متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۸» 1399/12/18


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۸»
نکته بسیار برجسته دیگر در زندگی و سیره امام کاظم (علیه‌السلام)، دعا، مناجات، استغفار، سحرخیزی‌های طولانی، اشک‌های فراوان و ناله‌ها در پیشگاه حضرت حق است. زندان، فرصت و فراغتی برای حضرت پیش ‌آورد که طبق گزارش زندانبان‌ها، ایشان غرق در دعا و مناجات و نماز و استغفار بودند. اینکه انسان با حضرت حق گفتگو کند، عاشقانه حرف بزند، محبانه نماز بخواند و روزه بگیرد، محبانه و عاشقانه برنامه‌های عبادی خویش را انجام دهد، متضرعانه از خدای متعال کمک بخواهد، از سر ندامت، استغفار فراوان داشته باشد؛ اینها جزو زیرساخت‌های ایمانی انسان مؤمن محسوب می‌شود.

فرا رسیدن سالروز شهادت مولایمان حضرت امام کاظم (علیه‌السلام) را به محضر امام عصر (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و همه‌ی ارادتمندان و دوستداران آن حضرت تسلیت عرض می‌کنیم. خداوند تبارک و تعالی همه را جزو بهترین پیروان و شیعیان آن حضرت قرار دهد، ما را در صراط ولایت آن حضرت ثابت‌قدم بدارد، در دنیا تأسی به سیره آن حضرت و زیارت مضجع تابناک او و در آخرت شفاعت و حشر با آن حضرت را روزی همه‌ی ما قرار دهد.

 

نکاتی درباره امام موسی کاظم (علیه‌السلام)

در این جلسه به مناسبت شهادت آن امام، مطالبم را ضمن چند نکته خدمت عزیزانم تقدیم می‌کنم.

 

۱. نگاهی کوتاه به زندگی و زمانه آن حضرت

نکته اول ناظر به فضای عمومی زندگی آن حضرت است. ولادت باسعادت امام کاظم (علیه‌السلام) در چهار یا پنج سال بعد از افول بنی‌امیه واقع شده است که حدود سال 128 هجری قمری می‌شود. حیات پربرکت این امام بزرگ تا سال 183 ادامه پیدا می‌کند که مجموعاً 55 سال،‌ عمر شریف آن بزرگوار است. در بیست‌سالگی و در ایام خلافت منصور (علیه‌اللعنة) به امامت می‌رسند. حدود سی‌وپنج سال ایام امامت آن بزرگوار است و طبق نقل مشهور، در بیست و پنجم ماه رجب سال 183 به شهادت رسیدند.

بخشی از عمر مبارک خود را در مدینه بودند و قسمتی را در بغداد سپری کردند که طبق بررسی‌ها، حدود چهارده سال را در زندان‌های مختلف گذراندند. حدود سیزده سال پایانی عمرشان در ایام هارون (علیه‌اللعنة) بود. عمدتاً از این شهر به آن شهر و از این زندان به آن زندان و تحت فشارهای خاصی بودند. قبل از هارون هم همین‌طور بوده، منتها در دوران هارون، وضعیت خیلی خاصی داشته‌اند.

 

۲. بردباری

‌آن وجود مقدس و نازنین در سلسله ائمه هدی (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) به لقب‌هایی مشهور است که «کاظم» از همه مشهورتر است. به آن حضرت صابر هم می‌گویند. دوستان حضرت هم بر اساس تجربیاتشان این بزرگوار را باب‌الحوائج نامیده‌اند؛ چراکه از رهگذر توسل به آن امام بزرگ در ساحت قدس ربوبی، بسیاری از خواسته‌ها و حوائجشان محقق شده است. اما لقب کاظم از همه مشهورتر است که ضمناً پیام خیلی روشنی درباره شخصیت آن بزرگوار دارد و از دوستان حضرت توقع است که مانند آن امام، کاظم باشند؛ یعنی سعه صدر، مدیریت خشم، و حلم و بردباری بی‌کران داشته باشند. البته این ویژگیِ مشترک همه‌ی امامان (علیهم‌السلام) است؛ منتها درباره امام کاظم (علیه‌السلام) به علت وضعیت ایام امامت آن بزرگوار و اذیت و آزارهای فراوان و رفتارهای نامناسبی که با آن حضرت صورت می‌گرفت، و در مقابل، واکنش خردمندانه و فوق‌العاده سازنده، متین، بسیار شیرین در برابر آن رفتارهای تلخ، صفت بردباری، بیشتر خود را نشان داد.

این ویژگی در جریان تکامل شخصیت مؤمن و سیر به سوی خدای متعال و صیانت از اخلاق و ایمان او، تأثیر روی محیط پیرامونی او و نیز حسن خلق و معاشرت با سایرین، بسیار پیش‌برنده است. وقتی که نزدیک است‌ دیگ خشم به جوش آید و آتشی برافروخته شود، ولی انسان با بهره‌گیری از ایمان و با توکل به پروردگار متعال این حالت انفجاری را در خود مدیریت کند، هم ضربه نخورد و هم ضربه نزند، سپس متناسب با ظروف و وضعیت از این امکان الهی که در اختیار او است، به عنوان یک وسیله دفاعی استفاده کند، ایمانش تقویت و در میان اطرافیانش محبوب می‌شود.

در هر صورت باید هر وقت که نام امام کاظم (علیه‌السلام) برده می‌شود ـ که فراوان هم باید در زندگی ما نام آن حضرت برده شود و به هر مناسبتی از آن بزرگوار یاد کنیم و به ایشان توسل کنیم ـ از خدای متعال بخواهیم که به برکت این امام بزرگ، ما را نیز در مدیریت قوه غضبیه و تسلط بر خشم یاری کند.

اگر انسان گرفتار غضب شود و غضبش طبق مبنای نفسانی‌اش غلیان کند، گاهی او را ده‌ها سال از نظر سلوکی عقب می‌اندازد و طومار ایمان انسان را می‌پیچد. کسانی که خشم‌های این‌چنینی دارند، گاهی با کوچک‌ترین اتفاق، تحمل خود را از دست می‌دهند و حالت غضب و خشم در آنان شکل می‌گیرد. در آن لحظه قیافه‌هایشان از جهت باطنی کاملاً حیوانی می‌شود. در این موارد افراد کنترل دهان و رفتار و اقداماتشان را ندارند.

در موارد سطح پایین‌تر نیز خشم نابجا و مبتنی بر هیجان نفسانی و بدون کنترل عقل، آسیب‌های اساسی به بنیان‌های ایمان شخص وارد می‌کند و ستون‌های ایمان انسان مؤمن را تَرَک می‌اندازد. همه باید این ویژگی را از امام کاظم (علیه‌السلام) بخواهیم.

 

نمونه‌ای از بردباری حضرت

یکی از مواردی که حضرت، خشم خود را فروخوردند، ماجرای خیلی مشهور برخود ایشان با یکی از نوادگان خلیفه دوم بود. آن شخص مرتب به حضرت دشنام می‌داد، جلوی مسجد می‌آمد و حرف‌هایی که در حد خودش و دیگران بود، متوجه حضرت می‌کرد. چند بار اصحاب خواستند حساب او را برسند؛ ولی حضرت اجازه ندادند تا اینکه یک بار امام کاظم (علیه‌السلام) به چند نفر از رفقا و اصحاب گفتند: فردا بیایید سراغ آن شخص برویم. آنها خیلی خوشحال شدند و پیش خود گمان کردند که حسابی ادبش می‌کنیم. با این قصد با امام (علیه‌السلام) همراه شدند. سراغ او را گرفتند، دیدند در مزرعه‌اش مشغول کار است. حضرت بدون هماهنگی وارد کشتزارش شدند. او نیز دوباره شروع کرد به پرخاش کردن که محصولات مرا از بین بردید و .... حضرت نزدیکش رفتند و با او بگو و بخند کردند. او هم دید که چند نفر هم همراه حضرت هستند و احساس کرد که ممکن است اتفاقی بیفتد، ساکت شد. حضرت احوال‌پرسی کردند، با او گرم گرفتند و به او گفتند: امید داری امسال چقدر محصول برداری؟ گفت: دویست دینار. حضرت کیسه‌ای حاوی سیصد دینار به او تقدیم کردند و مقداری با او ملاطفت کردند. آن شخص وقتی این رفتار امام (علیه‌السلام) را دید، حالش دگرگون شد. این همان قاعده قرآنی است که می‌گوید: «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَة؛[1] و بدى را با نيكى مى‏زدايند». مؤمن با زیبایی جواب زشتی‌ها را می‌دهد. اگر کسی با تو بدی کرد، تو هم به او بدی کردی که این مردانگی نیست. مردانگی این است که تو در برابر رفتار بد دیگران خوبی کنی. آن فرد از مریدان حضرت شد و به مسجد رفت. وقتی حضرت وارد شد، محبت و فروتنی کرد و عذر خواست و بعد هم گفت: «اللَّهُ أعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛[2] خدا بهتر مى‏داند رسالتش را كجا قرار دهد». سپس حضرت به اصحاب فرمودند: کدام بهتر بود؛ رفتار شما که می‌خواستید او را بزنید و به خیال خود ادبش کنید، یا کاری که من کردم؟[3]

معجزه حلم و بردباری و کظم غیظ، چنین اثری دارد. قرآن کریم هم در وصف مؤمنان همین تعبیر را به‌کار می‌برد و می‌فرماید: «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛[4] و خشم خود را فرو مى‏برند و از مردم درمى‏گذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد». اشباه چنین برخوردی فراوان است؛ هم در زندگی خود حضرت، هم در زندگی سایر ائمه (علیهم‌السلام). مثلاً یک‌بار حضرت فرزندانش را دور هم جمع کرد و به آنها وصیت کردند؛ از جمله فرمودند: «اگر کسی در گوش راست شما به شما دشنام داد، بعد در گوش چپ شما عذرخواهی کرد یا حتی گفت من چیزی نگفته بودم، شما از او قبول کنید».

باید از این نام و لقب مشهور امام (علیه‌السلام) بهره‌ها‌ ببریم که به آن خیلی نیاز داریم؛ مخصوصاً این روزها که گرفتاری‌های اقتصادی، کرونا، محدودیت‌ها و فشارهای روانی، زندگی‌ها را بر آدم‌ تنگ می‌گیرد، حوصله‌ها را سر می‌برد و اعصاب‌ها را خرد می‌کند. لازم است این ویژگی را در خود پرورش دهیم.

 

۳. دعا، عبادت و استغفار

نکته بسیار برجسته دیگر در زندگی و سیره امام کاظم (علیه‌السلام)، دعا، مناجات، استغفار، سحرخیزی‌های طولانی، اشک‌های فراوان و ناله‌ها در پیشگاه حضرت حق است. زندان، فرصت و فراغتی برای حضرت پیش ‌آورد که طبق گزارش زندانبان‌ها، ایشان غرق در دعا و مناجات و نماز و استغفار بودند. اینکه انسان با حضرت حق گفتگو کند، عاشقانه حرف بزند، محبانه نماز بخواند و روزه بگیرد، محبانه و عاشقانه برنامه‌های عبادی خویش را انجام دهد، متضرعانه از خدای متعال کمک بخواهد، از سر ندامت، استغفار فراوان داشته باشد؛ اینها جزو زیرساخت‌های ایمانی انسان مؤمن محسوب می‌شود.

همین فصل مفصلی که در باب دعای مکارم اخلاق داریم، مخصوصاً همان چهار رکنی که در صدر دعا ذکر شده که به آنها اشاره کردیم، یعنی رفتن به سوی کمال ایمان و برترین درجات یقین و به دست آوردن زیباترین نیت‌ها، بهره‌‌مند شدن از بهترین اعمال، مبنا و زیرساخت و اساس ارتباط عاشقانه با پروردگار متعال است. نماد این ارتباط عاشقانه و ادب‌ورزی مؤمنانه در ساحت قدس ربوبی، سحرخیزی است، مناجات است، سجده‌های طولانی است و استغفار. این موارد سیره‌ ائمه هدی (علیهم‌السلام) بوده و در زندگی امام کاظم (علیه‌السلام) جلوه ویژه‌ای دارد. نوعاً خلوت‌های اولیا، مستور است و گزارش‌های اندکی از آنان داریم؛ اما از حضرت کاظم (علیه‌السلام) گزارش‌های فراوان رسیده که علتش زندان‌ است. زندان‌بانان می‌دیدند که حضرت شب‌ها چه می‌کند، روزها چه کار می‌کند، نمازش چطور است، سجده‌اش چگونه است، راز و نیازهایش چیست، ذکرهایش چیست. خیلی‌ها هم با دیدن عبادات حضرت، متحول می‌شدند.

تلاوت قرآن فراوان و بسیار زیبا که مخاطب را زمین‌گیر می‌کرد، از دیگر خصوصیاتشان بود. برای ما فقط حسرت است و تمنایی است که به دل می‌ماند. واقعاً حق است که انسان در دنیا متقیانه و پارسایانه، و با حساب و کتاب زندگی کند به امید اینکه امام کاظم (علیه‌السلام) را ببیند و با صوت آن حضرت قرآن را استماع کند؛ چراکه عالی‌ترین بهره‌ای است که ممکن است در بهشت الهی به کسی بدهند.

دو سه جمله هم از حضرت مشهور است که یکی این جمله است: «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ؛[5] گناه بنده‌ات بزرگ است، پس باید گذشت تو نیز نيك باشد». این جمله در سجده وارد شده، و حضرت در سجده‌هایشان آن را زیاد می‌فرمودند. تعبیر بسیار عجیبی است! جمله دیگر این است: «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الرّاحَهَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ؛[6] خدایا از تو آسودگى هنگام مرگ و گذشت در وقت حساب را درخواست دارم». ان‌شاء‌الله ما هم در سجده‌های خود از این دعاها بهره‌مند باشیم.

 

۴. گره‌گشایی و کارگشایی

سخاوت و بخشش و گره‌گشایی و کارگشایی از زندگی دیگران، این‌هم جزو جلوه‌های ویژه و برجسته زندگی امام کاظم (علیه‌السلام) است. حضرت مقداری فعالیت‌های کشاورزی داشتند که درآمدی از آن فراهم می‌شد. مؤمنان هم نذر و نیاز و وجوهات خود را به حضرت می‌رساندند. کیسه‌های طلای امام کاظم (علیه‌السلام) مشهور بوده، یعنی کار راه می‌انداخته است؛ حتی برای معاندین، که نمونه‌اش را عرض کردیم؛ چه‌رسد به دوستان که بماند.

 

۵. جهادی همیشگی

امام کاظم (علیه‌السلام)، مظهر جهاد و استقامت در راه خدای متعال است. ایشان در زندگی هیچ آرام و قراری نداشتند، همه‌اش در فعالیت و برنامه‌ریزی و طراحی و اقدام سپری شده است. کل زندگی آن حضرت را می‌توان در واژه جهاد خلاصه کرد. به تعبیر رهبر عزیز و عالی‌قدرمان، مبارزه مستمر داشتند.

انسان وقتی زندگی آن حضرت را مطالعه می‌کند، می‌فهمد که تحت هیچ شرایطی بار مجاهدت از دوش انسان مؤمن برداشته نمی‌شود. مؤمن باید همواره در حال جهاد و تلاش باشد. از یک طرف در مصاف خصم خدا و دشمنان خدا باشد، و از سوی دیگر در حال خدمت به مؤمنان و بندگان خدا باشد. این‌ زندگی، زندگی پسندیده در پیشگاه پروردگار متعال است. همان کاری که همه‌ی ائمه (علیهم‌السلام) در کل حیات پربرکتشان داشتند، امام کاظم (علیه‌السلام) نیز در دوران بسیار سخت و پیچیده خودش در اوج داشت. دنبال آرمان غدیر بودند و رهگیر تحقق حاکمیت الهی در جلوه ولایت علی‌بن ابیطالب (علیه‌السلام). همه‌ی ائمه (علیهم‌السلام) این‌طور بودند، امام کاظم (علیه‌السلام) نیز به شکل بسیار جدی دنبال همین مسئله بودند و در این راه تلاش می‌کردند.

سی‌وپنج سال ایام امامت آن حضرت، از مقاطع پیچیده و حساس دوران ائمه (علیهم‌السلام) است. عباسی‌ها در دوران امام کاظم (علیه‌السلام) به اوج قدرتشان رسیدند و دیگر از توطئه‌ها در اطراف و اکناف حاکمیت‌شان که خیلی هم گسترده بود، هیچ نگرانی نداشتند. از آفریقا تا اروپا تا ایران، تا خود حجاز و عراق، منطقه بسیار وسیعی تحت حوزه آنان بود. خراج و امکانات گسترده و حاکمیت مستقر، این دوره را خاص کرده بود. در خراسان، آفریقا، موصل، دیلمان، جرجان، آذربایجان، ارمنستان، هر جا که دشمنی بود، همه را سرکوب کرده و به اوضاع مسلط شده بودند. قلمرو خیلی وسیع و فتوحات تازه هم داشتند. به این دوره می‌گویند عصر طلایی خلافت عباسی. هم از جهت وسعت و هم از جهت اقتدار، دوران خاصی است. نه مثل اواخر بنی‌امیه است، نه مثل اوائل بنی‌عباس است که یک مقدار تزلزل بوده؛ لذا محور اصلی جریان خلافت، مقابله با امام کاظم (علیه‌السلام) و شیعیان آن حضرت بود. در نتیجه اوضاع بسیار سخت و پردردسر و پر از اذیت و آزاری برای امام (علیه‌السلام) به وجود آمد. عباسیان چون از جاهای دیگر گرفتاری‌ نداشتند، دست به هر کاری می‌زدند؛ از گماردن جاسوس بگیرید که مرتب مراقبت کنند تا حمایت از مخالفان خط امامت. به آنها خیلی میدان می‌دادند و برای علمایشان مثل مالک‌بن انس و ابو یوسف، میدان و کرسی درس درست می‌کردند. اقدام دیگر ایجاد اختلاف بین شیعیان بود. انسان وقتی مطالعه می‌کند، می‌بیند گویا از یک جای مشخص به جریانی مثل اسماعیلیه و فطحیه دامن زده می‌شد برای اینکه پیروان اهل‌بیت را فرقه‌فرقه کنند، که این کار را هم کردند. جریان واقفیه نیز همین‌طور درست ‌شد.

غرض اینکه امام (علیه‌السلام) در چنین وضعیتی قرار داشت. با این حال مبارزه خستگی‌ناپذیر، البته بسیار حساب‌شده، برنامه‌ریزی‌شده و با دقت، شیوه آن حضرت بود.

ممکن است بگویید چرا زودتر از اینها توطئه قتل امام (علیه‌السلام) را عملی نکردند؟ در این سی و پنج سال و در ایام امامت ائمه علیهم السلام، سال‌های قابل ملاحظه‌ای است. پاسخ یک کلمه است؛ نفوذ امام (علیه‌السلام). حضرت در داخل دربار هارونی نفوذ داشتند، ماجرای علی‌بن یقطین را همه‌ شنیده‌اید. در سطح وزیر در دربار حضرت نفوذ دارند یا حتی در بین خانم‌هایی که در دربار هستند نمونه‌هایی نقل شده که این‌ها از ارادتمندان امام کاظم (علیه‌السلام) هستند. یعنی گستره‌ای از ارادت وجود دارد، این نفوذ معنوی و تدابیر، تدابیری که خود حضرت داشتند این‌ها کار را در این بخش خیلی پیش می‌برده.

مبارزه خستگی‌ناپذیر پیام دارد: این راه استقامت و مجاهدت فراوان می‌طلبد. کسانی که مدعی دوستی با امام (علیه‌السلام) هستند، هیچ‌وقت نباید خسته ‌و دلسرد ‌شوند و کم نیاورند. آدم از برخی افراد چیزهایی می‌شنود که خنده‌اش می‌گیرد. ابتلائات بعد از این بیشتر هم خواهد شد، وضعیت پیچیده‌تری هم در پیش خواهد بود. منتها اساساً ابتلائات ما مگر قابل مقایسه است با آنچه اولیای خدا به آن مبتلا بودند؟ حضرت با زندگی خود، به پیروان خویش پیام ایستادگی در برابر استکبار را دادند. برای فائق آمدن بر مشکلات باید مجاهدت کنند، در کنار امام حق باشند، زیر پرچمش باشند و خسته نشوند.

 

۶. فعالیت فرهنگی

نکته بعدی هم برای ما خیلی درس دارد؛ زیرا به زمانه ما شباهت فراوانی دارد و آن، مبارزه و جهاد فرهنگی امام کاظم (علیه‌السلام) است. در فهرست مجاهدت ایشان، علاوه بر مجاهدت سیاسی، رفتن به مصاف جریان خلافت غاصب، مواجه با آنها و طراحی برای زمین‌گیر کردن آنها که مصداق‌هایش خیلی زیاد است، یکی دیگر از کارهایشان، مجاهدت خستگی‌ناپذیر در فضای فکری و فرهنگی بود. انسان احساس می‌کند این‌هم جنبه زیرساختی و مبنایی دارد و جزو برنامه‌های جدی و اهداف اولیای الهی است. بسط فرهنگ توحیدی، اندیشه‌های ناب اسلامی، تقویت مبانی اعتقادی دوستان‌ و عموم مردم، روشن‌گری فکری، اغنای عقلی و پرورش فکر آنها، تربیت شاگرد، ایجاد کرسی‌های درس و مباحثات فکری، همیشه دستور کار ایشان بوده است.

در زمان امام کاظم (علیه‌السلام)، از یک طرف جناح‌ها و فرقه‌ها بودند که عرض کردیم. از طرف دیگر نهضت ترجمه بود که از سُریانی و پهلوی و یونانی و هندی، به عربی کتاب‌های گمراه‌کننده ترجمه می‌کردند. جریان برامکه در دربار خیلی فعال بود و اینها را بسط می‌داد؛ لذا همه‌جا پر از انواع و اقسام فرقه‌ها و حرف‌ها و حدیث‌ها بود. کاری که امام (علیه‌السلام) در این محیط انجام ‌داد، از یک طرف دنبال کردن نهضت علمی و فرهنگی شیعه بود که پدر بزرگوار و جد اطهر ایشان، امام باقر و امام صادق (علیهما‌السلام) به شکل فراگیر آن را ایجاد کرده بودند. در عرصه تدریس و ادامه آن مباحثات و مخصوصاً در محور مباحث کلامی، حضرت فعالیت‌های جدی داشتند و آن معارف را بسط دادند.

از طرفی هم اقدام گسترده در برابر تهاجم فکری و فرهنگی ملحدان و زندیقیان و سایر گروه‌های منحرف بود؛ از مانویان، مزدکی‌ها و زرتشتی‌ها گرفته تا معتزله و اشاعره و مرجئه. به این گروه‌ها، خوارج، صوفیه، غُلات، کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه را نیز اضافه کنید.

امام کاظم (علیه‌السلام) به ما مقابله هوشمندانه، قوی، مستدل و خردمندانه با جریان تهاجم فکری و فرهنگی را از طریق تقویت مبانی اعتقادی، حلقات فکری و پرورش فکر یاران‌ و جامعه مخاطبان‌ آموزش داد. حضرت موفق شدند جبهه فرهنگی گسترده‌ای در برابر این تهاجم فرهنگی تدارک ببینند و خط اسلام ناب را در آن اوضاع، صیانت و حفظ کنند.

با وجود دشواری‌های سیاسی و پیچیدگی‌ها، حدود سیصد شاگرد تربیت کردند که اسم آنها می‌درخشد؛ امثال محمدبن ابی‌عمیر، حسن‌بن محبوب، صفوان‌بن یحیی، و احمدبن محمدبن ابی‌نصر بزنطی که در جریان مناظره‌ها حضور فعال داشتند.

 

تشابه زمان ما با زمان امام موسی کاظم (علیه‌السلام)

این حرکت حضرت برای امروز ما خیلی درس دارد. روزگار ما هم همین‌گونه است؛ فضای مجازی و تهاجم گسترده فرهنگی که رهبر عزیزمان از آن در مرحله‌ای به تهاجم، در مرحله‌ای به شبیخون، و در مرحله‌ دیگر به ناتوی فرهنگی تعبیر کردند، باعث شده زمان ما نیز مانند آن دوران شود. در چنین وضعیتی که تضارب اندیشه‌ها و فرقه‌ها و نحله‌ها و حرف‌های جدید و شبهات است، دوستان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به تأسی از امام کاظم (علیه‌السلام)، باید سرمایه‌گذاری جدی روی تقویت مبانی فکری و پرورش عقل خود داشته و برای آن برنامه‌ریزی جدی داشته باشند تا به سلامت از این معرکه بیرون بیایند. تقویت مبانی توحیدی،‌ ارتباط با معارف ناب، مباحث اعتقادی و کلامی، باید واقعاً در محافل دوستان اهل‌بیت، در خانه‌ها، مدرسه‌ها، مساجد و مراکز دینی جاری باشد. رسانه‌های دولتی، وظایف‌شان خیلی سنگین‌تر است. آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها، خیلی وظیفه دارند؛ ولی بیشترشان وظایف‌شان را زیر ده درصد انجام می‌دهند. ظرفیت خالی در این میان وجود دارد.

 

7. معارف کاظمی

نکته هفتم اینکه ما در برداشت از سیره آن امام (علیه‌السلام) باید سراغ مخزن بسیار بزرگی از معارف برویم که خوشبختانه با آن‌همه سخت‌گیری، ‌از امام کاظم (علیه‌السلام) به ما رسیده که باید خیلی قدرش را بدانیم. مجموعه‌ای حضرت دارند که ما اسمش را می‌گذاریم «هشامیه». هشام‌بن حکم از یاران برجسته و شایسته امام است که ائمه (علیهم‌السلام) به او افتخار می‌کنند. از همان‌هایی است که به مصاف‌های فکری می‌رود،‌ مناظره می‌کند، جواب می‌دهد و روشنگری می‌کند.

حضرت ضمن گفتگویی با ایشان، فهرستی از توصیه‌ها را به هشام می‌کنند که در کتاب شریف تحف العقول آمده است. اگر خواستید مراجعه کنید، بدانید که در منابع دیگری هم نقل شده و مجموعه مفصلی است. چه این مجموعه، چه سایر مجموعه‌هایی که از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده، عمدتاً بر مدار عقل، پرورش خرد و تفکر است. راهش را حضرت یاد می‌دهند، اهمیتش را می‌گویند و موازین آن را مطرح می‌سازند. خیلی فوق‌العاده است. سپس دستورالعمل‌های خیلی روشن اخلاقی دارند که ان‌شاء‌الله به آن مراجعه می‌کنید.

برای روشنایی چشم‌ و دلتان یک جمله هم از امام کاظم (علیه‌السلام) می‌گویم که در پاسخ به یونس‌بن عبدالرحمن که خطاب به حضرت می‌گوید: قائم آل محمد شما هستید، فرمودند: «أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ لَكِنَّ الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً هُوَ اَلْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي؛ من‌هم قائم بالحق هستم، ولى آن قائمى كه زمين را از دشمنان خداى عز و جل پاك كند و آن را پر از عدالت نمايد، چنان‌که پر از جور و ستم شده است، پنجمين فرزند من باشد». غرض من این نکته است که برای زمان ما است. حضرت می‌فرمایند: «طُوبَى لِشِيعَتِنَا الْمُتَمَسِّكِينَ بِحُبِّنَا فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِين‏ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا؛ خوشا بر شيعيان ما كه در غيبت قائم به رشته ولايت ما چسبيده‌اند و بر دوستى ما برجا هستند و از دشمنان ما بيزارند». خیلی شورانگیز است. فرمودند که بهشت و سعادت قرین آن شیعیان ما که در عصر غیبت امام (علیه‌السلام) زندگی می‌کنند و به ریسمان ولایت ما چنگ می‌زنند، بر موالات ما ثابت‌قدم می‌مانند، نمی‌لرزند، در برائت از دشمنان ما محکم و استوار می‌مانند. سپس طی تعبیر قشنگی فرمودند: «أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ؛ آنها از ما هستند و ما هم از آنها هستیم». قسمت دومش سنگین‌تر است. کاش می‌شد مقداری راجع‌به آن صحبت کرد. در ادامه فرمودند: «قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِينَا بِهِمْ شِيعَةً فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ وَ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِي دَرَجَاتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛[7] آنان به امامت ما راضی شدند، ما هم به شیعه بودن آنها راضی هستیم. خوشا به آنان، بازهم خوشا به آنان، به خدا قسم که در قیامت با ما و در درجات ما هستند». چه بشارت عجیبی است! شبیه این روایت فراوان داریم،‌ منتها می‌خواستم از زبان امام کاظم (علیه‌السلام) به شما بشارت بدهم. ان‌شاء‌الله جزو همین گروه باشید و باشیم.

 

8. تأثیر پذیرفتن انقلاب اسلامی از اقدامات امام کاظم (علیه‌السلام)

نکته پایانی عبارت است از اینکه جریان نهضت اسلامی و انقلاب ایران، همه‌اش به امام کاظم (علیه‌السلام) برمی‌گردد. اینکه ایران برای این کار بزرگ در عصر غیبت و مقدمه‌سازی برای ظهور آماده شد و این گام بلند را برداشت که ان‌شاءالله بتواند کاملش کند، از سرمایه‌گذاری امام کاظم (علیه‌السلام) بود. از یک طرف فرزند عزیزشان، حضرت شمس الشموس، حضرت علی‌بن موسی الرضا (علیه‌آلاف‌التحیة‌والثناء) در ایران هستند که سرمایه‌گذاری مبنایی است. از طرف دیگر حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) در ایران حضور دارند. اینْ خورشید است و آنْ ماه. ستاره‌ها هم در کل ایران پراکنده هستند. در همین تهران امامزاده صالح (علیه‌السلام) را داریم و در شیراز حرم سوم اهل‌بیت، یعنی حضرت احمدبن موسی را داریم. سایر فرزندان و احفاد و ذریه حضرت موسی‌بن جعفر (علیه‌السلام) که به ایران آمدند، ایران را با اهل‌بیت (علیهم‌السلام) خویشاوند کردند. ساداتی که در ایران گسترش پیدا کردند، از رهگذر وجود نازنین امام کاظم (علیه‌السلام) است. بشارت انقلاب اسلامی که در روایت مشهور هست که مرد بزرگی از قم قیام خواهد کرد، این‌هم از امام کاظم (علیه‌السلام) است.

قصد داشتم عرض ارادت مختصری در حد یک جلسه به محضر آن حضرت کرده باشیم. ان‌شاءالله قدرشناس و ثابت‌قدم باشیم و این مسیر را بروید تا آن روز بزرگ و موعود.

 

مروری به صلوات بر امام موسی کاظم (علیه‌السلام)

چند جمله از صلوات سیدبن طاووس را جهت حسن ختام جلسه‌ برای شما می‌خوانم. درباره حضرت چه تعبیرها و جمع‌بندی زیبایی دارد. «وَصِيِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْيَارِ وَ عَيْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِكَمِ وَ الْآثَارِ الَّذِي كَانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الِاسْتِغْفَارِ؛ جانشین نیکوکاران و پیشواى خوبان‏ و خزانه انوار و وارث آرامش و متانت و حکمت‌ها و آثار، آن‏که همواره شب را با بیدارى‏ تا سحر، با به هم پیوستن استغفار زنده مى‏داشت». همان آقایی که همه شب را بیدار بود و همه‌اش در حال استغفار بود و «حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ»، با سجده طولانی مأنوس بود. «وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ»، گریه‌های فراوان داشت. «وَ الْمُنَاجَاةِ الْكَثِيرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ الْجَمِيلَةِ؛ راز و نیاز بسیار و ناله‌هاى به‌هم‌پیوسته داشت». تا می‌رسد به اینجا: «وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ؛ پايمال شده به ستم، و دفن‌شده به بى‏عدالتى». این جمله از خصائص امام کاظم (علیه‌السلام) است و راجع‌به امام دیگری نداریم. «وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ؛ و معذّب در عمق زندان‌ها و تاريكي‌هاى زيرزمين‌ها». آن امامی که او را در سیاه‌چاله‌ها شکنجه می‌دادند. «ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الِاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وَلَاءٍ مَسْلُوبٍ؛[8] با ساق كوبيده، به حلقه‏هاى زنجيرها، و جنازه‏اى‏ كه با خوارى و سبك انگاشتن بر آن‏ جار زده شده، وارد شونده بر جدش مصطفى و پدرش مرتضى و مادرش‏ سَرور بانوان، با ارثى غصب‌شده و حكومتى ربوده».

خداوند تبارک و تعالی را به حق امام کاظم (علیه‌السلام) و به حقیقت آن حضرت قسم می‌دهیم ما را در تأسی به آن بزرگوار موفق بدارد. ما را از شیعیان آن حضرت مقرر فرماید. نظام ما، رهبر ما، ملت ما در کنف حمایت ولی‌اش حفظ کند. گرفتاری‌های گوناگون‌، ویروس‌های اخلاقی، ویروس‌های فکری،‌ ویروس‌های جسمی،‌ کرونای منحوس و انواع و اقسام آن را از کافه دوستان و ارادتمندان حضرت دور سازد. همه را به سلامت بدارد، بیماران ما، مخصوصاً کسانی که گرفتار این بیماری هستند، شفا کرامت فرماید. گذشتگان ما با حضرت کاظم (علیه‌السلام) محشور کند و از شفاعت آن حضرت بهره‌مند فرماید.‌ موانع ظهور را مرتفع سازد. دشمنان آن حضرت، دشمنان اسلام و مسلمین را بیش از این خوار و ذلیل کند و چشمان ما به‌زودی زود به جمال امام زمان‌مان روشن کند.

 



[1]. رعد: 22.

[2]. أنعام: 124.

[3]. فضل‌بن حسن طبرسی، إعلام الوری، ج2، ص296.

[4]. آل عمران: 134.

[5]. شیخ طوسی،‌ مصباح المتهجد، ص801.

[6]. همان.

[7]. شیخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمه، ج۲، ص۳۶۱.

[8]. شیخ عباس قمی،‌ مفاتیح الجنان،‌ قسمتی از زیارت‌نامه حضرت.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *