متن نوزدهمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۲/۰۲/۲۳ 1402/2/23


فایل pdf
متن نوزدهمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۲/۰۲/۲۳
موضوع عمومی بحث ما قواعد عمومی جهاد اکبر بود. به توفیق الهی ما قواعد اصلی را با شما مرور کردیم و نکته‌های کلیدی را در هر بخش تقدیم شد. یک بخش تکمیلی داشتیم که بنا شد در این بخش تکمیلی یادآوری‌هایی را داشته باشیم محضرتان به عنوان نکته‌های پیش‌برنده. طراز این نکته‌ها یکسان نیست یعنی بخشی از آن این قدر مهم است که ممکن است شما آن را در ضمن خود آن قواعد اصلی بچینید ولی در عین حال فرض ما بر این است که در این بخش بیشتر یادآوری‌ها را تقدیم کنیم محضرتان، یک مقدار جنس موضوعات با هم متفاوت است.

خاطر مبارک‌تان هست که موضوع عمومی بحث ما قواعد عمومی جهاد اکبر بود. به توفیق الهی ما قواعد اصلی را با شما مرور کردیم و نکته‌های کلیدی را در هر بخش تقدیم شد. یک بخش تکمیلی داشتیم که بنا شد در این بخش تکمیلی یادآوری‌هایی را داشته باشیم محضرتان به عنوان نکته‌های پیش‌برنده. طراز این نکته‌ها یکسان نیست یعنی بخشی از آن این قدر مهم است که ممکن است شما آن را در ضمن خود آن قواعد اصلی بچینید ولی در عین حال فرض ما بر این است که در این بخش بیشتر یادآوری‌ها را تقدیم کنیم محضرتان، یک مقدار جنس موضوعات با هم متفاوت است.

 

پیش‌برنده‌های اصلی در سیر و سلوک به سوی پروردگار متعال

از «کثرة الذکر» که یک عنوان مستقلی پیدا کرد تا «ادمان الفکر» که عنوان بعدی ما بود یعنی ذیل یک عنوان مسئله ذکر کثیر را مطرح کردیم با عنوان یکی از پیش‌برنده‌های اصلی در جریان سلوک به سوی پروردگار متعال و دیگری هم تفکر و اندیشیدن مداوم را که آن جا عنوان کثرت هست در باب ذکر، این جا عنوان تداوم هست در باب فکر. خب این‌ها ظرفیت پردازش‌های بیشتر هم دارد. منتها علی العجاله ما به این مقدار اکتفا کردیم. ممکن است به مناسبت دیگری مجدداً به این بحث‌ها مراجعه کنیم و برگردیم ولی دو نکته اساسی و کلیدی بود، خاطر مبارک‌تان هم هست که عرض کردیم جمع این دو در قرآن کریم در یک طراحی خیلی جذابی در سوره مبارکه آل عمران آمده، در همان آیات مشهور «إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» آن جا داشت «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ...»[1] بعد بلافاصله می‌فرماید «وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» یک یادآوری تکمیلی هم داشتیم آن هم این بود که حاصل جمع ذکر و فکر در این کریمه نورانی دست‌یابی به مقام گفتگوی با حضرت حق تبارک و تعالی است یعنی آن مرتبت دعا است که در این آیه کریمه با «ربنا»‌های مکرر این موضوع مطرح شده. خود این نکته شاید ظرفیت یک توجه مستقلی را داشته باشد.

 

3. کثرة‌الاستغفار

نکته بعدی عبارت است از «کثرة‌الاستغفار». باب استغفار یعنی پوزش‌خواهی از پروردگار متعال یک باب گسترده‌ای است، یک عنوان خیلی فراخ داریم که از آن تعبیر می‌شود به باب توبه. قبلاً به این باب ما پرداختیم، یک مقداری اطراف این موضوع را به آن رسیدگی کردیم. اما مسئله استغفار که ذیل باب توبه تعریف می‌شود یک عنوان عمومی‌تری پیدا می‌کند که در کلمات اولیاء خدا و در سیره آن‌ها خیلی مورد توجه قرار گرفته، کاملاً هم مورد تأکید قرآن کریم هست، مسئله استغفار است.

خیلی صریح مؤمنین و جامعه انسان‌ها دعوت می‌شوند به استغفار، «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً»[2] که دعوت می‌کند که شما از پروردگارتان پوزش‌خواهی کنید، استغفار کنید. عمل به این مسئله در سیره اولیاء خدا به عنوان یک ادب سلوکی شناخته شده یعنی مطلب خیلی بالاتر از این است که یک کسی گناهی مرتکب شده حالا برود آن گناه خودش را با پوزش‌خواهی در ساحت قدس ربوبی جبران کند. این همان بخش شناخته شده‌تر مسئله است. این جا مسئله یک مقدار وسیع‌تر است و یک ادب سلوکی است، یعنی ناظر به یک گناه خاصی نه، آن به جای خودش محفوظ است، همان بحث توبه‌ای است که قبلاً گفتیم که انسان مثلاً یک معصیتی مرتکب می‌شود بعد می‌رود به ساحت قدس پروردگار متعال، عرض هم کردیم فوری است، در اولین وقت انسان باید یک توبه نصوح جامعی را داشته باشد.

پس این می‌شود آن قاعده، اما تبصره که امروز داریم می‌گوییم، این تبصره کاری ندارد که من اکنون مثلاً گناه خاصی را مرتکب شده باشم یا نه، قاعده این است که من در کل در ساحت قدس حق تبارک و تعالی سراپا مقصر هستم، این می‌شود یک قاعده. یعنی به هر بخشی از نسبت‌ها و ارتباطاتم با خداوند تبارک و تعالی که برمی‌گردم می‌بینم آن جا در جایگاه بندگی قصور داریم. این هم یک امر مسلّم و قطعی و جدی‌ای است. هرچه که انسان در مراتب بندگی هم جلو رفته باشد، هرچه که سِیر و سلوک کرده باشد باز هم به این مسئله شدیداً احتیاج دارد. این یک ادب است در مقام بندگی.

 

استغفار ادب است در مقام بندگی

ببینید وقتی شخص اول یعنی پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خیلی روشن می‌گوید «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ»[3]، یا مثلاً در مقام پیامبر اعظم شما دارید که می‌فرماید «وَ إِنَّهُ لَيُرَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ فِي اَلْيَوْمِ وَ اَللَّيْلَةِ سَبْعِينَ مَرَّةً»[4] که می‌گوید من گاهی در خودم، در قلبم یک کدورتی احساس می‌کنم، هفتاد مرتبه در روز استغفار می‌کنم؛ که حالا ما یک وقتی از باب تحریر مسئله عرض کرده بودیم که اگر آن حجابی را که این جا پیامبر مطرح می‌کند که می‌فرماید مثلاً من در قلب خودم یک کدورتی را احساس می‌کنم، همان اگر توزیع بشود بین همه ما، ما جزو سعادتمندها و خوشبخت‌ها هستیم. او در مرتبه خودش دارد این مطلب را می‌گوید و چیست قضیه که خب ماها سر در نمی‌آوریم. اما خود استغفار موضعیت دارد به عنوان یک ادب بندگی که انسان در برابر مولای خودش همیشه ولو در بهترین شرایط ممکن هم باشد؛ بهترین شرایط ممکن دیگر می‌شود شرایط شخص اول عالم خلقت، بقیه دیگر ذیل شخصیت آن حضرت از اولیاء، از معصومین تا بیایید به بندگان شایسته خدای متعال، آن‌هایی که اهل مراقبت‌های جامع بودند تا بیایید اشخاص دیگر؛ عادی، مثل ماها که دیگر نیازی به توضیح اصلاً ندارد. در همه حالات این که من در برابر مولای خودم این احساس شرمندگی را دارم. و این احساس شرمندگی را با کلمه استغفار بُروز می‌دهم و آشکار می‌کنم، با پوزش خواستن این را آشکار می‌کنم.

این در روابط دوستانه، در روابط با مثلاً پدر، مادر، استاد، این چیزها هم بین ماها مرسوم است، یعنی شما گاهی دیدید چند بار مدام عذرخواهی می‌کنید. طرف آمده شما مثلاً سنگ تمام هم گذاشتید برای او پذیرایی هم کردید یا مثلاً یک امری برای شما داشته، بهترین کار ممکن را هم انجام دادید ولی یک احساس ادبی در درون شما می‌جوشد که دائم به او ابراز می‌کنید می‌گویید عذرخواهی می‌کنم، ببخشید، از این حرف‌ها می‌زنیم. حالا یک وقت‌هایی در مقام تعارف است، تعارف خیلی ارزشی ندارد همین چیزهایی است که لقلقه زبان است. یک وقت‌هایی نه، واقعاً این طور است، مخصوصاً در برابر بزرگتر، در برابر استاد، در برابر پدر، در برابر مادر. خب انسان احساس می‌کند هر کاری بکند کم است، هر خدمتی بکند کاری نکرده، یک چنین احساسی را دائم در وجود خودش دارد، هرچقدر هم که به مادرش خدمت کرده باشد، آخرش اگر اهل معرفت باشد می‌بیند حق مادر را نتوانسته اداء کند، یک گوشه‌ای از حقوق او را نتوانسته انجام بدهد، لذا از او دائماً حلالیت می‌خواهد، عذرخواهی می‌کند.

یک صحنه‌هایی جلوی چشم من هست که یک بانوی مکرمی در بین منسوبین ما بود، شماها خودتان هم اهل معرفت هستید، از این قبیل هم می‌شناسید ولی این بانوی بزرگوار به خاطر خدمت به مادر ازدواج نکرد. یعنی شرایط طوری بود که باید می‌ایستاد پای مادر، ازدواج نکرد، ‏در عین حال سر یک کار فرهنگی می‌رفت، آن را با قوّت انجام می‌داد، هرچه که درمی‌آورد از آن حق معلمی که داشت همه این‌ها را می‌آورد منزل خدمت مادر، شبانه روز اطراف این مادر مثل پروانه می‌گشت. یعنی کلمه جونم، قربونم از دهن این نمی‌افتاد. هیچ احساس خستگی نمی‌کرد. تمام حالات مادرش را می‌شناخت. اکنون این چی لازم دارد، چی می‌خواهد. اصلاً نیاز به گفتن نبود. از قبل همه این کارها را انجام می‌داد. اگر بخواهم توضیح بدهم خودش یک داستان مستقلی است. آن وقت در همه این احوال هر از چند گاهی من را صدا می‌کرد می‌رفتیم منزل جلوی مادرش می‌نشست همین جور مثل عبد جلوی مولا، پای مادر را می‌بوسید، دستش را می‌بوسید جلوی ما، بعد می‌گفت که مادر شما باید به من بگویی که از من راضی هستی، جلوی فلانی هم باید بگویی. کسی که خودش را به یک معنای فنی کلمه فدای مادرش کرده بود، یعنی از فرصت ازدواجش، از فرصت خیلی از توفیقات دیگرش گذاشته بود، ایستاده بود پای مادر، حتی اگر فعالیت بیرونی هم داشت آن را باز می‌آورد در خدمت مادر. کاملاً سراپا در خدمت، این قدر تکرار می‌کرد مادر من را ببخش، من را حلال کن که انگار مثلاً یک کسی که در تمام این مدت به مادرش جفا کرده باشد. ولی مادر فقط همین جور می‌ماند. دائماً پیش ماها می‌گفت نمی‌دانم چه باید بگویم. حالا اتفاقاً این مادر از دنیا رفت و چی گذشت به این خانم قابل توصیف نیست. در یک زمان خیلی کوتاهی، مثلاً هفت هشت ماه بعدش در یک سانحه‌ای این بانو هم از دنیا رفت و تلقّی ما این بود که دیگر نمی‌توانست، یعنی امکان ماندن برای او نبود، بالاخره تعلّقی که داشت دیگر امکان ماندن را نداشت.

 

استغفار عمومی در همه شرایط زندگی

بنابراین ببینید این همان ادب است. این ادب‌ورزی وقتی می‌آید به ساحت قدس پروردگار متعال و در رابطه عبد و رب، بنده و خالق او، رب او، مولای او، همه کس او، این جا چه باید بگوییم؟ این جا دیگر مسئله متفاوت است، اصلاً مثال پیدا نمی‌کند، خب با چه مثالی می‌خواهیم مسئله را توضیح بدهیم؟ در یک چنین وضعیتی عین ادب در مقام بندگی این است که عبد دائم در پیشگاه خدای متعال حالش حال عذرخواهی باشد. اصلاً بحث گناه به این معنای شناخته‌ شده‌اش نیست. مثلاً شخص به نمازهایش فکر می‌کند شرمنده می‌شود، فکر می‌کند به روزه‌هایش شرمنده می‌شود، فکر می‌کند به خدمات اجتماعی‌اش شرمنده می‌شود، فکر می‌کند به کارهای جهادی‌اش شرمنده می‌شود. به کارهای خوبش به اعمال صالحش وقتی فکر می‌کند باز احساس می‌کند این کاری که من کردم سراسر آن عیب و نقص است، و این فقط به درد خودم ممکن است بخورد ولی چیز قابل تقدیمی به محضر مولای کریم من نیست. این می‌شود همان استغفار عمومی که فراتر از استغفار در مقام توبه از یک گناه مشخص است. آن به جای خودش محفوظ است، بحث‌هایش را هم قبلاً‌ تقدیم کردیم. این یک حالت استغفار عمومی است، در همه شرایط زندگی هست، آن حالت پوزش‌خواهی عمومی است به عنوان یک ادب سلوکی. بنابراین استحضار دارید این حالت در روایات ما به عنوان «کثرةالاستغفار» مطرح شده.

در روایاتی در این زمینه به ما توصیه شد در پیشگاه خدای متعال فراوان استغفار کنید و خبر هم دارید بسته‌های استغفاری هست، بیشتر مثلاً همین هفتاد تایی، صد تایی، در مثلاً بعد از نماز مغرب دیدید در همین تعقیبات نماز مغرب وارد شده، مثلاً هفتاد بار استغفار. در نماز شب وارد شده، در مواقع دیگر هست، نیازی به مواقع خاص هم ندارد، هر وقتی که انسان یک تأملی پیدا کرد این که زبانش به استغفار در پیشگاه خدای متعال گشوده بشود با همان حال خوبی که دارد و با این کلمات هم که بر زبان جاری می‌شود، این قلبش را متحول کند و او را به خودش بیاورد و آن حالت عذرخواهی را در او پرورش بدهد و به وجود بیاورد خیلی عالی و خوب است. وقت‌هایی در خلوت‌ها، اگرچه حالا سحرها دیگر جایگاه خاص خودش را دارد و اساساً عنوان دارند «و الستغفرین بالاسحار» مستغفرین بالاسحار خودش یک موضوع مستقلی است یعنی استغفار سحرگاهی یک عنوان می‌دهد به جماعتی از بندگان خدای متعال که اگر خواستند این‌ها را معرفی کنند می‌گویند این‌ها چه کسانی هستند. خدای متعال می‌خواهد این‌ها را معرفی کند می‌گوید این‌ها همان‌هایی هستند که سحرها می‌آیند و استغفار می‌کنند.

ببینید «مستغفرین بالاسحار» گویا نشسته جای «المصلین بالاسحار، التالین لکتاب الله بالاسحار» خب این که سحر برمی‌خیزد قرآن می‌خواند، نماز می‌خواند، حتی تفکر دارد، همه این‌ها را دارد ضمناً استغفار هم دارد. این بخش استغفار این قدر مهم است مخصوصاً آن استغفاری که در نماز وتر جانمایی شده،‌ این قدر اهمیت دارد که گویا کل برنامه‌های دیگر او وقتی خواست نامگذاری بشود با استفغار نامگذاری شده. «و المستغفرین بالاسحار» این قدر اهمیت و جایگاه دارد.

این‌ها عناوینی است که قابل گفتگوی بیشتر هم هست ولی ما فعلاً در حد یادآوری‌ها این‌ها را عرض کنیم. این‌ها مکمل‌های سلوک هستند و کمک‌های بزرگ می‌کنند. به سِیر و سلوک انسان در پیشگاه خدای متعال هم کیفیت می‌دهند، هم سرعت می‌دهند، تسهیل‌گر هستند. این عواملی که عرض می‌کنم معمولاً این نقش را دارند.

 

4. استعانت از صبر و نماز

مطلب دیگر که این هم قابل توجه است ذیل این آیه کریمه است در سوره مبارکه بقره که خداوند تبارک و تعالی خطاب به اهل ایمان خیلی روشن می‌فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ»[5]. این کلمه «استعینوا» این جور که خاطرم هست سه بار در قرآن کریم آمده، دو مرتبه آن در همین سوره مبارکه بقره است، هر دو هم «استعینوا بالصبر و الصلاة» است. یکی خطاب به بنی‌اسرائیل است که «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ»[6] یکی هم همین آیه 153 است که در این آیه خطاب به مؤمنین می‌فرمایند «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ»، مورد سومش هم در واقع باز مربوط می‌شود به آن سخنی که حضرت موسی (علیه‌السلام) به همراهان خودش فرموده و گفته، آن هم این بود که «قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[7].

«استعینوا بالله و اصبروا» آن جا می‌گوید از خدای متعال کمک بخواهید و صبر کنید، خداوند مکنت و آن ظرفیت‌ها را، آن قوّت‌ها را به شما خواهد داد. از خدای متعال کمک بخواهید در جهادتان، در مبارزه با فرعون و صبر پیشه کنید که این خودش یک آیه است. اما جالب است دو مورد «استعینوا»ی دیگر در یک موضوع است دقیقاً «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» آیه بعدی‌اش هم «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» آن جا می‌گوید از خدا کمک بخواهید، این جا می‌گوید که از صبر و از نماز کمک بگیرید.

دقت بفرمایید سه مرتبه در قرآن کریم دعوت شدیم ما به استعانت‌خواهی، کمک‌خواهی، یک مرتبه آن می‌گوید «استعینوا بالله» از خدا کمک بخواهید. همین هم هست که ما هر روز در نمازهایمان می‌گوییم «ایاک نعبد و ایاک نستعین» از خدای متعال دائم کمک می‌خواهیم. دو نوبت دیگرش با همین واژه «استعینوا» یعنی در واقع فرمان به کمک خواستن، یا یاری طلبیدن است. در این دو نوبت دیگر که می‌گوید یاری بطلبید چه نوع یاری را بخواهید از خدای متعال؟ چی بخواهید؟ از چی یاری بخواهید؟ این جا دیگر نمی‌گوید از خدا، می‌گوید «استعینوا بالصبر و الصلاة» از صبر و از نماز یاری بخواهید. جالب است.

این آیه «و استعینوا بالله» هیچ منافاتی با این آیه کریمه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» ندارد. این معنایش این است که خداوند تبارک و تعالی صبر و نماز را دو یاری‌گر ویژه انسان‌ها در مسیر خودش قرار داده. این مثل این است که در همه مباحث دیگر ما به صورت گسترده داریم که ما وسائطی داریم که از وسائط و از وسایل انسان در ارتباط با خداوند تبارک و تعالی باید استفاده کند.

این تلقّی که گاهی در بعضی از این نحله‌های انحرافی هست که هر نوع توسّل، واسطه‌جویی و شفیع قرار دادن را در ارتباط با خدای متعال، این را زیر سؤال می‌برند، شرک می‌دانند و امثال این‌ها، لابد این جا هم بگویند شرک است، این را می‌خواهند چه بگویند؟ یعنی می‌گویند «استعینوا بالله»، این که توحید محض است. آیا وقتی که می‌گوید «و استعینوا بالصبر و الصلاة» یعنی از آن مرتبه توحیدی آمده پایین؟ آیا خارج شده از صراط توحید یا عین توحید است؟ این عین توحید است. یعنی چیزی را که خداوند تبارک و تعالی به عنوان یاری‌گر انسان سالک مؤمن قرار داده وقتی به او می‌گوید از این کمک بگیر، این کمک استقلالی نیست، این را یک انسان موحّد با همه وجودش درک می‌کند، این معنایش این نیست که این به طور مستقل می‌تواند به من کمک بکند، در خودش یک ظرفیت مستقلی وجود دارد، نخیر، یعنی این که خداوند تبارک و تعالی به صبر و به نماز یک امکانی را داده که شما را می‌تواند در مسیر تقرّب به خدای متعال به صورت خاص یاری کند.

این دو مطلب را ما راجع به چیز دیگری نداریم. این کلمه «استعینوا» یعنی کمک بگیرید، یاری بگیرید. ما راجع به چیز دیگری نداریم. راجع به صبر و صلات. سومی‌ «استعینوا بالله» از خود خدای متعال است. این معنایش این است که در صبر و در نماز، در این دو یک امکان ویژه‌ای قرار داده شده که انسان مؤمن سالک می‌تواند با استفاده از این ظرفیت رابطه خودش را با خدای متعال محکم کند. می‌تواند سرعت خودش را در سِیر الهی زیاد کند، می‌تواند سبقت بگیرد. همه این‌ها را می‌تواند از نماز و صبر داشته باشد.

 

نماز، یکی از اصلی‌ترین قواعد سلوک الهی

اگر بنا باشد ما به یک چیزی فوق‌العاده تکیه کنیم و با پرداختن به آن و کیفیت‌بخشی به آن بتوانیم ارتباط خودمان را با خداوند تبارک و تعالی تقویت بکنیم آن عبارت است از نماز. نماز یکی از اصلی‌ترین قواعد سلوک الهی است. بنابراین نماز در این جهت دارای یک ظرفیت خاصی است، لذا مورد اهتمام اولیاء خدا است، حالا نمازهای واجب چطور، نمازهای مستحب که الی ماشاءالله وارد شده، بعد چقدر اهمیت دارد این کیفی‌سازی‌ نمازها، آدابش، وقتش، ظاهرش،‌ باطنش.

یک وقتی انسان محاسبه می‌کرد که اگر فرض کنید ما از این عالمی که در آن زندگی می‌کنیم بخواهیم یک رهاوردی داشته باشیم برای حضرت قدس،‌ بهترین آن چی باشد بدون شک شما می‌توانید بگویید بهترین آن نماز است. یعنی از بین همه جلوه‌های بندگی، زیباتر و دلنشین‌تر و باشکوه‌تر و محبوب‌تر در محیط ارتباط انسان با خدای متعال نماز است. لذا آن‌هایی که زیرک هستند به نمازشان خیلی رسیدگی می‌کنند. برای باطن نمازشان سرمایه‌گذاری می‌کنند با خشوع، با حضور قلب. برای ظاهر نمازشان سرمایه‌گذاری می‌کنند با حفاظت؛ حفاظت از وقت،‌ حفاظت از حدود، از احکام، از‌ آداب، از واجبات، از مستحبات.

این تعابیری که در قرآن کریم هست «وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ»[8] یا «عَلى‏ صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ»[9] در قرآن کریم تکرار شده. مسئله حفاظت از نمازها مطرح است. یا مثلاً «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‏ * الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[10] مسئله خشوع در نماز. یا تعابیر دیگری که در قرآن کریم هست مثل «الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»[11] که آن هم تعبیر قشنگی است. دائمون در باره نماز، که حالا بعضی این جا می‌خواهند بگویند این دائمون ناظر به نمازهای مستحبی است یعنی اهتمامی که نسبت به نوافل دارند مثلاً این تعبیر متنوعی که آمده. یا تعبیری مثل تعبیر اقامه که تعبیر جامع است، اقامه نماز که «اقیموا الصلاة»، که در قرآن کریم هست هم شامل باطن است که خشوع باشد، هم شامل ظاهر است که حفاظت از نماز باشد و برگزاری شایسته آن باشد.

در هر صورت نماز نور چشم مؤمن است، از نمازش انسان مؤمن خیلی یاری می‌گیرد در مسیر تقرّب به خدای متعال و انجام مراسم بندگی حضرت حق تبارک و تعالی و می‌داند که همه نیازمندی‌های سلوکی ما در نماز تعبیه شده. به معنای دقیق کلمه نماز یک ذکر جامع است. انسانِ مؤمنِ عاقلِ زیرکِ فرزانه قدر نماز را می‌داند، هیچ وقت این بخش را دست کم نمی‌گیرد، از دست نمی‌دهد و برای آن سرمایه‌گذاری می‌کند. بنابراین یک فصل پس نماز است.

ماها هم باید یادمان باشد که هر وقت انسان احتیاج پیدا کند برای ارتباط خودش با خدای متعال، برای حل بعضی از مشکلات، برای عبور از بعضی از دشواری‌های روحی، عاطفی، گره‌هایی که گاهی در زندگی پیش می‌آید، گاهی انسان سنگینی باطنی دارد انسان پناه ببرد به نماز، از نمازش کمک بگیرد، یاری بگیرد برای پیشبرد امورش. پس این می‌شود یک عنوان یاری گرفتن از نماز. نماز ذیل عنوان ذکر کثیر می‌شود گفت که یک مصداق ویژه و برگزیده و جامع برای ذکر است که در آن همه خواسته‌ها و نیازمندی‌های ما جبران می‌شود و قرار می‌گیرد. این پس یاری خواستن از نماز است.

 

در مسیر زندگی‌تان از صبر یاری بگیرید

بعد نکته‌ای که تقدم پیدا کرده صبر است. در هر دو دارد «و استعینوا» به چی؟ به صبر و الصلاة. از صبر یاری بگیرید در مسیر زندگی‌تان که زندگی شما باید گام‌های شما به سوی خدای متعال باشد. روز شما، شب شما، آنات شما، حالات شما، کل آن باید گام‌ها و قدم‌هایی باشد که شما به سوی حضرت حق تبارک و تعالی برمی‌دارید. این یعنی زندگی‌تان را در مسیر بندگی با صبر باید آکنده کنید. مطلب این قدر حیاتی است و اهمیت دارد که می‌بینید در این چینشی که در این دعا آمده صبر مقدم بر نماز آمده، عنایت کنید که حتی برای نمازتان هم باید شما از صبر یاری بگیرید.

اگر به شما بخواهم حرف آخر را بزنم صبر این است که اگر نگاه کنید انسان می‌رود تا می‌رسد به آن نقطه پایانی در پیشگاه خدای متعال. اگر ان شاءالله اهل سعادت باشد رسیده به آن جا که فرشته‌ها می‌خواهند او را ببرند به آن مقام و جایگاه خودش در بهشت، «رزقنا الله و ایاکم» ان شاءالله خدا روزی کند. وقتی از او استقبال می‌کنند در آن موقعیت ویژه به او سلام می‌کنند. در آن سلام شما فکر می‌کنید که با چه ویژگی به او سلام می‌کنند؟ یعنی این شخص مؤمن یا این جمع مؤمنین که آن جا رسیدند به آن نقطه نهایی که در اوج خوشحالی و شادکامی حقیقی و فرح و انبساط و این‌ چیزها هستند، این فرشته‌ها وقتی از آن‌ها استقبال می‌کنند یک کلمه می‌گویند، می‌گویند «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»[12] این طور به آن‌ها سلام می‌کنند. «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» جالب است، ببینید این جا می‌توانست بگوید «سلام علیکم بما صلیتم، سلامٌ علیکم بما صمتم، سلامٌ علیکم بما جاهدتم» به هر کدام از این‌ها می‌توانست بیاید. «سلام علیکم بما عملتم»‌ اما از بین همه این‌ها خب می‌توانست مثلاً بگوید «سلام علیکم بما امرتم بمعروف و نهیتم عن المنکر». همه این‌ها هست دیگر. اما فقط می‌گوید «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛ سلام بر شما به خاطر صبرتان». عنایت داشته باشید که در این کلمه «صبرتم» آن وقت تمام آن هست.

 

انسان‌ها به اندازه صبرشان سِیر می‌کنند

زیست این جهانی ما چنان آکنده به دشواری‌ها و چالش‌ها است که صریحاً فرمود «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ كَبَدٍ»[13] مخصوصاً برای کسی که بخواهد منازل کمال را سِیر کند اصلاً طبع سِیر کمالی، سِیر به سوی خدای متعال آمیخته شده به انواع و اقسام ابتلائات و دشواری‌ها، انواع و اقسامش. انواع و اقسام مزاحمت‌ها، اندوده شده به این‌ها. چیزهایی که در بیان امیرالمؤمنین (علیه‌الصلوةوالسلام) آمده فرمود «الجنة حفّت بالمکاره»[14] یعنی اصلاً بهشت محفوف به دشواری‌ها و سختی‌ها است و چیزهایی است که انسان نمی‌پسندد. «حفّت بالمکاره» شما اگر بخواهید به آن برسید حتماً باید از این سختی‌ها و رنج‌ها عبور کنید. خب دنیای ما این گونه است. امکان ندارد بدون صبر شما به مقصد برسید. اصلاً امکان ندارد، محال است. آن چیزی که شما را می‌برد تا سرمنزل مقصود صبر است. و انسان‌ها به اندازه صبرشان است که سِیر می‌کنند. به اندازه صبرشان است که پرواز می‌کنند، به اندازه صبرشان است که سرعت می‌گیرند. البته عنوان صبر نیاز به یک بیان مستقلی هم دارد. گاهی هم ما از کلمه استقامت در قرآن کریم می‌بینیم برای این موضوع استفاده شده.

ببینید مثلاً هر روز شما در زندگی‌تان با چالش‌ها مواجه هستید. چالش از درون خودمان شروع می‌شود، اصلش هم این جاست، از هواهای نفسانی و خواهش‌های نفسانی و وسوسه‌های درونی و تسهیلات نفسانی بگیرید تا وسوسه‌های شیطانی، شیاطین جن تا به خدا پناه می‌بریم شیاطین انس، تا ناکامی‌ها در مسیر زندگی تا انواع و اقسام مریضی‌ها، سختی‌ها برای خود آدم، برای دیگران.

اصلاً زندگی این‌ها است. خب چه کسی می‌تواند به سلامت عبور کند؟ آن کسی که صبر داشته باشد. اگر خواستید اوامر الهی را عمل کنید همه‌ آن نیاز به صبر دارد که اسمش می‌شود صبر طاعتی. اگر هم خواستید از نواهی الهی پرهیز کنید باز هم صبر می‌خواهد که اسمش می‌شود صبر معصیتی. انسان بخواهد مبتلا به گناه نشود باز باید صبر کند. اگر خواستید در جریان عمومی زندگی‌تان شما کامیاب باشید و سِیر داشته باشید باز صبر می‌خواهد که اسمش می‌شود صبر مصیبتی. چون انسان دائماً به سرش مصیبت می‌آید. حالا دیرتر، زودتر یک بلایی به سر انسان می‌آورد. در متن زندگی هست. بنابراین آن کیمیایی که انسان را در این سِیر یاری می‌کند صبر است لذا می‌فرماید «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة...»[15] اول هم گذاشته که ببینید چقدر اهمیت دارد.

بنابراین ما باید برای خودمان از خدای متعال صبر بخواهیم، یعنی ظرفیت بخواهیم، مقاومت بخواهیم. این خودش یک سرفصل است که در واقع نشان می‌دهد که انسان باید از صبر هم کمک بگیرد.

 

روزه مصداق صبر است

در روایات ما یک نکته جالبی آمده و آن این که صبر را این جا معنا کردند به روزه. این دو آیه را دارد که «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة» صبر را معنی کردند به صوم، به روزه. این هم خیلی جالب است. طبعاً اگر به همین ظاهر آیه بخواهیم معنا کنیم، صبر آن معنای وسیع و گسترده خودش را دارد، تأکیدی که در روایات آمده که روزه را این جا مطرح کرده می‌شود گفت روزه را به عنوان یک مصداق از آن صبر باید ما بگیریم. یعنی این قدر گویا روزه آمیخته شده با این تحمل و امثال این‌ها، چون کل آن پرهیز است، می‌شود مثلاً به جای صوم بگویید صبر، این جوری معنایش خواهد بود.

 

روزه، یاری‌گری مخصوص در سِیر و سلوک به سوی خدای متعال

بنابراین اگر بخواهیم به آن روایات هم عمل کرده باشیم می‌توانیم این جا یادآوری کنیم که در سِیر و سلوک به سوی خدای متعال،‌ روزه یاری‌گر مخصوصی است. یادتان باشد، خود روزه یاری‌گر مخصوصی است. حالا چه آثاری دارد در لطافت طبع، در نورانیت باطن، سبک‌باری، در آن حالت خوش این خیلی تلطیف می‌کند، روزه فضای روح و روان انسان را خیلی تلطیف می‌کند. چون بار انسان را سبک می‌کند. این زندگی دنیا این گونه است هرچه آدم از آن یک موهبتی را برداشت می‌کند یک باری به او اضافه می‌شود. روزه در واقع دارد بارهای روان شما و روح شما را از طریق کاهش دادن بار جسم شما کاهش می‌دهد، یعنی این را سبک‌سازی می‌کند.

حالا بعضی از مدل روزه‌گیری‌های ما به درد ساحت قدس ربوبی نمی‌خورد. بعدش هم دیدید انسان بعد از ماه مبارک رمضان هم اضافه وزن هم می‌گیرد. حالا چه مدل روزه‌گیری‌ است نمی‌دانم. این قدر مثلاً از سرشب تا سحر بخورد که بخواهد مثلاً آن چند ساعت را به او فشاری نیاید، در حالی که اصلاً طبع یک روزه درست این است که تو حتماً گرسنه بشوی، حتماً تشنه بشوی، تشنگی را درک کنی، گرسنگی را درک کنی. بعد هم حالا سایر مواردی که انسان باید در روزه ترک بکند.

غرض این که خود روزه‌داری یک فرشته‌خویی برای انسان پیش می‌آید. بحث من کارهای افراطی نیست، منظورم یک سِیر طبیعی بود. اگر آداب باطنی روزه، این که مربوط به روزه اعضاء و جوارح و چشم و گوش و دست و پا و این‌ها است، این‌ها را هم انسان عمل کند، اگر آن جهات روزه درون و قلب را که پاک نگه داشتن دل از تعلق به غیر حق تبارک و تعالی است، این چیزها را هم وارد آن بشود که دیگر چه باید گفت. روزه یک چنین ظرفیتی دارد.

لذا اگر خواستیم طبق این روایات معنا کنیم معنایش چه می‌شود؟ می‌گوید که یاری بگیرید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ...»[16] از صبر یعنی از روزه با تأکیدی که عرض کردیم و نمازتان یاری بگیرید. منتها ما به حسب قاعده گفتیم این صبر این جا معنایش همان معنای عام و گسترده‌اش است، روزه یکی از مصادیقش محسوب می‌شود که در روایات ما تأکید شده.

بعدش هم که جالب است می‌گوید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين‏» حالا خانم‌ها از این فضیلت محروم هستند، لذا آقایان که دیر می‌رسند به نماز، مثلاً جماعت شروع شده دیر می‌رسند می‌گویند «إنّ الله مع الصابرین»، طوری که کأنّ مثلاً امام جماعت باید کِش بدهد، حالا مثلاً در رکوعش، این مردم را هم معطل کند تا آقا که دیر رسیده برسد. معمولاً در سمت خانم‌ها نداریم، ما تا حالا نشنیدیم.

پس این هم یک عنوان. یعنی ما در سیر به سوی پروردگار متعال و در طی منازل قرب الهی می‌توانیم از این یاری‌گرهای ویژه هم بهره خودمان را ببریم که حالا در نص کلام الهی صبر و صلات هست با توضیحی که عرض کردیم.

 

5. سجده طولانی، از حالات بندگی در سِیر و سلوک

تبصره بعدی عبارت است از سجده. ببینید ما یک سجده داریم در ضمن نماز، آن به جای خودش محفوظ است. یکی از ارکان اصلی نمازهای ما، چه نمازهای واجب ما، چه نمازهای مستحب ما سجده هست. و اصلاً بدون سجده نمازی شکل نمی‌گیرد. این به جای خودش محفوظ است. یک جاهایی هم داریم که به ما واجب می‌شود سجده کنیم. مثل زمانی که آیه سجده‌دار بخوانیم.

خب منظورم این بخش نیست، نه آن سجده در نماز، نه سجده واجب که گاهی برای جبران مثلاً کم و کسری‌های نماز است، گاهی هم شبیه همین مثالی است که خدمت‌تان عرض کردم. عنایت بفرمایید خود سجده موضوعیت دارد. این قدر این فوق‌العاده است، این قدر شیرین و با حلاوت است و این قدر کمک می‌کند و پیش می‌برد مخصوصاً سجده‌هایی که یک مقدار طولانی باشد، یعنی یک مقدار طول بکشد.

حالا باز هم انسان یادش می‌آید از این مدل نماز خواندن‌های خودمان و با این سجده رفتن‌های خودمان که خودمان خنده‌مان می‌گیرد، با این مدل سجده‌هایی که ما داریم. سجده‌ای بود که آن ولیّ الهی می‌رود به سجده که تمام عظمت و کبریای حضرت حق تبارک و تعالی به قلبش مسلط شده و در آن حال از تمام عالم جدا می‌شود و منقطع می‌شود، قطع شده از کل عالم. در اوج خضوع و خشوع و بندگی در پیشگاه حضرت حق آن جایی که انسان تمام فقر خودش را، تمام ضعف خودش را، ملاحظه می‌کند، تمامش را با همه ظرفیت خودش درک می‌کند و می‌چشد در آن سجده است.

این سجده که در حالات اولیاء خدا فراوان نقل شده، سجده فراوان، سجده‌های طولانی، این نیاز به این ندارد که آدم در حالت نماز باشد و امکان نماز خواندن برای او باشد و حتماً طهارت غسلی، وضویی و امثال این‌ها داشته باشد. مثلاً شما از خواب بیدار می‌شوید یک لحظه انسان یک توجهی می‌کند به حضرت حق، به خود این نعمت بیدار شدن، همان جا بیفتد به سجده خودش موضوعیت دارد. دیگر نیاز به این که شما برخیزید و مثلاً وضو بگیرید و چادر سرتان کنید نیست، بی‌تکلف است، هیچی نمی‌خواهد. همین که انسان یک توجه به حضرت حق تبارک و تعالی پیدا می‌کند و به عظمت خدای متعال، به کبریای حق، به نعمت‌هایی که خدای متعال به او داده، به لطفی که از سوی خدای متعال به او رسیده، یا به خطایی که خودش مرتکب شده می‌خواهد یک پوزش‌خواهی در پیشگاه خدای متعال داشته باشد، برای همه این‌ها می‌شود رفت سجده.

 

ذکر یونسیه برای خروج از ظلمات عالم طبیعت

برود سجده بگوید «لا اله الا انت سبحانک إنی کنت من الظالمین»، که می‌دانید این ذکر مشهور یونسیه است، حالا من کاری به‌ آن اعداد و ترتیب‌هایی که در کلمات بعضی از عرفاء و این‌ها هست ندارم. استفاده از همین ذکر مخصوصاً در سجده ورود دارد. یعنی مثلاً شما سجده بروید یک بار بگویید، ده بار بگویید، چند تایی بگویید، حالا آن اعداد و این‌ها داستان‌های جدایی دارد که ما الان اصلاً وارد‌ آن نمی‌خواهیم بشویم. فقط این حالت که انسان برود به سجده بگوید «لا اله الا انت، الله اکبر، سبحانک إنّی کنت من الظالمین».

ببینید چقدر این پوزش‌خواهی در این آیه کریمه از زبان آن ولیّ خدا که در آن شرایط سخت در شکم آن ماهی قرار گرفت و با آن وضعیت و این‌ها، که قرآن می‌گوید اگر این تسبیح را حضرت یونس نگفته بود همان جا او را نگه می‌داشتیم تا قیامت. «لَلَبِثَ في‏ بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[17] تا قیامت آن جا او را حبس می‌کردیم. آن وقت بزرگان ما استفاده کردند برای خروج از ظلمات عالم طبیعت. «فَنادى‏ فِي الظُّلُمات‏»[18] در آن تاریکی محض در شکم ماهی گفت «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين‏». بزرگان ما استنباط می‌کنند که برای خروج از ظلمات طبیعت و ظلمات این عالم که بالاخره ما را دربر گرفته، برای خروج از آن این ذکر نورانی می‌تواند نجات‌دهنده و یک کمک خیلی بزرگ باشد. به این ترتیب از این ظرفیت‌ها می‌شود در سجده استفاده کرد.

 

اُنس با سجده

بنابراین خود سجده از حالات بندگی در سِیر و سلوک دارای یک رتبه خاصی است و کارکرد ویژه‌ای دارد. در این تبصره‌ها سجده دارای یک کارکرد ویژه است. ان شاءالله انسان بتواند از این امکان هم هر مقدار که برای او میسر است استفاده کند. سیره اولیاء خدا هم در این زمینه فراوان است.

در یک روایت هم هست که پیامبر عزیزمان در برداشتن بارهای سنگینی که روی دوش ماها هست به دوستان خودش فرموده که من را با سجده طولانی خودتان یاری کنید تا من بتوانم کمک‌تان کنم. این هم جالب است. می‌گوید با سجده طولانی من را کمک کنید تا من هم شما را در سیرتان بتوانم کمک کنم. این هم شد یک نکته.

پس «کثرةالذکر»، «ادمان‌الفکر»، «کثرة الاستغفار»، کمک‌خواهی از صبر و نماز و با آن لطیفه روایی کمک‌خواهی از روزه و نماز و سجده طولانی. البته حالا طول دادن سجده هم به هر مقدار، منظور این که این فرق می‌کند که انسان همین جور می‌رود سجده به اندازه مثلاً یک ذکر «سبحان ربی‌الاعلی و بحمده»، یا یک «الحمدلله» بگوید و سر بردارد. همان هم خیلی خوب است، ما یک چیزی نگوییم که بعد محرومیت بیاورد، همین مقدارش هم خیلی خوب است، ولی این خارج از نماز است، این کاری به سجده‌های نماز واجب و مستحب و این‌ چیزها ندارد، سجده است در حالات مختلف، هر وقت فرصتی پیدا کرد.

ماها توفیق نداریم، بودند در دوستان ما، بعضی‌ها که خیلی توفیق داشتند. من خودم موفق نبودم، ولی بودند بعضی دوستان ما با سجده خیلی اُنس داشتند، رفیق بودند. یکی از دوستان ما هم در سجده آسمانی شد. از این‌هایی بود که نماز صبح را که می‌خواند می‌رفت به سجده، برای خودش یک برنامه‌ای و ذکرهایی داشت، می‌رفت به سجده تا آفتاب طلوع کند، بین‌الطلوعین را همیشه در سجده بود. حالا چه می‌گذشت به او و چه برکاتی نصیبش می‌شد خدا می‌داند. این جزء برنامه‌اش بود. بعد یک بار خانمش بلند می‌شود می‌بیند ایشان در همان وضعیت است در حالی که از وقت طلوع گذشته. می‌رود جلو صدایش می‌کند می‌بیند قصه تمام است. در همان حالت سجده او را برده بودند. خوش به سعادتش، خیلی توفیق می‌خواهد شخص را در سجده بگیرند. این یک اُنسی با سجده داشت و ظاهراً خداوند تبارک و تعالی هم در واقع این رزق او را در سجده‌اش گذاشته بود، ملاقات خودش را با او در سجده مقرر کرده بود. بعضی‌ها یک اُنسی دارند، حالا آخر شب، اول صبح‌، بین‌الطلوعین، سحرها، همین مقدار که برای انسان میسر بشود خوب است.

 

توبه‌ باید توبه‌ی جامع و صادق باشد

یک بحث مستقلی در باب بحث توبه است، آن جا این هست که انسان وقتی که در مقام توبه است توبه‌اش هنگامی صادق است و مورد پذیرش است که عزم قطعی بر عدم بازگشت به گناه داشته باشد. من خدای نخواسته گناهی را مرتکب شدم الان پوزش‌خواهی و توبه می‌کنم، استغفار می‌کنم به درگاه خدای متعال از این گناه، آن وقتی که دارم توبه و استغفار می‌کنم حال من باید این باشد که من دیگر به هیچ وجه این کار را تکرار نخواهم کرد. صدق در توبه این است که وقتی توبه می‌کند عزم قاطع دارد بر این که دیگر به هیچ وجه آن گناه را تکرار نخواهد کرد. حالا توبه‌اش انجام شد بعد گرفتار لغزش شد، غفلت شد، وسوسه شیطانی شد، انسان دوباره همان گناه را تکرار کرد. خب باید مجدداً توبه کند. و این تکرار توبه این جا عیبی ندارد. بلکه واجب هم هست. انسان تا نفس می‌کشد در معرض این خطاها و این‌ها هست و باید فوری هم جبران کند.

اما یک وقتی که ته دل انسان این باشد که خیلی خوب ما هم گناه می‌کنیم هم توبه می‌کنیم. این به قول خودمان به ریش خودش خندیده، یعنی این بیشتر یک فیلم است، یک شوخی بیشتر نیست. احساسش این می‌شود هم گناه می‌کنیم هم استغفار می‌کنیم، هم توبه می‌کنیم. کسی نباید با این حقایق بازی کند. این جا جای فیلم بازی کردن و از این حرف‌ها نیست. این باید به قدم صدق بیاید، صادقانه بیاید. اگر واقعاً ارتکابی داشته بیاید به پیشگاه خدای متعال توبه کند، توبه‌اش هم باید توبه جامع باشد با همان توضیحاتی که دادیم. استغفار کامل باشد. یعنی اگر حق الناسی هست جبران کند، همان قواعدی که در باب توبه و استغفار جامع وجود دارد، همه این‌ها را باید انجام بدهد تا توبه‌اش یک توبه صادقانه‌ای باشد.

ریشه توبه صادقانه عزم بر عدم تکرار است. حالا این توبه‌اش را انجام داده، استغفارش را انجام داده، احیاناً یک وقت خدای نخواسته دوباره مرتکب شد، لاسمع الله، دوباره تکرار کرد، اگر احیاناً تکرار کرد دوباره باید توبه کند، یعنی توبه کردن و استغفار بر او واجب است. این اشکالی که ندارد بلکه واجب و مطلوب هم هست و خدای متعال این را دوست دارد، این تکرارش مطلوب است. ولی خود استغفار به معنای عامی که ما گفتیم که اصلاً فراتر از بحث این است که انسان توجه به یک گناه خاصی هم داشته باشد. خود این استغفار گشایش‌گر و پیش‌برنده است و عنایت الهی را جلب می‌کند، موانع را برطرف می‌کند.

 

استغفار؛ راه نجات از اثر وضعیِ گناه

به نص قرآن کریم خیلی از محرومیت‌های ما به خاطر گناه‌هایی است که به آن توجه نداریم. چون انسان مؤمن اگر گناهی را مرتکب شده باشد که به آن توجه داشت که من مثلاً فلان گناه زبانی را انجام دادم، اگر این را توجه داشته باشد که خب فوراً توبه می‌کند، می‌رود دنبال جبرانش. ما در مسیر زندگی‌مان یک گناه‌هایی مرتکب می‌شویم، یک خطاهایی داریم که به این خطاها توجه نداریم، اصلاً متوجه نشدیم که خطایی مرتکب شدیم. گاهی انسان در جهل مرکب است، یک خطایی را مرتکب شده خیال می‌کند ثواب هم کرده. خیال می‌کند عمل صالحی انجام داده. نتیجه‌اش این است که اثر وضعی آن خطا یا آن گناه در زندگی او می‌آید.

مثلاً اثر وضعی‌اش این است که این بچه‌دار نمی‌شود. هرچه می‌خواهد دکتر برود نمی‌شود. اثر وضعی‌اش این است که مثلاً در فلان زمینه زندگی‌اش به گره می‌خورد. اثر وضعی‌اش این است که این یک همسر خوب گیرش نمی‌آید. اثر وضعی‌اش این است که مثلاً به فلان کار خوب موفق نمی‌شود. اثر وضعی‌اش این است که موفق به نمازشب نمی‌شود. اثر وضعی‌اش این است که به محضر قرآن کریم نمی‌تواند آن گونه که شایسته است شرفیاب بشود. این معنایش این است که موانعی بین ما وجود دارد.

این جا چه چیزی است که گشایش‌گر است؟ استغفار، راه دیگری هم وجود ندارد. لذا جالب است شنیدید طرف آمده پیش امام (علیه‌الصلوةوالسلام) می‌گوید یابن رسول الله، من بچه‌دار نمی‌شوم شما برای من دعا کنید، حضرت به او می‌گوید استغفار. یک بار دیگر آمده راجع به مثلاً این که همسری گیرش نمی‌آید حضرت می‌گویند استغفار کن، یک کس دیگری آمده می‌گوید در زندگی اقتصادی‌ام ورشکست کردم، گرفتار تنگنا شدم حضرت می‌گویند استغفار کن، بعد عجیب است مثلاً طرف بعداً آمده می‌گوید یابن رسول الله شما برای تمام این دشواری‌های متنوع یک پیشنهاد می‌دهید به همه می‌گویید استغفار. بعد حضرت آن مبانی قرآنی‌اش را خوانده که «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً * يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً * وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ...»[19] می‌خواهید مال‌تان فراوان بشود، می‌خواهید بچه‌هایتان زیاد بشوند، می‌خواهید زندگی‌تان رونق پیدا بکند، می‌خواهید باران نازل بشود، راهش استغفار است. یعنی می‌خواهم بگویم گناه‌هایی است که ماها داریم و مرتکب می‌شویم و خیلی‌هایش را بی‌توجه هستیم آن‌ها اثر وضعی خودشان را در زندگی ما دارند. راه نجات از این‌ها هم استغفار است. لذا این استغفار جامع مطلوبیت دارد.

خدای متعال را قسم می‌دهیم به حق اولیائش، به حق مقربان درگاهش به آنچه که گفتیم ما را اهل عمل قرار بدهد و عمل‌مان را برای خودش خالص کند به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

«اللهم صل علی محمد و آل محمد»



[1] آیه 191 سوره مبارکه آل‌عمران

[2] آیه 10 سوره مبارکه نوح

[3] بحار الأنوار  ج۶۸ ص۲۳

[4] بحار الأنوار  ج۱۷ ص۴۴

[5] آیه 153 سوره مبارکه بقره

[6] آیه 45 سوره مبارکه بقره

[7] آیه 128 سوره مبارکه اعراف

[8] آیه 9 سوره مبارکه مؤمنون

[9] آیه 34 سوره مبارکه معارج

[10] آیات 1 و 2 سوره مبارکه مؤمنون

[11] آیه 23 سوره مبارکه معارج

[12] آیه 24 سوره مبارکه رعد

[13] آیه 4 سوره مبارکه بلد

[15] آیه 45 سوره مبارکه بقره

[16] آیه 152 سوره مبارکه بقره

[17] آیه 144 سوره مبارکه صافات

[18] آیه 87 سوره مبارکه انبیاء

[19] آیات 10، 11 و 12 سوره مبارکه نوح



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *