شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه/ جلسه (6) 1393/12/4


پیوند های مرتبط »
جزوه PDF
شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه/ جلسه (6)
حرص خفته در نفْس همگان هست؛ چیزی که خطرناک است، حرص بیدارشده است؛ بنابراین طبق این احتمال، «هَيَجَانِ الْحِرْصِ»، یعنی حرص فعلیّت‌یافته‌ی بیدارشده، فوران و غلیان کرده و به میدان آمده. در تعبیری دیگر حرص دارای مراتبی است و رتبه‌هایی دارد. از مرتبه‌ی کم شروع می‌شود، تا مراتب بالا. مراحلی از حرص هلاک‌کننده نیست و ملحق به حرص خفته است. ولی وقتی فوران کرد، هالک است.

زینب، پیام‌آور عشق و ایمان

میلاد باسعادت و فرخنده‌ی حضرت زینب کبری (صَلَوَاةُ الله وَ سَلَامُهُ عَلَیهَا) را به محضر مقدس امام عصر (عَجَّلَ الله تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِیف) و همه‌ی ارادتمندان و دوستداران آن بزرگوار تبریک عرض می‌کنم. ایشان پیامبر عزّت، کرامت، معرفت، عشق، ایمان، یقین، ایثار، آزادی و حریّت، و بالاتر از همه‌ی اینها توحید و عرفان بودند. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی عیدی ما را در این شب بسیار عزیز و بزرگ، معرفت خود و اولیائش و محبّت خود و اولیائش قرار بدهد.

 

معنا و مفهوم حرص

سخن درباره‌ی اوّلین فراز از دعای هشتم صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجّادیه است که دعای پناهندگی است. فراز اوّل پناه بردن به دامن لطف و کرم و رحمت پروردگار متعال بود از یکی از خطرناک‌ترین موضوعات که از عوامل اصلی شقاوت است؛ یعنی «هَيَجَانِ الْحِرْصِ، أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجَانِ الْحِرْصِ». تقریباً بحث اصلی را درباره‌ی این موضوع بر اساس تقسیمی که داشتیم، در جلسه‌ی گذشته تقدیم کردیم. ساختار مطلب همان بود که تقدیم شد. با توجّه به اهمیّت این عنوان نخست، چند نکته‌ی تکمیلی را این جلسه عرض کنیم. مطالب بسیار مهم و زیبایی هم به لحاظ معارفی، هم اخلاقی و هم عملی در ارتباط با این موضوع در کلمات اولیاء خدا هست که توجّه به آنها لازم هست؛ زیرا فوق‌العاده سازنده است.

از حرص شروع می‌کنیم. از امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) پرسیده شد که حرص به چه معنا است؟ حضرت فرمودند: «هُوَ طَلَبُ الْقَلِيلِ بِاِضَاعَةِ الْكَثِيرِ»،[1] یعنی انسان چیز اندکی را طلب کند، و در برابر آن چیز بسیار زیادی را از دست بدهد و ضایع کند و از بین ببرد.

قرآن کریم همواره وقتی خواسته دنیا را معرّفی کند، با صفت قلیل معرّفی می‌کند: «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ؛[2] بگو سرمایه زندگی دنیا ناچیز است». دنیا، پست، پایین و اندک است. هیچ‌کس به همه‌ی دنیا نمی‌رسد، بلکه به اندکی از آن می‌رسد. اگر فرض بگیریم که کسی تمام دنیا را تصاحب کند، باز چیز اندک و قلیلی به دست آورده است. دنیا در برابر آخرت ـ که بیکران است ـ کم و اندک است. حالا کسی دنبال این کم بدود، چی پرداخت خواهد کرد؟ جان، عمر و ارزش‌های وجودی‌اش را پرداخت خواهد کرد و آخرت را ضایع خواهد کرد.

 

معنای «هَيَجَانِ الْحِرْص»

مطلب دوم، «هَيَجَانِ الْحِرْص» است که جلسه‌ی گذشته راجع‌به آن توضیحاتی عرض کردیم. امام (عَلَیهِ السَّلَام) از هیجان حرص به خدای متعال پناه می‌برد؛ اینجا یکی دو نکته قابل ذکر است. حرص خفته در نفْس همگان هست؛ چیزی که خطرناک است، حرص بیدارشده است؛ بنابراین طبق این احتمال، «هَيَجَانِ الْحِرْصِ»، یعنی حرص فعلیّت‌یافته‌ی بیدارشده، فوران و غلیان کرده و به میدان آمده.

معنای دیگر اینکه بگوییم حرص دارای مراتبی است و رتبه‌هایی دارد. از مرتبه‌ی کم شروع می‌شود، تا مراتب بالا. مراحلی از حرص هلاک‌کننده نیست و ملحق به حرص خفته است. ولی وقتی فوران کرد، هالک است. امام (عَلَیهِ السَّلَام) در اینجا بر آن مرحله تأکید کرده‌اند. این هم بیان و احتمال دوم است. در این احتمال دوم، بعضی‌ها گفته‌اند حرص، چه مذموم و چه محمود، ذیل «هَيَجَانِ الْحِرْص» قرار می‌گیرد که از آن باید به خدا پناه برد. مثلاً حتّی در امور عبادی نیز ناپسند است؛ چه رسد به هیجان حرص درباره‌ی دنیا!

مبنای ما همان بیان اوّل است؛ بنابراین از همه‌ی حرص، در همه‌ی مراتبش به خدای متعال پناه می‌بریم؛ چون حرص هلاک‌کننده است و کمش نیز آسیب دارد. بنابراین «هَيَجَانُ الْحِرْص» یعنی حرص بیدارشده.

 

قناعت میوه‌ توکّل است

امّا مطلب سوم؛ خاطر نورانی‌تان هست که آخر جلسه‌ی گذشته‌ نکته‌ای مطرح کردیم که بنا بود شماها درباره‌اش فکر کنید و مقاله‌ای بنویسید. الان یک مقاله دریافت کردیم. مطلب عبارت بود از اینکه در حدیث جنود عقل و جهل، یکبار حرص در برابر توکّل قرار گرفته، یکجا در برابر قنوع، یعنی قناعت. تفاوت اینها چیست؟

پاسخ این است که آنجایی که حرص در برابر توکّل قرار گرفته، مربوط به مرتبه‌ی اعتقادی و قلبی مسئله است؛ آنجایی که حرص در برابر قنوع قرار گرفته، مربوط به سبک زندگی و عمل است.

قناعت یکی از میوه‌های توکّل است؛ یعنی اگر کسی در منازل توحید به مرحله‌ی توکّل و اعتماد به خدای متعال رسید، از جمله میوه‌های شیرینی که به دست می‌آورد، قناعت است؛ یعنی درباره‌ی دنیا به منطقه‌ی نیازهای واقعی اکتفا می‌کند و گرفتار آز نمی‌شود. بنابراین این دو مطلب ناظر به دو مرتبه است و هیچ با هم منافاتی ندارد.

توکّل مربوط می‌شود به اعتقاد توحیدی که به قلب ما رسیده باشد. چنانچه کسی خدای متعال را باور کرده و به او ایمان آورده باشد، توکّل در وجودش شکل می‌گیرد و از حرص در امان می‌ماند. حرص محصول سوءظن به پروردگار متعال است. کسی که باور نکرده او رزّاق است، گرفتار حرص می‌شود.

این سمت عبارت است از حرص در برابر قنوع یا همان قناعت، یعنی همان این در و آن در زدن، خود را به آب و آتش زدن برای رسیدن به متاع دنیای دَنی و شهواتش؛ چه از جنس مال باشد، چه از نوع مثلاً شهوات جنسی باشد، چه از نوع جاه باشد، فرقی نمی‌کند؛ البتّه این سومی از همه‌شان کشنده‌تر و بیچاره کننده‌تر است. کلّ بدبختی‌های بشر در طول تاریخ از حرص بوده است.

امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) فرمودند: «ضَادُّوا الْحِرْصَ بِالْقُنُوع؛[3] به وسیله قناعت با حرص مخالفت بورزید». مطلب ظریف روایت این است که اگر انسان در سبک زندگی‌اش اندازه‌گذاری کند، می‌تواند جلوی بی‌مهار شدن نفْس را بگیرد، جلوی حرص را سدسازی کند، جلوی سیل راه افتادن و از بین رفتن ارزش‌ها و فضیلت‌ها را بگیرد.

در مناطقی که سیل زیاد می‌آید، سدهای کوچک می‌سازند که به زبان محلی به آن گاویان‌بندی می‌گویند. سمت منطقه‌ی ما سیل‌های وحشتناکی می‌آمد. تا سیل می‌آمد، کارکنان جهادسازندگی، جلوی مسیر سیل سدگذاری می‌کردند. با سنگ‌ سدهای کوچک می‌چیدند و پایین‌تر دوباره سد می‌گذاردند، و به این ترتیب، چند سد کوچک می‌ساختند. آب که از بالا راه می‌افتد، به سد اوّل می‌خورد و نفسش گرفته می‌شد. در سد دوم، بیشتر گرفته می‌شد. مقداری هم در زمین نفوذ می‌کند؛ لذا چیزی که به پایین می‌رسید، دیگر تخریب‌کننده نبود. قناعت که مربوط به سبک زندگی است، این‌طور عمل می‌کند.

جلوی خواسته‌های نفْس را رها کنی، به هیچی قانع نیست و همه‌چیز را می‌شورد و می‌برد. باید دائماً مرز بگذارید و اندازه‌گذاری کنید. این اندازه‌گذاری‌ها همان قناعت است که جلویش را سد می‌کند. از این سد که می‌خواهد برود، می‌رسد به یک سد دیگر، از آنجا می‌رود، می‌رسد به سد دیگر. همین‌طور دائم شدّتش گرفته می‌شود. هرقدر موفّق شوید به حال‌گیری نفْس، بُرد کرده‌اید.

حضرت امام صادق (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) از پدر بزرگوارشان، امام باقر (سَلَامُ الله عَلَیه) روایت کردند که: «مَثَلُ الحَريصِ عَلَى الدُّنيا مِثلُ دودَةِ القَزِّ: كُلَّمَا ازدادَت مِنَ القَزِّ عَلى نَفسِها لَفّا كانَ أَبعَدَ لَها مِنَ الخُروجِ، حَتّى تَموتَ غَمّا؛[4] مَثَلِ حريص به دنيا، مثل كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر دور خود ببافد، خارج شدن از پيله بر او سخت‌تر مى‌شود تا آنكه از غصه مى‌ميرد».

یک مثال دیگر هم در روایات است. فرمودند حکایت دنیا و انسان حریص، حکایت آب دریا و آدم تشنه است که هیچ‌وقت سیراب نمی‌شود تا بترکد.

آدمی چو پیر شود، حرص جوان می‌گردد

آدمیزاده اگر در خط حبّ دنیا جلو رود، هرچه پیر می‌شود، حرصش جوان می‌شود. پیامبر اعظم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) فرمودند: «یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ؛[5] فرزند آدم‌ پیر می‌شود و هر چه‌ به سوی پیری می‌رود به‌ موازات‌ آن‌، دو صفت‌ در او جوان‌ می‌گردد: یکی حرص‌ و دیگری آرزوی دراز».

بنابراین حرص پایان‌ناپذیر است و متوقف نمی‌شود؛ یعنی کسی نگوید من جوان هستم، مشکلی ندارد؛ سنّم که بالاتر رفت، وضعم بهتر خواهد شد. از آنجا که حرص عامل بیماری‌های گوناگون جسمی و روانی است، انسان را جوان‌مرگ می‌کند. لذا انسان‌های قانع عمر طولانی دارند.

 

اهمیّت اصلاح سبک زندگی

امّا می‌رسیم به یک مطلب بسیار سنگین و مهم و خیلی تکان‌دهنده ، و آن اینکه امام صادق (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) فرمودند: «أُصُولُ الْکُفْرِ ثَلَاثَةٌ، اَلْحِرْصُ وَ الِاسْتِکْبَارُ وَ الْحَسَدُ، فَأَمَّا الْحِرْصُ فَإِنَّ آدَمَ (علیه السلام) حِینَ نُهِیَ عَنِ الشَّجَرَةِ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ أَکَلَ مِنْهَا وَ أَمَّا الِاسْتِکْبَارُ فَإِبْلِیسُ حَیْثُ أُمِرَ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَأَبَى وَ أَمَّا الْحَسَدُ فَابْنَا آدَمَ حَیْثُ قَتَلَ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ؛[6] اساس کفر سه چیز است؛ حرص، استکبار، و حسادت ورزیدن؛ حرص باعث شد تا حضرت آدم (علیه السلام) پس از نهی از خوردن میوه درخت ممنوعه به سراغ آن برود، اما استکبار سبب شد ابلیس پس از امر به سجده آدم از آن سرپیچی کند، و حسد سبب قتل یکی از فرزندان آدم به دست دیگری شد». این روایت اصول کفر را معرّفی کرده است تا به من و شما یادآوری کند که اگر در کسی این سه خصلت باشد، بر ایمان خودش بترسد؛ چون اینها ایمان را می‌سوزاند.

سبک زندگی خیلی مهم است، آن را دست‌کم نگیریم. حضرت زینب (سَلَامُ الله عَلَیهَا) به ابن زیاد فرمود: «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون؛[7] آنگاه فرجام كسانى كه بدى كردند [بسى‏] بدتر بود، [چرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به ريشخند مى‏گرفتند». یعنی عمل بد انسان را به اعتقاد بد، یعنی شرک و کفر، می‌رساند. حواسمان باشد! سبک زندگی از این جهت خیلی مهم است. مگر می‌شود با سبک زندگی رهای اشرافی‌گری افتاده‌ی در میدان تجمّل، به حیات طیّبه رسید؟

 

استفاده‌ی شیطان از میل به جاودانگی برای فریب انسان

در روایتی که خواندم، نکته‌ی دقیقی وجود دارد. شیطان آدم را با چه وسوسه کرد؟ با خلود. قرآن کریم می‌فرماید: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى؛[8] پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: «اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمى‏شود، راه نمايم؟».

چرا انسان فریب خورد؟ چون جاودانگی را می‌خواست و این خواسته از درونش می‌جوشید. جاودانگی جزء نیازهای اساسی و پایه‌ای فطری و ذاتی انسان است. شیطان راهش را پیدا کرد و از طریق جاودانگی آدم را به اشتباه انداخت. آدم از جنّةُ الِّقاء هبوط کرد. چهل شبانه‌روز ضجّه زد تا توبه‌اش پذیرفته شد.

فرزندان آدم نیز از همین راه فریب شیطان را می‌خورند؛ یعنی احساس می‌کنند بهره‌ و لذّتی که می‌برد، مانا است. شیطان در نگاه آدم تصرّف می‌کند؛ چون نمی‌تواند در آن واقعیّت تصرّف کند، و با این تصرّف به انسان القا می‌کند که نصیب تو از دنیا ماندگار است. حال آنکه دنیا دائماً به ما علامت می‌دهد که من نمی‌مانم. تصرّف شیطان در چشم آدم موجب می‌شود انسان نامانا را مانا ببیند. این همان توّهم است. اگر با چشم عقل بنگریم، می‌فهمیم که دنیا هم نمی‌ماند؛ لذا باید دنبال چیزی برویم که می‌ماند؛ بنابراین از دنیا عبور می‌کند و می‌رود سراغ عقبی، و پس از مدّتی سراغ مولا می‌رود.

شیطان با تصرّف در نگاه ما، موجب می‌شود واقعیّت‌ها را نبینیم. در واقع جلوی دید ما پرده می‌اندازد، پرده که انداخت، انسان فانی را باقی تصوّر می‌کند. این همان چیزی است که به سراب تعبیر می‌شود. قرآن کریم اعمال کفّار را به سراب تشبیه کرده و می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً، حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ؛[9] کسانی که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد، اما هنگامی که به سراغ آن می‌آید، چیزی نمی‌یابد، و خدا را نزد آن می‌یابد که حساب او را به طور کامل می‌دهد». آیه، وضعیّت کفّار را در منتها الیه دویدن حریصانه به دنبال دنیا نشان می‌دهد که در پایان، خدا را می‌بیند. چه زمانی است؟ لحظه‌ی مرگ است. آنجا خدای متعال پاداشش را می‌دهد. پاداشش حسرت ابدی است.

غرض آنکه شیطان این‌گونه در چشم ما تصرّف می‌کند تا قلیل را کثیر ببینیم. در این صورت انسان جان، جانان، عزّت، شرف، آزادگی، کرامت، رفقا، صفا، اخلاق، زن، بچه و در یک کلام، همه‌چیز را قربانی می‌کند تا به دنیا برسد. انسان تا به خلود نرسد، آرام نمی‌گیرد. من این جمله را از فیلسوف اسپانیایی، اونامانو،[10] خوانده‌ و آن را پسندیده‌ام. منتها شیطان فانی و باقی را در چشم ما جابه‌جا می‌کند.

 

خوشا به حال زاهدین

امیرالمؤمنین (عَلَیهِ السَّلَام) فرمود: «إِنَّ زُهْدَ الزَّاهِدِ فِى هَذِهِ الدُّنْيَا لَا يَنْقُصُهُ مِمَّا قَسَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِيهَا وَ إِنْ زَهِدَ وَ إِنَّ حِرْصَ الْحَرِيصِ عَلَى عَاجِلِ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لَا يَزِيدُهُ فِيهَا وَ إِنْ حَرَصَ فَالْمَغْبُونُ مَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الْآخِرَةِ؛[11] همانا بى رغبتى زاهد نسبت بدنيا، از آنچه خداى عزوجل برايش از دنيا قسمت كرده كاهش ندهد، اگر چه زهد ورزد، و حرص حريص بر شكوفه دنياى نقد، برايش افزونى نياورد، اگر چه حرص ‌زند. پس مغبون كسى است كه از بهره آخرت خود محروم ماند».

پس خوشا به حال زاهدین! منتها «وَ إِنْ زَهِدَ»، این تأکید است. خدا می‌داند اگر کسی این روایت را باور کند، کارش درست می‌شود.

مقابلش شخص حریص قرار دارد. «زَهره» یعنی شکوفه‌ی بهاری که عمر بسیار کوتاهی دارد. قرآن کریم نیز از این تعبیر استفاده کرده است: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى؛[12] و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنيا است تا ايشان را در آن بيازماييم ديدگان خود مدوز و [بدان كه] روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است».

امیرالمؤمنین (عَلَیهِ السَّلَام) روایت خود را با یک جمله زیبا جمع‌بندی کرده است: «فَالْمَغْبُونُ مَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الآخِرَةِ» مغبونِ بیچاره‌ی بدبختِ روسیاهِ فلک‌زده کسی است که با غفلت‌ها نصیب خودش را از آخرت که حیات جاودانی است، از دست دهد و خود را محروم کند. نظام و دستگاه محاسباتی ما غلط است. دستگاه محاسباتی اگر خراب شود، همه‌چیز خراب می‌شود. رفتارها و مواجه‌های ما اشتباه است، چون دستگاه محاسباتی ما غلط است.

 

عوامل تشدیدکننده حرص

راجع‌به کلمه‌ی «هَيَجَانُ الْحِرْص»، گفتیم که هیزم خشک ریختن در آتش است. گفتیم که بعضی وقت‌ها هم نفت است و بعضی وقت‌ها هم بنزین. امّا چیزی که از روایات استفاده کردیم، این چند کلمه جدّی است.

 

1. توهّم داشتن عمری طولانی

یکی اینکه دائم به خودمان بگوییم: حالا حال‌ها هستیم. این تفکر به آتش حرص می‌دمد، یا به آن هیزم می‌ریزد.

 

2. آرزوهای طولانی

دو، آرزوهای دور و دراز است که محصول عامل اوّل است. آرزوهای دور و دراز، با موضوع دنیا؛ چه در جاهش، چه در مالش، چه در شهواتش.

 

3. نگاه به اهل دنیا

سه، نگاه به دنیاداران و بالادستی‌ها است که ذیل آیه «لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ» قرار می‌گیرد.

 

4. حسد

آخرین آنها، حسد است؛ یعنی یک نوع رقابت منفی. رقابت منفی آتش حرص را دائم شعله‌ور می‌کند.

 

نکته‌ی پایانی

در دعای چهاردهم صحیفه، امام (علیه السلام) می‌فرماید: «وَ مَنْ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ». انسان باید از حریص هم به خدا پناه ببرد؛ و از اینکه موضوع حرص کسی قرار گیرد.

امام حسین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) از کربلا فقط یک نامه نوشته که یک خط هم بیشتر نیست. پیام آن نامه این است: اگر می‌خواهید دنیا را آن‌گونه که هست ببینید، با چشمان حسین (عَلَیهِ السَّلَام) تماشا کنید. نامه خطاب به محمّد حنفیه است. براساس جستجوهای من، امام حسین (عَلَیهِ السَّلَام) از کربلا فقط یک نامه نوشته، آن هم یک خط است: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم، أَمَّا بَعْد، فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ وَ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلَام‏». گویا دنیا هرگز نبوده، و هر چه بوده آخرت بوده.

تفسیر این عبارت در مجلس ابن زیاد است. اینها روضه نیست، مدال افتخار است بر سینه‌ی شیعه برای همیشه‌ی تاریخ. زینب (سَلَامُ الله عَلَیهَا) در جواب ابن زیاد که گفت: دیدی خدا با شما چه کرد؟ فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلاً»؛ زینب با نگاه حسین جوابش را داد و تمام تاریخ را مبهوت خودش کرد. زینب (سَلَامُ الله عَلَیهَا)، بر قلّه‌ی عرفان ناب است؛ زیرا تربیت‌شده‌ی دامان علی و زهرا است (سَلَامُ الله عَلَیهِمَا).

اگر کسی می‌خواهد راه میانبر برای نجات را طی کند، باید خود را به سفینه‌ی حسین برساند؛ یعنی به تربیت حماسی و جهادی؛ همانی که آقا فرمودند این دفاع مقدّس گنجی است که می‌تواند تمام تاریخ ما را اداره کند. باید به آنجا پناه برد. نگاه‌های منفعل نجات‌بخش نیست. بنا به فرموده‌ی امام ششم مؤمن دو ویژگی دارد که هر دو هم حرص است؛ یک «حِرصٌ فِی فِقْهٍ»؛ دو، «حِرْصٌ فِی جِهَادٍ». مؤمن در فهم و علم حریص است. جالب آنکه حرص جهادی هم دارد. مؤمن با اقدام علمی، مطالعاتی، معنوی، فرهنگی، سیاسی، جهادی، به مصاف دشمن می‌رود. این آن نگاه جهادی است. محصول این حرص، عزّت، حریّت، آزادگی، سربلندی و شجاعت است.

خدایا تو را قسم‌ می‌دهیم به عرفان زینب، به صبر زینب، به عظمت زینب، به نور زینب، به عبادت زینب، به شجاعت زینب، به کرامت زینب کبری (صَلَوَاةُ الله وَ سَلَامُهُ عَلَیهَا)، دنیا را در نگاه ما کوچک و حقیر قرار بده.

تو را قسم‌ می‌دهیم به حقیقت آن بزرگوار، ما را از مخاطرات حرص حفظ بفرما.

تو را سوگند می دهیم به حقیقت زینب کبری، روح حماسه، جهاد، سلحشوری و عزّت‌خواهی و آزادی‌خواهی را در ما زنده بدار.

تو را قسم‌ می‌دهیم به زینب کبری (صَلَوَاةُ الله وَ سَلَامُهُ عَلَیهَا)، شهادت در راه خودت را نصیب همه‌ی ما بفرما.

قسمت می‌دهیم به حقیقت زینب کبری، اسلام، مسلمین، جمهوری اسلامی، نظام اسلامی، رهبر عزیزمان، عزت روزافزون کرامت بفرما. دشمنان اسلام، آمریکای جهان‌خوار، رژیم صهیونیستی، انگلیس خبیث، داعش پلید، آل صعود ملعون، بیش از این خوار و ذلیل و منکوب بفرما. ارواح مطهّر شهدا، امام راحل، شهدای عزیز هفت تیر، از ما راضی بفرما. موانع ظهور امام زمان ما مرتفع بفرما. ما را جزء بهترین یاران آن حضرت قرار بده.

 



[1] . شیخ عباس قمی، سفينة البحار، مادّة حرص.

[2] . نساء: 77.

[3] . آمدی، غررالحكم، ص393.

[4] . تحفة الأولياء (ترجمه اصول كافی)، ج‏3، ص747.

[5] . ورّام‌ ابن‌ أبی فراس‌، تنبیه‌ الخَواطر و نُزهة‌ النَّواظر، (طبع‌ سنگی)، ص‌204.

[6] . کلینی، کافی، ج2، ص 289.

[7] . روم: 10.

[8] . طه: 120.

[9] . نور: 39.

[10] . میگل د اونامونو مقاله‌نویس، رمان‌نویس، شاعر، نمایشنامه‌نویس و فیلسوف اسپانیایی است. در ۲۹ سپتامبر ۱۸۶۴ به دنیا آمد و در ۳۱ دسامبر ۱۹۳۶ درگذشت.

[11] . کلینی،‌ كافى، ج3، ص195، روايت 6.

[12] . طه: 131.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *