متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۶۴» 1401/8/16


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۶۴»
به توفیق الهی یکی از زیباترین بخش‌های دعای مکارم‌الاخلاق را خواندیم و مضامین بسیار عالی و سازنده این بخش را گزارش کردیم و محضرتان تقدیم شد. بعد از آن فهرست بسیار جذّابی که به عنوان حلیّه صالحین، زیور صالحان، حلیة الصالحین و زینت متّقین معرفی شده، امام (علیه‌السلام) یک بخش تکمیلی دارند که بحمدالله برای‌تان خواندیم. «وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ»، این فهرست بسیار بلند و جذّاب را امام (علیه‌السلام) درخواست تکمیلش را از ساحت قدس ربوبی دارند «وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي». در این فهرست ارزشمند سه مسئله مطرح شد که از این طریق راه دست‌یابی به کمال امکان دارد. اول: «دَوَامِ الطَّاعَةِ»، دوم: «وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ».

«وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْيِ الْمُخْتَرَعِ».

به توفیق الهی یکی از زیباترین بخش‌های دعای مکارم‌الاخلاق را خواندیم و مضامین بسیار عالی و سازنده این بخش را گزارش کردیم و محضرتان تقدیم شد. بعد از آن فهرست بسیار جذّابی که به عنوان حلیّه صالحین، زیور صالحان، حلیة الصالحین و زینت متّقین معرفی شده، امام (علیه‌السلام) یک بخش تکمیلی دارند که بحمدالله برای‌تان خواندیم. «وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ»، این فهرست بسیار بلند و جذّاب را امام (علیه‌السلام) درخواست تکمیلش را از ساحت قدس ربوبی دارند «وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي».

در این فهرست ارزشمند سه مسئله مطرح شد که از این طریق راه دست‌یابی به کمال امکان دارد. اول: «دَوَامِ الطَّاعَةِ»، دوم: «وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ».

 

حیات طیّبه جامع

انسان با روی‌آوردن به طاعت الهی و خالص‌سازی نیت برای اطاعت اوامر پروردگار متعال و تحصیل رضای حق، به این رفتارهای بسیار خوب و پسندیده که مورد پسند عموم خردمندان عالم است رنگ بندگی و توحیدی و خدایی می‌زند. این فهرستی که در این جلسات خواندیم، اگر عقل انسان سالم باشد در هر جای عالم از هر عرفی که باشد این‌ها را می‌پسندد و این‌ها مورد پسند خرد انسانی است.

یکی از خالص‌ترین ارزش‌ها که مورد پسند همه‌ی انسان‌ها است گسترش عدالت است. تلاش برای گسترش عدالت را همه می‌پسندند. فرونشاندن خشم و مدیریت آن در تمام فرهنگ‌ها بحث شناخته شده‌ای است. این را خیلی می‌پسندند. این‌که انسان تلاش کند اگر یک جایی یک آتش اختلافی، فتنه‌ای روشن شده جزء خاموش کننده‌های آن باشد امر پسندیده‌ای است، عقل این را می‌پسندند.

اگر جدایی‌هایی است ما تلاش کنیم برای ارتباط، وصل و ضمیمه‌شدن، همین‌طور شما این را بخوانید بیایید تا آخر که ما بحمدالله برای‌تان ترجمه کردیم از این‌که انسان طبع‌اش ملایم باشد، از این‌که دارای حُسن خلق باشد، این‌ها همه‌اش چیزهای عقلی است. عقل انسان همه این‌ها را می‌پسندد. همه‌ی این‌ها وقتی که رنگ خدایی بگیرد؛ یعنی جهت‌گیری‌اش بشود به قصد طاعت پروردگار متعال و تحصیل رضای حضرت حق که از این تعبیر می‌کنیم به طاعت، آن‌وقت این یک عالم دیگری پیدا می‌کند. یعنی وقتی رنگ خدایی می‌خورد، این‌ها از صِرف بهره‌مندی‌های این‌جهانی تبدیل می‌شود به حیات طیّبه جامع. یعنی هم‌ زیست این‌جهانی انسان را فرخنده و دلپذیر و گوارا می‌کند هم زیست آن‌جهانی ما را. خجستگی آن تعمیم پیدا می‌کند به آخرت و به حیات ابدی. از رهگذر رنگ خدایی پیدا کردن و جهت الهی پیدا کردن که این‌جا با کلمه طاعت مطرح می‌شود منتها با تأکید بر دوام طاعت که انسان این طاعت الهی در زیست طیّب اجتماعی و حیات طیّبه اجتماعی که با همین ویژگی‌هایی که گفتیم برای انسان فراهم می‌شود این را بتواند منتقل کند به عالم ابدیّت؛ این جهان هم برای او بهره‌های فراوانی البته خواهد داشت. راه آن هم دوام طاعت است. یعنی آن قصد قربت انسان، قصد الهی در انسان دائمی باشد.

 

اتصال به جماعت بر مدار انسان حق

تلاش انسان برای تأمین رضای خدای متعال در صحنه زیست اجتماعی، این یک تلاش دائمی‌ باشد. لذا دوام طاعت «وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ» چه‌طور تکمیل می‌شود؟ وقتی که شما متصل باشی به شبکه اجتماعی مؤمنین تکمیل می‌شوی. کمال، یکی در دوام طاعت حق تبارک و تعالی است با نیّت تقرب الهی و دیگری با اتصال به جماعت مؤمنین ممکن است. در این‌باره هم بحمدالله توضیح داده شد که منظور از جماعت این‌جا چیست، محوریّت امام حق است که جمع را جمع کمال‌آفرین می‌کند. هر جمعی باعث کمال نمی‌شود. اتصال به هر جماعتی برای انسان کمال نمی‌آورد. اتصال به جماعتی که بر مدار انسان حق است و بر محوریّت حق سازماندهی شده، آن هم ارتباط فعال، با چنین جماعتی است که برای انسان کمال می‌آورد و باعث می‌شود که این ارزش‌هایی را که عرض کردیم در انسان دائماً روبه رشد باشد. چون جماعت اهل حق که بر محوریّت امام شکل می‌گیرد این‌ها طبع‌شان کمال‌جو است و امام حق دائم اُمّتش را به سِیر تکاملی دعوت می‌کند. یعنی یک جمعی که بر مدار امام حق و زیرپرچم حق قرار می‌گیرند این‌ها دائم از ناحیه امام به سوی کمال رهبری می‌شوند، دعوت می‌شوند، تشویق می‌شوند برای این‌که سیر تکاملی خودشان را ادامه بدهند. به این ترتیب این جمع می‌شود یک جمع کمال‌جو که دائم برای تکامل انگیزه دارد.

امام خودش انسان کامل است و وجودش در محیط اجتماعی مؤمنین الهام کمال دارد. مثلاً یک کسی همین تعلّق خاطری که به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دارد؛ عشق به فضیلت‌ها، عشق به ارزش‌های الهی، عشق به عقلانیّت در وجود او شعله می‌گیرد. همین‌که انسان متصل باشد به علی‌بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)؛ این‌طوری اصلاً یادش حرکت‌آفرین است. یاد امیرالمؤمنین به انسان انگیزه می‌دهد، به انسان حرکت می‌دهد، به انسان روحیه می‌دهد، به انسان ثبات قدم می‌دهد. تا برسد به یک کسی که عهد ولایی هم داشته باشد، یعنی عهد کرده باشد که بخواهد در سایه ولایت او زندگی کند. تا چه برسد به آن کسی که عهد تشیع دارد، می‌خواهد از امام (علیه‌السلام) پیروی هم بکند. او دائم دارد پیروان خودش را به سوی حق و حقیقت و کمال و فضیلت‌های اخلاقی دعوت می‌کند. اصلاً همه‌ وجودش کمال است.

 

مدارِ جمعِ مؤمنین

در سایه این ولایت الهی اگر زیست شما به عصر غیبت رسید؛ گفتند نزدیک‌ترین افراد به آن نقطه مرکزی از نظر فکری و ذکری، از نظر اخلاقی، از نظر عدالت، از نظر فقاهت، از نظر مکارم اخلاق، به نیابت از انسان کامل و ولیّ خدا پرچم‌داری خواهد کرد و چنین کسی بر جامعه مؤمنین ولایت پیدا می‌کند و جمع مؤمنین دوباره سازماندهی می‌شود. هیچ‌گاه جماعت مؤمنین بدون سازماندهی از طرف امام حق نخواهد بود. یا با امام حق که معصوم و منصوب از طرف خدای متعال است و انسان کامل است یا این سازماندهی با اوست یا اگر به او دسترسی نبود باز طریق کمال‌جویی و سیر الی‌الله تبارک و تعالی به‌صورت جمعی از دست رفته نیست، راهش مجدد از طریق نیابت یا وکالت یا کفالت یا مرجعیّت گشوده است. این نزدیک‌ترین شخص با معیارهایش دوباره می‌شود مدار جمع مؤمنین. مؤمنین که بر گِرد او جمع می‌شوند جمع اهل حق شکل می‌گیرد که در آن‌ها هم شوق به کمال هست هم همکاری برای رسیدن به فضیلت‌ها هست. این تعاون بین ایشان هست. «وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏ وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان»[1] اجتماع ایشان بر مدار امام حق برای همکاری‌های جمعی در مسیر حق و حقیقت است. این‌ها با همدیگر همکاری می‌کنند. امر به تعاون از سوی خدای متعال بالای سر جماعت مؤمنین همیشه هست. تعاون در خیر، تعاون در برّ، تعاون در تقوی. یعنی در زیست این دنیا در امور خوب این‌ها یار و یاور همدیگر باشند. چون خداوند تبارک و تعالی انسان‌ها را جمعی خواسته. لذا اگر زیست اجتماعی بر مدار امام حق و بر مدار فضیلت‌ها شکل بگیرد سیر تکاملی انسان به‌سوی خدای متعال تسهیل و تسریع می‌شود. وقتی جمع باشند در آن سهولت سیر و سرعت و تضمین است. یعنی خود این اجتماع تضمین‌کننده است برای این‌که آحاد در آن سیر قرار داشته باشند. خیلی باید انسان قدرش را بداند. لذا این «لُزُومِ الْجَمَاعَة» یک کلیدواژه فوق‌العاده مهمی در مسیر کمال و تحصیل فضیلت‌های الهی و انسانی و رشد است، یک مسئله عادی نیست. خیلی شرط جدی است که انسان متصل باشد.

 

شمعِ جمعِ آسمانی

عصر غیبت یک عصر طولانی است، یعنی از زمان معصومین (علیهم‌السلام) بعد از غیبت حضرت بقیة‌الاعظم (ارواحنا‌فداه) دوره آغاز عصر غیبت کبری شروع شده تا زمان ما. این عصر را شما نگاه می‌کنید همیشه جمع مؤمنین شمع آسمانی داشته، یک شمع ولائی الهی در جمع آن‌ها بوده که نیابت داشته و این باعث می‌شده که دوستداران امیرالمؤمنین، اهل ولایت، این‌ها بی‌کس و کار و پراکنده و آشفته و بلاتکلیف نباشند. چون اگر نباشد پراکنده، آشفته، بلاتکلیف می‌شوند. الحمدالله هیچ‌وقت شیعه پراکنده، بلاتکلیف و آشفته نبوده. همیشه شمع جمع داشته. این خیلی نعمت بزرگی است. در تمام این تاریخ بهره‌مند و همیشه هم خوب‌ترینِ خوب‌ها محور بوده. از عصر امام (علیه‌السلام) شروع کنید مطالعه کنید بیایید جلو. همیشه این پرچم دست بهترین‌های امّت بوده. یعنی از نظر عقل، تدبیر، فقاهت، کمالات اخلاقی، سجایا و ...، کسانی بودند که خیلی به ولیّ کامل شباهت داشتند. هر چه انسان به آن‌ها نگاه می‌کند بیشتر مسحور ولایت کبری می‌شود. خوب نمایندگی کردند. از بفرمایید شیخ مفید و شیخ صدوق؛ حالا صدوقین؛ پدر و پسر تا شیخ طوسی (اعلی‌الله‌مقامهم الشریف) تا جناب کُلینی و ...، همین‌طور می‌آید تا برسد به نزدیک‌تر به زمان ما. این اواخر مثلاً شخصیتی مثل آیت‌الله‌العظمی بروجردی، ایشان پرچم شیعه دستش بوده. واقعاً با آن جلالت! با آن مهابت! با آن شکوه! با آن عمق! با آن زیبایی‌های اخلاقی و فضیلت‌ها. این‌ها همه راویان و محدثان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بودند که از طرف بقیة‌الله‌الاعظم (ارواحنا‌فداه) برای این نمایندگی نصب عام دارند.

فرمود من این‌ها را برای شما حجّت قرار دادم تا وقتی دور آن‌ها جمع می‌شوید، به امر آن‌ها زندگی کنید و با امر آن‌ها سازماندهی بشوید، تحت امر آن‌ها پرچم ولایت الهی را برافراشته کنید، در پیشگاه خدای متعال حجت دارید. به جنگ بروید حجت دارید، به صلح بروید حجت دارید، فعالیت‌های اجتماعی داشته باشید، فعالیت‌های سیاسی داشته باشید، فعالیت‌های بین‌المللی داشته باشید. فعالیت‌های اخلاقی و اقتصادی داشته باشید. اگر از این طریق باشد در پیشگاه خدای متعال حجت دارید. این یک زنجیره طلایی است، یک سلسله ذهبیه‌ای است.

 

امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) روح خدایی بود برای زمانه‌ی ما

بعد از مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی در این ناحیه نیابت ما وارد یک دوران جدیدی شدیم. با طلوع و ظهور یک شخصیتی که به نظر می‌رسد همه‌ی فضیلت‌های فقهای پیش از خودش را و اقطاب پیش از خودش را در خودش به اضافه دارد. چون گفت «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ»[2] در بین پیامبران الهی این‌ها یک‌جور نبودند، بعضی بر بعض دیگر فضیلت داشتند. اما علماء و فقهاء هم گفتند این‌ها امتداد همان حرکت رسالت هستند. آن‌کسی که گفت «علماء أمّتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل» یعنی صحبت از شباهت این سِیر با سِیر رسالتی است. در همان افق هستند، در همان مسیر هستند. این‌ها هم به شرح ایضاً. «فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ» این‌ها هم یک‌جور نیستند. برخی بر برخی دیگر فضیلت دارند. مثلاً یکی را می‌بینید در فقاهتش بر دیگران برجستگی دارد، یکی کسی در زهد و عرفانش، یکی در آن مراتب سجایای اخلاقی‌اش. همه بهره‌مند هستند منتها در بعضی از قسمت‌ها این بر دیگری یک برتری و یک درخشش بیشتری دارد. اما براساس تقدیر الهی خداوند تبارک و تعالی تمام این ویژگی‌ها را در یک اوجی به‌صورت مقام جمع‌الجمعی در یک جامعیتی در شخصیت حضرت امام روح‌الله‌الموسوی‌الخمینی (رضوان‌الله‌علیه) جمع کرد که واقعاً انسان باید بگوید العظمة لله. این مرد که بود؟! چقدر خداوند تبارک و تعالی در ساخت این شخصیت عنایت داشته و او را به زمانه‌ی ما هدیه کرد. واقعاً این کلمه روح‌الله برای او برازنده بود. روح خدایی بود برای زمانه‌ی ما. زمانه‌ی ما را زمانه‌ی دیگری کرد. در آن سِیر، در آن امتداد، امّت‌سازی کرد، جامعه‌پردازی کرد. کاری کرد کارستان. در وجود نازنین او فقاهت در کمال، در عالی‌ترین سطح خودش، عرفان در اوج و در قلّه، معنویت در قلّه، شجاعت در اوج. تدبیر در قلّه، فضیلت‌های اخلاقی در اوج، نزدیکی به سیره اولیاء در عالی‌ترین سطح خودش بود. هر چه انسان مطالعه می‌کند، بررسی می‌کند بیشتر به شگفتی می‌آید. همه‌ این‌ها ذیل همان عقل رشد یافته است.

جامعه‌سازی، این کاری بود که فقهای پیشین درصدد بودند ولی نشد. خیلی از آن‌ها هم درصدد نبودند. ولی این بزرگوار هم درصدد برآمد هم زمانه با او همراه شد و شد آن‌چه که شد. غرض این‌که این می‌شود یک سازماندهی، یک اجتماعی درست شد که «لُزُومِ الْجَمَاعَةِ» در آن یک معنای جدیدی پیدا کرد.

 

سید عالی‌قدر زمانه‌ی ما

و جمله بعدی هم که باز از باب شکر است این است که امتداد شخصیت او هم در جمال این سید عالی‌قدر زمانه‌ی ما که این هم از آیات بزرگ الهی در روزگار ما است و ذخیره خدای متعال بوده برای این دوران ما طلوع کرد. این هم انسان هر چه که نگاه می‌کند می‌بیند خداوند تبارک و تعالی از فضلش داده. حالا دیگران می‌خواهند حسودی‌شان بشود خب بشود. یعنی از جمال ظاهر به او کرامت کرده تا جمال باطن تا حکمت، تا عقلانیّت، تا شجاعت، الحمدلله در اوج فقاهت. هر چه که انسان نگاه می‌کند می‌بیند باز آن جامعیّتی را که در امام بود این‌جا مشاهده می‌کند. هر چه که خوبان ما در این تاریخ مشعشع داشتند این‌جاها خدای متعال خواسته یک‌جا بدهد. یعنی هم به امام راحل عظیم‌الشأن ما داده بود هم به این امام حاضر جلیل‌القدر و عالی‌قدرمان کرامت کرده. هر روز هم خدای متعال به او بیشتر می‌دهد. هر روز این نورانیّت، این زیبایی، آن کمال اخلاقی، آن جمال الهی، انسان واقعاً در این کمالات و این زیبایی‌ها مسحور است. این است که از مؤمنین دل برده. این است که در ایران، در منطقه مقاومت، در آفاق کشورهای اسلامی، در آمریکا، در اروپا، این مرد این‌قدر عاشق دارد که حاضرند جان‌شان را پای امرش بدهند. بعضی از این‌ها را که من از نزدیک دیدم مثلاً می‌گفتند آقا اشاره کنند ما جان‌مان را می‌دهیم. این است. در یمن، در لبنان، در عراق، در سوریه، در شرق، در غرب، هر جا که شما بروید عاشقانش هستند و این هست. این خط امتداد دارد. قدرشناسی می‌خواهد. قدرشناسی هم به این است که این اتصال «وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ» باشد و همه به وظایفی که در این زمینه در این دوران سخت و پیچیده دارند عمل کنند. چون روزگار سختی است. شما یک‌طرف را نگاه می‌کنید می‌بینید همه‌ی کثیف‌های عالم جمع هستند. همه‌ی زشت‌های عالم آن‌طرف هستند. زشت اخلاقی، زشت فکری، زشت زیستی، یعنی واقعاً تعفن است. از آن صدرالشیاطین و رئیسش تا این شیطانک‌هایی که هستند، تا در این منطقه‌ها و این اطراف ما.

من به یک کسی یک جمله‌ای گفتم. دیدم خیلی حالش خراب بود، از همین‌هایی که گرفتار این انحراف‌های بزرگ شده، به او گفتم خیلی خب! من از همه‌ی حرف‌ها می‌گذرم. همه‌ی حرف‌ها را می‌گذاریم کنار. جهات دینی را کار نداریم، جهات اعتقادی را کار نداریم، نه کاری به اسلام داریم نه کاری به تشیع داریم، حتی نه کاری به ایرانی بودن و ارزش‌های ملی داریم، همه‌ی این‌ها را بگذاریم کنار. شما این کشور را با این ذخائر، با این سرمایه‌ها بخواهید از این آقای عزیز ما بگیرید به چه کسی می‌خواهید بدهید؟ چه کسی اداره کند؟ یک تعمیمی هم دادم گفتم در داخل کشورمان که هر کسی را دوست دارید معرفی کنید. می‌گویید نه، ما بین‌المللی فکر می‌کنیم، از هر جایی می‌خواهید بیاورید. ببینیم خب شما چه کسی را می‌خواهید بیاورید؟ ما این امانت را تحویل چه کسی بدهیم؟ واقعاً شما به چه کسی می‌خواهید بدهید؟

در عقلانیّت، در شجاعت، در کفایت، در تدبیر، بزرگان دنیا جلوی او زانو می‌زنند، دائم می‌گویند خوش به حال ایرانی‌ها. رؤسای ممالک دیگر یک چنین حسّی دارند. عقلای جوامع دیگر یک چنین حسّی دارند. آن‌هایی که عاقل هستند. من کاری به سیّاس‌ها ندارم. سیّاس‌ها هم در دل‌شان همین را می‌گویند. منتها به زبان‌شان نمی‌گویند.

بفرمایید مباحثه کنیم، بگویید ایران را می‌خواهیم از جمهوری اسلامی بگیریم بدهیم چه کسی اداره کند؟ ربع پهلوی بیایید اداره کند؟ به این خائنینی که در تمام پرونده اعمال‌شان یک مورد کار خوب ندارند که انسان بخواهد به او تکیه کند. می‌خواهید بدهید منافقین اداره کنند؟ مریم رجوی بیاید اداره کند؟ می‌خواهید بدهید رئیس کوموله و دموکرات بیایند، می‌خواهید بدهید داعش بیاید اداره کند؟ خب این‌ها هستند دیگر. حزب تعریف شده‌ی دارای مرام، دارای منطق و دارای چهره‌های سرشناس تعریف‌شده‌ای هم که ما نداریم بگوییم مثلاً به فلان شخص که دارای این سازماندهی و عقبه‌ی فکری است بدهیم. کیست آن شخص؟ ما نمی‌شناسیم. اگر کسی می‌شناسد معرفی کند.

بحث را آزاد کردم دیگر. گفتیم آقا اصلاً ما شدیم جزء براندازها. ما می‌خواهیم این را از جمهور اسلامی بگیریم. یعنی از زیر پرچم ولایت الهی و علوی هم خارج می‌شود. گفتم اصلاً ما کاری به اسلام و دین و... نداریم، می‌خواهیم این کشور بالاخره سعادتمند بشود، می‌خواهیم این کشور یک‌پارچه همه‌ی قومیت‌ها در آن باشند، همه‌ی این مذاهب مختلف در آن باشند، همه‌ی سلیقه‌ها باشند، همه‌ی این جمعیت، این هشتاد و پنج میلیون همه‌ی این سرمایه به سلامت ان‌شاءالله اداره بشود و خط رشد داشته باشد؛ رشد علمی، رشد فکری، رشد اخلاقی داشته باشد، رشد اجتماعی، رشد بین‌المللی، در همه‌ی ساحت‌ها، رشد اقتصادی، این‌ را می‌خواهیم دیگر، به‌دست کی بدهیم؟

گفت اگر این انگشتر را از این دست درآوردید دست کی می‌خواهید بگذارید؟ آن شخص را شما معرفی بفرمایید، یا آن جماعت را، آن گروه را، آن حزب را. خب بگویید ما که حرفی نداریم، بگویید این‌ها بهتر می‌توانند تأمین کنند، اداره کنند. یک آقایی بهتر از این ‌آقای ما پیدا کنید بیاورید، ما می‌رویم دور او جمع می‌شویم، خب شما معرفی کنید. شما یک کسی را بیاورید در آفاق فکر، در آفاق اندیشه، در اخلاق، در منطق، در ادب، در بیان، در سیره‌ی زندگی، در سیره‌ی تربیتی، در سیره‌ی حکومتی، یک کسی بیاورید اندکی به ایشان نزدیک باشد، ما ببینیم این مملکت را به کی باید داد؟ بگذریم، به مناسب «لزوم الجماعة» این جمله را خواستم عرض کنم، این نعمت خیلی شکر دارد.

 

لزوم رسیدن به بلوغ اجتماعی

البته به اذن‌الله تبارک و تعالی و به کوری چشم همه‌شان ان‌شاءالله این کشور خواهد رسید به آن‌جایی که باید برسد. مردم هم به یک بلوغ بیشتری خواهند رسید، چون مردم وارد این درگیری‌ها و چالش‌ها می‌شوند. دشمن یک‌دفعه تمام آن‌چه را که دارد و ندارد برمی‌دارد می‌آورد میدان، این باعث تقویت می‌شود، اکنون جامعه دارد خوب فکر می‌کند. این اراذل و این فحاش‌ها می‌خواهند این‌جا حکومت تعیین کنند؟ این آدم‌هایی که سر تا پای‌شان را رذالت و کثافت گرفته، می‌آیند وسط خیابان عربده می‌کشند یا در دانشگاه می‌روند فحاشی می‌کنند یا هرجا که هستند، این‌ها می‌خواهند بیایند این‌جا مثلاً مردم ایران را سعادتمند کنند؟ کی هستند این‌ها؟ مردم دارند این‌ها را می‌بینند. گله‌مندی‌ها و اعتراض‌ها و این‌ها که کم نیست این‌ها جای خودش، یک جامعه‌ای است که دارد مسیر خودش را می‌رود، دارد حرکت می‌کند، مثل یک بچه‌ای که دارد همین‌طور رشد می‌کند و قدم‌های خودش را در مسیر رشد برمی‌دارد. خب این دارد قدم به قدم می‌رود جلو، این هنوز ادعا نکرده که من کامل شدم. خود مردم هم با همدیگر هم‌فکری می‌کنند بالاخره نخبگان‌شان، گروه‌های مختلف‌شان هم‌فکری می‌کنند مشکلات‌شان را حل و فصل می‌کنند.

شما در باشگاه جهانی در عرصه‌های مختلف حضور پیدا می‌کنید این‌ها از حسد دیوانه می‌شوند، نمی‌دانند چه خاکی به سرشان کنند. اخیراً‌ ماهواره‌بری که پرتاب شد این ساخت بچه‌های خودمان است، من مکرر رفتم پیش این بچه‌ها، دیدنی هستند این‌ها. از نظر علم دارد می‌رود در آن باشگاه‌های اصلی جهان. این اتفاقاتی است که دارد می‌افتد، جلوی چشم است، خب معلوم است نمی‌توانند تحمل کنند. البته دروغ می‌گویند، تخصص در جعل و تحریف و دروغ‌پردازی و این‌ها دارند، اصلاً تخصص‌شان این است.

من هفته‌ی پیش گزارش تفصیلی از یک جمع متخصص دانشگاه تهران دریافت کردم که در این ماجرای اخیر ربات‌ها چه کردند! حالا این‌ها بعداً توضیح خواهند داد، همین دانشمندهای عزیز جوان ما این‌ها را استخراج کردند گرفتند، گزارش خیلی علمی قشنگی است! من همان‌وقت به آن‌ها گفتم آقا این‌ها را منتشر کنید این‌ها را چرا شما قایم کردید؟ می‌گویند نه خب حالا باید کارمان را یک مقدار کامل‌تر کنیم. امروز دیدیم یک گزارش مختصری از آن منتشر شده بود. این گزارش خیلی مفصل است که چگونه این‌ها در این توئیتر و این‌ها با ربات و بعد با اجاره کردن چه کردند، سلبریتی‌های اجاره‌ای؛ یک داستان‌هایی، آن همه دروغ را ساختند پخش کردند، ریختند در سر مردم که چه بشود؟ که امن‌ترین نقطه‌ی منطقه را ناامنش کنند، ذهنیت اجتماعی را آسیب بزنند، اعتمادها را کاهش بدهند، تا راه باز بشود برای آمدن داعش. شنیدید این بیست و شش‌تایی که این‌ها دستگیر کردند همه‌شان خارجی هستند، آن کسی که در حرم مطهر حضرت احمد‌بن‌موسی (علیه‌السلام) آن رفتار را دارد انجام می‌دهند یک ‌آدم بیگانه‌ای است. وقتی شما ساختارهای امنیتی کشور را تضعیف کنید متأسفانه این اتفاقات در آن می‌افتد. البته به اذن‌الله تعالی کل این ماجرا جمع می‌شود، مثلاً شما الان در تهران دارید زندگی می‌کنید، تهران خیلی شهر بزرگی است، چند جای تهران این بازی‌ها بوده؛ آن‌هایی که از بیرون از منظر همین ماهواره و این‌ها نگاه می‌کنند می‌گویند اصلاً تهران تا حالا چندبار سقوط کرده.

کشور خیلی کشور بزرگی است، یک‌جاهایی‌اش یک اغتشاشی می‌کنند صدهزار برابرش می‌کنند. آن‌وقت این جمعیت‌های میلیونی را شما دیدید که هنوز از ناحیه‌ی نظام فراخوان نشد، رهبر ما کسی را فراخوان نکرد برای اجماع، تا حالا یک کلمه از آقا شنیدید بگویند شرکت کنید بیایید در فلان اجتماع؟ دعوتی صورت نگرفته، از خود مؤمنین ابتکاراتی است، مثلاً بعد از نماز جمعه می‌خواهیم حرکت کنیم، جمعیت‌‌ها این‌ها است، این‌ها مردم نیستند؟ این‌ها کی هستند؟ یک تصویر از آن منتشر نمی‌شود. در چه عالمی ما داریم زندگی می‌کنیم، چه کذاب‌های بی‌نظیری هستند این‌ها، دروغگوهای بی‌نظیری هستند! یک تصویر از آن منتشر نمی‌شود.

 

منطق و مرام علوی

هیچ‌جای دنیا سراغ ندارید که نیروی انتظامی‌اش کتک بخورد، این اروپا جلوی چشم ماست، این آ‌مریکا هست، فقط می‌زنند. تنها جایی است که نیروهایش می‌خورد این‌جاست. جوان‌هایش این‌طور به شهادت می‌رسند که انسان جگرش آتش می‌گیرد، آن‌طور با آن‌ها رفتار می‌کنند. ایران چون در موضع قدرت است تنها جایی است که در دنیا می‌تواند همین جانیان بالفطره را بگیرد جمع کند سر ببرد از کشور بیرون بریزد، ولی این کار را که نمی‌کند، نمی‌تواند بکند؟ چون مرام علوی دارد، این تنها جایی است که بر اساس همان منطق دارد زندگی می‌کند، البته یک‌جاهایی ناچار می‌شود که خب چهارتا درگیری هم می‌شود بالاخره وسط درگیری هم که خرما خیرات نمی‌کنند یک دوتا باتومی چیزی هم می‌زنند یک کسانی هم آسیب می‌بینند، خب دیگر چاره چیست؟ این آتش را باید یک‌جوری خاموشش کنند. کسی قائل به زیاده‌‌روی هم نیست ولی این‌ تنها جایی است که پلیسش می‌خورد. خیلی خشن هستند، من چون از  نزدیک دیدم، بودم، صحنه‌ها را دیدم، اصلاً قلبت از کار می‌افتد وقتی این‌ها می‌آیند میدان، وقتی این پلیسش می‌آید اصلاً این حرف‌ها را ندارد، این حرف‌ها نیست. بگذریم درددل زیاد است.

«لزوم الجماعة» پس این است یعنی متصل بودنِ به یک چنین جماعتی که مدارش، محورش، امام حق است. این خط کمال را برای انسان هم ترسیم می‌کند، هم تسریع می‌کند، هم تسهیل می‌کند و اسباب رشد را برای انسان فراهم می‌کند.

 

بدعت ضلالت است

مطلب بعدی این است «وَ رَفْضِ اهْلِ الْبِدَعِ وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّاْىِ الْمُخْتَرِع‏» چه‌جوری کامل می‌شود؟ یک: «دوام الطاعة»، دو: «لزوم الجماعة»، سه: «رفض اهل البدع». این مسأله «رفض اهل البدع» بحث خیلی مهمی است، رفض به معنای جدا کردن، دور انداختن، فاصله گرفتن؛ حالا مثلاً به بیان امروزی بفرمایید مثلاً بایکوت کردن، این‌طور هم می‌شود گفت. «اهل البدع» اهل که معلوم است، بدع جمع بدعت است، یعنی اهل بدعت را، چنین کسانی را ما رفض‌شان کنیم، رفض کنیم «رفض اهل البدع» یعنی آن‌ها را دور کنیم، آن‌ها را منزوی کنیم، آن‌ها را محدود کنیم.

خود کلمه‌ی بدعت از جهت لغوی به‌معنای نوآوری است، اما وقتی می‌آید در ساحت معارف به معنای اضافه کردن یا کم کردن از دین است، یعنی نوآوری در دین نه یک نوآوری معقولِ مقبول، به آن‌که نمی‌گویند بدعت، به آن می‌گویند اجتهاد. اجتهاد فنی که بر اساس قواعد دین و اصول تعریف‌شده به‌صورت خالص استخراج می‌کند و حرف‌های تازه، ابتکارات، مطالب نو، سؤالات جدید به آن بدهی بر همان اساس به شما پاسخ می‌‌گوید، تحریرش می‌کند، تبیینش می‌کند، این هست، به این بدعت نمی‌گویند، پس به آن می‌گویند اجتهاد. این نوع مواجهه‌ی با دین برای استخراج تازه‌ها طبق موازین خرد، طبق موازین دینی که در خود دین هم موازینش هست این بابش گشوده است.

اما بدعت کار شیاطین است، کار اهل ضلالت است، کار کسانی است که می‌خواهند دین را از خلوص بیندازند، لذا یا چیزی از دین را که جزء مسلّمات دین است می‌‌خواهند کَمش کنند، بَرِش‌دارند، این می‌شود بدعت، یا یک چیزی را که ربطی به دین ندارد به دین اضافه کنند وارد محیط دین کنند، این هم می‌شود بدعت که البته این دومی‌اش را بیشتر می‌‌گویند «ادخال ما لیس من الدین فی الدین» یعنی چیزی را که ربطی به دین ندارد شما به اسم دین وارد دین کنید این می‌شود بدعت. از اول جریان انبیاء این‌ها بودند، از اول جریان انبیاء یک کسانی بودند که این‌ها اهل بدعت بودند، این‌ها متصل هستند به جریان شیطان.

این‌که شما می‌بینید در مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) اهل قیاس این‌ها را با شیاطین معرفی می‌کنند نکته‌اش همین است، یعنی کسانی هستند که خیلی بی‌قاعده، بدون التزام به ضوابط شریعت چیزی را که هیچ ربطی به دین خدا ندارد این را به اسم دین اولاً مطرح می‌کنند، دوماً منتشرش می‌کنند، انتشار می‌دهند، یعنی چیزی را که ربطی به دین ندارد به دین منتسب می‌کنند و به عنوان دین معرفی‌اش می‌کنند. این می‌شود بدعت. بعد فرمود بدعت ضلالت است، پیامبر اعظم فرمودند «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَ كُلُّ ضَلاَلَةٍ فِي اَلنَّارِ؛ هر بدعتی گمراهی و ضلالت است و هر گمراهی در جهنم است، در آتش است».

 

باید باب مبارزه‌ی با بدعت‌گذاران باز باشد

برای این‌که دین خالص بماند، سالم بماند، برای این‌که جامعه‌ی متدینین و مؤمنین از انحراف‌ها سالم بماند و خالص باشد باید با جریان بدعت‌گذار مبارزه بشود، یعنی راهش این است، همیشه باید باب مبارزه‌ی با بدعت‌گذاران باز باشد، باید جامعه آن‌ها را طرد کرد. اگر جامعه‌ی مؤمنین به این بلوغ برسند که بدعت‌گذاران را طرد کنند از خودشان به سلامت می‌مانند، این خلوص‌شان صیانت می‌شود، چه در محور فکر، چه در محور عمل و اخلاق. چون «ادخال ما لیس من الدین فی الدین» این انحصاری به مباحث نظری ندارد، هم مباحث نظری و فکری و اعتقادی را دربرمی‌گیرد، هم مباحث اخلاقی و عملی را دربرمی‌گیرد. یعنی در همه‌ی ساحت‌های نظر، اخلاق، عمل، هرچیزی که از دین نیست اگر به‌نام دین مطرح بشود و به دین بخواهند این را منتسب و منتشر کنند این می‌شود بدعت. شما مصداق‌هایش را هم فراوان دارید، مصادیقش زیاد است، هم مصادیق نظری دارد هم مصادیق اخلاقی و عملی دارد.

فقهای ما هم بر بدعت‌گذاران مُهر بطلان می‌زنند هم هرچیزی که تحت عنوان بدعت مطرح بشود این‌ها از نظر فقهای ما، از نظر بزرگان دین ما مطرود هستند، هم بدعت‌‌گذاران مطرود هستند هم بدعت‌ها باطل اعلام می‌شوند، این در تمام سیره‌ی فقهای ما در سلف صالح همین بوده.

اولیاء خدا (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) نسبت به این خطوط انحرافی و نسبت به جریان بدعت‌گذاری که برای نشر بدعت‌هایش سازماندهی و تلاش می‌کرده برخوردهای‌شان برخوردهای بسیار قاطعی بوده، شما روایات برخورد با بدعت‌گران را که ببینید اصلاً انسان به معنای دقیق کلمه به اعجاب می‌آید که با این‌ها چگونه برخورد می‌کردند. در عصر حضرت امام عسکری (علیه‌السلام) و آغاز عصر غیبت صغری، جریان بدعت‌گرها خیلی فعال بودند. بعد شما روایات این باب را ببینید که آن بدعت‌گذاران آدم‌هایی بودند که گاهی اسم و رسمی هم داشتند این‌ها را امام چطور با آن‌ها برخورد می‌کند، چطور این‌ها را طرد می‌کند، از جامعه‌ی مؤمنین می‌خواهد که بدعت‌گذاران را شناسایی کنند، بدعت‌گذاران را معرفی کنند، بدعت‌گذاران را افشاء کنند. چون وقتی این‌ها افشاء نشوند، وقتی این‌ها فعال باشند می‌توانند در جامعه ایجاد انحراف‌های فکری کنند، بعد برای خودشان نوعاً‌ هم این‌طور هستند که این‌ها زود برای خودشان سازماندهی می‌کنند، بالاخره اطراف خودشان عِده عُده جمع می‌کنند. گاهی آن پوسته‌ی دینی را حفظ می‌کنند، یعنی بعضی از نمادهای دینی را دارند اما کاملاً خط خودشان را از جماعت مؤمنین جدا می‌کنند، برای خودشان نحله‌تراشی می‌کنند، افکار آن‌چنانی درست می‌کنند، آداب و رسوم و قواعد آن‌چنانی درست می‌کنند.

 

گروهک‌های بدعت‌گذار

این جریان منافقین یکی از آن گروهک‌های بدعت‌گذار عجیب غریب است. شما ببینید مثلاً در باب نکاح این‌ها چکار کردند؟ مثلاً برای این‌که می‌خواستند آقای رجوی با هر خانمی که در اردوگاه‌های‌شان داشتند بتواند مَحرم باشد، اصلاً فتوای تشکیلاتی دارند که هرکسی را که این آقا می‌پسندد باید مردهای بدبخت خانم‌های‌شان را طلاق بدهند، بعد او هم چه راضی باشد چه راضی نباشد باید به نکاح ایشان دربیاید. یک چیزهای عجیب غریبی در این نحله‌ی کثیف هست که شگفت‌انگیز است. حالا امثال این‌ها کم نیستند، این‌ها هستند.

به این ترتیب چه بدعت فکری باشد چه بدعت اخلاقی باشد چه بدعت عملی باشد، فرمودند «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ وَ كُلُّ ضَلاَلَةٍ فِي اَلنَّارِ» این است. لذا اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با بدعت‌گذارها برخورد خیلی قاطعی می‌کردند.

 

مواجهه‌ با بدعت‌گذاران و طرد آن‌ها

امام سجاد (علیه‌السلام) این‌جا دارد به روشنی اعلام می‌کند اگر می‌خواهید فضیلت‌ها در شما به کمال برسد علاوه بر این‌که دوام طاعت می‌خواهید، علاوه بر این‌که لزوم جماعت و پیوند با آن شبکه‌ی مؤمنین را بر محور امام حق می‌خواهید، علاوه بر همه‌ی این‌ها «رفض اهل البدع» را هم می‌خواهید. یعنی باید نگاه سلبی هم داشته باشید، تنها نگاه ایجابی کفایت نمی‌کند، نگاه سلبی یعنی مواجهه‌ی با بدعت‌گذاران و طرد آن‌ها، آن هم با کلمه‌ی «رفض»، رفض طرد است آن هم یک طرد تند و تیز است که می‌گوید بدعت‌گذاران را باید دور بیندازید «و رفض اهل البدع». این کلمه‌ی «مُسْتَعْمِلِ الرَّاْىِ الْمُخْتَرِع‏» هم ادامه‌اش هست، یعنی کسانی که خودشان کاری به وحی و منابع وحیانی و این‌ها ندارند، این‌ آراء خودساخته را این‌ها به کار هم می‌گیرند «مستعمل الرأی المخترع» این‌ها را بر اساس او برنامه‌ریزی می‌کنند، بر اساس او اقدام می‌کنند، بر اساس او گروه‌سازی می‌کنند، تشکل‌سازی می‌کنند. حالا این‌ها را باید رفض‌شان کنید.

 

منظومه زیبایی‌های مکارم اخلاق

بنابراین آن‌چه که ما از خدای متعال خواستیم این بود، همین‌طور به‌صورت یک منظومه یک فهرست داریم از زیبایی‌های مکارم اخلاق که از «بسط العدل» شروع شد، پایان آن حضرت فرمود «و اکمل ذلک لی» من این مجموعه را کمالش را می‌خواهم، کمالش چگونه میسر است؟ با سه مسأله، یک: «دوام الطاعة»، دو: «لزوم الجماعة»، سه: «رفض اهل البدع و مستعمل الرأی المخترع». هم جنبه‌ی ایجابی دارد هم جنبه‌ی صیانتی و سلبی دارد. یعنی باید افکار مؤمنین صیانت بشود، اخلاق مؤمنین صیانت بشود، اعمال، عادات، آداب و رسوم مؤمنین از ورود بدعت‌ها صیانت بشود، یعنی چیزهایی که می‌تواند آن‌ها را از صراط مستقیم خارج کند و گرفتار ضلالت و گمراهی بکند.

 

بدعت‌گذاری ریشه‌ی کفر دارد

تمام این تاریخ را که شما مطالعه بفرمایید جریان بدعت و بدعت‌گذاری و بدعت‌گذاران همه‌شان ریشه‌ی کفر دارد، قیافه گاهی قیافه‌های ایمانی است، گاهی لباس ما را دارند، اتفاقاً با این لباس بدعت درست می‌کنند، هرجا توانستند از این کارها کردند. مثلاً یک کسی است ظاهراً آدم روشنفکری است، سابقه را نگاه می‌کنید سابقه‌ی مسلمانی است، سابقه‌ی کفر نیست، بعد یک فرهیختگی‌ای دارند، معمولاً بدعت‌گذارها یک نبوغی دارند که از این خرمهره‌ها می‌توانند تولید کنند که ذهنیت مخاطب را درگیر کنند و آن‌ها را جذب کنند. اول باید یک ظرفیت اعتباری‌ای داشته باشند، یک اعتبار علمی، یک وجاهتی، یک چنین چیزی در این‌ها وجود داشته باشد بعد شما یک‌دفعه می‌بینید از آن‌جا شروع می‌کند به تولید بدعت. طرف در جامعه به عنوان یک روشنفکر دینی و دارای مثلاً مراتب علمی شناخته می‌شده، یک عده‌ی زیادی را هم دور خودش جمع کرده بوده، بعد هم کتاب نوشته، کتاب اخلاقی نوشته، کتاب‌های علمی نوشته، این‌ها را هم دارد، چون باید یک کسی باشد که از او بشنوند دیگر، بعد می‌بینید این بدعت‌گذاری در ساحت فکر یا در ساحت اخلاق یا در عمل دارد. این را دارد تا از او بخرند، از او بشنوند؛ لذا این‌ها معمولاً در یک هاله‌ای از ابهام و در یک پوششی فعالیت‌های خودشان را انجام می‌دهند. شناخت این‌ها البته بصیرت هم می‌‌خواهد و رفض این‌ها و افشاگری این‌ها هم کار جدی است که اولاً باید مراکز علمیِ‌ ناب دینی این کار را به عهده داشته باشد، وظیفه‌ی آن‌هاست، بعد هم باید جامعه‌ی مؤمنین کسانی را که در جریان بدعت‌گذاری هستند این‌ها را طرد کند تا این‌ها منزوی بشوند. وَالا این‌ها اگر پرچم‌داری کنند خیلی‌ها را با خودشان به سمت جهنم خواهند برد. لذا این صیانت خیلی لازم است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

خدای متعال را قسم می‌دهیم به حق اولیاءاش به حق مقربان درگاهش اسباب عزت و سعادت جامعه‌ی مؤمنان، دوستان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را فراهم بفرمایند! کسانی که بدخواه هستند برای جامعه‌ی مؤمنین اگر قابل هدایت هستند خدای متعال آن‌ها را هدایت بفرمایند، اگر قابل هدایت نیستند این موانع را از سر راه اُمت اسلامی بردارد، خدا را قسم می‌دهیم به حق محمد و آل محمد امام ما، اُمت ما، نظام ما در کنف حمایت ولی‌اش حفظ بفرماید، موانع ظهور مرتفع بفرماید،

ارواح مطهر شهداء، امام راحل عظیم‌الشأن، شهدای مدافع امنیت، عزیزانی که اخیراً به شهادت رسیدند، شهیدان شاهچراغ، همه و همه را با سید و سالار شهیدان محشور بفرماید.



[1] آیه 2 سوره مائده

[2] آیه 253 سوره بقره



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *