دومین جلسه شرح و تفسیر صحیفه سجادیه 1392/2/16



دومین جلسه شرح و تفسیر صحیفه سجادیه
دومین جلسه‌شرح‌صحیفه سجادیه در تاریخ 16/2/92 با‌ دعای‌ یا‌ من ‌ذکره‌ شرف ‌لذاکرین آغازگردید و استاد ‌گرانقدر‌ بیانات‌ خود‌را‌د‌رمحور این ‌دعا‌ که‌ دعای یازدهم‌ صحیفه‌ مبارکه‌ سجادیه‌است‌آغاز‌کردند

جلسه‌با‌قرائت‌آیاتی چند از کلام الله مجید آغاز‌شد‌سپس مداح اهل‌بیت‌ به‌مناسبت‌شهادت‌امام هادی (ع)عاشقان‌این امام‌همام‌را‌به فیض‌رساندند وسپس‌با‌حضور‌حجه‌الاسلام‌و‌المسلمین‌سومین‌جلسه‌شرح‌صحیفه‌سجادیه با‌دعای‌یا‌من‌ذکره‌شرف‌لذاکرین آغازگردید واستاد‌گرانقدر‌بیانات‌خود‌را‌د‌رمحور این‌دعا‌که‌دعای  یازدهم‌صحیفه‌مبارکه‌سجادیه‌است‌آغاز‌کردندو‌ضمن‌یادآوری‌مباحث‌جلسه‌‌گذشته راجع‌به‌اهمیت‌ذکر‌به‌تبیین‌دعای‌مذکور‌ پرداختند‌ایشان‌در‌ادامه‌به‌اهمیت‌ماه‌رجب‌‌اشاره‌کردندو‌افزودندذکر‌همیشه‌اثر‌بخش‌است‌ولی‌گاهی‌‌به ‌تناسب‌زمان‌اثر‌بخشی‌اش‌بیشتر‌میشود‌و‌راز‌آن‌هم‌«فضل»است‌ فضل‌پروردگار‌متعال‌،برای‌فضل‌در‌زبان‌ما‌‌‌معادلی‌وجود‌ندارد‌‌ولی‌به‌تعبیری‌‌  آنچه‌که‌ما برآن‌تمسک‌میکنیم‌،آن سوی دیگر‌ملکوتی‌ اش‌ که‌در‌دست‌‌خداست‌‌‌‌ ‌وبیان‌داشتند‌فضل‌خداوند‌در‌برخی از ازمنه‌بیشتر است‌و‌این‌ماه‌هم‌جز همین‌‌زمانهاست که‌باید‌توجه‌داشت‌در‌این‌ماه‌استغفار‌بسیار سفارش‌شده‌لذا به این‌ذکر‌عظیم‌توجه کنید‌ در‌ادامه‌با‌اشاره‌به‌روایتی‌در‌باب‌اهمیت‌ذکر‌در‌این‌ماه‌فرمودند در آسمان‌هفتم ملکی‌است‌به‌نام‌داعی ‌که‌از ابتدای‌ماه‌رجب‌‌ندا‌برمی‌آورد‌طوبی لذاکرین(خوشا‌بحال‌ذکر‌گویندگان)‌‌ ‌در‌پایان‌با‌اشاره‌به لطافت‌این‌ماه و‌اهمیت‌ لیله‌الرغائب‌کلام‌خود‌را‌به پایان‌رساندند.

 

شرح بیانات



سلام علیکم و رحمه‌الله. اعوذبالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین ثم الصلوه و السلام علی حبیب اله العالمین ابی القاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین سیما بقیه الله فی الارضین. اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه وعلى ابائه في هذه الساعه وفي كل ساعه وليا وحافظا وقائدا وناصرا و دليلا وعينا حتى تسكنه ارضك طوعا وتمتعه فيها طويلا. اللهم عجل فرجه، و سهل مخرجه. وجعلنا من خیر شیعته و انصاره.

در نوبت گذشته اشاره‌ای داشتیم به جایگاه رفیع دعا در منظر قرآن کریم. یک تلاشی انجام شد در آن فرصت کوتاه که این فرصتِ مغتنم که پروردگار متعال و مهربان که برای انسان فراهم کرده با چیزی قابل‌مقایسه نیست. ما خیلی نعمت داریم. در معرض نعمت‌ها هستیم. خدای متعال باران نعمتش را بر ما نازل کرده یا ما را در دریای نعمت خودش غرق کرده است. از همه سو نعمت‌های الهی ما را احاطه کرده‌اند. اما در بین نعمت‌ها هیچ نعمتی به پای ذکر نمی‌رسد؛ که انسان بهش اجازه داده‌شده که توجه کند به خدای متعال. هیچ نعمتی به پای ذکر نمی‌رسد. این صدر نعمت‌هاست. ما حالا غافلیم این بحث دیگری است. ولی همین طوری انسان بنشیند فکر کند، پیش خودش محاسبه کند، چرتکه بیاندازد ببیند اینکه خداوند تبارک و تعالی به ما اجازه داده که به او توجه پیدا کنیم. او را یاد کنیم. حضرت سید الساجدین علیه الصلوه و السلام در صحیفه مبارکه یک تعبیری دارند در دعای وداع ماه مبارک رمضان. یک تعبیری دارند که این مساله را عظمتش را، بزرگیش را، ابعادش را به ما یادآوری می‌کند. در مقدمه آن دعای نورانی که به فضل الهی خواهیم رسید انشا الله، در مقدمه آن دعا یک فهرستی ارائه‌شده این فهرست مشتمل بر بعض از آن عالی‌ترین عنایات پروردگار درباره انسان است. این‌ها را حضرت آن جا در مقدمه دعا آورده‌اند. یک، دو، سه این‌ها را می شمرند تا می‌رسند به این نکته که می‌فرمایند «و آن رازی که تو در کتاب خودت این راز را برملا کرده ای و اگر تو این راز را افشا نمی کردی ما هیچ راهی برای رسیدن به این راز نداشتیم.» این اوج تکریم انسان از نظر امام سجاد علیه الصلوه و السلام است. آن راز چیست؟ فرمودند آن راز این است که فرمود «اذکروانی اذکرکم.» این راز این است. اینجا افشا شده است. «اذکرونی اذکرکم». ما چگونه می‌توانستیم به این سر الهی دسترسی داشته باشیم که اگر ما توجه پیدا کنیم به خالق هستی پروردگار متعال به ما توجه پیدا می‌کند؟ خیلی چیز عجیبی است. از این منظری که امام علیه الصلوه و السلام مطرح کرده‌اند. اینکه می‌گویم صحیفه، صحیفه معرفت است و صحیفه اسرار الهی این جاست. خب این آیه را ما بارها شنیده‌ایم، از حفظ هستیم تکرار می‌کنیم. اما توجه نداشتیم به اینکه خداوند تبارک و تعالی در این آیه بزرگ‌ترین راز را افشا کرده است. در این آیه کریمه که امام علیه الصلوه و السلام می‌فرمایند که «اگر تو این راز را برای ما آشکار نکرده بودی ما هیچ راهی برای دست یابی به این سر الهی نداشتیم.» اصلاً راه دیگری نداشتیم. چگونه می‌توانستیم دسترسی پیدا کنیم؟ اینکه تو به ما اجازه دادی که تو را یاد کنیم این یک، دوم به ما بشارت دادی که یاد ما پیوستش یاد توست. نسبت به ما این چه مقابله‌ای است؟ این چه مقابله‌ای است؟ ذکر من مقابلش ذکر توست. تو از من یاد می‌کنی؟ بعد حالا پیگیری بفرمائید مطلب را می‌بینید اهل معرفت پای این بشارت می‌خواهند از شوق جان بدهند. نمی‌دانند چه کار باید بکنند! این چه بشارتی است؟ و بعد نشسته‌اند هی فهرست کرده‌اند. یاد ما از تو، خب واضح است، به قدر معرفت آدم‌ها این‌ها توجه پیدا می‌کنند به حضرت حق. هر کدام یک توجهی پیدا می‌کنند. در شرایط مختلف، گاهی در اضطرار است، گاهی در شرایط عادی است، گاهی در خوشحالی است، گاهی در اندوه است، بالأخره متوجه می-شوند به پروردگار متعال. این سمت مساله برای ما حداقل در بین هم سطحی‌های خودمان قابل‌درک است. ما کاری حالا به اولیا و اهل معرفت هم نداریم. بین خود ما. اما این بشارت چیست؟ اینکه تو از ما یاد می‌کنی چیست وقتی ما به یاد تو می‌افتیم؟ بعد نشسته‌اند اینجا و دیگر نوشته اند و دقت کرده-اند، ملاحظه می فرمایید که خدا از ما یاد میکند یعنی چه؟ بعد هم اینجا آن احادیث لطیف را داریم که خیلی لطیف است، که مثلاً میگوید فرزند آدم که آنجا دیگر باز میکند جوانب این مساله را. اگر در تنهایی از من یاد کنی من در خلوتم از تو یاد می کنم. اگر در جمع از من یاد کنی من هم در جمع از تو یاد می-کنم. منتها در یک جمع بهتری از تو یاد می کنم. حالا دارد این بشارت  تکمیل میشود. این اجازه ای که به ما داده شده است. این نعمت اعظم از نعمت های الهی، این ذکر که پیوستش یاد خدا نسبت به بنده اش است، و البته شما این را میدانید در جای خودش که آن وقتیکه شما توفیق پیدا می کنید. متوجه میشود دلتان، به حضرت حق توجه پیدا می کنید. این توجه شما هم قبلش عنایتی است که از جانب خدای متعال متوجه شما شده است. مسبوق به ذکراللهی است. یک عنایتی از آن سو آمده شما توجه پیدا کرده اید تحت عنایت الهی ضمن اینکه به شما اذن داده اجازه داده شده است. بعد این میشود بهانه- الله اکبر- این توجه شما به حضرت حق، می شود بهانه برای اینکه خدای متعال به شما توجه کند. حالا این توجه خدای متعال دیگر چیست؟ خدا رحمت کند مرحوم استاد عالی قدرمان آیت الله العظمی بهجت را رضوان الله تعالی علیه. ایشان میفرمودند این بس است دیگر!  دیگر شما چه میخواهید؟ همین کافی است. همین را شما داشته باشید کفایت میکند. این که مولا سبحانه و تعالی به شما گفته که سر رشته دست شما، بسم الله دیگر شما چه میخواهید؟ دیگر چه می خواید شما؟ این در اختیار شما. هر وقت در هر شرایطی شما اراده کنید می شوید جلیس خدای متعال. هر وقت. هر وقت در هر شرایطی. شرطش فقط یه توجه است. یعنی قلبتان که متوجه بشود به حضرت حق. ذکر، مصداق پیدا کند در شخصیت شما. بگویند بله این یاد کرد از خدای متعال. هر وقت چنین چیزی تحقق پیدا کرد آن طرفش هست دیگر، تضمینی هم هست. تضمین شده است. پشت سرش یاد خدای متعال برای شماست که یعنی چه. در باطن این عالم چه اتفاقی میافتد؟ برای من چه رخ می دهد؟ چه اتفاقی می افتد؟ چه لطفی! چه عنایتی! بارش رحمتی! مغفرتی!  نورانیتی! عرتی! شکوهی. من گاهی میگویم انسان گرفتار میشود ناچار میشود تمثیل کند برای خودش. برای خودش مثال بزند. مثلاً یک وقتی به ما بگویند یک کسی که پیش ما عزیز است، بزرگ است، یک جایی از ما یاد کرده بیچاره می شویم. بگویند آقا مثلاً فلان جا در فلان جلسه مثلاً استاد شما اسم شما را بردند. برای من پیش آمده این مساله. خدا میداند مثلاً گاهی چند ماه من همین جور در عالم خودم مشعوف بوده ام از اینکه فلان استاد عزیز عالی قدر ما که حالا شانش تا حدی پیش ما معلوم است، در یک جلسه ای اسمی برده از ما و یادی کرده. همین، همین مقدار. آ ن وقت گاهی چند ماه انسان همین جور یک حال دیگری دارد. هی به یادش میافتد این صحنه. نمی شود مثال زد. با چه می خوایم مقایسه کنیم. با چه می-خوایم مقایسه کنیم. اصلاً چه می خوایم بگوئیم اینجا، اینجا چیزی نمی شود گفت. خدای متعال رابطه-اش را با جناب عالی، با شخص شما- کاری به هیچکس نداشته باش- با شخص شما، رابطه اش را آورده در افق دوستی و رفاقت طرفینی. شما را طرف خودش قرار داده، گفته می خواهی من از تو یاد کنم؟ از من یاد کن. سرِ رشته هم دست شما. فکرش را بکنید این در اختیار شما. وقتی که انسان در مقام ذکر  قرار می گیرد تمام عالم متوجه او میشود. چون قلب عالم متوجه او می شود. همه عالم متوجه شما میشود. و تمام زمینه ها برای اوج و رشد و احساس عزت و کرامت برای انسان  فراهم می شود. ملاحظه می فرمائید؟ چه افتخاری است این؟ چه توفیقی است؟ در آن جلسه یک اشاره ای کردم خدمتتان که یک سمت این، بشارت است، و یک سمتش چیست؟ حسرت است. تازه حسرت های اینجا اصلاً قابل درک نیست. پرده برود کنار ما چه حسرت هایی می خوریم. ببینید آنهایی که مثلاً اهل ذکر بودند، اهل این توجه بودند از این امکانی که در دسترسشان بود از باب فضل و مجانی در اختیارشان بود که میتوانستند تمام قوای هستی را متوجه خودشان کنند، و همه زمینه ها را برای تکامل معنوی خودشان فراهم میکنند و خودش اینجا با غفلت این فرصت ها را از دست داده. فرصت همنشینی و مجالست با خالق خودش را از دست داده، به آسانی.  این فردا به ما بگوید که من دیگر به چه زبانی باید با شما صحبت می کردم. به شما خطاب کند، بگوید من دیگر با چه ادبیاتی با چه زبانی از این رساتر، از این شیرین تر، از این مهربان تر از این صمیمی تر با شما باید صحبت می کردم که شما به خودتان بی آئید؟ دیگر چه کار باید می کردم؟ این آیه را رها نکنید دوستان. این را دیگر رها نکنید. «اذکرونی اذکرکم.» خب حالا این را داشته باشید. این ذکر برای خودش قالب هایی دارد. هر کدام هم افقی دارد. از بین قالب های ذکری آن قالبی که تناسبش با وضعیت ما از همه بیشتر است قالب دعاست و سوال است. این است دیگر، سوال. توجه پیدا کند به حضرت حق. این توجه اش هم در قالب دعا و سوال باشد. غیر از اینکه فرمود اذکرونی اذکرکم، اینجا فرموده یک قدم بالاتر «ادعونی استجب لکم» بله؟ الله اکبر،  خیلی بالاتر است این، استجب لکم. عذر خواهی می کنم من زبانم الکن است. اینجا واژه ها کمک نمیکنند به ما. واقعاً واژه ها عقیمند. اصلاً به ما کمک نمیکنند، یاری نمیکنند ما را. بیچاره می شویم چه-جوری این را من ترجمه کنم برای شما؟ زبانم لال، خالق هستی دارد به شما میگوید خب من در اختیار شما هستم، بفرمائید. بفرمائید من در اختیار شما هستم. استجب لکم. ادعونی، من در اختیار هستم، استجب لکم. ذات این قضیه وقتی برای انسان کشف بشود معلوم میشود که در یک مرحله بالاتری معلوم میشود که خود دعا، خود دعاست که سوال است و خواستن است، درخواست است، - در درخواست و سوال میدانید دیگر اعتماد هست، حسن ظن است، رغبت است. این چیزهاست دیگر وقتی من از تو دارم سوال می کنم و درخواست می کنم  یعنی به شما اعتماد دارم یعنی تکیه می کنم به شما یعنی به شما خوش گمانم. حسن ظن دارم. اینها همه در کنارش هست دیگر. خود این خواستن است که موضوعیت پیدا میکند، خودش، به خاطر اینکه در کنار هر درخواستی جوشش رحمت الهی و اجابتش هست. تضمین شده است. «زیر هر یارب تو لبیک ماست.» تو چه می خواستی؟ چه می خواستی؟ گفت از این به بعد خود سوال برای من موضوعیت دارد. خود این سوال برای من دیگر موضوعیت پیدا کرد. چون عنایت تو را متوجه من می کند. زیباترین واژه ای که اولیاء خدا از آن استفاده می کنند و می بینید با یک حالی با یک شوقی از این کلمه استفاده می شود این کلمه است. ببینید «اللهم انی اسئلک» خدا رحمت کند امام راحل عارف عظیم الشان ما را. رضوان الله تعالی علیه. روی این کلمه «انی» اینجا ایستاده، میگوید این کی است؟ الهم انی اسئلک. خب بله تو به من اجازه دادی جلوی تو بایستم بگویم «من». بگویم من آمدم. می خواهم. دعوت کردی اجازه دادی در دعوتم تاکید کردی. دعوتت هم یک دعوت معمولی نبود که حالا خواستی بیا خواستی نیا. این جوری هم نبوده. این کلمه است. اللهم انی، ئه! تو که هستی؟ میگوید نکند این کلمه انی گفتن اینجا منافات داشته باشد با مقام؟ چون مقام، مقام بندگی است، فقر است. نکند این منافات داشته باشد که من میگویم انی. جلو تو ایستاده ام میگویم من. چیست قضیه؟ میگوید نه منافات ندارد چون خودش به تو اجازه داده. برایت جایگاه تعریف کرده. جایگاه تو جایگاه سوال است و جایگاه سوال منافاتی ندارد. مغایر با ادب نیست در این محضر. چون سوال است دیگر، خب من چه؟ من سائلم. سرمایه من چیست؟ سوال منه فقر من است، چنانچه گذشت در جلسه گذشته. آن گنجی که من دارم، فقر است. حالا من می-شوم سائل، جالب است، تو هم میشوی مسئول. من آمده ام از تو تمنا می کنم. توقع می کنم. می-خوام. با این نگاه خود دعا موضوعیت دارد. یک اشتباهی متوسطین مرتکب میشوند، آدم های متوسط مرتکب میشوند که آقا خب ما این همه رفتیم دعا کردیم، خواستیم، چه شد؟ کسی تا این مساله را مطرح می کند شما می مانی جوابش را چه بدهی؟ چه شد؟ به تو اجازه دادند درخواست کنی، جواب سوال شما و درخواست شما با فرض اینکه از او خواسته باشی ها! اذا دعان«ی» با آن شرط. خدا را خوانده باشی. گرفتار شرک نشده باشی. چون فرمود «انا خیر شریک». فرمود اگر در درخواستت توجهت به جای دیگری باشد همان جا برای تو کفایت میکند. من دیگر کاری با تو ندارم. همه اش باشه برای شریک، فرمود انا خیر شریک، اگه کسی رو با من شریک قرار دادی من شریک خوبی ام همه اش باشد برای او. من دیگر کاری به تو ندارم . «اذا دعانی»، از من خواسته باشی، از من سوال کرده باشی. جوابش با خودش است! آن وقت امیرالمومنین علیه الصلوه والسلام در نهج البلاغه در نامه 31 که آن دفعه اشاره کردیم خب دیگر در فضای جوانان است. نامه 31 فضایش فضای جوانان است، حضرت شروع میکنند این را بازگشایی کردن، خب تو میگویی که من خواستم اما نشده، جوابش نیامده، حضرت اینجا شروع میکنند این را توضیح دادن. ببینید خلیفه خدا اینجاست، این خلافت این است دیگر، حالا دارد از طرف خدای متعال فضا را درست میکند، نکند در رفاقت تو با خدای متعال اخلالی وارد شود، شیطان اینجا وارد شود. در ذهن تو وسوسه انگیزی کند که بله ما این همه مثلاً درخواست کردیم، خواهش کردیم، تمنا کردیم، چیزی هم نشد. میگوید نه، این هم هست، این هم هست، این هم هست، احتمالاتش را برای تو میگوید. خب شاید مصلحتت نبوده. تو چه میدانی اگر این درخواست تو برای تو درست می شد بعد چه بلاهایی به سرت می آمد؟ او چون تو را دوست دارد این را نگهش داشته، اما برایت ذخیزه کرده. چون از او خواستی یک پاسخ بالاتری را برای تو ذخیره کرده-است. که میدانید دیگر گفته اند وقتی پرده کنار برود آدم ها بیشتر توجهشان جلب میشود به دعاهایی که به حسب ظاهر پاسخ داده نشده است و میگویند که کاش –این درخواست های عادی زندگی- میگویند که کاش هیچکدام از این درخواست های ما در آن مرحله پاسخ داده نمی شد. اگر پاسخی که ذخیره شده این است، خب این چه پاسخی است که ذخیره شده؟ اگر پاسخی که ذخیره شده این است کاش هیچ یک از درخواست های ما اجابت نمی شد، اینجوری می شد. خب بهترش را برایت ذخیره کرده، چون او حتماً به تو پاسخ میدهد، حالا دیگر این ها آن تشریح است برای مخاطب جوان، که نکند مثلاً خسته بشود، ملالت پیدا کند. ما یک چیزی را رفتیم درخواست کردیم، بعد کم کم ذائقه تو با دعا که انس بگیرد و کامت به دعا که شیرین بشود اصلاً دیگر توجهی به این پاسخ های ظاهری نداری. میگویی همین که من اجازه پیدا کردم تو را بخوانم و تو به من قول دادی که به من نظری از سر عنایت خواهی کرد تو گفتی استجب لکم، ادعونی استجب لکم، همین قطعی است، همین کافی است که من برایش جان بدهم دیگر از سر شوق. اهل معرفت میگویند  خود دعا هدف است. از قرآن کریم هم استفاده کرده اند. فرمود «ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخلین» میگویند از این آیه کریمه استفاده میشود که میگویند خود دعا عبادت است. همان مقام بندگی است. خود دعا عبادت است. خودش موضوعیت دارد. خود این خواستن است که موضوعیت دارد. شما گرفتار این نباش که حالا مثلاً اجابتش به آن شکلی که تو خودت فرض کردی و دلت می خواسته و تصورش را داشتی اتفاق بیافتد. و اگر اتفاق نیفتاد ملالت پیدا کنی و اگر اتفاق نیفتاد محجوب بشوی. نه هر وقت که گفتی یارب کنارش لبیک هست. به تو توجه شده. «اذکرونی اذکرکم». هیچ قالب ذکری زیباتر از دعا نیست. هیچ قالبی زیباتر از دعا نیست. چون دعا هماهنگ است با ما. این است که ما همه اش فقریم و این هم سوال است دیگر. دعا یعنی سوال، «اسئلک»، من آمدم از تو می خواهم. منتها یادتان هست گفتیم سوال دیگر دائر مدار معرفت سائل است؟ از درخواستِ یک چیز خیلی دم دستی هست تا برسد انسان به آنجا که خود خدای متعال را تقاضا کند، درخواست کند. این میدان پیش روی انسان فراهم است. این خاصیت فقری است که پروردگار متعال به ما داده است. سیدالشهدا علیه الصلوه و السلام در این مناجات شریفه عرفه در آن قسمت ملحقات، یک قسمتی دارد الحاق شده، محل کلام هم هست که آیا این از خود سیدالشهدا علیه السلام است یا نه. بعضی از اهل معرفت آنجا دیگر ادامه داده اند یک چیزهایی را، مثلاً منسوب است به امام حسین علیه السلام ولی مورد استناد بزرگان ماست، مشایخ، اساتید، بزرگان به این بخش اخیر هم استناد میکنند. از جمله امام راحل عظیم الشان به این بخش اخیر استناد میکنند، دیده اید دیگر، مثلاً این جمله با صوت امام رضوان الله تعالی علیه در ذهن من هست «لغیرک من الظهور مالیس لک حتی هوالمظهر لک متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک» امام استناد میکند به این کلمات نورانی. آنجا میگوید که خب حالا بنا شده که فقر من، من رو به تو برساند. عجب! این سرمایه من فقر است. چطور با چیزی که در وجود تو راه ندارد من به تو دست پیدا کنم؟ که این فقر است؟ لطیف است ها! یک سوال این جوری آنجا مطرح میکند امام علیه الصلوه و السلام. عجب به من گفتی من با فقرم بیایم پیش تو و فقر من میشود شفیع من. و من را متصل میکند. در حالیکه این فقر به آستان تو راهی ندارد. چی است ماجرا؟ سرمایه من این فقر من  است. چون او غنی حمید است دیگر. بله. پس خود دعا هدف است. من عرضم را جمع می کنم. خود دعا هدف است. نشستن در مقام دعا موضوعیت دارد. خود این درخواست، خود اینکه زبان انسان به سوال در پیشگاه حضرت حق باز بشود خودش موضوعیت دارد.این جوری به دعا نگاه کنید. اصلاً عوض میشود. ما گرفتاری مان این است که منتظر آن اجابتیم به شکلی که خودمان می خواهیم. این گیر ماست. و همین باعث میشود ما محروم شویم از دعا. و شیطان همین جا یقه ما را می گیرد، چون شیطان این جاها می-ایستد. شیطان اگر بتواند ما را از ذکر و از دعا محروم کند به هدفش رسیده است. اگر موفق بشود ما را از مقام سوال خارج کند به هدفش رسیده است دیگر. بعد هم ما را متوجه میکند به همین سبب های ظاهری و اسباب و مسببات، همین چیزا. این ها چشم ما را پر میکند و دیگر فاتحه ما خوانده است، دیگر با ما کاری ندارد  دیگه، میگوید این خودش با من است دیگر. اگر بتواند ما را از مقام ذکر جدا کند و از مقام سوال و دعا جدا کند به هدفش رسیده و اینجا شما باید روی شیطان را سیاه کنید با معرفت به این نکته کلیدی که دعا خودش هدف است. خودش موضوعیت دارد، هم سخن شدن، هم کلام شدن. اینکه من تشرف پیدا کنم به محضر تو، اینکه من سوال کنم و درخواست کنم و تو به من نگاه کنی، به من توجه پیدا کنی. این خیلی بالاتر است از اینکه به این درخواست ویژه من هم احیاناً جواب بدهی. خواستی جواب بده- یعنی آن درخواست را آن جور که من می خواستم- خواستی هم نه، چون اگر صلاح من باشد درست میشود، اگر هم نباشد که درست نمی شود. البته الحاح و اصرار در مقام دعا هم ذیل همین نکته است. یکی از اسرار تاخیر در اجابت هم فرموده اند همین است. یک جایی جوابت را نمی دهد که باز بیایی. فرموده اند که اگر خدای متعال تو را دوست نمی داشت همان اول که می‌گفتی می خواهم فوری بهت می داد. می گفت برو پی کارت. دوست ندارم صدایت را بشنوم، هِی اینجا می آیی طرح مساله می کنی. همین فوری جوابت را می دهم که تو بروی پی کارت. یکی از اسرار تاخیر در اجابت فرموده اند این است که مولا دوست دارد بنده اش هی بیاید، هی بگوید، هی بخواد. هی عرض نیاز کند. و دست برندارد از درخواستش. این هم یک نکته ای است. غرض اینکه تو حواست که جمع بشود به این نکته از یک خطر بزرگ نجات پیدا کرده ای که نه، اگر صلاح من باشد به من میدهد، من هم اصرارم را می کنم یک چیزی را بهانه می کنم، پایش اصرار می کنم، هی می آیم بهت می گویم. ول نمی کنم. هی درخواستم را تکرار می کنم. چرا؟ چون خود این درخواست، خود این اصرار خودش عبادت است، خودش موضوعیت دارد. هم سخن شدن با تو، مجالست با تو، این موضوعیت دارد، اما اینکه حالا درخواست من پاسخ داده بشود، به آن شکلی که من می خواهم، این دیگر موکول به صلاح و مصلحت و وقتش و شرایطش و امثال این هاست. من دیگر خودم را از این قصه راحت می کنم. خودم را گرفتار این نکته نمی کنم که شیطان اینجا من را ضربه فنی کند. چون اینجا شیطان ضربه فنی می کند. میگوید «دیدی نشد؟» خدا میداند بارها برای من پیش آمده، بعضی ها که من باور نمی کردم. یک کسی آمد به من گفت که- حالا به نظرم شوخی می کرد-  ولی احساس کردم شیطان یقه اش را گرفته، گفت که فلانی – عذرخواهی می کنم- من قهر کرده ام. یک موردش چند وقت پیش در حرم مطهر حضرت رضا علیه الصلوه والسلام، یک کسی آمد گفت آره من دیگر قهر کرده ام، چون مگر چقدر آدم یک چیزی را درخواست می کند، -حالا جالب است- من دیگر این قدر خودم را ذلیل کنم؟ اینقدر خودم را کوچک کنم؟ اینقدر بی آیم بخواهم؟ یعنی جوابم را نمی دهی؟ وای وای .
گفتم پیش خوب کسی آمده ای. بیا بنشین. اینجا بنشین که شیطان دارد ضربه فنی ات می کند. گرفته یق ات را. فاتحه ات خوانده است اگر این جوری نگاه کنی. بعد که به او گفتم که مولا دوستت داشته، می خواهد هی بیایی و بعد اینکه اصلاً تمام عزت همین است، که اینجا تو بیایی و تذلل کنی، کوچکی کنی. اصلاً عزت همین است. چون آن نسبت است که پیدا می شود و آن نگاه به تو و آن توجه به تو. بعد دیگر بغضش ترکید و چه گریه ها و چه داستانی پیدا کرد. خب پس نکته این است. اما امام علیه الصلوه و السلام فرصت ابراز فقر را، فرصت ابراز نیاز را برای ما تبدیل می کند به یک مرتبه تربیتیِ تمام عیار و فرصتی برای بازکردن اسرار این عالم، اولاً اسرار انسان، انسان شناسی می خواهید؟ در عالی-ترین سطوحش؟ بیاید صحیفه مبارکه سجادیه را ببینید. خداشناسی می خواهید؟ در عالی ترین مراتبش؟ صحیفه سجادیه. جهان شناسی می خواهید؟ بَه بَه. جهان شناسی می خواهید؟ امام سجاد علیه السلام در همین پرده های دعا پرده های عالم را از پیش چشمت کنار میزند. کنار میزند تا عالم را تماشا کنی. تازه می فهمی چه خبر است در این عالم. موفق بشوی از چشم امام علیه السلام عالم را ببینی و آدم را ببینی. و بالاتر از این ها خدا را ببینی. خدا را ببینی. این امکان را برایت فراهم می کند. در قالب همین دعاست بعد فرصت ها را به تو نشان می دهد، تهدیدها را نشان می دهد،  -به قول امروزی ها- قوت ها را به تو نشان می دهد. ضعف ها را به تو نشان می دهد. خیلی خبرهاست. قالب، ولی همین قالب دعاست. آمده میگوید خدایا من از تو می خواهم، فهرست میکند. امیدواریم ان شاالله خداوند تبارک و تعالی قدرشناسی نسبت به فرصت دعا و ذکر را روزی همه ما قرار بدهد و ما امروز جمعاً در این جلسه این جمله را عرض می کنیم: خدایا ما از تو عذرخواهی می کنیم. ما از تو معذرت می خواهیم به خاطر بی معرفتی. به خاطر بی توجهی. به خاطر غفلت، ما از تو عذرخواهی می کنیم. به-خاطر اینکه به ما فرصت گفتگوی با خودت را دادی و ما تکبر کردیم. ما بی اعتنایی کردیم. ما غفلت کردیم. و تو را قسمت می دهیم به حق اولیائت، به حق مقربین درگاهت، به حق امام سجاد علیه السلام شیرینی دعا و ذکر و سخن گفتن با خودت را به ما بچشان و ما را از این لحظات باشکوه محروم نکن. ما را به غفلتمان، به جهلمان مواخذه نکن. تو را قسمت می دهیم به حق اولیائت، به حق مقربان درگاهت، انس با صحیفه مبارکه سجادیه را روزی همه ما قرار بده. نصیب ما را از این معارف بی کران در این کتاب ارجمند روزافزون فرما. تو را قسم می دهیم به حق امام سجاد علیه الصلوه والسلام سخن گفتن با خودت را در روز، در شب، سحرها، در نمازها، روزی همه ما قرار بده. روزی ما را در این جهت فراوان کن. به حق اولیائت، به حق مقربان درگاهت قسمت می دهیم خانواده ما را اهل ذکر، و خانه ما را خانه ذکر قرار بده. تو را قسمت می دهیم به حق اولیائت، به حق مقربان درگاهت کرامت و عزت از دست رفته ما را با ما برگردان. کشور ما، رهبر عزیز ما، ملت ما را در پناه ولیت حفظ بفرما. عزت روزافزون کرامت بفرما. دشمنان اسلام، دشمنان بشریت، رژیم صهیونیستی، آمریکای جهان خوار، انگلیس خبیث، تو را به حق محمد و آل محمد قسمت می دهیم این موانع سعادت بشریت را از زندگی بشریت حذف بفرما. خفت و خواری روز افزون نصیب آنها بفرما. تو را قسمت می دهیم به حق محمد و آل محمد و به حقیقت محمد و آل محمد موانع ظهور مرتفع بفرما، ما را جزو بهترین یاران امام زمانمان قرار بده. نائب بزرگوارش را برای ما حفظ بفرما. ما را قدرشناس وجود نازنینش قرار بده. این حماسه ای را که خواسته اند و توقع کرده اند امسال در باشکوه-ترین شکلش محقق بفرما. دل های ما، و دل های جامعه ما و جوانان ما و مردم عزیز ما را به آن سمتی که مورد رضای توست هدایت بفرما. نتیجه این حماسه سیاسی را باعث روشنی چشم مومنین قرار بده. باعث غیظ و عصبانیت دشمنانت قرار بده. ارواح مطهر شهدا، امام راحل عظیم-الشان، گذشتگان ما از ما راضی بفرما.
نثار ارواحشون اجماعاً صلوات و فاتحه ای اهدا بفرمائید.

 



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *