متن شب سوم بیانات به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س)-حسینیه ارشاد-۹۵۱۲۱۲ 1395/12/12


پیوند های مرتبط »

متن شب سوم بیانات به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س)-حسینیه ارشاد-۹۵۱۲۱۲
ولایت الهی که در امامت جلوه می‌کند، درحقیقت عینیت توحید در جامعه است. نماد و پرچم و نشانه‌ی توحید در جامعه، ولایت الهی است که در نظام امامت متجلی است؛ لذا اولیای خدا از روز اول دنبال این معروف بوده‌اند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در آغاز نهضت و پس از ورود به مدینه، پرچم حکومت الهی و حاکمیت اسلامی را بر پا کرد تا همه‌ی نظام‌های فکری و تربیتی و... وارد نهاد مسجد و از آنجا سازماندهی شود. جالب است که مسجد همزاد سیاست است و سیاست اسلامی در مسجد زاده شده، تربیت شده و پرورش یافته است.

کتابی که باید با آن انس گرفت

خوشبختانه عزیزان همت کردند و سلیقه به خرج دادند، کتاب شریف «صحیفه‌ی فاطمیه» را در این مجلس به شما هدیه دادند. ان‌شاءالله از آن بهره و با آن انس بگیرید و این کتاب را در کنار سجاده‌ی خود داشته باشید. اساس و ریشه‌ی همه‌ی ادعیه‌ای که از اهل‌بیت (علیهم السلام) رسیده، «صحیفه‌ی فاطمیه» است. البته آنچه در دست ما هست، مقداری اندک است. با این حال همین مقدار نیز بسیار مغتنم و قابل استفاده است.

 

مروری بر ارکان زندگی فاطمی

رکن نخست در سیره‌ی راقی و ارجمند فاطمی، عبودیت و بندگی حضرت حق است که جلوه‌ی ناب، ویژه و ممتاز آن، نماز است.

محور و رکن دوم، خدمت‌رسانی به خلق است که مراجعه به سیره‌ی نورانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشان می‌دهد در شخصیت و بیت حضرت، توجه، محبت و عنایت به مردم، حرف اول را بعد از بندگی حضرت حق می‌زند. این بیت، بیت زکات و انفاق و صدقه است و خدای تبارک و تعالی به‌قدری دست فاطمه (سلام الله علیها) را باز کرده که می‌تواند تمام ملک و ملکوت را به کرامت خدای متعال سفره‌داری کند؛ کاری که حضرت کرده و می‌کند.

خانه‌ی فاطمه خانه‌ای است که اهلش حاضرند خود را به مشقت بیندازند تا دیگران در آسایش باشند، حاضرند گرسنه باشند تا دیگران درد گرسنگی نکشند، حاضرند جان دهند تا دیگران به مقصد برسند. این بیت، بیت حکمت و رحمت است.

ما از همین فاطمیه‌ی امسال باید عهدی تازه کنیم و ببینیم چقدر از سیره‌ی آن بزرگوار بهره داریم. همه باید از خود بپرسیم: دیگران چه میزان از فکر، اخلاق، محبت، معنویت، نورانیت، آبرو، اهتمام، اقدام و جیب ما بهره دارند؟!

دیشب درباره‌ی شهدای عزیز و شهدای حرم و امتداد این خیر کثیر و کوثر فراوان، از امامزادگان و فقها و صلحا صحبت شد. بسیار مناسب است که از امتداد آن خیر کثیر در روز‌های اخیر زندگی ما، یعنی شهدای عزیز آتش‌نشان یادی داشته باشم که حقیقتاً جلوه‌ای ممتاز از این سرّ فاطمی را متجلی کردند. خداوند آنان را با حضرت زهرا محشور کند. روحیه‌ی ایثارگری و به میدان رفتن برای نجات جان و سرمایه‌ی دیگران، برخاسته از سیره‌ی مادر (سلام الله علیها) است. کسانی که باقی ماندند، تأسف ‌خورند و گریه ‌کردند که چرا موفق نشدند و از قافله‌ی شهدای آتش‌نشان جا ماندند؟ این از نشانه‌های سلامت ذاتی یک جامعه محسوب می‌شود.

 

ولایت، رکن سوم زندگی فاطمی

رکن سوم زندگی فاطمی، مطلب بسیار مهمی است و آن، مسئله‌ی ولایت است. ولایت الهی، حکومت الهی و حکومت اسلامی، نقاط مرکزی توجه و برنامه‌ریزی آن حضرت بوده است. حضرت برای تحقق حکومت اسلامی و صیانت از آن و مبارزه با طاغوت و تضعیف‌کننده‌های حکومت الهی تلاش داشتند و این مسئله در زندگی حضرت، خیلی برجسته است.

یکی از مهم‌ترین ارکان اندیشه و عمل دینی، امر به معروف و نهی از منکر است. در فهرست معروف‌ها و منکر‌ها، مادر، ریشه، اصل و مبنای همه‌ی معروف‌ها، استقرار ولایت الهی است. اگر در جامعه‌ای این معروف بزرگ مستقر و محقق شد و ریشه دواند، در دامنه‌ی آن، سایر ارزش‌ها و معروف‌ها جریان می‌یابد، قانون می‌شود، ساقه پیدا می‌کند، ریشه می‌گیرد و به بار می‌نشیند. هم خودش بزرگ‌ترین معروف‌ها است و هم مادر همه‌ی معروف‌ها، ارزش‌ها و زیبایی‌ها محسوب می‌شود.

خدای متعال خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما يُحْييکُمْ؛[1] ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات می‌بخشد، آنان را اجابت کنید». در تفاسیر آمده «ما یُحْییکُم» همان ولایت الهی است که مصداق روشن، برگزیده و برجسته‌اش، ولایت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) است.

«اسْتَجيبُوا» یعنی با همه‌ی وجود بیایید و تمام امکانات خود را برای پاسخگویی بسیج کنید. این لبیک صرفاً یک لبیک زبانی نیست، بلکه باید قلب، عقل و وجود شما لبیک بگوید. هر چه را دارید، برای تحقق این خواست خدای متعال به میدان آورید.

 

آثار و نتایج استقرار حاکمیت الهی

چنانچه ولایت الهی محقق و مستقر شود، منشأ حیات پاکیزه و طیّبه برای بشریت خواهد بود و انسان‌ها در پرتو آن به کرامت، عزت و شرف می‌رسند و استعداد‌های الهی، سرمایه‌های عقلی، قلبی و عاطفی آنان شکوفا می‌شود.

در چنین وضعیتی جوامع انسانی به سمت رشد و پرورش می‌رود. اگر نور ولایت بتابد، بذر‌های انسانی به مقصد می‌رسند. چنانچه این باران صبح بهاری ببارد، همه‌ی زمین‌ها شکوفا می‌شوند. انسان در پرتوی خورشید ولایت الهی شکوفا می‌شود.

اگر به این مسئله، مدیریت جامعه‌ی بشری را ضمیمه کنیم که در پرتو ولایت الهی به افاضل سپرده می‌شود، با مدیریتی مبتنی بر اخلاق، حکمت، شجاعت و عفت مواجه خواهیم بود. علی ابن ابیطالب (علیه السلام) اعقل، اتقی، اشجع و کسی است که بر فراز تمام ارزش‌ها است. مدیریت در جامعه‌ی اسلامی به چنین کسی داده می‌شود. اگر او مدیر شد، عزت، کرامت، حکمت، استقلال و رشد همه‌جانبه‌ی جامعه تضمین می‌شود. چنانچه این نظام مستقر شد، سلسله‌ی مدیریت نیز به بافضیلت‌ها سپرده می‌شود و مسئولیت‌ها در اختیار انسان‌های فاضل و متقی قرار می‌گیرد. اگر ولایت الهی مستقر شود، تمام ارکان حیات طیّبه در جامعه محقق می‌شود.

ولایت الهی که در امامت جلوه می‌کند، درحقیقت عینیت توحید در جامعه است. نماد و پرچم و نشانه‌ی توحید در جامعه، ولایت الهی است که در نظام امامت متجلی است؛ لذا اولیای خدا از روز اول دنبال این معروف بوده‌اند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در آغاز نهضت و پس از ورود به مدینه، پرچم حکومت الهی و حاکمیت اسلامی را بر پا کرد تا همه‌ی نظام‌های فکری و تربیتی و... وارد نهاد مسجد و از آنجا سازماندهی شود. جالب است که مسجد همزاد سیاست است و سیاست اسلامی در مسجد زاده شده، تربیت شده و پرورش یافته است.

پیامبر بعد از این کار، خط ارتباط خود را در غدیر با علی ابن ابیطالب (علیه السلام) مشخص کرد. اگر آن اصل اصیل محقق و مستقر می‌شد، بشریت، بهشت را در همین جهان تجربه می‌کرد و این روز‌های تلخ و بد را نمی‌دید. اگر او مصدر امور را در دست می‌گرفت و مجاری امور به دست او بود، سلسله‌ی اولیا این مسیر را ادامه می‌دادند و بشریت روزگار بسیار خوبی را تجربه می‌کرد.

 

پیامدهای حاکمیت طاغوت

درست در نقطه‌ی مقابل ولایت الهی، ولایت طاغوت است؛ همان که قرآن درباره‌اش می‌فرماید: «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ؛[2] آنان را از روشنايى به سوى تاريكي‌ها به در مى‌برند». وقتی طاغوت مستقر شد و سر رشته‌ی امور جامعه را در تربیت و فرهنگ و اقتصاد و سایر عرصه‌ها در دست گرفت، مصدر و مبنا و اصل همه‌ی منکرات برقرار می‌شود. طاغوت بزرگ‌ترین منکر است که در دامنه‌ی آن، جریان عمومی منکرات که در قرآن کریم از آن به ظلمات تعبیر می‌شود، در جامعه جاری می‌گردد. به این ترتیب مدیریت جامعه در دست انسان‌های پلید، رذل، جاهل، احمق، دنیازده و ظالم قرار می‌گیرد.

وقتی این منکر و به دنبال آن مدیریت ظلمانی و ظلمت‌پرست مستقر شد، جریان عمومی جامعه به سوی تاریکی‌ها می‌رود و هر روز تاریک‌تر از قبل می‌شود. هسته‌ی انسان قبل از آنکه به مقصد برسد، ضایع می‌شود و استعداد‌های انسان تباه.

این نور در همان روز‌های اول تلألأ خود، افرادی مثل سلمان، ابوذر و مقداد را به بشریت هدیه داد. امتداد این جریان، با استعداد بشر چه می‌کرد؟ قرن‌ها این خورشید می‌تابید و هسته‌ی انسان‌ها در همه‌ی بخش‌ها شکوفا می‌شد. اما در پرتو حاکمیت طاغوت ضایع شد و این، بزرگ‌ترین خسارت است.

وقتی ضلالت، جهالت، ظلم و شهوت حاکم است، وضعیت به‌گونه‌ای می‌شود که اکنون می‌بینیم. نظام اقتصادی، کارتل‌ها را ایجاد می‌کند و نظام فرهنگی به سمتی می‌رود که بشر بی‌خانواده می‌شود و همه‌ی بنیان‌های خوشبختی از دست می‌رود. وقتی انسان‌های شهوت‌زده، مدیر می‌شوند و اختیار امور در دست بی‌حیا‌ها قرار می‌گیرد، بهتر از این نمی‌شود.

 

 

قهرمان عرصه‌ی امر به معروف و نهی از منکر

قاعده‌ی نگرش و جهان‌بینی فاطمی به‌گونه‌ای است که از متن آن، ولایت الهی به‌عنوان اولین معروف به دست می‌آید و ولیّ خدا، اولین آمر به معروف می‌شود. در مقابل، اولین و بزرگ‌ترین منکر، رژیم طاغوت می‌شود و بزرگ‌ترین ناهی از منکر باید به میدان بزرگ‌ترین منکر برود.

قهرمان و بزرگ پرچم‌دار امر به معروف و نهی از منکر در تمام تاریخ، حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند. ایشان در کنار پدر و همسر و مادر، جزء حلقه‌ی مؤسس نظام ولایت الهی هستند. فاطمه از وقتی چشم باز کرد، به‌صورت فعال، سرزنده، بانشاط و با به‌کارگیری تمام استعدادهایش، در میدان حاضر شد و کنار پدر قرار گرفت؛ لذا از ارکان محسوب می‌شود؛ هرچند کودک باشد.

 

ترفندهای جریان نفاق برای تصاحب حاکمیت

حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای استقرار ولایت الهی و ترویج و تبلیغ آن از هیچ کوششی فروگذار نکرد و حتی در میدان جنگ احد و احزاب، حضوری کلیدی داشت.

در این وضعیت، برخی‌ها که فکر، انگیزه و نیتشان خدایی نبود، در کنار حضرت پیامبر جا خوش کرده و برای بعد از ایشان، برنامه‌ریزی می‌کردند. ما از آنها با عنوان جریان نفاق یاد می‌کنیم. نفق به معنای سوراخ زیرزمین است که شما از آن خبر ندارید.

جریان نفاق، هرگز به حقیقت پیامبر، قرآن و حتی خدای متعال ایمان نیاورد، اما به‌عنوان انگل‌های سوءاستفاده‌چی، با نقاب ایمان، کفر خود را حفظ کرده و برای بعد از پیامبر برنامه‌ریزی کردند تا بنای باشکوه ولایت الهی را که با مهندسی پیامبر برنامه‌ریزی شده بود، سست کنند تا این بنا فرو بریزد.

این جریان، خیلی جدی و هوشمندانه عمل می‌کرد. فاطمه (سلام الله علیها) این صحنه‌ها را می‌دید و نگران می‌شد؛ همان‌گونه که خود پیامبر نگران است؛ تا حدی که خدای متعال به او دلداری ‌داد: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛[3] ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شد، ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، پیامش را نرسانده‌ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه می‌دارد».

پیامبر هم در غدیر فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ؛[4] هر کس من مولای او هستم، پس این علی مولای او است». به این شکل جریان غدیر و پایداری پیامبر بر عهد خود رخ داد.

از جریان غدیر تا رحلت پیامبر عظیم‌الشأن، چند ماه بیشتر طول نکشید. جریان نفاق وقتی بیماری پیامبر را دید، فعالیت خود را گسترده‌تر کرد، وارد میدان شد و مقدّمات یک منکر بسیار بزرگ را در سقیفه شکل دادند. هنوز پیکر حضرت به خاک سپرده نشده بود که جریان نفاق فعال شد و به وسط صحنه آمد. همان‌ها که بیعت کرده بودند، جریان سقیفه را بر پا کردند؛ نقطه‌ی شوم و پلیدی بنیان تمام بدبختی‌های بشریت به آنجا برمی‌گردد. البته آنان به این مجلس سقیفه جلوه هم دادند و گفتند بزرگان دور هم نشسته و تصمیم گرفته‌اند! در مقابل نص نبوی و دستور صریح ایشان اجتهاد کردند و آن شد که شد.

 

تلاش‌های فاطمه برای جلوگیری از انحراف امت

در مقابله با نفاق نقش حضرت خیلی عجیب است. فاطمه (سلام الله علیها)، قهرمان امر به معروف و نهی از منکر است؛ زیرا وقتی می‌بیند فتنه‌ای بزرگ در حال شکل گرفتن است که استعداد‌های بشر را تباه می‌کند، اولین کسی می‌شود که به میدان می‌آید.

از رحلت پیامبر تا شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، طبق طولانی‌ترین نقل‌هایی که بیان شده، 95 روز بوده است. در این 95 روز، حضرت به میدان آمد؛ آن‌هم عاشقانه، عارفانه، مجاهدانه، شجاعانه و با تمام وجود و امکانات. او حجت را بر تمام بشریت و نسل‌ها تا قیامت تمام کرد.

در همین چند روز، سخنرانی و صحبت و استدلال‌های فراوانی کردند. کنار قبر حمزه که یکی از بیت الاحزان‌ها است، نشستند، ذکر گفتند و با او صحبت ‌کردند. مگر علی بهترین انتخاب نبود و مگر پیامبر تکلیف را مشخص نکرده بود؟! به حضرت گفتند: چرا خود علی به میدان نیامد؟ فرمود: مگر نشنیدید که امام مانند کعبه است و مردم باید دنبال او بروند؟[5] اگر مردم نروند، ولیّ، مظلوم و خانه‌نشین می‌شود.

حضرت با سران مهاجرین و انصار ـ مخصوصاً میدان‌داران جریان نفاق ـ رفتار خاصی داشتند. ایشان با بهانه قرار دادن جریان فدک، آن سخنرانی مفصل را در اوج فصاحت و بلاغت در مسجد رسول الله بیان داشتند و جریان نفاق را با استدلال‌های الهی و قرآنی محاکمه کردند. اینها همه در حالی بود که سخنرانی حضرت در مسجد پیامبر، بعد از جنایاتی است که در مورد حضرت صورت گرفت. او وقتی پس از آن جنایات چشم خود را باز کرد، بلافاصله پرسید: علی کجا است؟! تا علی را ندید، آرام نگرفت. تا علی را دید، گفت: «روحی فِداک یا أبالحَسَن». مسئله، مسئله‌ی شخصی، زن و شوهری و عاطفی نیست؛ بلکه مسئله‌ی ولایت الهی است. علی امام و حجت خدا است. فاطمه (سلام الله علیها) هر فرصتی را برای معرفی امام بهانه می‌کرد.

در سخنرانی فدک به طور مفصل درباره‌ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) صحبت کرد و فرمود: مگر شما مجاهدت‌های علی از یادتان رفته است؟ چه کسی «مجتهد فی امر الله» و «قرین رسول الله» و «سید فی اولیاء الله» بود؟ علی دست راست پیامبر و بلکه نفس نفیس پیامبر بود. شما را چه شده است؟!

صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) در روشنگری خود، علت این مسائل را نیز تحلیل کرد و گفت: مشکل شما ضعف ایمان، دلبستگی‌های دنیایی و بی‌وفایی شما است. یک عده از شما منافق، عده دیگر ترسو و عده‌ای محافظ‌کار هستند. ترس، کینه، حسادت و زیرکی دست‌به‌دست هم داد و شما به میدان نیامدید و از ترس فتنه، خودتان فتنه ساختید. البته حضرت گذشته‌ی آنان را نیز از یاد نبرد و بیان کرد.

سخن را کوتاه کنم...

بخشی از یادآوری‌های حضرت زهرا (سلام الله علیها) در این چند روز، یادآوری مخاطرات آینده است و اینکه چه ظلم‌ها در انتظار بشریت خواهد بود.

 

اقدامات عملی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در دفاع از ولایت

فاطمه (سلام الله علیها) فقط به بیان اکتفا نکرد. در تبیین و تهییج عواطف و یادآوری افتخارات و اشکالات آنان کم نگذاشت. در معرفی حضرت علی (علیه السلام) و یادآوری جریان غدیر نیز نکته‌ای را فرو نگذاشت. با این حال به این موارد بسنده نکرد و فهرستی از اقدامات عملی را انجام دارد.

همین که دید جریان نفاق به در خانه‌ی او آمده‌اند تا علی را برای بیعت ببرند، نمی‌دانم چگونه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را قانع کرد و خودش دم در آمد! شاید می‌گفت: اگر من بروم، حرمت نگاه می‌دارند؛ چون همه مرا می‌شناسند. اما آن شد که شد. ولی مگر حضرت کوتاه آمد؟ ماجرای محسن رخ داد؛ باز هم کوتاه نیامد. مرحوم کمپانی می‌گوید: «از میخ خبر ندارم، از سینه‌ی فاطمه پرسید که خزینه‌ی اسرار است».

همین‌که حال حضرت مقداری بهتر شد، همه‌ی شب‌ها همراه امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به در خانه‌ی مهاجران و انصار می‌رفت. در را که باز می‌کردند، می‌دیدند فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) سوار مرکبی است و علی علیه السلام کنار او ایستاده. فاطمه صحبت می‌کند و می‌گوید: مگر عهد غدیر را یادتان رفته است؟[6] چرا با علی چنین کردید؟ چرا با او بیعت نکردید؟

در جریان مبارزه‌ی منفی، نقش حضرت خاص است. او سلمان و ابوذر را حفاظت کرد و نگذاشت با طاغوت بیعت کنند.

گریه‌های حضرت کار را به آنجا کشانید که مردم مدینه به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفتند: به فاطمه بگو گریه بس است، ما روز و شب نداریم. حضرت در پاسخ گفتند: علی جان! به آن‌ها بگو نگران نباشند، زندگی من خیلی طولانی نخواهد شد.

امیر المؤمنین (علیه السلام) برای حضرت در بقیع سایه‌بان و بیت الاحزان ساختند؛ اما نانجیب‌ها آن را هم تحمل نکردند.

در ماجرای وصیت نیز کوتاه نیامد و وصیت ایشان، خط طاغوت را تا دامنه‌ی قیامت رسوا ساخت. قبر او ناشناخته ماند تا همه بپرسند: «قبر دختر پیامبر کجا است؟». پیوست این پرسش، یک افشاگری تاریخی وجود دارد.



[1]. انفال: 24.

[2]. بقره: 257.

[3]. مائده: 67.

[4]. نسائى، خصائص، ص101.

[5]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج36، ص353.

[6]. قاضی نور الله شوشتری، احقاق الحق، ج1، ص‏26.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *