و تاریکی چهره و سیاه‌رویی به‌جا می‌گذارد.

 

چه کنیم تا محبوب خداوند شویم؟

دو درخواست دیگر اینجا مطرح شده و این رفت و برگشت خیلی شیرین است: «وَاجْعَلْ لَنَا فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ وُدّاً وَ لَا تَجْعَلِ الْحَيَاةَ عَلَيْنَا نَكَداً»؛ خدایا! برای ما در دل‌های مؤمنان محبت قرار ده تا محبوب دل‌های مؤمنان شویم. در این فراز سرمایه‌ی بزرگی می‌خواهیم.

حضرت دست شما را گرفت و به قیامت برد و رفتار شما با قرآن کریم را در عرصه‌ی قیامت به شما نشان داد که اگر با قرآن باشید، آنجا در چه وضعیتی هستید و چنانچه از قرآن جدا باشید، آنجا در چه وضعی هستید. سپس حضرت شما را به دنیا برمی‌گردانند و بیان می‌کند که همین‌جا باید از رهگذر زیست قرآنی جایی برای خود در دل مؤمنان باز کنید.

از کجا بفهمیم که خدای متعال ما را دوست دارد؟ چنانچه مؤمنان ما را دوست داشته باشند، می‌توانیم به این نتیجه برسیم. این یک معیار است. البته مؤمن در مراتب خاص خودش معنا می‌شود و وقتی شما می‌گویید: «فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ»، معنای اصلی آن مربوط به مؤمنی است که تمام ایمان معنی خود را از آن می‌گیرد. این تعبیر مؤمن در قرآن کریم در مورد حضرت علی و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام) است که در قله‌ی ایمان هستند و همه‌ی ایمان پایین‌تر از شخصیت ایشان قرار می‌گیرد و تعریف می‌شود. این ایمان از آنجا در دل سایر مؤمنان در مراتب پایین‌تر صادر می‌شود و انعکاس پیدا می‌کند. صاحب القلوب و مقلب القلوب، خودِ خدای متعال است که دل‌ها همه به دست او است. اینکه دل‌ها به چه کسی اقبال کند و از چه کسی ادبار، در هندسه‌ی ولایت الهی تعریف می‌شود. اگر شما در چرخه‌ی ولایت الهی توانستید راهی به دل اولیا بیابید، توانسته‌اید ذیل نام مقدس ولی خودتان را تعریف کنید. قرآن کریم می‌گوید: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا؛[6] خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است». این چه زمانی ممکن خواهد بود؟ وقتی که زیست و فکر و رفتار و اخلاق جنابعالی نزد خدای متعال محبوبیت پیدا کند. اگر خدای متعال کسی را پسندید، به فرشتگان خودش که تحت ولایت تامه‌ی او هستند، می‌گوید این انسان را دوست داشته باشید.

در این باره روایتی بسیار شیرین از پیامبر عزیزمان نقل شده است که فرمودند: «إِذَا أَحَبَّ اللهُ الْعَبْدَ، قَالَ لِجِبْرِیلَ: قَدْ أَحْبَبْتُ فُلَانًا فَأحِبَّهُ، فَیُحِبُّهُ جِبْرِیلُ، ثُمَّ یُنَادِی فِی أَهْلِ السَّمَاءِ: إِنَّ اللهَ قَدْ أَحَبَّ فُلَانًا فَأَحِبُّوهُ، فَیُحِبُّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ، ثُمَّ یُوضَعُ لَهُ الْقَبُولُ فِی الْأَرْضِ»؛[7] وقتی خدای متعال بنده‌ای را دوست دارد، به جبرئیل می‌گوید: من فلانی را دوست دارم، پس او را دوست بدار. جبرئیل نیز او را دوست می‌دارد و در بین اهل آسمان ندا می‌دهد که خدا فلانی را دوست دارد، پس او را دوست بدارید. فرشتگان نیز او را دوست می‌دارند و محبت و قبول او در بین اهل زمین قرار داده می‌شود.

این مطلب از وجود مقدس صاحب صحیفه‌ی مبارکه در زیارت رفیعی که به زیارت امین الله مشهور است و یکی از برترین مناجات‌ها و جامع‌ترین دعا‌ها در کسوت زیارت است، در آن فهرست سیزده‌گانه از درخواست‌ها در قالب «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» بیان شده است.

حال برای شما سؤال مطرح می‌شود که چگونه ممکن است بنده‌ای محبوب حضرت حق شود که پیوست آن محبوبیت در بین فرشتگان و اولیای الهی و محبوبیت در زمین و بین مؤمنان است؟ البته وقتی از «أَرْضِكَ» و در بین ناس سخن می‌گوییم، منظور در بین مؤمنان است. اما از مردم که بگذریم، زمین اهالی دیگری هم دارد و این شخص محبوب اهل الارض می‌شود و دریا و صحرا او را دوست دارد. این انسان وقتی روی زمین راه می‌رود، زمین لذت می‌برد و هر قطعه‌ای از زمین که قدم می‌گذارد، به قطعه‌های دیگر پز می‌دهد و می‌گوید امروز فلان مؤمن از اینجا عبور کرد. اگر این بنده سوار هواپیما شود، از هر بخش آسمان که عبور کند، آن قسمت لذت می‌برد. رازِ این قضیه چیست؟ راز مطلب آن است که همه‌ی اینها مسبّح و مقدّس و مکبّر و مهلّل هستند و مشغول تسبیح و ذکر. مؤمن هم معدن ذکر است؛ لذا بین اینها سنخیت وجود دارد. محبوبیت در بین اهل الارض طبق این قاعده است. بین انسان مؤمن و مخلوقات، ارتباط خاص و عجیبی برقرار است که بر مدار همین سنخیت است. یک گل در دست مؤمن چه می‌کند یا مؤمن وقتی از کنار درخت عبور می‌کند، درخت چه استفاده‌ای می‌کند و مؤمن چه بهره‌ای می‌برد. لذت لحظه‌لحظه‌ی زندگی مؤمن در این عالم قابل توصیف نیست؛ زیرا در محیطی زندگی می‌کند که با او هماهنگ است و نه‌تنها تنافری ندارد، بلکه از او استقبال می‌کنند.

من به آقای مجید مجیدی در مورد فیلم محمد رسول الله خیلی تبریک گفتم. اولین بار که ارائه‌ی برای ما شد، در یک اکران اختصاصی بود که جمعی از آقایان علما را هم بردیم. در آن جلسه خیلی سرمست شدیم، کار خیلی فوق‌العاده‌ای بود. ان‌شاءالله خدا او را حفظ کند. استقبال دریا را که متعلق به دوران نوجوانی حضرت است، دیده‌اید؟ زیباتر از آن کاری است که می‌کنند و ماهی‌ها را به ساحل می‌ریزند. گویی می‌گویند ما دیگر چیزی نداشتیم و همین تمام موجودی ما بود. این فیلم را باید با حس خوب ببینید؛ چراکه او با حس خوب ساخته است. هر کسی محمدی خو و محمدی فکر و محمدی عمل شود، در این عالم محبوبیت پیدا می‌کند و آن وقت زمین و آسمان از او استقبال می‌کند و درخت‌ها به او سلام می‌کنند. ارتباط انسان مؤمن با محیطی که خدا خلق کرده، خیلی عجیب است و چه داند آنکه اشتر می‌چراند؟! تقلب الاحوال در طبیعت جلوه‌ها و ذکر‌هایی برای مؤمن دارد و پاییز و زمستان و بهار و تابستانش ذکر است و دلیل آن همان تلائم و سازگاری است.

قرآن کریم، هندسه‌ی محبوبیت نزد خدای متعال را برای من و شما تبیین کرده است. چه کنیم تا نزد خدای متعال و اولیا و فرشتگان و اهل ایمان محبوب شویم؟ رازش را قرآن کریم در سوره‌ی مبارکه‌ی مریم (سلام الله علیها) بیان کرده است و امام در این جمله از صحیفه سراغ همان آیه می‌رود. صحیفه‌ ترجمان عرشی قرآن کریم است. «و اجعل لنا فی صدور المومنین ودّاً» در قرآن به این صورت آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدَّا؛[8] كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، به‌زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دل‌ها] قرار مى‌دهد». عبارت «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدَّا» خیلی شیرین است. جالب آنکه از ظرف محبت اسمی برده نمی‌شود. وُد به معنای محبت داغ شده است و نمی‌دانم در فارسی چطور‌ ترجمه می‌شود. شاید در فارسی اسمش را عشق بگذاریم. خودِ خدای متعال دست به کار می‌شود و برای کسی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده است ـ اجتماع حُسن فعلی و فاعلی دارد ـ وُد قرار می‌دهد. در آیات قرآنی شرح داده شده است که چگونه می‌توان به مقام ایمان و عمل صالح دست یافت.

 

عالی‌ترین مرتبه‌ی محبت

پس «وَ اجْعَلْ» در صحیفه یعنی به وسیله‌ی قرآن، ما را محبوب دل‌های مؤمنان قرار ده. اینجا به ظرف محبت اشاره نشده است. مظروف که وُد است، کجا قرار می‌گیرد؟ خودش ظرفِ خودش را معرفی می‌کند. امام سجاد (علیه السلام) اینجا به ظرف اشاره می‌کند و از صدور المؤمنین می‌گوید. در دل جن و انس و سایر آفریده‌های خدای متعال این محبت قرار داده می‌شود. از معجزات آیات است که مطلب را باز گذاشته است. سین در «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ ودّاً» به معنای تأکید و حتمیت است و به معنای مستقبل نیست؛ بلکه نقدِ نقد است. البته می‌شود آن مستقبل را هم معنی کرد؛ اما سلیقه‌ی ما به سینِ تأکید می‌رود. این محبت اثر وضعی ایمان و عمل صالح است و صبر نمی‌خواهد. هر رتبه‌ای از ایمان که به دست آورید و هر زیوری از اخلاق الهی را جان شما بگیرد و هر جلوه‌ای از عمل صالح که به لطف خدای متعال از شما ساطع شود، یکی از پاداشش‌هایش محبوبیت است. لذا سین اینجا به معنای تأکید و تحقق است. در قالب مضارع ریخته شده است؛ یعنی هرچه تو بیایی، من با تو هستم و هرچه جلو آمدی، دریافت کن.

امام سجاد (علیه السلام) در صحیفه‌ی سجادیه ذیل این تجلیات قرآنی، عالی‌ترین مرتبه‌ی وُد را تقاضا کرده است. عالی‌ترین جایی که این وُد در آن قرار می‌گیرد، صدور مؤمنان است. دل‌های مؤمنان به قلب ولی الله الاعظم متصل است و اگر دقیق‌تر معنا کنیم، این صدر، دل‌های ولی الله است و از آنجا در دل‌های سایر مؤمنان نازل می‌شود. اگر قلب ولی الله الاعظم که قلب عالم امکان است، متوجه کسی شود و به چشم محبت به او نگاه کند، این محبت در تمام مراتب هستی جاری می‌شود که گشایش و حظّ و بهجت و البته رنج جسمی و مجاهدت و تلاش و تلخی‌های دنیوی در مقام صبر و چالش و درگیری درونی و بیرونی نیز دارد. اما همه‌ی اینها در دایره‌ی خاصی تعریف می‌شود که حلاوت دارد و شیرین است. خدای متعال این حلاوت را در پوسته‌هایی از تلخی‌ها قرار داده است. اساساً دستیابی به این محبت الهی در پوسته‌ای از مکاره و تلخی‌ها و سختی‌ها و نامرادی‌ها است؛ اما اینها برای مؤمن شیرین است و حلاوت دارد. اگر این جام تلخ هم باشد، چون از دست او گرفته می‌شود، شیرین است.

در چنین صورتی حتی اگر شمشیر روی گلو باشد، می‌گوید: «إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ؛[9] اى خداى من، راضى به قضای تو هستم». سخت‌تر از این، ماجرای حضرت علی‌اصغر (علیه السلام) است. جالب است که زینب (سلام الله علیها) شاهد مباشر اول است و در برابر آن تاریکی محض می‌گوید: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا؛[10] جز قشنگی ندیدم». مرحوم عمان سامانی در قصیده‌ای این قسمت‌ها را آورده است و وقتی به حضرت علی‌اصغر می‌رسد، قاطی می‌کند! معلوم است که این قصیده اشراقی است. عمان در آن شعر می‌گوید خداوند ندا داد که اگر چیزی هست، بده. ناگهان صدای علی‌اصغر به گوش می‌رسد که می‌گوید: من هستم. در جای دیگر هم گویا حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) توقفی کرده‌اند و در حیرت هستند که چه کنند. آنجا هم باز پیک می‌آید و می‌گوید طفلت نزد ما است. البته من این مطلب را جای دیگری ندیده‌ام.

غرض آنکه تقاضای وُد ابعادی دارد و نقطه‌ی مقابل آن عیش تاریک کثیف پلید در ظلمات متعفن و محیط کفر و ظلم و گناه است. «وَ لَا تَجْعَلِ الْحَيَاةَ عَلَيْنَا نَكَداً» به همین اشاره دارد. مؤمن چنانچه در رنج و قبض و بسط باشد، به لحاظ باطنی در گشایش و فتح است. اما کافر در هر شرایطی، نَکَد و شومی دارد و اگر می‌خورد یا لذت می‌برد، حالش بد است و از خودش متنفر است و نمی‌داند دیگر چه خاکی بر سر خود کند. اگر جلوی او هم چیزی بریزند، مانند یک حیوان است و سرش در آخور است.

 

در جهنم هم می‌گویم دوستت دارم

در بین دعاها، کمتر دعایی در حمد به مناجات شعبانیه می‌رسد. اگر خواستید خدای متعال را خیلی عالی ثناخوانی کنید، این جمله‌ی حضرت امیر در مناجات شعبانیه را بخوانید: «إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ‌ترضَی؛ خدايا، ستايش ابدي و ثناي سرمدي فقط از آنِ تو است؛ سپاسي همواره فزاينده و بي‏كم و كاست، آن‌گونه كه تو دوست داري و مي‏پسندي».

حضرت پس از این مقدمه می‌فرمایند: «إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ؛ خدايا! اگر مرا به جرمم بگيري، دست ‏به دامان عفوت مي‏زنم. چنانچه مرا به گناهانم مؤاخذه كني، تو را به بخشايشت ‏بازخواست مي‏كنم». اگر علی ابن ابیطالب (علیه السلام) نگفته بود، احدی نمی‌توانست بگوید و این باب تا ابد بسته می‌ماند. گویا حالت تهدیدآمیز دارد!

یک مرحله بالاتر هم دارد، آنجا که می‌گوید: «وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ» اگر مرا به جهنم ببری، آنجا و در بین اهل آتش رسوایی ایجاد می‌کنم و می‌گویم تو کسی را که دوستت داشته است، به جهنم آورده و در بین دشمنان خود قرار داده‌ای.

این مناجات پدر است و پسر (علی دوم) شارح سخن پدر می‌شود و در مناجات کبیر ابی‌حمزه همان جمله‌ها را پرورش می‌دهد و می‌گوید: «وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ لَأُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّی لَکَ؛ اگر به دوزخم دراندازی، اهل دوزخ را به محبتم به تو آگاه می‌سازم».



[1]. آل عمران: 106.

[2]. همان.

[3]. همان: 107.

[4]. حدید: 14.

[5]. مریم: ۳۹.  

[6]. بقره: 257.

[7]. پاینده، نهج الفصاحه، حدیث 680.

[8]. رحمن: 96.

[9]. مقرم، مقتل الحسين، ص367.

[10]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص116.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *