متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۰» 1396/9/20


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۰»
صلوات در صحیفه‌ی مبارکه دارای معانی و پیام‌های ویژه‌ی خود است و متناسب با بخشی که در آن قرار گرفته، معانی و جلوه‌های خاص خود را دارد. وقتی حضرت (علیه السلام) در موضوع قرآن و درخواست ارتباط با قرآن و ادب مع القرآن، صلوات را در آغاز آن قطعه قرار می‌دهند، به وجود اقدس پیامبر اعظم و اهل‌بیت عصمت (صلوات الله علیهم اجمعین) و نسبت آنان با قرآن کریم توجه پیدا می‌شود و در پرتوی شخصیت و نگاه آنان و با زاویه‌ی دید پیامبر و اهل‌بیت به سراغ قرآن می‌رویم و از آنان در شناخت قرآن و رابطه‌ی با آن الگو می‌گیریم. این مطالبی است که در ضمن صلوات در این دعا باید مورد توجه قرار گیرد.

معنای صلوات در دعاهای صحیفه

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ يَعْتَصِمُ بِحَبْلِهِ وَ يَأْوِي مِنَ الْمُتَشَابِهَاتِ إِلَى حِرْزِ مَعْقِلِهِ وَ يَسْكُنُ فِي ظِلِّ  جَنَاحِهِ».

صلوات در صحیفه‌ی مبارکه دارای معانی و پیام‌های ویژه‌ی خود است و متناسب با بخشی که در آن قرار گرفته، معانی و جلوه‌های خاص خود را دارد. وقتی حضرت (علیه السلام) در موضوع قرآن و درخواست ارتباط با قرآن و ادب مع القرآن، صلوات را در آغاز آن قطعه قرار می‌دهند، به وجود اقدس پیامبر اعظم و اهل‌بیت عصمت (صلوات الله علیهم اجمعین) و نسبت آنان با قرآن کریم توجه پیدا می‌شود و در پرتوی شخصیت و نگاه آنان و با زاویه‌ی دید پیامبر و اهل‌بیت به سراغ قرآن می‌رویم و از آنان در شناخت قرآن و رابطه‌ی با آن الگو می‌گیریم. این مطالبی است که در ضمن صلوات در این دعا باید مورد توجه قرار گیرد.

طبق قاعده هر درخواستی با صلوات همراه شود، تضمین اجابت پیدا می‌کند و این هم در جای خودش معلوم و محفوظ است.

اینجا از خدای متعال می‌خواهیم جزء کسانی باشیم که به ریسمان قرآن می‌آویزند و اعتصام پیدا می‌کنند و متمسک می‌شوند. جالب است که امام برای آنکه ما به ابعاد این ارتباط حیات‌بخش با قرآن کریم توجه کنیم، در عبارات متنوع و جذاب و هنرمندانه، همان مضامین را تأکید و تکرار می‌کنند و در این موارد، تأکید و تکرار کاملاً مطابق بلاغت است. اینجا مقام درخواست و خواهش و التماس است و تکرار در چنین مواردی نه‌تنها اشکالی ندارد، بلکه کاملاً موافق قواعد بلاغت است. بنابراین مواردی که مشاهده می‌شود، بسیار شیرین است و امام (علیه السلام) این درخواست‌ها را در قالب‌های بسیار جذاب و هنرمندانه بیان می‌کنند.

 

عرضه‌ی متشابهات به راسخون در علم

نکته‌ی مهم اینکه ما از مشابهات قرآن به پناهگاه خود قرآن پناه ببریم. اینجا مقداری محل ملاحظه‌ی محققان است و می‌گویند معنای اینکه از متشابهات به پناه استوار خودِ قرآن پناهنده شویم، چیست؟! برخی گفته‌اند معنایش این است که از متشابهات به محکمات پناهنده شویم و این سخن بدی نیست و طبق قاعده است. قاعده این است که متشابهات قرآن باید به محکمات قرآن عرضه شود. در متشابهات، امکان برداشت‌های مختلف وجود دارد و ما به سایه‌ی محکمات می‌رویم و آرام می‌گیریم. اما از این دقیق‌تر هم می‌شود معنی کرد. معقل القرآن کجا است؟ «حِرْزِ مَعْقِلِهِ» یعنی پناهنده شدن به راسخون. انسان وقتی می‌تواند آرام بگیرد که در پرتوی قرآن ناطق پناه گیرد و علم و تأویل متشابهات را به قرآن ناطق عرضه نماید که راسخون در علم هستند و علم الکتاب نزد آنان است. این هم نکته‌ای است که به نظر می‌رسد و من با این برداشت موافق هستم.

 

چند درخواست قرآنی

«وَ يَسْكُنُ فِي ظِلِّ  جَنَاحِهِ»؛ ما را جزء کسانی قرار بده که در سایه‌ی بال قرآن آرام می‌گیرند. این تعبیر خیلی صمیمانه است و حکایت از پناه بردن به مقام لطف و عنایت الهی دارد که در سایه‌سار قرآن کریم امکان‌پذیر می‌شود. درست مانند زمانی است که جوجه‌ها زیر بال و پر مادر می‌روند و آنجا به آرامش می‌رسند.

«وَ يَهْتَدِي بِضَوْءِ صَبَاحِهِ»؛ روشنایی قرآن در مقام هدایت به درخشش اول خورشید در روز تشبیه شده است که شب را به صبح تبدیل می‌کند. تشبیه فوق‌العاده‌ای است. یک طرف تاریکی است که دید و بصیرت ندارید و در معرض خطر‌ها و کمین‌ها هستید؛ طرف دیگر صبح است و افق و دید و روشنایی دارد و شما قوّت‌ها و ضعف‌ها و خطر‌ها و امن‌ها و زیبایی‌ها و جلوه‌ها را می‌بینید. نور از سوی خدای متعال برای شما آمده تا شب خطر‌ها و فتنه‌ها را برای شما به صبح روشن امید و امن و آرامش تبدیل کند.

«وَ يَقْتَدِي بِتَبَلُّجِ إِسْفَارِهِ»؛ یقتدی به معنای اقتدا کردن و تبعیت و پیروی است. تبلج به معنای خودآرایی، و اسفار به معنای آشکارسازی و پرده‌برداری است.

آنجا که قرآن کریم با پرده‌برداری از معانی و اسرار، حقایق را بیان می‌کند، ما جزء کسانی باشیم که در پرتوی هدایت قرآن به این روشنایی‌ها اقتدا کنیم و از آنها بهره‌مند شویم.

«وَ يَسْتَصْبِحُ بِمِصْبَاحِهِ»؛ مصباح به معنای چراغ روشن و پرفروغ است. یستصبح به معنای نور گرفتن و روشنایی گرفتن است و صبح هم از همین ریشه است. حضرت (علیه السلام) بیان می‌دارد که: خدایا! ما را جزء کسانی قرار ده که هدایت را در غیر قرآن تمنا نمی‌کنند.

آن تمنا، همراه با اصرار و پافشاری است. وقتی ما به هم می‌گوییم التماسِ دعا، تعارف می‌کنیم و درخواست و پاسخ حالت تشریفاتی پیدا کرده؛ حال آنکه التماس، درخواست همراه با پافشاری برای رسیدن به هدف است.

حضرت می‌فرمایند: ما را جزء کسانی قرار بده که هدایت را از غیر قرآن تمنا و التماس نمی‌کنند و در امر هدایت‌جویی از قرآن کریم متمرکز هستند. این مطلب بسیار مهم و اساسی است.

 

هدایت الهی از مسیر قرآن می‌گذرد

مواجهه‌ی خداپسند و خداخواه با قرآن کریم به این صورت است که در زندگی و فکر و اخلاق و عمل شخصی و اجتماعی خویش، به مؤلفه‌ها و راهبرد‌های قرآنی رجوع کنیم و قرآن کریم، مرجع اصلی هدایت‌جویی ما شود. نام ‌هادی خدای متعال در قرآن کریم تجلی پیدا کرده است و خدای متعال به وسیله‌ی قرآن، کسانی را که درصدد دستیابی به هدایت هستند، هدایت می‌کند. درنتیجه با سلامت فکری و اعتقادی و اخلاقی و اقتصادی و سیاسی و تربیتی و فرهنگی و... هدایت می‌شود. این نوع هدایت در قرآن کریم دیده می‌شود و قرآن، همان حبل الهی است که وقتی به آن متمسک می‌شویم، ما را به راه‌های امن می‌رساند و ما را از مخاطرات دشوار و پیچیده و گرداب‌ها و کوره‌راه‌ها و کج‌راهه‌ها نجات می‌دهد.

پس قرآن کریم نقشه‌ی سلامتی و آرامش و طیب خاطر و سعادت و خوشبختی است.

اگر کسی با همین نیازِ به هدایت که جزء نیاز‌های اولیه و بنیادین و فطری انسان است، سراغ غیر قرآن و غیر وحی الهی برود، محال است به هدایت و سلام و آرامش برسد؛ چراکه این راه‌ها و افق‌ها بر اساس ظرفیت بی‌نهایت انسان در بی‌نهایت وحی و علم الهی پاسخ داده می‌شود و منبع دیگری برای هدایت وجود ندارد. البته ممکن است قالب خوب و خوش‌رنگی داشته باشد؛ اما درواقع سراب است و آب حیات و هدایت نیست و عطش انسان را فرو نمی‌نشاند.

 

ضرورت بازنگری در علوم انسانی

بشر هرجا سراغ غیر وحی رفته، روی آرامش را ندیده است. هر کس سراغ غیرِ قرآن برود، در اخلاق و سیاست و فرهنگ و... به بن‌بست می‌رسد. بخش‌هایی که در انسان احساس خوبی ایجاد کرده، همان بخش‌هایی است که مورد هدایت وحی الهی و انبیا بوده است. با وجود این ما از کسی که خودش نیازمند هدایت است، هدایت می‌طلبیم! حاشا که به جایی برسیم!

تنها راه برای هدایت، مراجعه به خالق هستی و نگاه و نقشه‌ی او و پناه بردن به او است. قرآن کریم چنین امکان بزرگی را در دسترس بشریت قرار می‌دهد.

مسلمان‌نماهایی که هدایت در عرصه‌های مختلف زندگی را در غیر قرآن جستجو می‌کنند، کم نیستند. اینها ادعای مسلمانی دارند و بخشی از زیست مسلمانی را هم دارند، اما در زمان اتخاذ راهبرد و مبنا و شیوه‌ی تفکر، سراغ این و آن می‌روند. به دانشگاه‌های خودمان مراجعه بفرمایید تا نمونه‌هایش را ببینید. آیا در علوم انسانی که از غیر وحی گرفته شده است، انسان به جایی می‌رسد؟! زحمت عجیبی در دانشگاه‌های ما کشیده می‌شود و اندیشه‌های نخبگان و صاحبان استعداد و جوانان ما در این کوچه‌پس‌کوچه‌ها هزینه می‌شود و به هیچ‌جا نمی‌رسد؛ گرچه بسته‌بندی‌های جذابی دارد. همین کوره‌راه‌هایی را که به اسم دانش اقتصاد ارائه می‌شود، ببینید. کسانی که به این دانش‌نما‌ها مجهز می‌شوند و در عرصه‌های مختلف جامعه ورود می‌کنند، ما را به کجا خواهند برد؟ مگر با فرمول‌های غیرالهی و غیردینی و غیروحیانی می‌شود به جایی رسید و چیزی به دست آورد؟! ما بعد از مدت‌ها داریم در مورد اصل ضرورت مراجعه به قرآن در علوم انسانی بحث می‌کنیم! خیلی فاصله داریم...

اگر دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه‌ی ما ایمان بیاورند و از حالت تزلزل خارج شوند، وضعیت ما خیلی تغییر می‌کند. خود قرآن کریم دعوت می‌کند و بیان می‌دارد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ؛[1] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به خدا و پيامبر او بگروید». معلوم می‌شود که ایمان اولی، ایمانِ ظاهری است. می‌شود جامعه‌ای ادعای ایمان کند، اما سبک زندگی و معماری و شهرسازی و تربیت خود را از دیگران بگیرد؟! ارتباط ما با قرآن خیلی تشریفاتی است و حتی با وجود انقلاب، برخی نگاه متحجرانه دارند. چگونه می‌شود به این نظریه‌ها اعتماد کرد؟

 

لزوم بازگشت به منابع اسلامی

بلایی که به سر جامعه‌ی ما می‌آید، حاصل نگاه‌های غیرالهی و غیرقرآنی است و نیاز به عناصر قوی است که طبق نقشه‌ی قرآنی، بایستند و جامعه را اداره کنند. ما گرفتار مؤمن‌نما‌ها هستیم و در کنار آن گرفتار کسانی هستیم که اصل قضیه را انکار می‌کنند و هنوز ایمان نیاورده‌اند. این موضوع به دانشگاه‌ها اختصاص ندارد.

مگر نگرش‌های ماتریالیستی و اومانیستی و لیبرالیستی که نوع نگاهشان به طور کلی با اسلام متفاوت است و حتی برخی جا‌ها با نگاه اسلامی در تضاد است، ما را به سمت فرمول‌های حیات طیبه هدایت می‌کنند؟ باور کنید که دستگاه هدایت الهی برای اداره‌ی جامعه‌ی شما مترقی‌ترین نوع نگاه‌ها را دارد. جای شهید بهشتی‌ها و شهید مطهری‌ها در محیط‌های علمی ما خالی است. فردا همین افرادِ موجود در همین مراکز با ادعای فراوان وارد جامعه می‌شوند و ارکان مدیریتی جامعه را در دست می‌گیرند و ما توقع داریم نسخه‌ی شفابخش ارائه دهند! برخی درس‌های حوزوی را خوانده‌اند، اما به نظام امت و امامت یا نگرش تمدن‌سازی ایمان نیاورده‌اند. این‌ افراد در این روزگار نمی‌توانند رهبری کنند و ما را به جایی برسانند.

تا زمانی که در جای دیگری دنبال نسخه‌ی نجات باشیم، باخته‌ایم.

بعضی‌ها از مکاتب غربی گدایی می‌کنند. ما منکر مراجعه به فراورده‌های فکری بشر نیستیم، منکر هدایت‌جویی‌های غیرالهی هستیم. سخن ما این است که با مبنای توحیدی و الهی با افکار و فراورده‌های فکری بشر مواجه شوید. آن مقدار که با موازین الهی هماهنگ است، اخذ کنید و آن مقدار که هماهنگ نیست، به سینه‌ی دیوار بزنید.

گاهی فکر می‌کنم که امام راحل و رهبری عظیم یا شهید صدر در مقام نظریه‌پردازی در چه سطحی بوده‌اند؟ شهید صدر در چه زمانی اقتصادنا را مطرح کرده است؟ در صدر انقلاب اسلامی، قرارداد‌ها را با قواعد اسلامی منطبق کردیم، اما این کار اولیه بود و ما نمی‌توانیم بعد از چهل سال همان راه را برویم. اینها را نظیر بانک‌ها، مقداری تطبیق دادیم تا در زندگی مردم در بدو انقلاب، اختلال ایجاد نشود؛ اما سؤال این است که آیا این نظام بانکی و اقتصادی، منطبق با اقتصاد وحیانی و خدایی و الهی ما است یا نه؟! ذاتِ بانک با ربا و اعوجاج‌ها و فساد‌های بزرگ اقتصادی آمیخته است و ما در گذشته از سرِ ضرورت آن نظام را با نظام اقتصادی خود تطبیق دادیم، اما امروزه باید سراغ بانکداری اسلامی برویم.

بخش عظیمی از معاملات موجود در نظام بانکی جهانی اصلاً قابل تطبیق با نظام اسلامی نیست. ما قرض‌الحسنه‌ی اسلامی را با همین سیستم تطبیق دادیم و زیر سؤال رفت! اگر مدیران و طراحان اقتصادی ما ایمان می‌داشتند و آن روش را اجرا می‌کردند، در بخش قرض که بابی از ابواب رزق است، به معاملات شبه‌ربوی و ربوی مبتلا نمی‌شدیم. می‌بینید که چه به روز جامعه‌ی اسلامی آوردند! خرده‌بانک‌ها جز خلق پول و بازی با پول هیچ نقش دیگری ندارند. اشکال اصلی در این زمینه به بانک مرکزی برمی‌گردد که مرجع آنها است.

ما دولتی می‌خواهیم که به اقتصاد اسلامی ایمان داشته باشد و چنین دولتی می‌تواند سیستم بانکی را اصلاح و انقلاب اقتصادی ایجاد کند و انقلاب اسلامی را که در عرصه‌ی سیاسی خیلی رشد کرده است، وارد عرصه‌های دیگر کند. این انقلاب اگر وارد فرهنگ شود، استقلال فرهنگی ایجاد می‌شود و اگر وارد اقتصاد شود، استقلال اقتصادی ایجاد می‌شود. این انقلاب هر جا وارد شده، فاتح بوده است. هر جا فاتح نیستیم، به این دلیل بوده که تفکر انقلابی حاکم نبوده است. دردِدل‌ها و توصیه‌های رهبر عزیز را ببینید. نسخه‌ی اقتصاد مقاومتی ناشی از همان تفکر اسلامی ناب است و با این سازوکار‌ها نمی‌توان به آن دست یافت.

برخی دوستان جلسه‌ی ما، امید آینده‌ی ما هستند. در جلسه‌ی ما طلاب عزیز و کسانی حضور دارند که سرچشمه‌های تربیتی در دستشان است و این مباحث باید مطرح شود. شما باید بایستید و کار کنید و استعداد و موجودی خود را به دست قرآن و عترت بسپارید. چرا خودکم‌بین هستید و در برابر هیمنه‌ی ظاهری دانش غربی خود را باخته‌اید؟ کار کنید. با شعار که عرصه‌ی سیاست و اقتصاد و فرهنگ به مقصد نمی‌رسد. باید کسانی وقت بگذارند و کار کنند تا بتوانند این بار بزرگ را بر دوش گیرند.

 

بررسی تحولات معجزه‌آسای منطقه

1. شکست داعش

معجزات رخ‌داده از ابتدای ربیع تا به حال را بررسی کنید. به‌قدری سرعت تحولات زیاد است که جامعه‌ی ما متوجه پیروزی و فتح‌های بزرگ نشد. پیروزی بر داعش خیلی بزرگ بود و جا دارد که جلسات تحلیلی متعدد گذاشته شود تا بدانیم این پیروزی یعنی چه و آثار آن چیست و شکست ما چه تبعاتی می‌توانست داشته باشد!

 

2. ناکامی کردستان عراق

در جریان جلوگیری از استقلال کردستان هم فتح بزرگی رخ داد. این جریان، یک طرح صهیونیستی فوق‌العاده خطرناک بود که با شجاعت و بصیرت رهبری و یاران ایشان رفع شد و خیلی‌ها اصلاً متوجه نشدند که چه شد. جدایی کردستان، به معنای شکل‌گیری رژیم صهیونیستی شماره دو در کنار مرز‌های ایران اسلامی بود. حتی در عراق و بین مسئولان عراقی حالت اقناع ایجاد شده بود و می‌گفتند اشکالی ندارد، اما درخشش و برق عزت انقلاب اسلامی آن منطقه را گرفت و کار تمام شد. اصلاً کسی به ابعاد این پیروزی دقت نکرد.

 

3. شکست جریان حریری در لبنان

در جریان لبنان و قضیه‌ی سعد حریری دیدید که چگونه طراحی کردند تا در یکی از خطوط اصلی مقاومت، مشکل ایجاد کنند؟ طراحی کرده بودند که حریری استعفا دهد و طرفداران و مخالفانش، درون لبنان با هم درگیر شوند؛ اما باز هم درخشش حکمت انقلاب اسلامی در آن سید عاقل و خردمند و شجاع کار خودش را کرد و گفتند سعدِ ما را ربوده‌اند. قصه به طور کلی عوض شد و وحدت لبنان حفظ شد و چشم فتنه کور و دست فتنه‌گر پوسیده‌ی پلید آنجا قطع شد.

 

4. مرگ علی عبدالله صالح

قضیه‌ی بعدی ماجرای علی عبدالله صالح در یمن بود. من یک بار برای دوستان ماجرای یمن و یمانی و یمانیان را توضیح داده‌ام. یکی از خطوط اصلی مقاومت در حال حاضر یمن است و اگر این خط بشکند، یکی از جبهه‌های اصلی مقاومت می‌شکند. آنها فکر می‌کردند می‌توانند در طول چند روز ماجرای یمن را حل کنند؛ اما اکنون بیش از دو سال است که درگیر هستند. تفکر امپریالیستی آمریکایی صهیونیستی که نائبش در منطقه آل سعود است، با انصارالله مواجه شد. آنجا علی عبدالله صالح را در کنار انصارالله ذخیره کردند و یک وحدت تاکتیکی رخ داد. او را نگاه داشتند تا در زمان مناسب فعال کنند و دقیقاً در وقت نیاز او را فعال کردند. باز با همان حکمت و تدبیر و طراحی، قضیه در نطفه خفه شد. ما فکر نمی‌کردیم که قضیه این‌طور پیش برود و گمان می‌کردیم ماه‌ها درگیری ایجاد شود؛ اما قضیه به‌سرعت حل شد. این گسل داخلی فعال شد، اما نتوانست به هدف برسد و به جهنم رفت.

اینها معجزات انقلاب اسلامی جلوی چشم ما است. آخرین مورد هم که انتفاضه‌ی سوم است.

ترامپ احمق، ده‌ها اندیشکده و مراکز مطالعاتی و امنیتی را مشغول کرده است تا راهبرد‌ها و استراتژی‌ها را نوسازی کنند. این حرف‌ها از همان اندیشکده‌هایی خارج می‌شود که مطالعات آینده‌شناسی دارد؛ ولی خدای متعال چنین برگه‌ای را روی میز آنها گذاشت. این احمق‌ها که عقلشان گرفته شده است، کارهایی کردند که ما با میلیارد‌ها هزینه و تبلیغات و فعالیت نمی‌توانستیم انجام دهیم.

ان‌شاءالله خدای متعال ما را قدرشناس قرار دهد و ایمان بیاوریم که اتفاقات بزرگی در راه است.



[1]. نساء: 136.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *