متن درس‌هایی از دعای سی‌و‌پنجم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۵» 1399/4/30


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای سی‌و‌پنجم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۵»
اگر در هر ماه، به اندازه‌ی یک ماه بزرگ شدی، برنده‌ای. یک ماه فرصتی است که می‌توان در آن خیلی رشد کرد و شکفته شد؛ مخصوصاً در این ماه‌ها که فرصت‌های خیلی خوبی است. ماه ذی‌الحجه خیلی فوق‌العادگی دارد و دهه‌ی نخست آن، فرصت خاصی از نظر عرفانی است. آنچه در فرصت‌های مختلف عمرمان از دست داده‌ایم، در این ماه به دست آوریم و این ممکن است؛ «همت بلند دار که مردان روزگار، با همت بلند به جایی رسیده‌اند».

«وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیهِ السَّلَامُ فِی الرِّضَا إِذَا نَظَرَ إِلَى أَصْحَابِ الدُّنْیا: الْحَمْدُ لِلَّهِ رِضًى بِحُکمِ اللهِ، شَهِدْتُ أَنَّ اللهَ قَسَمَ مَعَایشَ عِبَادِهِ بِالْعَدْلِ، وَ أَخَذَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ بِالْفَضْلِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِمَا أَعْطَیتَهُمْ، وَ لَا تَفْتِنْهُمْ بِمَا مَنَعْتَنِی، فَأَحْسُدَ خَلْقَک، وَ أَغْمَطَ حُکمَک. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ طَیّبْ بِقَضَائِک نَفْسِی، وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُکمِک صَدْرِی، وَ هَبْ لِی الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَک لَمْ یجْرِ إِلَّا بِالْخِیرَةِ، وَ اجْعَلْ شُکرِی لَک عَلَى مَا زَوَیتَ عَنِّی أَوْفَرَ مِنْ شُکرِی إِیاک عَلَى مَا خَوَّلْتَنِی».

موضوع بحث، شرح و گزارش مضامین سی‌وپنجمین دعای صحیفه‌ی مبارکه‌ی سجادیه بود. به توفیق الهی در جلسات گذشته، ساختار و مضامین و نکات اصلی و لطایف این دعای نورانی به عرض عزیزان رسید.

 

نام امام جواد، یادآور مجاهدت‌ها و مراقبت‌های ویژه است

در آستانه‌ی سالروز شهادت مولایمان امام جواد (علیه‌السلام) هستیم. به حسب روایت، شهادت آن بزرگوار در آخرین روز ماه ذی‌القعده واقع شده است. به همه‌ی شما تسلیت عرض می‌کنم و امیدوارم خدای متعال به برکت وجود امام جواد (علیه‌السلام) و از خزانه‌ی جود و کرم خود، به زندگی و نسل و خانواده و مال شما برکت عنایت فرماید؛ که نام امام جواد (علیه‌السلام) مساوی برکت است و ان‌شاءالله به حرز آن امام در حرز الهی باشید.

یاد حضرت جوادالائمه برای همه‌ی دوستان حضرت در همه‌ی مکان‌ها و زمان‌ها، الهام‌بخش مجاهدت و تلاش خستگی‌ناپذیر و لطافت در رفتار و مراقبت‌های ویژه است؛ چراکه لقب خاص آن بزرگوار، تقی است. ایشان اهتمام ویژه به رعایت مرزها و تقوای الهی داشتند و الهام‌بخش حقیقت امامت در نگاه شیعه هستند.

یاد امام جواد (علیه‌السلام) الهام‌بخش این حقیقت بزرگ است که امام، منصوب از طرف خدای متعال است و حقیقت وجودی و علم و منصب ربانی و عصمت او از سوی خدای متعال است. امامت این بزرگوار در کودکی رخ داد. جناب ریان‌بن صلت خطاب به یونس‌بن عبدالرحمن که دچار تردید شده بود، گفت: اگر امام از سوی خدای متعال باشد، کودک یک روزه هم باشد، امام است. چنانچه از سوی خدای متعال نباشد، با عمر صد‌ها ساله و تحصیل همه‌ی مکاتب امام نیست. وجود امام جواد (علیه‌السلام) از این حقیقت بسیار جذابی که در ذات امامت هست، رخ‌نمایی کرد. نام امام جواد (علیه‌السلام)، حکایتی از کرامت، جود، سخاوت، گشاده‌دستی و رهایی از بند تعلقات مادی و مناعت طبع و آزادگی است.

امید داریم به لطف خدای متعال، حق تبعیت از این امام بزرگ را ادا کنیم با قدم برداشتن در راه مستقیمی که ایشان ترسیم کردند و پیشِ‌روی همه‌ی ما قرار دادند.

 

سه چیزی که مؤمن به آن نیازمند است

از امام جواد (علیه‌السلام) آموخته‌ایم که مؤمن باید خودش واعظ خودش باشد و ضمناً از دیگران هم نصیحت قبول کند. ایشان فرمودند: مؤمن نیازمند سه چیز است که اولین آن «واعِظٍ مِن نَفسِهِ؛[1] واعظی از درون خود» هست. این تعبیر امام خیلی لطیف است. مؤمن خودش، خودش را مخاطب قرار می‌دهد و از خودش مراقبت می‌کند و به خودش تذکر می‌دهد و عیب‌هایش را به خودش یادآوری می‌کند؛ جوشش درونی از فکر و ذکر و تنبیه و بیداری دارد.

از امام جواد (علیه‌السلام) آموخته‌ایم که مؤمن از دیگران هم پذیرش خوبی دارد و اگر کسی در مقام نصیحت و خیرخواهی او قرار گیرد و اشکالاتش را به او یادآوری کند و او را مخاطب مواعظ خود قرار دهد، مؤمن پذیرش دارد و مقاومت و جبهه‌گیری نمی‌کند؛ در برابر کسی که او را مورد نقد قرار می‌دهد، خاکریز نمی‌زند؛ بلکه آغوش دل و شخصیت او برای پذیرش نقد‌ها همیشه گشوده است و با روی باز به انتقاد اقبال نشان می‌دهد و این باعث رشد انسان می‌شود.

طبع مؤمن این‌گونه است. پس اولاً خودش واعظ خودش است و قبل از دیگران، خودش، خودش را نصیحت و نقد می‌کند و خود را مخاطب جدی نقد‌ها قرار می‌دهد. ثانیاً اگر ناصح امینی او را مورد خطاب و عتاب قرار داد و اشکالات او را یادآوری کرد، حال او، حال پذیرش است و اقبال می‌کند. قواره و شاکله‌ی شخصیتی انسان مؤمن به‌گونه‌ای است که دیگران را ترغیب می‌کند تشخیص‌های خود را در مورد او، به وی منتقل سازند؛ برخلاف مؤمن‌نما‌ها که نمی‌توان یک کلمه عیب یا ایراد یا تذکر به ایشان گفت. تکبر و خودخواهی و خودشگفتی به آنان اجازه نمی‌دهد به منتقد راه دهند تا اینکه بخواهند به او اقبال نشان دهند. مؤمنی که امام جواد (علیه‌السلام) معرفی می‌کند، اهل پذیرش و سعه‌ی صدر است. از آن امام یاد گرفتیم که انسان مؤمن به توفیق از ناحیه‌ی خدای متعال نیاز دارد و چشم امیدش به عنایت حضرت حق است تا راه را برای او هموار سازد؛ لذا همواره از خدای متعال، توفیق را طلب می‌کند.

خدای متعال توفیق دهد بهره‌مند همیشگی مکتب فیّاض امامت و به‌ویژه وجود نازنین حضرت جوادالائمه (علیه‌السلام) باشیم.

 

عمر، تنها ملاک رشد انسان نیست

ماه ذی‌القعده با یاد امام رضا (علیه‌السلام) و خواهر گرامی ایشان در دهه‌ی کرامت آغاز شد و به شهادت امام جواد (علیه‌السلام) در مثل فردا به پایان می‌رسد. خیلی سریع می‌گذرد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: نگاه کنید ساعت‌های یک روز چقدر سریع می‌گذرد! روزهای یک ماه و هفته‌ها هم همین‌طور است. انگار همین دیروز بود که درس صحیفه را با کیفیت جدید تقدیم کردیم و انگارنه‌انگار یک هفته گذشت! یک ماه هم همین‌طور است و ماه‌های سال هم همین‌گونه است. ماه شوال و ذی‌القعده سپری شد و الآن در آستانه‌ی ماه ذی‌الحجه قرار گرفته‌ایم. حضرت جمع‌بندی می‌فرمایند و می‌گویند: ببینید سال‌های عمر چقدر سریع می‌گذرد. عمر ما باسرعت می‌رود. خوش به حال کسانی که در این میانه وجودشان منبسط شود و سعه‌ی وجودی و شخصیتی پیدا کنند و بزرگ و عاقل و بالغ شوند و بلوغ روحانی و ولادت روحانی برایشان حاصل شود. کسی که ثروتش طی یک سال گذشته ده یا حتی صد برابر شده، اتفاقی برایش رخ نداده؛ چراکه چیزی به او اضافه نشده و حتی ممکن است این تعلقات و بار اضافه چیزی از او کم کرده باشد. اینها همه شبیه شوخی و لهو و لعب و تفاخر است. باید ببینی گذر زمان چقدر خودت را بزرگ و زیاد کرد و روح تو چقدر بزرگ شد و بسط پیدا کرد. مثلاً سال گذشته شما چقدر نسبت به خلق خدا اهتمام و محبت و دلسوزی داشتی و امسال چقدر داری؟ چقدر توانستی آرمان‌های الهی را که در آرمان‌های انقلاب اسلامی متجلی است، پیگیری کنی؟ اگر چتر مهر تو گسترش بیشتری پیدا کرده است، بزرگ‌تر شده‌ای. اگر چنین نشده باشد، چیزی به انسان اضافه نشده است.

مهم این است که در گذر زمان، انسان به فضل خدای متعال، سعه‌ی وجودی پیدا کند. درس امام جواد (علیه‌السلام) برای ما این است: انسان دائماً خودش را بیداری دهد و نگذارد خواب غفلت بر او غلبه کند و از زندگی و رفتار و گفتار دیگران پند بگیرد و در جستجوی توفیق الهی باشد. توفیق الهی با فکر توحیدی، نماز، سحر، اشک و انکسار در پیشگاه خدای متعال به دست می‌آید. سرچشمه‌ی توفیق الهی سحر است، بسط رزق الهی در ذکر بین الطلوعین است، سرچشمه‌ی ذکر الهی، نشستن در محضر آیات و روایات است و سرچشمه‌ی فیض الهی در اتصال به اولیای خدا و توسل به عنایات اولیای الهی، به‌ویژه امام جواد (علیه‌السلام) و نیز در خدمت به بندگان خدا است.

 

یک فرصت عرفانیِ ویژه

اگر در هر ماه، به اندازه‌ی یک ماه بزرگ شدی، برنده‌ای. یک ماه فرصتی است که می‌توان در آن خیلی رشد کرد و شکفته شد؛ مخصوصاً در این ماه‌ها که فرصت‌های خیلی خوبی است. ماه ذی‌الحجه خیلی فوق‌العادگی دارد و دهه‌ی نخست آن، فرصت خاصی از نظر عرفانی است. آنچه در فرصت‌های مختلف عمرمان از دست داده‌ایم، در این ماه به دست آوریم و این ممکن است؛ «همت بلند دار که مردان روزگار، با همت بلند به جایی رسیده‌اند».

برنامه‌ریزی کنید و از امام جواد (علیه‌السلام) کمک بخواهید و از دعا‌ها و اذکار واردشده در این ماه که همگی توحید ناب و محض است، استفاده کنید. بنا به نقل برخی تفاسیر، «وَالْفَجْرِ وَلَيَالٍ عَشْرٍ؛[2] به سپيده‌دم سوگند، و به شب‌هاي دهگانه» مربوط به دهه‌ی اول ذی‌الحجه است. دوستان همت کنند و برای هم دعا کنند تا این ماه را به‌خوبی درک کنیم.

 

با ذکر و مطالعه و دعا، شوق حج را در خود زنده نگه دارید

هر سال در آستانه‌ی ماه ذی‌الحجه در باب حج با هم سخن می‌گفتیم. همان مطالب را با خودتان یادآوری و مرور کنید. امسال حج برگزار نمی‌شود و حال و هوای حج در جامعه‌ی مؤمنان کمرنگ است. لازم است شوق به کعبه و احساس عمیق نسبت به میقات و مشاهد را در خود برجسته سازید. با ذکر و مطالعه و یاد و خواستن، این کار شدنی است. با تجمیع خواطر و تمرکز به سمت خانه‌ی خدا و توجه به نقطه‌ی فروریزش الطاف الهی که کعبه‌ی معظمه است، یاد حج را در خود زنده نگه دارید.

امیدوارم خدای متعال به حق حضرت جواد (علیه‌السلام)، حج خانه‌ی خود را در جوانی روزی شما قرار دهد و این موانع هم برطرف شود و خدای متعال، حج را و حج هفتگی (نماز جمعه) را به ما برگرداند.

 

دعای سی‌وپنجم و اصلاح زاویه دید انسان

دعای سی‌وپنجم در تصحیح زاویه‌ی دید انسان خیلی فوق‌العادگی دارد و دید انسان را نسبت به آنچه بر او می‌گذرد و بر او وارد می‌شود، تغییر می‌دهد. این دعا خیلی کمک می‌کند تا انسان آنچه در برخورداری دیگران و گرفتاری خودش می‌بیند، او را به مقام شامخ رضا و خشنودی برساند.

در جلسه‌ی گذشته جمله‌ی اول را خواندم. به اینجا رسیدیم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ طَیّبْ بِقَضَائِک نَفْسِی وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُکمِک صَدْرِی». از خدای متعال تمنا می‌کنیم که نسبت به قضا (حکم محکم الهی در مورد بندگان) و حکمش، حال ما را خوب کند. «طیّب» یعنی بر من گوارا و شیرین کن. گاهی قضای الهی در پوسته‌ای از کراهت و تلخی پیچیده شده؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: «وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً؛[3] و شما را با بدي‌ها و نيكي‌ها آزمايش مي‏كنيم». این ظاهر تلخ، انسان را ناراحت می‌کند و به دست‌انداز می‌اندازد. مشکلات مالی، خانوادگی، شغلی، اجتماعی و سلامتی، ما را دچار ناراحتی می‌کند. حال به ساحت قدس ربوبی عرضه می‌داریم که در برابر قضای تو، حالت آرامش و خشنودی داشته باشیم و قضا و فرمانت را بر من گوارا و شیرین قرار بده؛ هرچند ظاهر تلخی داشته باشد. آنچه برای انسان مقدر شده، اگرچه ظاهر مکروهی دارد، اما باطن محبوبی دارد.

یکی از بزرگان اهل معرفت که در بین عرفا، جزء ستاره‌های قدر اول است، به یک همسر فوق‌العاده بداخلاق مبتلا شد. اتفاقاً سال‌های زیادی با او زندگی کرد و دیگران اصلاً متوجه نشدند که این خانم، هر روز به این بزرگوار که قطب العارفین و از مراجع بزرگ بود، تعرض می‌کند و فحش و ناسزا می‌دهد. این آقا برخلاف کسانی که سریع از قهر و خداحافظی صحبت می‌کنند، یک عمر با این شرایط زندگی کرد؛ چون فهمیده بود در این تقدیر و قضا و در همنشینی این خانم، رشد نهفته است. کسی که همه‌جا مورد دست‌بوسی و عرض ارادت است، یک ابتلا دارد که دائماً او را در درون منکسر می‌کند و می‌شکند و به این ترتیب در وضعیت متعادلی قرار می‌دهد.

حالِ انسان باید چنین باشد که قضای الهی برایش گوارا باشد و تقدیری که به حسب ظاهر تلخ است، به مدد و لطف خدا برای انسان گوارا شود. بیماری‌ها یا محدودیت‌های جسمی ظاهراً تلخ هستند، اما چون مؤمن توجه دارد که در این مسئله برای او خیر باطنی وجود دارد، خیلی شیرین با این مسئله مواجه می‌شود.

 

توجه به قضای الهی، موجب پایداری زندگی مشترک می‌شود

کسانی که وارد زندگی مشترک شده‌اند، یادشان باشد که زندگی واقعیت‌های خودش را دارد. اگر به شرف تأهل نائل شدید، باید بعد از این، این موضوع را برای خودتان تقدیر الهی در نظر بگیرید. پدران و عزیزان ما این‌گونه بودند؛ ولی این زمانه‌ طور دیگری با موضوع برخورد می‌کنند. چنانچه بعدها روشن شود که خانم یا آقا بداخلاق بوده یا فلان مشکل را داشته، اگر صبر ‌کنید، موجب گشایش باطنی می‌شود. در این عالم، کامل وجود ندارد. همین احساس، شرایط را قابل تحمل می‌کند. کسی که سال‌ها تضرع کرده تا همسر خوبی نصیبش شود، ولی اکنون ازدواج کرده و با شرایط بدی مواجه شده است، به‌تدریج آستانه‌ی تحملش کم می‌شود، ذهن او شیطانی می‌شود و گرفتار بی‌وفایی می‌شود. اما اگر این را قسمت بداند و نماز شکر بخواند، گشایش‌هایی در آن نهفته است. همین احساس در مورد فرزند هم هست. انسان تلاش می‌کند و راه‌های فراوانی را می‌رود، ولی بر اساس قضای الهی صاحب فرزند نمی‌شود، نباید باعث فکر نامناسب در مورد همسرش شود.

 

رابطه‌ی رضایتمندی از خداوند با خشنودی از زندگی

«وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُکمِک صَدْرِی». «مَوَاقِعِ حُکم» همان بخش‌هایی در زندگی است که حکم الهی آنجا نازل و مستقر می‌شود و نمونه‌های آن در ازدواج و بهره‌مندی‌های مادی و شغل است. «و وسِّع» یعنی سینه‌ی مرا فراخ کن تا در برابر حکم تو که در گوشه‌گوشه‌ی زندگی من وارد می‌شود، سعه‌ی صدر داشته باشم. مثلاً شما وارد فلان رشته‌ی تحصیلی در فلان دانشگاه شده‌اید. حال به دوست خود نگاه می‌کنید که با شما درس خوانده و به نان و آبی رسیده است. از رشته‌ی خودتان سرخورده می‌شوید؛ چرا حالِ خودتان را نسبت به مسیر و رشته‌ی خودتان بد می‌کنید؟! اگر کسی اهل قبول باشد، مسیر طی‌شده برایش باعث پشیمانی نیست. اگر همسر من این‌طور می‌شد یا اگر رشته‌ی من این‌طور می‌شد یا ...؛ این اگر اگر گفتن‌ها، همه سوءظن به خدای متعال است و اساساً چنین انسانی هیچ‌وقت حال خوشی پیدا نمی‌کند.

 

اطمینان به خدا، تلخی‌ها را شیرین می‌سازد

«وَ هَبْ لِی الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَک لَمْ یجْرِ إِلَّا بِالْخِیرَةِ». چقدر این تعبیر عالی است. انسان باید از سر شب تا سحر ضجه بزند تا به این نقطه برسد که خدا اطمینان نسبت به خودش را به او عطا کند. کسی که گردش زمانه و رفت و آمد فلک به دست او است و قدرت مطلق و عظمت مطلق است، بالای سر من است، پس چرا باید آزرده و دچار رنجش شوم؟! اگر جایی انسان در ادای وظیفه کوتاهی کرد، باب توبه و استغفار باز است. انسان با اعتماد به خدای متعال به همه‌چیز می‌رسد. متأسفانه گاهی اعتماد ما به حساب بانکی و رشته‌ی تحصیلی و رفیق و فرزند و فلان مقام، بیشتر از اعتماد ما به خدای متعال است. به من اعتماد و ثقه نسبت به خودت را کرامت کن تا به خاطر این اعتماد به تو (که اعتماد به قدرت و حکمت و رحمت مطلق است) قلبم به آرامش و قرار و اطمینان باطنی برسد.

اقرار کردن یعنی با تمام وجود فلان مطلب را ابراز و تصدیق کردن که حکایت از نوعی یقین و شهود دارد. گاهی این اقرار به زبان انسان هم جاری می‌شود، به شرط آنکه مصدر آن قلب باشد. من به این اقرار باطنی برسم که قضا و حکم و تقدیر تو درباره‌ی من و همه‌ی عالم جز به خیر جاری نمی‌شود و آنچه به قلم قضای تو می‌رود، خیر است. گاهی این خیر آشکار و گاهی پنهان و گاهی خیلی مخفی است. ظاهر آن، سختی و سخت‌کامی است، اما باطن آن شیرینی و شیرین‌کامی است. آن سختی نمی از یم است و قشر و پوسته‌ای بیش نیست.

 

شکر بر نداشته‌ها

«وَ اجْعَلْ شُکرِی لَک عَلَى مَا زَوَیتَ عَنِّی أَوْفَرَ مِنْ شُکرِی إِیاک عَلَى مَا خَوَّلْتَنِی». امام دارد پله‌پله شما را جلو می‌برد و می‌گوید: خدایا، گاهی برخی چیزها را، مثل قیافه‌ی آن‌چنانی یا شغل خوب یا مال فراوان به من نمی‌دهی، به من حالی بده که ذیل این ثقه و حالت شیرینیِ درون و یقین و باور و ایمان و حال توحیدی، شکرگزار آنچه به من دادی، باشم. البته در مورد زیست دنیایی و امور دنیوی است. آنچه به دیگران دادی و به من ندادی، شکرم برای آن موارد بیشتر باشد.

انسان نسبت به آنچه به وی عطا شده، حال شکر دارد؛ ولی اینجا می‌گوید نسبت به آنچه به من عطا نکردی، شکر بیشتر داشته باشم. این درجه‌ی بالایی از فهم توحیدی و فهم نسبت به حکم و کرم الهی است. می‌دانی چون او تو را خیلی دوست داشته، فلان چیز را به تو نداده تا آزاد بمانی و اسیر نشوی. خیلی‌ها به خاطر مناصب و مدارک تحصیلی شکستند و ایمانشان بر باد رفت. خیلی‌ها به خاطر داشتن فرزند آسیب دیدند.

همه‌ی شما را به حضرت جواد (علیه‌السلام) می‌سپارم. امیدوارم کانون زندگی شما گرم باشد و خدای متعال به شما حال خوب و احساس رضایت و آرامش کرامت فرماید تا از زندگی و لحظه‌های خود استفاده کنید و از استعداد و فکر و همسر و فرزند و آنچه خدا به شما داده، بهره ببرید؛ و از آنچه به شما نداده و محدودیت‌ها، رضایت داشته باشید.

 



[1] . ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص457.

[2] . فجر: ۱ـ۲.

[3] . انبیاء: ۳۵.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *