شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، حق شکم(۳) 1393/9/2


پیوند های مرتبط »
جزوه
شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، حق شکم(۳)
ا وقتی که لقمه‌ی حرام در شکم انسان است، خدا به او نگاه نمی‌کند؛ یعنی از سر رحمت و مهربانی به او نگاه نمی‌کند. اگر موفّق به توبه شود، خدای متعال توبه‌ی او را می‌پذیرد. امّا اگر توبه‌نکرده از دنیا رود، گرفتار آتش جهنّم می‌شود. تعبیر خیلی تکان‌دهنده و سنگین است. یعنی کسی که یک لقمه‌ی حرام دریافت می‌کند، از لحظه‌ای که آن را می‌خورد تا وقتی که آن را نگهداری می‌کند، همه‌ی فرشته‌های آسمان و زمین او را لعن و نفرین می‌کنند. چه محرومیّتی بالاتر از این که انسان به خاطر یک کار زشت این‌چنین از چشم خدای متعال بیفتد؟

اهمیت دستگاه گوارش

حقّ شکم از جمله حقوق اعضائی بود که امام برای ما برشمردند. دو نکته در اینجا وجود دارد؛ نکته‌ی اوّل: باید نعمت گوارش را بازبینی کنیم؛ زیرا به وسیله این نعمت می‌توانیم از سایر نعمات الهی بهره‌ ببریم. نکته‌ی دوم: باید شکر کنیم و «اَلْحَمْدُلِلَّه» بگوییم. وقتی ما با نگاه شکر به این نعمت بنگریم، خدای متعال ما را بزرگ می‌کند و بالا می‌برد.

«وَ أَمَّا حَقُّ بَطْنِكَ فَأَنْ لَا تَجْعَلَهُ وِعَاءً لِقَلِيلٍ مِنَ الْحَرَامِ وَ لَا لِكَثِيرٍ؛ و اما حق شكمت اين است كه آن را ظرف كم و بيش از حرام نسازى». با بهره‌گیری از انوار قرآن کریم و کلمات اولیاء خدا واضح شد که ما با یک مسئله‌ی بسیار اساسی و جدّی روبه‌رو هستیم. این عضو حسّاس، یعنی دستگاه گوارش ـ که در اینجا با عنوان بطن از آن یاد می‌شود ـ مخصوصاً تأثیرگذاری‌اش بر کلّ شخصیّت ما، بسیار مهم و حیاتی است. آنچه ما به عنوان غذا و نوشیدنی دریافت می‌کنیم، یعنی تغذیه به معنای عام کلمه، روی تمام شخصیّت ما ـ یعنی جسم، روان و جان ما ـ اثر مثبت یا منفی می‌گذارد. از این جهت فوق‌العاده مورد اهتمام و تأکید در نگاه خالق هستی، خالق انسان و رازق انسان است و در این باب مطالب بسیار مهم و اساسی مطرح شده است. امیرالمؤمنین (عَلَیهِ السَّلَام) می‌فرمایند: «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی؛[1] اعضاء و جوارح مرا در راه خدمت به خودت قوی و نیرومند گردان». شاید یکی از مهم‌ترین پاسخ‌ها به این دعای نورانی از جانب پروردگار متعال، در باب همین رزق و تغذیه باشد؛ با ملاحظه‌ی اینکه تغذیه پشتیبان همه‌ی اعضا و جوارح است. ما برای خدمت به پروردگار و قرار گرفتن در مقام بندگی باید به مسئله‌ی تغذیه توجّه داشته باشیم. اگر انسان با کیفیّت ظاهری و باطنی مطلوب، به اندازه و کمیّت مناسب غذا ‌خورد، می‌شود گفت همه‌ی اعضایش را در مسیر طاعت و رضایت الهی پشتیبانی کرده است.

 

لقمه‌ی جان

انسان مؤمن به دلیل تربیت الهی و توحیدی، از هر سفره‌ای دو برداشت هم‌زمان دارد. یکی لقمه‌ی قُوت و توان است که تحویل گوارش ظاهری انسان می‌شود و به این ترتیب برای خدمت، بندگی، عبادت، سازندگی، تلاش و کار و کوشش و امثال اینها توش و توان می‌گیرد. دیگری لقمه‌ی نور و معرفت است که تحویل گوارش باطنی و خِرَد داده می‌شود. به این ترتیب انسان مؤمن هر لقمه‌ای را که نوش جان می‌کند، هم جسم و هم جانش بهره‌مند می‌شود. جان او از این زاویه است که توجّه دارد این لقمه را از چه کسی می‌گیرد. تعبیر بسیار زیبایی از زبان حضرت ابراهیم (عَلَی نَبِیِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَیهِ السَّلَام) در قرآن آمده است که ایشان فرمودند: «فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ؛[2] همانا آنها دشمن من‏اند، مگر پروردگار جهانيان». بعد پروردگار خودش را توصیف می‌کند: «الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ؛[3] همان كسى كه مرا آفريده و او هدايتم مى‏كند». یکی از تعابیر زیبایش این است: «وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ؛[4] و آن‌که به من طعام می‌دهد و مرا سيراب می‌سازد». این همان نگاه توحیدی و ناب است که توجّه دارد لقمه را از دست چه کسی می‌گیرد و میزبان چه کسی است. نگاه ظاهری او را غافل نمی‌کند. توجّه به اسباب، چشم او را از جمال مُسَبِّبُ الْاَسْبَاب و رزّاق غافل نمی‌کند و جمال او را می‌بیند. تعبیر خیلی لطیفی است: «يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ»، همان کسی که به من طعام می‌دهد، همان کسی که به من آب و نوشیدنی می‌دهد و من از دست او دریافت می‌کنم. چنین توجّه، ذکر و یادی، دائماً بر نور معرفت، محبّت و دلدادگی انسان به پروردگار متعال و عزیز می‌افزاید. یعنی با هر لقمه‌ای که دریافت می‌کند، علاوه بر اینکه جسمش تغذیه می‌شود، جانش نیز تغذیه می‌شود. اینکه ما هنگام تعارف به اشخاص می‌گوییم: نوش جان، یک یادآوری است برای اینکه سهم جانت را هم داشته باشی. وگرنه فقط باید نوش جسم بگوییم؛ ولی نوش جان می‌گوییم. اصطلاح بالاتری است که نشان می‌دهد در این مورد دو نوع بهره‌مندی را باور داریم.

این را توجّه داشته باشید که حظّ معرفتی و انسانی و الهی در این لقمه برای شما باشد. البتّه در بیانی که در سوره‌ی مبارکه‌ی شعرا است، ادامه‌ی زیبایی دارد: «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ؛[5] و چون بيمار شوم بهبودم بخشد». بیماری را در مقام ادب بندگی به خودش نسبت می‌دهد و شِفا را به او و می‌گوید: وقتی بیمار می‌شوم، او است که مرا شِفا می‌دهد. پزشک و دارو و درمان و امثال اینها را خدای متعال در این مسیر قرار داده، ولی شِفا به دست او است. «وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ؛[6] و آن‌که مرا می‌ميراند و سپس زنده می‌کند. و همان كه اميد دارم گناه مرا در روز جزا ببخشايد». او همان کسی است که من آرزو و طمع دارم از گناهانم در آن روز سخت حساب بگذرد. البتّه بعد هم در غالب دعا بیان می‌کند که خیلی زیبا است.

وقتی ما سخن از خوردن و آشامیدن به میان می‌آوریم، با یک مسئله‌ی عادی روبه‌رو نیستیم و با یک مسئله‌ی حقیقتاً مهم، حسّاس و سرنوشت‌ساز از هر جهت روبه‌رو هستیم. یک سفر آخرتی وجود دارد از همین سفره‌ی رنگارنگی که پروردگار متعال و رزّاق کریم، روزی‌بخش مهربان، در دسترس ما قرار داده است. این تنوّع از انواع و اقسام خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، با جلوه‌ها و طعم‌های گوناگون که حقیقتاً حیرت‌انگیز است. توجّه به دستگاه گوارشی، دستگاه چشایی دریافت‌کننده‌ی مناسب، ذهن ما را از رهگذر عنایت الهی، به عالم دیگر پرواز می‌دهد. به خودمان می‌گوییم آن خالق کریم و حکیم، وقتی برای عالم فانی و جسم فانی چنین سفره‌آرایی کرده و از رهگذر این سفره‌آرایی و رسیدگی، جان مؤمنین را در معرض پرورش قرار داده است ـ در حالی که هم صالح و هم طالح، هم مؤمن و هم کافر، بر سر این سفره هست ـ در آن دنیا چه کرده است؟ وقتی این سفره را برای همگان از اولیاء و اعداء و اشقیا چیده و همه را سر این سفره مهمان کرده‌، برای انسان مؤمن در سرای باقی چه سفره‌ای فراهم کرده است؟!! آنجایی که دیگر هیچ مزاحمتی نیست و یکپارچه است، خدای متعال چه می‌کند با بندگان متّقی و مؤمنش که در زندگی چند روزه‌ی دنیایی روی مرزهای تقوا حرکت کردند و عفّت شکم را رعایت کردند؟ به چه نعمت بی‌پایانی می‌رسند و آنجا به چه سرانجام نیک و شایسته‌ای دست پیدا می‌کنند. البتّه فراتر از آنچه از خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و امثال اینها در بهشت برای مؤمنین پیش‌بینی شده است. آن تعبیر زیبایی است که فرمود: «وَ رِضْوَان‌ٌ مِن‌َ الله‌ِ أَكْبَرُ؛[7] و خشنودى خدا بزرگ‌تر است».

 

یک قاعده‌ی عمومی

یادمان باشد که: «کاندرين لقمه بسي اسرارها است؛ واندر اين لقمه بسي گفتارها است»؛‌ بنابراین آن را دست‌کم نگیریم. نمی‌شود به آسانی از کنار ماجرا گذشت. همین لقمه‌ی ظاهری است که سرانجام به گفتار و نگاه و شنوایی تبدیل می‌شود. همین است که درک، فهم، قدم و قلم می‌شود. همه‌ی اینها از رهگذر همین لقمه‌ است؛ لذا نباید آن را دست‌کم گرفت. یادمان باشد که ما هم لقمه‌خوار هستیم و هم لقمه: «زآنک تو هم لقمه‌ای هم لقمه‌خوار؛ آکل و مأکولی ای جان هوش‌دار».[8] یک روزی هم همین زمین تو را یک لقمه می‌کند، امروز آکِل (خورنده)، فردا مَأکول (خورده‌شده) هستی. از صاحب لقمه‌ها و از آفریننده‌ی گوارش و انسان و خودمان بخواهیم که مرزها را به ما بشناساند. اوّلین مرز در بیان نورانی امام سجّاد (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) آمده است که فرمود: «وَ أَمَّا حَقُّ بَطْنِكَ فَأَنْ لَا تَجْعَلَهُ وِعَاءً لِقَلِيلٍ مِنَ الْحَرَامِ وَ لَا لِكَثِيرٍ؛ و اما حق شكمت اين است كه آن را ظرف كم و بيش از حرام نسازى».

یک قاعده‌ی عمومی در قرآن کریم مطرح شده است: «فَلْیَنْظُرِ الْاِنْسَانُ اِلَی طَعَامِهِ؛[9] پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد». آیه‌‌ خوش‌پیام و پرپیامی است درباره‌ی غذا خوردن که ذیل آن خیلی پیام نهفته است. واجب است انسان به طعامی که دریافت می‌کند، نگاه کند. مهم‌ترین نگاه این است که آیا آنچه من دریافت می‌کنم، دریافت و خوردنش برای من جایز است یا نه؟ حلال است یا حرام است؟ آیا مالک من و این طعام، اجازه دریافت آن را داده است؟ به‌قدری مسئله مهم است که ابوبصیر نقل می‌کند که شخصی به امام باقر (عَلَیهِ السَّلَام) این‌طور گفت: «إنّي ضَعيفُ العَمَلِ قَليلُ الصِّيامِ، و لكِنّي أرجو أن لا آكُلَ إلاّ حَلالاً، أيُّ الاجتِهادِ أفضَلُ مِن عِفَّةِ بَطنٍ و فَرجٍ؛[10] من در كار عبادت ضعيف هستم و كم روزه مى‌گيرم؛ اما اميدوارم [و سعى مى‌كنم] كه جز حلال نخورم. [امام] فرمود: چه كوشش و عبادتى بهتر از عفّت شكم و شرمگاه است؟». پاسخ حضرت تکان‌دهنده است. در اینجا تعبیر اجتهاد به کار رفته است؛‌ یعنی کدام کوشش خدایی فراتر و برتر از این است که شخص شکم و غریزه‌ی جنسی‌اش را مراقبت کند که گرفتار حرام نشود؟ به فرمایش امام باقر (عَلَیهِ السَّلَام) این دو مهم‌تر از «دائم الصّلاة و صیام» بودن است. به این ترتیب به او بشارت دادند که خیلی وضعیت خوبی است که چنین فهمی را پیدا کردی و درکی را به دست آوردی.

 

لقمه‌ی حرام در کلمات اولیای الهی

در کلمات اولیاء خدا مطالب واقعاً تکان‌دهنده‌ای درباره‌ی لقمه‌ی حرام است. پیامبر عزیز ما (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) فرمودند: «إذا وقعت اللقمة من حرام فی جوف العَبد لَعن کل ملک فی السموات و الأرض و ما دامت اللقمة فی جوفه لا ینظر الله إلیه و مَن أکل اللقمة من الحرام فقد باء بِغَضَب مِن الله فان تاب، تابَ الله علیه و إن ماتَ فالنّار أولی به؛[11] هرگاه لقمه‌ای از غذای حرام در شکم کسی وارد شود، تمام ملائکه آسمان و زمین او را لعنت می‌کنند و تا زمانی که این لقمه حرام در شکم او است، خداوند به سوی او نظر نمی‌کند و هرکس لقمه‌ای حرام بخورد، موجبات غضب الهی را فراهم آورده است. پس اگر توبه نماید، خداوند توبه او را قبول می‌کند و اگر بدون توبه از دنیا برود، پس به آتش سزاوارتر است». تا وقتی که لقمه‌ی حرام در شکم انسان است، خدا به او نگاه نمی‌کند؛ یعنی از سر رحمت و مهربانی به او نگاه نمی‌کند. اگر موفّق به توبه شود، خدای متعال توبه‌ی او را می‌پذیرد. امّا اگر توبه‌نکرده از دنیا رود، گرفتار آتش جهنّم می‌شود. تعبیر خیلی تکان‌دهنده و سنگین است. یعنی کسی که یک لقمه‌ی حرام دریافت می‌کند، از لحظه‌ای که آن را می‌خورد تا  وقتی که آن را نگهداری می‌کند، همه‌ی فرشته‌های آسمان و زمین او را لعن و نفرین می‌کنند. چه محرومیّتی بالاتر از این که انسان به خاطر یک کار زشت این‌چنین از چشم خدای متعال بیفتد؟

یک مصداق را هم حضرت امام صادق (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) اشاره فرمودند. ابوبصیر از امام صادق (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «مَنْ أَكَلَ مَالَ أَخِيهِ ظُلْماً وَ لَمْ يَرُدَّهُ إِلَيْهِ أَكَلَ جَذْوَه مِنَ النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَه‏؛[12] هر کس مال برادر دینی خود را بخورد و [خودش یا عوضش را] به او برنگرداند، در روز قیامت پاره‌ای از آتش خورد».

بیان دیگری از پیامبر عظیم الشّأن (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) نقل شده که حضرت فرمودند: «مَن اَکَلَ لِقمَةَ حَرامٍ لَم تَقبَل لَهُ صَلوةَ اَربَعينَ لَيلَةً وَلَم يُستَجَب له دَعوَةَ اربعينَ صَباحاً وَ کُلُّ لَحمٍ وَ کُلُّ لَحمٍ يَنبُتُهُ الحَرام فَالنّارُ اَولي به وَاِنَّ اللُقمَةَ الواحِدَةَ تَنبُتُ اللَّحمَ؛[13] هر کس که يک لقمه‌ي حرام بخورد، نماز او تا چهل شب قبول نشد و دعاي او تا چهل روز مستجاب نمی‌گردد. بر هر گوشت روییده‌شده از حرام، آتش سزاوارتر است و همان يک لقمه‌ي حرام، گوشت را مي‌روياند». کسی که یک لقمه‌ی حرام را دریافت کند و بخورد، بداند که تا چهل شب نماز او پذیرفته نخواهد شد؛ یعنی ارتباطش قطع می‌شود و در این حد کاهش پیدا می‌کند. علاوه بر این، دعای او تا چهل روز مستجاب نمی‌شود. ادامه‌ی روایت تکان‌دهنده است، حضرت فرمودند: از این لقمه گوشتی که در بدن شخص روییده باشد، «فَالنَّارُ أَوْلَی بِهِ» یادتان باشد که: «وَ أَنَّ الُّقْمَةَ الْوَاحِدَة تُنْبِتُ اللَّحْم». البته این روایت مجوّز ترک نماز نیست.

در متن رساله حقوق آمده است که حضرت فرمودند: «فَأَنْ لَا تَجْعَلَهُ وِعَاءً لِقَلِيلٍ مِنَ الْحَرَامِ وَ لَا لِكَثِيرٍ». روی این تأکید شده است. یعنی باید به این نکته توجّه کنیم که مال حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ به هیچ وجه نباید وارد بدن ما شود. در روایت قبلی آمده بود: «وَ أَنَّ الُّقْمَةَ الْوَاحِدَة تُنْبِتُ اللَّحْم»؛ یک لقمه حرام باعث می‌شود تا چهل روز نماز انسان قبول و دعایش مستجاب نشود. حضرت فرمودند سرّش این است که حتی یک لقمه هم در تغذیه‌ی کلان بدن شخص تأثیر دارد. شخص وقتی غذا می‌خورد، از همان لحظه عملیّات گوارش آغاز می‌شود. وقتی آن را قورت می‌دهد و وارد مری، سپس معده و روده‌ی کوچک می‌شود، در همه‌ی این مسیر جذب اتّفاق می‌افتد. با آن اتّفاقات عظیمی که می‌افتد، انواع و اقسام عملیّاتی که روی این لقمه انجام می‌شود، با انواع و اقسام ترشّحات، آنزیم‌ها و اسیدهایی که در آنجا تولید می‌شود، غذا تجزیه و بعد منحل و در آخر جذب می‌شود. در روده‌ی کوچک، جذب خون و به وسیله‌ی قلب به کلّ بدن پمپاژ می‌شود. آنجا دیگر جداسازی نمی‌شود. به این ترتیب یک لقمه است، امّا یک لقمه توزیع شد و کلّ سیستم بدن شما را تغذیه کرد و بین همه‌ی سلول‌ها توزیع شد. این لقمه اگر آلوده باشد، عملاً کلّ سیستم را آلوده و درگیر خودش خواهد کرد.

اینجا واضح می‌شود که چرا حضرت تأکید می‌کنند که حتّی یک لقمه نباید وارد بدن انسان خردمند و مؤمن شود؛ زیرا صاحب این بدن اجازه نداده و این را برای شما نمی‌پسندد.

روایت دیگری داریم که حضرت فرمودند: امّا اگر نماز را در این ایّام ترک کند، عذاب و گرفتاری‌هایش مضاعف می‌شود. کسی که چنین گرفتاری پیدا کرد، باید سریع توبه و استغفار کند و با روزه گرفتن آثار آن لقمه‌ی نامناسب را برطرف سازد.

این فرمایش امام صادق (عَلَیهِ السَّلَام) به ابوبصیر به ما این را نشان می‌دهد که کاسب، بازاری، مدیر، صاحب‌خانه و... اگر ذرّه‌ای ظلم کنم و از مال برادر مؤمنش «ظُلْماً» بردارد و استفاده کند، حتی اگر اهل نماز و خیر باشد، فایده‌ای برایش ندارد.

در مورد حق چشم عرض شد یک نگاه چه عوارضی می‌تواند داشته باشد، دل را مسموم می‌کند و آسیب می‌زند. در مورد شنیدن هم مطالبی بیان شد، چون آنها هم به نوعی تغذیه است. آنها هم آثار عجیبی دارند؛ امّا هیچ‌کدام به پای لقمه و تغذیه نمی‌رسد. خیلی چیز عجیبی است و آثار فوق العاده‌ای دارد و از این جهت است که باید خیلی مراقبت کرد.

 

من دینم را فروختم

مسعودی در کتاب مُرُوجُ الذَّهَب، یک قطعه‌ی تاریخی را به نقل از فضل بن ربیع نقل می‌کند. ، فضل بن ربیع در دستگاه عبّاسی نقش وزارتی داشته است، در تاریخ خیلی از او نقل داریم. ایشان نقل می‌کند که مهدی عبّاسی که از خلفای بَنِ العبّاس است، فردی به نام شریک را که فاضل و دانشمند و معلّم و عالم بود، به دربار دعوت ‌کرد و به او ‌گفت: یکی از این سه کار را حتماً باید انجام دهی (یعنی چاره‌ای نداری که یکی از این سه‌ کار را بپذیری): یک، در دستگاه ما قاضی شوی و منصب قضا را قبول کنی؛ دوم، منصب تعلیم را بپذیری و معلّم فرزندان من شوی و به آنها آموزش دهی؛ سوم، یک وعده غذا پیش ما بخوری. این شیخ ماند که چه کند. سه‌ پیشنهاد است، حتماً هم باید به یکی از آنها عمل کند، وگرنه جان سالم به در نمی‌برد. تأمّل کرد و با خود گفت: در دستگاه ظلم قاضی شود؟ هیهات! بپذیرم که فرزندان او را تعلیم دهم؟ هیهات! غذا خوردن از همه‌اش آسان‌تر است. گفت: من پیشنهاد سوم را قبول می‌کنم. خلیفه بلافاصله به آشپز مخصوص دربار دستور داد که از غذاهای مخصوص‌ برایش بپزد. برایش غذای مخصوصی را مهیّا ‌کردند. شریک سر سفره ‌نشست و آن غذا را ‌خورد. طبّاخ که می‌دانست از چه غذایی به او داده است، با خود گفت: این شیخ بیچاره بعد از این غذا روی خوشبختی را نخواهد دید. در ادامه فضل بن ربیع نقل می‌کند که کار به اینجا کشید که هم سمت تعلیم را برای بچه‌های آن ظالم پذیرفت و هم سمت قضاوت را. در جلسه‌ای که درباره‌ی مطالبی با او صحبت شده بود، گفتند: تو چه به روز خود آوردی؟ گفت: «لَقَدْ بِعْتُ دِینی؛ من دینم را فروختم» و بر باد فنا دادم.

آسان‌ترین گزینه به نظر شریک، دین او را به باد داد. ظاهراً غذای خیلی حرامی به او داده بودند؛ از آن چیزی که از ایتام، بیچاره‌ها و مساکین دریافت کرده بودند.

امام حسین (عَلَیهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَام) در تبیین وضعیّت جماعتی که با شقاوت، قساوت، بدسگالی، بدخویی و دژخیمی در برابرشان قرار گرفتند، فرمودند: «مُلِئَت بُطونكم مِن الحرام؛[14] شكم‌هاى شما از حرام انباشته شده است». لقمه‌ و تغذیه‌ی حرام می‌تواند انسان را تا مرز رویارویی با حجّت خدا پیش ببرد.

خدای متعال را قسم می‌دهم به حقّ سیّدالشّهدا و به مظلومیّت زینب کبری و امام سجّاد و اهل‌بیت که در چنین روزهایی وارد شهر شام شدند، که همه‌ی ناراحتی‌ها و رنج‌ها را از دل‌ها و از زندگی‌های همه‌ی مؤمنین دور بفرماید، و توفیق بهره‌مندی از رزق حلال را تا آخر عمر نصیب همه‌ی ما بفرماید.

 



1. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای کمیل.

2. شعرا: 77.

3. همان: 78.

4. همان: 79.

5. همان: 80.

6. همان: 81 ـ 82.

8. توبه: 72.

[8]. مثنوی مولوی، دفتر پنجم.

10. عبس: 24.

11. کلینی، کافی، ج4، ص79.

11. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج3، ص314.

12. همان، ج2، ص333.

13. شیخ عباس قمی، سفينة البحار، ج1، ص503.

14. موفق بن احمد، مقتل خوارزمی، ج2. ص6.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *