متن شرح دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه، جلسه «۴» 1397/5/15


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه، جلسه «۴»
زمین، نمایشگاه بزرگ، جذاب و فوق‌العاده‌ای از آیات و نشانه‌های حضرت حق است و از وجهه‌ی نعمت و رزق و رحمت و نیز از وجهه‌ی آیت، برگزیدگی دارد. آیات جلال و جمال به صورت فوق‌العاده متنوع در زمین گرد هم آمده است. در این تنوع، زیبایی‌ها و طراوت‌ها و نشاط فراوانی وجود دارد.

همه‌ی ما مشتاق بودیم در چنین روزی به حرم مطهر مولایمان حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثنا) مشرّف می‌شدیم و از فیض ایام زیارتی حضرت بهره‌مند می‌شدیم. امیدواریم همین احساس دلتنگی و تمنایی که در دل‌های ما هست، مورد عنایت حضرت قرار گیرد و ما را مورد لطف و توجه بیش از پیش حضرت قرار دهد.

برای عزیزانی که مشرّف هستند، دعا می‌کنیم که زیارت همه‌ی ایشان مورد قبول باشد و همه‌ی دوستان حضرت از عنایات آن امام بزرگوار بهره‌مند باشند.

 

زمین، نعمتی بزرگ و عجیب

بخش اخیر ماه ذی‌القعده نسبت خاصی با حضرت رضا (علیه السلام) دارد؛ چه به عنوان ایام زیارتی و چه به عنوان روز دحوالارض. شب و روز دحوالارض به لحاظ مکانت و منزلت سلوکی و ژرفای ملکوتی، اهمیت خاصی دارد. ان‌شاءالله دوستان از این شب و روز مراقبت کنند. معرفی این واقعه‌ی بزرگ توسط حضرت رضا (علیه السلام) صورت گرفته و آن حضرت از این راز پرده‌برداری کرده است. این مسئله حکایت خیلی شیرینی از هویت توحیدی و ممتاز زمین دارد و از این جهت بسیار قابل ملاحظه است. این نقل از قبیل «وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ‌؛[1] و آنچه را نمى‏دانستيد، به شما ياد مى‏دهد» است که اگر افشا نمی‌شد، کسی از آن خبر نداشت. این آغاز از بیت الله و کعبه‌ی مکرّمه بوده است.

استقرار زمین و مهیا شدن آن برای نزول اجلال خلیفه‌ی الهی، در چنین زمانی انجام شده و از این جهت، شب و روز مغتنمی است. شایسته است روز دحوالارض را به عنوان روز زمین بشناسیم و مؤمنان در چنین روزی به این پدیده‌ی فوق‌العاده جذاب و ممتاز و متفاوت و برگزیده‌ی حضرت حق، توجه پیدا کنند. شناخت زمین و امتیازات و ویژگی‌ها و تاریخ و آغاز و انجام آن و مختصاتش اهمیت دارد؛ مخصوصاً آنکه زمین سفره‌ی لطف و کرم و رحمت الهی است. تعبیر «كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ؛[2] فرزندان آدم را گرامى داشتيم» در ادامه می‌رسد به «الْبَرِّ وَالْبَحْرِ؛[3] خشكى و دريا». سفره‌ی روزی روی زمین پهن است و یکی از وجوه ممتاز تکریم به وسیله‌ی زمین انجام شده که سفره‌ی کرامت و رحمت خدای متعال است.

 

زمین، نمایشگاه آیات الهی است

زمین، نمایشگاه بزرگ، جذاب و فوق‌العاده‌ای از آیات و نشانه‌های حضرت حق است و از وجهه‌ی نعمت و رزق و رحمت و نیز از وجهه‌ی آیت، برگزیدگی دارد. آیات جلال و جمال به صورت فوق‌العاده متنوع در زمین گرد هم آمده است. در این تنوع، زیبایی‌ها و طراوت‌ها و نشاط فراوانی وجود دارد.

علاوه بر این، خدای متعال زمین را به گونه‌ای طراحی و خلق کرده که از زاویه‌ی دید بسیار عالی برای تماشای آفاق برخوردار است. غیر از نعمت‌ها و آیاتی که خدای متعال در خود زمین قرار داده، زمین رصدخانه‌ی آیات حضرت حق شده است. «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ؛[4] به زودى نشانه‏هاى خود را در افق‌ها[ى گوناگون] و در دل‌هايشان بديشان خواهيم نمود» به این موضوع اشاره دارد. بخشی از این آفاق در خود زمین، بین مشارق و مغارب است و بخش عظیم و شگفت‌انگیزی از آن، از روی زمین قابل رصد و مشاهده است. اگر همیشه روز باشد، چنان‌که در برخی نقاط زمین، ماه‌های طولانی فقط روز است، امکان مشاهده‌ی این آیات از دست می‌رفت و شما به برکت لیل است که می‌توانید آیات الهی را در ماورای جو زمین مشاهده کنید. این همان چیزی است که امروز با عنوان دانش هیئت و نجوم و ستاره‌شناسی و کیهان‌شناسی شناخته می‌شود و دانشی عجیب و پر رمز و راز است. گاهی انسان احساس می‌کند اگر کسی از این دانش بی‌خبر باشد، شاید چیزی از عظمت الهی درک نکرده باشد.

از روایات برداشت می‌شود کسی که دانش نجوم، به همین معنای مرسوم امروزی، و دانش تشریح را نداند، از شناخت خدای متعال، نصیبی ندارد. منتها این‌قدر سرمان پایین است و مشغول امور روزمره هستیم که از آسمان و تماشای آن بازمانده‌ایم. اهل معنا به آسمان نگاه می‌کنند.

برخی جا‌ها دریافت بیشتری دارند و برخی جا‌ها مانند تهران، دریافت کمتری. با این حال برخی صور نجومی هم در همین آسمان قابل مشاهده هستند. من از شب‌های آسمان تهران هم استفاده می‌کنم. مثلاً در شب‌های اخیر، ماه در آسمان تهران تماشایی است یا مریخ، پدیده‌ی این شب‌ها بوده که البته اخیراً در حال خارج شدن از دسترس ما است.

غرض آنکه زمین ضمن اینکه خودش نمایشگاه آیات الهی است و علاوه بر اینکه سفره‌ی آلاء و نعم خدای متعال برای انسان‌ها است، رصدخانه‌ی آیات عظمت حضرت حق نیز هست.

خداوند امام راحل عارف سالک عظیم‌الشأن را رحمت کند که در شرح دعای سحر، وقتی به جمله‌ی «کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظَیمَةٌ...» می‌رسند، وارد مباحث نجومی می‌شوند و می‌گویند اگر انسان بخواهد برای آیات عظمت الهی در محیط آفاقی، مصداق معیّن کند، اینها است. نوشته‌ی ایشان مبتنی بر دانش نجومی شصت یا هفتاد سال قبل است. هنوز عارفان و سالکان باید بنشینند و پیشرفت‌های ایشان را استخراج کنند.

از این زاویه هم برای تماشای آیات عظمت الهی باید از زمین استفاده کرد و شب این امکان را فراهم می‌آورد. شب مقمر، یعنی شبی که ماه از نصف می‌گذرد و شب‌های سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم، طلعت ماه حقیقتاً تماشایی است و انسان در تماشای ماه، مات و مبهوت می‌شود. مخصوصاً چند شب پیش که گرفتگی کامل اتفاق افتاد و طولانی‌ترین گرفتگی در قرن بود. ما از آسمان دماوند موفق به زیارت و تماشا شدیم. وقتی گرفتگی کامل شد، ماه مانند یک گوی سرخ بود که می‌شد کروی بودن آن را با چشم غیرمسلح مشاهده کرد. انسان باید از این فرصت‌ها استفاده کند.

دحوالارض هم همین‌طور است. اینکه دعایی بخوانیم یا نخوانیم و نمازی بخوانیم یا نخوانیم با رازی که امام رضا (علیه السلام) از آن پرده‌برداری می‌کنند، تناسب ندارد. حضرت رضا که عالم آل محمد و گشاینده‌ی ابواب فوق‌العاده از معارف الهی و توحیدی هستند، از دوستان خود توقع دارد که موارد مهم را پیگیری کنند و وقت خود را به کار‌های پیش‌پاافتاده تلف نکنند.

امیدوارم خدای متعال این توفیق را به همه‌ی عزیزان کرامت کند تا بتوانیم علاوه بر استفاده از ظرفیت ویژه‌ی این شب و روز، برای کل ایام سال، الهام بگیریم.

 

حج، عبادتی پر رمز و راز و الهام‌بخش

در ماه ذی‌القعده موسم حج را نیز داریم و این ماه جزء «اشهر حج» است[5] و از این جهت خیلی الهام‌بخش است. آنها که مشرّف هستند، حالشان قابل توصیف نیست؛ مخصوصاً کسانی که اهل ولایت و معرفت و توجه هستند. گمان نمی‌کنم کسی بتواند حج را توصیف کند؛ مگر ولی کامل. کتاب مصباح الشریعه، مجموعه‌ی منسوب به امام صادق (علیه السلام) است، اما برخی جا‌ها سطح و سیاق و جنس کلام، از قبیل «كَلاَمُكُمْ نُورٌ؛[6] سخن شما نور است» است و بخش حج مصباح، چنین سطح و افقی دارد. فقط اولیای کامل می‌توانند حج را توصیف کنند. البته وصف اولیای کامل هم فقط برای اهل معنا قابل برداشت و قابل درک است.

اسرار و رموز این سفر الهی فقط در تشرّف درک می‌شود و حق است که جزء اصلی‌ترین آرزو‌های عمر انسان باشد. اگر به کسی بگویند سه مورد از اصلی‌ترین آرزو‌های خود را بگو، حق آن است که انسان مؤمن، حج را نیز جزء آن سه مورد بگوید. از اول تا پایان ماه مبارک رمضان، در بیشتر دعاها، تمنای حج را داریم و حتی کیفیت حج و حاجی شدن بیان می‌شود. در تمام آن شب و روز‌ها، این دعا را ذیل خواسته‌ی درک لیله القدر می‌خواهیم و این بدان معنا است که خبر‌های زیادی در حج وجود دارد. مؤمن باید از خدای متعال، حج همه‌ساله را بخواهد؛ خودِ این تمنا، موضوعیت دارد و این آرزو پیش‌برنده است. اگر در خلوت خود در این ایام، برای فراق کعبه‌ی معظّمه گریه نمی‌کنید، باید به خودتان شک کنید!

ما که امسال مشرّف نیستیم، از همراهی روحانی و معنوی با حجاج بیت الله الحرام جانمانیم و با آنها همه‌جا، منا و عرفات و مشعر و مدینه و ... برویم. حجاج همین‌طور که با انسان خداحافظی می‌کنند، دل انسان را می‌برند.

دوستان عزیز، فیض این ایام را ببرید و از این همراهی روحانی و معنوی با حجاج لذت ببرید. بعداً همین عزیزانی که مشرّف می‌شوند، می‌گویند ما شما را آنجا دیدیم و گویا شما هم مشرّف بودید. گاهی شما این‌قدر از نظر روحی حضور دارید که شما را آنجا می‌بینند. اگر هم این رؤیت مثالی نباشد، معنای این سخن ایشان آن است که به یاد شما افتاده‌اند؛ همان‌طور که شما به یاد آنان بودید و برایشان صدقه گذاشتید و برایشان حج مقبول خواستید. مؤمنان آنجا شسته و رفته و آمرزیده هستند و نورانیتشان باعث می‌شود یاد‌های شما را دریافت می‌کنند.

ما دعایمان این است که ان‌شاءالله حج امسال یکی از ذخایر بزرگ عالم اسلام و از ذخایر معنویت و عظمت و عزت برای اسلام و مسلمین باشد و برای همه و مخصوصاً برای جمهوری اسلامی پشتوانه باشد.

 

ناتوانی انسان از شناخت خداوند

دعای چهل و ششم صحیفه، خیلی قابل تفسیر نیست و بیشتر قابل فهم و ذوق و درک است. این دعا بیشتر شهودی است و معارف آن، خیلی بلند و شیرین است و در واقع یک جام از توحید ناب است. برای ما بهانه‌ای است تا این کلمات را با هم بخوانیم به امید اینکه ظرفیتی برای ما ایجاد شود و امکان انس فراهم آید.

در بررسی دعا، به این فراز رسیدیم: «كُلُّ جَلِيلٍ عِنْدَكَ صَغِيرٌ، وَ كُلُّ شَرِيفٍ فِى جَنْبِ شَرَفِكَ حَقِيرٌ». اینکه انسان بخواهد چیزی را با حضرت حق مقایسه کند، بی‌معنی است؛ با این حال خدای متعال به انسان اجازه‌ی مقایسه داده است. ما به دلیل گرفتاری به حجاب‌های تودرتو و محدودیت، در شناخت خدای متعال ناتوان هستیم. حق معرفت خدای متعال قابل دستیابی نیست. انسان‌های پیشرفته‌ی در مقامات معنوی و عرفانی، به وجود مقدس خاتم می‌گویند: «مَا عَرَفْنَاكَ» و او که در قله است، به خدای متعال می‌گویند: «مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك؛[7] آن‌گونه که باید، تو را نشناختیم». این حد امکانی از انسان برداشته نمی‌شود و ممکن، ممکن است؛ هرچند حضرت خاتم باشد. با این فرض، ما می‌گوییم: «مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك؛ آن‌گونه که باید، تو را نشناختیم».

انسان کامل می‌تواند با وجود آنکه با فعلیت تمام خدا را شناخته است، بگوید من خدا را نشناخته‌ام؛ ولی سایرین چه می‌توانند بگویند؟ باید به حال خودمان بخندیم!

با این فرض، به ما اجازه‌ی تعابیری داده شده که البته این تعابیر ناظر به قصور معرفت ما است. مثلاً ما از تعبیر «خَيْرُ الرَّاحِمِينَ» استفاده می‌کنیم و می‌گوییم تو مهربان‌ترین مهربانان هستی. ما اینجا مهربانان را مقایسه می‌کنیم و می‌گوییم تو از همه مهربان‌تر هستی. تعبیر «أَقْدَرُ اَلْقَادِرِينَ» هم همین‌طور است و بیان می‌کند که جلوه‌هایی از قدرت‌آفرینی در این عالم هست، اما تو از همه قدرتمندتر هستی.

اینها به دو عنوان حمد و تسبیح برمی‌گردد و مافوق حمد و تسبیح، تکبیر است که من در برخی جلسات گذشته، رمزگشایی‌اش را عرض کرده‌ام. حمد همان معرفت مأذون با همان حدود شناختی ضعیف و قاصر ما است. همین مقدار که جمال و نعمت تو را دیدم، «اللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ». تسبیح، این معرفت ما را تصحیح می‌کند؛ لذا کامل‌ترین ذکر همان است که قرآن به ما دستور داده‌ است بگوییم: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ؛[8] پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش». تسبیح وقتی به حمد ضمیمه می‌شود، حمد تصحیح می‌شود و برخی می‌گویند تکمیل می‌شود. تسبیح بدون حمد ناقص است؛ چراکه به تعطیل معرفت می‌انجامد. وقتی دست تسبیح و تحمید در دست یکدیگر است، نردبان معرفت پیش روی انسان قرار می‌گیرد تا بتواند بالا برود و این همان مسیر معراج معرفتی است. معراج معرفتی برای سالک با دو بال تسبیح و تحمید فراهم می‌شود. اینکه من می‌گویم تو علیم و قدیر هستی، به اندازه‌ی فهم خودم بود، نه آن اندازه که تو هستی. باب حمد در حقیقت همان باب اسماءالحسنی است که گشایش باب معرفت است. تسبیح هم در تمام مراتب، این را تکمیل و تصحیح می‌کند. ترکیب تسبیح و تحمید می‌شود تکبیر؛ لذا قرآن می‌فرماید: «وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً؛[9] و او را بسيار بزرگ شمار» که مرتبه‌ی بالاتر است. در کلمات اولیا، مرتبه‌ی فرازمند تکبیر برای ما تشریح و معنا شده که همان «أکبر مِن أن یُسَبّح و أکبر مِن أن یحمد» است. «اَللهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ؛[10] خداوند بزرگ‌تر از آن است که به وصف درآید» قول امام صادق (علیه السلام) در ترجمه‌ی تکبیر است که خیلی ما را راحت کرده است. یک مرتبه‌ی عجز ماورایی هم دارد که «اکبر من أن یکبّر» است. ذکر «الله اکبر» از نظر ظرفیت معرفتی خیلی عجیب و فوق‌العاده است. خدا عاقبت ما را به خیر کند که با لقلقله‌ی زبان این ذکر را می‌گوییم، در حالی که زینت نماز است؛ مخصوصاً وقتی با حرکت دست هم همراه می‌شود[11] و هرچه که هست و نیست را به پشت سر می‌اندازد.

تهلیل هم ذیل تحمید و از اعظم شعبه‌های آن است. می‌توان گفت تهلیل، ترجمه‌ی تفصیلی تکبیر محسوب می‌شود.

از نظر جامعیت، ذکری کامل‌تر از تسبیحات اربعه نداریم؛ لذا باید خیلی قدر آن را بدانیم. در تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) تهلیل نیست. اما در تسبیح جامع، یک «لا له الا الله» بعد از آن صدگانه هست. اگر این «لا اله الا الله» را بگویید، تسبیح حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تکمیل می‌شود.

 

گوشه‌ای از عظمت خداوند را در آسمان می‌توان دید

دانش بشری دست شما را می‌گیرد و شما را به فاصله‌ی ده میلیارد سال نوری می‌برد. اگر من و شما فاصله‌ی زمین و خورشید (150 میلیون کیلومتر) را در محیط ذهنی خود تصور کنیم، این عظمت، نفس ما را می‌گیرد؛ منتها ما تصور نکرده و در ذهن تصویرسازی نکرده‌ایم. تازه این نزدیک‌ترین ستاره به ما است. فاصله‌ی ما تا خورشید هشت دقیقه است که یک واحد نوری است و یک قدم آن طرف‌تر ستاره‌ی آلفا است که در محیط دید من و شما نیست؛ زیرا چهار سال نوری با ما فاصله دارد. یک قدم آن طرف‌تر شباهنگ است که نُه سال نوری با ما فاصله دارد. فاصله‌ی ما تا خورشید، یک واحد نجومی شناخته می‌شود که با هواپیمای معمولی، رفت و برگشت آن حدود 35 سال طول می‌کشد. اما با سرعت نور، هشت دقیقه طول می‌کشد. اگر شما با همین سرعت بخواهید تا شباهنگ بروید، چقدر طول خواهد کشید؟ اگر سراغ ستاره‌ی قطبی بروید، هشتاد سال طول می‌کشد. هشتاد سال جزء نزدیکان و همسایه‌های ما محسوب می‌شود.

می‌خواستم محیط کیهان را تصور کنید؛ ولی این‌قدر فکر ما درگیر دلار و ارز و موبایل و... است که اصلاً درگیر عظمت آفرینش نیستیم. اگر بخواهیم این عظمت را درک کنیم، تفکر مستمر می‌خواهد. در روایات بیان شده است که ادامه‌ی فکر همراه با دوام ذکر، سالک را به آنجا که باید، می‌رساند.

دستگاه معرفت رضوی با محوریت فکر و با قطب ذکر است؛ نقطه‌ی مرکزی آن تفکر است و محیط پیرامونی آن تذکر و ذکر. انسان مؤمن این‌گونه می‌تواند با منطق رضوی سیر کند.

خدا به ما اجازه‌ی مقایسه داده است و ذهن ما از دوران کودکی که آغاز به شناخت می‌کند، شروع به کسب معرفت الهی می‌کند. مطالبی که گفتیم، به دلیل اذن در معرفت است؛ وگرنه ما به علت گرفتاری در حدود معرفت امکانی، دچار تعطیل معرفت می‌شدیم.

 

هر شریفی نزد تو، حقیر است

«وَ الْجَلالُ الْأَمْجَدُ فَوْقَ كُلِّ جَلالٍ»؛ هر شکوه و جلال و عظمتی که قابل تصور شود، تو از آن برتری. هر مقدار رحمت و مهربانی که قابل تصور باشد، تو از آن ارحم هستی. هر مقدار علم که بتوانیم تصور کنیم، تو اعلم هستی.

جمله‌ی بعدی می‌فرماید: «كُلُّ جَلِيلٍ عِنْدَكَ صَغِيرٌ». هر جلیل با هر شکل از جلال نزد تو صغیر است. «وَ كُلُّ شَرِيفٍ فِى جَنْبِ شَرَفِكَ حَقِيرٌ». هر شریفی با هر نحو از شرف (شرف معنوی و مادّی و سیادتی و ...)، نزد تو حقیر است. من و شما ابتدا باید این «کل» را در نظر بگیریم که خیلی فراخ است و بعد امتداد آن را در نظر بگیریم و شرف را هم با انواع و اقسامش فهرست کنیم و جلو برویم تا آنجا که تمام افراد شریف عالم که ابتدا حالت ستاره‌ی نورانی دارند، کم‌سو و محو می‌شوند. این ادامه دارد تا به آنجا که به کسی می‌رسد که شریف به معنای واقعی کلمه است که وجود اقدس حضرت خاتم است. اینکه می‌گوید «كُلُّ شَرِيفٍ» آنجا‌ها را هم در بر می‌گیرد. اگر شرافت معنایی داشته باشد، در سایه‌ی شخصیت آن حضرت معنا می‌یابد و شرف با او معنا می‌شود. در آن مکان (نزد حضرت خاتم)، کل عالم امکان، ظل و سایه است و آنجا که تمام الشرف و معنای شرف است، باز می‌گویید «كُلُّ شَرِيفٍ فِى جَنْبِ شَرَفِكَ حَقِيرٌ». اهل دقت می‌دانند که باب معرفت الله در عجزش، اینجا به روی بشر گشوده شده است. اگر شما به معرفت حضرت رسیدید، آنجا نقطه‌ی آغاز معرفت الله خواهد بود. آن وقت خودِ حضرت سیدالساجدین که لسان پیامبر اعظم در آن مقام و لسان ائمه‌ی هدی و اولیای کامل است، در دعای عرفه می‌فرماید: «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا؛ من از هر کمتری، کمتر و از هر پستی، پست‌تر و مانند ذره و کمتر از آن هستم».

ما شرف را در این دنیا به ریاست و املاک و ... می‌دانیم؛ ولی همه‌ی اینها در قدم اول سلوک، از چشم سالک غایب می‌شود. اینکه ما اینها را شرف می‌دانیم، یعنی هنوز خیلی عقب هستیم. هرچه جلوتر می‌روید، اینها از محیط دید شما محو می‌شوند تا آنجا که شرف به معنای حقیقی‌اش برای شما در وجود محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) تجلی می‌کند و آنجا ابواب معرفت گشوده می‌شود و عظمت آنجا معنا می‌یابد و بعد رنگ می‌بازد و توحید خالص می‌شود. بر این اساس امام رضا (علیه السلام) فرموده‌اند: «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها؛[12] کلام "لا إلهَ إلّا اللّهُ" دژ و حصار من [خدا] است؛ پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود، از عذاب من امنیت خواهد یافت، و این شروطی دارد و من [علی بن موسی الرّضا] یکی از آن شرط‌ها هستم».

خداوند باب معرفت الله را برای شما بگشاید تا بیش از آنچه تاکنون او را شناخته‌اید و حتی فراتر از آرزویتان، او را بشناسید.

 



[1]. بقره: 151.

[2]. اسراء: 70.

[3]. همان.

[4]. فصلت: 53.

[5].«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ؛ حج در ماه‌هاى معیّنى است». بقره: 197.

[6]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه.

[7]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج‏68، ص23.

[8]. حجر: 98؛ نصر: 3.

[9]. اسراء: 111.

[10]. کلینی، كافی، ج‏1، ص117.

[11]. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۰.

[12]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۵.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *