متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۷» 1400/10/6


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۷»
هر مقدار که رفعت شأن اجتماعی و عزت ظاهری و درجات دنیایی برای انسان پیش بیاید و رقم بخورد، با فرض اینکه از باطن انسان پشتیبانی شود، برای او اولاً بی‌خطر است، ثانیاً برای او پیش‌برنده است. زیرا این عزت در برابر فشار‌هایی که معمولاً برای انسان در زندگی از بیرون وارد می‌شود، حفظ و صیانت می‌کند از اینکه بخواهد بازیچه این و آن شود. این رفعت و عزت زمینه‌سازی می‌کند برای اینکه چنین کسی بهتر برای سایر بندگان خدا راهگشایی کند. عزت از این جهت تسهیلگر حیات طیّبه است. البته با فرض اینکه پشتوانه درونی از نظر معرفت نفس و خشوع داشته باشد که در این صورت در راه خدای متعال برای انسان نعمت عظمایی محسوب می‌شود.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا».

 

شرط پیش‌برنده بودن عزت

در این جمله نورانی که جلسه گذشته به اختصار معنا شد، امام (علیه‌السلام) عزت ظاهری و رفعت شأن اجتماعی را در پرتو ذلت باطنی و ظرفیت درونی طلب می‌کنند. معلوم شد که اگر بین ظاهر و باطن انسان توازن برقرار باشد، انسان می‌تواند در مسیر به سلامت عبور کند. اگر این توازن به هم بریزد، به این معنا که باطن انسان یاریگر ظاهرش نباشد و نتواند از ظاهر انسان پشتیبانی کند، این تعادل به هم می‌خورد. درنتیجه چنین کسی نمی‌تواند از این مسیر به سلامت عبور کند.

هر مقدار که رفعت شأن اجتماعی و عزت ظاهری و درجات دنیایی برای انسان پیش بیاید و رقم بخورد، با فرض اینکه از باطن انسان پشتیبانی شود، برای او اولاً بی‌خطر است، ثانیاً برای او پیش‌برنده است. زیرا این عزت در برابر فشار‌هایی که معمولاً برای انسان در زندگی از بیرون وارد می‌شود، حفظ و صیانت می‌کند از اینکه بخواهد بازیچه این و آن شود. این رفعت و عزت زمینه‌سازی می‌کند برای اینکه چنین کسی بهتر برای سایر بندگان خدا راهگشایی کند. عزت از این جهت تسهیلگر حیات طیّبه است. البته با فرض اینکه پشتوانه درونی از نظر معرفت نفس و خشوع داشته باشد که در این صورت در راه خدای متعال برای انسان نعمت عظمایی محسوب می‌شود.

چنانچه عزت ظاهری بر ذلت باطنی و خشوع باطنی غلبه کرد، تعادل به هم می‌خورد. تعادل که به‌هم خورد، زندگی دیگر حیات طیّبه نیست و همین عزت ظاهری می‌شود عامل سقوط و مبتلا شدن به تکبر و خودشگفتی که انسان را به تکلف می‌اندازد و در روابط ما با دیگران اختلال ایجاد می‌کند. این فرد به‌جای اینکه با این عزت محبوب شود، منفور می‌شود. با اعتبار و مال و آبرو و مقامی که خدای متعال به او داده، به‌جای اینکه در صراط مستقیم حرکت کند، به دام شیطان می‌افتد و خود این اسباب سقوطش می‌شود. لذا آنچه در اینجا مطرح شد، درخواست بسیار بسیار مهمی است. اینکه گفتیم خدایا از تو عزت بدون تکبر می‌خواهم، یعنی عزت، رفعت شأن، جایگاه اجتماعی، آبرو، امکانات و مال که اسباب عزت ظاهری است، همه را با ظرفیت باطنی و درونی از تو می‌خواهم. وگرنه این عزت، دام شیطان و باعث سقوط من خواهد شد. لذا حضرت در تعبیر خیلی بلندی می‌فرماید: «وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا»؛ به همان اندازه که به من درجه و رتبه و اعتبار اجتماعی در بین خلق می‌دهی، به همان اندازه مرا در درون خودم فروتن و خوار قرار بده. برای من هیچ عزت ظاهری به وجود نیاور، مگر آنکه همراهش ذلت باطنی در من به وجود آور.

 

تواضع، یکی از کلیدهای مهم خوشبختی 

باب وسیعی در معارف اخلاقیِ اسلام در محور ارتباطات اجتماعی گشوده شده، تحت عنوان تواضع که جزء عناصر و کلیدهای سعادت و خوشبختی است. واقعاً یکی از کلیدهای خوشبختی است. در روابط اجتماعی بسیار مورد تجلیل قرار گرفته و درباره‌اش خیلی گفتگو شده.

پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «طُوبى لِمَن تَواضَعَ للّهِ في غَيرِ مَنقَصَةٍ و أذَلَّ نَفسَهُ في غَيرِ مَسكَنَةٍ؛[1] خوشا به حال كسى كه براى خداوند متعال فروتنى كند، بى‌آنكه او را نقص و كاستى باشد، و خود را ذليل گرداند بى‌آنكه او را خوارى و مسكنت باشد». خوش به سعادت کسی که بدون اینکه کم و کاستی داشته باشد، نیازی به این و آن داشته باشد، نقصی در کارش وجود داشته باشد، تواضع داشته باشد. این آدم چقدر سعادتمند است!

گاهی انسان به کسی نیازی دارد یا نقص کاری یا مالی دارد، لذا باید در برابر دیگران فروتنی کند تا کارش را راه بیندازند. روایت نبوی می‌فرماید کسی که نیازی ندارد، تواضع می‌کند، اهل بهشت است و این نوع تواضعْ او را بهشتی خواهد کرد. در واقع در همین دنیا طعم بهشت را می‌چشد.

احساس تواضع و فروتنی که در جان انسان عمق داشته باشد، ارزشمند است. گاهی گرفتاری‌ها بر انسان چیره می‌شود و حتی شخص را گرفتار یک‌ نوع فروکاهی درونی می‌کند که بر اثر آن، درون خودش احساس ذلت و حقارت می‌کند. چنین تواضعی نه‌تنها فایده‌ای ندارد، بلکه ضررش خیلی زیاد است و نشانه خطرناکی هم از جهت شخصیتی است.

نقطه مقابلش این است که آدم جایگاه اجتماعی رفیعی دارد، اما در برابر دیگران فروتنی می‌کند. چنین چیزی خیلی خوب است. حضرت درباره این افراد فرمودند: «طوبی». طوبی از اسمای بهشتی است و شجره‌ای در بهشت است. در روایت مشهور نبوی هم راجع‌به ماه شعبان، شجره طوبی آمده که در ماه شعبان چه برکاتی از آن به خانواده‌ها و مؤمنان می‌رسد. ما گاهی معنی می‌کنیم و می‌گوییم بهشت ارزانی چنین کسی؛ اما تعبیر فارسی و خودمانی‌اش خوشا به حال چنین کسی است.

اگر کسی از تواضع بهره‌مند شد، از خدای متعال دوامش را بخواهد. امام صادق (علیه‌السلام) در روایت زیبایی فرمودند: «إنّ في السَّماءِ ملَكَينِ مُوَكَّلَينِ بِالعِبادِ، فمَن تَواضَعَ للّهِ رَفَعاهُ، و مَن تَكَبَّرَ وَضعاهُ؛[2] در آسمان دو فرشته بر بندگان گماشته شده‌اند، پس هر كه براى خدا فروتنى كند، او را بالا برند و هر كه تكبر ورزد، او را پست گردانند». در آسمان دو فرشته هستند که مأموریت ویژه‌ای درباره بندگان خدا دارند. اگر کسی به‌خاطر خدای متعال تواضع کند، این دو فرشته مأموریتشان این است که بزرگش کنند و بالا ببرند. اگر تکبر کند، مأموریتشان این است که او را زمین بزنند.

 

فروتنی در برابر این افراد زیباتر است

فروتنی بسیار مطلوب است و اثر هم دارد؛ ولی نسبت به برخی بندگان خدا بهتر است. مؤمنان، به‌ویژه کسانی که در ایمان صاحب رتبه هستند، تواضع و فروتنی افزون‌تری در برابر آنها باید داشت.

کسانی که سابقه در اسلام دارند و در سن بالاتری هستند، انسان باید در برابر آنها فروتنی کند. مورد خاص الخاصش، پدر و مادر است. قرآن هم می‌فرماید: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا؛[3] و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت كن، چنان‌كه مرا در خردى پروردند». در برابر پدر و مادر باید خاک باشید. دو بال مهربانی خودت را در برابر آنها پهن کن و عاشقانه برایشان از خدای متعال طلب رحمت کن. در مقابل معلم نیز باید تواضع داشت.

مربی الهی و ولیّ الهی ازجمله دیگر افرادی است که باید در برابرش متواضع بود.

 

ریشه تواضع

ریشه فروتنی به معرفت انسان به خدای متعال برمی‌گردد و اینکه در مقام فقر باشد و خود را هیچ‌ابن هیچ‌ابن هیچ ‌بداند. هرچه دارد، همه را از فضل پروردگار متعال و نعمتی از طرف خدای متعال بداند. چنین کسی اصلاً نمی‌تواند تکبر بورزد. در مناسباتش با بنده‌های خدا، صمیمی و شیرین است؛ چنان‌که سیره اولیای خدا همین بوده. به قول معروف: «افتادگی آموز اگر طالب فیضی».

افتادگی وقتی از باطن سرچشمه بگیرد، خدای متعال رفعت را آن‌به‌آن برای صاحبش رقم می‌زند. هرچه در برابر خلق خدا و مؤمنان فروتنی می‌کند، در پیشگاه خدای متعال عزیز می‌شود و رتبه می‌گیرد.

توصیه ‌شده کسی که باطنش گیر دارد، در مواجهه‌های اجتماعی، به‌ویژه با جامعه مؤمنان، تواضع پیشه کند به امید اینکه این رفتار ظاهری به باطن او رسوخ کند. در باب زهد و صبر و حلم نیز چنین دستوری داریم. مثلاً درباره حلم گفته‌اند: «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ؛[4] اگر بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار کن». یک وقت بردباری ناشی از ظرفیت باطنی و درونی است که خوش به سعادت چنین کسی. اما یک وقت شخص باطناً کم‌تحمل است و زود جوش می‌آورد. این آدم باید خودش را شبیه افراد حلیم کند و رفتار حلیمانه به خودش تحمیل کند تا به لطف خدای متعال در وجودش نفوذ کند. گاهی فضیلت‌ از ظاهر به باطن انسان نفوذ می‌کند. پس حلم و صبر را تمرین کنید. اندرونت آشفته شده، به خودت تحمیل کن و زبانت را نگهدار، در وضعیت سخت از رفتارت مراقبت کن و با خودت بجنگ. فرق می‌کنی با کسی که از درون آرامش دارد و مثل دریایی است که سنگ‌ها نمی‌توانند در آن موج به وجود بیاورند. اگر اندرون تو آشوب است و از رفتار و سخن نابجای دیگران به‌هم می‌ریزی، رفتار صابران و بردباران را به خودت تحمیل کن. این تحمیل باعث می‌شود به باطن تو نفوذ کند و خدای متعال توفیقش را هم به شما کرامت کند.

تواضع حقیقی حاصل جمع معرفت به خویشتن و خشوع در برابر پروردگار متعال است؛ همچنان‌که خودبزرگ‌بینی نشانه جهل به خویشتن و نچشیدن طعم خشوع در برابر پروردگار متعال است. اگر انسان خودش را شناخت، سرش پایین می‌افتد. وقتی انسان عظمت پروردگار متعال را درک کرد، خاشع می‌شود. خشوع محصول چنین مناسباتی در وجود مؤمن است.

 

دعایی زیبا هنگام تعریف از انسان

گاهی ما در برابر تعریف و تمجید دیگران قرار می‌گیریم. اولیای خدا به ما آموزش داده‌اند که در چنین مواردی بگوییم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ؛ خدايا ما را بهتر از آن كن كه مى‌پندارند». درباره من هرچه گمان می‌کنند، مرا صدها برابر بهتر قرار بده. این همان درخواست ظرفیت است. «وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ؛[5] و بيامرز از من آنچه را كه نمى‌دانند». چیزهایی هم هست که اینها نمی‌داند و به‌خاطر ستار بودن تو، خیال می‌کنند من آدم خوبی هستم. خدایا خودت می‌دانی که چه خبر است. تو که از ضعف و بیچارگی‌های من خبر داری. خلوت‌ها و رازهای من پیش تو هست. چیزهایی را که آنها نمی‌دانند، ببخش. چقدر دعای قشنگی است! دعای توازن و تعادل ظاهر و باطن است. در ادامه هم عرضه می‌داریم: «لَا تُواخِذْنِی بِمَا یَقُولُونَ؛ مرا به‌خاطر چیزی که می‌گویند، مؤاخذه نکن». یک معنایش احتمالاً این باشد که من ممکن است جایی طوری رفتار کرده باشم که این تعریف‌ها، ناشی از آن رفتارِ بدون پشتوانه حقیقی و درونیِ من باشد. اینها را من خودم به اشتباه انداختم. خدایا مرا نگیر به‌خاطر اشتباهی که من برایشان درست کردم.

 

امتحان سخت شهرت

اگرچه درخواست عزت به‌معنای رفعت اجتماعی و برخورداری از امکانات ظاهری، امری پسندیده است و قبلاً هم درباره‌اش به‌تفصیل صحبت کردیم، اما شرط ذلت باطنی خیلی سخت‌تر است. مثلاً معمولی بودن و مجهول القدر بودن و ناشناخته ماندن، امتحانش خیلی سخت‌تر است. بعضی‌ها بهره‌های باطنیِ علمی و معنوی خیلی زیادی دارند، اما مستور و مجهول القدر هستند و کسی آنها را نمی‌شناسد و به آنها اعتنا نمی‌کند. این امتحان برای این جماعت خیلی آسان‌تر از امتحان عزت برای آنهایی است که دارای رفعت اجتماعی و وجاهت بیرونی هستند. مخصوصاً آنهایی که ابتلائاتشان فقط در سطح خانواده، محل، شهر یا استانشان نیست. این ابتلائات خیلی سخت است و چنین افرادی باید دائم دست به دامن حضرت حق تبارک و تعالی و در جستجوی ظرفیت باطنی باشند.

پس امتحان عزلت و گوشه‌نشینی و مجهول ماندن و عادی بودن در مناسبات اجتماعی، به‌مراتب آسان‌تر و عواقب آن‌هم بسیار کمتر است. خدا به فریاد کسانی برسد که دچار این ابتلا و آزمایش هستند. چنانچه اینها بیفتند، سقوطشان خیلی سنگین است؛ زیرا عده دیگری با آنها می‌افتند و افتادن دیگران هم خیلی وقت‌ها گردن اینها است.

انسان وقتی مطرح شود، شهرتی پیدا کند، در جامعه محل توجه قرار گیرد و مرجعیتی در ذهنیت‌ها پیدا کند، مسئولیتش خیلی سنگین می‌شود. اگر کم‌ظرفیت‌ باشد، بلاهای زیادی به روز جامعه می‌آورند. در زمانه ما که متأسفانه سلبریتی‌ها هم به گروه‌های مرجع اضافه شده‌اند، می‌بینید که چه مانورهایی دارند و چه اوضاعی درست می‌کنند. بیچاره‌ها خیال می‌کنند مثلاً فلان جلوه‌ها را ارائه ‌کنند، فالووِر جمع می‌کنند. حال آنکه اول بیچارگی‌ و جواب دادن‌ است. اگر به‌خاطر ظرفیت ورزشی، هنری یا یک ظرفیت خاص، محل توجه قرار گرفتی، بدان که نسبت به یک فرد عادی، مسئولیتت میلیون‌ها برابر شده. باید برای آنها جواب درست کنی. مگر آسان است؟! اگر خدا عزت و مرجعیت داده، درباره تو گفتگو می‌کنند و به تو مراجعه، حرفت را می‌بینند و به رفتارهای تو توجه می‌کنند، به اندازه توجهی که هست، مسئولیت داری.

خدا اول ظرفیتش را بدهد، بعد شهرت بدهد؛ وگرنه سر از ناکجاآباد درمی‌آوریم. عده‌ای را هم با خودمان می‌بریم و تحت تأثیر قرار می‌دهیم.

قرآن می‌فرماید: «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ؛[6] هر كس سربلندى مى‏خواهد، سربلندى يكسره از آنِ خدا است.‏ سخنان پاكيزه به‌سوى او بالا مى‌رود و كار شايسته به آن رفعت مى‏بخشد. و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مى‌كنند، عذابى سخت‏ خواهند داشت و نيرنگشان خود تباه مى‌گردد». به‌نظرم عبارت «وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ» مربوط به کسانی است که عزت‌های ظاهری را دستمایه گمراهی مردم قرار می‌دهند. برای آنها عذاب شدید است و بدانند که روزگار این‌طور نمی‌ماند. چرخ روزگار فراز و فرود‌هایی دارد. جایگاهی امروز فراهم شده، باید قدر بدانند، به سجده بیفتند و آن را در خدمت تقویت باطن خودشان، توسعه خدمات مهرورزی و کارگشایی از خلق قرار دهند. هستند آدم‌هایی که از عزت و آبرویشان برای خدمت به مردم و کارگشایی استفاده می‌کنند. وجودشان می‌شود نفّاع و پربرکت.

 

نکاتی درباره حسن عاقبت

از اینجا به بعد امام (علیه‌السلام) ما را وارد فضای دیگری می‌کنند که به‌نظرم در یک کلمه اگر بخواهد خلاصه شود، زیست سالم همراه با حسن عاقبت است. به کلمه‌ی سالم دقت کنید. انسان سالم زندگی کند و این سلامت کل ایام عمرش را پوشش دهد. این می‌شود همان حسن عاقبت.

البته از قرآن کریم و کلمات اولیای خدا استفاده می‌شود که سلامت عمومی زندگی، ریشه‌اش در سلامت تولد است. انسان سالم متولد شود، سالم زندگی کند، سالم بمیرد و سالم محشور شود. این چیزی است که شما در جمله بعدی از خداوند تعالی توقع می‌کنید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ مَتِّعْنِی بِهُدًی صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِیقَةِ حَقٍّ لَا أَزِیغُ عَنْهَا، وَ نِیةِ رُشْدٍ لَا أَشُک فِیهَا، وَ عَمِّرْنِی مَا کانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِک، فَإِذَا کانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیک قَبْلَ أَنْ یسْبِقَ مَقْتُک إِلَی».

درخواست بسیار مهمی است. هدایت صالحی از تو می‌خواهم که به ضلالت تبدیل نشود. بلافاصله می‌فرماید: «وَ طَرِیقَةِ حَقٍّ لَا أَزِیغُ عَنْهَا»؛ حقی را از تو می‌خواهم که از آن منحرف نشوم و ثبات قدم داشته باشم. رشدی که در آن شک نداشته باشم. بعد مطلب جالبی مطرح می‌کند: «وَ عَمِّرْنِی مَا کانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِک»؛ تا وقتی عمر من در مقام طاعت تو باشد، عمر مرا طولانی کن. اما به محض اینکه عمر من چراگاه شیطان شد، به من مهلت نده و جانم را بگیر. نفسم را بگیر قبل از اینکه گرفتار عقوبت و خشم تو شوم.

این مطلبی است که در فصل بعدی مطرح می‌شود. حاصل جمع این قسمت از بیانات حضرت سید الساجدین (علیه‌السلام) که به نوعی مکمل و جمع‌بندی جملات قبلی است، زندگی سالم همراه با حسن عاقبت است. سالم هم اعم از سلامت فکری، سلامت روان، سلامت روح و جان است. در یک کلمه سلامت در دین و البته سلامت در جسم. در دعای جالبی معصوم می‌گوید خدایا قوّت ظاهری من که عبارت باشد از دیدن و شنیدن و حرکت و سلامت جسمی، اینها را وارث من قرار بده. گاهی انسان می‌شود وارث اعضا و جوارح و قوّت‌هایش؛ یعنی من هستم، ولی چشمانم دیگر نمی‌بیند، گوشم دیگر نمی‌شنود، و حرکتی نمی‌توانم بکنم. چند نفر باید مرا جمع‌وجور کنند.

برای این منظور دعای شب نیمه شعبان خوب است؛ همان دعایی که در ابتدایش می‌گوییم: «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْيَتِكَ مَا يَحُولُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَعْصِيَتِكَ وَ مِنْ طَاعَتِكَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ رِضْوَانَكَ‌ وَ مِنَ الْيَقِينِ مَا يَهُونُ عَلَيْنَا بِهِ مُصِيبَاتُ الدُّنْيَا؛ خدايا، نصيب ما فرماى از ترست آنچه حايل باشد ميان ما و گناه و معصيت تو و از طاعت و فرمانبرداري‌ات آنچه ما را به رضوانت رساند. و از يقين به اندازه‌اى كه بر ما مصيبت‌هاى دنيا را آسان كند». بعد می‌فرماید: «اللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْيَيْتَنَا وَاجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا؛[7] خدايا ما را بهره‌مند گردان به گوش‌هايمان و ديده‌هايمان و نيرويمان چندان كه زنده داري‌مان و آن را وارث ما قرار بده».

در بین عوام حسن عاقبت ظاهری این است که انسان مورث اعضا و جوارحش شود. روایت هم این مطلب را تاحدودی تأیید می‌کند و به ما گفته‌اند که از خدای متعال همین‌ را بخواهید؛ یعنی در وضعی عزیز برویم. عمر طولانی همراه با عافیت و سلامتی خدا روزی انسان بکند. اما عاقبت بخیری بالاتر این است که وقتی می‌روم، دینم به سلامت باشد. قلب ـ به‌معنای حقیقت وجودی ـ در پیشگاه حضرت حق سلیم باشد.

بخش اول دست کسی نیست و هرچه خدای متعال بخواهد، همان می‌شود. البته ما آرزوهایی داریم و انسان آرزو‌هایش را به پیشگاه خدای متعال تقدیم می‌کند. ولی گاهی امتحان انسان در این است که عمرش طولانی شود و معادله‌ای که گفتیم، درباره او به شکل دیگری رقم بخورد. آنجا که خواست الهی باشد، در برابرش به او عزت باطنی و فتوحات باطنی و درجات آسمانی می‌دهد. از رهگذر خدمت به او، فرزندانش مغفرت پیدا می‌کنند. پدر و مادری که بیماری و وضعیت سخت دارند، اگر خدای متعال به آنها ظرفیت باطنی هم کرامت کند، سفره‌دار رحمت و مغفرت الهی شده‌اند. فرزندانشان با خدمت به آنها، بزرگ و سعادتمند می‌شوند. چنین افرادی هم خودشان سعادتمند هستند و هم اسباب سعادت و خوشبختی برای عده‌ای، مخصوصاً بچه‌ها و عزیزانشان شده‌اند. بیماری‌ها و سختی‌های آخر عمر، حکمت‌ الهی است؛ البته آن درخواست و آرزو سر جای خودش محفوظ، اما این هم حکمت الهی است. لذا کلمه‌ی حسن عاقبت را نمی‌دانم اینجا چقدر صحیح به کار می‌بریم. اینکه فلانی خوابید و مُرد، از دید مردم نشانه سعادت است؛ ولی دستگاه الهی محاسبات دیگری دارد.

 

مسئولیت سنگین پدر و مادر در قبال سلامت فرزند

با وجود تمام این حرف‌ها، انسان باید از خداوند تبارک و تعالی سلامت جامع بخواهد. سلامت جامع ریشه در سلامت ژن و ولادت و وراثت دارد. لذا مسئولیت پدر و مادر خیلی سنگین است و باید رعایت‌های مختلف را بکنند تا فرزند سالم به دنیا بیاید. گاهی علی‌رغم این تدابیر حکمت دیگری هست، آن ربطی به پدر و مادر ندارد. در عین حال آن رزق دیگری است. یک وقت خدای متعال به کسی می‌دهد، ان‌شاءالله صبر و تحملش را هم بدهد. بچه‌ای که سالم نیست، پدر و مادر باید عمری خدمت این عزیزشان را بکنند. آن‌هم حکمت دیگری دارد.

مهم‌تر از اینها سلامت باطنی بچه است. پدر و مادر سهم عجیبی در سلامت‌ باطنی فرزند دارند. ایمان و سلامت فکری آنها مؤثر در ولادت سالم است. حلال‌خوری و تمیز بودن اقتصادشان در سلامت ولادت خیلی تأثیر دارد.

 

نقش مادر مهم‌تر است

عجیب آنکه نقش مادر در سلامت ولادت با نقش پدر به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. قرآن کریم جایی که به احسان به والدین توصیه می‌کند و می‌گوید: «وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا؛ و انسان را به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم»، فوری سراغ مادر می‌رود و می‌گوید: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا؛[8] مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است». در ایام بارداری و شیردهی، تمام ظرفیت‌های درونی به مادر گره می‌خورد. مادری که توانسته باشد حق فرزند را در ولادت سالم رعایت کرده باشد، حقش نسبت به فرزند قابل مقایسه نیست با حق پدر. مأموریت پدر عمدتاً ناظر به سلامت اقتصادی می‌شود و البته چند مأموریت دیگر که آنها به‌جای خودش محفوظ، اما مادر نقشش خیلی زیاد است؛ حداقل سه برابر؛ زیرا شخصی به پیامبر گفت: به که احسان کنم؟ حضرت فرمود: مادر. سپس سه مرتبه فرمود مادر و بعد فرمود پدر. لذا در نماز مستحب، اگر پدرْ شما را صدا کرد، باید نماز را سریع‌تر بخوانید و زودتر تمامش کنید. ولی اگر مادر صدا کند، باید نماز را بشکنی. البته نماز مستحبی؛ نماز واجب را حق نداری بشکنی.

مسئولیت مادر بسیار بسیار بزرگ است و از آن طرف حقش نیز بسیار بسیار بسیار عظیم است. حق و مسئولیت پدر هم بسیار بزرگ است؛ منتها ما الآن در مقام مقایسه گفتیم.

بنابراین ولادت سالم خیلی اهمیت دارد. ولی پدرها از سلامت اقتصادی غافل هستند و نان شبهناک سر سفره خانواده می‌آورند که سلامت ولادت را خراب می‌کند. مادرها ابتلا به غفلت‌های دیگر دارند؛ غفلت‌های فکری و بی‌توجهی‌ها در ایام بارداری و شیردهی. حالات روحی، فکری و اخلاقی مادر در این ایام در تکمیل شخصیت فرزند تأثیر می‌گذارد.

 

اهمیت سلامت در ولادت، مرگ و قیامت

آیاتی که آقای زمانی امشب به مناسبت ایام ولادت عیسی‌ابن مریم (علی‌نبینا‌وآله‌وعلیه‌السلام) خواندند، ناظر به همین مباحث بود: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ؛[9] منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است. و هر جا كه باشم، مرا با بركت‏ ساخته و تا زنده‏ام به نماز و زكات سفارش كرده است. و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است. و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مى‏ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى‏شوم. اين است [ماجراى] عيسى پسر مريم [همان] گفتار درستى كه در آن شك مى‌كنند». چینش آیات خیلی دلنشین است. سلامت در ولادت، مرگ و روزی که انسان برانگیخته می‌شود، اگر کسی توانست همه‌ی این مواقف را ذیل نام سلام پروردگار متعال به سلامت باشد، اهل نجات است.

امیدوارم خداوند تبارک و تعالی از لطف و کرمش سلامت جامع را روزی همه‌ی عزیزان بفرماید. بحمدالله سلامت ولادت داشتید؛ شبانه‌روز برای پدر و مادرتان دعا کنید. مخصوصاً وقتی در قلبتان ولایت اهل‌بیت (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) را دارید. این همان سلامت است که باید انسان قدرش را بداند.

سلامت در زندگی را از خدای متعال بخواهید و قواعد سلامت را در زیست خودتان رعایت کنید. مراقبت‌تان را ادامه بدهید تا به سلامت مرخص شوید و لحظه مرگ سالم بروید. خیلی مهم است که انسان این سلامت را ادامه بدهد تا لحظه ملاقات با حضرت ملک الموت. از زبان حضرت سیدالساجدین در دعای ۴۱ گفتیم مرگ تیرش را از کمانش به سمت ما گرفته و استثنا هم ندارد. تا آن لحظه به سلامت زندگی کنید و بعد هم برزخ و مواقف بعدی که مواقف سختی است، به سلامت عبور کنید تا قیامت وقتی که فراخوان می‌شود، با دین سالم برخیزید. انسان از خدای متعال چنین چیزی بخواهد. ان‌شاءالله روزی خودتان و خانواده‌ و فرزندانتان باشد.



[1]. ورام ابن ابی فراس، تنبيه الخواطر، ج2،‌ ص66.

[2]. کلینی، الكافي، ج2، ص122.

[3]. إسرا: 24.

[4]. نهج البلاغه، حکمت 198.

[5]. همان، حکمت 100.

[6]. فاطر: 10.

[7]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان.

[8]. احقاف: 15.

[9]. مریم: 30ـ34.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *