شانزدهمین جلسه شرح و تفسیر صحیفه سجادیه 1392/6/4



شانزدهمین جلسه شرح و تفسیر صحیفه سجادیه
شانزدهمین جلسه شرح و تفسیر صحیفه سجادیه


 اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم، بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، ثُمَّ الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّدنا و نَبیِّنا حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّاهرین المعصومین المکرّمین، سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء.

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السّلَامُ عِنْدَ الصّبَاحِ وَ الْمَسَاءِ. الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي خَلَقَ اللّيْلَ وَ النّهَارَ بِقُوّتِهِ‏، وَ مَيّزَ بَيْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ، وَ جَعَلَ لِكُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدّاً مَحْدُوداً، وَ أَمَداً مَمْدُوداً، يُولِجُ كُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ، وَ يُولِجُ صَاحِبَهُ فِيهِ بِتَقْدِيرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ.

موضوع بحث ما دعای ششم صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجّادیه است، عرض کردیم این دعای نورانی سبک زندگی توحیدی را به صورتی روشن و ملموس و عینی در اختیار انسانهای مؤمن قرار می‌دهد، این دعای ششم یک چنین دعایی است، و روز و شب انسان مؤمن را در پرتو نگاه مؤمنانه برنامه‌ریزی می‌کند. در جلسه‌ی گذشته خطوط اصلی و نکات کلیدی که در این دعای نورانی مطرح شده فهرست شد، یک فهرستی از آن نکات را تقدیم کردیم. به توفیق الهی از امروز متن را مرور می‌کنیم و مطالبی را انشاءالله در ضمن گزارش متن نورانی دعای ششم تقدیم می‌کنیم، به عنایت الهی و به مدد روح مطهّر و منوّر حضرت سیّدالسّاجدین و امام العارفین، علی بن الحسین(علیهما السّلام)، انشاءالله.

 نکته‌ی بسیار زیبا و جالبی که این دعا به ما معرّفی می‌کند این هست که انسان مؤمن نوع مواجهه‌اش با روز و شب به عنوان آن واحد تعریف شده‌ی روشن از زمان چگونه است. از متن این دعای نورانی استفاده می‌شود که مواجهه‌ی انسان مؤمن با زمان، مواجهه‌ای است از روی آگاهی و شعور و ذکر و روشن‌بینی، با زمان انسان مؤمن چنین مواجهه‌ای را دارد، نقطه‌ی مقابلش دیگران هستند که مواجهه‌شان مواجهه‌ی غافلانه است با زمان، گرفتار غفلت هستند، مواجهه‌ی انسان مؤمن، مواجهه‌ی عارفانه‌ی با روز و شب و زمان است، معرفت به خویشتن، معرفت به جهان، معرفت به نسبت خود  و جهان با خالق هستی، معرفت نسبت به اهداف و آرمان‌ها، معرفت نسبت به امکانات و نعمت‌ها، معرفت نسبت به آفات و آسیب‌ها، معرفت نسبت به اسباب و مسبّبات و عوامل، معرفت نسبت به مشکلات و موانع؛ انسان مؤمن مواجهه‌اش مواجهه‌ی عارفانه است، یعنی سیرش سیر در روشنایی است، حتّی اگر در شب هم سیر می‌کند سیرش در روشنایی است. این کلمه‌ی بسیار زیبای بصیرت، این مضامین عالی را در خودش جا می‌دهد، درست نقطه‌ی مقابلش کسانی هستند که سیرشان در تاریکی است، حتّی اگر در روز سیر می‌کنند! نه خودشان را می‌شناسند، نه جهان را می‌شناسند، نه زمان را می‌شناسند، نه قیمت عمر را می‌دانند، نه توجّهی به گذشته دارند، نه توجّهی به آینده دارند، نه توجّه به آرمان‌ها و اهداف بزرگ دارند، این آن نقطه‌ی مقابل است.

مواجهه‌ی انسان مؤمن با روز و شب و زمان، مواجهه‌ی فعّال است، از این دعا استفاده می‌شود. یعنی کسی که بر اساس موازین خرد سعی می‌کند به زمان روح بدهد و زمان را بسازد و زمان را آباد کند، انسان مؤمن برای خودش رسالت آبادگری قائل است، وَاسْتَعْمَرَكُمْ فيها، به تعبیر خدای متعال، یعنی از آن ظرفیّت فراطبیعی انسانی و متافیزیکی الهی که در اختیارش است استفاده می‌کند برای اینکه به زمان معنا ببخشد؛ انسان مؤمن با روح زمان متّحد می‌شود و به زمان معنا می‌دهد، زمان را آباد می‌کند و می‌سازد؛ این مواجهه، مواجهه‌ی فعّال است. زمان را به نور ذکر خودش منوّر می‌کند، به نور عمل صالح خودش منوّر می‌کند، به زینت حسنات خودش مزیّن می‌کند؛ زمان از انسان مؤمن نور می‌گیرد، روح می‌گیرد، حقیقت می‌گیرد، معنا می‌گیرد، زیبایی می‌گیرد، روشنایی می‌گیرد، و می‌رود، جاودانه می‌شود؛ این مواجهه‌ی انسان مؤمن است با زمان، مواجهه‌ی فعّال، انسان مؤمن از هیچ لحظه‌ای از لحظات زمان نمی‌گذرد، و او را خالی و بدون نور و بدون حسنه و بدون عمل صالح و بدون ذکر پیش نمی‌فرستد، بلکه از قطعه قطعه‌ی زمان و جزء جزء زمان و جزء جزء شبانه‌روزش استفاده می‌کند، این می‌شود یک مواجهه‌ی فعّال.

نقطه‌ی مقابلش مواجهه‌ی منفعلانه‌ی با زمان است، غیر مؤمن اینجوری است، دو اتّفاق برایش می‌افتد، یکی اینکه به جای اینکه او زمان را بسازد، زمان است که او را با خودش می‌برد؛ نکته‌ی دوّمش، به جای اینکه زمان را آباد کند خراب می‌کند، اینجوری است، ضایع می‌کند، این نقطه‌ی مقابلش است، یک مواجهه‌ی منفعلانه و مواجهه‌ی تخریب کننده؛ حالا انشاءالله در متن ملاحظه خواهید کرد برای گروه اوّل که انسان مؤمن باشد، وقتی که زمان دارد از او فاصله می‌گیرد و ذخیره می‌شود از او تشکّر می‌کند، چون به آن رسیدگی کرده است، اصلاً به آن حیات داده است، به زمان حیات برتر و انسانی می‌بخشد انسان مؤمن، به آن معنا داده است، روح داده است، زنده‌اش کرده است، به آن ظرفیّت داده است، توسعه‌اش داده است، اینجوری است، لذا از او ممنون است، از او تشکّر می‌کند، با خوشحالی از او خداحافظی می‌کند. نقطه‌ی مقابلش هم، آن کسی که منفعل است و تخریب کننده و ضایع کننده است، شب و روزش وقتی از او دارند خداحافظی می‌کنند به او بد می‌گویند، لعنت می‌فرستند، از او دلخور هستند و رنجیده هستند و ناراحت هستند. مواجهه‌ی انسان مؤمن با زمان، مواجهه‌ی مسئولانه است، از سر تعهّد و مسئولیّت است؛ نه یک مواجهه‌ی عبس، یک مواجهه‌ی از سر بیهودگی؛ او خودش را مسئول می‌داند، در برابر خودش، در برابر جهان و جمعاً در برابر خالق هستی؛ مسئول می‌داند، متعهّد می‌داند، عهد دارد، با خالق هستی پیمان دارد، عهد دارد، مواجهه‌ی او مواجهه‌ی مسئولانه است؛ لذا به همه‌ی ساکنان شب و روز و در برابر همه‌ی آنها احساس مسئولیّت می‌کند، همه‌ی آن چیزی که در شب و روز ساکن هستند، با آنها احساس نسبت دارد. انسان مؤمن بر اساس معرّفی امام سجّاد(علیه الصّلاة والسّلام) در نسبتش با شبانه روز و در نسبتش با زمان، خود را یک جزء از اجزاء هستی می‌داند، از اجزاء کلّ هستی می‌داند، و مرتبط با کل، و این نسبت را می‌شناسد، کشف کرده، درک کرده است.

مواجهه‌ی انسان غافل را دیدید. او اصلاً نسبت‌سنجی ندارد بین خودش و عالم و نظام هستی، نسبتی را بین خودش و آنها نمی‌شناسد، این کجا و انسان مؤمن که خود را بخشی از این کلّ زیبا و بدیع و جمیل یافته است، کشف کرده است، می‌شناسد، با این کل نسبت دارد، با آنها بده بستان دارد، رفت و آمد دارد. این چیزی که امام سجّاد(علیه السّلام) معرّفی می‌کند چنین چیزی است. شاید نکته‌ی خیلی زیبایی که در این دعای نورانی به آن می‌رسیم، انسان مؤمن روز خودش را با نماز آغاز می‌کند، یعنی اصلاً با نماز شروع می‌شود، روز مؤمن با نماز شروع می‌شود، شب مؤمن با نماز تمام می‌شود، روزش هم با نماز جمع می‌شود، آغاز نماز است، انجام نماز است، در میانه نماز است، یعنی همه‌ی زندگی مؤمن در وضعیّت ذکر قرار دارد، مدد می‌گیرد از آغاز روز از خدای متعال، به گونه‌ای که همه‌ی زندگی او بشود یک نماز، می‌شود یک نماز، همه‌ی زندگی او می‌شود یک نماز، یک نماز ممثّل، معاشرتهایش در پرتو ذکر است، نسبتهایش در پرتو ذکر است، تهیّه‌ی روزی و رزق یک بخشی از همان ذکر است، لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ نماز نمی‌گذارد او در وضعیّت غفلت بیفتد، عجیب است که تمام روز و شب انسان مؤمن گره خورده‌ی به نماز است و ذکر، به عنوان یک منبعی که به او امید می‌دهد، تکیه‌‌گاه می‌دهد، مبنا می‌دهد، معنا می‌دهد، روح می‌دهد، نشاط می‌دهد، روشنایی می‌دهد، بصیرت می‌دهد و او را به حرکت در می‌آورد، و در این سیرش تا میانه‌ی روز که می‌رسد باز نماز است که تقویتش می‌کند، کم و کاستی‌هایش را مراقبتش می‌کند، حفاظتش می‌کند، دوباره می‌رسد به نماز، و در پایان روز کمی‌ها و کاستی‌های خودش را با نماز جبران می‌کند، إِنَّ الحَسَنات یُذهِبنَ السَّیِّئات، اَقِمِ الصّلاة طَرَفَیِ النَّهار و زُلَفً مِنَ اللَّیل، إِنَّ الحَسَنات یُذهِبنَ السَّیِّئات، ذلکَ ذِکری لِذّاکِرین، حسناتش محافظت می‌شود، سیّئاتش شستشو می‌شود؛ پاک، تمیز، زینت یافته، وارد آن قطعه‌ی جدید از زمان می‌شود، این وضعیّت انسان مؤمن است، شستشو شده و مطهّر، و البتّه دست یافته‌ی به حسنات و زیبایی‌های تازه و جدید.

 دعای ششم، مؤمن را اینجوری معرّفی می‌کند، انسان مؤمن یک چنین وضعی دارد، این دعا یک دعایی است که در تعقیب نماز وارد شده، برایتان بخوانم، خیلی زیبا است. از اوّل صبح، نماز صبحش را خوانده است، اَصبَحَ ظُلمی مُستَجیرً بِعَفوِک، وَ اَصبَحَت ذُنوبی مُستَجیرً بِمَغفِرَتِک، وَ اَصبَحَ خُوفی مُستَجیرً بِاَمانِک، وَ اَصبَحَ فَقری مُستَجیرً بِغِناک، وَ اَصبَحَ ضُعفی مُستَجیرً بِقُوَتِک، وَ اَصبَحَ وَجهِیَ الفانی مُستَجیرً بِوَجهِکَ الباقی، این وضعیّت انسان است، یعنی همراه با هر صبحی می‌گوید همه‌ی شئون من چه در بخش کمی‌ها و کاستی ها، ظلم من، گناه من، معصیت من، اشتباهات من، خطاهای من، همه مستجیر هستند، پناهنده می‌شود، به عفو تو، به مغفرت تو، به لطف تو، به کرم تو؛ خوف داشته باشم، ذیل امنیتی است که تو بهش می‌دهی به آرامش می‌رسد؛ فقر و نیاز داشته باشم، می‌آید ذیل غنا و دارایی تو قرار می‌گیرد؛ وَ اَصبَحَ ضُعفی مُستَجیرً بِقُوَتِک، این حال انسان است.

خب، پس ما یکبار دیگر یک جمع بندی از حال مؤمن در روز و شب، متناسب با این دعای ششم تقدیم کردیم، که شما دعای ششم را که ببینید، انسان مؤمن یعنی این، در همان فهرستی که عرض کردیم، مواجهه‌ی آگاهانه، عاقلانه، آینده‌نگرانه، مواجهه‌ی از سر بصیرت، مواجهه‌ی فعّال با زمان، با شب و روز؛ این انسان مؤمن است، که اهل اخذ و برداشت است از زمان، چون مولای عزیزش امیرالمؤمنین(علیه الصّلاة والسّلام) به او گفته است که، زمان از تو می‌گیرد، ببین تو از زمان چه می‌گیری، پس می‌گیرد، شب و روز تو را کاهش می‌دهند، عمرت را، تو باید به آن نسبت حسناتت و صالحات خودت را افزایش بدهی، والّا باختی، یعنی همه را باختی، وَالعَصر، ذیل همین زمان، بسم الله الرحمن الرحيم، وَالْعَصْر،ِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ، می‌کاهد، کاهنده است، زمان، شما را کاهش می‌دهد، فقط یک گروه هستند که در این کاهش به افزایش می‌رسند، یعنی اگر قسمتی از عمر آنها کاسته شد به یک سود بسیار عظیم دست پیدا می‌کنند، آنها چه کسانی هستند، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ، فقط انسان مؤمنی است که اهل عمل صالح است و در خطوط تماس اجتماعی هم حضورش فعّال است، تاریخ ساز است، تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ، یعنی تاریخ ساز، تمدّن ساز، مؤمن اینجوری است.

من به نظرم رسید این چند جمله مجدّداً لازم است، که ما یاد بگیریم چگونه از دعاها باید برداشت کنیم، این مهم است، ضمن اینکه شماها متن دعاها را مراجعه می‌کنید، ضمناً روش فهم و برداشت از این مضامین عالی را هم باید تمرین کنیم با همدیگر. حالا با اجازه‌ی شما من فراز اوّل این دعای ششم را برایتان بخوانم، الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي خَلَقَ اللّيْلَ وَ النّهَارَ بِقُوّتِهِ‏، وَ مَيّزَ بَيْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ‏، این دعای نورانی با حمد آغاز می‌شود، تا با خودش بشارت داشته باشد، حمد بشارت است، وقتی با حمد شروع می‌شود، یعنی با یاد حق، با ذکر، با ثناخوانی، برترین نوع ثناخوانی حضرت حق حمد است، ما بالاتر از حمد نداریم، انسان کامل یعنی آن کسی که مقیم در مقام حمد است، و در خیمه‌ی حمد مستقر شده است، ما بالاتر از این نداریم. یک لطیفه‌ای هم هست درباره‌ی محلّ استقرار انسان کامل، تعبیر می‌کند به بیت الحمد، می‌گویند الان امام عصر(علیه الصّلاة والسّلام) مقیم بیت الحمد است، در مقام حمد است، مستغرق در حمد است، الْحَمْدُ لِلّهِ، این بشارت است، ضمناً بشارت است برای اینکه بنا است فهرست بشود نعمت خداوند. این بشارت است، ما می‌خواهیم نعمتها را اسم ببریم؛ بشارت است برای اینکه می‌خواهد از قدرت حق، از قوّت حق، از علم الهی اینجا اسم به میان بیاورد. حمد این است. حمد هم ناظر به نعمت است، هم ناظر به ثناخوانی جمال و کمال حق است، هر دو را در بر می‌گیرد، الْحَمْدُ لِلّهِ. ما در مقام ثناخوانی حضرت معبود در جلوه‌های عبودیّت بالاتر از کلمه‌ی حمد نداریم، این دیگر اشرف مقامات است. آن  انسان مؤمن در آن سیر تکاملی‌اش وقتی منازل انسانیّت را سیر می‌کند، به اوج که می‌رسد، این وضعیّتش وضعیّت حمد است، چنانکه این حال انسان رسیده‌ی به بهشت الهی و مستقّر در مقام کمال و مستغرق در انوار الهی است که می‌گوید الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ ، این مقام حمد است. یا آن جمله‌ی دیگری که شنیدید، باز در همین مقام است، و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين.

اینجا آن چیزی که بهانه‌ی حمد است عبارت است از شب و روز، الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي خَلَقَ اللّيْلَ وَ النّهَارَ، شب و روز. به نظرم ما هم باید روی این کلمه‌ی شب و روز یک کمی برای این دعا درنگ کنیم، امام(علیه الصّلاة والسّلام) به زیبایی شما را متوجّه می‌کنند از بین مجموعه‌ی نعمتها، به این دو نعمت برجسته، که هم نعمت هست، هم آیینه‌ی نعمتها است، هم فرصت گشایی می‌کند برای بهره‌برداری از نعمتها، همه‌ی اینها در کنار هم، هم آیه است و آیینه است که قدرت خداوند را و عظمت الهی را به شما نشان می‌دهد، این کلمه‌ی قُوّتِهِ و قُدْرَتِهِ که‏ در اینجا به زیبایی در کنار هم قرار گرفته این مسئله را به ما نشان می‌دهد. قرآن کریم وقتی که به این دو نعمت و این دو آیه می‌رسد غوغا می‌کند، شما می‌بینید که قرآن ناطق، حضرت علی بن الحسین(علیهم السّلام) در این کلمات نورانی به چه زیبایی‌ای عصاره‌ی فهرست طولانی از آیات کریمه‌ی قرآنی را در اینجا در اختیار شما قرار می‌دهد، یعنی این چند جمله‌ی اوّل  خلاصه‌ی یک فهرست طولانی است از آیاتی که در قرآن کریم درمورد زمان با جلوه‌ی شب و روزش سخن گفته است، خَلَقَ اللّيْلَ وَ النّهَارَ بِقُوّتِهِ، یعنی جلوه‌ی قوّت حضرت حق، وَ مَيّزَ بَيْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ، می‌بینید بین شب و روز خدای متعال با قدرت خودش تمایز قرار داده است، اینها را از هم تفکیکی کرده است. یک چیز جالبی که ما داریم، از ناظر زمینی مشاهده می‌کند این خود شب و روز است، در گردش بسیار دقیق زمین به دور خودش، و بخاطر برخورداری از جوّ، چون زمین یک بهره‌ی وافری از جوّ و اتمسفر دارد، و همین باعث می‌شود که این نور خورشید و نسبتی که زمین با خورشید پیدا می‌کند برای اهل زمین بشود نعمت، چیزی که نور خورشید را فیلتر می‌کند، اشکالاتش را، آفتهایش را حذف می‌کند، ضررهایش را می‌گیرد و خالصش می‌کند، از اشعه‌های مضر این را پیرایشش می‌کند، و مفیدش می‌کند و در اختیار شما قرار می‌دهد، این یک؛ و دوّم، کار دیگری که این جوّ زمین انجام می‌دهد و این هم خیلی نکته‌ی جالبی است، این نسبت ما را با خورشید تبدیل می‌کند به یک نسبت فوق العاده بدیع و زیبا که در آن از یک سو فلق هست، از یک سو شفق. اینقدر این فلق قشنگ است که شما خدا را می‌خواهید بخوانید می‌گویید رَبِّ الفَلَق، خیلی قشنگ است، همین صبح، فالِقُ الاِصباح وَ جَعَلَ اللَّیلَ سَکَناً وَالشَّمسَ وَالقَمَراً حُسباناً. فالِقُ الاِصباح، یعنی این شکافتی که اوّل صبح به وجود می‌آید، این سمت مشرق، نمی‌دانم شماها چقدر نگاه کردید، اینها را باید انسان تماشا کند، البتّه در تهران نمی‌شود، سخت است، می‌شود ولی خیلی مشکل است، آن سپیده خودش تماشایی است واقعاً، فالِقُ الاِصباح، این فلق محصول جوّ است، والّا یک دفعه شما وقتی که زمین مواجه با خورشید می‌شد، می‌شد روز، اگر ما جو را نداشتیم، اینکه سپیده می‌زند بعد این نور منتشر می‌شود، اینها همه از برکات این جوّ است که دور زمین را تا حدود ده کیلومتر، بیشتر، لایه‌ی اوّلش و بعد لایه‌های فراترش در برگرفته با زیبایی. از آن سو هم برای شما شفق را می‌آورد، خورشید می‌خواهد بیاید با ناز می‌آید، چقدر قشنگ می‌آید، وقتی هم می‌خواهد برود، با ناز می‌رود، دیدید؟ غروب که می‌خواهد، یک دفعه تاریک نمی‌شویم ما، خیلی ملایم، به تدریج، بعد رنگ‌آمیزی می‌شود، هم صبح رنگ‌آمیزی می‌شود در ناحیه‌ی مشرق، هم غروب رنگ‌آمیزی می‌شود در ناحیه‌ی مغرب، این وضعیّت شفق هم خیلی وضعیّت دلپذیری است و اینها هر دو برای انسان مؤمن الهام‌بخش است، دائماً دارد با او حرف می‌زنند.

خب، وَ مَيّزَ بَيْنَهُمَا، این خیلی لطیف است، مَيّزَ بَيْنَهُمَا، و خدای متعال بین شب و روز با قدرت خودش تمایز قرار داده است، و اینها را به گونه‌ای برهم منطبق کرده، با اینکه متداخل در هم هستند از هم تفکیکی می‌شوند، به گونه‌ای که شما نمازتان در وقتهای خاصّ خودش تعریف می‌شود، یک نمازتان بعد از عبور شفق واجب می‌شود که می‌گویند حمره‌ی مشرقیّه وقتی از فرا سر شما عبور کرد وقت نماز مغرب رسیده، آن حمره، آن باز مسئله‌ی شفق است، به آنجا که رسیدید وقت نماز مغرب است. برای سپیده‌ی صبح، وقتی است که آن سپیده‌ی نخستین که فجر نامیده می‌شود، وقتی آن بالا می‌آید وقت نماز صبح است. یک جوری هم اینها را با همدیگر تنظیم کردند که گویا انسان مؤمن باید ارتباطش با پدیده‌های پیرامونی‌اش ارتباط ذکری باشد، ارتباط انسان مؤمن با آنچه که در پیرامون او هست از جلوه‌های خلقت، ارتباط ذکری است؛ ارتباطش با خورشید ذکری است، با ماه ذکری است، با شب ذکری است، با روز ذکری است؛ همه‌ی اینها یاران انسان مؤمن هستند در ذکر، این است. وَ مَيّزَ بَيْنَهُمَا بقدرته.

 وَ جَعَلَ لِكُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدّاً مَحْدُوداً، برای هرکدام از شب و روز یک اندازه‌ی معیّنی را خدای متعال قرار داده، البتّه این اندازه را حالا می‌گوید، این اندازه متغیّر است، امّا در هر وقتی اندازه‌ی مشخّص خودش را دارد، چه طولانی‌تر باشد، چه کوتاهتر باشد، اندازه‌ی خاصّ خودش را دارد، حَدّاً مَحْدُوداً، وَ أَمَداً مَمْدُوداً. یُولِجُ كُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ، این هم خیلی جالب است، يُولِجُ كُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ، وَ يُولِجُ صَاحِبَهُ فِيهِ بِتَقْدِيرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ، اینجا یک نکته‌ی جالبی مطرح شده، قرآن کریم روی این مسئله تأکید دارد و این را به طور خاص نسبت می‌دهد به پروردگار متعال، نسبت می‌دهد به حضرت حق. شما در آیه‌ی مشهوری که به عنوان آیه‌ی مُلک شناخته شده است و توصیه شده این آیه را فراوان بخوانید، بعد از همه‌ی نمازها وارد شده که بخوانید قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ المُلک تؤتی المُلکَ مَن تَشاء وَ تَنزِعُ المُلکَ مِن مَن تَشاء، وَ تُعِزُّ مَن تَشاء، وَ تُذِّلُّ مَن تَشاء، بِیَدِکَ الخَیر، إِنَّکَ عَلی کُلِّ شیءٍ قَدیر، خب، آیه‌ی بعدی اش، تولِجُ اللّیل فِی النّهار، اینجا البتّه در مقام دعا هست، می‌گوید تویی که چنین می‌کنی، تولِجُ اللّیل فِی النّهار و تولِجُ النَّهارَ فی اللَّیل وَ تُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّت وَ تُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیّ، این کلمه‌ی تولِجُ اللّیل فِی النّهار در جای دیگر هم به شکل دیگر آمده است، قرآن کریم مکرّر این مسئله را به رخ می‌کشد، این همان چیزی است که امام(علیه الصّلاة والسّلام) به زیبایی اینجا مطرح می‌کنند، همان چیزی است که از رهگذرش ما رزق متفاوت دریافت می‌کنیم و این ناشی از میل محور زمین هست که ما در گردش به دور خورشید... اصلاً زمین محورش محور متمایل است، دیدید؟ صاف نیست، میل دارد، این میل که البتّه خودش یکسان نیست، از آن تعبیر می‌شود به رقص محوری، یعنی خود او محور هم باز یک حرکتی دارد که از آن تعبیر می‌شود به رقص محوری، معمولاً روی این کراتی هم که شماها به عنوان آموزش دارید این حالت در آن لحاظ شده است. آن وقت این تمایل باعث می‌شود که شب و روز در هم متداخل بشوند، این است، محصول این میل، تداخل روز و شب است در گردش به دور خورشید، یعنی همینجور که زمین دارد به دور خورشید می‌گردد، نه که کج می‌چرخد، همینجور مایل است و سیر می‌کند، در این سیر متمایلش روز و شب تغییر می‌کنند، یولِِجُ اللّیلَ فِی النّهار، یک جاهایی شب بلند می‌شود و تعدّی به روز می‌کند، وارد  منطقه‌ی روز می‌شود، که زمستان می‌شود، هوا به تدریج سرد می‌شود و سرد می‌شود و سرد می‌شود، فصل درست می‌شود، و از آن طرف برعکس می‌شود، وَ یولِِجُ النّهارَ فِی اللّیل، از یک مرحله‌ی دیگری این روز است که در شب تصرّف می‌کند، روزها بلند می‌شوند، شبها کوتاه می‌شوند و به این ترتیب بهار می‌شود و بعد تابستان می‌شود و... این چرخش فصلی باعث می‌شود که انسان رشد و نموّش و برداشتش و تغذیه‌اش با یک ترتیب خیلی زیبایی اتّفاق می‌افتد؛ این همه تنوّع محصولات زمستانه و تابستانه و چه و چه، محصول این مسئله است، یولِِجُ اللّیلَ فِی النّهار وَ یولِِجُ النّهارَ فِی اللّیل.

 این تفاوتها بعضی جاها خیلی زیاد است، در مناطق نزدیک قطب خیلی زیاد می‌شود این تفاوتها، تا جایی که اصلاً یک نوع اختلال در روز و شب عادی پیدا می‌شود، در یک مناطقی، البتّه آنجاها ساکن ندارد، ولی این هست، اگر کسی احیاناً برود اونجا ساکن بشود شبش و روزش و همه چیزش به هم خورده است. شما ببینید مثلاً حدود سه ماه بین الطّلوعین است، تا جناب خورشید دیده بشوند، یعنی همان حالت اوّل صبح، سه ماه طول می‌کشد در همان وضعیّت، تا می‌آید بالا، برعکسش هم همینطور است، سه ماه در وضعیّت غروب هستید شما تا شب بشود، این همینجور هوا گرگ و میشی هست، چیزی است واقعاً دیدن دارد این صحنه‌ها، تصوّرش هم برای ماها جالب است. يُولِجُ كُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا فِي صَاحِبِهِ، اینجا هم دارد که بِتَقْدِيرٍ مِنْهُ لِلْعِبَادِ، این را خداوند تبارک و تعالی برای بنده‌های تنظیم کرده، تقدیر کرده، اندازه‌گیری کرده است و این اندازه‌گیری‌ها اندازه‌گیری‌های بسیار دقیق هستند، بسیار دقیق، که میلیاردها سال است که این وضعیّت ادامه دارد، تا این زمین و زمان برجا باشد، تا دامنه‌ی قیامت هم همین هست؛ او به همان وضعیّت است، منظّم، دقیق، در اختیار بندگانش قرار داده، این نظم را و این تنظیمات را، و این گردش روز و شب را، و این ورود شب و روز به منطقه‌ی یکدیگر را، که عرض کردیم محصول آن تمایل محور زمین است. فِيمَا يَغْذُوهُمْ بِهِ، وَ يُنْشِئُهُمْ عَلَيْهِ‏، اینجوری است که آدم‌ها در متن این روز شب نشو و نما می‌کنند و از این تنوّع فصلی بهره‌های متنوّع خودشان را از طبیعت برداشت می‌کنند و عمرشان سپری می‌شود، و همینجور می‌آید و می‌رود و اینها همچنان رشد می‌کنند و اوج می‌گیرند.

 از اینجا امام(علیه الصّلاة والسّلام) یک بیان تفصیلی از جهت نعمت شب و نعمت روز دارند، یک خلاصه‌گیری‌ای کرده است حضرت از آیات کریمه‌ی قرآنی؛ امّا راجع به شب، فَخَلَقَ لَهُمُ اللّيْلَ، ببینید آن بالا عنوان عمومی‌اش بود، الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِي خَلَقَ اللّيْلَ وَ النّهَارَ بِقُوّتِهِ‏، این شب و روز را خدای متعال برای ما خلق کرد، آنجا عمومی راجع به خلقت شب و روز است و حمد می‌کند، در برابر این دو آیه و این دو نعمت، چون هم آیه هستند، هم نعمت هستند؛ در این قسمت امام(علیه الصّلاة والسّلام) نسبت شب و روز را با ماها بیان می‌کند، به عنوان نعمت، یعنی برداشتهای ما از شب و روز چه چیزهایی است. فَخَلَقَ لَهُمُ اللّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ مِنْ حَرَكَاتِ التّعَبِ وَ نَهَضَاتِ النّصَبِ، این شب است، فرمود خداوند تبارک و تعالی شب را برای انسانها خلق کرد، اولاً «لَهُم»، این یعنی آدمها قدر خودشان را بدانند، خداوند تبارک وتعالی همه‌ی این سفره‌ها را برای شما پهن کرده، سفره‌ی شب، سفره‌ی روز، آمدن شب و روز، ورود آنها به یکدیگر، همه اینها برای شما است، خیلی تحویلتان گرفته است خدای متعال! فَخَلَقَ لَهُمُ اللّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ، حالا شب چه است؟ دوستان من انشاءالله مراجعه کنند، خداوند تبارک و تعالی درباره‌ی شب حرفهایی زده است در قرآن کریم، به شب قسم می‌خورد، به آمدنش، به پرده‌داری‌اش، وَاللَّیل، اصلاً دیده‌اید؟ چندتا سوره است، وَاللَّیل إِذا عَسعَس والصُّبح إِذا تَنَفّس، یکجا، وَاللَّیل إِذا یَغشی، وَاللَّیل إِذ أَدبَر، یک جای دیگر، خیلی قشنگ، یک قسمهایی خورده است خدای متعال به شب. دارد با ماها حرف  میزند، می‌دانید خداوند تبارک و تعالی وقتی در قرآن قسم می‌خورد، یعنی دارد به ما یادآوری می‌کند که این پدیده را از کنارش عبور نکنید، ببینیدش، حسّش کنید، درکش کنید، تماشایش کنید، کشفش کنید، بچشیدش، از آن دریافت داشته باشید، بهره‌مند بشوید از آن، از کنارش رد نشوید، قسم می‌خورد، وَاللَّیل، شب قسم خوردنی است، با همان حالاتی که دارد. شب هم جلوه‌هایش خیلی جلوه‌های بدیعی هست حقیقتاً، جلوه‌هایش خیلی بدیع است، وقتی می‌خواهد بیاید یکجور است، وقتی می‌خواهد برود، خدای متعال به آمدن شب قسم خورده، به رفتنش قسم خورده است، به آن پرده کشیدنش قسم خورده است؛ این حالتهایی که شب در خودش دارد.

نکته‌ی جالبی که مراجعه‌ی به این آیات نشان می‌دهد، یکی این هست که خداوند تبارک و تعالی می‌خواهد به ما یادآوری کند که شب را، و روز را البتّه، معمولاً این دو تا در کنار هم یاد می‌شوند در آیات قرآنی، می‌خواهد به ما یادآوری کند که این را برای شما من قرار دادم، یعنی بین خودتان و شب نسبت تعریف کنید و از آن سهم‌خواهی کنید، سهم خودتان را از شب دریافت کنید از آرامش، سهم خودتان را از شب دریافت کنید از لباس، خیلی تعبیر زیبایی است، وَ جَعَلَ اللَّیلَ سَکَناً، از آرامش، جَعَلَ اللَّیلَ لِباساً، اینها را برای شما قرار داده است، از آن بهره تان را ببرید. شب معدن اسرار عالم است، برای آنهایی که به دنبال کشف رازهای هستی هستند، خداوند تبارک و تعالی شب را قرار داده است، یک بخشی‌اش این است که شما در شب به آرامش برسید، یک بخش دیگریش این هست که شما در شب سیر داشته باشید، شیر شبانه یکی سیر در خواب است، یکی سیر در بیداری است، امّا در خوابش، فرمود هُوَ الّذی یَتَوَفّاکُم بِاللَّیل، شما را خدای متعال می‌گیرد در شب، هُوَ الّذی یَتَوَفّاکُم بِاللَّیل، در این توفّی که شبانه اتّفاق می‌افتد در خواب برای انسانها می‌دانید چقدر از زیباییهای باطن این عالم را خدای متعال به انسانها نشان می‌دهد، یعنی روح شما آزاد می‌شود، از این جسم فاصله می‌گیرد، نه یک فاصله‌ی کلّی، یک فاصله‌ی ملایم، چون اگر فاصله‌ی کلّی بگیرد که دیگر شما مرخّص هستید! اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا ، آن توفّی است، کاملاً شما را گرفت، مرخّص است، دیگر این بدن شما را که الان اینجا نشسته است باید خیلی زود ببرند به خاک بسپرند، بعد دیگر تمام. اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا، امّا آن کسی که هنوز مرگش نرسیده، عجلش نرسیده خدای متعال در خواب می‌گیردش، همین است،وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ، آن کسی که مرگش رسیده باشد، عجلش رسیده باشد نگه می‌دارد، امّا آن کسی که عجلش نرسیده باشد برش می‌گرداند، وَ یُرسِلُ الاُخری اِلی اَجَلٍ مُسَمّی، برمی گرداند تا وقتش برسد، وقت مرگش برسد. من یک وقتی در این نکته فکر می‌کردم که در این یُرسِلُ الاُخری چه اتّفاق جالبی می‌افتد، شما تصوّر بفرمائید شب ارواح در خواب از بدنها فاصله می‌گیرند. این بدن می‌افتد نیم مرگ است، هیچی دیگر حالی‌اش نیست، در اطرافش چه رخ می‌دهد؟ هیچ. می‌آیند، می‌روند، می‌گویند، می‌شنوند، مخصوصاً در خواب سنگین، هیچ، اصلاً متوجّه نمی‌شود، این نیم مرگ شده، حالا تصوّر بفرمائید این ارواح حالا می‌خواهند برگردند، اگر عوضی بشود چه می‌شود، تصوّر بفرمائید، یعنی در برگشت، در آن یُرسِلُ الاُخری، یعنی روح شما برود در بدن ایشان، روح ایشان برود در بدن آقا و آن بدن، آن یکی برود در بدن آن خانم، آن برود در بدن آن آقا اصلاً قاطی بشود با هم! ببینید چه می‌شود صبح! فکرش را کردید؟ وقتی برمی گردند قاطی بشود این کارها، آن نوزاد روحش برود در آن پیرمرد، پیرمرد روحش برود در آن نوزاد، اصلاً چه می‌شود، یُرسِلُ الاُخری اِلی اَجَلٍ مُسَمّی، یعنی نه، این هرکدام برمی گردند سر جای خودش برمی گردد، بزها را که صبح، اینها را جدا می‌کنند، بچّه‌ها را از مادرها جدا می‌کنند، دیده‌اید، همه را جدا می‌کنند، قیافه‌ها همه یکجور است، نمی‌دانید اینها کدام مال کی هست، همه را جدا می‌کنند، به مناسبتی که اینها شیرشان، چون اگر بچّه‌ها با مادرها باشند دیگر شیرشان نمی‌ماند دیگر، اینها را سوا می‌کنند تا شیر قابل دوشیدن باشد، سهم بچّه‌ها هم حفظ بشود، ولی بچّه‌ها همه را نخورند، اینها را سوا می‌کنند، شب را که اینها برمی گردند به آغل، اینها را که رها می‌کنند، هر کسی می‌رود پیش مادر خودش، با اینکه قیافه‌ها یکجور هست همه ولی معلوم می‌شود، هر کسی می‌رود سمت مادر خودش. شب شما را می‌گیرد، یَتَوَفّاکُم بِاللَّیل، آن جا هم فرمود یُرسِلُ الاُخری اِلی اَجَلٍ مُسَمّی، هر کسی برمی گردد سر جای خودش، قاطی نمی‌شود.

این توّفی در شب اتّفاق می‌افتد، بنابراین اسرار در شب آشکار می‌شود، در وقتی که انسان می‌خوابد، انسان مؤمن چون مؤدّبانه می‌خوابد، چون با ادب بندگی می‌خوابد، چون با حال ایمان می‌خوابد، این فاصله که گرفت روحش از بدنش، این روحش در مقامات ایمانی مستقر است و سیر می‌کند، متناسب با ظرفیّتش، لذا مشاهدات دارد، مکاشفات دارد، دیدنی‌ها دارد، چیزهایی می‌بیند، متناسب؛ خوب این یک جهت مسئله است.

امّا آن کسی که نه، حالا قسمتی از شب را بیدار می‌ماند،  آن قسمتی را از شب را که بیدار است، شب یک ستری دارد و یک آرامشی، اوّلاً تاریکی شب ستر است و هم سکوت است و در این سکوت و ستر است که انسان مؤمن فرصت خلوت با حضرت حق را پیدا می‌کند. وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا، می‌خواهی به مقام محمود برسی این است، شب است، چشم روشنی انسان مؤمن در نافله‌ی شب است، اصلاً قُرَّةُ عینش هست، مثل اینکه تمام روز و شب را انسان مؤمن به امید سحر اصلاً سپری می‌کند که به سحر برسد، و وای به حالش اگر سحر از او گرفته بشود، یا خواب بماند، یا  ولو بیدار باشد درک نکند سحر را، خسارت بزرگی برای خودش می‌داند، آن قسمتی از شب که فرصت می‌دهد شما خلوت کنید با حضرت حق، یک حسّ عجیبی است، انگار که همه‌ی عالم خواب هستند و تو بیداری، یعنی یک نفری، این خیلی فرق می‌کند تا مثلاً روز  و اوّل شب مثلاً شما مسجد می‌روید یا اگر مسجد هم نروید مؤمنین همه مشغول نماز هستند، شلوغ است، مثلاً در جمع هستید، نه، اینجا تنها هستی، آن لباس شب هست و ستر شده و تو تنهایی  و خیال می‌کنی که اصلاً خلوت کردی با حضرت حق، یک حسّ عجیبی دارد، ملاقات خصوصی است با پروردگار متعال، و آنجا چه مکاشفاتی، چه فتوحاتی، چه گشایشهایی برای انسان مؤمن فراهم می‌شود، قابل گفتن نیست آنچه که پیش می‌آید. آنچه که دیدید در باب نماز سحر و نافله‌ی شب و ذکر سحری فرمودند که خداوند تبارک و تعالی یک چشم روشنی‌هایی برای مؤمن، در آیه‌ی نماز شب هست، فرمود یک چشم روشنی‌هایی را خدای متعال برای مؤمن در نظر گرفته و مخفی کرده است که گفتنی نیست، نه کسی دیده است، نه کسی شنیده است، نه به ذهن احدی خطور کرده است، اینهایی است که خدای متعال برایش پیش بینی کرده است، لطیفه‌اش این است، همینجا انسان مؤمن سهم خودش را از چشم روشنی سحرگاهی دریافت می‌کند، که دیگران نه دیدند، نه شنیدند، نه به ذهنشان  خطور می‌کند که در رابطه‌ی سحرگاهی و شبانگاهی انسان مؤمن با خالق هستی چه اتّفاقی می‌افتد، آن چیزی است که انسان مؤمن در آن نسبت دریافت می‌کند، البتّه وقتی رمزگشایی می‌کند آن چیزی است که خداوند متعال بعدها به او می‌دهد، امّا همینجا، عاجل، نقد، اینکه گفت من که امروزم بهشت نقد حاصل می‌شود/ وعده‌ی فردای زاهد را چرا باور کنم، یا «من که امشبم ...» می‌گوید همین الان دارم می‌گیرم، تو می‌خواهی بگویی فردا به من می‌دهند، همین الان نقد، آن قرّة عینش را، و روشنایی چشمش را و خنکای دلش را همراه با نسیم سحر، انسان مؤمن گرفته است، عجیب است این پیک سحری.

 یک آیه هم داریم، خیلی جالب است، بگذارید این آیه را هم برایتان بخوانم، از آیات جامع در باب شب و روز، از آیات جامع قرآن کریم هست، سوره‌ی مبارکه‌ی قصص است، آیه این است، قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِضِيَاء أَفَلَا تَسْمَعُونَ، خیلی آیه‌ی قشنگی است، حالا آمدیم و خدای متعال اراده کند زمین دیگر دور خودش نچرخد، فقط دور خورشید بچرخد، دیگر همه‌اش می‌شود شب برای یک عدّه‌ای، برای یک عدّه‌ای هم می‌شود همیشه روز، قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، دیگر روز را خدای متعال از شما بگیرد و همه‌اش شب بشود، فرمود چه کسی هست که آن روز روشنی را که شما در آن همه چیز را مشاهده می‌کنید، تماشا می‌کنید، زنده می‌شوید، فعّال می‌شوید، چه کسی دیگر این روز را برای شما خواهد آورد؟ اَفَلا تَسمَعون، لطیف است. آیه‌ی بعدی‌اش قصّه را برعکس می‌کند، چون ما در این چیزها فکر نمی‌کنیم دیگر، ما همینجور عادت کردیم باشیم، شب می‌آید، روز می‌آید، اینجوری، چون عادت کردیم فکر نمی‌کنیم، اینجا دارد به شما تلنگر می‌زند که فکر شما را فعّال کند خدای متعال، و بعد به شما قدرت الهی را معرّفی کند و به رخ شما بکشد، قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، حالا اگر این را فکرش را بکنید، اگر اینجوری بشود، که خدای متعال روز را برای شما دائمی کند تا قیامت، یعنی دیگر شما شب را نبینید تا قیامت، همه‌اش روز باشد، مَنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُم بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فِیهِ، چه کسی می‌تواند برای شما شب را که محیط آرامشتان بود برگرداند و بیاورد تا در آن به آرامش برسید، مَن اِلهٌ غیرُ الله، اینها همه‌اش دست خودش است دیگر، کسی نیست اینجا بتواند تغییری به وجود بیاورد، ضمناً اینجا دارد نعمت روز و نعمت شب را متفاوت به شما معرّفی می‌کند، در یک تصویر ذهنی متفاوت، اَفَلا تُبصِرون، قبلی فرمود، دقّت کنید، قبلی فرمود، اَفَلا تَسمَعون، نمی‌شنوید؟ اینجا می‌فرماید اَفَلا تُبصِرون، نمی‌بینید؟ یعنی شما باید به گوش دلتان بشنوید این تذکّر را و به چشم دلتان مشاهده کنید، بعد می‌بینید فقط دست قدرت الهی است و فقط و فقط دست عنایت الهی است که این شب و روز را اینجور تمیز در دسترس شما قرار داده، متعادل، متوازن، تا شما بتوانید سهم خودتان را در نشر و نما و رشد و ... یکجا باید آروم بشوید، یکجا باید بدوید، یکجا باید در ستر قرار بگیرید، یکجا باید نه، افشا بشوید، اینجوری است دیگر شب و روز، وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشوراً، روز برای نشر است، برای افشا است، برای آشکار شدن است، شب برای مستوری و مخفی شدن و اینها است، لذا جالب است، مثلاً صدقه را در قرآن کریم می‌گوید که صدقه‌ی شب، صدقه‌ی روز، یکی‌اش سرّاً وَ عَلانیَّةً، هرکدام هم آثار خودش را دارد، البتّه خدای متعال صدقه‌ی سرّی را بیشتر دوست دارد، آن شبانه را بیشتر، خب شب این فرصت را می‌دهد، البتّه بشر جدید کارها را به  هم ریخته، کار را خراب کرده است، با این نورافشانی ها، روز و شب و همه چیز را، یعنی از خودش سلب نعمت کرده است، آن حالا یک داستان دیگری است، یعنی شب برای رسیدن به آرامش است، برای استراحت است، برای خواب عمیق است، ما بیداریم! آن قسمتی از شب را که باید ما بیدار باشیم، برداشتهای ناب داشته باشیم، ما خواب هستیم! چون صدر شب را همه بیدار هستند، پایان شب را که باید بهره‌برداری بکنند، می‌گیرند می‌خوابند، کَالمَیِّت می‌افتند. آنوقت روز برعکس می‌شود، روز را می‌گیرند می‌خوابند، البتّه آنهایی که حالا بشود، سرکار نخواهند مثلاً زود بروند، می‌گیرند می‌خوابند، شب بیدارند، از روز می‌گیرند می‌خوابند، به هم ریخته کارهای ما، این سبک زندگی سبک زندگی طبیعی نیست، مصنوعی است، خرابش کردیم، لذا سهم ما از نظر برداشتهای معنوی و مادّی، هم از شب کاهش پیدا کرده، هم از روز کاهش پیدا کرده است. از هر دوتا. آدم توی روز سرحال، قبراق، فهیم، روشن نیست، به خاطر اینکه سهم خودش را از آرامش شبانه نگرفته، در شب در آن آرامش عمیق نیست، چون سهم خودش را از روز به شایستگی دریافت نکرده است، قاطی شده کارها با همدیگر، حالا شماها ببینید می‌توانید این را برای خودتان یکجوری تنظیم کنید در سبک زندگی اسلامی، در خانواده، یکجوری تنظیم بفرمائید، که اینها یکجوری مناسب سازی بشود.

حالا ادامه‌اش را ببینید، اینجا فرمود اَفَلا تَسمَعون، آیه‌ی قبلی، این هم فرمود اَفَلا تُبصِرون. آیه‌ی بعدی این است، وَ مِن رَحمَتِهِ، ببینید چقدر قشنگ است، وَ مِن رَحمَتِهِ، چون دوستتان دارد، به شما مهربان است خدای متعال، وَ مِن رَحمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ وَ النَّهار، چون شما را خدای متعال دوست می‌دارد، از رحمتش شب و روز را در کنار هم برای شما قرار داده است، نه فقط شب، نه فقط روز، روز و شب در کنار هم، آن هم با آن تنظیم بدیع و زیبا، تا لِتَسکُنوا فیه وَ لِتَبتَغوا مِن فَضلِه، این را می‌گویند لف و نشر مرتّب ظاهراً، لِتَسکُنوا فیه، در آن اوّلی به سکونت و آرامش برسید، در این دوّمی هم بدوید دنبال فضل و رزق الهی، وَ لِتَبتَغوا مِن فَضلِه، البتّه حریصانه ندوید، با آرامش بدوید.

 وَلَعَلَّکُم تَشکُرون، این کلمه‌ی لَعَلَّ حرف می‌زند، خدای متعال از شما شکر می‌خواهد، وقتی نعمت هست شکر هست، لَعَلَّکُم تَشکُرون، یعنی این همه بارش نعمت و جلوه‌ی نعمت آیا شما را به شکر خواهد آورد یا باز هم در مقام غفلت مستقر هستید؟ کدامیک؟ لَعَلَّکُم تَشکُرون.

 از خدای متعال می‌خواهیم به لطفش، به کرمش، به فضلش، دست همه‌ی ما را بگیرد، کمکمان کند، ما را شاکر نعمتهای خودش،  مخصوصاً شاکر نعمت شب و روز قرار بدهد. به ماتوفیق بدهد تا در این اختلافِ اللّیلِ وَ النَّهار و تَقَلُّبِ اللَّیلِ وَ النَّهار دست قدرت او را، دست عنایت او را، دست رحمت او را و دست لطف و فضل او را مشاهده کنیم، خدا را قسم می‌دهیم به حقّ خودش و به حقّ اولیائش، نصیب ما را از حسنات، از برکات، از فتوحات، از برداشتهای معنوی، از برداشتهای مادّی و شب و روز فراوان قرار بدهد. به زندگی ما، به وقت ما، به عمر ما برکت کرامت کند. روز و شب ما را در طاعت خودش متمرکز کند. معصیتها، خطاها، اشتباهات ما را در گذشته‌ی عمرمان بر ما ببخشد. در آینده ما را از خطاها و از گناهان معصومیّت ومصونیّت کرامت بفرماید. ارواح مطهّر شهدا، امام راحل عظیم الشّأن از همه‌ی ما راضی بفرماید. خدارا قسم می‌دهیم به حقّ خودش و به حقّ اولیائش، موانع ظهور مولای ما، امام زمان ما را برطرف بفرماید. از دعای آن حضرت و از عنایتش و از حمایتش، و از رعایتش ما را بهره‌مند بفرماید. ما را جزء بهترین یاران آن حضرت قرار بدهد. اعمال ما، رفتار ما، دعاهای ما، نمازهای ما، روزهای ما و شبهای ما را مورد رضایت امام زمانمان قرار بدهد. با شب و روز آن حضرت هماهنگ کند. خدا را قسم می‌دهیم به حقّ محمّد و آل محمّد و به حقّ حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه)، عزّت، عظمت، شکوه، موفّقیّت اسلام و مسلمین، جمهوری اسلامی، رهبر عظیم الشّأن، دولت، ملّت، پیروان اهل بیت، در سراسر عالم را روزافزون بفرماید. خفّت و خواری را بر دشمنان اسلام، بر دشمنان بشریّت، بر رژیم صهیونیستی، بر انگلیس خبیث، بر آمریکای جهانخوار، اعوان و اذنانشان نازل بفرماید. خدا را قسم می‌دهیم به حقّ محمّد و آل محمّد، به همه‌ی ما حسن عاقبت کرامت بفرماید. نثار ارواح گذشتگانتان اجماعاً یک صلواتی اهدا بفرمائید.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *