شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، حق دست (2) 1393/7/13


پیوند های مرتبط »
رساله حقوق
شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، حق دست (2)
کلمة «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ»، از بزرگان اهل معرفت دل می‌برد. خدای متعال در اینجا خلقت انسان را به رُخ شیطان می‌کشد و در گفتگوی با ابلیس حقیقت وجود انسان را برای انسان‌ها برملا می‌کند تا جایگاه خودشان را بشناسند. خداوند خطاب به شیطان می‌گوید: ای ابلیس چه باعث شد که تو از سجده خودداری کردی، به آن کسی و حقیقتی که با دو دست خودم خلق کردم؟ آنهایی که اهل لطائف تفسیری و فکر و بحث و مباحث فراوان هستند، در اینجا از کلمة «یَدَیَّ» لطائفی را استخراج می‌کنند که یکی از آن تعابیر بسیار زیبا، دست جمال و جلال است؛ یعنی خداوند تبارک و تعالی انسان را مظهر جلال و جمال خودش قرار داده و اوج این ظرفیّت را در فطرت انسان خلق کرده است. یعنی انسان می‌تواند دست جلال و جمال خداوند شود. یعنی انسان خلیفه و جانشین خدا است؛ پس دست او می‌شود «یدُالله».

قربان، عید بندگی و دلدادگی

عید سعید قربان، از بزرگ‌ترین اعیاد اسلامی، با خودش الهام و یادآوری‌های خیلی زیبایی را داشت و مردم عزیز ما که با معارف اسلامی، رهنمودهای قرآنی، کلمات اولیاء خدا و سیرة اولیاء آشنا هستند، این برداشت‌های بسیار زیبا را در زندگی‌شان داشتند. مثلاً از زیباترین برداشت‌های عید سعید قربان، یاد آن واقعة بسیار جذّاب، شورانگیز و از طرفی بهت‌آور و افتخارآمیز حضرت ابراهیم (عَلَی نَبِیِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَیهِ السَّلَام) است که قرآن کریم با زیبایی خاصّی این قطعه از امتحان ابراهیم (عَلَیهِ السَّلَام) را که شاید بخش پایانی این امتحان و یکی از مهم‌ترین آنها بوده، ترسیم کرده است، آنجا که می‌فرماید: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللهُ مِنَ الصَّابِرِینَ؛[1] و وقتى با او به جايگاه سَعْى رسيد، گفت: اى پسرك من! من در خواب [چنين] مى‏بينم كه تو را سر مى‏بُرَم. پس ببين چه به نظرت مى‏آيد؟ گفت: اى پدر من! آنچه را مأمورى بكن. ان‌شاءاللَّه مرا از شكيبايان خواهى يافت». این طرح مسئله چقدر دقیق است! آنچه را که در رؤیا به او فرمان رسیده بود، یعنی ذبح فرزندش را خطاب به اسماعیل عزیز و جوانش بیان می‌دارد؛ آن‌هم چه جوانی! سیما، اخلاق، ادب، شعور، نورانیّت و معنویّتش، در اوج بود. همة آرزوهای ابراهیم بعد از سال‌های سال در اسماعیلش جلوه کرده بود. خانة کعبه را هم به اتّفاق هم ساخته بودند. حالا چنین امتحان بزرگی پیش آمده بود. ابراهیم امتحان‌های خیلی سختی را پشت سر گذاشته بود، ولی ظاهراً این امتحان دیگری بود و دشوارتر از همه. مسئله را مطرح کرد و نظر فرزند را خواست: «فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی؛ پس ببين چه به نظرت مى‏آيد؟». یک سمتش من هستم، سمت دیگرش تو هستی. قرآن کریم بین این سؤال و جواب هیچ فاصله‌ای نداده و اسماعیل اصلاً از جوانب مسئله سؤالی نمی‌کند. همین‌قدر که مطمئن شد این یک فرمان الهی است، چون آنچه که برای پیامبر در خواب رُخ می‌دهد عین وحی الهی و بیداری است، سریع جواب داد: «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ؛ اى پدر من! آنچه را مأمورى بكن». آنجا ابراهیم گفت: «یَا بُنَیَّ»، عزیز دلم، دلبندم. خیلی تعبیر لطیف است. جواب فرزند هم خیلی لطیف است: «یَا أَبَتِ»، همین باباجان خودمان است که به پدر خود در اوج عواطف خطاب می‌کنیم. «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ»، درنگ نکن، آنچه که به آن فرمان داده شدی عمل کن؛ چراکه «سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللهُ مِنَ الصَّابِرِینَ؛ ان‌شاءاللَّه مرا از شكيبايان خواهى يافت». من مشکلی نخواهم داشت، ادب بندگی را ببینید! نگفت من صبر می‌کنم، به خودش غرّه نیست؛ به همین علت «ان‌شاءالله» گفت. این آیات خیلی لطیف است. ادامة آیه از این تکان‌دهنده‌تر است: «فَلَمَّا أَسْلَمَا؛[2] پس وقتى هر دو تن دردادند». هر دو در برابر فرمان خدای متعال، پدر و فرزند، تسلیم شدند: «وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ؛[3] و [پسر] را به پيشانى بر خاك افكند». چهرة عزیز دلش، پسرش، اسماعیلش، همة امید و آرزویش را روی خاک گذاشت. قرآن دیگر چیزی نمی‌گوید؛ زیرا ادامة این صحنه از نظر عاطفی اصلاً قابل وصف نیست؛ لذا قرآن دیگر هیچ نمی‌گوید و اینجا سکوت می‌کند. اینجا بود که آن ندا آمد: «نَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُ، قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا؛[4] او را ندا داديم كه اى ابراهيم! رؤيا[ى خود] را حقيقت بخشيدى». آفرین، تو از این امتحان هم سربلند و پیروز بیرون آمدی. در ادامه می‌فرماید: «وَ فَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ؛[5] و او را در ازاى قربانىِ بزرگى باز رهانيدي». اینجا فضای آیه خیلی دلنشین می‌شود که می‌فرماید: ما این‌گونه به بنده‌های نیک‌رفتار خودمان پاداش می‌دهیم. وقتی روز عید قربان می‌رسد، ذوق ایمانی متوجّه چنین صحنه‌ای می‌شود که مبدأ پیدایش چنین روز بزرگ و بسیار عزیزی است. در آن روز ابراهیم به عنوان مظهر همة مؤمنان و حقیقت ایمان، به چنین توفیق بزرگی نائل می‌شود. گویا جشن همة اهل ایمان است و همه سرشان را در برابر خدای متعال بلند می‌کنند. در چنین روزی است که این اتّفاق مبارک رُخ داده است. البتّه نکتة بعدی هم جالب است. وقتی ‌که ابراهیم از این مراحل دشوار آزمایش سربلند بیرون آمد، خطاب شد: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً؛[6] من تو را پيشواى مردم قرار دادم». حالا تو برای پیشوایی و مقام شامخ امامت مهیّا شدی. از این آیه می‌توان نتیجه گرفت که امامت اعلا درجة نبوّت است؛ چون ابراهیم پیغمبری بزرگ و از جانب خدای متعال، رسول و صاحب مصحف بود. ضمناً معلوم می‌شود که جایگاه امامت چه جایگاه رفیعی است؛ البتّه وقتی به او بشارت دادند که تو امام شدی، بلافاصله توقّع کرد: «قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی؛[7] پرسید: از دودمانم [چطور]؟». جواب نه تأیید است و نه تکذیب؛ بلکه ارائة یک شاخص است: «قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛[8] فرمود: پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد». خداوند گفت: ابراهیم فقط این را بدان که اگر کسی گرفتار شرک شده باشد، چنین فوز عظیمی برای او نخواهد بود؛ زیرا «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ؛[9] به راستى شرك ستمى بزرگ است».

 

پیوند قربان و غدیر و کربلا

قرآن اینها را به ما یادآوری می‌کند و در دل این یادآوری‌ها، دل‌های مؤمنین به سوی ولایت علوی پر می‌کشد. در این ماجرا دل‌ها دوجا پر می‌کشد: یک، از صحنة امتحان اخیر جناب ابراهیم (عَلَیهِ السَّلَام) دل‌ها بر اساس ذوق خاصّ ایمانی و روشنایی دلی که مؤمنان دارند، به کربلای معلّا پرواز می‌کند. آنجا این امتحان به درجة دشوارتری می‌رسد و آن صحنه‌ای است که حضرت سیّدالشّهدا (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) ابراهیم‌وار علی‌اکبر را به میدان می‌فرستد. خیلی آن صحنه با ماجرای ابراهیم تطبیق دارد؛ مخصوصاً اینکه اینجا پدر فرزند را فراخوان نکرد؛ بلکه او برای میدان رفتن آمد و اجازه گرفت و اوّل نفر از بنی هاشم بود. منتها برای امام حسین (عَلَیهِ السَّلَام)، امتحان بالاتری محسوب می‌شد. وقتی او درخواست کرد، بدون تأمّل اجازه داده شد، هیچ درنگی وجود ندارد: «فَأَذِنَ لَه، إِسْتَاذِنَ أَبَاه»[10] تا گفت پدر اجازه، گفت برو. یک عید قربان دیگر و «عیدُ اللِّقَاء» و اوجی را که در مرتبة فراتر و بالاتر است، به یاد مؤمنین می‌آورد.

مطلب دوم، باز بر اساس همین ذوق ولایی که جامعة ما دارند، در جریان حضرت ابراهیم (عَلَیهِ السَّلَام) و روز عید سعید قربان، دل‌هایشان به غدیر پر می‌کشد و یاد امامتی می‌افتند که در آنجا با آن ترکیب خاص و شرایط ویژه در حجّه الوداع اعلام شد. می‌توان گفت که عظمت و ابعادش را از همین ماجرای ابراهیم (عَلَیهِ السَّلام) گرفته است که بعد از عبور از همة امتحان‌های بزرگ، تازه مقام امامت برایش تأیید می‌شود.

امیدواریم که خداوند تبارک و تعالی این روز را که همچنان آثارش در این شب و حتّی تا فردا که گفتن تکبیرات بعد از نمازها مستحب است، باقی است، بر همة عزیزان مبارک گرداند؛ مخصوصاً با هزاران بار تأکید بر: یک، حجّاج بیت الله الحرام که بِحَمدِالله موفّق شدند امسال حجّشان را به انجام برسانند و امیدواریم به سلامت و عافیت به وطن برگردند و چشم خانواده‌های عزیزشان و دوستانشان و جامعة ما به جمال نورانی آنها روشن بشود. دو، تبریک ویژة ما است به خانواده‌های معظّم شهدا که حسّ غریبی به انسان می‌گوید که روز عید سعید قربان روز خانواة شهدا و پدر و مادرهای شهدا است. ان‌شاءالله خداوند متعال بر همة آن عزیزان هم مبارک کند و همة کسانی را که طی این سال‌ها به رحمت خدای متعال پیوستند، از سفرة کرامت اباعبدالله الحسین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) بهره‌مند کند.

امیدواریم خدای متعال دعای امام عصر (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام و عَجَّلَ الله تَعَالی فَرَجَهُ الشَّرِیف) را در چنین روزی برای همه مستجاب کند و دعای همة مؤمنین را برای آن حضرت نیز به هدف استجابت برساند. روز عید قربان در دعای صحیفه می‌گوییم: ای خدا، امروز روز خلیفة تو است، روز حجّت خدا است، او است که باید بیاید و ما در نماز به او اقتدا کنیم. او کجا است؟ امیدواریم خداوند تبارک و تعالی دعای همة مؤمنین را برای تعجیل در ظهور موفور السُّرور آن حضرت هم مستجاب بفرماید.

 

تفسیر «ید الله»

تعبیر بسیار زیبای «یَدُالله؛ دست خدا» در قرآن کریم آمده و تعابیری شبیه این در کلام الهی تکرار شده است. دست در انسان نشان قدرت و اقدام و عمل است. در قرآن کریم از همین استعاره به لطافت برای تبیین قدرت، قوّت، فعل پروردگار متعال و عزیز، حاکمیّت، تدبیر و ادارة حضرت حق نسبت به امور عالم، و همچنین رحمت و فضل الهی و خیررسانی پروردگار عزیز و مهربانمان استفاده شده است. تعبیر «یدُ الله» کاملاً استعاری است؛ ولی گاهی در تاریخ مباحث کلامی، کسانی از این‌طور آیات برداشت‌های خیلی سطحی داشته‌اند؛ نحله‌های فکری همچون مُجَسّمِه که برای خدای متعال هم جسم قائل می‌شدند و از همین آیه و امثال اینها استفاده می‌کردند. چنین برداشتی کمال سطحی‌نگری و تبعیض و جزئی‌نگری در آیات الهی است. قرآن کریم خودش، خودش را تفسیر می‌کند. حقیقت توحید این است: «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ، اللهُ الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُن لَهُ کُفُواً اَحَدُ؛[11] بگو: او خدايى است يكتا، خداى صمد، نه كس را زاده، نه زاييده از كَس».

تعابیری از قبیل دست و چشم برای خدا، کاملاً استعاری و فوق‌العاده لطیف و جذّاب است. تعبیر «یدُالله» خیلی دلنشین است. به جای آن نمی‌گویند: «قُدرةُ الله» این تعبیر موضوعیّت دارد و همة ابعاد قدرت، فضل، رحمت، خیر، بَطش (سخت‌گیری) و اقدام خدای متعال را تبیین می‌کند. در ابتدای سورة مبارکة مُلک نیز می‌خوانیم: «تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛[12] بزرگوار [و خجسته‏] است آن‌كه فرمانروايى به دست او است و او بر هر چيزى توانا است». مُلک و پادشاهی و فرمان‌فرمایی و فرمانروایی همه به دست او است. تعبیر زیبای «تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» بیانگر قدرت خدای متعال است.

عین همین مطلب در باب باطن هم برقرار است. در سورة مبارکة یاسین می‌خوانیم: «فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛[13] پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست او است، و به سوى او است كه بازگردانيده مى‏شويد». آیة قبلی گفت: «بِيَدِهِ الْمُلْكُ»، اینجا می‌گوید: «مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ» یعنی حقیقت، باطن و منبع اصلی هستی، تدبیر و کمال هر موجودی، به دست خدای متعال است. البتّه اینجا از کلمة «بِيَدِهِ» برداشت توحیدی نیز می‌شود؛ یعنی فرمانروا، سازمان‌بخش، اداره‌کننده، مدبّر، پیش‌برنده و به کمال‌رساننده، فقط او است.

در سورة مبارکة فتح نیز خدای متعال می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللهَ؛[14] در حقيقت، كسانى كه با تو بيعت مى‏كنند، جز اين نيست كه با خدا بيعت مى‏كنند». خطاب به پیامبر اکرم (صَلَواةُ اللهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیه) می‌گوید کسانی که امروز با تو بیعت کردند ـ چون بیعت با ولیّ و حجّت خدا در اندیشة سیاسی و الهی و توحیدی خیلی تعبیر فوق‌العاده‌ای است ـ با خدا بیعت کردند؛ یعنی دست تو، دست خدا است. بعد بلافاصله می‌فرماید: «یَدُ اللهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ؛[15] دست خدا بالاى دست‌هاى آنان است» که این تعبیر بسیار زیبا را معمولاً خیلی می‌خوانیم و به کار می‌بریم.

یک جمله‌ای در قرآن کریم از یهود نقل شده که: «قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ، بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَان؛[16] يهود گفتند: دست خدا بسته است و بدين سخن که گفتند ملعون گشتند». اینجا باز تعبیر دست دربارة خدای متعال به کار رفته است: «بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ؛[17] دست‌های خدا گشاده است». اتّفاقاً دو دست خداوند گشوده است: «يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء؛[18] هر گونه بخواهد مى‏بخشد». هر چقدر بخواهد و هرچه بخواهد انفاق می‌کند و می‌بخشد؛ یعنی محدودیّتی برای خدای متعال نیست.

یکی از آیات زیبای قرآن کریم که خیلی الهام‌بخش است، ماجرای خلقت آدم و عدم اطاعت ابلیس (عَلَیهِ الَّعْنَة) از فرمان خدای متعال در سجده به حضرت آدم است. خدای متعال خطاب به ابلیس می‌گوید: «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ؛[19] فرمود: اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد كه براى چيزى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آورى؟ آيا تكبّر نمودى يا از [جمله‏] برترى‏جويانى؟». کلمة «خَلَقْتُ بِیَدَیَّ»، از بزرگان اهل معرفت دل می‌برد. خدای متعال در اینجا خلقت انسان را به رُخ شیطان می‌کشد و در گفتگوی با ابلیس حقیقت وجود انسان را برای انسان‌ها برملا می‌کند تا جایگاه خودشان را بشناسند. خداوند خطاب به شیطان می‌گوید: ای ابلیس چه باعث شد که تو از سجده خودداری کردی، به آن کسی و حقیقتی که با دو دست خودم خلق کردم؟ آنهایی که اهل لطائف تفسیری و فکر و بحث و مباحث فراوان هستند، در اینجا از کلمة «یَدَیَّ» لطائفی را استخراج می‌کنند که یکی از آن تعابیر بسیار زیبا، دست جمال و جلال است؛ یعنی خداوند تبارک و تعالی انسان را مظهر جلال و جمال خودش قرار داده و اوج این ظرفیّت را در فطرت انسان خلق کرده است. یعنی انسان می‌تواند دست جلال و جمال خداوند شود.

یعنی انسان خلیفه و جانشین خدا است؛ پس دست او می‌شود «یدُالله». جمال و جلال در آفرینش انسان، تجّلی کرده است. البتّه از بعضی کلمات اولیاء خدا در بعضی از روایات هم در این زمینه استفاده می‌شود؛ ولی خدای متعال اوج عنایت، محبّت و رحمت خاصّ خودش را نسبت به این موجود، در اینجا پرده‌برداری کرده است. خیلی برای ما قابل توجّه و تفکّر و تدبّر و فوق‌العاده شوق‌انگیز است که بدانیم به دست او ساخته شدیم و خدای متعال این را به رخ ابلیس کشیده که این مخلوق مال خودم است و خودم او را ساختم.

به این فهرست بسیار زیبا و شوق‌انگیز، یکی دو مورد دیگر را اضافه کنم. خداوند در آیه دیگر می‌فرماید: «قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛[20] بگو: [اين‏] تفضل به دست خدا است. آن را به هر كس كه بخواهد مى‏دهد و خداوند گشايشگر دانا است». هر چه از نعمت و فضل تصوّرش را بکنید، همه به دست خدا است.

«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ؛[21] بگو: بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى. هر آن كس را كه خواهى، فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى، فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى، عزت بخشى و هر كه را خواهى، خوار گردانى. همة خوبي‌ها به دست تو است». هر چه زیرمجموعة خیر مادّی، معنوی، دنیایی، آخرتی، جسمی، ثروتی، علمی، عرفانی و عبادی وجود دارد، «بِيَدِكَ؛ به دست تو است». اینجا در مقام دعا هم هستیم. فقط و فقط در اختیار تو و تحت ارادة تو است: «إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ».

تا اینجا از آیاتی که خواندم ـ مخصوصاً آیة کریمة «یَدُ اللهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» ـ برداشت می‌شود که آن چیزی که انسان باید به آن تکیه کند، خدا است. مُلک، مَلکوت، قدرت، فضل، خیر و رحمت، همه فقط در اختیار او و به دست او است. یادمان باشد بقیه هیچ‌کاره هستند. انسان فقط باید به پروردگار عزیز و مهربانش تکیه کند و بس.

 

نکاتی قرآنی دربارة دست‌های انسان

تا اینجا معلوم شد که دست‌های ما اوّلاً یک نشانة خدای متعال نزد ما است.

نکتة دوم اینکه دست‌ها علاوه بر اینکه نشانه‌ای از نشانه‌های خالقِ حکیمِ قادر پیش ما است، با این‌همه کاربری‌ها و زیبایی و قدرت و لطافتی که حضرت حق در دست‌های ما قرار داده، ضمناً بزرگ‌ترین نعمت خدای متعال نیز است که در اختیار ما است. نعمتی که هم برترین خادم برای همة بدن ما است، هم مهم‌ترین ابزار برای انجام همة کارهای ما انسان‌ها است. تقریباً اکثر قریب به اتّفاق کارهای ما را به وسیله دست انجام می‌شود. همة میراث فرهنگی، صنعتی، تمدّنی، معماری و پزشکی بشر و همچنین تمام میراث انسان در حوزه‌های عبادی، عرفانی، انسانی، خیررسانی، امدادرسانی، همه مربوط به همین دست‌ها است.

نکتة دیگر اینکه به همان اندازه که دست آیه بزرگ خدا پیش ما است،‌ به همان اندازه مورد غفلت ما هم قرار می‌گیرد. نعمتی که پیش ما است، اگر دقّت بکنیم، بزرگ‌ترین نقمت هم است؛ زیرا تمام شُرور، فسادها، ستم‌ها، ظلم‌ها، تعدّی‌ها و دشمنی‌ها هم متأسّفانه به وسیلة همین دست‌ها در تاریخ بشر رُخ داده و الان هم رُخ می‌دهد. لذا در فرهنگ قرآن کریم همة کارهای انسان با دست‌هایش معرّفی می‌شود. این نکتة اوّل است.

نکتة دوم اینکه در یک تقسیم، همة کارهای خوب و بد انسان را با دست راست و چپش تعریف شده است. این هم جالب است و از نکته‌های بسیار زیبای قرآنی است.

من یکی دو نمونه را در این بخش عرض بکنم. امّا راجع‌به نکتة اوّل که گفتیم از نظر قرآن با اینکه چشم ما کار می‌کند، گوش ما، پای ما، سایر اعضا و جوارح ما همه در کار هستند تا فعلی اتّفاق بیفتد، مخصوصاً قوای درونی ما، مغز ما، روان ما، همه وسط میدان هستند، ولی همة اینها را خدای متعال در آن نقطة پایانی به دست‌های ما نسبت می‌دهد. علّتش این است که آن چیزی که در وجود انسان مظهر اقدام و عمل است، دست است. قرآن کریم می‌فرماید: «یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَ یَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَاباً؛[22] روزی که آدمی آنچه را با دست خویش پیش فرستاده است بنگرد و کافر گوید: کاش من خاک بودم». هر انسانی، وقتی پای محاسبه می‌رود، همة آنچه که با دست‌های خودش پیش فرستاده، آنجا می‌بیند. خیلی از این چیزها ممکن است مستقیماً با دست هم فرستاده نشده باشد، ولی به دست نسبت داده می‌شود. این نکته خیلی لطیف است.

نکتة بعدی باز خطاب به خود انسان است: «ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَ أَنَّ اللهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ؛[23] اين [كيفر] به سزاى چيزهايى است كه دست‌هاى تو پيش فرستاده است؛ و [گرنه‏] خدا به بندگان خود بيدادگر نيست».

در آیه دیگر خداوند می‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ؛[24] به سبب آنچه دست‌هاى مردم فراهم آورده، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است». همة بدی‌ها به نحوی به دست انسان‌ها برمی‌گردد.

در آیه دیگر قرآن به ما هشدار می‌دهد: «وَ مَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ؛[25] و هر [گونه‏] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شما است». البتّه بعضی‌ از اقدام‌های ما، مصیبت‌ها از خودشان فرو می‌ریزند و سایرین را هم می‌سوزاند؛ زیرا ما حیات و نامة عمل مشترک داریم. در دنیا چنین تداخلی وجود دارد که در آن آیة کریمه هم فرمود: مواظب باشید که گرفتار فتنه‌ای نشوید که فقط گردن ظالم‌ها را می‌گیرد: «لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً؛[26] و از فتنه‏اى كه تنها به ستمكاران شما نمى‏رسد بترسيد». بعضی از گناهان دیگران را هم می‌سوزاند.

از این چند آیه‌ این نکته معلوم شد که چون دست‌ها مظهر اقدام و عمل در انسان هستند، همة فعّالیّت‌های دیگر ما هم به دستمان نسبت داده می‌شود و با دست‌هایمان شناسایی می‌شود.

امّا نکتة دوم اینکه از منظر آخرتی همة کارهای ما به دو گروه تقسیم می‌شوند. در قیامت کارهای خوب ما با دست راست ما شناسایی می‌‌شود و کارهای بد ما با دست چپ ما. نمونة مشهورش در سورة مبارکة واقعه است؛ آنجا که می‌فرماید: «فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ؛[27] ياران دست راست كدامند ياران دست راست؟ و ياران چپ كدامند ياران چپ؟». البتّه این راست و چپ هیچ ربطی به راست و چپ‌های سیاسی و امثال اینها ندارد.

در قرآن کریم می‌خوانیم: «يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنْكُمْ خَافِيَةٌ؛[28] در آن روز، شما [به پيشگاه خدا] عرضه مى‏شويد، [و] پوشيده‏اى از شما پوشيده نمى‏ماند». روزی است که همه را پای محاکمه می‌آورند. هیچ چیزی آنجا مخفی نیست. اینجا است که جملات تکان‌دهنده است: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ؛[29] امّا كسى كه كارنامه‏اش به دست راستش داده شود، گويد: بياييد و كتابم را بخوانيد». خوش به حال کسی که آن روز نامة عمل او را به دست راستش بدهند. وسط محشر شروع می‌کند به فریاد کشیدن که ای انسان‌ها، اهالی محشر، بیایید نامة عمل من را تماشا کنید. مثل دانش‌آموزی که کارنامة فوق‌العاده قوی را گرفته، می‌خواهد همه باخبر بشوند. «إنِّي‌ ظَنَنتُ أَنِّي‌ مُلَقٍ حَسَابِيَةً؛[30] من يقين داشتم كه به حساب خود مى‏رسم». من به فکر امروز بودم و می‌دانستم روزی پای حساب می‌آیم و هر کاری را که انجام دادم، باید حسابش را پس بدهم. حساب امروز را کرده بودم؛ لذا امروز خوشبختم. بعد ادامة آیه حال خوب اینها را بیان می‌کند: «فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ، فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ، قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ، كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ؛[31] پس او در يك زندگى خوش است در بهشتى برين [كه‏] ميوه‏هايش در دسترس است بخوريد و بنوشيد، گواراتان باد، به [پاداش‏] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد». اینها در بهشت الهی، در اوج تنعّم و در بالاترین جایگاه‌های بهشت قرار می‌گیرند. همة درخت‌های بهشت میوه‌های خودشان را در دسترس آنها قرار می‌دهند، و به آنها گفته می‌شود که اینجا تا می‌توانید بهره‌مند بشوید، شما در دنیا خوب عمل کردید و احکام الهی، وظایف الهی و حقوقی را که امام سجّاد در صحیفة سجّادیه‌ به عنوان حقّ دست گفته بود، رعایت کردید.

امّا بلافاصله می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیهْ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيهْ، يَا لَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ؛[32] و امّا كسى كه كارنامه‏اش به دست چپش داده شود  گويد: «اى كاش كتابم را دريافت نكرده بودم. و از حساب خود خبردار نشده بودم. اى كاش آن [مرگ‏] كار را تمام مى‏كرد». کسی که نامه‌اش را به دست چپش می‌دهند، می‌گوید: ای‌کاش مرگ پایان همه چیز بود و من چنین روز محاسبه‌ای را نمی‌دیدم. امّا برعکس، فرمان می‌رسد که این را بگیرید و ببندید و ببرید؛ چراکه «إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللهِ الْعَظِيمِ، وَ لَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ؛[33] چرا كه او به خداى بزرگ نمى‏گرويد و به اطعام مسكين تشويق نمى‏كرد».

اینها نمونه‌ای از آیات قرآن کریم بود که در آنها تعبیر دست به کار رفته بود. بزرگان ما گفته‌اند که انسان مؤمن هر دو دستش، راست است؛ یعنی یُمن دارد، خیر دارد، برکت دارد. دست چپِ به معنای شومی و امثال اینها را مؤمن ندارد. مؤمن دو دستش خیر است، دو دستش حُسن است، دو دستش عمل صالح است، دو دستش برکت است، دو دستش احسان است.

نکته‌ی پایانی اینکه کارهایی را که انجام می‌دهیم، آخِرش را ببینیم و به بحث زیبای آخِربینی و نه آخوربینی توجه داشته باشیم. دست‌های ما باید حتماً راست و یمین باشد، و از منظر آخرتی، به هر اقدامی که بخواهیم دست بزنیم، وارد هر دوستی که می‌شویم، وارد هر معامله‌ای که می‌شویم، وارد هر اقدامی که می‌شویم یادمان باشد که پای محاکمه‌ای خواهیم رفت و این نامة عمل ما و عین اعمال ما، به ما تحویل داده می‌شود. لذا برای اینکه همیشه به یاد ما باشد، امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) به ما توصیه کردند وقتی که می‌خواهید وضو بگیرید، همه‌ی آن منازل را مرور کنید. آب به صورتتان می‌زنید بگویید: خدایا آن روز من روسفید باشم، وقتی آب روی دست‌هایتان می‌ریزید، بگویید: «اَللَّهُمَّ اَعْطِنی کِتابی بِیَمینِی وَ لَا تُعْطِني كِتَابي بِشِمالِي». وقتی دست راست را می‌شوری، بگو: خدایا نامه‌ام را به دست راستم بده، به دست چپ من نده؛ یعنی یاد آن روز را دائم در بین خودمان و دل‌های خودمان زنده نگه داریم.

 



1. صافات: 102.

2. صافات: 103.

2. صافات: 103.

4. صافات: 104 ـ 105.

5. صافات: 107.

6. بقره: 124.

7. بقره: 124.

8. بقره: 124.

9. لقمان: 13.

[10] . محمدمهدى حائري، معالي السبطين، ج1، ص416.

11. سورة توحید.

[12] . ملک: 1.

[13] . یس: 83.

[14] . فتح: 10.

[15] . فتح: 10.

[16] . مائده: 64.

[17] . مائده: 64.

[18] . مائده: 64.

[19] . ص: 75.

20. آل عمران: 74.

21. آل عمران: 26.

22. نباء: 40.

23. حج: 10.

24. روم: 41.

25. شوری: 30.

26. انفال: 25.

27. واقعه: 8 ـ 9.

28. حاقه: 18.

29. حاقه: 19.

[30] . حاقه: 20.

[31] . حاقه: 21 ـ 24.

[32] . حاقه: 25 ـ 27.

[33] . حاقه: 33 ـ 34.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *