متن شرح دعای سی‌و‌هفتم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۶» 1397/11/8


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای سی‌و‌هفتم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۶»
امر خدا نسبت به پدر و مادر، احسان است که معنای آن، رفتار‌های ظریف‌کارانه‌ی همراه با زیبایی و بدون منت است. خدمتی که همراه با غر زدن و منت باشد، احسان نامیده نمی‌شود و بیشتر شبیه ایذا است. در هر صورت شما خطاب به حضرت حق می‌گویید، سنت تو نسبت به بندگان افضال، و عادت تو نسبت به بندگان احسان است. سَبیل هم به معنای روش پسندیده‌ی مستمر و دائم است. وقتی سبیل را به شخص نسبت می‌دهیم، می‌خواهیم منش و روش او را بیان کنیم و وقتی به خدای متعال نسبت می‌دهیم، می‌خواهیم اسمای الهی را تفسیر کنیم. روش خدای متعال در مورد بنده‌هایش، عفو است.

«تَشْکُرُ یَسِیرَ مَا شَکَرْتَهُ وَ تُثِیبُ عَلَى قَلِیلِ مَا تُطَاعُ فِیهِ حَتّى کَأَنّ شُکْرَ عِبَادِکَ الّذِی أَوْجَبْتَ عَلَیْهِ ثَوَابَهُمْ وَ أَعْظَمْتَ عَنْهُ جَزَاءَهُمْ أَمْرٌ مَلَکُوا اسْتِطَاعَةَ الِامْتِنَاعِ مِنْهُ دُونَکَ فَکَافَیْتَهُمْ أَوْ لَمْ یَکُنْ سَبَبُهُ بِیَدِکَ فَجَازَیْتَهُمْ‌ بَلْ مَلَکْتَ یَا إِلَهِی أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَنْ یَمْلِکُوا عِبَادَتَکَ وَ أَعْدَدْتَ ثَوَابَهُمْ قَبْلَ أَنْ یُفِیضُوا فِی طَاعَتِکَ».

به لطف خدای متعال، گزارش مضامین سی‌وهفتمین دعای صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجادیه به این عبارت نورانی رسید.

این دعا خیلی عجیب است و از نظر ارتفاع نگاه توحیدی و منظر توحیدی و تقویت بنیه‌ی بندگی در انسان، خیلی فوق‌العادگی دارد. آفاقی را نشان می‌دهد و لطایف، زیبایی‌ها، گشایش‌های معنوی و مخصوصاً معرفتی دارد که انسان سر تعظیم در برابر عظمت امام سجاد (علیه‌السلام) و شکوه بندگی آن حضرت و رفعت شخصیتی آن بزرگوار فرود می‌آورد، و راهی ندارد جز اینکه بار‌ها و بار‌ها از سر یقین و شهود، به مقام امامت و علم لدنی آن حضرت اقرار کند.

 

ادب بندگی، چیزی جز اعتراف به تقصیر نیست

عنوان عمومی دعا «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلامُ إِذَا اعْتَرَفَ بِالتَّقْصِیرِ عَنْ تَأْدِیَةِ الشُّکْرِ» است. شکر با همه‌ی توضیحاتی که عرض کردیم، در اینجا فضیلتی شده که امام با توجه به این مرتبت از مراتب کمال انسانی، آن را برای ادب بندگی بهانه کرده که اعتراف به ناتوانی در شکر است. این اعتراف در مورد خودِ شکر است؛ ولی بعد به مناسبت عنوان عمومی شکر و اعتراف به ناتوانی در شکر، نکته‌ای که در این دعای نورانی بسط داده می‌شود، این است که هیچ‌یک از جلوه‌های متنوع بندگی از ما ساخته نیست و حضرت، این عجز را به سایر وجوه طاعت تعمیم می‌دهند.

در این بین، آنچه خود را در این دعای نورانی بیشتر نشان می‌دهد و بیشتر واضح می‌شود، عبارت از این است که خدای متعال با لطف و احسان و کَرَم و فضل خود، تلاش مختصر بنده‌ی خویش را که خودش از سر لطف به او هدیه داده و هماهنگ با افق بندگی است، می‌پذیرد و پرورش و پاداش می‌دهد. حقیقتاً حیرت‌انگیز است و تا آن مرحله ادامه پیدا می‌کند که گویا بنده، مالک و صاحب اختیار خودش است. خداوند به‌گونه‌ای از اعمال بنده استقبال می‌کند و پاداش می‌دهد که انگار بنده مالک امر خود است.

 

گنه بنده کرده است و او شرمسار

در نقطه‌ی مقابل، اگر از بندگانش خطا یا معصیتی سر بزند، چنان به آنها محبت می‌کند و مهلت می‌دهد و توجه و دعوت می‌کند که گویا خداوند به توبه و بازگشت بندگانش نیاز دارد و بندگان مالک شئون و استغفار خود هستند! در حالی که بندگان نه مالکیت در انجام و نه مالکیت در ترک دارند و مستقل نیستند؛ چون خودشان، خودشان را خلق نکرده‌اند و دارای ذات واجب الوجودی نیستند و غنی بالذات و قادر بالذات نیستند. هرچه که دارند، پرتویی از قدرت و خلق و ایجاد و رحمت و کَرَم خداوند است. اصل و فرع وجود بندگان، فقرِ فقرِ فقرِ محض در نسبت با ساحت قدس ربوبی است.

افاضه‌ی وجود از مقام فیّاض علی الاطلاق، آن‌به‌آن است و منظور از آن‌به‌آن، مفهوم فلسفی آن است. گاهی انسان توهم پیدا می‌کند که خدای متعال ما را خلق کرده و ما، خودمان و زندگی را اداره می‌کنیم. این نگاه، سطحی است. با یک نگاه دقیق، مشخص می‌شود که به وجود و هستی، لحظه‌به‌لحظه و آن‌به‌آن افاضه می‌شود. منظور، لحظه‌به‌لحظه‌ی زمانی نیست که مثلاً بگویید یک‌میلیاردم ثانیه. این افاضه و عطا و لطف، لحظه‌به‌لحظه از طریق مولا به همه‌ی عالم می‌رسد. به قول مولوی:

ما همه شیران، ولی شیر عَلَم

حمله‌شان از باد باشد دم‌به‌دم

حمله‌شان پیدا است و ناپیدا است باد

جان فدای آن‌که ناپیدا است باد

جناب‌عالی که در این عالم هیچ‌کاره هستی، می‌بینی وجود تو فقر محض است و از ناحیه‌ی غنی مطلق رزق می‌گیری. لذا نمی‌توانید برای خود مالکیت تصور کنید.

امام از منظر بالاتری موضوع را مطرح کردند و فرمودند طوری با بندگان رفتار می‌کنی که گویا می‌توانند در برابر تو و اراده‌ی تو بایستند؛ در حالی که هرچه هست، به دست خود تو است. اینها همه نمود‌ها و نماد‌هایی از اراده‌ی تو هستند و قابل تصور نیست که کسی در برابر اراده‌ی الهی قرار گیرد و امتناع داشته باشد؛ تا چه رسد به اینکه بخواهد کاری انجام دهد.

 

فقری که مایه افتخار است

تو در کتاب خودت فرمودی: «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللهِ؛[1] شما به خدا نيازمند هستيد». شاید عالی‌ترین سطح تعریف از واحد انسانی همین آیه باشد. عالی‌ترین انسان نیز ‌فرمود: «الفَقرُ فَخری؛[2] فقر مایه افتخار من است». برخی این فقر را فقر دنیوی گرفته و گفته‌اند حضرت سعی کرده‌اند دل فقرا را به دست بیاورند؛ اما خیلی معنای مناسبی نیست. البته ما مخالفت نمی‌کنیم و اگر این جمله‌ی حضرت مایه‌ی تشفی خاطر برخی باشد، خوب است. ولی فقر کامل، فخر است و فقر کامل، فقر نسبت به خدای متعال است. اگر شما فقر کامل و فقر به تمام معنا را درک کنید و بچشید، جام‌های توحیدی را دریافت می‌کنید. شراب طهور وقتی به شخص داده می‌شود که از انیت و انانیت طهارت پیدا کرده و تصورات واهی و مَن مَن گفتن‌ها را رها کرده باشد. اگر این پاکیزگی حاصل شود، پس از آن، سقایت انجام خواهد شد. هر زمان منیت آمد، به دنبال آن محرومیت هم می‌آید.

 

خداوند شکر و عمل اندک را می‌پذیرد

حضرت در ادامه بیان می‌کنند که تو اندک شکر بنده‌ات را می‌پذیری و اندک بندگی و طاعت بنده‌‌ات را پاداش می‌دهی: «شُکْرَ عِبَادِکَ الّذِی أَوْجَبْتَ عَلَیْهِ ثَوَابَهُمْ وَ أَعْظَمْتَ عَنْهُ جَزَاءَهُمْ أَمْرٌ مَلَکُوا اسْتِطَاعَةَ الِامْتِنَاعِ مِنْهُ دُونَکَ فَکَافَیْتَهُمْ». طوری به آنان رسیدگی می‌کنی و پاداش می‌دهی که گویا خودشان، چه در انجام و چه در امتناع، صاحب استطاعت هستند. کلمه‌ی «حتی» در این فراز، انسان را به جنون می‌رساند.

«أَوْ لَمْ یَکُنْ سَبَبُهُ بِیَدِکَ فَجَازَیْتَهُمْ‌». گویا سبب آن شکر و اطاعت، به دست تو نیست و خودشان صاحب و مالک هستند.

حالت بهت‌زدگی و اعجاب و فرح و خوشحالی از داشتن چنین خدایی، و حالت انکسار و خضوع و فروتنی و تسلیم و بندگی، عالمی را برای مؤمن می‌سازد که بهشت نقد است. امام پرده‌ها را مرحله‌به‌مرحله کنار می‌زند تا چنین کشفی برای انسان رخ دهد.

 

انعام، احسان، عفو، آیین و عادت و روش خداوند است

«بَلْ مَلَکْتَ یَا إِلَهِی أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَنْ یَمْلِکُوا عِبَادَتَکَ». ما هیچ نبودیم و لطف تو بود که ما را از عدم به وجود آورد تا ما اینجا جلوه‌هایی از خودمان نشان دهیم. عبارت «مَلَکْتَ یَا إِلَهِی» همان حالت کشف است.

فقط مالک تو هستی. قبل از اینکه خودمان را مالک نماز و بندگی و حج و صدقه و ... بدانیم، همه‌ی داشته‌هایمان دست خودت بوده است و مالک تو بودی و هستی. کلمه‌ی «قبل» در اینجا معنای فلسفی دارد.

«وَ أَعْدَدْتَ ثَوَابَهُمْ قَبْلَ أَنْ یُفِیضُوا فِی طَاعَتِکَ». این قسمت خیلی غوغا می‌کند. ما فعلاً در مورد بندگان خوب و اهل صلاح و سداد سخن می‌گوییم. چه آنان در آغازِ مسیر بندگی باشند و چه در قله، به هر حال، مالک تویی. تو همه‌ی امکانات را برای آنها فراهم آورده‌ای تا به مقام بندگی برسند. در این قسمت بیان می‌دارد که قبل از اینکه بنده بخواهد عملی از خودش نشان دهد، ثواب او را برایش آماده کرده‌ای.

راز این قضیه چیست؟! راز این قضیه این سه کلمه است: «وَ ذَلِکَ أَنّ سُنّتَکَ الْإِفْضَالُ وَ عَادَتَکَ الْإِحْسَانُ وَ سَبِیلَکَ الْعَفْوُ». افضال و احسان و عفو. تنوع تعبیر هم دارد و از سنت و عادت و سبیل سخن گفته است.

سنت به معنای روش همیشگی و قاعده است. سنت خداوند بخشش بی‌حساب و بی‌بهانه است که مکرراً عرض کرده‌ایم فضل همین است. عادت هم رفتاری است که مکرر و روان است و به نحوی سر می‌زند که شما توقع آن را داشته باشی. عادت خداوند احسان است که نعمت‌بخشیِ هنرمندانه است. یک وقت شما هدیه‌ای می‌دهی یا به نحوی می‌دهی که به شخص مقابل برمی‌خورد؛ اما یک وقت هدیه‌ای خاص یا به روشی خاص می‌دهی که شخص مقابل پر از سُرور و خوشحالی می‌شود.

امر خدا نسبت به پدر و مادر، احسان است که معنای آن، رفتار‌های ظریف‌کارانه‌ی همراه با زیبایی و بدون منت است. خدمتی که همراه با غر زدن و منت باشد، احسان نامیده نمی‌شود و بیشتر شبیه ایذا است. در هر صورت شما خطاب به حضرت حق می‌گویید، سنت تو نسبت به بندگان افضال، و عادت تو نسبت به بندگان احسان است. سَبیل هم به معنای روش پسندیده‌ی مستمر و دائم است. وقتی سبیل را به شخص نسبت می‌دهیم، می‌خواهیم منش و روش او را بیان کنیم و وقتی به خدای متعال نسبت می‌دهیم، می‌خواهیم اسمای الهی را تفسیر کنیم. روش خدای متعال در مورد بنده‌هایش، عفو است.

 

خداوند رحمت را بر خود واجب کرده است

از اینجا به بعد حضرت وارد باب دیگری می‌شوند که در جلسه‌ی بعد آن را بررسی خواهم کرد.

حاصل عرایض امشب این است که امام سجاد (علیه‌السلام) ما را به مرحله‌ی دیگری از شناخت مناسبات حضرت حق با بندگانش بردند و پرده‌ها را بیشتر کنار زدند.

اگر بخواهم یک شاهد از قرآن در ارتباط با بحث امشب برای شما انتخاب کنم، آیه‌ی «كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ؛[3] رحمت را بر خويشتن واجب گردانيده است» خواهد بود. «کتب» به معنای «وجب» است؛ یعنی خدای متعال، رحمت به بندگان را بر خودش واجب کرده است. کلمه‌ی رحمت در این آیه تمام عناوین افضال و احسان و عفو را پوشش می‌دهد.

مولا رحمت را بر خودش واجب کرده است. شما باید این معادله را درست بفهمید و این فهم را هم باید از خودش بخواهید. این مطالب اگر بخواهد در این عالم شبیه داشته باشد، فقط در روابط پدر و فرزندی یا مادر و فرزندی شبیه پیدا می‌کند. تا شما پدر و مادر نشوید، این حالت را نمی‌توانید درک کنید. واقعاً کاش بچه‌ها می‌فهمیدند که در قلب پدر و مادر، در مورد آنان چه می‌گذرد. از برخی آیات این‌طور برداشت می‌شود که خدای متعال به بنده‌اش می‌گوید: کاش می‌فهمیدی من در مورد تو چه حالی دارم!

امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای روز جمعه می‌فرماید: «يامَنْ يَرْحَمُ مَنْ لا يَرْحَمُهُ‏الْعِبادُ، وَ يامَنْ يَقْبَلُ مَنْ لاتَقْبَلُهُ الْبِلادُ؛ اى آن‌که رحم مى‏کنى بر آن‌که بندگان بر او رحم نمى‏کنند، و اى کسى که مى‏پذیرى کسى را که شهرها نمى‏پذیرندش». اما در ادامه‌اش مطلب بالاتری می‌گوید: «يا مَنْ يَدْعُو اِلى‏ نَفْسِهِ مَنْ اَدْبَرَ عَنْهُ؛ اى کسى ‏که هر که را از تو روى گرداند، به حضرتت فرا مى‏خوانى». گویا خداوند از بنده‌ی گناهکارش خواهش می‌کند که برگردد؛ چنان‌که در قرآن هم ‌فرمود: «أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ؛[4] چرا به درگاه خدا توبه نمى‌كنند و از وى آمرزش نمى‌خواهند؟».

مواجهه‌ی خدای متعال با بندگانش خیلی عجیب است. او می‌گوید: من رحمت نسبت به شما را بر خودم واجب کردم. باید این را بفهمیم. خداوند پاداش‌ها و عوالم و امکاناتی برای ما در نظر گرفته؛ فقط کافی است از خودمان ادب و معرفت نشان دهیم.

 

انقلاب، نعمتی که شکرش واجب است

این ایام، ایام خیلی خوبی است. یاد بهترین نعمتی که خدای متعال به جامعه‌ی ما داده است، حس عجیبی دارد. ماه بهمن و دهه‌ی فجر از زمان‌هایی است که خدای متعال، فضل و کَرَم و لطف خود در مورد ملت ایران را تمام کرد. ما از سال 1357 وارد عالم دیگری شده‌ایم که یک لحظه و یک ثانیه‌ی آن قابل مقایسه با سال‌های سال از عالم قبل نیست.

امیدوارم قدر بدانیم و خدای متعال توفیق قدرشناسی از این نعمت بزرگ را به ملت ما کرامت فرماید. حال همه‌ی ما در این ایام باید حال شکر باشد. سال گذشته برای شما توضیح دادم که آیه‌ی «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛[5] اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد [نعمت] شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد، قطعاً عذاب من سخت‏ خواهد بود»، در مورد ولایت الهی است.

چند شب قبل سیدحسن نصرالله حدود سه ساعت با خبرنگار المیادین سخن می‌گفت. سیدحسن نصرالله که شاگرد این مکتب و شعبه‌‌ای از کانون ولایت الهی است، اسرائیل را می‌ترساند. در مورد موشک‌های نقطه‌زن و بحث تونل، مطالبی گفت که آنان را تحقیر کرد.

رژیم صهیونیستی برای خودش شوکت و قدرتی داشت؛ اما اکنون یک گروه مقاومت متصل به کانون عظمت الهی، در برابرش ایستاده و او را به بازی می‌گیرد. سیدحسن نصرالله تهدید عجیبی هم کرد و گفت: ضربه‌های ما برای این نیست که شما به گروه‌های لبنانی حمله می‌کنید؛ بلکه بابت ضربه‌تان به سایر حوزه‌های مقاومت است؛ زیرا آنان به ما مرتبط هستند.

حضرت روح‌الله فرمود اگر این حرکت آسیب ببیند، دیگر کسی نمی‌تواند سر بلند کند. اینجا است که باید حال ملت ایران، حال شکر باشد که الحمدلله هست. امیدواریم قوی‌تر و بهتر از این، شکر نعمت انقلاب را به‌جا آورند.



[1]. فاطر: 15.

[2]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج69، ص56.

[3]. انعام: 12.

[4]. مائده: 47.

[5]. ابراهیم: 7.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *