شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه/ جلسه (2) 1393/11/6


پیوند های مرتبط »
جزوه PDF
شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه/ جلسه (2)
«اعوذ» فقط گفتن نیست؛ بلکه یک عمل است. خود گفتن هم موضوعیّت دارد؛ منتها اوّل، موضوعیّتش آنجایی است که آشکارکننده وضعیّت تو است. دوم، اگر ان‌شاءالله زبان ما به فضل الهی، با این کلمات تعویضی انس بگیرد، در وقت لازم، همین ذکر ظاهری کمک‌کننده است. به طور مثال کلمه‌ی «مَعَاذَ الله»، مخصوصاً در آن موارد خاص، حیات‌بخش است. اگر انسان با این اذکار انس بگیرد، آنجا خود این زبان، دل را به ذکر می‌آورد. منتها عرض کردیم فقط آن نیست، باید حکایت از حالت درونی، اضطرار و عجز باشد. اگر زبان ظاهری انسان بسته باشد، ولی حالش، حال پناهندگی باشد، تمام قلبش فریاد می‌زند: خدایا به فریادم برس، خداوند هم سخن دل او را می‌شنود.

معرفی هشتمین دعای صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجّادیه

موضوع سخن هشتمین دعا از صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجّادیه است. این دعای نورانی، دعایی متفاوتی و یکپارچه است، با کلمه‌ی «اَللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِك»، شروع می‌شود، تا پایان این دعای نورانی، چهل و چهار مانع از موانع درونی و بیرونی احصاء شده است که ما را از قرب به پروردگار متعال محروم و محجوب می‌کند و جزء مزاحمان طریق محسوب می‌شود. این موارد ذیل کلمه‌ی مقدّس «أَعُوذُ بِك» قرار گرفته است.

مطلب اوّل، در مورد عبارت «اَللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِك» است. انسان سالک در مقام پناهندگی، با کلمه‌ی «اَللَّهُمَّ»، پروردگار عزیز را صدا می‌زند. «اَللَّهُمَّ» در مقام پناهنده شدن و پناه بردن، ذیل یک مجموعه‌ای از اسماء الهی قرار می‌گیرد. در اینجا شما خدای متعال را صدا می‌زنید، در یک وضع خیلی عجیب که خودتان را در محاصره‌ی دشمنانی می‌بینید که دست بر نخواهند داشت تا قدم سلوک شما را قطع کنند. این دشمنان هم درونی و هم بیرونی هستند. از نفْس امّاره، تا شیاطین، انواع گوناگون انس و جن شما را محاصره کرده‌اند. به اضافه‌ی مشکلات، مکاره و دشواری‌هایی که آنها هم به نوعی در مسیر مزاحمت دارند. چنین کسی اگر موقعیّت خودش را بفهمد، مضطر خواهد شد؛ چراکه می‌بیند هیچ راهی جز پناه بردن به قادر مهربان ندارد.

یک معنای«اَللَّهُمَّ» این است که ای کسی که با از حال من خبر هستی، ای «عَلِیم»، وضع من، این است که تو می‌بینی. پس، معانیِ خبیر، سمیع و بصیر را هم شامل می‌شود. بنابراین یا عَلِیم، یا خَبِیر، یا سَمِیعُ، یا بَصِیر، این حال و وضع من است، تو حال مرا از من بهتر می‌دانی و می‌دانی که در چه مخمصه‌‌ای گرفتار هستم. بهتر می‌دانی که چقدر ضعیف هستم، در قرآن کریم ‌فرمودی: «وَ خُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفاً؛[1] و [مى‏داند كه‏] انسان، ناتوان آفريده شده است»، خودت مرا این‌طور معرّفی کردی، من ضعیف هستم، این ضعف مرا می‌بینی. «اَللَّهُمَّ»، معنایش عبارت است از: مَلاذ، ملجأ، مَناس، پناهگاه، ناصر. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ ظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنْهُ مِنَ اللهِ إِلَّا إِلَيْهِ؛[2] و دانستند كه پناهى از خدا جز به سوى او نيست». من هیچ راهی جز تو ندارم، خودت را ملجأ و پناه درماندگان، فریادرس و یاری‌رسان گرفتاران معرفی کردی، لشکر جهل مرا احاطه کرده است. تعابیر زیبایی در اینجا وجود دارد، به جوشن کبیر مراجعه‌ای داشته باشید، ببینید چه اسماء مناسبی برای این مقام و ذیل کلمه‌ی «اَللَّهُمَّ» وجود دارد. «اَللَّهُمَّ» هر جایی معنایی دارد. در اینجا این معنا را دارد: تویی که می‌توانی، قادر و مهربانی و به من لطف داری. از تو توقّع دارم مرا نجات دهی، به فریاد من برسی و دستم را بگیری.

مکاره و سيّئ الاخلاق و مذامّ الافعال، هر کدام ناظر به بخشی از این موانع و گرفتاری‌های درونی، بیرونی و محیطی است که ما را در بر گرفته است. وجه مشترک هر سه این است که ما را از حضرت قدس محجوب می‌کنند. این‌ حجاب‌ها، ظلمانی هستند که قرآن کریم ‌می‌فرماید: «ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ؛[3] تاريكي‌هايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است. هر گاه [غرقه‏] دستش را بيرون آورد، به زحمت آن را مى‏بيند و خدا به هر كس نورى نداده باشد او را هيچ نورى نخواهد بود». وجه مشترک این سه گروه این است که ما را از عالم فرشتگان، ساحت قدس الهی، فیوضات و اشراقات لاهوتی محجوب می‌کنند.

 

 

نکته‌ی دوم، اگر بخواهیم وضعیّت خودمان را در مقام اضطرار با یک جمله بیان کنیم، می‌گوییم: فقیر که به معنای مطلق کلمه درست است. همچنین معانی مختلف، مانند ضعیف، محروم، خائف، ذلیل، مسکین، دقیق است؛ معنای مستکین، مذنب، صریع (بر‌زمین‌افتاده) از همه دقیق‌تر است. شاید این تعبیر قرآنی از همه‌ی تعابیر رساتر باشد: « وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا؛[4] و براى خود نه زيانى را در اختيار دارند و نه سودى و نه مرگى و نه حياتى و نه رستاخيزى را در اختيار دارند». در این عالم دست خالی هستم. در مقام ضعف، عجز، مسکنت و فقر، خدا را صدا می‌زنیم. خداوند در قرآن می‌فرماید: «أُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛[5] مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم»، بابش را باز کرد که بگویم: من این هستم، این وضعیّت من است. چون «إِنيِّ» از فقر، ضعف، اضطرار و مسکنت پرده‌برداری می‌کند، مغایر ادب بندگی در مقام دعا نیست.

 

پاسخ به یک شبهه

امّا در مورد کلمه‌ی «أَعُوذُ»؛ این کلمات را امام معصوم (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) انشاء می‌کند. حضرت می‌فرماید: «اَللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ، غَلَبَةِ الْحَسَدِ، ضَعْفِ الصَّبْرِ...» نسبت این جملات با مقام و عصمت امام (عَلَیهِ السَّلَام) چیست؟

اوّلاً تعلیم است، امام (عَلَیهِ السَّلَام) در مقام تعلیم برای ما متنی تهیّه می‌کند.

دوم، به اعتبار طبیعت انسان است. امام (عَلَیهِ السَّلَام) جنبه‌ی طبیعت انسانی دارد. چنین موانعی می‌تواند در طبع انسان وجود داشته باشد و هیچ‌وقت به معنای این نیست که اکنون بالفعل موجود است؛ بلکه به طبیعت انسان ناظر است که یک سمت آن رو به ملکوت است و سمت دیگر هم گرفتار ناسوت است، و افقی بی‌انتها که نمی‌شود از آن اسمی برد، پیش رویش است.

سوم اینکه در دعا داریم: «اَللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ تَهَضُّمِ السُّلْطَانُ، نَکَبَاتِ الزَّمَان، وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ؛ خداوندا پناه می‌برم به تو از سلطان در بازه ما ستم كند، روزگار ما را واژگون بخت سازد، از شماتت دشمنان». اولیاء خدا به این موارد بیشتر از دیگران مبتلا بودند.

امّا در مورد بخش «سيّئ الاخلاق و مذامّ الافعال»، یکی از بزرگان می‌فرماید: حضرت سیّدالسّاجدین گرفتاری امّت و پیروان خود را گرفتاری خود حساب کرده است؛ به خاطر کمال محبّتی که به دوستانشان دارند و در مقام اتّحاد با آنان. در قرآن کریم هم آمده است: «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ؛[6] كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت‏] شما حريص و به مؤمنان، دلسوز مهربان است». اوج رأفت و رحمت این است که گرفتاری‌های آنها را به پای خودش می‌گذارد، سپس به درگاه خدای متعال استغاثه می‌کند. چقدر امام زمان (عَجَّلَ الله تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِیف) به‌خاطر گناهان و گرفتاری‌های ما گریه می‌کند؟ در زیارت آل یاسین که انشاء شده‌ از ناحیه‌ی حضرت ولی عصر (اَروَاحُنَا فِدَاه) است، به حضرت در حالات مختلف سلام می‌کنیم؛ از جمله به حالت استغفار آن بزرگوار. چشم امید مستغفرین حقیقی به استغفار او است، وگرنه ما کجا ادب استغفار داریم؟ اگر او به جای ما یک کلمه بگوید چه می‌شود؟! اگر این را بفهمیم و درک کنیم چه می‌شود؟!

 

موارد پناهندگی به خداوند در قرآن کریم

1. هنگام وسوسه‌های شیطان

ریشه «عوذ»، با ترکیب‌های مختلفش هفده بار در قرآن کریم آمده است. اوّل، آنجایی است که پروردگار متعال در قرآن کریم به پناهندگی فرمان داده است. عمده‌ی مسئله بر اساس یادداشت من چهار مورد است. آیات را بخوانیم تا ترتیب آن‌ را مشاهده کنیم:

قرآن کریم می‌فرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ؛[7] گذشت پيشه كن و به [كار] پسنديده فرمان ده و از نادانان رُخ برتاب». قلّه‌ی اخلاق قرآن کریم این آیه است. سپس می‌فرماید: «وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛[8] و اگر از شيطان وسوسه‏اى به تو رسد، به خدا پناه بَر؛ زيرا او شنواى دانا است». «نزغ» به معنای وسوسه است. نزغ در واقع به معنای شکاف‌ها، تردیدها و رخنه‌ای است که شیطان در دل انسان به وجود می‌آورد که جمعش «نزغات» می‌شود. با تأکید هم بیان می‌شود؛ یک راه هم بیشتر ندارید: «فَاسْتَعِذْ بِاللهِ»، پناه ببر به خدا، «مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِیم». در اینجا منشأ این دشمنی تعریف شد، شیطان رجیم؛ امّا کلمه‌ی پناهندگی در اینجا در قالب «اِسْتِفْعَالِی» ریخته شده است: «فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِیم»، خودت را به دامن پروردگار متعال برسان و به خدای متعال پناه ببر. باب اِسْتِفْعَال، برای بیان تأکید است. «فَاسْتَعِذْ»؛ وقتی این وسوسه آمد، با همه‌ی وجود به خداوند پناه ببر.

در اینجا «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» با پیغمبر حرف می‌زند و در مقام ارائه‌ی رسالت الهی است؛ ما استنباط ما این است که شیطان برای کسانی که در مقام تبلیغ دین و هدایت خلق هستند، طرّاحی ویژه‌ای دارد.

پیامبر فرمود شیطان به دست من تسلیم شده است و کاری از او ساخته نیست؛ ولی خیال نکنید او دست برمی‌دارد، وقتی شیطان از پیغمبر خدا، دست برنمی‌دارد، تکلیف بقیه مشخّص است. در آیه‌ی دیگر این پناهندگی تعمیم داده شده است: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛[9] در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‏اى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و بناگاه بينا شوند».

در محور دوم، این ادب در زندگی انبیاء بوده است. یوسف (عَلَی نَبِیِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَیهِ السَّلَام)، در معرض وسوسه بود: «وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛[10] و آن [بانو] كه وى در خانه‏اش بود خواست از او كام گيرد و درها را [پياپى‏] چفت كرد و گفت: بيا كه از آنِ توام! [يوسف‏] گفت: پناه بر خدا، او آقاى من است، به من جاى نيكو داده است، قطعاً ستمكاران رستگار نمى‏شوند». در معرض وسوسه که قرار گرفت، به خدا پناه ‌آورد و ‌گفت: «مَعَاذَ اللهِ، إِنَّهُ رَبِّي». شیطان گاهی جنّی و گاهی انسی است. در قضیه حضرت یوسف به صورت انسان جلوه کرده بود.

اگر پناهندگی حقیقی باشد، انسان هنگامی که شیطان به او حمله کرد، به خدای متعال پناهنده می‌شود و دست شیطان کوتاه می‌شود. آن حال شیطان خیلی تماشایی است؛ چراکه دوباره رَجم شده است؛ لذا «تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ»، اینها یک دفعه چشمشان باز می‌شود. برای این شخص که چشم به روی شیطان بست، بلکه چشم شیطان را کور کرد، از این مرحله که عبور کرد، در روایت دارد که چشمش به جمال خداوند روشن می‌شود. تصوّر کنید کسی برایش مشاهده‌ی جمال حق مکرّر شود. وضعیّت انقطاعی برای این شخص رُخ می‌دهد و پرده‌برداری برایش اتّفاق می‌افتد و می‌بیند چیزهایی را که نمی‌دید. آیات بعدی که مربوط به حضرت یوسف است، قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ؛[11] و در حقيقت [آن زن‏] آهنگ وى كرد و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود». آن‌شخص، آن شیطان، تصمیمش را گرفته بود که هر طور که شده، کام دل بگیرد. با فعّال‌سازی قوّه‌ی خطرناک شهوت که ویرانگر است، با مقدّمه‌سازی، درها را بست و همه چیز را مهیّا کرد. اگر آنجا برهان ربّ آشکار نمی‌شد و جلوه‌ی جمال تجلّی نمی‌کرد، بیچاره شده و از دست رفته بود. «مَعَاذَ اللهِ»، دو جا در قرآن آمده؛ هر دو هم برای حضرت یوسف (سَلَامُ اللهِ عَلَیه) است. در وسوسه‌های مربوط به قوّه‌ی شهویه کلمه‌ی «مَعَاذَ اللهِ» غوغا می‌کند. باید انسان با کلمه‌ی «مَعَاذَ اللهِ» اُنس بگیرد و با باطنش از حضرت یوسف مدد بگیرد. اینهایی که در معرض وسواس هستند، از این پیامبر بزرگ الهی خیلی کمک بگیرند، در این موضوع خاص به ویژه امداد می‌کند. کلمه‌ی رمزش هم این است: «مَعَاذَ اللهِ، إِنَّهُ رَبِّي». به معنای اینکه «هَذَا رَبِّی»، این خدا و ربّ من است. «إِنَّهُ رَبِّي»؛ و چقدر به من خوبی کرده است. «أَحْسَنَ مَثْوَايَ»، اکنون من ظلم کنم؟ معصیتش را مرتکب شوم؟ جلوی چشم او گناه کنم؟!! «لَوْ لَا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ» برهان ربّ این است و تجلّی جمال است.

جاهایی که در قرآن کریم ضعف انسان تصریح شده، مربوط به موضوع غریزه بوده است. در چنین موضعی، اگر کسی مقاومت کرد، مشاهده‌ی جمال روزی او می‌شود. در روایت دارد چنانچه شخص چشم از حرام بپوشد، خدای متعال حلاوت ایمان را به او می‌چشاند. در بین بعضی از عبّاد، نمونه‌هایی در زمان ما وجود دارد. مثال بارز آن مرحوم شیخ رجبعلی خیّاط (رَحمَةُ الله عَلَیه) است که آیت‌الله ری شهری (حَفَظَهُ الله تَعَالَی) در کتاب کیمیای سعادت، حکایت‌هایی درباره‌ی ایشان آورده است.

«فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» چه‌چیز را می‌بینند؟ جمال الهی را مشاهده می‌کنند؛ متناسب با فهم، سطح و مقامشان.

اگر وسوسه‌ها، این خاصیّت را داشته باشد که ما را به چالش بیندازد و «مَعَاذَ الله» را بر زبان ما جاری کند و قلب ما را در مقام اضطرار قرار دهد تا به خدای متعال پناهنده شویم و مشاهده‌ی جمال حق کنیم، ارزش دارند. در غیر این صورت برای انسان حجاب می‌شود. استادمان می‌فرمودند: گاهی انسان سی سال باید جان بکند تا بتواند تاریکی‌ها را از خودش مرتفع کند. بعضی‌ها بی‌احتیاط سمت تصویرهای خطرناک، دوستی‌های خطرناک و شبکه‌های اجتماعی می‌روند که بسیار خطرناک است. رفتن به لب پرتگاهی است که انتهایش آشکار نیست و با یک حرکت کوچک شیطان،‌ انسان سقوط می‌کند.

 

2. هنگام قرآن خواندن

نمونه‌ی بعدی پناه بردن به خداوند، راجع به قرآن کریم است. قرآن می‌فرماید: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ؛[12] پس چون قرآن مى‏خوانى از شيطانِ مطرود به خدا پناه بر». هر زمانی خواستی سراغ کلام خدا و کلام وحی بیایی، آنجا مجمع الشّیاطین می‌شود برای اینکه تو را از انوار قرآنی محروم کنند.

سوره‌ی مبارکه‌ی فصّلت، آیه‌ی سی و ششم، کلمه‌ی نزغ را دارد: «وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ؛ و اگر دمدمه‏اى از شيطان تو را از جاى درآورد، پس به خدا پناه ببر». آیات قبلش می‌گوید: «إِدْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ؛[13] دفع كن آن گاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است، گويى دوستى يك‏دل مى‏گردد»، جایی که انسان می‌خواهد بدی را با خوبی جواب دهد، شیطان به میدان می‌آید. در اینجا هم می‌فرماید: «فَاسْتَعِذْ بِاللهِ»، امّا اینجا اسم شیطان رجیم نیامده است؛ سپس می‌فرماید: «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛[14] او خود شنواى دانا است».

 

3. هنگام حمله شیاطین

آیه‌ی بعد، آیه چهارم سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمنون است که امر به پناهندگی کرده است. اینها را می‌دانید برای چه می‌گویم؟ می‌گویم که بعدها که شما در مقام پناهندگی قرار می‌گیرید، گردنت را کج کن و به خدا بگو: خدایا خودت گفتی پناه بیاورم. مثل جایی که می‌گوییم: خودت گفتی دعا کنم، پس جوابم را بده؛ اینجا هم می‌گویی: خودت گفتی پناه بیاورم، پس پناهم ده.

سوره‌ی مبارکه‌ی مؤمنون به شما یک ذکر تعویضی هم آموزش داده است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ، وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ؛[15] و بگو: پروردگارا، از وسوسه‏هاى شيطان‌ها به تو پناه مى‏برم و پروردگارا، از اينكه [آنها] به پيش من حاضر شوند به تو پناه مى‏برم». «همزات» جمع هُمَزه و به معنای تحریک شدید است. به خاطر اینکه حرکت قاطعی دارد، این حرف را هَمزه می‌گویند. وقتی این ذکر را می‌گویید، همه‌ی سیستم شما فعّال می‌شود. «هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ»، حملات دفعی جدّی است که از آن سمت به ما می‌شود.

«وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ، وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ»، من مضطر هستم و به تو پناه می‌برم از اینکه شیاطین پیش من حاضر شوند و مرا محاصره کنند. در روایات است که این ذکر بعد از نمازها مکرّر گفته شود؛ پس به ما فرمان داده شد که پناهنده شویم. قالب ذکری را هم امام سجاد (علیه السلام) به ما آموزش داده است.

 

4. هنگام مواجه با مجادله‌کنندگان در آیات الهی

قرآن در مورد کسانی که در آیات الهی مجادله می‌کنند، می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ؛[16] در حقيقت، آنان كه درباره نشانه‏هاى خدا ـ بى‏آنكه حجّتى برايشان آمده باشد ـ به مجادله برمى‏خيزند در دل‌هايشان جز بزرگنمايى نيست [و] آنان به آن [بزرگى كه آرزويش را دارند] نخواهند رسيد. پس به خدا پناه جوى، زيرا او خود شنواى بينا است». این از اسما خداوند است و برای مواجه شدن با جدال‌کنندگان در آیات الهی است. بعضی‌ها وقتی با شما وارد گفتگو می‌شوند، یک دفعه دلت از همه چیز خالی می‌شود، می‌گویی، می‌شنوی، یک دفعه حس می‌کنید اوضاع سخت شد. گاهی که انسان ادامه می‌دهد، مبانی فکری و اعتقادیش آسیب می‌بیند، این کسی که جلوی تو آمده شیطان است، «فَاسْتَعِذْ بِاللهِ»، به خدا پناه می‌بریم. در بعضی از مطالب وقتی کلامی بر زبان کسی جاری می‌شد، می‌فرمودند: روح القدس با زبانش با تو صحبت کرده است. برعکس هم می‌شود، گاهی شیطان حلول می‌کند و از زبان شما سخن می‌گوید.

 

یک تذکر

«اعوذ» فقط گفتن نیست؛ بلکه یک عمل است. خود گفتن هم موضوعیّت دارد؛ منتها اوّل، موضوعیّتش آنجایی است که آشکارکننده وضعیّت تو است. دوم، اگر ان‌شاءالله زبان ما به فضل الهی، با این کلمات تعویضی انس بگیرد، در وقت لازم، همین ذکر ظاهری کمک‌کننده است. به طور مثال کلمه‌ی «مَعَاذَ الله»، مخصوصاً در آن موارد خاص، حیات‌بخش است. اگر انسان با این اذکار انس بگیرد، آنجا خود این زبان، دل را به ذکر می‌آورد. منتها عرض کردیم فقط آن نیست، باید حکایت از حالت درونی، اضطرار و عجز باشد.

اگر زبان ظاهری انسان بسته باشد، ولی حالش، حال پناهندگی باشد، تمام قلبش فریاد می‌زند: خدایا به فریادم برس، خداوند هم سخن دل او را می‌شنود.

 

آموزش پناهندگی

در مورد آموزش پناهندگی نیز باید به قرآن مراجعه کنیم. خداوند در قرآن می‌فرماید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِن شَرِّ مَا خَلَقَ، وَ مِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ، وَ مِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ، وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ؛[17] بگو: پناه مى‏برم به پروردگار سپيده دم، از شرّ آنچه آفريده و از شرّ تاريكى چون فراگيرد و از شرّ دمندگان افسون در گره‏ها و از شرّ [هر] حسود، آنگاه كه حَسَد ورزد». اگر شما به حقیقت این سوره برسید، تمام راه‌های نفوذ شیاطین را می‌بندید.

در سوره‌ی مبارکه‌ی ناس، بعد از «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»، می‌گوییم: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ؛[18] بگو: پناه مى‏برم به پروردگار مردم، پادشاه مردم». گاهی از آدم تعریف می‌کنند، آدم سقوط می‌کند. مردم برای انسان هلهله می‌کنند، صلوات می‌فرستند، کف می‌زنند، چه می‌کنند. در ادامه سوره آمده است: «إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، اَلَّذِی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ؛[19] معبودِ مردم، از شرّ وسوسه‏گر نهانى، آن كس كه در سينه‏هاى مردم وسوسه مى‏كند، چه از جنّ و [چه از] انس». امّا چه کسی از تعریف مردم بهره‌برداری می‌کند؟ «وَسْواسِ خَنَّاسِ». ذهنت فقط درگیر شیطان جنّی نشود: «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»، از شیاطین جنی و انسی به او پناه می‌بریم.

 

پناهندگی پیامبران به خداوند

آخرین بخش که سومین گروه این آیات است، آیاتی است که ادب و سیره‌ی انبیاء الهی در مقام پناهندگی به حق است. برای مثال در موردی که به حضرت موسی مربوط است، قرآن کریم می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ؛[20] و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت: خدا به شما فرمان مى‏دهد كه: ماده گاوى را سر ببريد، گفتند: آيا ما را به ريشخند مى‏گيرى؟ گفت: پناه مى‏برم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم». وقتی گفت آن گاو را بکشید، گفتند: ما را مسخره می‌کنی؟ موسی فرمود: می‌خواهید بگویید که من گرفتار جهل هستم؟ این تعبیر چقدر مؤدّبانه است، نمی‌گوید من نیستم، می‌گوید: پناه مى‏برم به خدا كه از جاهلان باشم. حضرت آیت‌الله جوادی آملی کتابی راجع به ادب انبیاء دارند که در مورد ادب انبیاء در قرآن است. حضرت نوح (عَلَیهِ السَّلَام) در ماجرای پسرش فرمود:  «رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ؛[21] پروردگارا، من به تو پناه مى‏برم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم»، خیلی زیبا و فوق‌العاده مؤدّبانه است.

راجع به حضرت یوسف (سَلَامُ الله عَلَیه)، همان مواردی بود که اشاره شد. «مَعَاذَ الله» اولش مربوط به آن جریان خطرناک است؛ دومش راجع به ستم کردن به بندگان خدا است. هنگامی که اعلام کردند که جام سرقت شده ‌است، یکی از برادرها گفت: یکی از ما را بگیر، ولی کاری به شخص دیگر نداشته باش. در قرآن آمده است: «قَالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّـآ إِذًا لَّظَالِمُونَ؛[22] گفت: پناه به خدا، كه جز آن كس را كه كالاى خود را نزد وى يافته‏ايم بازداشت كنيم؛ زيرا در آن صورت قطعاً ستمكار خواهيم بود». اگر ما به خاطر گناه کسی، دیگری را بگیریم، ظلم کرده‌ایم.

در مورد حضرت مریم هم در قرآن آمده است: «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِيّاً؛[23] تا به [شكل‏] بشرى خوش‏اندام بر او نمايان شد».  فرشته‌ی وحی در قالب مردی ظاهر شد، پیامی داشت و حامل امانتی بود. تا جلوی او ظاهر شد، حضرت مریم فرمودند: «قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيّاً؛[24] [مريم‏] گفت: اگر پرهيزگارى، من از تو به خداى رحمان پناه مى‏برم». این آیه برای خانم‌ها پیامی دارد.

قرآن به یکی از سؤالات دیگر ما هم جواب می‌دهد و آن اینکه آیا من می‌توانم برای شما طلب پناهندگی از خدای متعال کنم؟ قرآن کریم می‌فرماید: «فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وِإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ؛[25] پس چون فرزندش را بزاد، گفت: پروردگارا، من دختر زاده‏ام ـ و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود ـ و پسر چون دختر نيست و من نامش را مريم نهادم، و او و فرزندانش را از شيطان رانده شده، به تو پناه مى‏دهم». مادر مریم به خداوند گفت: مریم و همه‌ی فرزندانش را از شرّ شیطان در پناه تو قرار دادم.

 



[1] . نساء: 28.

[2] . توبه: 118.

[3] . نور: 40.

[4] . فرقان: 3.

[5] . غافر: 60.

[6] . توبه: 128.

[7] . اعراف: 199.

[8] . همان: 200.

[9] . همان: 201.

[10] . یوسف: 23.

[11] . همان: 24.

[12] . نحل: 98.

[13] . فصلت: 34.

[14] . همان: 36.

[15] . مؤمنون: 97 ـ 98.

[16] . غافر: 56.

[17] . فلق: 1 ـ 5.

[18] . ناس: 1 ـ 2.

[19] . همان: 3 تا 6.

[20] . بقره: 67.

[21] . هود: 47.

[22] . یوسف: 79.

[23] . مریم: 17.

[24] . همان: 18.

[25] . آل عمران: 36.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *