متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۴» 1396/10/18


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۴»
اگر انسان از قرآن دور شود، یکی از چیزهایی که از دست می‌دهد، صلاح ظاهر است. صلاح ظاهر یک بنیان و اساس است که انسان با آن می‌تواند به مراحل بالاتر هم دست یابد. چه کسی گفته است اگر دل را درست کنیم، همه‌چیز درست می‌شود؟! ظاهر و باطن دست‌دردست هم دارند و خدای متعال، صلاح ظاهر و باطن را از مؤمن می‌خواهد. اتفاقاً صلاح ظاهر، مقدمه‌ای برای رسیدن به صلاح باطن است. این موضوع راهگشا و خیلی کمک‌کننده است.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَدِمْ بِالْقُرْآنِ صَلَاحَ ظَاهِرِنَا وَ احْجُبْ بِهِ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ عَنْ صِحَّةِ ضَمَائِرِنَا وَ اغْسِلْ بِهِ دَرَنَ قُلُوبِنَا وَ عَلَائِقَ أَوْزَارِنَا وَ اجْمَعْ بِهِ مُنْتَشَرَ أُمُورِنَا وَ أَرْوِ بِهِ فِي مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَيْكَ ظَمَأَ هَوَاجِرِنَا وَ اكْسُنَا بِهِ حُلَلَ الْأَمَانِ يَوْمَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ فِي نُشُورِنَا».

 

راه دستیابی به عجایب قرآن

در بخش قبلی، امام (علیه السلام) راه باریافتن به عجایب قرآن و درک حقایق قرآنی را کسب طهارت باطنی دانستند و معلوم شد یکی از اهداف اصلی طهارت قلب و صفای درون و سبک‌باری از وِزْر گناه، دستیابی به عجایب قرآن و فهم آنها است.

انسان باید برنامه‌ی جدی برای خودسازی و تحصیل صفای باطنی و استغفار و سبک کردن بار گناه داشته باشد تا در نتیجه‌ی آن به مقام فهم عجایب قرآن برسد.

عجایب قرآن پرده‌های درونی قرآن است که برای مواجهه‌ی با آن باید انسان از پرده بیرون بیاید. اگر عقل ما از پرده‌ی جهالت و نفس ما از پرده‌ی ضلالت بیرون بیاید و روح ما از حجاب‌ها خارج شود، آن زمان است که جمال قرآن کریم رونمایی می‌شود.

اینْ مقصد اولیا در سیر منازل است و هدف آنان، تماشای جمال قرآن کریم است.

این طهارت و صفای ضمیر و سبک‌باری و اصلاح معایب درونی و رفع حجاب‌ها، به‌ واسطه‌ی قرآن کریم اتفاق می‌افتد. پس برای خروج از ظلمات باید به محضر قرآن برویم و مقصد ما در این تشرّف این باشد که به آبروی قرآن و به بارش باران مغفرت الهی در محضر قرآن، به طهارت دست یابیم تا بتوانیم دوباره قرآن را بفهمیم و بشناسیم.

آن حقایق این‌قدر عظیم و بزرگ هستند که اگر طلوع کنند، این عالم تحملش را ندارد. خداوند، نماد تحمل را که کوه‌ها هستند، مثال می‌زند و می‌گوید: «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ؛[1] اگر اين قرآن را بر كوهى فرومى‏فرستاديم، يقيناً آن [كوه] را از بيم خدا فروتن [و] ازهم‌پاشيده مى‌ديدى».

باید به عنایات اولیا توسل کنیم و مدد بگیریم و کمک بخواهیم تا آنان که مخاطب حقایق و عجایب قرآن و امین خدای متعال هستند، ما را یاری کنند. لذا این فراز با صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم السلام) شروع می‌شود. ما آنان را واسطه قرار می‌دهیم و با کمکِ آنان می‌خواهیم از قرآن کریم کمک بگیریم و از حقایق آن بهره‌مند شویم.

 

اصلاح ظاهر، شرط اول اصلاح باطن

حال اولین درخواست ما این است: «وَ أَدِمْ بِالْقُرْآنِ صَلَاحَ ظَاهِرِنَا». افراد مؤدب به تربیت اسلامی و الهی، از صلاح ظاهر بهره‌مند هستند؛ یعنی از نظر اعمال و رفتار، ظاهرشان آراسته است. اینکه انسان به لحاظ ظاهر، چه از جهت سیما و چه از نظر لباس و چه از نظر آداب و چه از نظر اعمال ظاهری، مؤدب به آنچه مورد نظر شارع است باشد، موضوعیت دارد و نوعِ مؤمنان از آن بهره‌مند هستند. ما باید این را به عنوان یک پایه و مبنا حفظ کنیم.

اگر انسان از قرآن دور شود، یکی از چیزهایی که از دست می‌دهد، صلاح ظاهر است. صلاح ظاهر یک بنیان و اساس است که انسان با آن می‌تواند به مراحل بالاتر هم دست یابد. چه کسی گفته است اگر دل را درست کنیم، همه‌چیز درست می‌شود؟! ظاهر و باطن دست‌دردست هم دارند و خدای متعال، صلاح ظاهر و باطن را از مؤمن می‌خواهد. اتفاقاً صلاح ظاهر، مقدمه‌ای برای رسیدن به صلاح باطن است. این موضوع راهگشا و خیلی کمک‌کننده است.

زبانی که آراستگی ظاهر (به معنای موسعش) و صلاح ظاهر را مخدوش می‌کند، زبان شیطان است. چنانچه کسی به زی و شیوه‌ی کفار لباس بپوشد، محال است به صلاح باطن دست پیدا کند. دشمنان برای مخدوش کردن جامعه‌ی مؤمنان که نوعاً به ظواهر ایمانی آراسته هستند و تیتر شخصیتی‌شان مثبت است، در این موارد شبهه ایجاد می‌کنند.

امام (علیه السلام) خدای متعال را به قرآن قسم می‌دهد و قرآن را به یاری می‌طلبد و از آیات کریمه‌ی قرآنی مدد می‌گیرد و می‌خواهد که صلاح ظاهر در ما تثبیت شود. «أدم» به معنای ثبِّت و دوام داشتن و امتداد است. حضرت فرض گرفته‌اند که مؤمنان به صلاح ظاهر آراسته هستند. کسی می‌پرسید: کشف عدالت برای اقتدای نماز چگونه است؟ در این‌گونه موارد می‌شود به حُسن ظاهر اکتفا کرد و حُسن ظاهر کشف از صلاح باطنی شخص می‌کند، و دیگر وظیفه‌ی تحقیق و بررسی نداریم. همین‌که شخص اهل نماز و مسجد و صلاح است، کفایت می‌کند و می‌شود به آن تکیه کرد.

 

حفظ باطن در پرتو قرآن مسیر می‌شود

صلاح ظاهر خیلی مورد اهتمام خدای متعال است و نباید از آن غافل شد؛ اما نباید به آن اکتفا کرد.

در ادامه حضرت یک جمله برای صلاح ظاهر فرموده‌اند و چهار جمله برای صلاح باطن. آنچه مربوط به صلاح باطن و غنی‌سازی درون و پربار بودن ملکوت شخصیت انسان است، چندین برابر اهمیت دارد.

مؤمن به صلاح ظاهر بسنده نمی‌کند و صلاح ظاهر برای او مقدمه و وسیله است. اصل مسئله صلاح باطنی است. حضرت از اینجا آغاز می‌کنند و از خدا می‌خواهند که به مدد و هدایت قرآن کریم، از اینکه سلامت درونی بر اثر وسوسه‌ها آسیب ببینند، حفظ شوند؛ لذا به خداوند عرضه می‌دارند: «وَ احْجُبْ بِهِ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ عَنْ صِحَّةِ ضَمَائِرِنَا».

تعبیری که برای باطن در اینجا استفاده شده، ضمیر است. وساوس نیز جمع وسوسه است. نوعاً وسوسه‌ها نفوذکننده هستند و به صورت پنهانی و ظریف و از طریق خیال و وهم، وارد محیط درونی ما می‌شوند. دروازه‌ی ورود وسوسه‌ها خیال است. اگر کسی آنجا را صیانت کند، می‌تواند به جایی برسد. نفوذ وسوسه‌ها به صورت غیرمحسوس و غیرآشکار است و قلب انسان (ضمیر) را هدف قرار می‌دهند. صحت هم دقیقاً نقطه‌ی مقابل مرض است. جالب است که حضرت برای شما سلامت درون را فرض گرفته‌اند؛ یعنی حداقل رتبه‌ای از صحت ضمیر و سلامت روان را در شما مفروض گرفته‌اند و می‌فرمایند: خدایا! به مدد قرآن و هدایت آن، سلامت ضمیر مرا در برابر وسوسه‌های شیاطین جن یا انس یا نفس اماره، حفظ کن.

آلودگی‌های درونی، محرومیت‌های بزرگ در پی دارد. اگر انسان به مرض نفاق یا شک یا ریا مبتلا شود، محرومیت‌های بزرگی برایش ایجاد می‌شود. خطورات از همین قبیل است و اگر به آنها میدان داده شود، ضمیر انسان را آلوده می‌کنند و آنجا مستقر می‌شوند؛ به‌گونه‌ای که آلودگی وضعیت ثابت شخص می‌شود و فضای درونی او با آلودگی انس می‌گیرد. قرآن می‌گوید برخی به‌قدری آلوده می‌شوند که گناهان، آنانآنانا را در بر می‌گیرد: «مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ؛[2] كسى كه بدى به دست آورد و گناهش او را در ميان گيرد، پس چنين كسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود».

اینکه حضرت فرمودند چشم خود را مواظبت کنید، به این دلیل است که اگر صحنه‌ی شهوت‌انگیز از چشم شما عبور کرد، مستقیم به قلب شما نفوذ می‌کند و آنجا را آلوده می‌سازد. نگاه حرام تیر مسموم شیطان است[3] که مستقیماً به قلب شما اصابت می‌کند.

ضمیر ما محل اتصال ما به ملکوت عالم است و خط تماس ما با باطن عالم، قلب و باطن ما است. اگر این باطن صحیح باشد و بینایی و شنوایی مناسب داشته باشد، می‌تواند جلوه‌های ملکوتی را مشاهده کند و نغمه‌های ملکوتی را بشنود. اگر قلب کسی بیمار شود، یعنی اعضا و جوارحی که زمینه‌ساز انس با ملکوت عالم است، ازدست‌رفته و معیوب خواهد بود. چنانچه گوش قلب کسی مریض باشد، محرومیت‌های غیرقابل شمارشی خواهد داشت.

حضرت فرض گرفته‌اند که درون شما صحیح است، حال باید از قرآن کریم مدد بگیریم تا این صحت صیانت شود و دچار بیماری نشود.

اگر واقعاً به محضر قرآن برویم و آن را بفهمیم و با اشتیاق سراغ آن برویم و ادب مع القرآن را رعایت کنیم، یکی از برکاتش این خواهد بود که صحت فعلی ضمیر ما حفظ می‌‌شود. قرآن ذکر است و صیانت می‌دهد و به برکت آن، انسان سریع خطر را درک می‌کند و می‌تواند از آن دوری کند یا خود را از تیررس وسوسه‌ها کنار بکشد. اگر مقدّمات یک معاشرت ناسالم شروع شد، به برکت قرآن کریم، انسان سریعاً خود را کنار می‌کشد؛ چراکه می‌داند در ادامه صحت درونش دچار مشکل خواهد شد.

دوستان خیلی مراقب محیط‌های وسوسه‌انگیز باشند و این را هم بدانید که افراد با هم فرق می‌کنند و تیر‌ها برای انسان‌های مختلف، متفاوت هستند. با تقویت انس خود با قرآن کریم، می‌توانید خود را حفظ کنید.

این جمله‌ی حضرت (علیه السلام) ناظر به این بود که صحت ضمیر ما، هر مقدار که هست، حفظ شود و آن را از دست ندهیم.

در جمله‌ی بعدی بیان می‌شود: «وَ اغْسِلْ بِهِ دَرَنَ قُلُوبِنَا وَ عَلَائِقَ أَوْزَارِنَا»؛ از خدای متعال می‌خواهیم که بتوانیم با حمام قرآن به صفای برتر دست پیدا کنیم.

حضرت در مورد ظاهر یک جمله فرمودند اما در مورد درون تعابیر مختلفی بیان داشتند که هر یک در مورد بخشی از نیاز‌های درونی ما است.

واژه‌ی «درن» به معنای چرک است. در گام اول باید مراقب باشیم دل به وسوسه‌ها مبتلا نشود. اما چنانچه مبتلا شد، گام دوم آن است که آن مقداری را که کثیف شده است، در محضر قرآن پاکیزه کنیم. «علائق» هم به معنای بار‌ها و اوزاری است که مانند بار اضافه به دست و پای دل ما بسته شده و از جنس خباثت و کثیفی و نجاست درونی است. ویژگی‌اش این است که انسان را سنگین می‌کند و امکان اعتلا و رشد و پرواز را از او می‌گیرد.

 

یک آیه نیز برای اصلاح درون کافی است

پاکسازی فقط کارِ خود قرآن کریم است. در محضر قرآن با خدای متعال سخن می‌گویید و خدا با شما سخن می‌گوید. بنابراین هر یک از این آیه‌ها به‌تنهایی برای اصلاح ما کافی است. برای مثال به آیاتی اشاره می‌کنیم که در مورد سه نفری است که در جریان جنگ تبوک تخلف کردند. قرآن کریم می‌گوید کارشان به جایی رسید که نه‌فقط سینه‌ی آنان تنگ شد، بلکه زمین با این بزرگی، برای آنها تنگنا شد و دیگر نمی‌توانستند نفس بکشند. به بیابان رفتند و از اهل و عیالشان فاصله گرفتند. کارشان به جایی کشید که از یکدیگر فاصله گرفتند. قرآن کریم وقتی می‌خواهد حال این افراد را برای شما توضیح دهد، می‌گوید: «ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا؛[4] پس [خدا] به آنان [توفيق] توبه داد تا توبه كنند». اگر آنها در مقام اصلاح رابطه‌ی خود با خدای متعال برآمدند، به خاطر آن است که خدای متعال این آتش را در آنها روشن کرد و او است که اینها را می‌خواهد. اقبال خدای متعال، اولین منزل از منازل توبه است و اساساً توبه از آنجا آغاز می‌شود که مولی روی خوش نشان می‌دهد. این اقبال باعث می‌شود شخص به هیجان بیاید، اشک بریزد و شعله‌ی درونی‌اش روشن شود.

ممکن است این آیه‌ی کریمه را به عنوان یک حکایت تاریخی بخوانید و از کنار آن بگذرید؛ اما یک وقت ممکن است به این آیه عنایت داشته باشید و لطایف آن را دریافت کنید و این است که انسان را آتش می‌زند. حمام قرآن که مورد اشاره قرار گرفت، همین است.

گاهی خدای متعال با اسامی خودش، این شعله را در انسان برمی‌افروزد. مخصوصاً اسم‌های دوگانه چنین کاری با انسان می‌کند؛ نظیر آنجا که در سوره‌ی نور می‌فرماید: «تَوَّابٌ حَكِيمٌ؛[5] توبه‏‌پذير سنجيده‏‌كار».

اگر فضل و اقبال خدا نباشد، مگر کسی می‌تواند پاک شود و به مقام طهارت درون و شکوفایی درونی برسد؟! خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا؛[6] و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ‌كس از شما پاك نمى‌شد». این آیه که یک قاعده است و استثنا ندارد، می‌خواهد بگوید چشم خود را باز کنید و ببینید که چطور در احاطه‌ی فضل خدا قرار گرفته‌اید.

یکی از دوگانه‌هایی که خیلی راهگشا است، دوگانه‌ی «رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛[7] رئوف و مهربان» است و دیگری «قَرِيبٌ مُجِيبٌ؛[8] نزديك [و] اجابت‏‌كننده».

اگر انسان با قرآن کریم انس پیدا کند و مفاهمه داشته باشد، برکات فراوانی پیدا می‌کند که یکی از آنها همین غسل است. ماجرای مشهور فضیل را شنیده‌اید که در دل شب، در آن وضعیت خاص، این آیه‌ را تلاوت می‌کرد: «أَلَم‌ْ يَأْن‌ِ لِلَّذِين‌َ ءَامَنُوَّاْ أَن تَخْشَع‌َ قُلُوبُهُم‌ْ لِذِكْرِ اللَّه‌ِ وَ مَا نَزَل‌َ مِن‌َ الْحَق‌ِّ؛[9] آيا براى كسانى كه ايمان آورده‏اند، هنگام آن نرسيده كه دل‌هايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده، نرم [و فروتن] گردد؟». همین یک آیه کافی است که شخص را از حضیض جهنم به اوج بهشت ببرد.

 

پاکسازی‌های قرآنی، دفعی و تدریجی است

پاکسازی‌های قرآنی، هم دفعی و هم تدریجی است. زمینه‌هایی را می‌سازد که شخص در یک لحظه به طهارتی می‌رسد که سعادتِ شهادت را پیدا می‌کند. ما نمونه‌های این پاکسازی لحظه‌ای را در جنگ دیده‌ایم. این ایام، ایامِ کربلای پنج است، در آن عملیات در یک لحظه برخی رزمندگان به مقام طهارت می‌رسیدند و صفای باطن پیدا می‌کردند، به نحوی که دیگر یک لحظه نباید در معرض آلودگی قرار می‌گرفتند؛ لذا خریدارشان خدای متعال می‌شد و به فیض شهادت می‌رسیدند.

نتیجه‌ی سخنان امشب این شد که صلاح ظاهرمان را که مربوط به انتظام عملی و سیمایی و رفتاری است، باید از قرآن کریم دریافت کنیم. صلاح ظاهر اهمیت دارد، ولی صلاح و صفای باطن چند برابرِ آن مهم است و همه‌ی اینها را می‌توان از رهگذر قرآن کریم به دست آورد.

 



[1]. حشر: 21.

[2]. بقره: 81.

[3]. کلینی، كافی، ج5، ص559.

[4]. توبه: 118.

[5]. نور: 10.

[6]. همان: 21.

[7]. حج: 65؛ نور: 20؛ حشر: 10.

[8]. هود: 61.

[9]. حدید: 16.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *