اَعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم، بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، ثُمَّ الصَّلاةُ وَ السَّلام علی سَیِّدنا و نَبیِّنا حبیبِ اِلهِ العالمین، ابِی القاسِم المُصطَفی مُحَمَّد و علی اَهل بَیته الطّاهرین المعصومین المکرّمین، سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء.
به همه ی عزیزان، برادران، خواهران، حضّار محترم و دوستانی که این برنامه را می شنوند و می بینند، عید سعید فطر را همچنان تبریک عرض میکنیم، امیدواریم خداوند تبارک و تعالی برکات خودش را به میمنت این ایّام بر همه ی ما، دوستان ما، خانواده های عزیز، کشور ما، همه ی ارادتمندان اهل بیت در سراسر عالم، بلکه بر همه ی مسلمانان و همه ی بشریّت نازل کند انشاالله.
به مناسبت، دعای چهل و پنجم را که دعای وداع با ماه مبارک رمضان هست مورد بحث قرار دادیم، نکاتی را بر اساس مضامین دعا تقدیم کردیم خدمت عزیزان؛ امروز هم به لطف خدای متعال باز از این دعا باید بخوانیم، یعنی از دعای چهل و پنجم، خیلی داغ است الان، فضای این دعا که بسیار جذّاب و با حرارت است در مقام وداع با ماه مبارک رمضان، احساس هم حسرت است از عبور این ماه، هم اشتیاق است به دیدن دوباره ی ماه مبارک رمضان هست و مضامین بسیار عالی و رفیعی که علی القاعده نیاز به بحث های دقیق و فنّی فراوانی دارد، منتها خب حالا ما طبق قرارمان به بعضی از نکات می پردازیم و گزارشهایی بر اساس این ادعیه مبارک و نورانی به حضّار محترم جلسه مان و عزیزانمان تقدیم می کنیم. یک مروری بکنم به بعضی از نکات پیش گفته و مطالب تکمیلی را، که بسیار هم نکات مهمّی هستند، امروز عرض خواهم کردم.
امّا آنچه که قبلاً عرض کردیم این بود که دعای چهل و پنجم، یک مقدّمه ی بسیار مهمِّ اساسی دارد که در این مقدّمه عنایت خاص پروردگار متعال را نسبت به بندگانش و نسبت به مؤمنین، حضرت با تعبیر بسیار زیبایی و تعابیر بسیار زیبا و عمیق و شوق انگیز مطرح می کنند که وقتی اینها را ما جمع بندی کردیم عرض کردیم تجلّی نام مقدّس کریم پروردگار متعال هست، که حضرت حق اینجا با کرمش تجلّی کرده بر بندگانش، این مسئله هست، مسئله ی کرامت حضرت حق است و اینکه نام مقدّس آن پروردگار متعال هم کریم هست، سفره ی ماه مبارک رمضان سفره ی کرامت است، منتها امام سجّاد(علیه الصّلاة والسّلام) برای اینکه جایگاه ماه مبارک رمضان را بیان کنند که تجلّی ویژه ی کرامت حضرت حق است، به صورت یک اصل عام و فراگیر جلوه های کرامت پروردگار متعال را در ارتباط با بندگانش مطرح می کنند، مستنداتش را هم از آیات کریمه ی قرآنی حضرت تفصیل بیان می کند، که اینها گذشت در یک بحثی مرور کردیم بعضی از آن موارد را و تأکید خاصّش را، از آنجا ما یک برداشت هم داشتیم، برداشت مان هم این بود که خدای متعال شخصیّت انسان را، فطرت انسان را بر اساس همین نام مقدّسش خلق کرده، یعنی بر اساس کریم و کرامت آفریده، و با همین مبنا هم جمع بندی این شد در مقام تربیت که انسان را عنصر کرامت است که تربیت می کند و فطرت انسان با تکریم تربیت می شود؛ این بحثی بود که در آنجا مطرح شد به مناسبت، این یک نکته، پس این مقدّمه.
بعد حضرت رساندند این جلوه های کرامت حضرت حق را، درباره ی بندگانش رساندند به ماه مبارک رمضان، به عنوان یکی از آن جلوه های ویژه، آنگاه در فصل بعدی و در ادامه ی این تعابیر بسیار زیبا به شما خبر دادند که خداوند تبارک و تعالی در ماه مبارک رمضان مزایده اعلام کرده که هر کس از آنچه که خدای متعال به او داده بیاورد به درگاه حضرت حق، این با چه پاداش عظیمی رو به رو خواهد شد، این همان چیزی بود که عرض کردیم مزایده ی کریمانه است، مزایده ی به قول حافظ عاشقانه است، چه جوری است که می خواهد به شما سود بدهد، این هم از آن مزایده ها است که خریدار از هر کسی که گرانتر می فروشد می خرد، هر چه قیمت را ببرد بالا ، این هم جالب است، چون همیشه خریدار از آنی که قیمت پایین تر می دهد می خرد، ولی اینجا می خواهد سود برساند، تُریدُ رِبحهُم، فرمود تو می خواهی سود برسانی، در این، به این قاعده همه ی این ماه را از اوّل تا آخر، لحظاتش، آناتش، ساعاتش، برنامه هایش، روزه اش، تلاوتش، هر نوع احسانی در این ماه ضرب می شود در کرم پروردگار متعال و پاداش می گیرد، بنابراین این پاداش ها می شوند غیر قابل محاسبه، آنچه که خدای متعال در این ماه کرامت می کند، مثال ویژه اش را هم از لیلة القدر زدیم که معلوم شد در یک شب شما ببینید خدای متعال چه جوری محاسبه می کند، دو رکعت نماز شما می خوانید، ضرب می کند در هزار ماه، برایتان محاسبه می کند، اینجوری است دیگر، کسی مدّعی است؟!
با این مقدّمه امام(علیه الصّلاة والسّلام) جایگاه ممتاز و رفیع و استثنایی ماه مبارک رمضان را به ما معرّفی می کند تا بعد که سخن از فراق و رفتن این ماه و از دست رفتنش و خداحافظی با این ماه پیش می آید معلوم بشود چه بلایی به سر ما آمده! یک فاجعه برای انسان مؤمن رخ می دهد وقتی که ماه مبارک رمضان از او فاصله می گیرد، اصلاً وحشت می گیرد انسان مؤمن را، تعبیر «وحشت» حضرت دارند، فرمود فراغ تو ما را به وحشت انداخت، اَوحَشَنا، غَمَّنّا، ما را اندوهگین کرد، ما را عزادار کرد، شما اینجا می خوانید این تعابیر را، این تعابیر با این مقدّمه به ذهن ما نزدیک می شود، اگرچه اینها را باید، این مطالب را باید شهود کرد، امّا همین مقدار به ذهن ما نزدیک بشود که مسئله چه هست، عادی نیست که، انسان ماه مبارک رمضان را از دست داده باشد، یک چیز آسانی است؟ خیلی عزیز است، یعنی سخت است، عَزیزٌ عَلَیَّ، که من حالا چشم هایم را باز کنم ببینم ماه مبارک رمضان نیست، که در آن نفس من محاسبه می شد به عنوان تسبیح، خواب من محاسبه ی عبادت می شد، توفیق روزه اش را داشتم، توفیق نمازش را داشتم، کار خیر برای من آسان شده بود، بارش رحمت الهی بود، عادی نبود که. شیطان دست و بالش بسته شده بود، فرشته ها امداد می کردند، تشویق می کردند من را برای کارهای خیر، خب حالا این فرصتِ، دیگر با این مقدّنمات از دست من رفته است،
اینجا امام(علیه السّلام) با یک تعابیری، تعابیر ویژه ای جایگاه و عظمت و ظرفیّتهای ماه مبارک رمضان را مطرح می کنند که ما هم اشاراتی داشتیم. می رسند به آن سلام ها که عرض کردیم با بیست سلام حضرت با ماه مبارک رمضان خداحافظی می کند، البتّه این سلام ها مملو از معرفت است و مملو از عشق و محبّت است، وقتی که ما به این سلام ها رسیدیم، اینجا متوقّف شدیم، دو جلسه اینجوری شد، تا می گفتیم السّلامُ عَلیکَ یا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ، اینجا ماندیم، در حالی که بنای ما اینجوری نبود ما بنایمان بود بیشتر گزارش بدهیم مضامین این دعاهای نورانی را، ولی آنجا متوقّف ماندیم. یک نقبی زدیم به ملکوت زمان و ملکوت انسان و نسبت بین ملکوت انسان و زمان، و اینکه در انسان یک حقیقت پایدارِ جاودانی ابدی وجود دارد که برای آن مسیر ابدی جاودانی اش باید از همین قطعه ی زمان محدودی که به عنوان یک عمر شمرده شده هست توشه ی خودش را بردارد، عرض کردیم بدیل هم ندارد، یعنی اگر از اینجا شما نگیرید جای دیگری وجود ندارد. رفتیم سراغ آیات قرآنی و آیات را برای شما خواندیم و مسئله ی اقتباس و نور گرفتن و امثال اینها که خاطر نازنین تان هست، و اینکه توجّه به ابدیّت است که ما را فرصت شناس می کند، انسان وقتی فرصت شناس می شود در این زندگی دنیا که افق را ببیند، چشم انداز را ببیند، چشم انداز ابدی است، جاودانگی است، خلود است، همیشه ماندن است، آن چشم انداز است که ما را اینجا بی قرار می کند، به حرکت می آورد، فعّال می کند، ملاحظه می فرمائید؟ اصلاً فرصت شناس می کند که انسان از لحظه لحظه های عمرش، تا چه برسد به ماه رمضان، می خواهد حالا استفاده کند توشه بردارد، این توشه هم با یک تعبیر بسیار بدیع و زیبا به مناسبت آیات حج، تقوا اعلام شد، فرمود وَ تَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّاد اَلتَّقوی.
از اینجا به بعد من یک جمله ای را از امیرالمؤمنین(علیه الصّلاة والسّلام) در نهج البلاغه به خاطرم آمد که رزق مجلس ما است، عرض کنم، بعد برمی گردیم به این دعای چهل و پنجم و بیان چند نکته ی بسیار کلیدی و مهم، امّا آن بیان علوی ذیل این کلمه ی وَ تَزَوَّدوا فَإِنَّ خَیرَ الزّاد اَلتَّقوی، نهج البلاغه را که نگاه می کنید به شما اینجوری گزارش شد، امام(علیه السّلام) دارند از خارج کوفه وارد شهر می شوند، در کنار دیواره ی شهر می رسند به قبرستان، که نوعاً قبرستان ها بیرون شهر، در دروازه ی ورودی و خروجی شهرها است، از قدیم اینجوری بوده، حالا هم اینجوری است، ولی حالا در یک کلان شهری مثل تهران دیگر از دسترس خارج شده است، والّا در شهرها به طور مرسوم این کنارش است، حضرت رسیدند آنجا، اصحاب باهاشون هستند، به نظرم از صفّین برمی گردند، آنجا ایستادند، همه ایستادند، سکوت کرده اند، همه ساکت هستند، امام بعد از یک تأمّل و درنگی شروع کردند با مرده ها صحبت کردن، با یک تعابیری شروع کردند با اینها حرف زدند، از این قبیل که یا اَهلَ الغُربَة، یا اَهلَ الوَحدَة، یا اَهلَ الوَحشَة، یا یک چنین تعابیری، ای تنها شده ها، ای کسانی که گرفتار وحشت هستید، ای کسایی که غریب افتادید، خیلی تعبیرها تکان دهنده است، اَهلَ الغُربَة، اَهلَ التُربَة، ای خاک نشینان، که دیگر در خاک اقامت کردید، با این تعابیر، شروع کردند با اینها صحبت کردن، خطاب کردن و سلام کردن؛بعد فرمودند که من برای شما خبری دارم، خبرهایی دارم، حالا اینها هم همه با تعجّب دارند به گفتگو و سخن گفتن امیرالمؤمنین(علیه السّلام) با مرده ها گوش می کنند، حضرت فرمودند من برای شما خبرهایی دارم، اَمَّ الدُّور فَقَد سُکِنَت، خانه های شما دیگران نشستند، اَمَّ الاَزواج فَقَد نُکِحَت، همسرهای شما رفتند به کابین دیگران، اینقدر می گفتند ما عاشق تو هستیم، چه هستیم، یک مدّت که از شما فاصله گرفتند حالا رفتند زن دیگری شدند یا شوهر دیگری شدند، اَمَّ الاَموال فَقد قُسَمَت، مال هایی از شما بود، آنها را هم تقسیم کردند، حالا یا سر تقسیم اش دعوا کردند یا نکردند، تقسیم شد رفت، بعد فرمودند، هذا خَبَرُ ما عِندَنا، اینهایی که به شما گفتم خبر ما بود برای شما، حالا شما بگویید ببینم شما برای ما چه خبری دارید؟ فَما خَبَرُ ما عِندَکُم؟ یعنی خبر شما برای ما چه هست؟ بعد ساکت شدند، اندکی سکوت کردند، آنگاه سر برداشتند، فرمودند اَما لَو اُذِنَ لَهُم فِی الکَلام، اینها اجازه ندارند با شما حرف بزنند، اگر به اینها اجازه داده می شد که با شما سخن بگویند، یعنی به این سؤال ما پاسخ بگویند، جوابشان این بود که یادتان باشد که تنها توشه ای که این سو مفید هست تقوا است، فَإِنَّ خَیرَ الزّاد اَلتَّقوی، خبر آن طرف برای شما این یک کلمه است، فَإِنَّ خَیرَ الزّاد اَلتَّقوی، تَزَوَّدوا، توشه بردارید، این طرف فقط تقوا به کار شما می آید والّا خبر دیگری نیست، تازه این آغاز سفر هست، آغازش از برزخ است، از آنجا شروع می شود، دیگر امتداد دارد تا قیامت و از آنجا در مسیر خلود و جاودانگی، شما با توشه ی فراهم کرده از همین دنیا آنجا سیر خواهید کرد.
حالا ما بی خبر هستیم ولی این خبرها را صادق مُصَدَّق به ما داده، از آن طرف کسی با ما صحبت نمی کند، از اینهایی که رفتند دیگر از دسترس ما خارج شدند، کجا هستند، در چه شرایطی هستند؟ امّا صادق مُصَدَّق به ما خبر داد که آنها الان در چه وضعی هستند، نیازهایشان چه هست؟ گرفتاری هایشان چه هست؟ مسائل شان کجا هست؟ اینها را که به ما گفتند، تفکّرِ درباره ی آن مسیر و شرایط زندگی آنجا و شرایط سخت اش است که به شما می گوید اینجا باید چه کنید، مخصوصاً اگر رسیدید به ماه مبارک رمضان، این لحظاتی نیست که کسی بتواند با آن عادی برخورد کند، چون تأمین کننده ی توشه ی سفر ابدی شما است و ما باید دائم روی این کلمه ی ابدیّت تأمّل کنیم، این می سازد انسان را، البتّه یک جمله ای هم باز امیرالمؤمنین(علیه السّلام) در نهج البلاغه دارند، در آن جمله ی دیگر فرمودند حالا خوب است که شماها خبر ندارید، اگر می دیدید، لَو آیَنتُم، اگر می دیدید آنچه را که درگذشتگان دیدند، اگر می دیدید آن چیزهایی را که کسانی که از دنیا رفتند دیدند، اگر شما می دیدید، دیگر اصلاً در شهرها بند نمی شدید که، اصلاً زندگیتان مختل می شد، اگر آن چیزهایی را که مسافران سفر ابدیّت دیدند، به شما نشان می دادند و شما مشاهده می کردید دیگر شما در خانه هایتان بند نمی شدید، در شهرها بند نمی شدید، شما دیگر در کوه ها و در بیابانها و سر قلّه ها باید پیدایتان می کگردند، دیگر، لذا به حکمت پروردگار متعال بین شما و آن عالم حجابی قرار گرفته تا شما ضمناً بتوانید اینجا زندگی کنید والّا کسی زندگی نمی توانست بکند، اگر پرده کنار برود؛ امّا خبری که به ما داند، خود این انسان را بی قرار می کند، تأمّل روی آن مسئله.
حالا بر می گردیم به دعای چهل و پنجم، پس این سلام ها است، که شما قرار شد سلام ها را بخوانید و در مضامین اش تأمّل بفرمائید، که در ضمن این بیست سلام، به بعضی از دستاوردهای ماه مبارک رمضان هم اشاره می شود، به بعضی از برکات و آثارش هم اشاره می شود، شبیه اینکه مثلاً خطاب به ماه رمضان گفته می شود که چقدر گناه ها در تو کم شد، چقدر دل ها در تو نرم شد، رقَّت فیهِ القلوب، وَ قلّت فیهِ الذّنوب، مثلاً، از این قبیل؛ چقدر آدم ها از عذاب الهی آزاد شدند، ما اکثر عتقاء الله فیک، چقدر آزاد شدند از بندِ عذاب الهی و امثال اینها، اینها در ضمن این مطالب آمده، یک بخشی اش هم واقعاً ناله ی در فراغ است، ناله هایی است در فراغ ماه مبارک رمضان که حالا این تعابیر را شما مشاهده کرده اید، چه ظرفیّت ها، چه فضیلت ها، چه زیبایی ها که از ماه مبارک رمضان هست در ضمن این سلام ها گفته می شود؛
ما قبل از ورود ماه مبارک رمضان یک مراقبتی داریم، و یک ادب است، ادبِ استقبال است و مراقبت از استقبال؛ وقتی وارد ماه مبارک رمضان شدیم یک ادبی دارد و مراقبتی دارد، که قدرشناسی از فرصت ها و استفاده ی از لحظه لحظه ها و ظرفیّت های ماه مبارک رمضان؛ وقتی ماه رمضان تمام شد، حالا یک ادبِ وداع داریم و یک مراقبت بعد از ماه مبارک رمضان را داریم که از عید سعید فطر آغاز می شود، یعنی از روز اوّل ماه شوّال المکَرّم این آغاز می شود. امام(علیه الصّلاة والسّلام) به ما اینجا ادب خداحافظی را و ادب وداع را به ضمیمه ی نکته های کلیدی در مراقبت آموزش می دهند، در همین دعای نورانی که من با اجازه تان به بعضی از این نکته ها که نکته های به نظرم مهم تری است یک اشاراتی داشته باشم. ، چون نکته ها فراوان است، فرصت ما هم کم است، حالا البتّه این دعا وقتی خوانده می شود که شما شب آخر این ماه هستید دیگر، دیگر آخرین لحظاتش است، الان ما داریم صحبت می کنیم وقتی است که دو سه روزی از این ماه ما بالاخره فاصله گرفتیم. مطلب اوّل این است که شما خودتان را باید اهل ماه مبارک رمضان بدانید، این یک هویّت جدید و تازه است، اوّلاً خاطر دوستان باشد که این بحث قبلاً واضح شد، این سلام ها و خداحافظی ها مجازی و عرض به خدمتتان که اعتباری نیست، گاهی ممکن است اینجوری باشد که اَلسّلامُ عَلیکَ، اَلسّلامُ عَلیکَ، حالا سلام در مقام وداع هم که باشد در زبان عربی، آنجا هم می گویند اَلسّلامُ عَلیکَ، چه در استقبال، چه در وداع؛ اینها حقیقی است، چون اینجا شما توجّه دارید که با یک حقیقتِ زنده ی جذّابِ زیبایِ پر برکتِ پر نورِ پر بهجت دارید صحبت می کنید، او صدای شما را می شنود، به شما پاسخ می گوید، به شما توجّه می کند؛ ماه مبارک رمضان یک حقیقتِ حیِّ زنده ی دارای هویّت تعریف شده، دارای سیما و ویژگی های خاصِّ خودش هست، ماه رمضان این است. این را پس توجّه داریم، اینجوری نیست که خیلی خوب حالا داریم نَستَجیرُ بِالله، و امام سجّاد(علیه الصّلاةُ والسّلام) حالا دارند یک دکلمه ای در وداع با ماه رمضان می گویند، ضمناً هم حالا می گویند خداحافظ ای ماه خدا، ای ماه چه، مثلاً، نخیر، با یک حقیقتِ زنده ی حاضرِ فهیم دارند صحبت می کنند، از نظر فرهنگ قرآنی و اسلامی زمان دارای ملکوت است و به اعتبار ملکوتش حقیقتِ حیِّ زنده است. انشاالله در دعای بعدی که درباره اش صحبت خواهیم کرد من نمونه هایی را از صحیفه ی مبارکه با شما و از کلمات اولیاء خواهم گفت که امروز مثلاً، همین امروز که حالا دیگر جزء ماه رمضان هم نیست، جزء ماه مبارک رمضان هم نیست، الان دارد از دست شما خارج می شود، تا چند دقیقه ی دیگر این روز دوشنبه با همه ی ویژگی های خاصّ خودش از شما فاصله می گیرد، می دانید پایانش با شما حرف می زند، می گوید من دارم با شما خداحافظی می کنم، من دیگر شما را نخواهم دید تا قیامت، قیامت همدیگر را می بینید، همین امروز که از صبح، از اوّل ساعاتش آغاز شده تا الان که ساعات آخرش است، در اواخر ساعاتش با شما حرف می زند، می گوید من دارم می روم، شما دیگر من را نمی بینید تا قیامت، اگر با آن خوب رفتار کرده باشی به تو بشارت می دهد، اگر کسی حقّ امروز را ادا نکرده باشد، در بعضی از روایات دارد که طرف را لعنت می کند، به آن بد می گوید، می گوید تو با من بد رفتار کردی، حقّ من را نگه نداشتی، به من بی حرمتی کردی، زمان زنده است، به اعتبار ملکوتش، چنان که مکان هم زنده است به اعتبار ملکوتش؛ یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها، بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحَى لَهَا، شنیدهاید دیگر؟ می گویند که اوّل صبح یا مثلاً میان روز قطعه های زمین زیر پای شما، مثلاً مسیرهای رفت و آمد، با همدیگر حرف می زنند، این به آن دیگر فخر می فروشد، می گوید کسی امروز قدم بر من گذاشت، از اینجا رد شد که یاد حضرت حق در دل او زنده بود، در حالی که تسبیح می گفت، تکبیر می گفت، حمد الهی بر زبانش بود از اینجا عبور کرد، و افتخار می کند به آن قطعه ی دیگر از زمین؛ همه ی چیز در این عالم، به اعتبار آن جلسه ی اوّلی که با شما مباحثه کردیم، دارای خزائنِ عنداللهی است و به همان اعتبار حیّ است، زنده است، ذی شعور است، منتها با همدیگر قابل مقایسه نیستند، اصلاً مکان، فرض کنید مسجد الحرام یا آن قطعه ای که کعبه ی معظّمه هست با جای دیگر قابل مقایسه نیست، آن جایی که حرم امام(علیه السّلام) هست با جای دیگر قابل مقایسه نیست، که پیکر ولیّ خدا را در خودش جای داده؛ اینها با هم فرق می کنند،
زمان هم همینطور است، مگر ماه مبارک رمضان مثل ماه های دیگر به لحاظ عِندنا است، امّا از جهت عِندَالله اصلاً قابل مقایسه نیست، با شکوه، با عظمت، زیبا، جذّاب، الله اکبر! که شما رؤیت کردید باطناً، دل از شما برده ماه مبارک رمضان؛ خب این را باهاش خداحافظی کردیم، حالا، حضرت فرمودند الان شما در مقام وداع و خداحافظی با ماه مبارک رمضان خطاب می کنید و به پروردگار متعال، حالا شروع می کنید با خدا حرف زدن، اوّل با این ماه خداحافظی کردید، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلى فَضْلِكَ الَّذى حُرِمْناهُ، وَ عَلَى ماضٍ مِنْ بَرَكاتِكَ سُلِبْناهُ، آنوقت اینجوری می گویید، اَللّهُمَّ إِنّا اَهلُ هذَا الشَّهْرِ الَّذى شَرَّفْتَنا بِهِ، وَ وَفَّقْتَنا بِمَنِّكَ لَهُ حينَ جَهِلَ الْاَشْقِيآءُ وَقْتَهُ، خطاب می کنید به خدای متعال که خدایا ما اهل این ماه شدیم، إِنّا اَهلُ هذا الشَّهر، دیگر ما رمضانی شدیم، ما یک هویّت جدید پیدا کردیم، ما با حقیقت این ماه و ملکوت این ماه که نور توست، جمال توست، بهاء توست، کرم توست، لطف توست، مغفرت توست، برکت توست، ما باهاش رفاقت کردیم، مصاحبت کردیم، عطر این ماه الان به قلب ما اصابت کرد، به ذهن ما، به فکر ما اصابت کرد، إِنّا اَهلُ هذا الشَّهر، یعنی ما یک هویّت جدیدی پیدا کردیم، این هویّت را در خودمان داریم می فهمیم، ما داریم درک می کنیم، ما یک کس دیگری شدیم، ما یک شخصیّت تازه ای پیدا کردیم، ما سر این سفره نشستیم؛ خب، البتّه این وقتی است که خیلی ها از اشقیا و بدبخت ها اصلاً نمی فهمیدند ماه رمضان یعنی چی، چه فرقی می کند با ماه های دیگر.
بعد اینجا یک گریز زیبایی است، اَنْتَ وَلِىُّ ما اثَرْتَنا بِهِ مِنْ مَعْرِفَتِهِ، آنچه که ما از معرفت نسبت به این ماه داریم، اینها از ناحیه ی تو به ما رسیده، تو به ما لطف کردی، از ولایت تو بهره مند شدیم که پرده را کنار زدی از برابر چشم ما و حقیقت این ماه و عظمت اش و شکوه اش و بهاء و زیبایی اش را به ما نشان دادی، وَ هَدَيْتَنا لَهُ مِنْ سُنَّتِهِ، وَ قَدْ تَوَلَّيْنا بِتَوْفيقِكَ صِيامَهُ وَقِيامَهُ... اما عَلى تَقْصيرٍ ما روزه گرفتیم، برنامه به ما دادی توسّط اولیاء خودت، نقشه ی عمل در این ماه را به ما دادی، در دعای چهل و چهار خاطرتان هست دیگر؟ نقشه ی راه را به ما نشان دادی که ما در این ماه چه کار باید بکنیم، ما هم نماز خواندیم در این ماه، روزه گرفتیم، امّا عَلی تَقصیرٍ، اینجا که حالا دوتا جمله است، وَ اَدَّینا فیهِ قَلیلاً مِن کَثیر، ما یک اندکی از آن زیادِ برنامه هایی که، برنامه های زیاد و مفصّلی که باید در این ماه انجام می دادیم، ما یک اندکی اش را انجام دادیم، این جزء ادب بندگی است، ادب بندگی که انسان مؤمن خردمند هرچه که عقلش پخته تر می شود، در مقام بندگی حضرت حق بیشتر احساس تقصیر و کم گذاشتن برایش فراهم می شود، و پیوستش عذرخواهی و پیوستش توبه، از کمی ها و کاستی ها و اینها، درست نقطه ی مقابلش آن کسی است که حظِّ عقلانی کمتری دارد، دو رکعت نماز خواند، طلبکار هم می شود، اِدلال هم می کند، یک چهارتا سحر را هم که بیدار شد عُجب هم برش می دارد، درست نقطه ی مقابلش انسان به هر اندازه که عقلش کاملتر بشود به همان نسبت احساس تقصیرش در انجام وظیفه ی بندگی بیشتر غلبه می کند در وجود او. حالا ببینید جمله ی بعدی اش همین است، اَللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ اِقْراراً بِالْاِسآئَةِ، حالا حضرت شروع می کند، وَ اعْتِرافاً بِالْاِضاعَةِ، من فرصت های این ماه را اعتراف می کنم که ضایع کردم، و قلب من حکایت از این پشیمانی است که چرا من نتوانستم حق این ماه را نگه دارم، به زبانم هم صادقانه عذرخواهی جاری است دیگر، عذرخواهی می کنم، چکار بکنم؟ کاری غیر از این از من ساخته نیست، و توقّع می کنیم، با این فهم، توقّع می کنیم که خداوند تبارک و تعالی، این دیگر نگاه به آن کرم است، توقّع می کنیم به خاطر کوتاهی های ما خدای متعال به ما پاداش بدهد، یادمان می آید که ما سر سفره ی کریم بودهایم دیگر، می گوییم حالا ما که معترف هستیم به اسائه، معترفیم به تقصیر، معترفیم به اضاعه و ضایع کردن، امّا از بنده چه می آید؟ از یک آدم ضعیفِ بی معرفتِ حقیر و کوچکی مثل ماها چه بر می آید؟ امام(علیه السّلام) دارند این را به ما آموزش می دهند، این ادب بندگی ، این عذرخواهی است.
پس این نکته ی اوّل شد، عبارت است از توجّه به کوتاهی ها و تقصیر و اینکه ما نتوانستیم بهره ی کامل و شایسته ای از این ماه ببریم این را بهش توجّه داشته باشد انسان، هر مقدار که در این ماه تلاش کرده باشد باز نسبت به ظرفیّت ماه مبارک رمضان هیچ نیست، ماه رمضان خیلی خوش ظرفیّت است، دست کرامت حضرت حق است، هرچه که شما تلاش کرده باشید باز هم می بینید هیچ کاری نکرده اید، قَلیلاً مِن کَثیر، یک اندکی از آن بهره ی وافری که می شده برد، این یک نکته، این ادب است، در تمام مراسم بندگی این ادب باید باشد، رفتیم مسجد نماز خواندیم داریم می آییم می گوییم خدایا من را ببخش، نماز خواندیم، پیش خودمان است، باز نمازمان را به جا آوردیم، وظیفه ی بندگی مان را انجام دادیم، بعد از نماز باید بنشینیم به استغفار، من عذرخواهی می کنم، این چه نمازی بود، این چه بود، و همیشه هم یادتان هست، آن کسی که عقل کل است و سیّدُ العُقلا است و سیّد الاَنبیاء است، وقتی به قلّه ی معرفت و کمال رسیده است، می گوید که ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک، ما عَرَفناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک، تکلیف همه را دیگر مشخّص کرده، تکلیف انبیاء را مشخّص کرده تا چه برسد به تکلیف پیروان آنها را، او وقتی به آنجا رسیده می گوید، می گوید چه بندگی ای، ما عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک، و آن برشی که از سحر پیامبر اعظم نقل شده برای ما که آن خانم شان نقل می کند که نیمه شب دیدم حضرت در بسترشان نیستند، در جستجوی حضرت برخاستم، صدای ناله ای توجّه من را به خودش جذب کرد، رفتم نزدیک، دیدم مثل یک عبایی که روی زمین افتاده باشد پیغمبر اکرم در سجده است، یعنی چسبیده به زمین، سجده های این چنینی، چسبیده به زمین، مُلصقِ به زمین، و دارد این کلمات را می گوید و اشک می ریزد و گریه می کند و ضجّه می زند، آن جملات مشهور که اِلهی لا تَکِلنی اِلی نَفسی طَرفَةَ عَینٍ اَبَدا، لا تَأخُذ مِنّی صالِحَ ما اَعطَیتَنی اَبَداً، از این جملات، نکند یک لحظه من را به خودم واگذار کنی، نکند، ایشان گریه می افتد از صدای گریه ی او، پیامبر اعظم از آن حالت شان برمی گردند، از آن معراج شان، می گویند چرا گریه میکنید. شما دارید این حرفها را می زنید؟!!! فرمودند: اَفَلا اَکونُ عَبداً شَکوراً؟ این مقام بندگی است، همین است دیگر.
نکته ی دوّم، دوستان دقّت کنید، شما در ماه مبارک رمضان موفّق شدید شیرینی کرم پروردگار متعال را بچشید، یک حلاوتی دارد دیگر، خدای متعال در ماه مبارک رمضان شما را با کرم خودش... تا حالا گفتی دیگر، گفتی إِنّا اَهلُ هذا الشّهر، یعنی من چشیدم، من کرم تو را چشیدم، حالا اینجور؛ شما کرم پروردگار متعال را چشیدید، حالا از این ماه خارج شدید، اوّل توجّه می کنید می بینید دست هایتان خالی است از ناحیه ی خودتان، می گویید من کاری نکردم، تقصیر و قصور و اضاعه است، آنی که از من رخ داده، امّا یک تلاشی کردم، روزه ای گرفتم، نمازی خواندم، قرآنی خواندم، یک کارهایی انجام دادم، و عذرخواهی می کنید به خاطر این کوتاهی، حالت تان این است، امّا این وقتی است که دارید نگاه می کنید به خودتان، یک نگاه می کنید به ماه رمضان با آن ظرفیّت، یک نگاه می کنید به خودتان، بعد می زنید در سرتان، می گویید من این همه می توانستم نصیب ببرم، دست خالی از این ماه خارج شدم، یا کم، برداشت من خیلی کم بوده، از سحرهایش، از روزهایش، از لحظاتش، از آناتش، حالا، در این حالت که قرار گرفتید شروع می کنید به عذرخواهی کردن و اظهار پشیمانی و امثال اینها، که ادب بندگی است، بعد یک دفعه وسط این اظهار عذرخواهی و اینها دوباره چشمتان می افتد به کرم پروردگارتان، چشمتان می افتد به حضرت کریم، وقتی نگاهتان افتاد به کرم او، نه که با کرم اش هم تربیت شدید، می گویید خب خودت من را اینجوری بار آوردی دیگر، حالا هم می ایستم، یک حرفهای دیگری دارم، زبانتان عوض می شود، اینجا عوض می شود، حالا انشاالله ملاحظه می کنید، دو تا درخواست شما مطرح می کنید، خواهش می کنم دقّت کنید، دو تا درخواست، اینجا وقتی است که نگاهتان می افتد به کرم خدای متعال، و به خود حضرت کریم نگاه می کنید، به میزبان، به سفره که نگاه کردید می زنی توی سر خودت، می گویی خاک بر سرم، من چیزی نصیب نبردم، به سفره که نگاه کردی، حالا نگاهتان می افتد به میزبان، وقتی نگاهتان افتاد به میزبان و معرّفی ای که از خودش کرده و شناختی که ازش پیدا کردید و لطفش را که چشیدید، نگاهتان که افتاد به میزبان، اصلاً زبانتان عوض می شود، حالا چه می گویید؟ می گویید خدایا در این ماه به همه ی کسانی که حق این ماه را ادا کردند چه پاداشی دادی، من با همه ی این کوتاهی هایم، اینجا دیگر نگاهم به کوتاهی های خودم نیست، به کمی خودم نیست، نگاه من به کرم مولا است و به حضرت کریم است، می گویم در این ماه به هر کسی از بندگانت هرچی دادی من همه اش را می خواهم، نه به یکی از آنها، نه تازه به آنهایی که بی معرفتی کردند مثل خودم، به آنهایی که حق این ماه را ادا کردند، به آنهایی که حق روزه را ادا کردند، به آنهایی که ادب بندگی را رعایت کردند، چه دادی از لطفت و کرمت، من ایستادم اینجا، به اعتبار اسم کریم تو، به تو می گویم من همه ی آن چیزهایی که به همه ی آنها دادی یکجا از تو می خواهم، الله اکبر، ببینید دوستان نمی داند انسان چه بگوید، از شوق نمی داند چه بگوید، اگر امام(علیه الصّلاةُ والسّلام) نبود و این پرده را کنار نمی زد و آن جمال حضرت کریم را به ما نشان نمی داد و بعد این زبان ما را به گفتن این کلمات باز نمی کرد، چه کسی در این عالم می توانست، چه کسی می دانست و چه کسی می توانست، چه کسی می دانست که او چقدر کریم است و چه کسی می توانست اینجوری با کریم حرف بزند که اینجوری صحبت کرده است امام سجّاد(علیه السّلام)، جان عالم به قربانش، و صحیفه اینجوری است که شما را پرواز می دهد، و بزرگت می کند، می گوید با بزرگ داری صحبت می کنی، با کریم داری حرف می زنی، حالا چشمت را از سفره بردار، با حسرت هایش، حالا چشمت را بدوز به خودش، به میزبان، به خودش که نگاه کردی، حالا می گویی نه، به هر کسی در این ماه هرچه دادی یکجا همه اش را باید به من هم بدهی، عجب، این چه ادبیّاتی است؟! این چه زبان؟!
بروم یک جمله بالاتر؟ بله، جمله ی بعدی اش را بشنوید، پس این جمله این شد، ببینید اَللَّهُمَّ وَ مَنْ رَعى هذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعايَتِهِ، آنهایی که در این ماه رعایت کردند، حق این ماه را رعایت کردند، وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ حِفْظِها، می دانید یعنی چه کسی؟ می دانید یعنی چه کسانی؟ اگر حق حقِّ مسئله باشد که آن جایگاه انسان کامل است و حضرت بقیّة الله الاعظم(عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)، بیاییم پایین تر، همان هایی هستند که با حضرت در بیت الحمد هستند، یک قدم بیایید این طرف تر، می شوند آنهایی که دور آن حریم اقدس و عرشی و کبریائی حضور دارند، یعنی اصحاب حضرت، رفقای حضرت، یعنی اهل الله، آنها هستند که حقِّش را رعایت کردند، خب دیگر چه؟ وَ قامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِيامِها، وَ اتَّقى ذُنوُبَهُ حَقَّ تُقاتِها، اَوْ تَقَرَّبَ اِلَيْكَ بِقُرْبَةٍ اَوْجَبَتْ رِضاكَ لَه، یعنی توانستند رضای تو را متوجّه خودشان بکنند، وَ عَطَفَت رَحمَتُکَ عَلیه، حالا چه؟ فَهَبْ لَنا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِكَ، وَ اَعْطِنا اَضْعافَهُ مِنْ فَضْلِكَ، هرچه که به آنها دادی باید به ما بدهی، به چه کسانی؟ یعنی آنهایی که در این ماه مدال گرفتند، مدال قبولی گرفتند، هرچی که پاداش به آنها دادی به ما هم بده، مثلش را، مثلش؟ نه، کم است! وَ اَعطِنا اَضعافَهُ مِن فَضلِک، از فضلت آن را مضاعفش کن! یعنی آنچه که به همه ی اینها دادی مضاعفش کن و به ما بده، از کجا من این حرف را زدم؟ از کجا گفتم؟ چون چشمم افتاده به تو و فضلت، فَإِنَّ فَضلَکَ لا یَغیض، فَإِنَّ خَزائِنَکَ لا تَنقُصُ بَل تَفیض، آخر تو اینجوری هستی که هرچی بدهی فضلت بیشتر می جوشد و عنایت بیشتر شامل حال می شود، چیزی کم نمی شود که، مگر از فضل تو چیزی کم می شود؟ چیزی کم نمی شود، خزائن تو که پایان پذیر نیست، اگر هرچه که به بندگان برگزیده ی صالحت در این ماه داده ای همه اش را یکجا به من بدهی از خزانه ی فضل تو چیزی کم می شود؟ نه کم که نمی شود، بلکه بیشتر می جوشد، بنابراین من حق دارم که از تو توقّع کنم، چون تو کریم هستی دیگر، چه می کند با انسان این نگاه و این فهم.
بروم بالاتر؟ چون حضرت می برند، همینجور شما را می برند جلو، از این بالاتر هم هست؟ بله از این بالاتر هم هست، چه جوری؟ البتّه ادامه ی این، جملاتی است که کاش وقت باشد دیگر، اینها دیگر وقت می خواهد، وَ إِنَّ مَعادنَ اِحسانِکَ لا تَفنی، معادن احسان تو که تمام شدنی نیستش، وَ اِنَّ عَطآءَكَ لَلْعَطآءُ الْمُهَنَّا، و عطاء تو خیلی خوش می گذرد، خیلی شیرین است، خیلی گوارا است، خیلی می چسبد وقتی تو از فضلت می دهی، بدون استحقاق، بدون شأنیّت، بدون اهلیّت، وقتی می دهی خیلی می چسبد، و من هم هیچ شأنی ندارم، هیچ اهلیّتی ندارم، هیچ استحقاقی ندارم، خیلی گوارا است؛ برو جمله ی بعدی، البتّه در جمله ی بعدی امام(علیه السّلام) یک توجّهی پیدا می کنند، استعانتی می گیرند به مظاهر کرامت پروردگار متعال و خرانه داران کرم حضرت حق، که باطن این ماه، حقیقت این ماه، و کلید این ماه دستشان هست، اَللّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و آله، محمّد و آل محمّد(صلوات اللهِ و سلامه علیهم اجمعین) با یک صلوات حضرت شما را می برند به ضیافت کلیدداران گنجینه های بی پایان لطف و کرم حضرت حق، بعد می رود آن قدم بالاتر، بس است این مقداری که خواستیم؟ نه، من چشمم افتاده به جمال تو، به کرم تو، دیگر من دست بردار نیستم، به من بی انتها فقر دادی تا از تو بی انتها فضلت را بخواهم، مگر نگفتی اَنتُمُ الفُقرا، فقرا به چه؟ فقراءُ اِلی الله، من فقیر به سوی تو هستم، یعنی بی انتها نیاز در محضر بی انتها لطف و کرم، بنابراین من همه اش را می خواهم، من دست بردار نیستم، ببینید بعد چه می گوید حضرت، بعد از این صلوات می فرماید خدایا، وَ اكْتُبْ لَنا مِثْلَ اُجُورِ مَنْ صامَهُ، اَوْ تَعَبَّدَ لَكَ فيهِ اِلى يَوْمِ الْقِيمَة، از حالا تا قیامت چقدر ماه رمضان خواهد آمد و رفت، و چقدر بندگان شایسته ی تو در این ماه ها تو را عبادت می کنند، بندگی می کنند، روزه می گیرند، سحرخیزی می کنند، نماز می خوانند، از فضل تو بهره مند می شوند و از پاداش تو بهره مند می شوند، وَ اكْتُبْ لَنا، برای ما هم بنویس پاداش همه ی آنها را تا قیام قیامت برای ما هم بنویس، اُجُورِ مَنْ صامَهُ، اَوْ تَعَبَّدَ لَكَ فيهِ اِلى يَوْمِ الْقِيمَة، من سر سفره ی کرم تو نشستم، به مدد اولیاء تو با کرم تو انس گرفتم، به کرم تو امید بستم، من دیگر دست بردار نیستم، به این چیزها قانع نمی شوم که، نه فقط آنهایی که ماه رمضان امسال را حقّش را ادا کردند، پاداشی در حدّ همه ی آنها را از تو توقّع دارم، بلکه به اندازه ی همه ی کسانی که تا قیام قیامت حقّ ماه رمضان را ادا می کنند من از تو توقّع پاداش دارم، به اندازه ی همه ی پاداشی که به همه ی آنها می دهی من از تو توقّع دارم، آن جمله ی قبلی گوشه ی ذهنتان هست، فضل تو که تمام شدنی نیست، تو کرمت که با دادن که کم نمی شود، الله اکبر!
حالا بعد من اینجوری فکر می کنم، این را داشته باشید، من فکر می کنم اینی که دارد در این دستگاه تربیت می شود، در محضر هُوَ الکَریم دارد تربیت می شود، این چقدر بزرگ می شود از جهت شخصیّتی، این آدم چقدر بزرگ می شود، چقدر مؤدّب می شود، چقدر ساخته می شود، آنوقت صاحب همین دستگاه تربیتی، پیامبر اعظم، به تو در مقام تربیت، این جمله را می گوید، می گوید می خواهی حالا بچّه ات خوب تربیت بشود؟ که تو ولایت تربیتی نسبت به او داری، و بعد خطاب به دستگاه های تعلیم و تربیتی و بعد خطاب به مجموعه ی کسانی که در این عرصه کار می کنند، آنجا چه می گوید؟ آنجا می گوید اَکرِموا اُولادَکُم وَ اَحسِنوا اَدَبَهُم، می خواهید بچّه هایتان خوب ادب بشوند باید بزرگش کنی تا خوب تربیت بشوند، عجب!! ماها می دانید، ماها کوچک می کنیم توقّع داریم تربیت بشوند، ما کوچکش می کنیم، این خلاف فطرت است، جواب نمی دهد، تحقیرش می کنیم می خواهیم تربیت بشود، اهانت بهش می کنیم می خواهیم تربیت بشود، بر سرش می زنیم می خواهیم تربیت بشود، نمی شود، لِه می شود، ضایع می شود، از بین می رود، بزرگش کن تا تربیت بشود، اَکرِموا اُولادَکُم وَ اَحسِنوا اَدَبَهُم، البتّه می دانید این اَکرِموا خیلی حرف در آن هست، بعضی ها خیال می کنند اَکرِموا یعنی لوسش کن، گاهی اینجوری است، دیدید لوس بار می آورند، زیاده خواه بار می آورند، خیال می کنند دارند تکریم می کنند، نه، آداب خودش را دارد، ولی در این دستگاه تربیتی است.
وقت دیگر رو به پایان است، این هم شد یک نکته؛.نکته ی بعدی این است، امام(علیه السّلام) اینجا به شما آموزش می دهند، از این ماه مبارک رمضان که شما خداحافظی کردی دیگر حواست پی ماه مبارک رمضان آینده باشد، و از الان برایش آماده شو، از الان توقّع کن، اینجا خیلی لطیف حضرت بیان کردند که من به ماه مبارک رمضان آینده برسم، تا چه بشود؟ تا حقّش را ادا کنم، من که نتوانستم اینجا کاری بکنم، بی ادبی کردم، ضایع کردم، من را به ماه رمضان آینده برسان و با آمادگی برسان، و این معنایش چه هست؟ معنایش این است که جنابعالی از الان یک برنامه ی سلوکی جدّی باید برای خودت تعریف بکنی، حالا که آتش ندامت به جانت افتاده، که فرصت ضایع کردم، نتوانستم حقّش را ادا کنم، از الان یک برنامه ی سلوکی جامعِ جدّی را باید داشته باشی، در دستور کار خودت بگذاری و خودت را آماده کنی برای ماه رمضان آینده، و حضرت این تعبیر را می خواهند که من برسم و حقّش را ادا کنم، و من یکجوری حقّش را در ماه رمضان آینده انشاالله ادا کنم که جبران کاستی های من در این ماه رمضان فعلی که تازه ازش عبور کردم هم بشود، این هم جبران کرده باشم؛
نکته ی بعدی که دوستان عنایت بکنند این است، ما لیلة القدر را پشت سر گذاشتیم، یک جمله بیشتر عرض نمی کنم، روشن و البتّه کوتاه، ما لیلة القدر را پشت سر گذاشتیم، یک اشتباه برداشت درمورد لیلة القدر این است که ما آن شب نشستیم قرآن را روی سرمان گرفتیم، التماس تمنّا کردیم، خواهش کردیم، خدای متعال هم از کرمش و با واسطه ی ولیّ کاملش برای ما یک فهرستِ پر و پیمانی از مقدّرات شایسته را نوشت، بعد راحت باش، ته ذهنی این گونه می گذرد، اینها کارهای شیطان است، شیطان هم چون دستش دیگر باز شد از پریروز دیگر، الان مشغول است، اوّلین کاری که می کند این است، می گوید دیگر شما راحت، اینها را برای شما نوشتند شب قدر، رفتی اینقدر گریه کردی، التماس کردی، چه حال خوبی داشتی، نوشتند، خوب، خوب، یعنی راحت باش، یعنی دیگر حالا دیگر می رسد انشاالله، این یک اشتباه برداشت خطرناک است از لیلة القدر، لیلة القدر یعنی به کرم پروردگار متعال همه ی اینها در دسترس شما قرار گرفت به شرط اینکه دستت را بهش برسانی، دست اختیار و اراده ات را، به آن مقدّر برسانی، باز هم خودت هستی، اختیارت که سلب نشده؛ و چقدر ما از برکات لیلة القدر را از همین پریروز داریم ضایع می کنیم، شروع کردیم با غفلت، با کم توجّهی تضییع کردن، نه، اینها حفاظت می خواهد، این غرض حواسمان باشد. بله، یک وقت یک چیزی به قلم قضا رفته باشد، مثل مرگ، که برای ما نوشته باشند، دیگر کاریش نشود کرد، می رسد، خب می رسد دیگر، آن را کاریش نمی شود کرد، ولی تقدیر همواره در دسترس ما است، اسباب و مسبّبات سرجایشان، باید برنامه ریزی کنی برای بهره برداری از خزانه ی لیلة القدری که در دسترست قرار گرفته، خیلی نزدیکِ به تو است، در دسترس است، آماده است، این هم یک نکته.
نکته ی آخر که دیگر وقت نیست، من بعضی از نکته ها را هم صرفنظر کردم، نکته ی آخر عبارت است از اینکه بعد از ماه مبارک رمضان انسان مؤمن زبانش مترنّمِ به این دعا است، رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا وَ هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَة اِنَّکَ اَنتَ الوَهّاب، بعدش دیگر انسان نگران از دست دادن ها است، و یک برنامه ریزی جدّی می خواهد، این اَلمُراقِبات بَعدَ شَهرِ رَمَضان، یک اَلمُراقِبات داریم قبل شهرِ رَمَضان، یک اَلمُراقِبات داریم فی شهرِ رَمَضان، یک اَلمُراقِباتِ بعدَ شهرِ رَمَضان، یعنی مراقباتی است بعد از ماه مبارک رمضان، که این دستاوردهای عظیم حفاظت بشود، این حفاظتش، البتّه آسان نیست، منتها تا از ماه رمضان خیلی فاصله نگرفتیم آسانتر است، چون هنوز نزدیکیم، مثلاً رعایت نماز اوّل وقت، آسانتر است، اوّل وقتِ در نماز صبح، الان آسانتر است چون یک ماه شما چشیدید، بیدار شدن سحرها، الان آسانتر است، هنوز حظِّ ابوحمزه ی سحریِ ماه رمضان در ذائقه ات هست، این آسانتر است، ارتباطِ با قرآن کریم، انس با قرآن کریم آسانتر است، کم گفتن، آسانتر است، کم خفتن، آسانتر است، کم خوردن، آسانتر است، این سه تا می دانید سه تا کلید هستند، قِلَّةُ الکَلام، قِلَّةُ الطّعام و قِلَّةُ المَنام، اینها است، اینها را تمرین کردید در ماه رمضان، حالا حفظش کنید، این عادتهای خوب را، و تقوا و رعایت حق در ارتباطِ با معصیتها و گناه ها، چقدر خودت را مواظبت کردی، اینها چیزهایی است که نیاز به حفاظت دارد.
ای خدای بزرگ تو را قسم می دهیم به حقِّ امام سجّاد(ع)، این قسمی که عرض می کنم خیلی قسم بزرگی است، وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَو تَعلَمونَ عَظیم، و به حقِّ صحیفه ی مبارکه، به حقِّ این وداعِ جانسوزِ سیّدالسّاجدین با ماه مبارک رمضان، تو را سوگند می دهیم به حقِّ لیلة القدر، به حقیقت لیلة القدر، به حقِّ امیر لیلة القدر، بقیة الله الاعظم و به حقیقت آن حضرت، تو را قسم می دهیم، همه ی آنچه که امام سجّاد(علیه الصّلاةُ والسّلام) در این دعای چهل و پنجم از تو خواستند درباره ی ما مستجاب بفرما.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته