متن شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۷» 1394/9/16



متن شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۷»

در بررسی مضامین هشتمین دعای صحیفه سجادیه ـ که در آن امام از فهرستی از آسیب‌های اخلاقی، فکری، عملی، فردی و اجتماعی به خدای متعال پناه می‌‌برند ـ به این فراز رسیدیم: «وَ تَرْکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا».

موضوع بحث موضوع بسیار مهمی است از نظر هم تعالی شخصیت فرد و هم از نظر ترویج زیبایی‌ها در جامعه که عبارت است از موضوع قدرشناسی از کسانی که به ما خدمت می‌کنند. ترک این قدرشناسی اینجا موضوع پناهندگی به پروردگار متعال است. خدایا من به تو پناه می‌برم از اینکه شکر و سپاس و قدرشناسی را نسبت به کسی که به من خدمت کرده و خوبی انجام داده ترک کنم. این موضوع بحث ما است.

همه‌ی ما با کلمه‌ی ترک آشنا هستیم که به معنای رها کردن است. کلمه‌ی شکر نیز به معنای قدرشناسی و سپاس است که از واژه‌های خیلی سرشناس فرهنگ اسلامی است. اصطنع از ریشه صنع است که در باب افتعال می‌شود اصطناع. اصطنع اینجا به معنای انجام دادن و اقدام کردن است؛ منتها وقتی به باب افتعال می‌رود، معمولاً مورد تاکید قرار می‌گیرد. «عارفه» در اینجا به معنای عطا و احسان است. بنابراین معنای «تَرْکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا» می‌شود: رها کردن سپاس و قدرشناسی از کسی که درباره ما خوبی و احسان انجام داده است. پس مسئله عبارت است از ترک شکر.

 

شکر، از صفات خداوند است

در فرهنگ اسلامی شکر از صفات حضرت حق است. خدای متعال خودش را با دو صفت شاکر و شکور معرفی می‌کند که جزء تعابیر شناخته‌شده قران کریم است. اینکه گفته می‌شود خداوند شاکر و شکور است، یعنی در برابر نیکی‌ها و اعمال شایسته و اندیشه‌های نورانی و نیات خالص بندگانش خیلی خوب پاداش می‌دهد. چیزی از حسنات خلق از نگاه خالق پنهان نمی‌ماند و حضرت حق پاداش‌های فراوانی برای بنده‌ها در نظر می‌گیرد. حسن آنها را می‌بیند، آشکارسازی می‌کند، در دنیا ما به ازا قرار می‌دهد و در آخرت هم که الی ماشا الله پاداش می‌دهد. البته پاداش‌دهی پروردگار متعال غیر قابل مقایسه با عمل صالح و زیبایی است که از بنده صادر می‌شود. شکور، مبالغه‌ی شاکر است. یکی از صفاتی که در صدر فهرست ویژگی‌های انسان مؤمن و الهی قرار می‌گیرد، صفت شکر در برابر حضرت حق است. مؤمن نسبت به پروردگار اگر در وضعیت خیلی مطلوبی قرار بگیرد، می‌شود شاکر. اگر از این وضعیت هم ارتقا پیدا کند، می‌شود شکور. این صفت، صفت فوق العاده‌ای است و از نظر شخصیتی خیلی زیرساخت می‌خواهد تا کسی صاحب صفت شکر شود. در برابر خدا، هم زیرساخت‌های فکری و هم روانی و هم روحانی می‌خواهد تا شخص به موقعیت شکر برسد. به همین خاطر هم فرمود: «اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکراً وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِی الشَّکورُ؛[1] ای خاندان داوود، شکرگزار باشید. و از بندگان من اندکی سپاسگزارند». ایمان وقتی بالغ می‌شود و به جایگاه فرازمند خود می‌رسد، از آن میوه شکر به دست می‌‌آید که خیلی شیرین است.

شکر از بنده در برابر حضرت حق در جلوه‌های نعمت حق و احسان پروردگار است. وقتی احسان و اعطا و لطف و عنایت جلوه می‌کند و در غالب نعمت به بنده می‌رسد، در او وضعیت شکر را برمی‌انگیزد. شکر در واقع واکنش انسان مؤمن به نعمتی است که از حضرت حق به او می‌رسد. این حالت برخاسته از خردمندی و پختگی و بلوغ ایمان است. در دعای یازدهم به این بحث مفصل پرداختیم و ان‌شاءالله در آینده هم به آن خواهیم پرداخت.

 

شکر حالت قلبی مؤمن در برابر نعمت است

بحث شکر خیلی درازدامن و جزء مباحثی است که در معارف الهی فوق‌العاده مورد اعتنا است. توجه به کسی که نعمت می‌دهد ـ یعنی منعم ـ و نعمت‌شناسی، در انسان مؤمن به خاطر فطرت الهی حالت قدرشناسی را برمی‌انگیزد که این قدر شناسی از مبادی تصوری و تصدیقی که جنبه شناختی است، آغاز می‌شود.

شکر روح انسان مؤمن را به تلاطم می‌کشاند و دریای عواطف او را به موج می‌آورد و احساسات را در او برمی‌انگیزد. مؤمن لطف حضرت حق را درباره خودش به واسطه نعمت درک می‌کند. وقتی شناخت و درک کرد، این شناخت بر فطرت انسان سایه می‌اندازد و می‌بارد. خداوند فطرت انسان را این‌گونه خلق کرده که در برابر احسان حالت کرنش و خضوع و فروتنی پیدا می‌کند؛ چنان‌که گفته‌اند: «الانسان عبید الاحسان؛[2] انسان بنده كسی است كه به او احسان می‌كند». فطرت سالم و پرورش‌یافته می‌داند و اعتقاد دارد که: «هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؛[3] مگر پاداش احسان جز احسان است؟». هنگامی که احساس دریافت نعمت و احسان از حضرت حق در مؤمن پیدا می‌شود، در درجه اول حالت خضوع و خشوع پدید می‌آید که او را در موضع فروتنی می‌برد و در متن فروتنی احساس شوق به او دست می‌دهد که تو مرا دیدی و به من عنایت و توجه کردی. در قلبش چنین حسی پیدا می‌شود و عمیقاً وضعیت محبت را نسبت به خالق منعم مهربان برمی‌انگیزد. یعنی یک موج محبت از روح انسان به سوی حضرت حق برانگیخته می‌شود. این حس فوق‌العاده او را به این نقطه می‌برد که زبان به ثنای خالق باز می‌کند و این احساس خوب خودش را نسبت به پروردگار متعال آشکار می‌سازد و اهتمام می‌ورزد که آن نعمت را در مسیر رضای خالق خود مصرف کند. به این ترتیب از معرفت تا عمل یعنی از منطقه شناختی تحت تأثیر قرار می‌گیرد تا منطقه جوانح که منطقه روح و قلب انسان است. در آنجا تولید خضوع و خشوع همراه با مهر و محبت می‌کند که در زبان مؤمن به قاعده تشکر و ثناخوانی حضرت منعم طلوع می‌کند و در عمل او در آداب بندگی جلوه‌گر می‌شود.

به این ترتیب هم شکر عقلی داریم و هم شکر قلبی و هم زبانی و هم عملی. شکر تمام مناطق شخصیت شاکر را پوشش می‌دهد.

سپاس در برابر منعم و حالت شکر و قدرشناسی در برابر حضرت حق به اعتبار انعام و احسان، یک امر فطری و عقلی در انسان است. اگر شما به عقل خالص و به فطرت خودتان مراجعه کنید، می‌بینید این حالت در فطرت شما تعبیه شده است. لذا شکر یک واجب عقلی است و چیزی که درکلمات شرع مقدس در قرآن و روایات آمده و توصیه به شکر شده، از قبیل ارشاد به عقل است. شکر احسان متقابل است و احسان متقابل در برابر حضرت حق در یک کلمه می‌شود بندگی؛ منتها بندگی با ملاط محبت، چون محصول نعمت است. این جلوه بندگی کاملاً با محبت آمیخته است. واضح است که هر چه به ما برسد، فقط از سوی او است. هرچه که برسد از اصل وجود تا فروعش تا جوانبش، از سوی او می‌‌رسد؛ لذا قرآن می‌فرماید: «أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً؛[4] نعمت‌هاي ظاهر و باطن خود را براي شما فراوان نمود». ظاهر و باطن شما در محیط بارش نعمت‌های او است. هرچه که به ما می‌رسد، منحصراً از سوی خدا است؛ بنابراین شکر حقیقی که به معنای کرنش و تواضع و بندگی است، به حضرت حق اختصاص دارد.

 

تشکر از واسطه نعمت

در باب شکر این پرسش مطرح می شود که آیا واسطه‌هایی که در رسیدن نعمت‌ها به ما تعریف می‌شوند، باید در محیط دید ما قرار بگیرند؟ آیا ما نسبت به آنها هم وظیفه‌ای در مقام شکر و سپاس داریم؟ اگر چنین باشد، با توحید در شکرگزاری منافاتی پیدا می‌کند یا نه؟

پاسخ این است: خداوند اراده کرده که بخش عمده‌ای از نعمت‌ها با واسطه به ما برسد. در این چرخه عوامل گوناگونی حضور دارند که همه‌ی آنها را خود خدای متعال قرار داده است. برخی از این واسطه‌ها، اختیاری و بعضی غیراختیاری است. آن‌هایی که از سر اختیار در این چرخه عمل می‌کنند، مثل پدر و مادر و معلم و دوست و دیگرانی که غیراختیاری هستند و چیده شدند تا آن نعمت در اختیار ما قرار گیرد، مثل وسایط طبیعی و تکوینی؛ مثل نقشی که ابر و باد و ماه و خورشید و فلک بر عهده دارند. اراده خدای متعال این است که خواسته او از جمله در ارتباط با بهره‌مندی بندگان از نعمت‌ها از مسیر اسباب عبورکند. سنت خدای متعال و اراده حضرت حق بر این قرار گرفته است که امور را از مجاری خاص خود پیش ببرد؛ چنان‌که در روایت آمده است: «أَبَيَ اللّهُ أَنْ يُجْرِيَ الأشياء اِلاّ بِأَسْبابِها؛[5] خداوند امتناع دارد كه چيزها را جز به وسيله اسباب آنها به اجرا درآورد».

حالا برمی‌گردیم به سؤال که آیا این چیز‌هایی که در چرخه رسیدن نعمت به ما قرار می‌گیرند، باید در محور سپاس و شکر ما قرار بگیرند یا نه؟ پاسخ این است که نه‌تنها باید دیده شوند، بلکه سپاس در برابر واسطه‌های اختیاری، از نظر حضرت حق واجب شمرده شده است. شکر از آنها نه‌تنها عیب ندارد، بلکه مطلوبیت آن در رتبه وجوب قرار دارد؛ به گونه‌ای که خدا واکنش قدرشناسانه شما را در برابر آن اسباب به منزله شکر از خودش قرار داده است. حتی اگر شما آنها را در مسیر نبینید و واکنش شاکرانه در برابر آنها نداشته باشید، خدا شکر شما را از خود قبول نخواهد کرد. چنانچه شما نعمتی را که توسط پدر به شما رسیده، میلیون‌ها بار در برابر خود خدا سپاسگذاری کنید، اما واکنش شاکرانه و متناسب با پدر نداشته باشید، آن سپاس شما از نظر حق مردود اعلام می‌شود و خدا آن را از شما قبول نمی‌کند.

 

دو نکته درباره شکر

دو نکته در اینجا وجود دارد. نخست اینکه نگاه انسان موحد سبب‌سوز است؛ به این معنا که آن‌ واسطه‌ها را می‌بیند، اما در چهره آنها نور لطف الهی را مشاهده می‌کند و توجهش به حضرت حق است؛ بنابراین در همه حال، حالت شکر انسان مؤمن متوجه به خدای متعال است و آن واسطه‌ها را هم از سوی خدا می‌داند و رسول مهر خدا می‌داند و هیچ وقت به آنهانگاه استقلالی ندارد. اگر کسی به واسطه لطف نگاه استقلالی داشته باشد، از دایره توحید خارج شده و گرفتار شرک شده است. نگرش توحیدی می‌گوید واسطه‌ها هم بخشی از انعام حضرت منعم است.

این تبصره و نکته اول است که در منطقه توحید تعریف می‌شود؛ لذا سؤالی که مطرح کردیم که آیا شکرگذاری از واسطه با توحید منافاتی ندارد، پاسخ این است که هیچ منافاتی ندارد؛ چون این واسطه‌ها در نگاه مؤمن فرایندی هستند که از سوی خدای متعال چیده شده‌اند برای اینکه نعمت به ما برسد. ما آنها را که می‌بینیم، در واقع داریم خدای متعال را می‌بینیم و اگر در برابر آنها قدرشناسی داشته باشیم، در حقیقت داریم از خدای متعال سپاسگزاری می‌کنیم. پس شکر واسطه‌ها شکر حضرت حق، و شکر اسباب شکر مسبب الاسباب است. بنابراین ما نسبت به واسطه‌ها حالت قدرشناسی داریم و در عین حال توجه داریم که در این ماجرا دست خدا بود که گره را از کار ما باز کرد. گاهی می‌گویند: اگر فلانی نبود من هلاک شده بودم. در منطق توحیدی این جمله نباید به کار گرفته شود. باید گفت: اگر لطف خدا نبود و اگر فلانی واسطه نشده بود، من هلاک شده بودم.

نکته دوم اینکه بین شکر حقیقی با شکر مجازی فرق است. گفتیم که شناخت نعمت در قلب ما نسبت به منعم حالت خشوع خضوع و بندگی تولید می‌کند. این می‌شود شکر حقیقی. شکر حقیقی فقط در برابر منعم حقیقی قرار می‌گیرد. شکر یکی از زیباترین و برجسته‌ترین و عالی‌ترین جلوه‌های عبودیت است. در نماز در برابر حضرت حق در سوره حمد می‌گوییم: «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین؛ تو را مى‌پرستيم تنها و بس، به جز تو نجوييم يارى ز كس». «ایاک نعبد» جلوه‌هایی دارد که یکی از باشکوه‌ترین جلوه‌هایش شکر است؛ لذا «ایّاکَ نَعْبُدُ» یعنی «ایاک نشکر» یعنی سپاس و شکر من فقط و فقط برای تو است. از این که گذشت، می‌شود شکر مجازی در برابر منعم مجازی. منعم مجازی، یعنی بابا، مادر و معلم. یعنی کسی که به ما خدمتی انجام می‌دهد اینها می‌شود منعم مجازی؛ چون خودشان هم فقیر هستند و چیزی از خود ندارند. یکی از بزرگان که حواشی بر صحیفه نوریه از جمله این دعا دارد، به این نکته توجه کرده و تعبیر قشنگی دارد: شکر حقیقی در برابر منعم حقیقی و شکر مجازی در برابر منعم مجازی؛ منتها شکر مجازی به شکر حقیقی برمی‌گردد؛ چون هر مجازی به حقیقیت برمی‌گردد؛ چنان‌که منعم خودش واسطه است و به حضرت حق برمی‌گردد، سپاس ما هم می‌شود سپاس مجازی و در واقع از او عبور می‌کند و به آستان حضرت حق می‌رسد.

حالا می‌رویم در بحث‌های عینی. خداوند تعالی بر اساس حکمت خود در مسیر نعمتش واسطه‌های اختیاری چیده است. واسطه اختیاری که واسطه انسانی باشد، برای اینکه خدمت و لطفی را برای ما انجام دهد، احسانی و عطایی به ما داشته باشد، یک مبادی را سیر می‌کند؛ یعنی باید چشمه محبتش گل کند. خداوند برای اینکه ارتباط جامعه انسانی با هم شکل بگیرد و عمیق شود و دائماً توسعه پیدا کند، بر اساس لطف و حکمت این‌گونه طراحی کرده که عطایای حق بین انسان‌ها بچرخد و مبادله شود. به این صورت که خدای متعال انسان‌ها را نسبت به یگدیگر نیازمند قرار داده است. فهرست نیاز‌هایشان را با هم مبادله می‌کنند و نیاز‌ها و خواسته‌های آنها به وسیله همدیگر برطرف می‌شود.

خداوند بر اساس مصالح اجتماعی و شکل‌گیری و حفظ جامعه انسانی از یک سو، و از طرف دیگر اینکه جامعه انسانی مطلوب شود و مورد پذیرش و پسند قرار گیرد، و از سوی دیگر برای اینکه خوبی‌ها و خیرخواهی گسترش پیدا کند، قدرشناسی در برابر این واسطه‌ها را قدرشناسی خودش قرار داده است.

پس اینجا سه نکته وجود دارد: نخست اینکه نعمت‌هایش را از طریق این چرخه، با آن مقدمات وارد می‌کند و این را به عنوان یک ارزش تعریف می‌کند و این ارزش را به منطقه‌ای می‌رساند که واجب قرارش می‌دهد.

دوم اینکه روح قدرشناسی و سپاس در برابر واسطه‌ها را در آدم‌ها تعبیه کرده و ذیل قدرشناسی از خودش قرار داده است.

نکته سوم اینکه در روح و روان انسان‌ها نیاز به قدرشناسی دیگران را هم تعبیه کرده است؛ یعنی وقتی ما به دیگران خوبی می‌کنیم، انتظار داریم که آن را ببینند و در برابرش واکنش محبت‌آمیز نسبت به ما داشته باشند.

همه‌ی این موارد را خدای متعال به همدیگر پیوند زده تا حیات اجتماعی مطلوب شکل بگیرد.

قدردانی یک نیاز طبیعی در وجود انسان است؛ لذا وقتی برآورده نمی‌شود، به شخص برمی‌خورد. مثلاً وقتی پدر یا مادر در برابر یک فرزند قدرناشناس قرار بگیرند، اذیت می‌شوند.

نکته‌ای که مقداری خارج از بحث ما است، راجع‌به انسانی است که به قله توحید رسیده و مستغنی است. او می‌گوید من فقط از او توقع دارم و به دیگران هیچ کاری ندارم. این شخص حضرت خاتم است که می‌گوید: «لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا؛ به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم». البته این جمله را سایر انبیا گفتند. خاتم انبیا گفت: « قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی؛[6] بگو به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان». اجر من فقط و فقط این است که نسبت به اهل بیت مودت داشته باشید. البته این هم باز برای شما است: «قُل ما سَئَلتُکُم مِن اَجر فَهُوَ لَکُم؛[7] بگو: من هرآنچه اجر از شما خواستم، به نفع خودتان است». این چیزی است که اگر داشته باشی می‌توانی فرمانروایه ملک و ملکوت شوی. این را هم برای شما خواستم، منتها خواستار آن شدم تا شما را بزرگ کنم. چون این امت باید کریمانه تربیت شود، ادبیات پیامبر و مربی ارشد آن هم کریمانه است.

 

ناسپاسی از مخلوق همانند ناسپاسی از خالق است

شکر از واسطه در چند جای قرآن آمده، منتها در یکجا به صورت ویژه، ممتاز و محکم، لفظ شکر بین حضرت حق و آن واسطه ـ بین منعم حقیقی و مجازی ـ به صورت متحد و بدون تکرار به اشتراک گذاشته شده است.

آن آیه این است: «أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ؛[8] [به انسان سفارش کردیم] که شکرگزارِ من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوی من است». در دعای 24 به تفصیل درباره‌ این آیه صحبت کردیم. اما برویم سمت دیگر، یعنی ترک شکر در برابر واسطه‌ها و اسباب که موضوع بحث است. علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) در روایتی هشداردهنده از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «یُؤتی بِعَبدٍ یومَ القیامهِ فیوقَفُ بینَ یدیِ اللهِ عز و جل فیأمُرُ بِهِ ألی النارِ. فیقولُ أی رَبِّ أمرتَ بی ألی النارِ و قَد قرأتُ القرآنَ. فیقولُ اللهُ: أی عبدی إنی أنعمتُ علیکَ و لم تَشکُر نعمتی. فیقولُ أی ربِّ أنعمتَ علیَّ بکذا، شکرتُکَ بکذا و أنعمتَ علیَّ بکذا فَشَکَرتُکَ بکذا فلا یزالُ یُحصی النَعَمَ و یُعددُ الشُکرَ. فیقولُ اللهُ تعالی: صدقتَ عبدی ألا أنتَ لم تشکُر مِن أجریتُ علیکَ نعمتی علی یدیهِ و أِنی قد آلیتُ علی نفسی أن لا أقبلَ شُکر عبدٍ بنعمهٍ أنعمتُها علیهِ حتی یشکُرَ مَن ساقَها من خلقی إلیه؛[9] بنده‌ای را در قیامت به پیشگاه الهی می‌آورند و خداوند درباره او فرمان عذاب می‌دهد. عرض می‌کند: بارالها! درباره‌ام امر به دوزخ فرمودی با آنکه من در دنیا مسلمان و قاری قرآن بودم؟ خداوند می‌فرماید: بنده من! نعمت‌هایی را به تو دادم و شکر آنها را بجای نیاوردی. عرض می‌کند: بارالها! فلان نعمت را دادی ترا شکر کردم، فلان نعمت را دادی، تو را شکر نمودم، یک‌به‌یک نعمت‌ها را می‌شمرد و از شکرها نام می‌برد. خداوند می‌فرماید: بنده من! راست می‌گویی، جز آنکه کسی را که من به دست او نعمت خود را به تو رساندم، شکر نکردی، و من با خود عهد نموده‌ام شکر نعمت‌هایی را که به بنده‌ای داده‌ام نپذیرم تا شکر کند کسی را که نعمت من توسط او به وی رسیده است». تشکر از خدا قبول نیست مگر اینکه کسی که واسطه شد که این نعمت به ما برسد، آن را هم دیده باشیم و قدرشناسی متناسبی نسبت به او انجام داده باشیم؛ لذا امام سجاد (علیه السلام) به خدا پناه می‌برد و مي‌گوید: «أَعوذُ بِکَ مِن تَرْکِ الشُّکْرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا».

کسی یک لیوان آب دست شما می‌دهد، باید او را هم ببینید. اگر بگویید: اینکه بنده خدا است، نفسش که از خدا است، اراده‌اش هم که از او است، اینکه محبتش به من جلب شده نیز از سوی خدا است، دستش را هم که او داده و آب هم که او خلق کرده، پس خدایا ممنون و شکر. اما او را اصلاً نبینید، خدای متعال می‌گوید: مرا ندیدی. این باب لطف پروردگار متعال است. می‌خواهد نعمت بچرخد و اجتماع شکل بگیرد و زندگی‌ها، دلبستگی‌ها، دلدادگی‌ها و محبت‌ها بین بنده‌هایش بجوشد. اما برخی آن‌قدر بی‌هنر و بی‌خاصیت هستند که این را نمی‌بینند؛ پس باید به جهنم بروند. حال طرف بگوید: من از تو تشکر کردم من موحد بودم، خدا می‌گوید: من این توحید تو را قبول ندارم.

اشتباه ما این است که خیال می‌کنیم به این حالت مبتلا نیستیم؛ اما امام سجاد (علیه السلام) آن را در دعا می‌آورد و برجسته می‌کند که خدایا من به تو پناه می‌برم از اینکه سپاسگذاری از کسی که به من خدمتی کرده را ترک کنم. یعنی باید به آن فکر کنیم و ببینیم در چه مواردی به آن مبتلا بوده‌ایم.

امام رضا (علیه السلام) در روایتی دیگر می‌فرماید: «منْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏؛[10] کسی که نعمت‌دهنده از مخلوقات را شکرگزار نباشد، شکرگزار خداوند نیز نخواهد بود».

مرحوم کلینی، که افتخار شیعه است، در کتاب شریف کافی، بابی درست کرده کسی که نسبت به معروف ناسپاسی می‌کند. در آنجا حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آورده است که حضرت فرمودند: «لعَنَ اللهُ قاطعي سَبيلِ المعرُوفِ» خدا راهزنان خوبی‌ها و محبت‌ها و احسان‌ها را لعنت کند. از حضرت پرسیدند: چه کسانی راه خوبی‌ها را در جامعه می‌‌بندند؟ فرمودند: «الرَّجُلُ یُصنَعُ الیهِ المعروُف فیَكفُرُهُ فَیَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن اَن یصنَعَ‌ ذلكَ إلی غَیرهِ؛ كسی كه به او خوبی می‌كنند و او كفران می‌ورزند، آنگاه صاحب نعمت به دیگری احسان نمی‌كند». در مورد آقایان تأکید بیشتر است؛ چون یکی از جلوه‌های ناسپاسی که در جامعه مشاهده می‌شود، ناسپاسی مردها در برابر همسرانشان است. البته اینجا «الرجل» یعنی انسان. کسی است که درباره او خوبی انجام می‌شود، ولی آن را نمی‌بیند، نتیجه‌اش این می‌شود که آن شخص خوبی را از دیگران دریغ می‌کند. باید مواظب باشیم که باعث قطع خیر در جامعه نشویم؛ چراکه دچار لعن امام صادق (علیه السلام) می‌شویم.‌

حدیث دیگر در این باب این است: «ما أقل مَن شَکَر الله والمعروف»؛ کم هستند آنهایی که خوبی‌ها را سپاسگزاری کنند. این دو حدیث خیلی سنگین بودند یکی از زاویه توحیدی و دیگری از زاویه اجتماعی. کسانی که از اهل احسان تشکر نمی‌کنند، راه خوبی‌ها را در جامعه قطع می‌‌کنند.

 

چگونگی تشکر از واسطه‌های نعمت

اگر بخواهیم جزء این‌دسته نباشیم، باید چه کار بکنیم؟ دو نسخه است یکی از امیر المؤمنین (علیه السلام) و دیگری از امام سجاد (علیه السلام). امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: حق است بر کسی که خیری به او رسیده، مکافات کند، یعنی خوبی را با خوبی پاسخ دهد: «حق علی من اُنعم علیه ان یحسن مکافاة المنعم».[11] اما اگر نتوانست و از عهده‌اش خارج بود، زبان که دارد، آن را به کار بینداز و از او با زبان تشکر کند و همه جا از او تعریف کند. اگر این را هم انجام نداد، حداقل در ذهن و جانش نعمت را بفهمد و نسبت به او محبت داشته باشد و از قلب او یک موج محبت به سمت شخصی که به او نیکی کرده برود. حضرت فرمودند: اگر این قدر هم ندارد، این آدم اصلاً شایسته نیست که به او خوبی شود.

اما نسخه امام سجاد (علیه السلام)؛ در رساله حقوق فرموده‌اند: «وَ أَمّا حَقّ ذِي الْمَعْرُوفِ عَلَيْكَ» کسی که به شما خیری رساند، به گردن شما حق پیدا می‌کند. حقش این است که با زبان از او تشکر کند: «فَأَنْ تَشْكُرَهُ وَ تَذْكُرَ مَعْرُوفَهُ وَ تَنْشُرَ لَهُ الْمَقَالَةَ الْحَسَنَةَ» درباره او گفتارهای خوب منتشر کنی.

دیگر اینکه در خلوت خودت با خداوند متعال برای او خالصانه دعا کنی: «وَ تُخْلِصَ لَهُ الدّعَاءَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللّهِ سُبْحَانَهُ». اگر این رفتار را داشته باشی، هم در پنهان و هم در آشکارا از او قدرشناسی کرده‌ای. اما قصه تمام نشده است. پس برای اینکه تارک شکر واسطه نعمت نباشیم، باید سه کار بکنیم: خوبی او را به یاد بیاوریم و با زبان آن را در محافل خودمان مطرح کنیم. سوم اینکه بین خود و خداوند متعال برای او دعا کنیم. اما تازه اصل مسئله شروع می‌شود: «ثُمّ إِنْ أَمْكَنَ مُكَافَأَتُهُ بِالْفِعْلِ كَافَأْتَهُ وَ إِلّا كُنْتَ مُرْصِداً لَهُ مُوَطّناً نَفْسَكَ عَلَيْهَا». ببین از تو برمی‌آید کار او را جبران کنی یا خیر. اگر از تو برمی‌‌آید، باید عملاً خوبی او را جواب دهی. اما اگر الان امکان جبران نداری، در رصد باش، یعنی آماده باش هر موقع توانستی مقابل به حسن بکنی. خیلی جمله مهمی است و نباید از کنارش به آسانی گذشت.

 بنابرین پدر، مادر، همسر، فرزند معلم‌ها، مربیان، دوستانمان و... را هم باید ببینیم، محبت‌هایشان را درک کنیم و مقابله به شکر و محبت داشته باشیم.

 

ضرورت توجه به کسانی که به ما محبت می‌کنند

محبت یک عده به ما با واسطه است؛ مثلاً صبح از جایی رد می‌شویم و می‌بینیم قبل از اینکه ما بیاییم، کسانی در سرما برف‌ها را پارو کرده‌اند و نمک ریخته‌اند تا بتوانیم تردد کنیم، و الان هم حضور ندارند تا از آنها تشکر کنیم. یا امروزه در جامعه از نعمت امنیت برخوردار هستیم. باید قدرشناس کسانی باشیم که این امنیت را تأمین می‌کنند. اگر آنها را دیدیم، تشکر کنیم. در جامعه برخی تولیدکننده هستند تا ما بتوانیم نان بخوریم. غذا را خوردی، با گفتن خدایا شکر، حق شکر را ادا نکردی. پس کشاورز چه می‌شود؟ کسی که خدمت کرده نان را پخته است، او چه می‌شود؟ یک وقت نگویی: من پولش را داده‌ام! آیا پول نان درست می‌کند؟ پول نان درست نمی‌کند، عشق نان درست می‌کند. سحرخیزی است که نان درست می‌کند.

این احساس را در خودمان تقویت کنیم و واسطه نعمت را هم ببینیم. چون نیاز به قدرشناسی در وجود آدم‌ها تعبیه شده است، بر اثر تشکر ما، آنها بیشتر تشویق می‌شوند و وارد میدان حسن محبت می‌شوند.

خیلی از افراد محبتشان به ما عادی شده است. محبت پدر و مادر به فرزند از طرف فرزند عادی است. ته دلش می‌گوید: وظیفه‌اش است! شاید به زبان نیاورد، ولی در دلش چنین می‌گوید؛ لذا گرفتار کفران نعمت می‌شود. معمولاً در رابطه همسری کفران نعمت عادی می‌شود. اگر کاری که همسرمان برای ما انجام می‌دهد،‌ یک دوست برای ما انجام دهد، بارها از او تشکر می‌کنیم؛ اما خانم ما روزی صد بار آن را انجام می‌دهد و ما نمی‌بینیم. حجاب عادت را باید پاره کرد. شوهر هزار بار برایش کار انجام داده، نمی‌بیند. در خصوص دوستان نیز معمولاً زمینه کفران فراهم است.

نباید گمان کنیم که ما در این زمینه مبرا هستیم. اگر کمی فکر کنیم، نمونه‌های ناشکری از واسطه‌های نعمت را پیدا می‌‌کنیم.

خدا را به حق اولیائش، به حق مقربانش و به حق اما سجاد (علیه السلام) قسم می‌دهیم، ما را جزء قدرشناسان از خوبان، نیکان، ابرار و واسطه‌های نعمت قرار دهد. به حق امام سجاد (علیه السلام)، دست، فهم، عقل و جیب ما را برای پاسخگویی به محبت‌های دیگران فراخ قرار دهد.  



[1] . سبأ: 13.

[2] . شرح غرر الحكم، ج۷، ص۶۹.

[3] . رحمن: 60.

[4] . لقمان: 20.

[5] . محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص90.

[6] . شوری: 23.

[7] . سبأ: 47.

[8] . لقمان: 14.

[9] . شیخ طوسی، امالی، ج۲، ص65؛ شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج1، ص710.

[10] . شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص24.

[11] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص50.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *