شرح دعای پانزدهم صحیفه سجادیه/ جلسه (۴) 1393/10/22


جزوه PDF
شرح دعای پانزدهم صحیفه سجادیه/ جلسه (۴)
عیادت که می‌روید، اوّلاً دست پر بروید. در روایت است که با خودتان چیزی ببرید که برای او مناسب باشد. ثانیاً عیادت را خیلی طول ندهید، مگر اینکه انسان بخواهد پرستاری کند. هنگام عیادت حرف‌های شیرین بزن و بیمار را مجبور به توضیح در مورد بیماری خود نکن. حرف زدن ممکن است برایش خوب نباشد. عیادت‌کننده از لحظه‌ای که از خانه حرکت می‌کند تا به بیمارستان، یا به منزل شخص بیمار می‌رود، هزاران هزار فرشته با او همراه می‌شوند. هر قدمی که برمی‌دارد، برکات فراوانی متوجّه او می‌شود. این حالت تا زمانی که به خانه خود برگردد، متوجّه او است.

«اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَبِّبْ إِلَيَّ مَا رَضِيتَ لِي، وَ يَسِّرْ لِي مَا أَحْلَلْتَ بِي، وَ طَهِّرْنِي مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ، وَ امْحُ عَنِّي شَرَّ مَا قَدَّمْتُ، وَ أَوْجِدْنِي حَلَاوَةَ الْعَافِيَةِ، وَ أَذِقْنِي بَرْدَ السَّلَامَةِ، وَ اجْعَلْ مَخْرَجِي عَنْ عِلَّتِي إِلَى عَفْوِكَ، وَ مُتَحَوَّلِي عَنْ صَرْعَتِي إِلَى تَجَاوُزِكَ، وَ خَلَاصِي مِنْ كَرْبِي إِلَى رَوْحِكَ، وَ سَلَامَتِي مِنْ هَذِهِ الشِّدَّةِ إِلَى فَرَجِكَ‏إِنَّكَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْإِحْسَانِ، الْمُتَطَوِّلُ بِالِامْتِنَانِ، الْوَهَّابُ الْكَرِيمُ، ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ؛

بار خدايا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و در دل من بياراى آنچه را كه تو خود براى من خواسته‌اى و بر من آسان ساز آنچه را كه تو خود بر سر من فرستاده‌اى،  مرا از لوث گناهان پيشين پاك گردان و بدي‌هايى را كه زين پيش مرتكب شده‌ام از من بزداى و حلاوت عافيت را در من پديد آور و خنكى سلامت را به من بچشان‏، و اكنون كه مرا شفا عنايت مى‌‏كنى بهبود مرا با عفو خويش دمساز كن و برخاستن از بسترم را با اغماض و گذشت خويش توأم فرماى‏  و بيرون شدن از چنبر اندوهم را با رحمت خود قرين گردان و رهاييم را از اين محنت با گشايش خويش همراه كن،  تويى تو كه به فضل خويش احسان مى‌‏كنى و نعمت‌هاى بى‌‏كران مى‌‏بخشى. تويى تو بخشاينده كريم و صاحب جلال و بزرگوارى».

 

بیماری، تحفه‌ای الهی

موضوع بحث ما دعای پانزدهم صحیفه‌ي‌ مبارکه‌ی سجّادیه که با مسائل مربوط به بیماری مرتبط است.

توفیق پیدا کردیم از یک منظر تازه و از یک نگاه توحیدی به این موضوع اساسی و بسیار مهم نگاهی داشته باشیم. با عنایت حضرت سیدالساجدین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام)، به آخرین فراز این دعای کوتاه، ولی فوق‌العاده گره‌گشا رسیدیم. این دعا، با نگاه توحیدی و منظر الهی بیماری را که معمولاً علاوه بر آسیب و تهدیدهای جسمی، عوارض روانی، روحانی و فکری به همراه دارد، به یک فرصت برای تطهیر و تعالی مؤمن تبدیل می‌کند. در فرازهایی از صحیفه‌ی نورانی این مطلب واضح شد. این نکته، نکته‌ای نجات‌بخش و حقیقتاً یک نسخه‌ی شِفا است. یکی شِفای درد و بیماری است و دیگری شِفایی بالاتر از این است که مرض را برای انسان به دوا تبدیل می‌کند.

با دعای پانزدهم و از نگاه توحیدی، در زندگی انسان مؤمن آن بیماری به دوا و شِفا تبدیل شد؛ شفای از بیماری گناه، معصیت و غفلت. امام درباره‌ی بیماری فرمودند: «تَطْهِيراً»، «تَنْبِيها»ً، «تَذْكِيراً»، همه‌ی اینها در کنار هم باعث طهارت از انواع خطاها، گناه‌ها و معصیت‌ها می‌شود. باعث هم بیداری می‌شود و انسان را از غفلت بیرون می‌آورد؛ هم حالت ذکر نسبت به سلامتی و قدرشناسی از نعمت سلامتی را در انسان پدید می‌آورد.

اگر شخص بیمار صبرش،‌ صبر جمیل باشد و حالت رِضا در او وجود داشته باشد، هر کدام از این موارد رتبه‌ها، درجات و رشدی برای او محسوب می‌شود. امام (عَليهِ السَّلَام) فرمودند: در ایام بیماری خدای متعال از باب کرم و فضلش، به نویسندگان اعمال فرمان می‌دهد که آن کارهایی را که این شخص در زمان سلامتی انجام می‌داد، همه را به حسابش بنویسید و فرشتگان همه را برایش به طور خالص می‌نویسند. اگر این شخص خودش آن اعمال را انجام می‌داد، در معرض عُجب و ریا بود؛ امّا حالا که برایش می‌نویسند، خالص و تمیز برای او نوشته می‌شود.

منتها همه‌ی اینها باعث نمی‌شود که کسی آرزوی بیماری کند. آن چیز که انسان باید در زندگی آرزو کند، سلامت و عافیت است؛ چون انسان در سلامت و عافیت خیلی پیش می‌رود. ولی اگر بیماری پیش آمد، خوش آمد. قدم بیماری برای انسان مؤمن مبارک است و از آن به عنوان یک فرصت استفاده می‌کند. اینها کیمیای ایمان است؛ اگر انسان ایمان داشته باشد، آسیب‌ها، دردها، رنج‌ها را در متن زندگی، به فرصت‌هایی برای شکفتن، رشد، پرواز و تعالی تبدیل می‌کند. در متن بیماری اضطرار، ابتهال، تبطّل، انقطاع إلَی الله پیش می‌آید که همه‌‌ی اینها برای مؤمن فرصت است. بیماری برای مؤمن «تَطْهِیرٌ»، «وَ رّحْمَةٌ»، ولی برای کافر «تَعْذِیبٌ وَ لَعْنَةٌ» است.

 

صلوات،‌ کلید اجابت دعا

در بخش پایانی این دعای نورانی، امام (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) به اینجا که رسیدند، ما را زیر سایه‌ی شفاعت و کرامت محمّد و آل محمّد (صَلَوَاةُ الله وَ سَلَامُهُ عَلَیهِ اَجْمَعِین) و از باطن اولیاء، ولیّ کامل مدد گرفتن می‌برند. طلب نور، استشفاء، شفاعت و به معنای دقیق کلمه، هدایت و مدد گرفتن، همه‌اش در این کلمه جمع می‌شود و بعد هم بازگشایی به ابواب رحمت الهی است. در اینجا امام می‌خواهد پشت سر هم چند درخواست عالی داشته باشد. کلیدی که همه‌ی درها را باز می‌کند و ابواب اجابت را می‌گشاید، عبارت است از: صلوات بر محمّد و آل محمّد.

 

دو درخواست معنوی

1. محبوب شدن خواست خداوند نزد انسان

کاربرد «فاء» در اینجا خیلی لطیف است. امام می‌فرمایند: «فَصَلِّ» که به معنای «کأنّ» است. یعنی من همه‌ی اینها را که تاکنون بهره‌مند شده‌ و نتیجه گرفته‌ام، از رهگذر هدایت محمّد و آل محمّد است. ضمناً یک عرض ادب و ارادت هم می‌کنیم؛ منتها عرض ادب و عرض ارادتی است که مجدداً همراه خودش هزاران نعمت را متوجّه من می‌کند؛ بنابراین «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ». امّا درخواست‌هایی دارم: «حَبِّبْ إِلَيَّ مَا رَضِيتَ لِي»، خدایا آن چیزی را که برای من پسندیدی، محبوب من قرار ده. بدین معنا که آنچه خدای متعال برای ما می‌پسندد، می‌تواند سلامت یا بیماری باشد، می‌تواند «ضَرَّاء» یا «سَرَّاء» باشد، می‌تواند «شِدَّة» یا «رَخَاء» باشد، می‌تواند ناراحتی یا رنج باشد، می‌تواند خوشی یا شادمانی باشد، می‌تواند ...، آن چیزی که تو برای من می‌پسندی، آن به صلاح من است و باعث رشد، کمال، تطهیر و عافیت روحی من می‌شود. سعادت من همان است که تو برای من می‌پسندی. این فهم مؤمنانه است. اکنون می‌فرماید: آن چیزی را که تو برای من می‌پسندی، پسند من هم قرار ده، چون آن چیزی که خدای متعال می‌پسندد ممکن است نزد انسان به خاطر فهم اندک، افق دید محدود، مکروه و ناراحت‌کننده باشد.

یکی از حالت‌هایی که برای ما کراهت دارد، مریضی است. اگر آنچه خدای متعال برای ما پسندیده است، ما هم پسندیدیم، هم در ما حالت آرامش و رضایت به وجود می‌آید و هم به شرافت‌های متعدّدی نائل می‌شویم. اگر برعکسش باشد، نزد انسان مکروه باشد، یعنی انسان ناراضی و ناخشنود باشد، محرومیّت‌های متعدّد برای انسان پیش می‌آورد. حضرت می‌فرماید: آن وضعیّت عالی برای من پیش بیاید که هر چیزی را که برای من پسندیدی، محبوب من باشد. بدین معنا که به من سعه‌ی ایمانی، ظرفیّت معنوی و روحانی، فهم و درکی عالی ده که به این نتیجه برسم که آنچه تو برای من می‌پسندی، صلاح و خیر من در آن است. اگر من از رهگذر توسعه‌ی ایمان، افزایش معرفت و افق‌گشایی در زندگی، به چنین فهمی برسم، آن چیزی را که تو برای من می‌پسندی برایم خنک و گوارا می‌شود؛ اگرچه احاطه شده به درد و رنج و مصیبت باشد.

 

2. آسان شدن خواست خداوند برای انسان

دومین خواسته این است: «وَ يَسِّرْ لِي مَا أَحْلَلْتَ بِي»، تنوّع در کلام و مطابق با بلاغت است. انسان خوب است وقتی در مقام گفتگو با محبوبش است، منتوّع صحبت کند و یک کلمه را چندطور بیان کند. هر چیزی می‌تواند بهانه‌ی خوبی باشد برای اینکه انسان اقامتش در آن مقام طولانی شود. ضمن اینکه در این کلمات متنوّع، پیام‌های ویژه و تازه‌ای وجود دارد. حضرت فرمودند: «وَ يَسِّرْ لِي مَا أَحْلَلْتَ بِي»، با جمله‌ی قبل خیلی تناسب دارد. آسان کن برای من آن چیزی را که به سوی من از رنج، مصیبت و بلا می‌فرستی. چطور شدت و دشواری برای انسان آسان می‌شود؟ با فهم مؤمنانه، ظرفیت ایمانی و بصیرتی که بداند آنچه به سوی او می‌آید، به خیر و صلاحش است. در این صورت سختی‌ها بر او آسان می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: «فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا؛[1] پس چه بسا چيزى را خوش نمى‏داريد و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى‏دهد». حضرت می‌فرماید چشم مرا باز کن تا ماوراء ظواهر را ببینم. اگر گرفتار ظاهرگرایی شوم، مصداق این آیه خواهم شد: «يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ؛[2] از زندگى دنيا، ظاهرى را مى‏شناسند و حال آنكه از آخرت غافلند». اگر من جزء کسانی شوم که فقط سطح را می‌بینند و گرفتار ظواهر هستند، مصیبت‌ها برای من دشوار خواهد بود؛ امّا وقتی چشم مرا باز کنی و ببینم اینها از سوی تو است، تحمّل آن برای من گوارا و آسان می‌شود؛ اگرچه مقدّمه‌اش را خودم فراهم کرده باشم؛ چنان‌که در قرآن آمده است: «فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُم؛[3] به سبب دستاورد خود شما است». وقتی انسان به نگاه توحیدی دست پیدا کند، سختی‌ها برای او گوارا و آسان می‌شود.

«وَ يَسِّرْ لِي مَا أَحْلَلْتَ بِي، وَ طَهِّرْنِي مِنْ دَنَسِ مَا أَسْلَفْتُ»، مرا به واسطه‌ی بیماری و رنجی که پیش آمده است، پاک کن از کثیفی‌ها و پلیدی‌هایی که از رهگذر اعمال گذشته‌ام به آن مبتلا شده‌ام.

«وَ امْحُ عَنِّي شَرَّ مَا قَدَّمْتُ»، انسان کارهایی می‌کند که عوارض آن در زندگی او امتداد دارد. بعضی از کارهایی که ما انجام می‌دهیم، غیر از اینکه در گذشته واقع شده است، یک بدبختی روی دوش ما می‌گذارد و اثرش ادامه دارد. بعضی از معصیت‌ها این‌طور است. حضرت می‌فرماید: اعمال گذشته‌ام را که کارم را خراب کرده و پلیدی‌اش در من است، پاک کن. همچنین مرا از رفتارها و اعمالی نجات ده که آینده‌ی مرا خراب کرده است. «وَ امْحُ»، محو و پاک کن شرّ کارهایی که آینده‌ام را تخریب می‌کند. فقط ناظر به آخرت نیست، در همین دنیا، روزهای آینده‌ی من، تحت تأثیر شرّی که مرتکب شده‌ام، آسیب می‌بیند و تخریب می‌شود. بعضی از معاصی ـ به عنوان مثال لطمه‌ به حیثیّت کسی زدن ـ از این قبیل است که عوارض سنگینی دارد و آینده را هم تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد.

«وَ أَوْجِدْنِي حَلَاوَةَ الْعَافِيَةِ»، بعد از اینکه بیماری بر من نازل شد، شیرینی عافیت همه‌جانبه از بیماری را ـ چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روانی و فکری ـ به من بچشان تا به سلامت برسم. آنچه انسان در باید همه حال از خدای متعال بخواهد، سلامتی است.

درخواست دوم این بود: «وَ أَذِقْنِي بَرْدَ السَّلَامَةِ». در اینجا حضرت مطالب را به طور مفصل بیان می‌کنند؛ چرا؟ زیرا در مقام صحبت با معبود و معشوق خود هستند. حضرت موسی نیز در پاسخ به این پرسش خداوند «وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى؛[4] و اى موسى، در دست راست تو چيست؟» یک کلمه نگفت؛‌ بلکه جوابی مبسوط داد: «قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى؛[5] گفت: اين عصاى من است، بر آن تكيه مى‏دهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏تكانم، و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمى‏آيد». در اینجا نیز امام ‌فرمود: «أَوْجِدْنِي حَلَاوَةَ الْعَافِيَةِ» و اکنون می‌فرماید: «أَذِقْنِي بَرْدَ السَّلَامَةِ»، خنکای سلامتی را بعد از آتش درد، رنج و تب، به من برسان و کام مرا به عافیت شیرین کن.

«وَ اجْعَلْ مَخْرَجِي عَنْ عِلَّتِي إِلَى عَفْوِكَ»، دوباره به یک بیان دیگر خواسته خود را تکرار می‌کند و می‌فرماید: من از این بیماری که خارج می‌شوم و ان‌شاءالله مرا خارج می‌کنی، چه خروج من، خروج در همین دنیا باشد، چه خروج به عقبی باشد، به سلامت بروم. چه بمانم و چه بروم، به عفو تو برسم و از برکاتش که تطهیر، پاکسازی گناهان و سبک‌سازی بار معصیت است، بهره‌مند شوم.

دوباره حضرت با تعبیری دیگر می‌فرماید: «وَ مُتَحَوَّلِي عَنْ صَرْعَتِي إِلَى تَجَاوُزِكَ»، تجاوز به معنای عفو و گذشت است. وقتی من از زمین‌گیری که این بیماری برای من به وجود آورده است، به سلامت بیرون می‌شوم؛ خروج، تحوّل و برخاستن من، به لطف و عفو تو باشد و آن زمان که بلند می‌شوم، از من گذشت کرده باشی.

«وَ خَلَاصِي مِنْ كَرْبِي إِلَى رَوْحِكَ»، از این رنجی که بر من وارد شده است، به گشایشی که در لطف تو و رحمت تو است، وارد شوم.

«وَ سَلَامَتِي مِنْ هَذِهِ الشِّدَّةِ إِلَى فَرَجِكَ»؛ تعبیر دیگری از خواسته‌های قبلی است. کرب، شدّت، صرعت و علّت، تعابیری است که برای بیماری بیان شده است. در دو جمله‌ی قبلی «حلاوت» و «بَرد» به کار رفته بود که در مقابل «کرب» و «شدّه» قرار دارد. حضرت نقطه‌های مقابل تعابیر متنوّع را این‌طور زیبا و بجا استفاده می‌کنند تا شما را به آن نقطه‌ی مقابل منتقل کنند که عبارت است از شیرینی و خنکای خروج و آزاد شدن از این زمین خوردن. حضرت اینها را پشت سر هم و با تعابیر زیبا از خدای متعال می‌خواهند.

 

گمان نیک مؤمن به خداوند

امام سجّاد (علیه السّلام) به ما آموزش می‌دهند در هنگام بیماری، با خدای متعال این‌طور صحبت کنید و این‌گونه آرزوها، خواسته‌ها و درخواست‌های خود را بیان کنید. همه را هم حضرت ذیل: «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» قرار داد که یک دعای مستجاب است که در آن ادب، استضاعه (طلب نور کردن)، استشفاء، استناره (روشنی جستن) و مدد خواستن ویژه است.

این چینش، فوق‌العاده دقیق، جذّاب و توحیدی است. با نام و حمد خدای متعال دعای خود را آغاز می‌کند و با نام او سخنانش را به پایان می‌برد. ادب در دعا این‌گونه است. این چیزهایی که از تو خواستم، به خاطر این است. شناخت من از تو این مقدار است و من این‌گونه تو را می‌شناسم و درباره‌ی تو این‌طور فکر می‌کنم. گمان من درباره‌ی تو این است. امام رضا (علیه السلام) می‌فرمودند که خداوند می‌فرماید: «أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ؛[6] من نزد گمان بنده مؤمن خويش هستم». بنده‌ی من هرطور که درباره‌ی من گمان داشته باشد، من آن‌گونه با او رفتار می‌کنم.

در اینجا امام می‌فرماید: گمان، فهم و شناخت من درباره‌ی تو این‌طور است: «إِنَّكَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْإِحْسَانِ». البتّه این نسخه «مُفَضِّل» دارد؛ ولی«مُتَفَضِّل» با جمله‌ی بعدی‌اش هماهنگ‌تر است؛ چون جمله‌ی بعدی‌اش «مُتَطَوِّل» است. اگر «مُفَضِّل» باشد، شاید آنجا هم «مُطَوِّل» باشد؛ ولی از باب اینکه «زِیَادَةُ الْمَبَانِی تَدُلُّ عَلَی زِیَادَةِ الْمَبَانِی»، اینجا تأکیدش بیشتر و با سیاق کلام نیز هماهنگ‌تر است. پس «مُتَفَضِّل» را بر «مُفَضِّل» ترجیح می‌دهم و بیشتر می‌پسندم.

«إِنَّكَ الْمُتَفَضِّلُ بِالْإِحْسَانِ»، تو آن خدایی هستی که احسانت یک‌طرفه است. به من و بنده‌هایت نگاه نمی‌کنی که ادب بندگی را رعایت نمی‌کنیم و معصیت می‌کنیم. احسان از سوی تو بدون استحقاق است. بدون اینکه به بنده نگاه کنی، به او می‌بخشی. من تو را این‌طور می‌شناسم؛ وگرنه چگونه جرئت می‌کردم چنین احسانی را از تو توقّع کنم؟ هرچه بگویی حقّ من است؛ تو خدایی هستی که برای احسان از سوی تو این شرط وجود ندارد که طرف استحقاق داشته باشد.

«اَلْمُتَطَوِّلُ بِالِامْتِنَانِ»، مانند جمله‌ی قبلی است و همان تعبیر است. «امتنان» در جایی گفته می‌شود که نعمتی که داده می‌شود، خیلی بزرگ باشد. تو صاحب این نعمت بزرگ هستی، می‌دهی و می‌بخشی. تو چنین کسی هستی، من تو را این‌گونه یافتم؛ لذا این‌گونه با تو سخن می‌گویم.

«اَلْوَهَّابُ الْكَرِيمُ»، حضرت چه اسماء زیبایی بیان می‌کنند. وهّاب، به معنی هِبه پشت سر هِبه است. از سوی تو پشت سر هم می‌رسد؛ منتها «اَلْوَهَّابُ الْكَرِيمُ»، هرچه که از سوی تو می‌رسد، باعث رشد من است. این همه به من می‌دهی؛ امّا هیچ‌وقت به رُخ من نمی‌کشی و مرا تحقیر نمی‌کنی.

 

اسم اعظم الهی

«ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ»، تو خیلی بزرگ و صاحب جلال هستی. عبارت «ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ» که در کلمات اولیاء فراوان استفاده می‌شود و به صورت یک ذکر فوق‌العاده قوی و پیش‌برنده در منازل توحید توسَط اولیاء و بزرگان سفارش می‌شود، به اسم اعظم خیلی نزدیک است و توصیه شده که مؤمن این ذکر را فراوان بگوید و به خدای متعال این‌طور خطاب کند: «یَا ذَالْجَلَالِ وَ الْإِكْرَام». چون کلمه‌ی اوّل تسبیح جامع است و کلمه‌ی دوم حمد برجسته‌ای است. دو بال تسبیح و تحمید در این عبارت وجود دارد که در قالب فرازمندی ارائه شده است: «یَا ذَالْجَلَالِ وَ الْإِكْرَام»، هیچ کمی و کاستی در سلطنت تو وجود ندارد. جلال، قدرت و عظمت مطلق است و در آن هیچ رِخنه‌ای وجود ندارد. این معنای جلال می‌شود. در تقسیم اسماء الهی، می‌گویند: اسماء جلالیّه در برابر اسماء جمالیّه است. «وَ الْإِكْرَام» جزء اسماء جمالیّه است که ذکر حمد است. همه‌ی بزرگی، زیبایی و جمال از آن توست و از سوی تو به سوی بندگانت سرشار می‌شود، آنها را به بهره‌مند و را بزرگ می‌کند.

البتّه همه‌ی اسماء خداوند، در مقام مخاطبه‌ی با پروردگار و گفتگوی با حضرت حق راه‌گشایی خاص خودش را دارد و دل انسان مؤمن را پرواز می‌دهد؛ منتها «ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ» یک ذکر بسیار قوی، مجرّب، پیش‌برنده است که به اسم اعظم خیلی نزدیک است.

دعای پانزدهم تمام شد. با این شناختی که از رهگذر این دعا برای ما فراهم شد، از این به بعد مریضی برای ما شیرین و گَوارا است و قابل تحمّل و محبوب می‌شود. چنانچه انسان این نکته را بفهمد و درک کند، بیماری را به یک فرصت تبدیل می‌کند و از آن بهره می‌برد. از رهگذر بیماری، انسان در موقعیّت اضطرار قرار می‌گیرد و انقطاعی برایش حاصل می‌شود. هنگامی که انسان درد می‌کشد، در وضعیتی است که دعایش مستجاب است.

 

چند نکته درباره‌ی بیماری

1. ادب بیماری

چند نکته در مورد بیماری بیان می‌کنم. نکته نخست ادب بیماری است. انسان مؤمن وقتی بیمار می‌شود،‌ تاحد ممکن دردش را کتمان می‌کند. «كِتْمَانُ الْفَاقَةِ» جزء گنج‌های بهشتی است. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: «أربعٌ مِن کُنوزِ الجَنَّةِ: کِتمانُ الفاقّةِ، کِتمانُ الصَّدقَةِ، کِتمانُ المُصيبَةِ، کِتمانُ الوَجَعِ؛[7] چهار چیز است که از گنج­های بهشت است: [انسان] فقر خود را نشان ندهد، صدقه را پنهانی دهد، مصیبت را آشکار نسازد، درد خود را پنهان کند». برخی تا دچار دشواری و مصیبتی می‌شوند، زبان به گلایه و شکایت می‌گشایند؛ درحالی‌که خدای متعال کتمان آن را می‌پسندد.

دوم، عبارت است از: «كِتْمَانُ الصَّدَقَةِ» صدقه یک معنای عام و یک معنای خاص دارد. معنای عامّش هر کار خوبی است که انسان انجام می‌دهد؛ چنان‌که فرموده‌اند: «کَلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةَ؛[8] هر کار نيک و پسنديده‌اي صدقه است». هر کار خوبی نزد خدا صدقه است؛ البتّه اگر از سر اخلاص انجام شده باشد. معنای خاص صدقه نیز کمک مالی انسان به نیازمندان است. انسان باید صدقاتش را ـ چه معنای خاص آن را در نظر بگیریم و چه معنای عان آن را ـ مکتوم و مخفی‌ کند.

مورد دیگر «وَجَع» است. «وَجَع» به معنی مرض و درد است، انسان باید دردش را کتمان کند.

چهارمین مورد مصیبت است. انسان وقت مصیبتی برایش پیش می‌آید، کتمانش کند.

بنابراین «كِتْمانُ الْوَجَعِ»، اینکه انسان درد و مرض را پیش خودش نگه دارد، ادب است.

یکی از انبیاء (عَلَیهِ السَّلَام) مریض شده بود. پیش کسی بیماری و دردهایش را شرح داد. از عالم بالا به او گفتند: از ما شکایت می‌کنی؟ چرا پیش دیگران از بیماری شکایت می‌کنی؟ در روایتی وارد شده که انسان وقتی مریض می‌شود، محبوس در فیض الهی است، مادام که از بیماری خود نزد عیادت‌کننده‌ها شکایت نکند.

 

2. آه از اسماء الهی است

نکته‌ی دوم اینکه انسان وقتی مریض می‌شود، حالاتی دارد. یکی اینکه آه می‌کشد. شخص وقتی آه می‌کشد، چه کسی را صدا می‌زند؟ در روایت زیبایی دیدم، آه از اسماء الحسنی است. «الله»، اوّل و آخرش آه می‌شود؛ پس بیمار وقتی آه می‌کشد، او را صدا می‌زند. کسی نمی‌تواند به فریاد تو رسد. تو چه بدانی و چه ندانی، او را صدا می‌کنی؛ منتها خوش به حال کسی که بداند او را صدا می‌زند. در بیان زیبایی از پیامبر اعظم خِطاب به امیرالمؤمنین آمده است که حضرت فرمودند: «يَا عَلِيُّ أَنِينُ الْمَرِيضِ تَسْبِيحٌ وَ صِيَاحُهُ تَهْلِيلٌ وَ نَوْمُهُ عَلَى الْفِرَاشِ عِبَادَةٌ؛[9] يا علي! آه مريض تسبيح، و ناله و فرياد او تهليل، و خوابش بر روي بستر عبادت است». البتّه با همان فرض‌هایی که بحث کردیم است. گاهی انسان درد دارد، به خودش می‌پیچد، از این پهلو به آن پهلو می‌شود. این هم برای او جهاد نوشته می‌شود.

بنابراین بیماری حالت اضطرار است که انسان در پرتو آن، دعایش مستجاب است. هنگامی که به به عیادت بیمار می‌روید، پیش یک مستجاب الدّعوه رفته‌اید. عیادت شما برای او خوب است؛ امّا  کسی که به عیادت می‌رود، بیشتر نفع می‌برد؛ زیرا از دعای او بهره‌مند می‌شود.

 

3. تحمّل درد تا حد ممکن

انسان برای سلامتی خود باید اقدام کند و باید هنگام بیماری به طبیب مراجعه کند و طبق تجویزهای پزشک دارو مصرف کند. منتها در بیانی از امیرالمؤمنین (عَلَیهِ السَّلَام)، حضرت فرمودند: «إِمْشِ بِدَائکْ مَا مَشَی بِک؛[10] با درد خود بساز چندانکه با تو بسازد». تا مریضی قابل تحمّل است، سراغ دکتر نروید. بعضی تا دردشان می‌گیرد، می‌خواهند به سرعت مسکّن بخورند و درد را برطرف کنند؛‌ حال آنکه آن درد خوب است. پزشکی می‌گفت: وقتی بیماران من می‌گویند: درد دارم، می‌گویم: چیز خوبی است. می‌گویند: ما آمده‌ایم پیش تو که به ما مسکّن یا دارو بدهی، حال می‌گویی درد خوب است. من هم در جواب به آنها می‌گویم: من مسکّن می‌دهم؛ ‌امّا حیف نیست؟ تا می‌توانی درد را تحمّل کن. درد خوب است؛ زیرا انسان را منقطع می‌کند. ناله و فریاد انسان نیز تسبیح و تهلیل است.

البتّه اگر بیماری کهنه شود یا مریضی خاصّی باشد، باید با مشاهده‌ی اوّلین علائم آن، انسان به پزشک مراجعه کند. کتمان نزد پزشک لازم نیست؛ کتمان پیش دیگران مطلوب است.

در مراجعه‌ی به طبیب هم دقت شود. انسان این صُنع الهی را دست هر کسی ندهد. متأسفانه داروها هم خراب شده و عمدتاً صنعتی است که نوعاً در کوتاه مدّت مریضی را برطرف می‌کند، امّا بعدها زمینه‌ساز بیماری‌های دیگری می‌شود.

 

4. عیادت از خداوند

نکته‌ی پایانی، مسئله‌ی عیادت است. عیادت جزء حقوق مؤمن است. اگر مؤمنی بیمار شد، حق پیدا می‌کند بر سایر مؤمنینی که او را می‌شناسند. نزدیکان، همسایه‌ و کسانی که با او ارتباط دارند و از بیماری او باخبر می‌شوند، باید به عیادتش بروند. مثل تشییع جنازه که حق است، عیادت هم حق است و البتّه حق بسیار بزرگی است. در روایتی رسول الله (صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم) ‌فرمودند: «يُعَيِّرُ اللّه‏ُ عز و جل عَبداً مِن عِبادِهِ يَومَ القِيامَةِ فَيقَولُ: عَبدي ما مَنَعَكَ إذ مَرِضتُ أن تَعودَنى؟ فَيقَولُ: سُبحانَكَ! أنتَ رَبُّ العِبادِ لا تَألَمُ ولا تَمرَضُ. فَيَقولُ: مَرِضَ أخوكَ المُؤمِنُ فَلَم تَعُدهُ، وَعِزَّتي وجَلالي لَو عُدتَهُ لَوَجَدتَني عِندَهُ، ثُمَّ لَتَكَلَّفتُ بِحَوائِجِكَ فَقَضَيتُها لَكَ، وذلِكَ مِن كَرامَةِ عَبدِيَ المُؤمِنِ، وأنَا الرَّحمنُ الرَّحيمُ؛[11] خداوند عزوجل در روز قيامت، بنده‏‌اى از بندگان خويش را نكوهش مى‏‌كند و مى‏‌گويد: بنده‌ی من! چه چيز تو را از اين بازداشت كه چون بيمار شدم، عيادتم كنى؟ بنده مى‏‌گويد: سبحان اللّه‏! تو پروردگارِ بندگانى كه نه دردى بر تو عارض مى‌‏شود و نه بيمار مى‏‌شوی. خداوند مى‏‌گويد: برادر مؤمنت، بيمار شد و او را عيادت نكردی. به عزّت و جلالم سوگند، اگر او را عيادت كرده بودى، مرا نزد او مى‌‏يافتى و پس از آن، خود، عهده‏‌دار حاجت‏هايت مى‏‌شدم و آنها را برايت بر مى‏‌آوردم و اين همه از كرامت بنده مؤمن من است و من، خداى بخشاينده مهربانم».

 

فواید عیادت

عیادت در مناسبات ایمانی جزء حقوق مؤمنین است و در آن هزاران برکت از ظاهر تا باطن است که قابل توصیف نیست؛ رنج بیمار را کاهش می‌دهد، دلش را گرم می‌کند، به او امید می‌دهد، جلوی افسردگی‌اش را می‌گیرد؛ مخصوصاً بیمارانی که مدت بیماری آنها طولانی می‌شود و در بیمارستان بستری می‌شوند. انسان وقتی مریض می‌شود غریب می‌شود، احساس تنهایی می‌کند، چشمش به در است تا کسی به عیادتش بیاید. خوشا به سعادت آنهایی که به عیادت بیماری می‌روند که عیادت‌کننده ندارد. فیض بسیار بزرگی است.

 

آداب عیادت

عیادت که می‌روید، اوّلاً دست پر بروید. در روایت است که با خودتان چیزی ببرید که برای او مناسب باشد. ثانیاً عیادت را خیلی طول ندهید،[12] مگر اینکه انسان بخواهد پرستاری کند. هنگام عیادت حرف‌های شیرین بزن و بیمار را مجبور به توضیح در مورد بیماری خود نکن. حرف زدن ممکن است برایش خوب نباشد. عیادت‌کننده از لحظه‌ای که از خانه حرکت می‌کند تا به بیمارستان، یا به منزل شخص بیمار می‌رود، هزاران هزار فرشته با او همراه می‌شوند. هر قدمی که برمی‌دارد، برکات فراوانی متوجّه او می‌شود. این حالت تا زمانی که به خانه خود برگردد، متوجّه او است.[13]

پیامبر اعظم فرمودند: «وَ مَنْ عادَ مَريضاً فَلَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ خَطاها حَتى‏ يَرْجِعَ الى مَنْزِلِهِ سَبْعُونَ الْفَ الْفَ حَسَنَةٍ؛[14] و هر كس بيمارى را عيادت كند به هر قدمی كه برمى‏دارد تا به منزلش مراجعت كند، هفتاد هزار هزار حسنه براى او است». غیر قابل محاسبه است. به ذهنتان سنگین نیاید. در روایات برای اعمال مختلف ثواب‌های بزرگی بیان شده، منتها به شرطی که عملی که انجام می‌دهیم، مقبول درگاه احدیّت باشد. انسان باید از خدای متعال توفیقش را بخواهد. ضمن اینکه کرم خداوند را دست کم نگیرد و بداند که: «بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ؛[15] بلكه هر دو دست او گشاده است»، دست خدا باز است، متناسب با شرایط، به کسی کمتر و به دیگری بیشتر عنایت می‌فرماید.

کسی این ثواب‌ها را انکار نکند. به همین اندازه‌ از او گناه شسته می‌شود، برای او درجه نوشته می‌شود و فرشته‌ای در قبر به عیادت او می‌آید و تا رستاخیز او را در قبرش عیادت کند.[16]

 

عیادت کر از بیمار

جلسه‌ی امروز را با یک شعر تمام می‌کنم؛ چون ایّام ربیعُ الاوّل و بحث عیادت است.

آن کَری را گفت افزون‌مایه‌ای          که تو را رنجور شد همسایه‌ای

گفت با خود کَر که با گوش گران       من چه دریابم ز گفت آن جوان

چون ببینم کان لبش جنبان شود       من قیاسی گیرم آن را هم ز خط

چون بگویم چونی ای محنت کِشم    او بخواهد گفت نیکم یا خَشَم

آن شخص کر این قیاس‌ها را پیش خود آماده کرد و به عیادت رفت. همه‌ی جواب‌ها را پیش خودش طبق همان قاعده آماده کرده بود. گفت: حالت چطور است؟ بیمار گفت: مُردم. کر گفت: شکر، اَلْحَمْدُلِلَّه. شخص مریض خیلی ناراحت شد و با خود گفت: «کین چه شکر است، او مگر با ما بد است؟».

بعد از آن گفت: چه خوردی؟ گفت: زهر    گفت: نوشت باد افزون، گشت قهر

بعد از آن گفت از طبیبان کیست او     که همی آید به چاره پیش تو

گفت: عزرائیل می‌آید به رو         گفت پایش بَس مبارک، شاد شو؛

کَر برون آمد بگفت او شادمان          شکرش کرده مراعات این زمان

 



[1] . نساء: 19.

[2] . روم: 7.

[3] . شورا: 30.

[4] . طه: 17.

[5] . همان: 18.

[6] . کلینی، کافی، ج2، ص72.

[7] . محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج8، ص164.

[8] . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج5، ص324.

[9] . محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج78، ص189.

[10] . نهج البلاغه، حکمت27.

[11] . شیخ طوسی، امالی، ص629.

[12] . پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عیادت به اندازه زمان یک بار فشردن پستان شتر، مناسب است». بیهقی، شعب الایمان، ج۶، ص۵۴۳. همچنین آن حضرت در روایت دیگری فرمودند: «بهترین عیادت، سبک‌ترین آن است». محمد بن سلامه قضاعی، مسند الشهاب، ج۲، ص۲۱۸.

[13] . امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هر مؤمنى که مؤمن بیمار دیگرى را در زمان بیمارى‌اش به هنگام صبح عیادت کند، هفتاد هزار فرشته او را همراهى کنند و چون (در نزد او) بنشیند، رحمت، او را در میان مى‌گیرد و فرشتگان براى او از خداوند (عزوجل) آمرزش طلبند تا زمانى که شامگاه فرا رسد. اگر او را شامگاهان عیادت کند، او را پاداشى همانند آن باشد تا زمانى که شب را به صبح برساند». کلینی، کافى، ج۳، ص۱۲۰.

[14] . محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج78، ص218.

[15] . مائده: 64.

[16] . کلینی، کافى، ج۳، ص۱۲۱.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *