شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا 1392/11/20



شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، برنامه یاد خدا
حجت الاسلام و المسلمین حاج علی اکبری در برنامه یاد خدا به بیان ابعاد دیگری از حق زبان بر انسان مؤمن پرداختند و آثار سخن نیک را بررسی کردند.


* بانوی شفاعت‌کننده

فرا رسیدن سال‌روز رحلت حضرت فاطمه معصومه (صلواة الله و سَلامُهُ عَلیها) را به همه‌ی عزیزان تسلیت می‌گویم. حضرت فاطمه‌ی معصومه (صَلَواةُ الله وَ سَلامُهُ عَلیها) از شرف نسبت به خاندان پیامبر بهره‌مند هستند که شرافتی بس بزرگ است. ایشان فرزند شایسته‌ی حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیهما السّلام) هستند. همچنین فرزند امام، خواهر امام و عمّه امام هستند که در زیارت‌نامه‌ی ایشان هم همین تعابیر وجود دارد و اینکه میوه‌ای از درخت پاک نبوّت و امامت هستند. در عین حال دارای مقامات علمی، عرفانی و معنوی بسیار بسیار بالا و والایی هستند که در بین کسانی که به شرف امام‌زادگی مشرّف هستند، حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها) مقام مَنیع و جایگاه بسیار رفیعی دارند. همین تعبیری که از حضرت رضا (علیه الصّلاةُ وَ السَّلام) درباره‌ی این بانوی بزرگ است و آن بانوی آسمانی را به عنوان «معصومه» معرّفی می‌کنند، نشان‌دهنده‌ی عظمت ایشان است. اهل ‌معرفت و دقّت می‌دانند که در سخن حجّت خداوند و در تعبیر امام (علیه الصّلاةُ وَ السَّلام) حقیقتی نهفته است؛ یعنی اشاره دارد به مقام شامخ عصمت این بانوی بزرگ. یعنی نصیب بسیار بالایی دارند از مقام شامخ عصمت. البته با رتبه‌ای که ما در عصمت برای امام (علیه الصّلاةُ وَالسَّلام) قائلیم، فاصله دارد؛ ولی طبعاً در همسایگی عصمت الهی و بهره‌مند از این جایگاه شایسته قرار دارند.

ائمّه‌ی هدی (عَلیهِمَ السَّلام) پیش از ولادت این بانوی بزرگ، به ولادت این بانوی گرامی و عزیز بشارت داده‌اند. در روایتی سخن از مقام شامخ شفاعت آن حضرت است و در تعبیر شفاعت هم سخن از شفاعت گسترده است که درباره‌ی این بانوی بزرگ فرمودند به شفاعت او همه‌ی شیعه می‌توانند به بهشت بروند. خیلی مقام بزرگی است. این همان «مقام محمود» است. به شفاعت حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلامُ الله عَلیها) همه‌ی شیعیان می‌توانند بهشتی شوند. یعنی حکایت از ظرفیّت عظیم معنوی و وسعت روحانی این بانوی بزرگ دارد و نصیب و بهره‌ی فراوانی که از حقایق ملکوتی دارند که می‌توانند کم و کاستی‌های اعمال و رفتار دوستانشان را ترمیم کنند. حضـرت امام جعفـر صادق (علیه السلام) درباره‌ی مقام شفاعت آن حضرت فرمودند: «تدخل بشفاعتها شيعتی الجنه باجمعهم؛[1] با شفاعت او همه‌ی شيعيان من وارد بهشت مى‌شـوند». در روایت تعبیر «بِاَجمَعِهِم» دارد؛ یعنی همه‌ی شیعه می‌توانند زیر سایه‌سار شفاعت این بانوی بزرگ بهشتی شوند. این روایت حکایت از آن مقامات معنوی و عرفانی آن حضرت دارد.

حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلامُ الله عَلیها) از دانش بسیار گسترده‌ای بهره‌مند بودند؛ چنان‌که در بعض از روایات است که در سنین کودکی پاسخگوی سؤالات بسیار مهمّی از سوی شیعیان بودند. در ماجرایی نقل شده است که کسانی مراجعه کرده بودند به خانه‌ی حضرت موسی‌بن‌جعفر (عَلیهما السّلام) برای اینکه با امام دیدار کنند و از امام (علیه السّلام) سؤالاتشان را بپرسند. حضرت (علیه السّلام) در منزل تشریف نداشتند و گویا مسافرت بودند. مراجعین از اینکه موفّق نشدند پاسخ سؤال‌هایشان را دریافت کنند، ناراحت شدند. حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلامُ الله عَلیها) سؤالات آنها را دریافت کردند و پاسخ مبسوط برای آنها نوشتند و در اختیارشان گذاشتند. این جماعت ناباورانه پاسخ‌ها را دریافت کرده بودند. گویا اطمینان قلبی برایشان پیدا نشده بود. با اینکه از بیت امام پاسخ را دریافت کردند، چون یک دختر نوجوان، حدود هفت یا هشت ساله، به سؤالاتشان پاسخ گفته بود، برایشان عجیب و باورکردنی نبود. در مسیر بازگشت با کاروان امام (علیه الصّلاةُ وَ السَّلام) مواجه ‌شدند. پیک خجسته‌ای به آنها خبر می‌دهد که در این کاروان، حجّت خدا، حضرت امام کاظم (علیه الصّلاةُ وَ السَّلام) حضور دارند. شادی سراسر وجودشان را فرا ‌گرفت. به آرزویشان رسیدند؛ هم دیدار امام، هم پرسش سؤال‌ها، و هم حل یک معمّای جدید که دختر نوجوانی توانسته به این سؤالات پاسخ بدهد و آیا این پاسخ‌ها دقیق و مورد قبول امام (علیه الصّلاةُ وَ السَّلام) هست یا نه؟ بعد از دیدار با امام (علیه السّلام)، ماجرای خودشان را نقل و آن پاسخ‌ها را تقدیم کردند. امام (علیه السّلام) بعد از رؤیت پاسخ‌ها همان جمله‌ای را درباره‌ی فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها) به زبان جاری کردند که پیش از آن، پیامبر اعظم (صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ وَ سَلَّم) درباره‌ی دختر گرامی‌شان، بانوی یگانه‌ی هستی، حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلامُ الله عَلیها) فرموده بودند. آن حضرت فرمودند: «فِداها اَبوها»[2] به سؤالات استوار و دقیق پاسخ گفته شده بود.

حضرت فاطمه‌ی معصومه (سَلامُ الله عَلیها) از مقام شامخ محدّثی بهره‌مند هستند و احادیث بسیار زیبایی مخصوصاً در موضوع امامت و ولایت از این بانوی بزرگ نقل شده است. دامنه‌ی سخن درباره‌ی آن حضرت طولانی است. همین‌قدر باید بگوییم که خوشا به حال ملّت ایران که از پیِ خورشید امامت و ولایت که در آسمان میهن ما طلوع کرد و کشور ما را نورانی کرد برای ابد و برای همیشه، یعنی حضرت شَمسُ الشُّموس، علی‌بن‌موسی‌الرّضا (عَلیهِ آلافُ التَّحیَّةِ وَ الثَّنا)، ماه آسمان کشور ما هم با حضور حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها) طلوع کرد و قلب جامعه‌ و مرکز کشور ما را روشن کرد و ما به این ترتیب، دومین حرم اهل‌بیت (علیهم السّلام) را بر اساس همان وعده‌ها در قم داریم. در ادامه‌ی این بشارت‌ها بود که گفتند در این خطّه بانویی به خاک سپرده می‌شود که مزار او زیارتگاه شیعیان است و اگر کسی به زیارتش نائل شود، بهشت برای او واجب می‌شود.[3]

من با یک جمله عرضم را در طلیعه‌ و آغاز سخن به سرانجام می‌برم که ما امروز شاهد ایّام دهه‌ی مبارکه‌ی فجرمان هستیم؛ یادآور بزرگ‌ترین نهضت و تحوّل الهی در روزگار ما؛ چراکه در این ایّام و در ۲۲ بهمن رونمایی شد از هویّت الهی و دینی و مکتبی و علوی و فاطمی ملّت ایران، و ملّت ما در این ایّام خود گمگشته‌ی خودشان را کشف کردند. به خودشان بازگشتند، به هویّت خودشان رسیدند و از پی آن خوداکتشافی و خودیابی، هر روز ثمرات و میوه‌های شیرین تازه‌ای برای ملّت عزیز ما حاصل می‌شود. باید یادمان بیاید که این تحوّل بزرگ الهی که در زمان ما رخ داده، در حقیقت در تبار و هویّتی ریشه دارد که بخش عمده‌ای از آن را مدیون حضرت فاطمه‌ی معصومه (سَلامُ الله عَلیها) و قم مقدّس و شکل‌گیری حوزه‌ی بزرگ دینی در پیرامون مضجع تابناک آن حضرت هستیم. امیدواریم که بخش‌های تکمیلی‌ روایات اهل‌بیت (عَلیهمُ السّلام) را هم ببینیم که بشارت‌های تکمیلی دارد از اینکه قم صادرکننده‌ی معارف الهی به عالم خواهد بود.

درورد خداوند و فرشتگان و پیامبران و اولیای الهی بر روح مطهّر حضرت فاطمه‌ی معصومه (سَلامُ اله عَلیها)، یادگار گرامی حضرت زهرا در بین ما و دفتر نمایندگی فاطمه‌ی زهرا (صَلَواةُ الله وَ سَلامُهُ عَلیها) در کشور عزیزمان.

 

* آفات و آسیب‌های زبان

موضع بحث حقّ زبان بود. امام (علیه الصّلاةُ وَ السَّلام) پنج حق را مطرح کردند. ما جلسه‌ی گذشته حقّ اوّل را توضیح دادیم. عین متن رساله‌ی حقوق این است: «وَ أَمّا حَقّ اللّسَانِ فَإِكْرَامُهُ عَنِ الْخَنَا» معلوم شد کلمه‌ی «الخَنا» هم در بر گیرنده‌ی زشتی‌های ظاهری است و هم شامل زشتی‌های باطنی سخن می‌شود. در واقع هم شامل کلمات زشت و رکیک می‌شود، مثل فحش و ناسزا، هم شامل کلماتی می‌شود که ممکن است به حسب ظاهر رکیک نباشند، ولی در بر گیرنده‌ی معانی زشتی باشند و آسیب‌های جدّی‌ای داشته باشند. تعبیر «الخَنا» شامل همه‌ی اینها می‌شود. بیان زیبای امام سجّاد (علیه الصّلاةُ وَ السَّلام) این بود که زبان ما خیلی گرامی‌تر و ارجمندتر و قیمتی‌تر از آن است که بخواهد به گفتار ناپسند آلوده بشود.

در ادامه‌ی بحث جلسه‌ی گذشته یک نکته‌ای را تکمیل می‌کنم و می‌رویم سراغ حقّ دوم.

در جلسه‌ی گذشته، راجع‌به فحش و ناسزا و دشنام و آثار بسیار بدی که دارد، کینه‌هایی که تولید می‌کند، اختلافاتی که درست می‌کند، آتش فتنه‌ای که روشن می‌کند، صحبت کردم و معلوم شد به نصّ کلمات معصومان (علیهم السّلام)، انسان زشت‌گو از بهشت محروم است. این قبیل کلمات عوارض عجیب و غریبی به همراه دارد.

گاهی ممکن است کلمات به حسب ظاهر زشت و رکیک نباشند و فاقد ظاهر ناپسند باشند؛ اما باطن و ملکوتشان از هر زشتی زشت‌تر و از هر کریهی کریه‌تر باشد. باید مراقب آنها هم باشیم.

یک فهرست طولانی در برابر ما قرار دارد که به‌ عنوان آفات زبان و آسیب‌های سخن و روابط گفتاری شناخته شده است. در قرآن‌کریم و در کلمات اولیای خدا به آنها اشاره شده است. من چند نمونه‌اش را فهرست می‌کنم و بیشتر قواعد را بر اساس سخن امام (علیه السّلام) عرض می‌کنم. عزیزان توقّع نداشته باشند تفصیل مطالب را بگویم. مثل خود همین رساله‌ی نورانی، بیشتر آن قواعد و اصول را یادآوری می‌کنیم، منتها به‌ عنوان شاهد مثال نمونه‌هایی را عرض می‌کنیم.

در سوره‌ی مبارکه‌ی نور، آیه‌ی پانزدهم در ادامه‌ی ماجرای معروفی که به ‌عنوان «اِفک» شناخته می‌شود، یعنی تهمت و بهتان؛ مسئله‌ی زشت و سخن ناصوابی درباره‌ی یکی از همسران پیامبر مطرح شده بود که اینجا و آنجا، زبان‌به‌زبان منتقل می‌شد. اصلش ناپسند و زشت و تهمت، و ترویجش گناه روی گناه است؛«ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ». این سخنان دائماً متراکم می‌شود و یک موج منفی و تاریک و کریه را وارد فضای جامعه می‌کند. حالا ببینید خدای متعال با این مسئله چگونه برخورد می‌کند. «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکمُ‏ وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکمُ مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ»، شما این مطلب را از زبان هم می‌گیرید و به دیگری تحویل می‌دهید. «تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکمُ» این تعبیر دقیقی است، با زبانتان. دوباره با یک تعبیر دیگر تکرار می‌شود: «وَ تَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکمُ»، با دهان‌هایتان چیزهایی را می‌گویید. مطالبی را می‌گویید که درباره‌ی آن آگاهی و علم ندارید. خودتان ندیده‌اید و اشراف پیدا نکرده‌اید، شنیده‌ی خودتان را نقل می‌کنید. سخنی است که از روی آگاهی و اطّلاع و تحقیق و بررسی نیست، صرفاً شنیدید و از سر ماجراجویی برای دیگران نقل می‌کنید. کلمه‌ی «اَلْسِنَتِکُم» و «اَفواهِکْم» به شما نعمت بزرگ زبان را یادآوری می‌کند و اینکه چگونه با امکانات بسیار عظیم و مهمّی که در اختیار شما است، رفتار و برخورد می‌کنید و در واقع نعمت را کفران می‌کنید.

اینجا شاهد صحبت ما است: «وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً» خیال می‌کنید آسان است. مسئله را سبک و دست‌کم گرفته‌اید و حال آنکه: «وَ هُوَ عِنْدَ اللّهِ عَظیم»، این مطلب نزد خداوند خیلی سنگین است. ببینید! خدای عظیم وقتی چیزی را به عظمت توصیف کند دیگر نیازی به توضیح ندارد. خدا بگوید که این خیلی بزرگ است، شما خیال کردید آسان است؟ سبک گرفتید؟ بازی با آبروی مؤمنان و ترویج زشتی‌ها در بین جامعه‌ی اسلامی و شایعه‌سازی را دست‌کم گرفتید؟ «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً» چقدر آسان می‌گویید! شما می‌گویید من می‌شنوم، من می‌گویم ایشان می‌شنود، این می‌گوید دیگری می‌شنود. زبان به زبان به همدیگر نقل می‌کنیم و پخش می‌کنیم. امروزه که دستگاه‌های جدید هم آمده و پیامک هم می‌فرستیم و از وسایل تازه هم استفاده می‌کنیم. شما این را آسان و سبک گرفتید؟ «وَ هُوَ عِنْدَ اللّهِ عَظیم» پیش خدای متعال خیلی گناه بزرگی است.

 

* کلمات زیبا ولی کثیف!

گاهی ممکن است کلمات زشت نباشد، ولی باطنشان کریه و زشت باشد؛ مثل دروغ گفتن. ممکن است آن کلمات خیلی زیبا هم باشند، امّا بر اثر گفتن آنها تعفّن و بوی کثیفی در عالم معنا می‌پیچد که فرشتگان را از شما فراری می‌دهد؛ چراکه کاری را انجام دادید برخلاف جریان خلقت که جریان صدق و راستی است. چند کلمه بیشتر نبوده، ولی محیط پیرامون گوینده را تاریک و شخصیّتش را به شدّت کریه و زشت می‌کند و زبان او را چنان آلوده می‌کند و لطمه می‌زند که فرشته‌ها تاب تحمّل زشتی چهره‌ی او را ندارند. شخص این‌قدر کثیف می‌شود.

 در مورد غیبت نیز خدای متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات تمثیل کرده است. آن تمثیل برای بیان باطن غیبت بسیار تکان‌دهنده است و زشتی مسئله را می‌رساند. خداوند می‌فرماید: «وَلَا يَغْتَب بَعْضُكُم بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ» کسی نمی‌تواند مفاد این آیه را تصوّر بکند. اصلاً قابل تصوّر نیست. «فَکَرِهتُموه» خوردن برادر مرده برای شما غیرقابل تحمّل است، در حالی که در بین شما به‌راحتی و بارها اتّفاق می‌افتد.

گاهی انسان با سخن‌چینی این زبان زیبا و این امکانات عظیمی را که پروردگار متعال به او داده است، کاهش می‌دهد و سطحش را پایین می‌آورد و ارزان و بی‌قیمتش می‌کند. «هَمَّازٍ مَّشّاءٍ بِنَمِيمٍ؛[4] که بسیار عیبجو و برای سخن‌چینی همواره در رفت و آمد است». سخن‌چین این ‌طرف و آن ‌طرف می‌گردد تا سخنی را از پیش یک شخص به پیش دیگری ببرد و آتش اختلافات و دردسرها را بین مؤمنین تولید ‌کند. بین خانواده‌ها و بین زن و شوهرها اختلاف بیندازد.

از آسیب‌های دیگر زبان این است که با زبانی که خدای متعال داده و باید حکایت از فروتنی شخص و احساس بندگی در او کند، شروع کند آنچه را که خدای متعال به او کرامت کرده، از انواع و اقسام نعمت‌ها، به رخ دیگران بکشد و فخرفروشی کند. دیگران را تحقیر کند با به رُخ کشیدن آنچه که خدای متعال به او داده یا حتّی خیال می‌کند که دارد. یا از این امکان بزرگ و ظرفیّت الهی برای گفتن سخنان فتنه‌انگیز استفاده کند.

 

* دقت در سخن گفتن با نامحرم

سخن گفتن با نامحرم نیز جزء همین دسته قرار می‌گیرد. این بخشی است که ظاهر سخنان خیلی زیبا هستند، کلمات قشنگ، ترکیب‌های زیبا، هیچ در آن سخن رکیکی نیست، هیچ سخن زشتی نیست؛ ولی شاهد سخن گفتن یک خانم جوان و زیبارو با یک آقا هستیم. خانم لحن کلامش را نازک می‌کند، سخنش را ظریف می‌کند، صمیمانه با او سخن می‌گوید و غافل است از اینکه در دل او چه آتشی را روشن می‌کند و چه زندگی‌ای را در معرض آفت قرار داده است. غافل از اینکه چه آسیب‌هایی را پس از این متوجّه خودش می‌کند. این تعبیر قرآن‌کریم که: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ؛[5] پس به نرمى و كرشمه سخن نگویید». وقتی که با نامحرم صحبت می‌کنید، لحن سخنانتان را نازک نکنید. نباید سخنان شما فتنه‌انگیز باشد. اینجا حرف‌ها ظاهراً حرف‌های راحت و صمیمی‌ای است. گاهی در گفتگو با نامحرم‌ نقل مسائل شخصی و خانوادگی پیش می‌آید که متأسّفانه فراوان شده است. انسان خیلی آزرده‌خاطر می‌شود که این مسائل عادی‌سازی می‌شود. این کار خطرناک‌‌تر است؛ اما متأسفانه بد شمرده نمی‌شود؛ حتّی گاهی علامت پرستیژ و شخصیّت و حُسن خلق هم معرّفی می‌شود. در جامعه این‌گونه القا شده که خانمی که بلد است با همکارانش و در محیط نامحرمان حرف بزند، اجتماعی‌ است. متاسفانه شرکت‌ها برای پیشخوان‌شان دنبال این خانم‌ها هستند.

اینها همان سبک زندگی‌ای است که ربطی به دین ما ندارد؛ ربطی به طبع فاطمی و حسینی و علوی ما ندارد. این موارد از جای دیگری وارد جامعه‌ی ما شده و عوارض بسیار عجیبی دارد. ظاهرش «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً» است. شما خیال می‌کنید آسان است؛ امّا غافل از این هستید که آقا یا خانمی که رعایت نمی‌کند، در محیط همکارانش، در محیط نامحرمان، وارد روابط دوستانه می‌شود، و ارتباطات کلامی را آغاز می‌کند، خود را به ورطه‌ی خطرناکی انداخته است. ارتباطات نامشروع عمدتاً از ارتباطات کلامی شروع می‌شود؛ ارتباطات کلامیِ خیلی دوستانه که گاهی انسان احساس می‌کند اینها واقعاً خواهر و برادر هستند، نه بالاترند، اصلاً زن و شوهر هستند! این‌قدر صمیمی وارد نکته‌های خصوصی ارتباطی خودشان می‌شوند.

اینها ظاهراً آسان است، اما عوارض خیلی خطرناکی در پی دارد. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاةُ وَ السَّلام) فرمودند: «اَلکَلامُ فِی وِثاقِک ما لَم تَتَکَلَّم بِه، فَإِذا تَکَلَّمتَ صِرتُ فِی وِثاقِه» شما این گفتگوی صمیمی را راه انداختید و این ارتباطات گفتاری را برقرار کردید، غافل از اینکه طرف شما دچار آسیب‌های اخلاقی می‌شود. بعد کاهش عاطفی در خانواده‌اش پیدا می‌شود. اگر او فردا با همسرش دچار مشکل شد، آتشی است که تو روشن کردی. چنانچه به طلاق انجامید، منشأش تو بودی.

بنابراین «إِكْرَامُهُ عَنِ الْخَنَا» که یک قاعده و اصل کلّی است، یعنی انسان باید به فضل الهی و با تکیه بر نصرت الهی – که حضرت در پایان فرمودند لا حول و لا قوة الا بالله - تلاش کند که زبان خودش را در عالی‌ترین سطح از ارج و قیمت و کرامت قرار بدهد. همچنین از گفتارهای زشت که به دیگران زخم می‌زند، دل‌ها را می‌شکند، حیثیّت‌ها را در حضور آسیب می‌رساند، تحقیر و توهین می‌کند، استعدادکُش و آینده‌سوز است، اجتناب کند. از کلمات و گفتارهایی که ولو به حسب ظاهر مشکلی ندارند، ولی دارای باطن پلیدی هستند، از قبیل مثال‌هایی که عرض کردیم، نیز پرهیز کند. این می‌شود «إِكْرَامُهُ عَنِ الْخَنَا».

 

* گفتار پاک در سایه توجه به خداوند

سخن آخر درباره‌ی حقّ اوّل این است که یادمان باشد که چه کسانی سخنان ما را می‌شنوند. خداوند «سَمیع» است. طبق اعتقادات روشن ما خدای متعال، فرشتگان گرامی، ائمه و امام عصر (علیهم الصّلاةُ وَ السَّلام) صحبت‌های ما را می‌شنود.

در عین حال یادمان باشد که سخن ناصواب در حقیقت تحقیر خودمان است؛ یعنی گوینده خودش را له می‌کند قبل از اینکه به دیگران آسیب بزند. تو اوّل خودت را متلاشی و بی‌حیثیّت کردی، خودت را از مراتب انسانیّت پایین کشیدی. این غیر از عوارض آخرتی‌اش است. در همین دنیا خودت را سبک کردی؛ بنابراین در مقابل این رفتار ناپسند حضرت فرمودند: «إِکرامُهُ»، بزرگش بدار. آنچه را که خداوند گرامی‌اش داشته، شما هم گرامی بدارید.

خودمان هم که می‌شنویم. انسان جزء اوّلین کسانی است که صحبت‌های خودش را می‌شنود. چقدر آسیب به صورت بازتاب برمی‌گردد به خود شخص و خودش را متلاشی و له می‌کند؛ لذا قبل از هر کسی خودمان آسیب می‌بینیم.

امّا نکته‌ی دوم درست در مقابل نکته‌ی نخست است. زبان همانگونه که به آسانی آسیب می‌رساند، به آسانی و فراوانی سود می‌رساند. در روایت داریم که شخص باورش نمی‌شود که با گفتن یک سخن می‌تواند برای همیشه بهشتی بشود. خیلی تعبیر جالبی است. باورش نمی‌شده به‌ خاطر یک سخنش بهشتی شده است؛ چنان‌که باورش نمی‌شود به ‌خاطر یک سخن جهنّمی شده است. چقدر مسئله عجیب است.

 

* عادت به نیک‌گفتاری

تعبیر دوم که تعبیر بسیار جذّاب و مهمّی است، این است: «تَعْوِيدُهُ عَلَى الْخَيْرِ» عادت دادن زبان به خیر. «اَلْخَيْر» یعنی سود. در این عبارت دو کلمه داریم: تَعوید و خَیر. تَعوید به معنای عادت دادن است. خیلی تعبیر مهمّی است. این واژه نشان‌دهنده‌ی مسیری است که شخص باید طی بکند تا با یک برنامه‌ریزی، خود را به خیر عادت دهد. برای عادت کردن به یک رفتار خوب، که از جمله همین سخن گفتن یکی از رفتارهای خوب است، لازم است برنامه‌ریزی کنیم. باید برایش طرح و برنامه داشت. هر کس برای خیررسانی با زبانش باید برنامه بریزد، طرّاحی کند و تکرار و تمرین داشته باشد. اینها ملزومات شکل‌گیری عادت است. تمرین و تکرار و مراقبت؛ استمرار آن رفتار خوب و تکرارش تا برسد به شرایطی که شخص، آن رفتار عادتش شده باشد. در اصطلاح خودمان می‌گوییم عادتش شده که زیبا سخن بگوید، عادتش شده که آشتی بدهد، عادتش شده که به زبانش نام خداوند جاری شود؛ پس برنامه‌ریزی، تمرین و استمرار در تمرین تا برسد به عادت. بنابراین کار دارد؛ یعنی این‌طور نیست که کسی به طور اتفاقی به این فضیلت بزرگ نائل شود.

 

* اعمال پسندیده‌ی زبان

کلمه‌ی اَلخیر به معنای سود و بهره است؛ منتها در اصطلاح ادبیّات عرب، وقتی الف و لام بر سر اسم جِنس می‌آید، انواع و اقسام آن واژه ه در اینجا «خیر» است را در بر می‌گیرد. حالا من از این فرصت استفاده کنم و چند مثال بیان می‌کنم تا بدانید که خیر و سودهایی که باید زبانمان را به آنها عادت بدهیم، چیست؟ ضمناً ببینید چه می‌شود وقتی زبان به خیر عادت کند. بعد ببینید اصلاً زبانی که می‌تواند به این چیزها عادت بکند، آیا سزاوار است که یک کلمه‌ی ناپسند از آن فهرست قبلی را بیان کند؟

اوّلاً، سخن گفتن با خدای متعال. این زبان این امکان را می‌دهد که شما با خدای متعال صحبت کنید. من توضیح دیگر نمی‌دهم، همین اشاره‌ها کافی است. چقدر قشنگ است صحبت کردن با خدای متعال! همین مناجات کردن‌ها و دعا کردن‌ها. شما با خدای متعال حرف می‌زنید. از این خیر بالاتر چه می‌توانید تصوّر کنید؟ گفتن به خداوند، تصوّرش را بفرمایید.

دوم، خواندن سخن خداوند و تلاوت قرآن‌ کریم. وقتی شخص به تلاوت مشغول می‌شود، در موضعی از خیر قرار می‌گیرد. بارشی از لطف و رحمت الهی بر او جاری و نازل می‌شود. به زبان آوردن نام محبوب، همان چیزی که به آن ذکر لسانی می‌گوییم. «اَللهُ اَکْبَر»، «اَلحَمدُلِلّه»، «سُبحانَ الله»، «یا اَلله»، «یا کَریم»، «یا رَحیم»، «یا غَفور». چه خیری بالاتر از اسم خدای متعال که به زبان جاری می‌شود؟ وقتی نام خداوند بر زبان شما جاری می‌شود و در زبان شما گل می‌کند، چه عطری پراکنده می‌شود؟ اوّل در شخصیّت شما، بعد هم در محیط اطراف شما، و چه خیررسانی بالاتر از اینکه شما با زبانتان دیگری را هم به یاد محبوب خودتان بیندازید و منتشر کنید یاد عزیز و محبوب خودتان را؟

زبان این امکان را به شما می‌دهد؛ چنان‌که خداوند خود می‌فرماید: «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»[6] چه سخنی بالاتر و خجسته‌تر و فرخنده‌تر و زیباتر از نام حضرت حق که به زبان شما جاری بشود و شما از این طریق دیگران را هم به یاد و سوی خدا دعوت کنید؟

شما با زبانتان می‌توانید با اولیاء خدا سخن بگویید. ما وقتی به دیدار ولیّ خدا می‌رویم، اگر در زمان حیاتش این توفیق پیدا بشود که با او مستقیماً سخن می‌گوییم و اگر به زیارت مضجع تابناکشان مشرّف بشویم، با زیارتنامه‌ها با آنها صحبت می‌کنیم. به ایشان سلام می‌کنیم و پاسخ می‌شنویم و دلمان روشن می‌شود. آن پاسخ‌ها شما را می‌سازد و اوج می‌دهد و به شما شخصیّت می‌دهد. همه‌ی اینها از این زبان است. این همان خیر است که به زبان جاری می‌شود.

با این زبان شما می‌توانید یک خفته‌ را بیدار کنید، غافلی را به خود بیاورید، کسی را که در معرض سقوط است هدایت کنید و نجات بدهید، که فرمودند اگر یک نفر را شما هدایت کنید، از همه‌ی آنچه که خورشید بر آن می‌تابد برای شما بهتر است. شما با این زبانتان می‌توانید دلی را روشن کنید، درد دردمندی را کاهش دهید، به دل یک انسان غم‌دیده‌ای خوشحالی و سرور وارد کنید و می‌دانید هیچ چیزی نزد خدای متعال بالاتر از شاد کردن انسان غمگین نیست. یک کلمه گفتی دلی شاد شد، این شادمانی تا قیامت با شما همراه است. در برزخ، در شرایط سخت، همه‌جا می‌بینید چهره‌ی زیبایی به فریاد شما می‌رسد. می‌گویید: تو کیستی که در این شرایط سخت مرا نجات دادی و دستم را گرفتی؟ می‌گوید: بعداً می‌گویم و در جای خوبی خبرت می‌دهد و می‌گوید: من همان سروری هستم که به دل آن انسان مؤمن وارد کردی. گاهی با یک کلمه است، با یک جمله است.

 شما با زبانتان می‌توانید دانش پخش کنید، علم، علم‌آموزی، دانش‌افزایی، اتّفاقی که در دانشگاه‌های ما، مدارس ما، حوزه‌های علمیّه‌ی ما، مراکز علمی ما می‌افتد. این‌همه تبادل علمی که رخ می‌دهد به وسیله‌ی زبان است. آن هم وقتی که دانش مفید باشد که می‌دانید نزد خدای متعال چه جایگاهی و چه شأنی دارد که شأن پیامبران الهی است. کار معلّمی کار انبیاء است. خدا رحمت کند امام راحل عظیم‌الشّأن ما را که می‌فرمودند معلّمی کار انبیاء است.

شما با این زبانتان می‌توانید توزیع دوستی و محبّت بکنید. زبان می‌تواند موجی از لطف و صمیمیّت و عاطفه و محبّت را جاری کند در فضای خانواده. به همسرتان که عزیزترین و صمیمی‌ترین و نزدیک‌ترین کس است پیش شما؛ چقدر کلمات عاشقانه و مملو از مهر و محبّت بگویید. چراغ دل او را روشن و محیط زندگی‌تان را مصفّا و فضای خانه‌ی خود را روشن کنید. عزیزی می‌گفت شما راجع به سکوت گفتی، من در خانه صحبت‌های صمیمانه، پر جنب و جوش با خانمم و بچه‌هایم دارم. این هم خلاف آن اصلی است که گفتید؟ گفتم: به هیچ‌وجه، آنجا اصلاً جای سکوت نیست، آنجا جای گفتن کلمات عاشقانه و صمیمانه است.

به همین ترتیب، انواع و اقسام خیرات، از مشکل‌گشایی، از واسطه‌گری در انجام خوبی‌ها، از آرامش‌بخشی، از یاری کردن مظلوم، اینها همه خیراتی است که از طریق زبان جاری می‌شود و باید با تمرین آنها را جزء عادات خود قرار دهیم.



پی‌نوشت:

[1] . شیخ عباس قمی، سفينةالبحار، ج2، ص376.

[2] . عمر رضا کحاله، اعلام النساء، ص692.

[3] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج6، ص216.

[4] . قلم: 11.

[5] . احزاب: 32.

[6] . فصلت: 33.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *