شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، حق السمع، برنامه یاد خدا 1393/2/21


پیوند های مرتبط »
در قالب جزوه
شرح رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام، حق السمع، برنامه یاد خدا
حجت الاسلام و المسلمین استاد حاج علی اکبری ضمن برشمردن فضائل و اعمال ماه رجب و به ویژه اعتکاف، به بیان دومین بخش از حق شنیدن که رسیدن به مقام شکر و استفاده صحیح از این نعمت پرداختند.

چه باید بشنویم

امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) در حقّ شنیدن و حقُّ السَّمع، دو حقّ اساسی را در ضمن کلمات بسیار زیبا و حکیمانه و مختصر خودشان مطرح فرمودند. حقّ اوّل که گوش و قوّه‌ی شنوایی ما بر عهده‌ی ما دارد و باید این حق را به‌جا بیاوریم، پاک نگه‌ داشتن و حفاظت این نیروی شگرف از آسیب‌ها و آفت‌های حوزه‌ی شنیداری است. امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) در این باره کلمه‌ی «تنزیه» را به کار برده‌اند که به معنای پاک نگه‌ داشتن است. در جلسه‌ی قبل تلاش کردیم مصادیق و کاربردهایی از تنزیه را در صحنه‌ی زندگی بگوییم. معمولاً درباره‌ی شنیدنی‌ها کمتر صحبت می‌شود. به همین علت سعی کردیم مطلب را طولانی‌تر و با تکیه‌ی بر موارد عینی مشهود در زندگی که کاملاً به سبک زندگی امروز ما مرتبط است، مطرح کنیم. بخش مفصّلی از سؤالات مخاطبان، موسیقی حرام و سخنان تحریک‌کننده با نامحرم است که در این دو مورد، پرسش‌های فراوانی وجود دارد. بخشی از این سؤالات را سعی کردیم در ضمن مطالب پاسخ بگوییم و با توجّه به سؤال‌های مکرّر، یکی دو نکته را که به نظرم ضروری‌تر است، اشاره می‌کنم و به امید خدای متعال، وارد بحث امروزمان می‌شویم که حقّ دوم شنوایی باشد.

 

وجوب ترک مجالس حرام

سؤال این است که می‌گویند ما مراقبت می‌کنیم و در محیط‌های فاسد نمی‌رویم، امّا گاهی جایی قرار می‌گیریم که هیچ چاره‌ای نداریم؛ مثلاً محیط کارمان فاسد است و ما به دلیل وضع معیشتمان نمی‌توانیم محیط کارمان را رها کنیم. یا گاهی در شرایط غیر اختیاری قرار می‌گیریم؛ مثلاً موسیقی‌ حرام پخش می‌شود و اقدام ‌ما برای جلوگیری از آن، تأثیری ندارد و به هر دلیل، امکان خروج از آنجا را هم نداریم. در این‌گونه موارد چه کار باید بکنیم؟ نکته‌ی کلیدی را که ما قبلاً گفته بودیم، یادآوری می‌کنیم و آن این است که انسان باید سعی کند جایی نرود که از رهگذر حضور در آنجا به این قبیل از حرام‌ها مبتلا می‌شود؛ مگر اینکه واقعاً امکانش نباشد. اگر حقیقتاً کاری که در آن اشتغال دارند، آنها را وارد به حرام می‌کند، یعنی محیط، محیط ارتباط با نامحرمان یا شنیدن آواهای حرام است، واقعاً هیچ توجیهی برای اینکه انسان بخواهد خودش را در معرض این گناهان بزرگ قرار بدهد، وجود ندارد. اگر افراد از آنجا خارج شوند، ممکن است شرایط زندگی برایشان سخت ‌شود؛ ولی رزق ما دست آدم‌های مفسد و حرام‌کار و حرام‌خوار نیست؛ روزی ما دست او است: «إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ؛[1] خدا است كه خود، روزى‏بخشِ نيرومندِ استوار است». کسی که برای رضای خدای متعال و در یک معامله‌ی الهی، با توکّل بر حضرت حق که رزّاق او است، تصمیم درست بگیرد و با ملاحظه‌ی اینکه نمی‌تواند دیگران را نجات بدهد، خودش را از جهنّمی که در معرضش قرار گرفته نجات بدهد، قطعاً خداوند یاریگر او است.

بعضی‌ها می‌گویند که اگر مثلاً از فلان جلسه خارج شویم، افراد حاضر در جلسه ناراحت می‌شوند. گاهی در جمع‌های خانوادگی چنین برنامه‌هایی پیش می آید که اگر مجلس را ترک کنیم، به اقوام ما برمی‌خورد. پاسخ این است که چه بهتر که ناراحت بشوند تا دیگر تکرار گناه نکنند؛ زیرا اسباب این ناراحتی را خود آنها درست کرده‌اند. به هر حال، خروج شما یک‌جور مبارزه‌ی منفی است. آنها باید به شما پاسخ بگویند که حرمت شما را نگه نداشتند. شما را دعوت کردند، ولی رعایت احترام و شخصیّت شما را نکردند. عرض من این است که مواظب باشیم که این چیزها را دلیل فرو افتادن به مهلکه و گرفتار شدن به محرّمات قرار ندهیم. چون اینها هیچ‌کدام عمل ما را توجیه نمی‌کند و دلیلی که نزد خدای متعال پسندیده باشد، تلقّی نمی‌شود. یا حضورمان را به حداقل برسانیم، مثلاً در مجالس عروسی  در آخر مجلس و هنگام خوردن شام برویم که دیگر این حرام‌ها تمام شده است.

 

پرهیز قلبی

امّا اگر واقعاً شرایط به گونه‌ای است که امکان خروج برای ما فراهم نیست؛ مثال ویژه‌اش اینکه یک شخص با کسانی در یک زندان نامناسبی هم‌بند باشد و واقعاً نتواند از آنجا خارج بشود. یا مثلاً یک خانم – که سؤال کرده‌اند - تنها در یک مسیر برون‌شهری در اتوبوس است و آواهای حرام هم پخش می‌شود. تذکّر هم هیچ فایده‌ای ندارد و آن راننده‌ی بی‌ادب ـ دور از جان همه‌ی راننده‌های عزیز و متدیّن ما ـ می‌گوید: من ترمز می‌کنم، بفرمایید پیاده بشوید. دیروقت است و وسط بیابان و شرایطی که پیاده شدن در آن محیط خلوت خطرناک است. به هر تقدیر اینجا هیچ کاری نمی‌شود کرد. البته آن راننده دیر یا زود لطمه‌های این کار را خواهد خورد.

در این موارد، باید پرهیز قلبی را در خودمان تقویت کنیم؛ یعنی مراقب باشیم آن شرایط برای ما عادی و شیرین نشود و زمانی که دیگر چاره‌ای نداریم، نباید استماع کنیم. هنگامی که چنین نواهایی به گوش انسان می‌خورد، باید از اوضاع ناراضی و باطناً ناراحت بود. باید ذکری بگوییم و ذهن را منحرف کنیم. این یک نوع مجاهدت است و همه‌ را خدای متعال حساب می‌کند. بعد هم اگر از آن شرایط خارج شدیم، با پناه بردن به نماز و دعا و استغفار به درگاه خدای متعال، عوارض طبیعی چیزهایی که شنیده شده را از خود دور کنیم. در این صورت این فرد «شَریکُ القائِل» نیست؛ زیرا با کسی که صدا را پخش می‌کرده یا حرف‌های نامناسب را می‌زده، هیچ مشارکتی نکرده و قلباً از کردار او ناراضی بوده است. چنین کسی اهل نجات است. امّا اگر به خاطر اینکه نمی‌تواند از این محیط خارج بشود، به تدریج استماع کرد، یعنی حالت انکار قلبی را از دست داد و برایش عادی و چه‌بسا لذّت‌بخش شد، اینجا است که آن شرایط نامناسب برای او هم پیش آمده و این صحنه‌ای است که باید مراقبش بود.

 

ممنوعیت تحمیل سلیقه‌های شخصی

البته سخت‌گیری‌های بیجا در این مقوله یک نوع مداخله‌گری و یک‌جور تحمیل سلیقه‌های شخصی است؛ یعنی چیزی را که خدای متعال حرام نکرده، کسی آن را حرام بداند. ما در پیشگاه خدای متعال باید پاسخگو باشیم. مثلاً در محیط عمومی که  جوان‌های ما هستند، موسیقی پاکی با اشعار مفید و مضامین حکمت‌آمیز پخش می‌شود و هیچ تناسبی با مراسم لهو و لعب ندارد. حالا کسی بخواهد آنجا واکنش نشان بدهد. اگر کسی نمی‌پسندد، نمی‌تواند عدم علاقه‌ی خود را به عنوان حکم شرعیِ حرام تحمیل کند و با این کار اشخاص را متّهم کند. این، خود، معصیت بزرگ‌تری است که ممکن است کسانی مرتکب بشوند. پس حق نداریم که روی تشخیص‌های خودمان عنوان شرعی بگذاریم؛ زیرا در این صورت به یک مصیبت بزرگ‌تری مبتلا می‌شویم.

نکته‌ی دوم مسئله‌ی تربیتی است. کسی ممکن است بگوید من اصلاً بحثم حرام و حلال نیست؛ بحث من مسائل تربیتی است. ممکن است کسی که این نگاه را دارد، امام جماعت یک مسجد یا روحانی یک محلّه باشد، ممکن است پدر یک خانواده باشد، ممکن است مدیر یک مدرسه یا معلّم یک کلاس باشد. این افراد چون برای خودشان سِمَت تربیتی قائل هستند، می‌خواهند مخاطبان خودشان را راهنمایی کنند. به این عزیزان هم باید بگوییم که نگاه فراخ و وسیع و زیبا و دلنشین دین را با نگاه تنگ و متحجّرانه، در نظر مخاطب جوان تاریک نکرده و باعث رانده شدن عزیزان و جوانان و بچه‌هایمان نشویم.

ما در دین منطقه‌ای داریم که به آن «مَنطَقَةُ الفَراغ» گفته می‌شود؛ یعنی یک سمت حرام است و یک سمت واجب. امّا یک منطقه‌ی وسیعی هم داریم که منطقه‌ی مباحات است؛ یعنی اعمالی که خدای متعال مباح قرار داده است. اشخاص متناسب با ذائقه‌ی خودشان از این منطقه‌ی مباحات استفاده می‌کنند؛ از نوشیدنی و شنیدنی تا دیدنی و خوردنی و گفتنی و...؛ همه‌ی این چیزها در این منطقه قرار می‌گیرد. منطقه‌ی فراغ جایی است که خدای متعال حلال قرار داده و واجب نیست بشنوی، امّا حرام هم نیست. واجب نیست که بخوری، امّا حرام هم نکرده است. اگر کسی بخواهد بخورد، بعضی از مواردش مکروه‌ است. رعایت مکروه‌ها برای کسانی که می‌خواهند بیشتر از خودشان مراقبت بکنند و در مراتب بالاتری از سیر اِلَی الله قرار بگیرند مفید و خوب است؛ امّا کسی به عنوان مربّی حق ندارد چیزی را که در منطقه‌ی حلال قرار دارد ـ هرچند عنوان کراهت داشته باشد ـ به مخاطب خود تحمیل کند. کسانی که به اسم دین، با قیافه‌ی دینی و از منظر کار دینی، این چیزها را به مخاطب متوسّط، مخاطب عمومی و بچه‌های عزیزمان - که باید جذب دین و ارتباطات دینی و انسان‌های مؤمن بشوند - تحمیل می‌کنند و از این منظر اسباب رنجش خاطر دیگران، مخصوصاً جوانان و کودکان را فراهم می‌کنند، باید بدانند که پیش خدای متعال هیچ پاسخی ندارند. اگر این بچه‌ها از دین زده بشوند، اگر این جوان‌ها از ارتباطات دینی فاصله بگیرند، این افراد نزد خدای متعال مسئول هستند و هیچ پاسخی هم ندارند بدهند؛ زیرا سلیقه‌ی شخصی خودشان را در منطقه‌ی گسترده‌ی حلال‌ها به این مخاطبان تحمیل کرده‌اند.

برخی طوری رفتار می‌کنند که بعضی‌ها خیال می‌کنند اگر بخواهند متدیّن باشند، نمی‌توانند شاد باشند. یعنی اگر بخواهند متدیّن باشند، باید مهجور، منزوی و غمگین باشند. اتّفاقاً اگر شما زندگی دینی داشته باشید، هم می‌توانید شاد زندگی کنید، هم شادی چندبرابر حقیقی که یک نوع طراوت معنوی هم همراهش است، داشته باشید. می‌توانید از انواع و اقسام حلال‌های خدای متعال بهره‌مند باشید و از این بهره‌مندی به خاطر حالت ایمانی‌تان ثواب هم ببرید. بنابراین می‌شود انسان هم مؤمن باشد و هم شاد باشد و هم اجتماعی و فعّال و در محیط‌های اجتماعی تأثیرگذار باشد؛ منتها باید مرزها را رعایت کند. این رعایت مرزها در جاهایی ممکن است محدودیّت‌هایی را برای ما پیش بیاورد؛ ولی این محدودیّت‌ها، محدودیّت‌های شیرین و دلپذیری برای انسان مؤمن است. علت نگاه‌ مبهم بعضی‌ها به دین، این است که اشخاصی اجتهادات شخصی خودشان را به اسم دین ارائه یا تحمیل کرده‌ و باعث این برداشت‌ها شده‌اند؛ والّا اگر اینها با انسان‌های مؤمن واقعی نشست و برخاست کنند، می‌فهمند طعم زندگی دینی چیست. اگر کسی می‌خواهد طعم زندگی حقیقی را در دنیا بچشد ـ بحث من آخرتی نیست ـ یعنی زندگی که در آن سلامتی، عافیت، شادمانی، شادکامی، محبّت، بهروزی و دوستی، الفت، صمیمیّت، عشق و امثال اینهاست، باید مدّتی با آدم‌های متدیّن واقعی، هم‌نشینی کند. سبک زندگی دینی واقعی در پرتو یاد خدا، ارتباط با پروردگار متعال و مهربان و فهم درست از معارف دین امکان‌پذیر است.

 

 اعتکاف، رونمایی از هویت دینی جامعه ما

شادی معنوی و بهجت عارفانه و انتخاب دوستان بسیار خوب در فضای اعتکاف روی می‌دهد. اعتکاف یکی از عنایات بزرگ خداوند تبارک و تعالی برای روزگار ما است. مثل اینکه یک ذخیره‌ی معنوی و الهی بوده که برای روز خودش نگه داشته شده که در سال‌های اخیر بِحَمدِالله از برکت نهضت اسلامی شناسایی شده است. اعتکاف یک نشانه‌ی بسیار بزرگ از عمق نگاه و فهم و هویّت دینی جامعه‌ی ما است. یک سند است که از هویّت دینی جامعه‌ی ما رونمایی می‌کند. بیش از نیم میلیون نفر که اکثر قریب به اتّفاق آنها جوان هستند، سه شبانه‌روز خودشان را کلّاً از جریان عادی زندگی خارج می‌کنند و در خانه‌ی خدا میهمان می‌شوند و یک ضیافت و یک میهمانی متفاوت را تجربه می‌کنند.

از طرف دیگر، هم برای جوان‌های عزیز ما و هم برای بزرگ‌ترهای عزیز ما، یک فرصت فوق‌العاده برای سیر و سلوک و تأمین نیازهای معنوی است. اصل اعتکاف، خلوت با خویشتن در محضر پروردگار متعال است؛ یعنی انسان با خودش در حضور حق خلوت می‌کند؛ البتّه در یک جمع همراه و مؤمن و صمیمی. فضا، خانه‌ی خدا است؛ الزامش روزه است؛ یعنی با مراعات‌هایی که باید داشته باشد، عطری از حج را استشمام می‌کند. مملو است از نماز و ذکر و دعا و تلاوت و دوستی‌های الهی و پیدا کردن دوستان خدایی، و خیلی چیز عجیبی است. ضمناً یک نوع توجّه دادن به ظرفیّت‌های عظیم مسجد است؛ چون اعتکاف در مسجد است؛ آن‌هم در مسجدی که یک امام عادل در آنجا نماز بخواند. حتّی اعتکاف باید در مسجد جامع باشد که مسجد جامع معنایش در شهرها و مراکز، توسعه پیدا کرده است. حقیقتاً فیض بزرگی است.

امیدوارم خداوند تبارک و تعالی به همه توفیق حداقل یک‌بار اعتکاف را نصیب کند. حداقل یک‌بار شهد این زندگی معنوی و این تفرّج و این انبساط و فرح عارفانه را بچشند. نسیم‌هایی که می‌وزد در آن خلوتگاه‌ها و در آن شرایط نورانی، نسیم‌های معنوی که می‌آید، گشایش‌هایی که می‌شود، فتوحاتی که برای اشخاص متناسب با ظرفیّت‌های خاصّ خودشان رُخ می‌دهد، همه و همه، از برکت اعتکاف است. امیدوارم ان‌شاءالله خدای متعال این توفیق را نصیب همه‌ کند. عزیزانی که امسال ثبت‌نام کردند، ان‌شاءالله موفّق به حضور در این مراسم نورانی بشوند. آنهایی که ثبت‌نام نکردند، امیدوارم برای آنها هم این امکان همین امسال فراهم بشود. البتّه اعتکاف منحصر به ایّام رجب نیست. ورود اصلی اعتکاف در دهه‌ی آخر ماه مبارک رمضان است. در سایر ایّام سال هم این امکان هست؛ منتها فضیلتش در این ایّام است. مساجد هم در این ایّام امکان برگزاری برایشان فراهم می‌شود. ان‌شاءالله که مبارک باشد بر همه‌ی عزیزانی که این توفیق نصیبشان می‌شود.

هر کس که نتوانست معتکف شود، با معتکفان در نمازهایشان همراه شود و در نمازها شرکت کند و به معتکفان بپیوندد.

 

مقام شکر

حقّ دوم در شنیدن عبارت است از بهره‌برداری از نعمت بزرگ شنیدن. در پرتو مراقبتی که انجام می‌دهیم، یک اتّفاق بزرگ‌تری باید بیفتد و آن این است که همه‌چیز برای بِه‌گزینی آماده باشد؛ برای شنیدن نیک و نیک شنیدن. اینها همه برای این مرحله مقدّمه است. اگر کسی به «تَنْزیه» موفّق شد، یعنی شنوایی خودش را در حدّ ممکن از انواع و اقسام ویروس‌ها و آفت‌ها حفاظت کرد، چنین عزیزی آیا موفّق به شکر نعمت شنوایی و سَمْع هم شده یا نه؟ پاسخ این است که نه. تا اینجا ایشان کفران نعمت نکرده است؛ چون اگر کسی حرام بشنود، گرفتار کفرانی شده که می‌تواند به کفر منتهی بشود. به خدا پناه می‌بریم! یعنی دل و جان خودش را تحت اختیار شیطان گذاشته است. امّا اگر کسی رعایت کرد، می‌توانیم بگوییم که کفران نعمت نکرده؛ امّا آیا شکر نعمت را هم به‌جا آورده؟ نه، شکر نعمت در بهره‌برداری شایسته، صحیح و پر و پیمان از نعمت است. مرحله‌ی بعدی می‌شود مقام شکر؛ یعنی چیزی که خداوند تبارک و تعالی در ارتباط با نعمت چشم و گوش و دل از ما توقّع دارد. قرآن کریم فرمود: «وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛[2] و خدا شما را از شكم مادرانتان- در حالى كه چيزى نمى‏دانستيد- بيرون آورد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد». عبارت «لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» توقّع خدای متعال در برابر نعمت‌هایی است که به ما داده است. شکر، هم نظری و هم عملی است. انسان در وهله‌ی نخست باید نعمت را بشناسد. خود این شناخت نعمت بخش‌های مقدّماتی شکر است. شکر عملی این است که نعمت را به‌کار بگیرد و در جهت رشد از آن بهره‌مند شود.

بنابراین کلمه‌ی «لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» و گله‌ی خدای متعال در آیه‌ی دیگر «قَلیلاً مَا تَشْكُرُونَ» را به خاطر بیاوریم. اینجا بحث استفاده‌ی از نعمت است. توقّع است که انسان از نعمت عظیم شنیدن که با این گوش ظاهری آغاز می‌شود و با دریافت‌های درونی ادامه پیدا می‌کند، استفاده و شکرگزاری کند.

شکرگزاری در تعبیر امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) این است که: «إِلّا لِفَوْهَةٍ كَرِيمَةٍ تُحْدِثُ فِي قَلْبِكَ خَيْراً أَوْ تَكْسِبُ خُلُقاً كَرِيماً فَإِنّهُ بَابُ الْكَلَامِ إِلَى الْقَلْبِ»، یعنی آن چیزی که تو باید فراهم کنی، عبارت است از سخنان ارجمند و ارزشمندی که از رهگذر شنیدن آن سخنان یا آن آواها در قلب و شخصیّت تو بذر خیری افشانده بشود، یا به وسیله‌ی این شنیدن، شما به یک اخلاق شایسته‌ و خُلق کریم دست پیدا بکنید؛ بعد امام (عَلَیه السَّلام) فرمودند: شنیدن، راه سخنان به سوی قلب شما است. پس این نعمت یک بخش پرهیزی داشت که باید مواظب باشید که قلبتان بیمار نشود و قدرش را بدانید و مراقبت کنید. یک جنبه‌ی اقدامی و تزئینی هم دارد. لذا باید کلمات شایسته و زیبا و کریم را به قلبتان هدیه کنید. از این طریق باید به قلب شما نور برسد و اسباب رشد شما فراهم بشود. عبارت «وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللّهِ» نشانه دهنده‌‌ی اهمیّت مسئله و جایگاه ویژه‌اش است. اگر عمر و توفیقی بود، بعضی از نمونه‌های شنیدنی‌های درجه‌ی یک را در جلسه‌ی دیگری معرّفی می‌کنم.

 

قلب، کریمة آدمی

در ادامه چند نکته‌ی مهم را خدمت عزیزانمان یادآوری می‌کنم.

اینجا تعبیر «فَوْهَةٍ كَرِيمَةٍ» به کار رفته است. من می‌خواهم روی همین تعابیر امام (عَلَیهِ السَّلام)، این یادآوری‌ها را به عزیزانمان داشته باشم. کلمه‌ی «فَوْهَة» یک یادآوری زیبایی است؛ هم از سخن، هم از سخنگو. اشاره به زبان و کام هم هست؛ یعنی هم سخن ارجمند و هم گوینده،‌ باید صاحب نفْس پاک و شایسته باشد. این یک یادآوری از کلمه‌ی «فَوْهَةٍ» است. می‌شد از تعابیر دیگر استفاده کرد؛ ولی کلمه‌ی «فَوْهَةٍ» هم به سخن اشاره دارد، هم به سخنگو.

نکته‌ی دوم کلمه‌ی «كَرِيمَة» است. اینجا کلمه «كَرِيمَة» صفت است. چنان‌که در اوایل این بحث هم عرض کردم، ارجمند، سخن ارجمند، گرامی، قیمتی، مفید و ارزشمند، از جمله معانی آن است. اینها ترجمه‌هایی است که ما می‌توانیم برای کلمه‌ی «كَرِيمَة» داشته باشیم. در زبان عربی برای هر چیزی که خیلی قیمتی است، از واژه‌ی «کَرِیم» و «كَرِيمَة» استفاده می‌کنند. شاید در این باره واژه‌ی شناخته‌شده برای مخاطبان عزیز ما کلمه‌ی «اَحجارٌ كَرِيمَة» باشد که به معنای سنگ‌های قیمتی است. وقتی که چیزی فوق‌العاده مطلوب و قیمتی و ارجمند است، در توصیفش از کلمات «کَرِیم» و «كَرِيمَة» استفاده می‌شود.

جالب است که عزیزانمان بدانند به قلب ما، کریمه‌ی آدمی گفته می‌شود؛ یعنی چیزی که به واسطه‌ی آن، انسان ارزش و قیمت پیدا می‌کند و انسانیّت او شناسایی می‌شود، قلبش است. در واقع حقیقت آسمانی، ملکوتی، پل ارتباطی ما با عالم معنا، مرکز شخصیّت، همه‌ی داروندار و سرمایه‌ی ما و مرکز شخصیت ما، قلب ما است که تفاوت انسان با سایر حیوانات در این منطقه است.

امام (عَلَیهِ السَّلام)، در ادامه فرمودند: «فَإِنّهُ بَابُ الْكَلَامِ إِلَى الْقَلْبِ»، باید بین قلب شما با چیزی که از طریق شنوایی شما به آن می‌رسد، هماهنگی وجود داشته باشد. در روایات ما تعابیر ویژه و بزرگی درباره‌ی قلب به کار رفته است؛ تعابیری همچون «عَرْشُ الرَّحْمن»، تختگاه خداوند در وجود ما، جایی که عنایت الهی در آنجا مستقر می‌شود، بخشی از شخصیّت ما که منظور حضرت حق است و خریدارش است، تجلّی‌گاه خدا، مرکز زیبایی‌ها، مرکز اصلی استعدادهای انسان و انسانی. با توجه به این اهمیّت فوق‌العاده، باید گوش با قلب هماهنگی داشته باشد.

از طریق شنوایی ـ و بعدها خواهیم گفت از طریق بینایی ـ چیزهایی به قلب شما وارد می‌شود. در واقع یکی‌ از دروازه‌های قلب شما، همین شنیدن شما است؛ بنابراین باید بین سخنانی که وارد می‌شود، با آن میزبان که قلب شما است، هماهنگی وجود داشته باشد. لذا باید سخنانی که می‌شنوید، سخنانی سالم، ارزشمند، مفید و قیمتی باشند. اگر اینجا غفلت کنیم، چیزهایی وارد می‌شوند که با قلب هماهنگ نیستند. نتیجه چه می‌شود؟ آشفتگی پیش می‌آید و شخصیّت انسان آشفته می‌شود، به اضافه‌ی ده‌ها آسیب و ضرر دیگری که بر انسان وارد می‌شود.

به این ترتیب ما غذای قلب و روح و جانمان را از طریق شنیدنی‌ها ـ که یکی از اصلی‌ترین بخش‌های دریافتی ما است ـ دریافت می‌کنیم. ورودی‌های انسان اهمیّت دوچندانی دارد؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ؛[3] پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد». انسان باید به غذایی که به خودش می‌رساند، طبق فرمان صریح خدایی نگاه کند تا بداند چه چیزی را دریافت می‌کند. این آیه اهمیّت ورودی‌های انسان را مشخص می‌سازد.

برای این منظور، باید بِه‌گزینی کنیم و در انتخاب‌هایمان، بی‌نهایت دقت کنیم. واقعاً انسان باید حواسش باشد که بهترین‌ها را انتخاب کند. عزیزترین عزیزان نزد هرکدام از ما چه کسی است؟ بلافاصله می‌گوییم خودمان هستیم یا حداقل یکی از عزیزترین عزیزان ما، خودمان هستیم. حال شما به عزیزتان می‌خواهید هدیه بدهید، چه چیزی به او هدیه می‌دهید؟ آیا آلودگی و ویروس هدیه می‌دهید یا بهترین‌ها را برای بهترین‌های خودتان انتخاب می‌کنید؟ این سخنی است که امیرالمؤمنین (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَ السَّلام) در کلمات نورانی نهج‌البلاغه خطاب به ما می‌گویند که بهترین‌ها را برای بهترین‌ انتخاب کنید.



[1]. ذاریات: 58.

[2]. نحل: 78.

[3]. عبس: 24.



در این رابطه بخوانید »
لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *