متن سخنرانی استاد حاج علی اکبری در مسجد حسینیه ارشاد-ظهر عاشورا - محرم ۹۴ 1394/8/2



متن سخنرانی استاد حاج علی اکبری در مسجد حسینیه ارشاد-ظهر عاشورا - محرم ۹۴

علت قیام امام حسین (علیه السلام)

خدای متعال را شاکریم که توفیق داد زنده بودیم و به روز عاشورای ابا عبدالله الحسین (عليه الصَلاه والسّلام) رسیدیم.

در روز عاشورا اولین مسئله‌ای که مطرح است، در ارتباط با «هَل مِن ناصر»‌ی است که اباعبدالله (عليه الصَلاه والسّلام) فرمودند. مسئله، مسئله‌ی نصرت و یاری دین و ولیّ خدا است. این مسئله اصلی شب و روز عاشورا، بلکه همه‌ی ایام محرّم است.

مهم‌ترین سؤالی که در روز عاشورا هر یک از انسان‌های مؤمن و ارادتمندان به سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (عليه الصَلاه والسّلام) باید از خود بپرسند، عبارت است از اینکه: ما چقدر برای یاری دین و ولیّ خدا آماده‌ایم؟ این اصل مسئله است و عاشورا چنین الهام و پیامی دارد. سیدالشهدا (علیه السّلام)، خانواده‌ی آن بزرگوار، اصحاب و یاران آن حضرت، نمونه کامل این قضیه هستند و حجت را به طور کلی برای همه‌ی مؤمنین در همه‌ی اعصار تمام کردند. امام حسین (عليه الصَلاه والسّلام) در جریان یاری دین خدا هیچ سؤالی را بی‌پاسخ نگذاشت. حجت به تمام معنا در روز عاشورا تمام شد؛ به طوری که پشت سر جمله‌ای که عرض کردیم، یک فهرست خیلی طولانی از مطالب و مباحث فنی، بحث‌های جدی کلامی، عرفانی، سیاسی، اجتماعی و اعتقادی نهفته است. مثلاً از جمله نکاتی که مطرح است، این است که امام (عليه الصَلاه والسّلام) وقتی خواستند حرکت کنند، فرمودند: «إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب؛[1] من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نكردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم. می‌خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سیره و روش جدّم و پدرم على بن ابیطالب عمل كنم». من برای ماجراجویی و به خاطر خوشگذرانی و تفریح و قدرت‌طلبی حرکت نکردم. در همین چند فراز کوتاه که در وصیت امام حسین (عليه الصَلاه والسّلام) خطاب به محمد حنفیه برای همیشه باقی مانده است، امام فرمودند علت قیام من عبارت است از: اصلاح امت. من به دنبال این هستم که امر به معروف و نهی از منکر کنم و سیره‌ی جدم و پدرم را احیاء کنم و طبق آن حرکت کنم. مسئله امر به معروف و نهی از منکر در اینجا به صورت صریح مطرح شده است.

امر به معروف و نهی از منکر یک وظیفه جدی است؛ مانند نماز و روزه که به عهده آحاد اشخاص مؤمن قرار می‌گیرد و بر همه‌ی آنها واجب است و البته شرایط خاص خودش را دارد.

 

محدوده امر به معروف و نهی از منکر تا کجا است؟

امام حسین (علیه السّلام) برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند. بزرگ‌ترین معروفی که حضرت به آن امر کرد، ولایت الهی است و بزرگ‌ترین منکری که حضرت از آن نهی کرد، ولایت طاغوت است. یک سؤال مطرح می‌شود که برای اینکه امر به معروف و نهی از منکر یک روش جدی شود، تا کجا باید پیش رفت؟ چه مرزی دارد؟ یک سخن مشهور در باب امر به معروف و نهی از منکر مطرح است و آن اینکه اگر امر به معروف و نهی از منکر برای انسان خطر داشته باشد یا احتمال تأثیر ندهد، از عهده‌اش برداشته می‌شود. امام حسین (عليه الصَلاه والسّلام) در جریان عاشورا به این پرسش پاسخ گفتند. امر به معروف و نهی از منکر وقتی بر کسی واجب شد، متناسب با آن چیزی که امر و نهی می‌شود، خطرپذیری دارد؛ حتی اگر لازم باشد انسان جانش را بر سر چنین پیمان و واجبی گذارد. حضرت در عاشورا پاسخ می‌دهند که باید از جان هم گذشت و اگر لازم شد، باید جان گروهی از مؤمنین پای این مسئله به خطر بیفتد. اگر لازم شد زن‌ها و بچه‌ها و کسانی که قدرت دفاعی ندارند در خطر بیفتند، اشکال ندارد.

خدا آیت الله تهرانی حاج آقا مجتبی را رحمت کند. قدرش ناشناخته است و ایشان جزء کسانی هستند که بعدها شناخته می‌شوند و قدرشان دانسته می‌شود. ایشان ذیل مسائل مربوط به عاشورا بحث امر به معروف و نهی از منکر را به تفصیل و با نگاه اجتهادی مطرح کردند و تمام شرایط و ادله و مدارک را نیز بررسی می‌کنند؛ البته نه در حد یک درس خارج که فقط به حوزه اختصاص دارد؛ بلکه در حد بحث‌های فنی که قابلیت طرح در جمع مؤمنان اهل مطالعه را دارد. جمع‌بندی ایشان جمع‌بندی استادشان، امام راحل است: اگر اصل اسلام و دین در معرض خطر قرار گرفت، این نهی از منکر، یک نهی از منکر عادی نیست. اینجا آنجایی است که ولیّ خدا، حجت خدا و قرآن ناطق، جان و آبروی اهل بیتش و دوستانش را به دست می‌گیرد و به میدان می‌آید. تا آخرین لحظه هم حضرت کوتاه نیامد و سر حرف و پیمان خود باقی ماند و آن شد که شد.

 

امام حسین (علیه السلام)  تکلیف همه را مشخص کرد

فهرستی از مطالب بسیار مهم است که پاسخ خود را در روز عاشورا پیدا کرده است؛ لذا امام راحل وقتی می‌خواستند جریان نهضت اسلامی را پیش ببرند، فرمودند: «سیدالشهدا (علیه السّلام) تکلیف همه‌ی ما را معیّن کرد».

در مقابل، برخی فکر می‌کردند که اگر خونی از بینی کسی بریزد، نباید دست به کاری زد. روش بعضی فقها، روش یونس پیامبر بود. در نجف اشرف بودند و هم‌زمان با امام درس خارج داشتند. اما حضرت یونس چه کار کرد؟ قرآن می‌فرماید: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ؛[2] و ذوالنون را [ياد كن] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم تا در [دل] تاريكي‌ها ندا درداد كه: معبودى جز تو نيست، منزهى تو. راستى كه من از ستمكاران بودم». وقتی دید حرف‌هایش پیش نمی‌رود، جان خودش را گرفت و از مهلکه خارج شد. در کشتی‌ای که نشسته بودند، اتفاقی می‌افتد و بنا می‌شود کسی را بیرون بیندازند برای نجات از خطر نهنگ خطرناکی که سمت کشتی آمده بود. اسم ایشان به قرعه درآمد و او را در دریا انداختند.

روش بعضی از فقهای ما اینطور بود. اما روش امام راحل، روش ابراهیمی بود. گفت: مرا به آتش می‌اندازید، خب بندازید. حضرت سیدالشهدا (عليه الصَلاه والسّلام) آیین و روش ابراهیمی را در ماجرای عاشورایی خود احیا کردند که قبل از او اجداد بزرگوارشان آن کار را کردند: لذا فرمود: «أَسيرَ بِسيرَةِ جَدّی وَ أَبی»، می‌خواهم به همان سیره عمل کنم.

امام فرمودند: «تکلیف همه ما را سیدالشهدا معیّن کرد». جمله تکان‌دهنده‌ای که مبنا قرار گرفت؛ لذا حجت را تمام کردند و وقتی به ایشان گفتند اگر مردم به فتوای شما در خیابان‌ها بریزند، کشته می‌شوند، فرمود: «ولوبلغ ما بلغ» هرچه می‌خواهد بشود، بشود. این روش جواب داده است.

مرحوم حاج آقا مجتبی (اعلی الله مقام الشریف) درکنار مسئله امر به معروف در نهضت حسینی، فهرستی از موضوعات را معرفی می‌کنند؛ چون امر به معروف و نهی از منکر یکی از آنها است. هجرت، جهاد، تعاون، همیاری و... در نهضت حسینی موج می‌زد و ایشان درباره‌ی همه‌ی اینها بحث کرده‌اند. دوستداران ایشان این مباحث را استخراج کرده و به صورت کتاب منتشر کرده‌اند. اگر بتوانید مطالعه بفرمایید، خیلی عالی است. اسم عمومی‌اش سلوک عاشورایی است که ده جلد است و هرجلدی مربوط به یک بحث است که از جمله یک جلد آن مربوط به امر به معروف و نهی از منکر است.

 

پس از کربلا، دین با نهضت عاشورایی تعریف می‌شود

نهضت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام)، تکلیف فرد و جامعه و حاکمیتی را که به نام سیدالشهدا پرچم می‌زند، معلوم کرده است. تکلیف همه‌ی اینها بر اساس منطق امام حسین (علیه السّلام) معلوم می‌شود و چیزی ناگفته باقی نمی‌ماند. من معتقدم بعد از سیدالشهدا (عليه الصَلاه والسّلام) همه‌ی بخش‌های مربوط به دین با قرائت عاشورایی ارائه شد؛ یعنی ما بعد از عاشورا، عرفان عاشورایی داریم، حکمت عاشورایی داریم، سیاست عاشورایی داریم، اخلاق عاشورایی داریم، اقتصاد عاشورایی داریم و... همه‌چیز با قرائت حسینی و عاشورایی ارائه می‌شود که خود یک سرفصل می‌شود. قرائت حسینی از همه‌ی اینها در اختیار ما است که ما را به روز موعود نزدیک می‌کند و می‌رساند؛‌ بنابراین باید روی معارف عاشورا تکیه کنیم.

 

 نماز جماعت، بزرگ‌ترین آموزه حسین (علیه السلام)

خداوند تبارک و تعالی تمام رمز و رموز انسانیت، سلوک، سیر و رشد را در نماز قرار داده و خلاصه کرده است؛ منتها نماز جماعت. الان نمی‌خواهیم راجع‌به آن صحبت کنیم. فقط یک تلنگر و یادآوری بود جهت اینکه بدانیم فاصله ما با این آموزه که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ارائه کرد و اهل‌بیت (علیهم السّلام) آن را تبیین کردند، خیلی زیاد است. یکی از بزرگ‌ترین درس‌های عاشورا و سیدالشهدا (علیه السّلام) برای ما، همین است.

 

روضه‌ای که خوانده نمی‌شود

صحنه عاشورا صحنه خیلی عجیبی است. از صبح امروز سخنرانی شد و صف‌آرایی شد و حجت‌ها تمام شد. امروز امام حسین (علیه السلام) خیلی سخنرانی کردند، البته فقط سیدالشهدا (علیه السّلام) صحبت نکردند، ظهیر، حبیب و... صحبت کردند. کسانی که بیان داشتند و اهل سخنرانی بودند، امروز همه به میدان رفتند و صحبت کردند؛ ولی از همه بیشتر امام حسین (علیه السلام) صحبت کرد. از صبح تا عصر، تا آن لحظات آخر، حضرت دائماً برای این جماعت مسئله را تبیین کردند و سعی کردند حجت را تمام کنند و روشنگری شود. یکی از روضه‌هایی که خوانده نمی‌شود، روضه سخنرانی‌های امام حسین (علیه السّلام) است. اهل منبر می‌دانند که انسان وقتی می‌خواهد سخنرانی کند، باید فهرستی از مسائل آماده باشد وگرنه نمی‌شود صحبت کرد. شما که پای منبرها هستید، این را خوب احساس می‌کنید یا آنها که معلم هستند، می‌فهمند که من چه می‌گویم. خیلی چیزها باید آماده باشد، مستمع باید مهیا باشد، محیط باید آرام باشد که صدا برسد. حال اگر یک عده هلهله کنند، مسخره کنند، تکه بپرانند، امکانی برای صحبت فراهم نمی‌شود؛ ولی حضرت دست برنداشتند و به هر شکل ممکن برای آنها صحبت کرد.

یکی از چیزهایی که برای صحبت کردن خیلی لازم است و حتماً باید انسان از این جهت آماده باشد، این است که کام انسان برای حرف زدن مرطوب باشد. مخصوصاً اگر سخنرانی، حماسی و در بین جمعیت زیادی باشد که لازمه آن با صدای بلند حرف زدن است. در بهترین فرض بیست دقیقه که صحبت کنید، نیاز دارید که آبی کنار دست‌تان باشد. الان هم مرسوم است کنار دست سخنران آب می‌گذارند؛ چون می‌دانند که او نیاز پیدا می‌کند. حتی در صحبت‌های عادی به آب نیاز پیدا می‌کنیم تا چه رسد به صحبت‌های حماسی.

حال کمبود آب و عطش را در کربلا در نظر بگیرید. گویا در سخنرانی دوم یا سوم سیدالشهدا (علیه السلام) بود که از کنار لب‌های مبارکشان خون جریان پیدا کرد؛ چون لب‌ها و زبان حضرت خشکیده بود. امکان ندارد بتوانید صحبت کنید؛ آن‌هم با صدای بلند، اما حضرت دست برنمی‌داشتند...

صَلی اللهُ عَلیک یا مَظلوم یا أباعبدالله

 



[1]. مقرّم، مقتل الحسین، ص156.

[2]. انبیاء: 87.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *