متن چهاردهمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۱/۰۸/۲۱ 1401/8/21


فایل pdf
 متن چهاردهمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۱/۰۸/۲۱
به توفیق الهی در بیان قواعد عمومی جهاد اکبر رسیدیم به موضوع بسیار مهم داشتن نظم سلوکی و محور نظم سلوکی چند قاعده شد که قاعده اول مشارطه یا برنامه‌ریزی بود، قاعده دوم عبارت بود از مراقبه و نظارت. قاعده سوم هم محاسبه که ما الان در باب محاسبه داریم صحبت می‌کنیم و موضوع بحث ما است.

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»[1]

به توفیق الهی در بیان قواعد عمومی جهاد اکبر رسیدیم به موضوع بسیار مهم داشتن نظم سلوکی و محور نظم سلوکی چند قاعده شد که قاعده اول مشارطه یا برنامه‌ریزی بود، قاعده دوم عبارت بود از مراقبه و نظارت. قاعده سوم هم محاسبه که ما الان در باب محاسبه داریم صحبت می‌کنیم و موضوع بحث ما است.

 

برنامه‌های سلوکی بدون محاسبه عقیم است

در باب محاسبه نکته اساسی این بود که اساساً کارهای مربوط به برنامه‌های سلوکی بدون محاسبه عقیم است. یعنی انسان اگر محاسبه نداشته باشد عملاً سایر برنامه‌ها و فعالیت‌هایی که دارد این‌ها به آن نتیجه مطلوب نمی‌رسد. می‌شود گفت موضوع محاسبه جزء ارکان اصلی محسوب می‌شود. منشأ خود محاسبه بیداری است، انسان وقتی توجه پیدا کرد به خودش، به نسبت بین خود و خدای متعال، بین خودمان و عالم عجیبی که در پیش داریم و در آن‌جا یوم‌الحسابی وجود دارد، بین این که ما مسئولیت‌های اعمال‌مان به عهده‌ خودمان هست و نمی‌توانیم از آن‌ها شانه خالی کنیم، وقتی انسان این چیزها را توجه پیدا می‌کند، امروزش را، فردایش را، ظرفیت‌هایی که دارد، استعدادهایی که دارد، مخاطراتی که او را تهدید می‌کنند، حاصل این‌ها می‌شود یک حالت یقظه و بیداری، و از جمله نتیجه بیداری می‌شود محاسبه که انسان حساب کار خودش را به دست می‌گیرد و از این که بخواهد رها عمل کند خارج می‌شود.

با این ملاحظه می‌شود گفت که محاسبه جزء نکته‌های اساسی است. اثرش هم عبارت است از این که انسان وقتی از محاسبه بهره‌مند شد در نتیجه ان‌شاء‌الله از یک سو برای اصلاح خطاها موفق به توبه خواهد شد، این خطاهایش را کشف می‌کند و این کشف خطاها و نواقص یکی از اصلی‌ترین زمینه‌ها برای اصلاح و توبه است. علاوه بر این انسان نقاط قوت و توانمندی‌های خودش را هم به دست می‌آورد و حسنات خودش را، کارهای خوبی که داشته، برنامه‌های خوبی که دارد، عادت‌های خوبی که دارد از برکت محاسبه‌ی این‌ها تقویت می‌شوند و باعث پایداری آن‌ها هم خواهد شد. از این جهت است که نقش محاسبه یک نقش اساسی محسوب می‌شود.

 

فتوای صریح عقل و شرع بر وجوب محاسبه

محاسبه بنابر هر مبنایی می‌شود گفت واجب است، یعنی نگاه عقلی داشته باشیم واجب است، نگاه شرعی داشته باشیم واجب است. فتوای صریح عقل و شرع بر وجوب محاسبه است. دلایلی را هم به نظرمان می‌رسید، یکی طبع نفس آدمی است که گفت «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»[2] نفس انسان علاقه‌مند است که رها باشد و در واقع حالت کشش دارد نسبت به مسائلی که برخلاف مصلحت‌های نهایی و عمومی ما است. دیگری عمر ما است که با سرعت در حال تمام شدن است، یعنی سرمایه‌ ما یک سرمایه متصرم‌الوجود است که دائماً در حال کاهش و از دست رفتن است، سریع‌الزوال هم هست یعنی زود تمام می‌شود و قابل بازگشت هم نیست. دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم دنیای پرتنش، پرجاذبه و دارای ظواهر فریبنده است. به آن اضافه کنید دشمن قسم خورده چه در بین جنیان که شیطان یک چنین خصوصیتی را دارد،‌ چه از این طرف در بین انسان‌ها، کسانی که به معنای دقیق کلمه با سعادت ما دشمن هستند و دائماً برای بدبختی ما برنامه‌ریزی می‌کنند، بنابراین ما دشمن جدی هم داریم. شما این چند کلمه را که بگذارید کنار هم نتیجه‌اش این می‌شود که انسان باید حساب کار خودش را داشته باشد. وَالا هم از ظرفیت‌هایی که خدای متعال به او داده، آن ظرفیت‌ها را از دست می‌دهد، نمی‌تواند از آن‌ها بهره مناسبی داشته باشد و هم به طور شگفت‌انگیزی انسان در معرض خطرها قرار می‌گیرد. نهایتاً این که ما از نصّ کلام الهی استفاده می‌کنیم، قرآن کریم بر این مسأله اصرار فراوان دارد که شما تحت نظر هستید، ما بالاخره تحت نظر و تحت محاسبه هستیم. این‌ها به ما یادآوری می‌کند که باید حساب کار خودمان را داشته باشیم. آیات و روایات هم در این زمینه داشتیم که برای شما خواندم.

 

قلمرو محاسبه

آنچه که من امروز می‌خواهم خدمت‌تان عرض کنم بیشتر جنبه پرداختن به خود محاسبه است. یعنی چگونه محاسبه کنیم و یک مقدار بحث آداب محاسبه است که این‌ها را خدمت‌تان تقدیم می‌کنم. یک مقدمه دارد بعد هم ان‌شاءالله وارد اصل بحث خواهیم شد. مقدمه‌ای که یک مقدار طرح آن جنبه ضروری دارد، در این جا عبارت است از این که محاسبه صرفاً محاسبه اعمال نیست. ما یک وقت‌هایی گمان‌مان بر این است که مثلاً محاسبه محاسبه‌ی اعمال است، بحث فراتر از این‌ها است. یعنی در موضوع محاسبه همه قلمروهای شخصیت ما باید در محیط برنامه‌ریزی ما قرار بگیرد. در مشارطه، همه قلمروهای شخصیتی ما باید تحت نظارت و ارزیابی قرار بگیرد و همه آفاق شخصیت ما باید تحت محاسبه قرار بگیرد. اصطلاحاً این بحث را می‌شود با عنوان قلمرو محاسبه نام‌گذاری کرد.

 

1ـ منطقه افکار و اندیشه‌ها

وقتی که می‌گوییم همه آفاق شخصیت انسان و همه قلمروهای شخصیت‌ ما باید تحت برنامه‌ریزی و محاسبه طبعاً قرار بگیرد آن وقت باید در شرح آن بگوییم که بنابر یک تقسیم منظور ما منطقه افکار و اخلاق و منطقه اعمال است. چون شما یک ساحت شخصیت‌تان ساحت خِرد است، و در منطقه خرد و عقل عمدتاً بحث بحثِ اندیشه است. یعنی اندیشه‌های ما است که بسیار منطقه اساسی و مهمی است، مشرف است به سایر ساحت‌های شخصیت ما، مثل آسمان می‌ماند، نسبت آسمان و زمین است در وجود هر کدام از ما، آسمان شخصیت و منطقه افکار ما است و زمین شخصیت و منطقه اخلاق و اعمال ما است. تأثیرش یک چنین تأثیری است. محیط بر شخصیت ما است.

لذا منطقه افکار که جلوه‌های روشن منطقه عقل ما محسوب می‌شوند دارای اهمیت فوق‌العاده‌ای از جهت تأثیرگذاری هستند و ضمن این که اندیشه‌های ما خودشان هم به طور مستقل در حوزه اختیار ما قرار می‌گیرند و بنابراین موضوع پرسش از سوی خدای متعال خواهند بود. به این ترتیب یک منطقه می‌شود منطقه افکار و اندیشه‌ها.

ممکن است همین جا شما سؤال کنید که انسان گاهی وقت‌ها یک خطوراتی دارد، گاهی وقت‌ها یک چیزهایی به ذهن انسان بی‌اختیار می‌آید، مخصوصاً حالا منظور ما مثلاً افکار نامطلوب است. درباره مسائل مختلف ممکن است یک چیزی به ذهن انسان بیاید ولی ریشه ندارد، جزو همین وسوسه‌های عادی شیطانی است، ما هم به آن اعتنا نمی‌کنیم، عبور می‌کنیم و بنابراین توقفی در منطقه فکر ما ندارد. اما یک وقت است که ما به همان خطورات شیطانی میدان می‌دهیم و در آن تأمل می‌کنیم، آن را پرورش می‌دهیم. این پذیرفتن، میدان دادن و پرورش دادن در واقع همان حوزه مسئولیت ما است. یعنی اگر یک فکر شیطانی وارد منطقه اندیشه‌های ما شد، اگر در حد خطورات باشد این چون اختیاری نیست بنابراین در حوزه محاسبات هم قرار نمی‌گیرد اما اگر نه، ما آن را پذیرش کردیم، به‌ آن اعتنا کردیم،‌ به آن میدان دادیم، مستقرش کردیم، این‌ها دیگر مسئولیت‌های ما است، آن‌جا انسان مسئولیت پیدا می‌کند. یک مثالش هم در مورد اندیشه‌هایی است که ما در مورد دیگران داریم. یک وقت انسان راجع به دیگران یک فکر نامناسبی پیدا می‌کند، اصطلاحاً به آن می‌گوییم یک حالت سوء ظنّی است، یک وقت به ذهن انسان می‌آید، یک چیز بدی راجع به یک انسان مؤمنی، راجع به یک شخصی. خب اگر از نوع خطورات باشد و انسان بی‌اعتنا بشود و از آن عبور بشود، محظوری به وجود نمی‌آورد، اما اگر نه، ما آن فکر را پرورش دادیم، این می‌شود «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»[3] که صریح قرآن کریم است که بعضی از این گمان‌های شما و اندیشه‌های شما این‌ها گناه است. چه زمانی گناه است؟ آن وقتی است که دیگر شما خودت هستی که با اختیار خودت، با سوء اختیار خودت آن گمان بد را پرورش دادی، نگه داشتی، پذیرشش کردی. این اتفاق بیفتد آن وقت نتیجه‌اش می‌شود این که ما مورد سؤال قرار خواهیم گرفت. یعنی این کلمه «إثمٌ» که به معنای همان گناه هست این جا بر این نوع از افکار صدق می‌کند. پس یک منطقه می‌شود منطقه اندیشه‌ها.

 

محاسبه مبتنی بر عملکرد و ظرفیت‌ها

ما در موضوع محاسبه فقط جنبه منفی را نمی‌بینیم. گاهی می‌خواهیم مثال بزنیم این مثال‌ها بحث ما را منحصر نمی‌کند. منطقه اندیشه‌های ما با همه ابعادی که دارد می‌تواند مورد محاسبه ما قرار بگیرد. و یادمان هم باشد که به محاسبه می‌شود به دو شکل نگاه کرد. شما می‌توانید به موضوع محاسبه یک نگاه سطحی، بسیط و اولیه داشته باشید، اصطلاحاً می‌گوییم محاسبه براساس عملکرد، حالا چه عملکرد عقلی در منطقه اندیشه، عملکرد روانی که منطقه اخلاق است و چه منطقه اعمال، حالا منظورمان اعمال جوارحی است که ابزار چشم و دست و پا و گوش انسان انجامش می‌دهد. یک وقت می‌گوییم که ما محاسبه بر مبنای عملکرد می‌کنیم، این خیلی مهم است ولی خیلی اولیه است.

دقیق‌تر از این آن محاسبه مبتنی بر ظرفیت‌ها است، مبتنی بر استعدادها است، آن وقت یک قصه دیگری پیش می‌آید. مثلاً شما از نظر فکری چقدر ظرفیت دارید؟ العظمة لله؛ بی‌کران. وقتی انسان می‌خواهد محاسبه کند که آیا من ظرفیت‌های فکری خودم را دارم از آن استفاده می‌کنم یا نه، باید برود سراغ آن استعداد، باید برود سراغ ظرفیت. این می‌شود یک نوع محاسبه دیگری. در حالی که در آن منطقه اول ما نگاه می‌کنیم ببینیم مثلاً ما از نظر فکری چه اقدامات فکری امروز داشتیم، این روزی که بر ما گذشته یا این هفته یا این ماهی که بر ما گذشته، از جهت علمی آیا رشدی داشتیم، توسعه‌ای دادیم، برداشت‌های تازه‌ای داشتیم، مطالعات تازه‌ای داشتیم، مثلاً کلاس خاصی را شرکت کردیم، خدمت استادی رسیدیم، بحث‌های تازه‌ای را داریم دنبال می‌کنیم در مباحث الهی، در مباحث مختلف مورد نیازمان؟ این می‌شود مبتنی بر عملکرد.

 

بدگمانی درباره دیگران گناه محسوب می‌شود

یک وقت است که شما از خودتان سؤال می‌کنید آیا ما حوزه اندیشه‌هایمان را سازماندهی کردیم، اندیشه منفی هم نداشتیم یعنی اندیشه شرک‌آلود نداشتیم، اندیشه بد درباره دیگران نداشتیم، فکر گناه نکردیم، مثلاً اندیشه‌های ما آلوده به گناه نشده. یک وقت انسان فکر به گناه می‌کند، یک وقت اندیشه خود انسان هم گناه است. یعنی هر دو هست. آن مثالی که ما درباره «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» گفتیم از جمله همین است که خود این بدگمانی درباره دیگران خودش این‌جا گناه محسوب می‌شود. وقتی که ما ریشه عقلانی و مجوز شرعی نداریم برای این که بخواهیم نسبت به کسی بدگمان بشویم این‌جا آن گناه محسوب می‌شود. یک وقت است که انسان درباره یک گناهی فکر می‌کند که فرمودند «من تفکر فی المعاصی دعته الیها»؛ انسان وقتی به یک گناهی فکر می‌کند درواقع خود آن گناه دارد شخص را دعوت می‌کند. خود این اندیشیدین به گناه درواقع به نوعی زمینه‌سازی برای ابتلاء به آن گناه و معصیت محسوب می‌شود. این جاها که انسان درباره یک گناهی فکر می‌کند، یک وقت در حد خطورات ذهنی است، ذهنش را برمی‌گرداند، آن جا استغفارش همین است که انسان از آن عبور کند. اما اگر متمرکز شد، ادامه داد و آن فکر درباره یک گناه را ادامه داد، زمینه ابتلاء به آن گناه از این طریق برای انسان فراهم می‌شود که در این‌گونه موارد خود این اندیشه هم گناه و معصیت محسوب می‌شود، می‌رود ذیل همان باب عمومی گناهان که در منطقه فکر قرار می‌گیرد.

 

محاسبه پیشرفته مبتنی بر ظرفیت‌ها و استعدادها

جنبه مثبت آن را هم عرض کردیم که انسان اندیشه‌های توحیدی داشته، افکار خیلی خوب داشته، افکار علمی داشته. در مسائل خوب، درباره مصلحت‌ها تدابیر داشته، این می‌شود عملکرد. حالا یک سؤال این است؛ آیا این محاسبه براساس عملکرد کافی است؟ یعنی الان دیگر ما به هدف رسیدیم؟ الان نشستیم محاسبه کردیم به خودمان هم نمره دادیم، یک مقدار هم وضعیت‌مان مشخص شد، آیا این مقدار کافی است؟ پاسخ این است که نه. ما یک مرحله بالاتر داریم، آن مرحله بالاتر محاسبه مبتنی بر ظرفیت‌ها و استعدادها است. اگر رفتیم سراغ این مرحله دوم آن وقت شما باید در منطقه فکر از خودتان سؤال کنید آیا من ظرفیت فکری و استعدادم همین مقدار بوده؟ در آن مثال علمی‌اش مثلاً من می‌توانستم ظرف این یک هفته دو کتاب بخوانم، اما مثلاً من یک کتاب خواندم، این معنایش این است که من که توان و امکان بهره‌برداری از دو کتاب را داشتم ولی از نصف آن استفاده کردم، این معنایش این است که نیمی از این ظرفیت معطل مانده. این منطقه یک مقدار پیشرفته‌تر است. حالا فقط داشته باشید، نمی‌خواهم بگویم الان وارد این مرحله بشوید. اگر بشوید که خیلی عالی است ولی نمی‌خواهیم سختگیرانه مواجه بشویم ولی می‌خواهم عرض کنم این هم هست. یا محاسبه براساس عملکرد است که ما چه کار کردیم، یک محاسبه براساس ظرفیت است. چه کار نکردیم که می‌توانستیم انجام بدهیم. چه اندیشه‌ها و افکار و دانش‌هایی را می‌توانستیم تحصیل کنیم که نکردیم. یعنی ظرفیت فکری‌اش را داشتیم، امکانش را خدای متعال به ما داده، قدرت یادگیری‌اش را به ما داده، این سلول‌های نرون مغزی همه به خط شده، آماده برای این که بیایند به میدان و آن کار را برای ما انجام بدهند، ما استفاده نکردیم، یعنی عملاً ترک فعل کردیم و آن استعداد را معطل گذاشتیم. این برای اشخاصی است که خیلی در مسیر پیشرفت قرار می‌گیرند. یعنی اگر کسی موفق بشود به ورود به این منطقه، این‌ها آدم‌های خیلی پیشرویی هستند که آن وقت حاصل این بررسی‌هایشان این خواهد بود که استعدادهای خودشان را بیشتر شناسایی می‌کنند و بیشتر به میدان عمل می‌برند و این‌ها را معطل نمی‌گذارند.

 

2ـ محاسبه منطقه قلب انسان

در قلمرو محاسبه یکی منطقه افکار ما است، مبتنی بر خرد و عقلی که خدای متعال به ما داده و آن ظرفیت معرفتی که در اختیار ما گذاشته. دوم منطقه قلب ما است که آن منطقه می‌شود اخلاق و جلوه‌های آن. ممکن است انسان مراجعه کند ببیند یک کشش خیلی شیطانی در قلبش وجود دارد، یعنی علاقه‌مند است که نعمتی که در اختیار دیگران هست از بین برود که مثلاً این می‌شود همان حسادت. این مربوط به آن منطقه است یعنی به قلب خودش که مراجعه می‌کند این عیب را در آن جا می‌بیند که حسادت باشد. این مربوط به آن منطقه است. عُجب، تکبر و بُخل مربوط به همین منطقه است. همین فهرستی که معمولاً شماها دارید از یک بخشی از رذائل این‌ها مربوط به همین منطقه می‌شوند. بنابراین این جا را هم ما باید مورد بررسی و محاسبه خودمان قرار بدهیم تا متوجه شویم ما در منطقه قلب‌مان و آن منطقه کانون اصلی شکل‌گیری مکارم اخلاق، زیبایی‌های اخلاق، یا رذایل اخلاقی که در وجود ما هست آن جا چه وضعیتی داریم. پس این هم می‌شود منطقه دوم و قلمرو دوم که می‌آید در محور محاسبه‌های ما قرار می‌گیرد.

 

3ـ محاسبه منطقه اعمال

منطقه سوم هم که منطقه اعضاء و جوارح ما است که این جا را اصطلاحاً می‌گوییم منطقه اعمال که باز خودش یک فهرستی پیدا می‌کند از شنیدن ما، نگاه ما، گفتار ما، رفتن ما، نشستن ما. چون این‌ها همه به وسیله اعضا و جوارحی که خدای متعال به ما کرامت کرده باید انجام بشود به این منطقه می‌گوییم منطقه اعمال. به این ترتیب این سه قلمرو، سه قلمرویی است که باید در موضوع محاسبه از نگاه ما مخفی نماند.

 

خطر تقلیل‌گرایی

معمولاً این‌طور است که اگر یک کسی قصد کند که وارد مباحث سلوکی بشود، شما جدی که شدید از جمله خطراتی که وجود دارد و شما را تهدید می‌کند خطر تقلیل‌گرایی است، کم انگاشتن است، دمِ دستی تلقی کردن است. اما نقطه مقابلش نه، همین است که شما وارد می‌شوید کار را جامع نگاه می‌کنید، جوانبش را می‌سنجید و همه آن مناطق شخصیتی خودتان را به حوزه محاسبات خودتان وارد می‌کنید.

 

حقوق افعال

بنابراین در بحث قلمرو محاسبه منطقه اول که منطقه عقل شما است، افکار شما را در برمی‌گیرد، خیالات شما در برمی‌گیرد و هم شامل آفت‌هایی می‌شود، هم استعدادها و کارآیی‌ها و همه این‌ها را در برمی‌گیرد. در منطقه قلب هم آن ملکات اخلاقی ما را در برمی‌گیرد، حالات ما را شامل می‌شود، موضوع بسیار مهم آرزوها و نیت‌ها در این منطقه وجود دارد، ما چه آرزوهایی داریم، در بخش‌های گوناگون نیت‌های ما چگونه است. ببینیم این‌جا ما الان احیاناً به چه آفاتی در این بخش مبتلا هستیم، کارایی و استعداد ما در آن بخش چگونه است، این مورد بررسی شما قرار می‌گیرد. در منطقه اعمال هم که منطقه اعضاء و جوارح است همین‌طور است.

در رساله حقوق امام سجاد (علیه‌الصلوةوالسلام) اسم این منطقه را حضرت گذاشتند حقوق افعال. حقوق افعال که بعد یک فهرستی از این مطالب را حضرت یکی یکی آوردند که ما توفیق داشتیم قبلاً این‌ها را مباحثه کردیم، بحث خیلی کاربردی و اساسی هست که در این بخش داریم. خب این جا آن وقت باز همان از منظر آفت‌ها، کارایی‌ و استعدادها، این منطقه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

 

 محاسبه بر محاسبه

یکی از شگفتانه‌ها این است که خود محاسبه از توانایی‌های عقلانی ما است که خود این هم می‌تواند مورد محاسبه قرار بگیرد. یعنی خود این که من مثلاً خود ارزیابی دارم یا خودم می‌شوم حساب گیرنده از خودم. خود محاسبه کردن از توانمندی‌های قوه عقلی ما است که ضمناً خود این محاسبه ما هم می‌تواند مورد یک محاسبه جداگانه‌ای قرار بگیرد. در آن آیه‌ کریمه که برای شما خواندیم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ...»[4] که درواقع همین آیه برای ما محاسبه را هم واجب می‌کند چون امتداد همان نظارت و ارزیابی هست. بعد این‌جا دارد می‌فرماید «اتَّقُوا اللَّهَ» یعنی اول گفت «اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» باز مجدداً می‌گوید «اتَّقُوا اللَّهَ» که اهل فن این «اتقوا الله» دوباره را می‌گویند در خود محاسبه‌تان هم تقوای الهی را رعایت کنید. که خود محاسبه شما محاسبه آسیب‌ دیده‌ای نباشد، یعنی خود محاسبه هم می‌تواند مورد محاسبه قرار بگیرد که آیا ما درست داریم محاسبه می‌کنیم؟ آیا جوانب مسئله را خوب می‌سنجیم؟

 

آداب محاسبه

1ـ اخلاص و قصد قربت

در موضوع محاسبه چند نکته را خوب است که به آن توجه کنیم، اول این که خیلی مهم است که ما برای چه می‌خواهیم خودمان را محاسبه کنیم؟ این می‌تواند محل دقت قرار بگیرد. مثل هر چیز دیگری این‌جا اخلاص و قصد قربت پیش‌برنده است. یعنی انسان عازم میدان محاسبه می‌شود به قصد تحصیل رضای الهی چون امر خدای متعال است، خدای متعال به ما فرمان محاسبه داده، فرمان داده که به کار خودمان برسیم، حساب کار خودمان را به دست بگیریم. چون فرمان الهی است به قصد انجام فرمان پروردگار متعال، این خیلی فرق می‌کند، چون خیلی‌ها در کارهای محاسباتی این‌طور هستند ولی قصدشان کشف توانمندی‌ها، رشد استعدادها، این‌ها است.

بعد مثلاً رسیدن به یک توانمندی‌های روحی، مهارتی و توانمندی‌های فکری تا من از طریق این محاسبه و طراحی‌های ارزیابی‌های پیشرفته به یک توانمندی‌های بالایی برسم تا به دیگران فخر بفروشم. عجب! به این توانمندی‌ها برسم که دیگران را تسخیر کنم، به این توانمندی‌ها برسم که بخواهم خوش بگذارنم. مثلاً به این توانمندی‌ها برسم که بخواهم مال فراوانی تحصیل کنم. البته بعضی از این نوع هدف‌گذاری‌ها هدف‌گذاری‌های بدی نیستند اما نهایت چیزی که انسان به دست می‌آورد همان توانمندی است که به دست آورده، دیگر پاداشش را گرفته. این کجا تا این که شما بگویید من به قصد انجام فرمان الهی، کسی که من را خلق کرده، خالق و مالک من است و فردا هم به حساب کار من خواهد رسید به من این فرمان را داده که امروز که هستم به حساب خودم برسم. من به قصد انجام فرمان الهی این کار را می‌کنم. این می‌شود همان قصد قربت و اخلاص. ببینید خیلی فرق می‌کند، دو عالم است. بنابراین اولین مسئله می‌شود مسئله اخلاص.

 

2ـ محاسبه زمان‌مند

نکته دوم این است که محاسبه ما باید دارای زمان‌بندی مشخصی باشد. همه ‌ما کم و بیش تجربه داریم. تجربه خیلی روشن این است که اگر شما برای محاسبه، زمان مشخص نکنید موفق نخواهید شد. بعضی‌ها این‌گونه هستند می‌گویند ما دائماً همین‌طوری داریم حساب خودمان را رسیدگی می‌کنیم، نه نمی‌شود. معمولاً توفیقی در آن نیست. لذا سیره بزرگان ما که روایات و توصیه‌هایی هم که گاهی در این زمینه داریم، سیره این بوده که انسان پایان یک روز از نظر تنظیم وقتی، مثلاً هر شب قبل از این که بخواهد بخوابد یک چند دقیقه‌ای وقت بگذارد برای محاسبه اعمال آن روز خودش، اندیشه‌های خودش، وضعیت خودش را، حالات خودش را در آن روز محاسبه کند. بهترین نوع محاسبه محاسبه‌ی روزانه است که خیلی کمک‌کننده و پیش‌برنده است. یک لطیفه‌ای هم دارد. لطیفه‌اش هم این است که ما وقتی می‌خوابیم درواقع انسان به یک حالت نیم‌مرگی مبتلا می‌شود. چون خواب طبق روایات ما اخ‌الموت است. نص قرآن کریم هم این است که فرمود «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي‏ لَمْ تَمُتْ في‏ مَنامِها...»[5] خدای متعال جان شما را می‌گیرد. یکی در هنگامی است که اجل شما رسیده، دیگری وقتی است که شما می‌خوابید. وقتی می‌خوابید جان شما را می‌گیرد. اگر اجل شما رسیده باشد شما را نگه می‌دارد. دیدید خیلی‌ها هستند که می‌خوابند دیگر بیدار نمی‌شوند، دیگر تمام می‌شود. بعضی از دوستان ما این‌طور رفتند. خوابیدند و دیگر بیدار نشدند. هرچه که فردا او را صدا زدند دیدند این نیامد، سر وقت نماز می‌آمد نیامد، مراجعه می‌کنند می‌بینند تمام شده. یا این که نه، هنوز عمرش باقی است او را برمی‌گردانند. نص قرآن کریم است. «فَيُمْسِكُ الَّتي‏ قَضى‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى...»[6] آن که مرگش رسیده او را نگه می‌دارند و دیگر پیوندش با جسمش قطع می‌شود و به برزخ منتقل می‌شود. اگر عمرش باقی مانده باشد او را برمی‌گردانند. این «یرسل الأخری الی اجل مسمی» یعنی برمی‌گردانند تا زمان مرگش برسد. خوابیدن معنایش به معنای دقیق کلمه نوعی مردن است. حالا من کلمه نیم‌مرگی را استفاده کردم که یک کمی به مقصود ما نزدیک‌تر باشد.

بنابراین چقدر خوب است انسان قبل از این حالتی که اسمش را می‌گذاریم مخاطره؛ ریسک بزرگی است، چون وقتی انسان می‌خوابد دیگر رفته. انسان واقعاً از عالم پیرامون خودش کلاً بی‌خبر می‌شود. خب آمدیم و دیگر برنگشتیم. خوب است انسان قبل از آن حساب کار خودش را رسیده باشد، اگر باید استغفاری کند، جبرانی کند، اگر به کسی بدهی دارد باید جایی بنویسد، اگر باید تصمیمات تازه‌ای بگیرد برای بهتر شدن، خوب‌تر کار کردن که اگر خدای متعال به او فرصتی داد، فردایی داشت ان‌شاءالله آن فردایش را فردای بهتری داشته باشد.

بعضی از برنامه‌ها محاسباتش یک مقدار امتدادی است. مثلاً برنامه شما مبتنی بر هفته است، محاسبه‌اش هم می‌شود هفتگی. بعضی چیزها مبتنی بر ماه است محاسبه‌اش می‌شود ماهانه. بعضی وقت‌ها هم نه، مشارطه و برنامه‌ریزی ما مبتنی بر سال است. بعضی از محاسبات‌مان عملاً می‌شود محاسبات سالانه. آن هم به جای خودش محفوظ است. پس اگر محاسبه زمانی داشته باشید معلوم می‌شود ما در این کار جدی هستیم.

 

3ـ فراغت قلبی و خلوت

نکته سوم که من جلسه گذشته هم به آن یک اشاره‌ای کردم این فراغت قلبی و خلوت است. توصیه بزرگان ما هم همین است. مثلاً همان یک ربع، بیست دقیقه، کمتر بیشتر که شما می‌خواهید برای محاسبه خودتان بچینید آن‌جا باید فراغت داشته باشید. نمی‌شود ضمن این که دارید با یک کسی صحبت می‌کنید، ضمن این که دارید تلویزیون می‌بینید، ضمن این که دارید به فلان مثلاً شبکه سر می‌زنید، فلان کار دیگرتان را هم انجام می‌دهید بخواهید محاسبه هم بکنید. این فراغت و خلوت جزء واجبات و آداب محاسبه است. این را باید انسان مشخص بکند. ملاحظه‌اش هم این است که شما آن‌جا به نوعی دارید راجع‌به خودتان قضاوت می‌کنید. این کار را من انجام دادم درست بود؟ من با فلانی بلند صحبت کردم حق داشتم؟ من پشت سر فلانی حرف زدم این مصادیق غیبت بود یا نبود؟ یعنی باید بنشیند محاسبه کند، این خلوت می‌خواهد. انسان در حضور خدای متعال خودش را به دادگاه نفس لوامه بکشد و شروع کند به محاکمه کردن. البته چه بسا در این محاکمه و محاسبه به او پاداش هم بدهید، اشکالی ندارد، این به جای خودش محفوظ است.

 

4ـ محاسبه با بدگمانی نسبت به نفس خود

نکته چهارم این است که به ما گفتند در جریان محاسبه با بدگمانی نسبت به نفس خودتان روبرو بشوید. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه یک تعبیری دارند فرمودند مؤمن روز و شبی بر او نمی‌گذرد مگر این که نسبت به خودش بدگمان است. «إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَه‏» یعنی نسبت به خودش گمان بد دارد. این هم ریشه دارد، ریشه‌اش را من قبلاً برای شما مباحثه کردم، بالاخره ما در مواجهه با نفس‌مان با چه کسی روبرو هستیم، یعنی نفس ما چه خصوصیاتی دارد؟ وقتی به آن خصوصیات توجه می‌کنیم ما نمی‌توانیم به آن خوش گمان باشیم. انسان وقتی با یک کسی در یک کار مالی شریک می‌شود بعد که می‌خواهد محاسبه کند دائم گمان می‌کند مثلاً نکند طرف به من نارو زده باشد، یا بخواهد به یک نوعی سهم بیشتری را گرفته باشد، این‌طور محاسبه می‌کند، یک محاسبه دقیق که ضمناً مثلاً در آن یک کمی سوء ظن وجود دارد. این‌جا جای آن است. اگر جایی سوء ظن روا باشد نسبت به خودمان است، نسبت به نفس خودمان است.

 

5ـ محاسبه ژرف

درباره نکته پنجم می‌توانم بگویم که یک نوع ژرف‌نگری در لایه‌های پنهانی است. گاهی مثلاً محاسبه ما محاسبه خیلی سطحی است. ولی یک وقت نه، انسان محاسبه‌اش یک مقدار محاسبه عمیق می‌شود. طبعاً محاسبه عمیق خیلی پیش‌برنده‌تر است.

امام سجاد (علیه‌الصلوةوالسلام) در دعای ابوحمزه یک تکه‌ای دارند که می‌فرمایند چرا این طور است که وقتی پیش خودم می‌گویم الان من یک حال خیلی خوبی دارم الان آماده‌ام که مثلاً بروم در ساحت قدس ربوبی یک مناجاتی، دعایی، نمازی، عبادتی کنم. یک دفعه احساس خستگی می‌کنم، احساس سنگینی می‌کنم، مثلاً چُرتم می‌گیرد. ملاحظه کردید گاهی این‌طور می‌شود. یا نه، الان گفتم که من می‌روم مثلاً در فلان مجلس ذکر شرکت می‌کنم، یک مسأله‌ای پیش می‌آید، یک ناراحتی پیش می‌آید، یک کار تکمیلی یک چیزی پیش می‌آید من از این که بروم به آن جلسه ذکر باز می‌مانم. مثلاً می‌خواستم مسجدی بروم، نماز جمعه‌ای بروم، خدمت استادی برسم، نشد بروم، ماندم. «أزالت قدمی» یک چیزی پیش می‌آید که پاهای من را از رفتن باز می‌دارد. امام (علیه‌السلام) این را تبدیل می‌کند به یک موضوع برای کنکاش‌های عمیق. چه شده؟ چرا من این‌طوری شدم؟ بعد حدود یازده علت را حضرت می‌آورد. به خاطر این بود که من غفلت کردم، به خاطر ناشکری‌هایم بوده، به خاطر این که با آدم‌های غافل نشست و برخاست کردم، با آدم‌های بطال رفت و آمد کردم. دیدید مثلاً انسان یک روز با بعضی از این آدم‌هایی که از خدای متعال غافل هستند می‌نشیند بعد از آن دلش می‌گیرد. همین زمینه بی‌توفیقی است. مثلاً ممکن است آن شب موفق به نماز شب نشود. مثلاً تلاوت قرآنی داشته ولی می‌بیند آن شب حوصله‌اش را ندارد. خودش آن لحظه متوجه نمی‌شود از کجا دارد می‌خورد. پس محاسبه ژرف محاسبه‌ای است که ما در واقع ریشه‌ها را شروع می‌کنیم به بررسی، مخصوصاً در بعضی از کارهایی که انسان انجام داده یک مقدار مبانی‌اش را، ریشه‌هایش را هم بررسی می‌کند.

 

6ـ جامع‌نگری در محاسبه

اصل ششم جامع‌نگری است. جامع‌نگری یعنی همان قلمرو محاسبه که انسان همه آفاق شخصیت خودش را در موضوع محاسبه ببیند، به همه تکالیف و وظایفی که به عهده‌اش بوده توجه کند که همین‌جا معمولاً ما پیشنهادی هم داریم، پیشنهاد عملی ‌ما این است که شما در منطقه مشارطه، آن جایی که با خودتان قرار می‌گذارید، اگر طبق رساله حقوق امام سجاد (علیه‌السلام) عمل کنید آن وقت دست‌تان در محاسبه باز می‌شود. چون به خیلی چیزها ما توجه نداریم، نمی‌شناسیم. حقوق متقابل اجتماعی، حقوق افعال، حقوق اعضاء، این‌ها را در آن‌جا انسان محاسبه می‌کند. حضرت برای ما آن‌جا فهرست کرد. اگر آن بیاید در مبنای برنامه‌ریزی ما قرار بگیرد، در وقت محاسبه هم کار ما از این جهت آسان‌تر است که می‌شود یک محاسبه جامع یا جامع‌نگری بیشتر.

 

7ـ اولویت‌گرایی و رتبه‌بندی

نکته هفتم اولویت‌گرایی و رتبه‌بندی است. یعنی انسان واقعاً براساس نقطه‌های قوت و ضعف خودش محاسبه‌اش را آسان و سخت کند برای این که ببینم در نگاه خدای متعال چه اموری مهم‌تر هستند. دقت کردید گاهی وقت‌ها یک چیزی را ما خیلی داریم برای خودمان سخت می‌گیریم در حالی که خدای متعال آسان گرفته. دیدید بعضی‌ها مثلاً مسئله طهارت و نجاست را خیلی سخت می‌گیرند. خدای متعال آن‌جا آسان گرفته، آسان گرفته یعنی تکلّف ندارد. یک چیزی که نجس شده با یک آبکشیِ خیلی ساده و معمولی خیلی راحت طاهر می‌شود. آن‌وقت همین آدم که نسبت به آلودگی لباسش احیاناً این‌قدر سخت‌گیری می‌کند، قلبش آلوده شده، نجس شده واقعاً اصلاً حالی‌اش نیست. یک فکر زشت نسبت به یک کسی، یک بدگمانی آمده در دلش اما هیچ توجهی ندارد. غرض این که ببینیم چه چیزی مورد عنایت خدای متعال است. یا مثلاً بعضی‌ها راجع‌به وضو گرفتن، راجع‌به غسل کردن، این‌ها را یک سخت‌گیری‌هایی دارند. این‌هایی است که خدای متعال آسان گرفته. اما راجع‌به حضور قلب در نماز نه، توجه در نماز به خدای متعال نه، اعتنایی ندارند، در نماز حواس‌شان هم صد جا باشد برای‌شان مهم نیست. ببینیم چه چیزی را خدای متعال بیشتر اهمیت داده که قبلاً هم مثل حق‌الناس، مثل موضوعات اساسی و این چنینی اشاره شد.

 

8ـ انعطاف و اعتدال

اصل هشتم این است که از شیوه‌های افراطی پرهیز کنیم. همان انعطاف و اعتدال است. این هم یک نکته است. خیلی از افراد که در کار محاسبه موفق نمی‌شوند به خاطر این است که یا افراطی هستند یا تفریطی. آدم‌های تفریطی که خیلی اهمیت نمی‌دهند، عملاً برنامه‌ریزی نمی‌کنند، جدی نمی‌گیرند، این‌ها یک‌جور باز می‌مانند. آدم‌های افراطی به خودشان سخت‌گیری می‌کنند می‌خورند زمین. یعنی حالا که شروع می‌کند یک دفعه این قدر کار را سخت می‌گیرد که عملاً موفق نمی‌شود. یک حرکت متعادل و متوازن می‌خواهد.

 

9ـ ضمانت اجرا

مطلب بعدی را ان‌شاءالله در جلسه آینده صحبت می‌کنیم. راجع‌به ضمانت اجرا است. چون یک بحث این است که اگر شما محاسبه داشته باشید ولی محاسبه شما قرین ضمانت نباشد معمولاً امتداد پیدا نمی‌کند که این را ان‌شاء‌الله توفیقی باشد در جلسه بعد عرض خواهم کرد.

 

10ـ استقامت

نکته بعدی استقامت است. کار با دوام به نتیجه می‌رسد. انسان اگر شروع کرد باید تداوم بدهد تا به نتیجه برسد. اگر خواستید موفق بشوید حداقل چهل روز باید محاسبه‌تان را طبق یک نظم مشخصی انجام بدهید تا برای شما تبدیل به یک رویه گردد.

 

11ـ مشورت

و بالاخره نکته پایانی هم که ممکن است در یک مواردی ما به آن نیاز داشته باشیم مشورت است. انسان ممکن است لازم باشد حتماً با یک شخص آگاهی در موضوعی که دارد کار را پیش می‌برد مشورت کند، چون این هم اهمیت دارد. یک وقت‌هایی انسان خودش نمی‌تواند در روش اقدام، در روش محاسباتش به نتیجه برسد. یک سیره‌ای هم در بین اهل معرفت هست که کلاً محاسبات‌شان را مکتوب می‌کنند. این چیز خوبی است. در این زمینه خانم‌ها معمولاً موفق‌تر هستند چون خانم‌ها به نوشته‌جات و به جدول‌بندی و تحریر و این‌ها بیشتر رغبت نشان می‌دهند، دقت‌هایشان بیشتر است. معمولاً محاسبه بدون این که مکتوب بشود خیلی به جایی نمی‌رسد.

لذا مثلاً زمان جنگ که یک مقدار مرگ‌آگاهی زیاد شده بود و بچه‌ها خیلی خودشان را به رفتن نزدیک می‌دانستند باب محاسبه فعال بود. در باب محاسبه هم جدول‌های محاسبه فعال بود. جدول می‌کشیدند، قشنگ همه را فهرست می‌کردند. به خودشان نمره می‌دادند، امتیاز می‌دادند، ترتیبات را مشخص می‌کردند. همین‌طور ذهنی نبود. عیبی ندارد بعضی‌ها هم ممکن است ذهنی این کار را انجام بدهند ولی خیلی فرق می‌کند که کسی این‌ها را احیاناً مکتوب کرده باشد. چون مسئله مسئله‌ی خطیر، حساس و سرنوشت‌سازی است، حتماً خوب است که انسان به خدای متعال توسّل و تضرع داشته باشد و از حضرت حق استعانت بخواهد و به اولیاء خدا توسّل داشته باشد. از اولیاء خدا هم برای انجام این مسئله‌ی بسیار مهم کمک بگیرد.

 

تأثیر منطقه افکار بر منطقه قلوب و اعمال

می‌شود گفت که هر سه منطقه مهم هستند منتها از جهت ترتیب معمولاً منطقه افکار مشرف هستند. و بعد طبعاً نوبت به منطقه قلب می‌رسد. نیت‌ها آثار خودشان را دارند و طبعاً منطقه سطحی‌تر آن منطقه اعمال ما است. ولی واقعیت این است که بین این‌ها ارتباط خیلی جدی وجود دارد. یعنی یک ترابطی هست، مثل ظروف مرتبطه هستند. منطقه افکار بر منطقه قلوب و منطقه اعمال تأثیر می‌گذارد. متقابلش هم هست؛ انسان گاهی وقت‌ها از طریق عملش گرفتار اندیشه‌های خطرناک می‌شود.

 

در محاسبه دچار افراط و تفریط نشویم

کلاً پیشنهاد ما یک پیشنهاد روش مواجهه متعادل و خردمندانه است. این که به جای خودش محفوظ است. این که گفتیم با بدگمانی، علتش این است که نفس خیلی خطرناک است. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي...»[7] یعنی شما با یک دشمن خانگی مواجه هستید. انسان آن‌جا باید سخت‌گیری کند، این به این معنا است. وَالا خب اگر خیلی سهل بگیریم از آن ناحیه احتمالاً آسیب می‌بینیم. اگر دیدیم ادامه می‌دهیم بدانیم افراط و تفریط نکردیم. «الجاهل إما مفرطٌ أو مفرّط» معمولاً اگر انسان گرفتار افراط و تفریط بشود یکی از نشانه‌های جدی آن این است که صد بار شروع کرده و صد بار هم متوقف شده. یعنی یک کاری را شروع می‌کند باز دوباره خبری نیست. یک مدت ندارد دوباره می‌خواهد شروع کند. مثلاً شما دیدید در برنامه‌ریزی هم همین‌طور است. مثلاً برای ورزش یک برنامه‌ریزی سنگین برای خودتان می‌کنید بعد می‌بینید قطع می‌شود. یک کسی هم تفریطی باشد خیلی به آن اهمیت نمی‌دهد، گاهی یک دفعه مثلاً به سرش می‌زند که یک ذره ورزش کند باز دوباره ول می‌کند.

 

ان‌شاءالله همه شما موفق باشید. مشمول الطاف و عنایات خاص الهی باشید و در انجام این مطلب اساسی و حساس و عمل به این قاعده‌ی بسیار مهمِ سلوکی و در جهاد اکبر که محاسبه باشد ان‌شاءالله همه موفق و سربلند باشید به عنایت الهی و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

 



[1] آیه 18 سوره حشر

[2] آیه 53 سوره یوسف

[3] آیه 12 سوره حجرات

[4] آیه 18 سوره حشر

[5] آیه 42 سوره زمر

[6] آیه 42 سوره زمر

[7] آیه 53 سوره یوسف



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *