متن درس‌هایی از دعای سی‌و‌پنجم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۳» 1399/4/16


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای سی‌و‌پنجم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۳»
«وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا؛ و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏‌دهد، و از جايى كه حسابش را نمى‌كند، به او روزى مى‌رساند. و هر كس بر خدا اعتماد كند، او براى وى بس است.‏ خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است. به‌راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏‌اى مقرر كرده است».

آثار تقوا در زندگی

«وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا؛[1] و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏‌دهد، و از جايى كه حسابش را نمى‌كند، به او روزى مى‌رساند. و هر كس بر خدا اعتماد كند، او براى وى بس است.‏ خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است. به‌راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏‌اى مقرر كرده است».

این آیات از غرر آیات قرآن کریم است که در آن یک قاعده‌ی بسیار بسیار مهم، اساسی، فراگیر و یک سنت قطعی و جدی مطرح شده است. هرکس تقوای الهی را پیشه خود قرار دهد و با حضرت حق رفاقت کند و رابطه خود را بر اساس قاعده بندگی با پروردگار متعال تنظیم کند، خداوند تبارک و تعالی برای او در مسیر زندگی‌اش گشایش قرار می‌دهد. بنابراین انسان مؤمن متقی هیچ‌گاه به بن‌بست نمی‌خورد. ممکن است در سختی قرار بگیرد، اما راه برایش بسته نمی‌شود. اگر مسیری بسته شد، مسیر دیگری برایش باز می‌شود. این یک اثر تقوا است.

اثر دیگر تقوا عبارت است از اینکه چنین کسی از جایی که فکر و حساب و برنامه‌ریزی نکرده، خدای متعال برای او رزق قرار خواهد داد. گاهی انسان برای جلب رزق برنامه‌ریزی دارد، فعالیت و تلاش می‌کند و یک طرح اقتصادی خیلی تمیز طراحی کرده که از این طریق به یک رزق مادی و حتی رزق معنوی برسد. این در جای خود محفوظ است؛ اما «يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» آنجا است که از رهگذر تقوا و رعایت و مرزداری و حریم‌شناسی و حریم‌داری، خداوند تبارک و تعالی او را از جایی که فکرش را نکرده و محاسبه و برنامه‌ریزی نکرده، بهره‌مند خواهد کرد. سپس فرمود: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ  فَهُوَ حَسْبُهُ». چقدر جالب است؛ قاعده در قاعده است. هرکس به خدای متعال اعتماد و تکیه و توکل کند، خداوند متعال برای او کافی است و او را بی‌نیاز و از هر جهت کفایت می‌کند. چون خدا برای او کافی است، دیگر به کسی احتیاج پیدا نمی‌کند. مؤمن کارش را با کسی تنظیم کرده که قدرت مطلق و بی‌مانع و بی‌شریک است و هیچ مزاحمتی در برابر او نیست، هرچه اراده کند، محقق می‌شود. در برابر اراده الهی، مانعی وجود ندارد.

انسان در مسیر زندگی گاهی فراز و گاهی فرود دارد. یک‌جا تنگنا و جایی گشایش دارد. گاهی امنیت و زمانی خوف دارد. اینها تقدیر و اندازه‌گذاری‌هایی است که از سوی خدای متعال صورت گرفته و همه‌چیز در این عالم بر اساس تقدیرهای الهی اندازه‌گیری می‌شود؛ لذا فرمود: «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا».  

 

مبارزه پیامبر با برداشت انحرافی از توکل

وقتی این آیه نازل شد، جمعی از مؤمنان سر به بیابان گذاشتند و گفتند ما فقط مشغول عبادت می‌شویم؛ زیرا خداوند خودش وعده داده که ما را تأمین ‌کند. وقتی مطلب به پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسید، حضرت از این برداشتِ سطحی آنان خیلی تعجب کردند. این نگاه را اصلاح کردند و گفتند این آیه با تلاش برای رزق حلال هیچ منافاتی ندارد. ما وظیفه داریم دنبال رزق برویم و برنامه‌ریزی داشته باشیم. آیه می‌خواهد فراتر از این، راه‌گشایی کند. آیه دعوت می‌کند که انسان‌ها فرصت زندگی را برای اصلاح ارتباط خود با حضرت حق تبارک و تعالی غنیمت بشمارند و رابطه‌شان را با خداوند متعال بر اساس قاعده تقوا اصلاح کنند؛ یعنی مرزهای الهی را در زندگی خویش بشناسند و رعایت کنند. سپس بشارت می‌دهد که غیر از روال عادی و مسیر معمولی برای رسیدن به بهره‌های زندگی، خدای متعال از جایی که برنامه‌ریزی نکردید، مافوق رغبت شما، شما را حمایت می‌کند. منتها این مانع برنامه‌ریزی و وظیفه‌ی شما برای تحصیل رزق نمی‌شود. به این ترتیب یک اصلاحیه به این نگاه غلط و برداشت بسیار سطحی زدند.

عده‌ای یا به‌خاطر تنبلی یا به‌خاطر برداشت بد، می‌گویند ما سراغ کارهای معنوی و ذکر و نماز می‌رویم، خدا خودش تأمین زندگی ما را به‌عهده گرفته است!

 

شبی با ظرفیتی فوق‌العاده

در آستانه‌ی نیمه‌ی ماه ذی‌القعده قرار داریم. شب نیمه‌ی این ماه، شب فوق‌العاده‌ای است. کلاً در همه‌ی ماه‌ها مراقبت‌هایی هست، ولی در ماه‌های حرام این مراقبت‌ها جدی‌تر می‌شود؛ مخصوصاً شب نیمه‌ی ماه ذی‌القعده از نظر ظرفیت‌های ملکوتی و بهره‌های معنوی، شب خاصی است.

 

شیوه جدید برگزاری جلسات صحیفه

شرایط تهران اصلاً شرایط خوبی نیست و وضع مقداری به حال قبل برگشته است. با آقای دکتر نمکی که جزو مجاهدان این عرصه و فرمانده ستاد مبارزه ملی با کرونا هستند، راجع‌به نماز جمعه تهران صحبت کردیم. گزارش ایشان حکایت از این داشت که وضعیت مناسبی حاکم نیست؛ به‌ویژه در تهران. احتمالاً مقداری محدودیت‌های تازه را هم پیش خواهد آورد؛ لذا باید شرایط جلسه را بررسی کنیم. چنانچه صلاح بود، جلسه را به همین ترتیب ادامه خواهیم داد. البته اینجا کاملاً مراعات می‌شود، منتها صرفاً مراعات در جلسه مطرح نیست. خانم‌ها و آقایان از مسیرهای دور و نزدیک می‌آیند و این مشکلاتی را به همراه خواهد داشت. اگر شرایط مساعد بود، با افتخار جلسه را در محضرتان ادامه می‌دهیم. در غیر این‌صورت جلسه را تعطیل نمی‌کنیم، بلکه دوستان جلسه را ضبط می‌کنند و در فضای مجازی در دسترس دوستان قرار می‌دهند. به هر ترتیب نمی‌گذاریم جلسه تعطیل شود.

ما نمی‌خواهیم کار غیرقانونی و غیرعادی انجام دهیم. برای نماز جمعه تهران همه‌ی هماهنگی‌ها را انجام دادیم، کارها همه منظم و مرتب انجام شد، ولی خبر رسید که اوضاع خیلی جالب نیست و صلاح نیست نماز جمعه برگزار شود. ما هم طبق قاعده مسئله را نگه داشتیم. اینجا هم اراده بر تشکیل جلسات است، به‌ شرط آنکه اوضاع مناسب باشد.

 

برخی ویژگی‌های مؤمن در دعای سی‌وپنجم صحیفه

1. ایمان به عدالت خداوند

دعای سی‌وپنجم بیان می‌دارد که مؤمن بر اساس نگرش و جهان‌بینی توحیدی به سنت الهی و عدل الهی و لطف الهی ایمان دارد و می‌داند که لطف و عنایت و فضل خداوند تبارک و تعالی برای همه‌ی بنده‌ها است و همه تحت قاعده عمومی لطف پروردگار متعال قرار دارند.

ضمن اینکه مؤمن طبق برداشت توحیدی یقین دارد که پروردگار متعال در این سفره‌داری بر اساس عدل رفتار می‌کند؛ چنان‌که در حدیث نبوی آمده است که: «بِالعَدلِ قَامت السَماوات وَالأرض؛[2] آسمان‌ها و زمین به سبب عدالت است كه پایدار و ثابت است». بنابراین آنچه سهم این جهان از برخورداری‌ها هست، از جمله رزق بندگان، ذیل قاعده عدل الهی قرار می‌گیرد. عدل یعنی خداوند متعال، عالم را بر اساس حکمت و مصالح پنهان و آشکار و رعایت حال عمومی بندگان اداره می‌کند.

مؤمن به این هم یقین دارد. بنابراین در محور معیشت و زیست بنده‌ها، تفاوت‌ها و گشایش‌ها و تنگناها را تحت قاعده عمومی حاکم از سوی خدای متعال در تمام کرانه‌های زندگی، یعنی عدل و فراتر از آن، یعنی قاعده فضل و بخشش الهی می‌بیند.

 

تفاوت‌ها ناقض عدل الهی نیست

سفره فضل پروردگار متعال که یک‌سویه برای بنده‌های خود گشوده و البته متناسب با شرایط و ظرفیت‌ها و مصلحت‌های شخصی و جمعی آنها و موافق با سایر قواعد الهی است، خیلی پیچیده و تودرتو و متنوع است؛ مثلاً جامعه‌ای که سخت‌کوش‌تر و فعال‌تر است، از فضل الهی بهره بیشتری می‌برد؛ همان‌طور که اگر کسی وقت‌شناس باشد و این‌ها را خوب رعایت کند، بهره بیشتری می‌برد و کسی که رعایت نمی‌کند، بهره‌ی کمتری دارد. این‌ کارها در نسل انسان تأثیر می‌گذارد؛ مثلاً نسلی که اجدادش تدبیر داشته‌ و فعالیت خاصی را انجام داده‌اند، در آن نسل گشایشی به ‌وجود آورده، و کسی که کم‌کاری و تنبلی کرده، از قواعد الهی بهره‌ای نداشته و در نسل خود قبض به‌ وجود آورده است. این قواعد، پیچیده است. وقتی اینها کنار هم قرار می‌گیرند، جالب است. مثلاً در یک فامیل بزرگ که اجدادشان باهم برادر بودند، برادری که برنامه‌ریزی بهتری داشته و فعالیت کرده، ارث و میراثی که به این نسل رسیده، حلال و طیّب و طاهر است و همه در گشایش هستند. اما برادر دیگر تنبلی کرده، ذوق و استعداد نداشته یا حرکتی نکرده، نسل او بهره‌ی چندانی ندارد و باهم قابل مقایسه نیستند. باهم عموزاده هستند و در یک فامیل تعریف می‌شوند، ولی یک گروه از این طایفه از نظر معیشت در وضعیت خیلی قبض و سخت قرار دارد و دیگری در گشایش.

این خروج از قاعده عدل نیست، اتفاقاً کاملاً موافق با قاعده عدل الهی است. مسائل فردی، جمعی، طایفه‌ای، خانوادگی و نسلی مطابق با جغرافیای خاصی که در آن قرار می‌گیرند، کار را متفاوت می‌کند. منتها همه‌ی اینها بر مدار عدل الهی است.

انسان مؤمن به این قاعده‌ی عدل با این نسبت و با این نگاه فراگیر، ایمان دارد. از آن طرف کاملاً به فضل الهی باورمند است؛ هم ایمان دارد که خدای متعال یک‌سویه و بدون استحقاق، سفره لطف و کرم خود را برای بندگانش گشوده، و هم اعتقاد دارد که قواعد تودرتو و مصالح پیدا و پنهانی که در مدل زندگی انسان‌ها است و تقسیماتی که بر اساس استعدادها، توانمندی، همت و تلاش آنها در فراهم آوردن بهره‌های زندگی شکل می‌گیرد، همه در پرتو عدل الهی تفسیر می‌شود.

درنتیجه این طرز تفکر، مؤمن آسایش باطنی دارد.

 

2. ملاک ارزش‌گذاری از نظر مؤمن

مؤمن اساساً در ارزش‌گذاری‌هایش هرگز عوامل بیرونی را مداخله نمی‌دهد. طبق جهان‌بینی توحیدی اساساً برخورداری از مال و معیشت و کم و زیادِ آن در رتبه‌بندی ذاتی انسان‌ها هیچ مداخله‌ای ندارد. مثلاً این‌گونه نیست که کسی که بیشتر بهره‌مند می‌شود، رتبه انسانیتش بالاتر باشد و کسی که بهره کمتری دارد، از جهت رتبه انسانی پایین‌تر باشد. رتبه انسان در دو واژه شاخص‌گذاری می‌شود: یکی شرف و دیگری عزت. شرف و عزت طبق جهان‌بینی توحیدی مبتنی بر طاعت و عبادت است که نقطه‌ی التقای هر دو، تقوا است. قرآن خیلی شفاف و روشن می‌فرماید معیار کرامت تقوا است: «إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم؛[3] در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا، پرهيزگارترينِ شما است».

انسان‌ها با تقوا رتبه‌گذاری می‌شوند. تقوا در چهره اجتماعی‌ و در زندگی جمعی تجلی می‌کند و یک‌جا اسمش شرف می‌شود و جای دیگر اسمش عزت می‌شود. معیار شرافت و عزت در رتبه‌بندی انسان‌ها، رابطه‌ی آنها با خدای متعال است. اگر رابطه‌ی آنها با خدا بر قاعده طاعت و بندگی باشد، هرچه در این محور پیشرفته باشند، شرفشان بیشتر و عزتشان بالاتر است. هیچ‌کدام از برخورداری‌های ظاهری، مداخله‌ای در رتبه‌بندی واقعی و حقیقی انسان‌ها ندارد؛ مانند اینکه مثلاً این شخص مال و بهره‌مندی‌های بیشتری دارد و دیگری کمتر. این اصل را امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای سی‌وپنجم چنین بیان می‌دارد: «فَإِنَّ الشَّرِیفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُک، وَ الْعَزِیزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُک؛ شریف آن است که طاعت تو او را شریف نموده، و عزیز کسی است که عبادت تو او را عزت داده». پس شرف و عزت به طاعت و عبادت است و مال اصلاً دخالتی ندارد.

 

خداوند، یگانه مالک حقیقی

اموال از امور فانی و ازبین‌رفتنی است که به اقتضای زندگی کوتاه‌مدت انسان‌ها برای اینکه کارشان در این دنیا راه بیفتد، به امانت مدتی در اختیار آنها است. حتی جسم ما که واسطه‌ی حضور ما در این نشئه‌ی دنیا است، این هم امانت و کرایه‌ای است. در این دنیا اصلاً مالکی وجود ندارد، همه مستأجریم. مالکیت توهم است و همه مستأجریم. کِی معلوم می‌شود؟ در بهشت زهرا معلوم می‌شود. امروزه می‌گویند آرامستان‌، حال آنکه آرام و قراری نیست، اصلِ بی‌قراری‌ها آنجا است، ضجه‌ها و ناله‌ها آنجا است، حسرت‌ها آنجا است. البته برای مؤمنین واقعی، آرامش آنجا است. در آرامستان معلوم می‌شود که همه خاک‌نشینند و خاک هستند. حتی مالک جسم خودمان نیستیم، همه‌ی مالکیت‌ها اعتباری است. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «المالُ مالُ اللّه؛[4] اموال از آنِ خدا است». در این عالم یک مالک و یک مُلک بیشتر وجود ندارد. در قیمات ندا می‌آید: «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ؛[5] امروز فرمانروايى از آنِ كيست؟ از آنِ خداوند يكتاى قهار است». اینجا یک بازی اعتباری است؛ لذا فرمود: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ وَ تَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ؛[6] بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزون‏جويى در اموال و فرزندان است». مؤمن نباید فریب بخورد. ویژگی مؤمن این است که بازی نمی‌خورد و ویژگی غیرمؤمن این است که مبتلا به این بازی می‌شود. مؤمن حواسش هست که مالکیت دنیوی اعتباری است و در کنارش واقعیت‌هایی شکل می‌گیرد که این واقعیت‌ها، امتحان است. اگر این به امانت دست کسی افتاد، باید پاسخگو هم باشد. در کنار آن، وظایفی برایش قرار می‌گیرد که باید از عهده‌ی آن وظایف برآید. اینها واقعیت‌ها است؛ وگرنه ذات این بهره‌مندی‌ها امور زودگذر و فناپذیر است. حضرت علی (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه، یک نکته تکان‌دهنده در رابطه با این موضوع دارد، فرمود: نعمتی که زائل می‌شود و از دست می‌رود، چگونه می‌شود به آن اعتماد کرد؟ جوانی‌ می‌رود، سلامتی‌ می‌رود، بهره‌مندی‌ها و لذت‌ها می‌رود، کوتاه‌مدت است و بعد هم خبری نیست.

پس این موارد نمی‌تواند معیار شرف و عزت باشد. کسی که بیشتر خورد و بیشتر خوش‌گذرانی کرد، در پیشگاه خدای متعال عزیزتر نیست، از نگاه خدای متعال معیار عزت و شرافت، تقوا و بندگی است. در نگاه خلق، کسی که بیشتر دارد عزیزتر باشد و کسی که کمتر دارد، عزت کمتری داشته یا ذلیل باشد. معیار فقر و غنا این است که ‌تو در پیشگاه خدا چه داری و چه نداری: «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ، بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّه؛[7] توانگرى و درويشى آنگاه آشكار شود [كه در قيامت، اعمال] بر كردگار عرضه شود». آنجا معلوم می‌شود غنی و فقیر کیست.

 

امتحان با داشته‌های دیگران

ما در زندگی عادی بر اساس مبانی جهان‌بینی توحیدی با واقعیت‌هایی روبرو هستیم و واقعیت‌ها عبارت است از بهره‌مندی‌های دیگران و نابرخورداری ما. فعلاً محل بحث ما این است. دیگران را نگاه می‌کنیم و می‌گوییم: ماشاءالله چه املاکی دارند، خودرو و ثروت‌ دارند. اینجا امتحانی شکل می‌گیرد و فارغ از اینکه برخورداری‌های دیگران از طریق مشروع به ‌دست آمده باشد یا نه، آنچه در دست آنها است، برای ما و برای آنها امتحان است. کسی که برخوردار است، امتحانش امتحان بسیار سخت است. باید برای دارایی‌اش حلال باشد و از طریق نامشروع نباشد. اگر حلال و طیّب و طاهر است، باید خمس و زکاتش را بدهد، حقوق مالی را پرداخت کند، بعد باید مواسات کند، دیگران را بهره‌مند سازد، انفاق داشته باشد و صد نوع امتحان برای کسی هست که مال دارد. با فرض اینکه کاملاً از طریق مشروع باشد ریال‌ریالش حساب و کتاب‌هایی دارد و فردا باید پاسخگو باشد که چگونه اینها را خرج کرد. رعایت کرده باشد و گرفتار اسراف و تزویر نشود.

در نهج‌البلاغه است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وارد خانه یکی از اصحاب شد، دید خانه بزرگ و امکانات وسیعی دارد. حضرت به او گفتند: تو با این خانه وسیع و با این بساطی که برای خود درست کردی، در آخرت چه می‌کنی؟ اما مى‌‏توانى با این سرا، سراى آخرت را نیز به دست آورى؛ یعنى مهمان‌پذیرش کنی و به دیگران رسیدگی کنی. بیشتر از حدی که مورد نیاز و کفاف تو ست، باید پاسخگو باشی. او هم گفت: من برادری دارم که سر به بیابان گذاشته، مشغول عبادت و بندگی است. حضرت فرمودند: زندگی‌اش چگونه اداره می‌شود؟ گفت: ما‌ و دیگران به همسر و فرزند او کمک می‌کنیم. حضرت فرمودند: او را بگو بیاید که دشمن خویشتن است. هنگامی که نزد حضرت حاضرش کردند، به او فرمود: سر به بیابان گذاشتی و خیالت را راحت کردی و دیگران تو را اداره کنند؟ باید کار کنی و زحمت بکشی و تلاش کنی.[8]

 

دارا و ندار، امتحان می‌شوند

آن‌که دارد، امتحان می‌شود؛ هم حلال و مشروعش، هم حرام و نامشروعش. در مورد حلالش امتحان‌های سختی هست که باید از عهده اینها برآید. این همان بخشی است که آنان که ندارند باید بگویند: خدا را شکر که برای من امتحان‌های سخت نیست.

اما کسی که برخوردار نیست و گرفتار تقدیر و تنگنا است، او هم امتحان می‌شود. امتحانش چیست؟ امتحانش این است که در برابر برخورداری دیگران ـ منظور از دیگران، افراد ناشناخته نیست. در محل یا بین فامیل و خانواده و دوستان و همکاران، ابتلائات عمدتاً در جاهایی است که شناخت و ارتباط نزدیک برقرار است ـ اعتقادش به عدل و فضل الهی محک می‌خورد. مؤمن وقتی این شرایط را می‌بیند و در برابر این امتحان قرار می‌گیرد، توجه دارد که داشتن و نداشتن، عزت و شرافت حقیقی نیست، و نسبت به این حکم و تقدیر الهی و اندازه‌گذاری‌ها، احساس رضایت دارد. اگر آن مبانی محکم نشود، اینجا امتحان سختی برای برخوردار‌ها و کم‌برخوردار‌ها شکل می‌گیرد. گاهی برخی که در بستگانشان فراز و فرودها هست، شروع می‌کنند به آباء و اجداد خودشان بد و بیراه می‌گویند! بالاتر اینکه از خدای متعال گله دارد که چرا او برخوردار است و من نیستم. این امتحانِ سختی است. انسان مؤمن بر اساس قواعد ایمانی در برابر این امتحان سربلند است و همانند سیدالساجدین (علیه‌السلام) می‌گوید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رِضًى بِحُكْمِ اللَّهِ».

امتحان رضا و رضایت در جایی است که طبع شما با تقدیر و حکم الهی موافق نیست، اگر موافق باشد دیگر امتحان نیست. جایی که تقدیر الهی با طبع و خواسته ما همراه نیست، قبض و دردسر و خوف پیش می‌آید. قرآن هم می‌فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ؛[9] و قطعاً شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جان‌ها و محصولات مى‏آزماييم».

 

چگونگی برخورد با افراد دارا

امتحان ما نسبت به کسانی که برخوردارند، خیرخواهی نسبت به آنها است. آنها که از طریق مشروع و طبق قاعده ثروت دارند، خدا برایشان حفظ و زیاد کند و موفق به شکر باشند. در جامعه اسلامی دلیل نداریم که بررسی کنیم. فرض بر این است که همه از راه حلال و مشروع زندگی می‌کنند. اتفاقاً مؤمن در این بخش، مثبت‌اندیش است. مثلاً کسی در یک ماشین خیلی خوب یا در خانه مفصل نشسته، انسان مؤمن نسبت به اینها بدبین نیست و چون نمی‌داند، نمی‌گوید اینها همه اموال خود را از طریق نامشروع و حرام به ‌دست آورده‌اند. اصلاً لازم نیست بداند افراد چگونه اموال خود را جمع کرده‌اند. چه اهمیتی دارد؟! چه کاره‌ایم که بررسی کنیم درآمدش از طریق حلال است یا حرام؟ فرض عمومی در قاعده زندگی ایمانی این است که همه زندگی‌شان از طریق حلال است. طبق قاعده برای آنها خیر و دوام بهره‌مندی‌ می‌خواهد، اینکه خدا به آنها توفیق شکر بده و آنها هم قدرشناس باشند و خدمت کنند، از امتحان‌های سختی که به‌خاطر این برخورداری‌ها دارند، سربلند بیرون بیایند. این می‌شود قاعده خیرخواهی راجع‌به کسانی که ما مطلع هستیم.

گاهی انسان مطلع می‌شود که از طریق نامشروع است و گاهی بر اساس حدس و گمان است. بدگمانی درست نیست. قرآن هم می‌فرماید: «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛[10] پاره‏‌اى از گمان‌ها گناه است». الآن متأسفانه این گمان‌های بد و شایعات باب شده است. گاهی برای انسان اطمینان پیدا می‌شود که کسی این بهره‌مندی‌ها را از طریق ربا یا فرصت‌طلبی یا دست بردن در بیت‌المال یا مال مردم به ‌دست آورده، اگر ما چنین اطلاع پیدا کردیم، خیرخواهی در چیست؟ خیرخواهی این است که دعا کنیم خدا آخر و عاقبتشان را به‌خیر کند و به خود بیایند و آن را به صاحب و اهلش برگردانند.

وقتی افراد ثروتمند را دیدیم، بگوییم: خدایا من از تو راضی‌ام و هیچ چون و چرایی و گله‌مندی و ناراحتی نسبت به تو ندارم. کار تو بر اساس عدل و فضل است. این نسبت به خدای متعال است. امتحان نسبت به خلق، این است که کسانی که بهره‌مندند و من با آنها روبرو شدم، برای آنان خیرخواهی داشته باشم. سربلندی در این امتحان رضا به قضا و حکم الهی و خیرخواهی نسبت به خلق خدا است؛ و مردودی‌اش، گله‌مندی نسبت به خدای متعال و ناراحتی و زیر سؤال بردن تقدیر الهی است و در باب خلق هم، حسادت است.

امام (علیه‌السلام) در دعای سی‌وپنجم به ما آموزش می‌دهند که در برابر این امتحان، نسبت به تقدیر الهی راضی برگردیم و از خدای متعال کمک بخواهیم و بگوییم خدایا کمک کن که در اینجا از تو راضی باشم، و نسبت به خلق خیرخواه باشیم. جایی هم که کسی از طریق نامشروع به‌ دست آورده، برایش دعا کنیم مال را برگرداند، یعنی باز هم خیرش را بخواهیم. البته گاهی آدم اینجا فیلم بازی می‌کند و گرفتار یک بازی می‌شود. اصلش این است که من ناراحتم که ندارم، منتها یک پوشش برایش درست می‌کنم و می‌گویم آن کسی که از طریق نامشروع ثروتمند شده، جهنمی می‌شود و در معرض حساب‌های سخت الهی است. حال آنکه اگر من هم دستم برسد، حلال و حرام را در نظر نمی‌گیرم. انسان باید مواظب باشد گرفتار این بازی نشود.

 

مؤمن اهل تلاش است، ولی حریص نیست

مؤمن در هر حال از تلاش حساب‌شده و برنامه‌ریزی‌شده و از بهره‌مندی معیشتی خویش کم نمی‌گذارد. به‌هیچ‌وجه تنبل نیست، بی‌غیرت و بی‌حساب و کتاب نیست. حساب و کتاب دارد، قاعده دارد، اهل تلاش است و دنبال تحصیل رزق خودش است. اما در تحصیل روزی به‌زیبایی عمل می‌کند؛ از قاعده خارج نمی‌شود و حریص نمی‌شود. از خدای متعال برای خود، کفاف می‌خواهد و می‌گوید: در این معامله با خلق و در آزمایش روی پای خودم بایستم و به اندازه‌ای که آبرویم صیانت شود، زندگی من بگذرد که بتوانم به عبادت و علم و کارم برسم و به‌خاطر اندکی قوت لایموت، گرفتار نشوم و از عبادت و علم نیفتم، به مقداری که بتوانم این وظایف را انجام دهم، در من گشایش قرار بده.

از خدا می‌خواهد و پای این خواسته، تلاش و برنامه‌ریزی می‌کند. ضمناً مؤمن به‌شدت فسادستیز و فقرستیز است.

 

نگرش ویژه مؤمن در مسائل اجتماعی

بحث دعای سی‌وپنجم ناظر به امتحانات و ابتلائات شخصی و درونی و روحی و روانی ما نسبت به برخورداری‌های دیگران است و در مقام بسط مسئولیت‌های اجتماعی نیست؛ منتها نمی‌خواهد مؤمن را یک عنصر منفعل و بی‌مبالات به رسالت‌های اجتماعی معرفی کند. مؤمن بر اساس مبانی ایمانی‌اش، عدالت‌خواه فقرستیز و فسادستیز است. طبع انسان مؤمن این‌گونه است. این‌طور نیست که راضی باشد ثروت‌های نامشروع در جامعه انباشته شود، به‌هیچ‌وجه راضی نیست یک جای جامعه فقر باشد. لذا هر انسان مؤمنی مطابق با صحه وجودی و وُسعی که خدای متعال در وجودش قرار داده، برای رفع فقر تلاش می‌کند. اگر این تلاش همزمان با مبارزه با فسادهای اجتماعی باشد و ببیند فقر دارد به جامعه فقیر تحمیل می‌شود، وارد میدان می‌شود. قلم و زبان و قدم و مسئولیت و وسعت امکاناتش او را موظف می‌کند با عوامل فساد به اندازه خودش وارد مبارزه شود. اگر بیان داشته باشد، مسئولیت دارد؛ اگر ریاستی داشته باشد، مسئولیت دارد. چنانچه یک جوان مؤمن انقلابی هیچ‌کدام از اینها را نداشته باشد، بازهم باید در جریان عدالت‌خواهی و دنبال کردن این آرمان‌ها واکنش نشان دهد. ربطی به این ندارد که در مورد جامعه و اطراف جامعه با احوال شخصی خودم گرفتار حسد یا مثلاً گرفتار نارضایتی می‌شود. کاملاً راضی است و هیچ حسادتی هم ندارد، اما با چیزی به‌نام فساد اقتصادی اندازه سر سوزن موافق نیست و به آن رضایت ندارد و هر کاری از دستش برآید تا جلوی فساد گرفته شود، کوتاهی نمی‌کند.

منتها دعای سی‌وپنجم فعلاً در مقام این بحث نیست و این در جای خود محفوظ است. مؤمن، یک کنشگر اجتماعی و عدالت‌خواه است؛ نه اینکه به اسم عدالت‌خواهی بخواهد آبروی دیگران را ببرد و به اسم عدالت‌خواهی وارد ظلم مضاعف به دیگران شود، بلکه با رعایت قواعد. طبع انسان مؤمن که عدالت‌خواه و فسادستیز است در این زمینه هم به اندازه وسع خودش و طبق قواعد الهی هر کاری از دستش برآید، باید انجام دهد. نه اینکه ساکت و ساکن و بی‌تفاوت باشد. منتها دعای سی‌وپنجم در مقام بیان رسالت اجتماعی برای مبارزه با فساد نیست، بلکه دارد در این امتحان رابطه انسان مؤمن را با خدای متعال اصلاح می‌کند و در ارتباط با برخورداری دیگران در این شرایط روحی و فکری به او صیانت می‌بخشد. این جایگاه دعای سی‌وپنجم است. انسان نگران می‌شود که نکند بخشی از بحث مطرح شود و بخش دیگرش جا بماند و از نگاه جامع، سوءبرداشت ‌شود و بگویند شما دارید با تکیه بر یک دعای صحیفه سجادیه به ما می‌گویید که به همین قوت لایموت خود راضی باشیم و به فقیر هم بگوییم که او هم باید راضی باشد و صدایش در نیاید و اعتراضی نداشته باشد و آنها که دارند می‌خورند، حسابی بخورند. می‌خواهد این را  بگوید؟ معلوم است که نه! به هیچ‌وجه. اینجا بحث، بحث دیگری است. دارد حیات طیبه واحد ما را طبق این قاعده‌ی توحیدی بنیان‌گذاری می‌کند. این رسالت دعای سی‌وپنجم است و دارد ما را در یک امتحان نهایی یاری می‌کند که سربلند و پیروز باشیم و هم راضی به تقدیر الهی و شرایطی باشیم که در آن قرار گرفتیم و هم نسبت به خلق، خیرخواه باشیم. بر اساس همین جهان‌بینی توحیدی می‌گوید تو باید وسط میدان باشی و از چیزی که خدای متعال به تو داده برای مبارزه با فساد و فقر که در جامعه است، استفاده کنی. نباید کم بگذاری. هرکس باید وظیفه‌ی خود را انجام دهد. در این زمینه مثلاً مثل آقای رئیسی باش که در یک دستگاه قضایی با آن گستردگی، در برابر فساد ایستاده است. من و تو که این امکانات را نداریم و آن مسئولیت را در آن بخش نداریم، باید دعا و یاری‌اش ‌کنیم تا موفق شود. کسی که مثلاً در وزارتخانه ریاست و مسئولیتی دارد، باید در این زمینه‌ وظیفه‌شناس باشد و کسی مثل جناب‌عالی که این امکانات را نداری، باید حس عدالت‌خواهی و مبارزه با فساد و فقر داشته باشی. در این زمینه چه کار می‌توانی انجام دهی؟ باید به فکر باشیم و هرجا که بتوانیم، با زبان و قلم و دعا، مسئولان را در مبارزه با فساد یاری کنیم.

 

وظیفه‌ی سنگین دولت اسلامی در مبارزه با فساد و فقر

وظایف حاکمیت و دولت اسلامی و نهادهای واقع در حاکمیت اسلامی، در این زمینه بسیار سنگین است؛ چه در تأمین معیشت عمومی و چه در تأمین رفاه عام، چه در حفظ این خطوط و چه در صیانت و سلامت اقتصاد کشور و تأمین عدالت اجتماعی. البته تأمینش نیز کار خیلی سختی است و رهبر عزیز و عالی‌قدرمان که در این زمینه یقیناً پرچمدارند، در تمام این سال‌ها به این نکته توجه دارند. در کارنامه چله‌ی گذشته، جنبه عدالتش جالب و راضی‌کننده نیست و گرفتار دشواری‌هایی هستیم؛ ولی امید است که در چله‌ی دوم، اتفاقات خوبی بیفتد؛ به‌ویژه آنکه زیرساخت هم تا حدود زیادی آماده است.

معادلات پیچیده اقتصاد در دنیای امروز را درک می‌کنیم و طبع انقلاب اسلامی و رویارویی‌هایش را می‌بینیم. با توجه به تمام اینها و با توجه به شرایط جهانی و رویارویی با استکبار جهانی، ما می‌توانستیم صدها برابر برای اقشار ضعیف جامعه بهتر از این عمل کنیم. سوءتدبیرها، بی‌مبالاتی‌ها، خوشگذرانی‌ها، رفوز‌گی یک عده از مسئولان در دولت‌های مختلف که نتوانستند از عهده کارشان برآیند، همه دست به دست هم داد تا اوضاع این‌گونه شود. اگر به تعبیر حضرت آقا یک دولت جوان حزب‌اللهی پاکدست توانمند و قوی و کاربلد سر کار باشد، کار هموارتر و سرعتش هم بیشتر می‌شود.

 

ضرورت رعایت انصاف در ارزیابیِ مسئولان

خراب کردن همه‌ی مشکلات بر سر عده‌ای که سر کار هستند و همه‌ی آنها را به بی‌مبالاتی و ناتوانی و فساد متهم کردن، ظلم مضاعف است. هم‌اکنون نیز عده‌ای توانا هستند، اما دیگران به آنها دست نمی‌دهند یا شرایط با آنها یار نیست. منصفانه به شرایط نگاه کنیم؛ ولی قاعدتاً وقتی کسانی باشند که بهتر کار کنند و قوی‌تر و امین‌تر باشند، کار بهتر پیش خواهد رفت و امید است که قوا به‌صورت متوازن و بانشاط و فعال از عهده‌ی مسئولیت‌های بزرگ برآیند. ما هم دعا می‌کنیم. علاوه‌بر دعا باید کار هم بکنیم. هم باید دعا کنیم، هم باید اقدام کنیم تا شرایط برای سال‌ها و ماه‌های پیش‌رو بهتر شود.



[1]. طلاق: 2ـ3.

[2]. ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج4، ص103.

 

[3]. حجرات: 13.

[4]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج74، ص16.

[5]. غافر: 16.

[6]. حدید: 20.

[7]. نهج البلاغه، حکمت452.

[8]. همان، خطبه209.

[9]. بقره: 155.

[10]. حجرات: 12.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *