متن بیانات در سبلان ۹۶۰۵۲۲ 1396/5/22



چند تشکر

به همه‌ی عزیزان که از سراسر میهن عزیز اسلامی جهت شرکت در برنامه‌ای بانشاط و باطراوت تشریف‌فرما شده‌اند، خیر مقدم عرض می‌کنم. خدا را شاکر هستم که در جمع شما عزیزانِ عضو انجمن‌های اسلامی حضور دارم.

از دوستان در اتحادیه‌ی اردبیل که میزبانی این برنامه را برای بار دوم پذیرفتند نیز تشکر می‌کنم. ان‌شاءالله برای جمع عزیز جوانان برگزیده‌ی ما، میزبانان بسیار شایسته‌ای خواهند بود. هم جناب آقای امینی و هم همکاران ایشان، مخصوصاً دانش‌آموزان عزیزی که الان دیدم، خیلی مهیای برگزاری این برنامه هستند.

از جناب آقای علامتی و دوستان دفتر مرکزی هم صمیمانه تشکر می‌کنم که این برنامه را با همراهی مسئولان محترم استان‌ها برگزار می‌کنند.

خوش‌وقتم که در جمع عزیزان عضو شورای مرکزی و مسئولان استان، به‌ویژه مدیرکل محترم آموزش و پرورش استان هستیم. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی این تلاش را از همه بپذیرد.

از نور چشم استان اردبیل، نماینده‌ی مقام معظّم رهبری در استان، حضرت آیت‌الله عاملی هم تشکر می‌کنم که لطف ایشان همیشه شامل حال اتحادیه بوده و بحمدالله این بار لطف خود را تکمیل نموده‌اند. علاوه بر اینکه ایشان در جمع شما حضور پیدا می‌کنند و از انفاس ایشان بهره‌مند می‌شوید، مصلی اردبیل را که مجموعه‌ای زیبا و دوست‌داشتنی است، در اختیار این برنامه گذاشتند که نشان‌دهنده‌ی لطف این شخصیت عزیز به اتحادیه است.

 

شهدای مدافع حرم، احیاکنندگان فرهنگ شهادت در جامعه

من وقتی رسیدم، بچه‌ها می‌خواستند سرود را شروع نمایند. بحمدالله نشستم و بهره بردم. متن، خوب بود و بزرگواری که رهبری می‌کرد نیز خیلی خوب کار کرد. انتخاب قافیه‌ی گل که خیلی خوب با شهدای حریم و حرم تنظیم شده، عالی بود. این روز‌ها حال و هوای کشور ما متأثر و منقلب از این شهدای عزیز است. شهادت مدافعان حرم یک موج معنوی ایجاد کرده و حال و هوای استان‌ها و شهر‌های ما را دگرگون نموده است.

من هنگام ورود به مصلی، چهره‌ی منور جناب آقای سیفی را دیدم که شهید مدافع حرم بوده‌اند و شنیدم که در این مصلی و خدمت به نماز و نمازگزار، تلاش زیادی داشته‌اند. به جناب آقای عاملی گفتم که ایشان مزد اعمال خود را گرفته است. آنچه اخیراً برای آقا محسن حججی عزیز، مظلوم و رشید رخ داد، توجه عمومی در جامعه‌ی ما، نسبت به شهدای عالی‌قدر مدافع و نقش و جایگاه آنان ایجاد کرد. اخیراً در سفر استانی اصفهان، به اتفاق عزیزان اتحادیه، به دُرچه و منزل یکی از شهدای مدافع حرم رفتم. چه صفایی داشت آن شب و آن بیت و آن پدر و آن مادر و آن همسر شایسته و بابصیرت و آن فرزند عزیز...

اتفاقی که برای آقای حججی رخ داد، نوعی غبارروبی از شهدای مدافع حرم بود و جامعه را متنبه کرد تا به خود بیایند و این جایگاه را ببینند.

گره‌هایی در جامعه ایجاد می‌شود که جز با شهادت باز نمی‌شود. گاهی دنیاگرایی، غفلت‌ها و ابتلا به منیّت‌ها و گرفتاری در چنبره‌ی قدرت و ثروت رخ می‌دهد که این ابتلائات بازدارنده است. انقلاب، اکنون در یکی از مقاطع مهم خود قرار دارد و در دامنه است و بالا می‌رود تا به قله برسد. اما این ابتلائات، نَفَس این بالارونده را می‌گیرد. اینجا است که همه دنبال راه نجات هستند. شهدای عزیز حریم و حرم، دست الهی برای نجات جامعه هستند و در این وضعیت مانند اکسیر اعظم و کیمیا عمل می‌کنند. این نقش فقط منحصر در ایثار و شهادت است و با هیچ چیز دیگری ایجاد نمی‌شود.

پیامبر عزیزمان (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «فَوقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بِرٌّ حتّى يُقتَلَ الرجُلُ في سبيلِ اللّهِ فإذا قُتِلَ في سبيلِ اللّهِ فليسَ فَوقَهُ بِرٌّ؛[1] بالاى هر نيكوكارى، نيكوكار [ديگرى] است تا آنگاه كه مرد در راه خدا كشته شود. پس چون در راه خدا كشته شد، بالاتر از آن نيكى [ارزشى] وجود ندارد».

خون شهید چنین نقشی دارد و نفَس و حال و اتصال او به معدن الهی، چنین تأثیری می‌گذارد. شهید به حیات ابدی پیوند می‌خورد و برای جامعه‌ی خود، حیات می‌آفریند.

آیه «وَ يَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ؛[2] و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‏‌اند، شادى مى‌كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى‌‏شوند» به همین مفهوم اشاره دارد.

شهادت آقا محسن حججی چنین نقشی ایفا کرد و علاوه بر شهدای مدافع حرم، همه‌ی شهدای دیگر را مجدداً در جامعه‌ی ما مطرح کرد. گونه‌ی شهادت ایشان و وضع خاص بعد از اسارت، حس خاصی در جامعه‌ی ما ایجاد کرد و همه را تحت تأثیر قرار داد؛ حتی کسانی که تصور نمی‌شد با این مضامین ارتباط داشته باشند. این اثر خون شهید است. این شهیدْ مظلومانه مانند مولایش، با صلابت و شجاعت و نورانیت و نگاه نافذ و در عین حال پر از معصومیت، به شهادت رسید.

ما هر چه مثال داشتیم، از شهدای نسل اول یا دوم انقلاب بودند. ما شهدای دانش‌آموز را نام بردیم و برای شما کنگره‌ی همکلاسی آسمانی برنامه‌ریزی می‌شود که متولد سال 44 و 45 و 46 و در واقع نسل دوم بودند. اما شهدای عزیز مدافع حرم، مخصوصاً آقا محسن عزیز، متعلق به نسل شما هستند؛ لذا برای شما خیلی الهام‌بخش است.

به نظر من اینها نوعی رونمایی از نسل جدید هستند و حجت محسوب می‌شوند. گویا باید بهانه‌ای پیش می‌آمد تا نسل جدید هم امتحان بدهد. رهبر عزیز ما بار‌ها می‌فرمودند: این نسل از نسل‌های قبلی چیزی کم ندارد و حتی بهتر از آنها است؛ ولی خیلی‌ها باور نمی‌کردند و قبول این مسئله با لحاظ سر و وضع ظاهری سخت بود. این دلاورمردان رشید، از شجاعت و بصیرت و دلاوری نسل کنونی انقلاب رونمایی کردند. همان‌طور که آقا فرمودند: الان کسی برای رفتن تشویق نمی‌کند، اما در زمان دفاع مقدس همه تشویق می‌شدند و امام راحل عظیم‌الشأن فرمان به رفتن می‌داد. اکنون امام حاضر نه‌تنها فرمان نمی‌دهد، بلکه توصیه هم نمی‌کند و معمولاً از خیل عظیم کسانی که مایل به رفتن هستند، استقبال نمی‌شود. این گروه از شهدا بیان می‌کنند که اگر فرمانی داده شود، معلوم خواهد شد که این نسل هیچ چیز از نسل قبلی کم ندارد. اگر نائب امام زمان فرمانی بدهد، خواهند دید که محسن‌ها در نسل جدید خیلی زیاد هستند.

این آقا محسن و آن آقا جواد و سایر نمونه‌ها، در وضع خاصی می‌روند. نوع اینها تازه‌داماد و تازه‌پدر هستند و این خیلی عجیب است. برخی از اینها هنوز عقد نکرده و تازه نامزد کرده‌اند. جریان دلبستگی‌ها به صورت جاری به قله‌ی خود رسیده، ولی حال خداحافظی می‌کنند. همین آقا محسن، با آن فرزند نازدانه و عزیز خود، در قالب وصیت خداحافظی می‌کند. این ویژگی در شهدای عزیز دانش‌آموز نبود.

در مورد پدر و مادر و همسران این شهدا، زبان‌ الکن است. بزرگی، غیرت، بصیرت و نجابتی که خدا به این خانواده‌ها داده، فوق‌العاده است و حقیقتاً اینها حجت هستند. رفتن این عزیزان منوط به اجازه‌ی همسرانشان است و باید همسر به صورت کتبی اعلام کند. بنابراین پشت صحنه‌ی این بزرگواران، بانوان جلیل‌القدری هستند که انسان در برابر صبر و شکوه و معصومیتشان سر تعظیم فرود می‌آورد. پدر و مادر‌ها هم جانان و پاره‌ی جگر خود را به ساحت قدس الهی و حسینی و زینبی تقدیم می‌کنند و این، خیلی با ارزش است.

اجلاس ما با این موج عشق و شهادتی که در کشور است، تقارن داشت. شما عزیزان که از همین قافله و تبار و قبیله هستید، دور هم جمع شده‌اید و ان‌شاءالله با این عزیزان نجوا‌ها دارید و از آنان مدد می‌گیرید تا مسیر رسیدن به قله را طی کنید. موانع زیادی وجود دارد که با همت این نسل باید از آنها عبور کنیم.

 

مسئولیت اتحادیه در قبال شهیدان حرم

انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان و این اتحادیه‌ی مبارک، میراث‌دار شهیدان عزیز است و در این زمانه، مسئولیت مضاعف دارد. آقا (حفظه الله تعالی) شما را با عنوان افسران جوان جنگ نرم خطاب کرده و به شما سردوشی داده‌اند. این تعبیر خیلی بزرگی برای دبیرستانی‌ها است و این یعنی، مسئولیت بزرگ‌تر و درک درست وضعیت و چالش جدی ما با دشمنان. جنگ نرم، یک واقعیت به تمام‌معنا و یک درگیری واقعی است. قضیه خیلی جدی است و دشمن با همه‌ی امکانات خود وارد میدان شده است. آنان ضربه‌ها را یکی پس از دیگری از ملت ما خورده‌اند و الان در وضعیت خاصی هستند. جوان عزیزی که در این زمان زندگی می‌کند، بنا است نجات‌غریق، الهام‌بخش، پرچم‌دار، حرکت‌آفرین و بصیرت‌آفرین باشد. پس خود او باید موجودی داشته باشد تا بتواند از ایفای این نقش بزرگ برآید و این نیازمند خودسازی دائمی، همه‌جانبه و کامل است. عنوان خودسازی کامل را رهبر عزیز در دیدار انجمن‌های اسلامی و سایرین مکرر فرموده‌اند. شما مکرر شنیده‌اید که ایشان «تهذیب و تحصیل و ورزش» را به عنوان مثلث طلایی خوشبختی معرفی می‌کنند؛ یعنی روح، فکر، عقل، دانش و جسم در مسیر تعالی و مهیای ایفای مسئولیت باشد. نقشه‌ی خودسازی باید جامع باشد تا بتوانید در دیگرسازی و پیش بردن آرمان‌ها موفق باشید.

بحمدالله اتحادیه در همه‌ی این اضلاع برنامه دارد و شما در این زمینه‌ها موفق هستید.

 

جدی گرفتن ورزش در اتحادیه

کاری که شما در این اردو انجام می‌دهید، تکمیل قسمت ورزش است و باید این فرصت را خیلی قدر دانست.

من به دوستان گفتم که احساس می‌کنم در فعالیت‌های انجمن‌ها، مسئله‌ی ورزش مقداری کوچک دیده می‌شود. خوشبختانه در سال‌های اخیر، به این مسئله توجه بیشتری شده است. ورزش در اتحادیه ذیل این دعای امیر المؤمنین (علیه السلام) قرار می‌گیرد: «قَوِّ عَلی خِدْمَتِکَ جَوارِحی؛ اعضاء و جوارح مرا در راه خدمت خودت قوی و نیرومند گران». دعای کمیل، مقدّمات و دامنه و اوج دارد و جالب است که درخواست ایشان در قسمت اوج دعا مطرح شده است.

همه‌ی جلوه‌های خدمت به ساحت قدس ربوبی، به قدرت و قوّت و سلامت بدنی گره خورده است. می‌توان این را در قالب یک مباحثه تکمیل کرد و الان فضا، فضای اتحادیه است و آماده‌ی این بحث نیست؛ اما شما می‌دانید که منظور از خدمت به ساحت قدس ربوبی که نیاز به قوّت بدنی و جوارحی دارد، چیست.

حضرت می‌فرماید جوارح مرا برای خدمت خودت تقویت کن. کلمه‌ی «خِدْمَتِکَ» بسیار قشنگ، شوق‌انگیز، عرفانی و توحیدی است و شما می‌توانید بر اساس آیه‌ی سال، یک فهرست از آن استخراج کنید. اگر بخواهید این فضای رفت و آمد عاشقانه و خدمت بین شما و حضرت حق برقرار شود، یکی از جلوه‌های آن عبادت است و صدرنشین عبادات، نماز است که نقش بدن در انجام آن بسیار مهم است.

 

نقش قوای بدنی در انجام عبادات

عبادات اسلامی، هم جنبه‌ی ظاهری و هم جنبه‌ی باطنی دارد. این یک بحث فنی دارد که به جای خود محفوظ باشد؛ ولی اگر خواستید در این زمینه مطالعه کنید، جزوه‌ی عبادات ظاهری مرحوم آیت‌الله صدر را بخوانید. نماز‌های واجب و نافله در تمام عمر هست. اگر بخواهیم حق برخی نوافل ادا شود، باید حدود چهل دقیقه، رو به آسمان و در حال ذکر بایستیم که این کار نیاز به قوّت بدنی دارد. برخی اولیای خدا در شبانه‌روز صد‌ها رکعت نماز می‌خواندند؛ این کار نیاز به بدنی قوی دارد. الان جوانان ما به علت ضعف بدنی، نمی‌توانند یک سجده‌ی نیم‌ساعته یا یک رکوع پانزده دقیقه‌ای بروند یا بیست دقیقه در حالت دو زانو بنشینند.

یکی دیگر از عبادات، روزه است که کاملاً به بدن مربوط می‌شود و نیاز به بنیه‌ی قوی دارد. اشخاصی که بدن قوی دارند، در روزه‌داری خیلی موفق هستند و حتی در مناسبت‌های مختلف طول سال، روزه‌ی مستحبی می‌گیرند.

عبادت دیگر، حج است که یک عبادت کاملاً بدنی است و طواف و سعی و صفا و عرفات و مشعر دارد که همه‌ی اینها نیاز به حرکت‌های جسمی دارد. سایر عبادات هم همین‌طور هستند.

پس جلوه‌ی خاص خدمت، عبادت است و اما جلوه‌ی دوم، عبارت از مهرورزی با خلق خدا است که اگر به نیت الهی باشد، خدمت به حق محسوب می‌شود. جلوه‌ی ویژه‌ی خدمت به خدا، خدمت به بندگان خدا است. آیا انسان مریض و ضعیف می‌تواند به خلق خدا خدمت کند؟! خدمت به خلق خدا نیاز به بدن قوی دارد و هر که در این عرصه، قوی‌تر و بانشاط‌تر باشد، خدمت بهتر خواهد داشت و خسته نمی‌شوند.

یکی دیگر از جلوه‌های خدمت به خدا بنا بر آیه‌ی سال «أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ؛[3] عزت در برابر کفار» است که در جهاد ظهور پیدا می‌کند. البته همین تعبیر عزت در برابر کفار، یعنی بنیه‌ی اقتصادی جامعه آماده باشد و ظرفیت‌های مختلف جامعه‌ نقد شده باشد. جهاد کبیر و اکبر و صغیر (جهاد اقتصادی) و اصغر همگی نیاز به قوّت بدنی دارد. آنجا که همین آقا محسن رفته‌ و سینه‌به‌سینه‌ی دشمن گذاشته‌اند، گاهی باید سی کیلومتر را با کوله و اسلحه بدوند. آیا من و شما می‌توانیم برویم و بدویم؟! آیا جسم من و شما آماده است؟! چند وقت قبل گروهی از دوستان رفتند و تست دادند و برگشت خوردند، چون آماده نبودند.

این بحث نمونه‌های دیگری هم دارد که من الان بیان نمی‌کنم.

ما مثل دیگران به ورزش به عنوان بازار کسب و کار و لذت‌های ظاهری نگاه نمی‌کنیم؛ بلکه به عنوان یک ضلع از اضلاع تأمین‌کننده‌ی خوشبختی نگاه می‌کنیم.

وقتی تو در پیشگاه حضرت حق «قَوِّ علی خِدْمَتِکَ» می‌گویی، باید به پیوست آن اقدام و عمل داشته باشی. اگر شما برنامه‌ی خوب و قوی داشته باشی، این دعا مستجاب می‌شود و در غیر این صورت، خواب و خیال است. اینکه کسی هر شب بیدار شود و ناله بزند و این را از خدا بخواهد، در حالی که هیچ فعالیت بدنی نداشته است، دعای او مردود می‌شود. باید پیوست این دعا، برنامه‌ی حساب‌شده، دقیق، متوازن و متعادل داشته باشید.

جوانان عزیز ما به جای وب‌گردی (ولگردی در وب) که به‌زودی همه‌ی آنان را دچار آرتروز گردن خواهد کرد، باید برنامه‌ی ورزشی داشته باشند. این بچه‌ها وقتی به 27 یا 28 سالگی برسند، همگی دچار آرتروز گردن و قوز پشت هستند و ترکیب اندامشان به هم می‌خورد. جامعه‌ی ما و به‌خصوص نسل جدید دچار فقر حرکتی هستند. نسل جدید، با این مدل فعالیت و با این شیوه‌ی تغذیه‌ی افتضاح، خیلی زود از پا درمی‌آید.

 

لزوم برنامه‌ریزی برای تشکیل تیم ورزش‌های طبیعی

انجمن اسلامی، فرصت به اشتراک گذاشتن ارزش‌ها است. یکی از این ارزش‌ها، ورزش است که به تعبیر رهبر عزیز، از معروف‌هایی است که باید به آن امر کرد. چون نگاه من و شما به ورزش، نگاه مکتبی است، تمایل ما بیشتر به سمت ورزش‌های طبیعی است. من منکر ورزش‌های مصنوعی نیستم و اهل آن باید به صورت کارشناسی در مورد آن صحبت کنند، برخی از آنها تا حدی خوب و مثبت هستند و برخی این‌گونه نیستند. حتی برخی از آنها مانند فوتبال، پشتوانه‌ی سیاسی دارد، لذا باید مراقب بود.

یکی از مثال‌های بسیار برجسته‌ی ورزش طبیعی، کوهنوردی است. این ورزش، هم طبیعت‌گردی محسوب می‌شود و هم حرکت طبیعی (در برابر حرکت مصنوعی). کوهنوردی هم تفرّج صنع و هم تقویت بدن را در پی دارد. پیاده‌روی و دویدن هم همین‌طور است. اینها جزء ورزش‌های مادر محسوب می‌شود.

از ورزش‌های مصنوعی هم غافل نباشید، خوب‌هایش را انتخاب کنید و به اندازه آنها را نیز انجام دهید.

این حرکت شما، نوعی حرکت نمادین محسوب می‌شود و امان از حرکت نمادین! می‌توان تمرین کرد و قله‌ای از قلل مرتفع میهن عزیز اسلامی را فتح کرد. منتها اکنون اگر به شما بگویند برنامه‌ی هفتگی کوهنوردی شما چیست، می‌خندید و می‌گویید: کدام برنامه؟!

با این حرکت نمادین به دیگران نشان می‌دهیم که مسئله‌ی تندرستی و تقویت بدنی به همراه طبیعت‌گردی، در اتحادیه دارای اهمیت است. باید کاری فراگیر کرد و این حرکت نباید صرفاً به عنوان یک فعالیت نمادین باقی بماند. همه‌ی جوانان عزیز کشور ما در انجمن‌های اسلامی، فرصت با هم بودن را در قالب یک «تیم ورزش‌های طبیعی»، غنیمت بشمارند.

همه‌ی شما به قصد فتح قله می‌روید و ان‌شاءالله که ریزش نداشته باشید. حتی اگر کسی موفق به فتح قله نشد، باز هم موفق است. ان‌شاءالله خبر خوش فعالیت‌های شما و فتح قله به ما خواهد رسید و من هم خبر موفقیت شما را به محضر رهبر عزیز تقدیم می‌کنم تا برای شما دعا کنند.

کاش ما هم توفیق داشتیم و در این برنامه همراه شما می‌بودیم؛ متأسفانه توفیق نداریم. ان‌شاءالله شما برای ما دعا می‌کنید.

 



[1]. کلینی، كافي، ج2، ص348.

[2]. آل عمران: 170.

[3]. مائده: 54.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *