متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۲۹» 1400/8/10


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۲۹»
فراز نخست توجه به گرفتاری‌های جاری زندگی این دنیا است که می‌تواند نوعاً بازدارنده باشد و انسان را از مقصد آفرینش باز دارد. جلسه گذشته به‌تفصیل در این زمینه مطالبی تقدیم کردیم. حضرت طی جمله‌ای نورانی تقاضای کفایت از ساحت قدس ربوبی دارند و می‌فرمایند: «وَ اکفِنِی مَا یشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ»؛ کفایت کن هرچیزی که مرا درگیر می‌کند و اشتغال و اهتمام به آن، مرا از تو و آنچه مرا برایش خلق کردی، باز می‌دارد. از حضرت کافی الاطلاق تقاضا می‌کنیم که ما را کفایت کند.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکفِنِی مَا یشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ».

فرصت اندک انسان در دنیا باید به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شود که با هدف خلقت هماهنگی داشته باشد. این مطلب بسیار مهم در سه جمله‌ای که امام (علیهالسلام) در ابتدای دعا نقل کرده‌اند، بیان شده است.

فراز نخست توجه به گرفتاری‌های جاری زندگی این دنیا است که می‌تواند نوعاً بازدارنده باشد و انسان را از مقصد آفرینش باز دارد. جلسه گذشته به‌تفصیل در این زمینه مطالبی تقدیم کردیم. حضرت طی جمله‌ای نورانی تقاضای کفایت از ساحت قدس ربوبی دارند و می‌فرمایند: «وَ اکفِنِی مَا یشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ»؛ کفایت کن هرچیزی که مرا درگیر می‌کند و اشتغال و اهتمام به آن، مرا از تو و آنچه مرا برایش خلق کردی، باز می‌دارد. از حضرت کافی الاطلاق تقاضا می‌کنیم که ما را کفایت کند.

 

علت اصلی مشکلات زندگی

آیه بسیار شیرینی در این زمینه داریم: «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا؛[1] و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد و از جايى كه حسابش را نمى‏كند، به او روزى مى‏رساند. و هر كس بر خدا اعتماد كند، او براى وى بس است‏. خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است. به‌راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏اى مقرر كرده است». این آیه کریمه که از آیات بسیار جذاب قرآن کریم است، یادآوری اساسی در خودش دارد و آن اینکه اگر مسیر زندگی‌تان را بر اساس تقوای الهی برنامه‌ریزی کنید، به‌گونه‌ای که انسان بر صراط بندگی سیر کند و به قواعد تقوا التزام داشته باشد، خدای متعال نمی‌گذارد به دام چه کنم چه کنم‌ بیفتد و برای چنین کسی هیچ‌وقت بن‌بست نیست.

از این آیه کریمه معلوم می‌شود بن‌بست‌های زندگی به اعمال ما مربوط می‌شود. نوع اعمال ما باعث می‌شود گرفتاری‌ پشت گرفتاری‌ برای ما ساخته شود. بنابراین راه خروج از گرفتاری‌ها، تقوا است. اگر کسی تقوای الهی را رعایت کند، خداوند برای او گشایش و راه خروج از سختی‌ها قرار می‌دهد. جمله بعدی جالب‌تر است که فرمود: «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ». برای چنین کسی خداوند تبارک و تعالی از مسیری که هرگز گمان نمی‌کند، روزی قرار می‌دهد.

 

انواع روزی

ما یک روزی داریم که برایش برنامه‌ریزی می‌کنیم. باید طرح و برنامه داشته باشیم و برای تحصیلش فعالیت کنیم. اینجا سخن فراتری است؛ خداوند تبارک و تعالی برای کسی که اهل تقوا باشد، از ‌جایی که محاسبه و برنامه‌ریزی نکرده و فکرش را نمی‌کند، روزی می‌فرستد. در ادامه هم فرمود: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ». اگر کسی به خدای متعال توکل کند، خداوند برای او کفایت می‌کند و به دیگران نیاز پیدا نمی‌کند. هیچ چیزی در این عالم مانع اراده خدای متعال نیست و خداوند به هرچه که بخواهد، می‌رسد: «إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا». البته خدای متعال در زیست این‌جهانی برای تنظیم زندگی انسان‌ها و تدبیر امور عالم، اندازه‌گذاری‌هایی کرده و برای هر چیزی اندازه‌ا‌ی گذاشته و قواعدی قرار داده است. آنها به جای خودش محفوظ. غرض اینکه با تقوا می‌توانیم به نقطه‌ای برسیم که خداوند متعالی امور دشوار زندگی ما را کفایت کند، به ترتیبی که دیگر به دست‌انداز نیفتیم و به گرفتاری‌ مبتلا نشویم.

 

با توکل، برنامه‌ریزی و فعالیت کنید

این آیه خیلی قاطع و محکم است؛ منتها مانع از این نیست که انسان طبق برنامه‌ریزی و طراحی و آینده‌نگری و تدابیر، کارش را انجام ندهد. جلسه پیش عرض کردیم انسان طبق قواعد برای زندگی‌اش برنامه‌ریزی کند؛ اما تقوای الهی و زندگی طبق قواعد الهی و هماهنگ با رضای الهی نیز اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد؛ مخصوصاً مراقبت‌هایی که انسان باید داشته باشد تا از صراط مستقیم خارج نشود و به سبل متفرقه و وساوس شیطانی مبتلا نشود.

تکیه انسان موحد به خدای متعال است؛ نه به این اداره و آن اداره. به حسب معمول از اینها هم استفاده می‌کند، اما روی آنها حساب نمی‌کند. انسان برسد به جایی که از اسباب و مسببات استفاده کند، ولی به آنها تکیه نکند. ما تا به این مرحله برسیم، خیلی راه داریم. خدای متعال برای هر چیزی اندازه‌گذاری کرده و هر مطلبی در عالم طبق قاعده خودش هست؛ آن به جای خودش محفوظ؛ اما اینکه انسان اسباب را برای پیشبرد برنامه‌هایش به‌کار گیرد، تفاوت دارد با اینکه روی آن اسباب محاسبه و تکیه کند. اولی توحید است و دومی شرک. استفاده از اسبابْ با توحید منافاتی ندارد؛ اما تکیه بر اسباب، شرک است. هر دو هم به حسب ظاهر دارند یک کار را انجام می‌دهند، ولی این کجا و آن کجا؟!

 

بیشتر ما گرفتار شرک هستیم

ما بدون تعارف گرفتار شرک هستیم. قرآن کریم به‌صراحت می‌فرماید: «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ؛[2] و بيشترشان به خدا ايمان نمى‏آورند، جز اينكه [با او چيزى را] شريك مى‏گيرند». بیشتر مؤمنان هم گرفتار شرک هستند و ایمانشان خالص نیست. برای صدق ایمان قرآن کریم به ما شاخص داده و فرموده‌اند اگر مؤمن به جایی رسید که یا شهید شد یا منتظر شهادت بود[3] و ملاقات با خدای متعال برای او شیرین شد، ایمانش ناب است؛ وگرنه ایمانش خالص نیست. قرآن کریم در سوره مبارکه جمعه نیز اشتیاق به دیدار پروردگار متعال را خیلی صریح به عنوان یک شاخص مطرح می‌کند و می‌فرماید: «قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛[4] بگو اى كسانى كه يهودى شده‏ايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مى‏گوييد درخواست مرگ كنيد». اگر راست می‌گویید از خدا مرگ بخواهید. «وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ؛[5] و[لى] هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دست ‏خويش كرده‏اند، آرزو نخواهند كرد». «بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ» همان ناخالصی‌ها است. امکان ندارد تمنای مرگ بکنند؛ چون تمنای مرگ برای وقتی است که تو بارت را بسته باشی و از زنجیرهای تعلقات رها شده باشی. اگر انسان از زنجیرهایی که دل را می‌بندد و اسیرش می‌کند و به زنجیرش می‌کشد، آزاد و رها شد، شوق دیدار خدای متعال را خواهد داشت. بهترین نوع ملاقات خدای متعال هم شهادت است؛ پس مؤمن تمنای زیباترین مرگ را دارد. «إنّ أكرَمَ المَوتِ القَتلُ؛[6] ارجمندترين مردن شهادت است». بنابراین انسان خودش می‌تواند خودش را محک بزند که چقدر رها و دلش آزاد است. بین خودش و خدای متعال، در نهانخانه جانش، خودش را محاسبه کند. آنجا می‌تواند کشف کند که چقدر ناخالصی دارد.

 

توکل فردی و اجتماعی

توکل، هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی. اگر در جامعه‌ای تقوا غلبه داشت، آن جامعه بن‌بست ندارد. گرفتاری‌ها مربوط به ناخالصی‌ها و خروج از قواعد طاعت است. این نص قرآن کریم است. «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»؛ چنان‌که فرد مؤمن بن‌بست ندارد، جامعه هم همین‌طور است. بعد فرمود: «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» که مشخص است پاداش ویژه است. سپس فرمود: «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ». خدای متعال، هم انسان و هم جامعه‌ی متوکل را کفایت می‌کند. «إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ»؛ چیزی در برابر اراده خدای متعال نمی‌تواند قرار گیرد. هیچ مانعی سر راه خدا نیست و خداوند به آنچه بخواهد، می‌رسد. البته فرد مؤمن و جامعه مؤمن هیچ‌وقت نباید از تدبیر غافل شود؛ چون خدای متعال جریان زیست عمومی انسان را در این عالم طبق اسباب و قواعد قرار داده و آنها هیچ‌کدام با رعایت تقوا و توکل منافاتی ندارند.

دقت زیاد داشته باشید که ملاحظه اسباب در زندگی و برنامه‌ریزی در زیست مؤمنانه، عین تقوا و توکل است و نه‌تنها با هم منافاتی ندارند، اصلاً مأمور هستیم که مقدرات و اندازه‌ها و نظامات و قوانینی را که خدای متعال گذاشته، محترم و مغتنم بشماریم؛ اما حق نداریم به آنها تکیه کنیم. باید آنها را در نظر بگیریم، نه اینکه به آنها تکیه کنیم.

حواستان باشد که داریم به این سؤال پاسخ می‌گوییم که چطور به اکمل ایمان و افضل یقین و احسن نیات و احسن اعمال برسیم؛ چهار موردی که در بخش اول دعا مطرح شده است. وقتی می‌توانیم برسیم که محیط زندگی ما تحت قواعد الهی و توحیدی برنامه‌ریزی شده باشد. مطلب اولش درخواست کفایت از خدای متعال برای اموری است که به‌صورت عادی و طبیعی در زیست این‌جهانی پیش‌ِروی ما قرار می‌گیرد. جلسه پیش راجع‌به «مَا یشْغَلُنِی» به‌اندازه کافی توضیح دادم. مقداری ابعاد تکمیلی داشت که عرض کردم.

 

رئوس برنامه‌ریزی مؤمن

سراغ مطلب دوم برویم که این‌هم نکته بسیار مهم و اساسی است. مسئله دوم عبارت است از: «وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ». ما می‌خواهیم برای زندگی‌مان برنامه‌ریزی کنیم، اما عناوین برنامه‌ای ما در زندگی چه چیزهایی باید باشد؟ انسان برای برنامه‌ریزی، جدولی طراحی می‌کند و زمان و اقداماتش را با هم تطبیق می‌دهد. سپس بر اساس آن جدول، برنامه روزانه و ماهانه و سالانه‌اش را می‌چیند. نکته مهم این است که چه چیزهایی باید محورهای اصلی اقدام و عمل ما باشد؟

حضرت فرمودند: «وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ»؛ مرا به کاری موفق بدار و به اقدامی وادار کن که فردا از آن خواهی پرسید. اینجا کلیدواژه سؤال خیلی قابل ملاحظه است.

 

در قیامت گریزی از پاسخگویی نیست

مسئله‌ی سؤال سنگین‌ترین مسئله‌ای است که انسان باید به آن فکر کند. در تعدادی از آیات کریمه قرآنی مسئله پرسش مطرح شده است. هرجا صحبت از پرسش باشد، سخن از پاسخ نیز هست. گاهی سؤال هست، جواب نیست. من از شما سؤالی می‌کنم، ممکن است جواب بدهی و ممکن است جواب ندهی. اما جایی است که باید پاسخ بدهی تا بتوانی از آن مرحله عبور کنی. راهی غیر از این ندارد. عالم قیامت که اینجا با تعبیر «غد»، یعنی فردا از آن یاد شده، چنین محیطی است. معلوم می‌شود که ما طرف سؤال قرار خواهیم گرفت. سؤال‌کننده خدای متعال است و جواب هم واجب است. محیط این سؤال و جواب هم فردا است.

همه باید به این مسئله فکر کنیم که روزی باید جواب دهیم؛ آن‌هم جوابی که نمی‌توان از این و آن کمک گرفت و پنهان‌کاری کرد. هیچ عذری نمی‌شود آورد و تأخیر هم نمی‌توان داشت. اگر تأخیر کنی، خدای متعال به زبانت مهر می‌زند و اعضا و جوارحت حرف می‌زنند. آنجا انسان تعجب می‌کند؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: «وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ؛[7] و به پوست [بدن] خود مى‏گويند چرا بر ضد ما شهادت داديد؟ مى‏گويند: همان خدايى كه هر چيزى را به زبان درآورده، ما را گويا گردانيده است».

چنین روز بزرگی در پیش است و ما مسئول هستیم. قطعاً مورد سؤال قرار خواهیم گرفت. چنانچه کسی زندگی‌اش را به انجام آنچه خدای متعال از او خواسته، سپری کرده باشد، از عهده سؤال برمی‌آید. پاسخ سؤال خدای متعال، اعمال حسنه و صالح امروز ما است. عمل صالح آنجا به پاسخ تبدیل می‌شود و چنین کسی عبور می‌کند. البته به شرطی که انسان ایمان داشته باشد: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً؛[8] هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزه‏اى حيات [حقيقى] بخشيم». این نوع زیست، بسیار قشنگ و خیلی دلبرانه است. کسی که کاملاً مطابق با اوامر و نواهی الهی زندگی می‌کند و خودش را با شریعت الهی هماهنگ می‌سازد، دائم دارد برای آن سؤالات پاسخ تهیه می‌کند.

 

مواقف قیامت

بعد از نفخ صور نوبت عرضه اعمال بر پروردگار متعال است: «وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ؛[9] و در صور دميده خواهد شد. پس بناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خويش مى‌آيند». با نفخه احیا، همه زنده می‌شوند و از قبرها برمی‌خیزند. وقتی که برخاستند، حرکت داده می‌شوند: «وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ؛[10] و هر كسى مى‌آيد [در حالى كه] با او سوق‏دهنده و گواهى‌دهنده‏اى است». با هر نفر، دو فرشته است؛ یک فرشته او را به جلو می‌راند و به سمت محکمه الهی می‌برد. یک گواه هم با او برای سؤال و جواب هست. قرآن کریم می‌فرماید این مرحله پنجاه هزار سال ظرفیت دارد: «فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ؛[11] در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است». امام صادق (علیهالسلام) نیز فرمودند: «در قیامت پنجاه موقف است که هر موقفی به اندازه هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید».[12] از آیات و روایات معلوم می‌شود که مرحله‌به‌مرحله است؛ از یک مرحله که رها شدی، وارد مرحله بعدی می‌شوی. هرکه زودتر پاسخ داد، سریع‌تر عبور می‌کند. قرآن کریم راجع‌به متقین تعبیر عجیبی دارد؛ می‌فرماید انسان‌های متقی با‌سرعت می‌روند. سرعت هرکسی در آنجا به‌اندازه تقوایش است. هرچه تقوا بیشتر باشد، به همان اندازه سریع‌تر از مواقف عبور می‌کند.

 

نکاتی درباره صراط

یکی از مواقف صراط است که درباره‌اش گفته‌اند: «الصِّراطُ أدَقُّ مِن الشَّعرَةِ و أحَدُّ مِنَ السَّيفِ؛[13] از شمشیر تیزتر و از مو باریک‌تر است». برخی به‌قدری سریع عبور می‌کنند که از نقطه‌ی شروع تا نقطه‌ی پایان، برایشان به‌اندازه یک چشم به هم زدن می‌گذرد!

صراط از جهنم می‌گذرد؛ منتها مؤمن وقتی از صراط می‌گذرد و وارد بهشت می‌شود، به سایر دوستانش می‌گوید ما که رد شدیم، از جهنم خبری نبود! «جُزنَا وَهِیَ خامِدَةٌ؛[14] ‌گذشتیم، در حالی که خاموش بود». قرآن کریم هم می‌فرماید: «وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا؛[15] و هيچ‌كس از شما نيست، مگر [اينكه] در آن وارد مى‏گردد. اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است. آنگاه كسانى را كه پرهيزگار بوده‏اند، مى‏رهانيم و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مى‏كنيم». انسان‌های باتقوا با نور تقوایشان عبور می‌کنند. هرچه نور تقوایشان قوی‌تر باشد، سرعت سیرشان بیشتر است؛ تا آنجا که ممکن است به‌اندازه یک لحظه باشد. طبق آیه‌ای که خواندیم، همه وارد جهنم می‌شویم و از آنجا عبور داده می‌شویم، ولی اهل تقوا رد می‌شوند و بقیه آنجا متوقف و معطل هستند.

نقطه مقابل متقین کسانی هستند که از عهده اماناتی که دستشان بود، برنیامدند و پاسخی آماده نکردند. حالا باید در مواقف متوقف شوند. ظاهراً اولین موقف نماز است که اگر کسی پاسخ گفت و از عهده برآمد، نوبت بخش‌های دیگر می‌رسد و چنانچه پاسخ نگفت، همان‌جا معطل می‌‌ماند. در روایتی نیز امام باقر (علیهالسلام) می‌فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ مَا يُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا؛[16] نخستين چيزى كه از بنده بازخواست می‌شود، نماز است. پس اگر پذيرفته شد، بقيه‏[اعمال‏] هم پذيرفته می‌شود». امر الهی نماز در شبانه‌روز و به‌زیبایی در صبح و ظهر و مغرب و عشا، کنار هم چیده شده؛ لذا ظرفیتش به اندازه این است که بتواند سایر مواقف را هم برای شما تسهیل سازد. اگر اینجا انسان از عهده برنیاید، دیگر مواقف هم بر او سخت و دشوار خواهد شد و نمی‌تواند رد شود. امر الهی درباره نماز، بسیار سنگین و مؤکد است و پیش خدای متعال محبوبیت زیادی دارد؛ ولی رفتار ما با نماز‌هایمان حقیقتاً انسان را شرمنده می‌کند. خدا آیت‌الله مشکینی (اعلی‌اللهمقامهالشریف) را رحمت کند، ایشان به امام جماعت‌ها و امام جمعه‌ها می‌گفت: اگر روزی امکانی فراهم شود که دستگاهی درست کنند که ذهن انسان را نشان بدهد که به چه فکر می‌کند، حیثیتی برای ما در نماز‌هایمان باقی نمی‌ماند.

این از باطن نماز، ظاهر نماز ما هم تعریفی ندارد. برخی شصت سال نماز می‌خوانند، اما حمدشان را درست نکرده‌اند. در حج که مسئله طواف النساء مطرح است، مسئله حساس‌تر می‌شود. عزیزان قبل از حج، نماز‌هایتان را درست کنید. اگر نمازتان درست نباشد، از عهده نماز طواف که جز واجبات است، برنمی‌آیید. در این صورت همسر انسان بر انسان حرام می‌شود تا دوباره به حج بیاید و مسئله را درست کند. در حج خیلی‌ها صف می‌کشند تا قرائت نمازشان را تصحیح کنند. طرف پنجاه سالش است، ولی نمازش را غلط می‌خواند.

ظاهر و احکام و آداب و وقت نماز را رعایت کنیم که دست ظاهر و باطن نماز در دست هم است. بزرگان ما هم فرموده‌‌اند چنانچه به اول وقت تقید داشته باشید، ان‌شا‌ءالله بخش‌های دیگر نمازتان درست می‌شود. رعایت اول وقت مطلبی اساسی است. حضرت رضا (علیهالسلام) فرمودند: «علَيكَ أبَدا بأوَّلِ الوَقتِه؛[17] رعايت اول وقت را بكن».

از نماز می‌پرسند، از سجده‌هایش، رکوعش، تشهدش، تکبیرش و .... مواقف دیگر روزه، حج، امر به معروف، نهی از منکر است.

 

دو موقف بسیار سخت قیامت

۱. حق‌الناس

ظاهراً دو موقف از دیگر مواقف سنگین‌تر است. یکی موقف حق الناس که خیلی خیلی سنگین است. اگر به کسی ستمی کردی، باید از شما راضی باشد تا بتوانید رد شوید. در آن روز وانفسا، مگر آسان است که راضی‌اش کنی؟ با وجود این چرا این‌قدر شکستن حریم آدم‌ها برای ما آسان شده؟ چرا این‌قدر هتک حرمت‌ها آسان شده؟ چرا این‌قدر دست به قلم شدن و راجع‌به این و آن نوشتن آسان شده؟

آقایی هفته قبل راجع‌به روحانی سید و بزرگواری تعبیرهای خیلی بدی به‌کار گرفت که من لرزیدم. گفتم: نگو! دوباره تکرار کرد. گفتم: حواست هست چه می‌گویی؟ خدای متعال شاهد است. آیا از عهده سخنانت برمی‌آیی؟ با جسارت تمام گفت: بله! گفتم: من دیگر با شما هیچ حرفی ندارم. رهایش کردم و رفتم.

باید کسی را که حقی از او تضییع کردی، راضی کنی تا امکان رفتن برایت پیدا شود. جای آسانی نیست، صراط در محیطی جهنمی است. کسی که تقوای کلامی نداشته باشد، باید جواب دهد. پس چرا این‌قدر حرمت‌ها و آبروها دست‌کم گرفته می‌شود؟ چرا بعضی‌ها این‌قدر چوب حراج می‌زنند؟ با تأسف شدید گاهی هم به اسم دین و انقلاب حرمت‌شکنی می‌شود. همه‌ی اینها در حالی است که قرآن می‌فرماید: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا؛ و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد».

سؤال در قیامت، مطلب خیلی سنگینی است. پیشنهاد من این است که هر وقت نماز می‌خوانید، در قیام نمازتان به یاد قیام در پیشگاه خدای متعال بیفتید؛ روزی که ما عرضه می‌شویم: «يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ؛[18] در آن روز شما [به پيشگاه خدا] عرضه مى‌شويد». نه‌اینکه اعمال شما عرضه می‌شود، بالاتر از آن، خودتان را عرضه می‌کنند؛ چون عمل شما بازگشایی‌شده شخصیت شما است. آنجا امکان مخفی‌کاری وجود ندارد. باید خود را مهیا کنیم. اگر کسی به آن روز فکر کند، هر چیزی نمی‌گوید، هر اقدامی نمی‌کند، درباره این و آن قضاوت نمی‌کند، پشت سر این و آن حرف نمی‌زند. ما راحت حرف می‌زنیم، قضاوت می‌کنیم، انگ می‌زنیم و مطلب مطرح می‌کنیم؛ چون حواسمان به آن روز نیست.

درباره حق‌الناس فرموده‌اند که خداوند بنده را رها نمی‌کند تا اینکه از عهده رضایت کسی که درباره او حقی تضییع شده، برآید. ظاهراً هم کسی آن روز نمی‌گذرد؛ چون آن روز همه گرفتار هستند. قرآن کریم صریحاً می‌گوید: «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ؛[19] در آن روز هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مى‌دارد». پدر، به فرزند کاری ندارد و همسر به همسرش؛ چون هر کسی گرفتاری دارد که آن گرفتاری برایش بس است. باید از حسنات به آن شخص داد یا از سیأتت او برداشت تا رضایت بدهد. موقف حق‌الناس را به همدیگر خیلی یادآوری کنیم.

 

۲. ولایت

موقف دیگری که خیلی سنگین است و از آن سؤال می‌شود، ولایت است. «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ؛[20] سپس در همان روز است كه از نعمت پرسيده خواهيد شد». ابوحنیفه خیال کرد منظور از نعیم، نعمات دنیایی مانند آب و نان است. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: منظور نعمت ولایت است.[21] انسان باید از عهده‌ ولایت برآید و بررسی کند که آیا حق ولایت الهی را در اتصال و مودت و نصرت و معرفت ادا کرده یا نکرده است. خداوند امر به اتصال داده و فرموده است: «وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ؛[22] و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده، مى‏پيوندند». درباره مودت هم فرمود: «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَی؛[23] بگو به‌ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان». در همه‌ی این مراحل دوری از دشمنان ولایت الهی، شرط قطعی است. مسئله تولی و تبری خیلی مهم است. پرسش از نعمت ولایت، پرسش خیلی سنگینی است.

 

بحثی نفس‌گیر و خطیر

این بحث به‌قدری مهم است که حتی مطرح کردنش هم خیلی سنگین است. من که الآن دارم می‌گویم، به قلبم فشار می‌آید و نفسم دارد بند می‌آید! گمان می‌کنم شما هم که می‌شنوید، نفستان به شماره افتاده!

شخصی نزد پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و موعظه خواست. حضرت سوره زلزال را برایش خواند. به آیه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛[24] پس هركه هموزن ذره‏اى نيكى كند، آن را خواهد ديد و هر كه هموزن ذره‏اى بدى كند، آن را خواهد ديد» که رسید، آن شخص گفت: کافی است. سپس رفت. حضرت فرمودند: او را به حال خود واگذاريد كه مرد فقيهى شد.[25] برای هدایت کافی است که انسان بداند باید جواب عملش را بدهد، حتی اگر به‌اندازه ذره‌ای باشد. البته پاسخ آنجا مثل اینجا نیست. پاسخش به لسان تکوین است. این‌طور نیست که جلویت ورقه امتحانی بگذارند تا پاسخ بدهی. پاسخ‌هایش را قبلاً فرستادی. سؤال و پاسخ کنار هم هست؛ هرجا تطبیق کرد، رهایی؛ هرجا تطبیق نکرد، معطلی. چنین روزی در پیش است.

 

قیامت نزدیک‌تر از آن است که فکر می‌کنیم

امام سجاد (علیهالسلام) برای قیامت از کلمه‌ی «غد» استفاده کرده که خیلی پرالهام و پرانذار است. غد یعنی فردا، در مقابل الیوم که یعنی امروز. فردا به امروز خیلی نزدیک است. پس دنیا می‌شود «الیوم: امروز» و قیامت می‌شود «غد: فردا». امام سجاد (علیهالسلام) تعبیر «فردا» برای قیامت را با استفاده از این آیه به‌کار برده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ؛[26] اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا داريد و هر كسى بايد بنگرد كه براى فردا[ى خود] از پيش چه فرستاده است». هر کسی از شما باید دقیق نگاه کند که چه چیزی را دارد می‌فرستد و ذخیره می‌کند؛ زیرا پاسخ سؤالاتی است که شما دارید آنجا ذخیره می‌کنید.

برای قیامت از کلمه‌ی غد استفاده شده که یعنی فردا، یعنی خیلی نزدیک است؛ آن‌قدر نزدیک که کسانی که آن‌طرف رفته‌اند، با وجود عمر هفتاد و هشتاد ساله، گمان می‌کنند یک روز یا نصف روز زندگی‌ کرده‌اند.

روز بسیار بزرگ و باعظمت و باشکوهی در پیش داریم؛ روزی که: «وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِی؛[27] و [فرمان] پروردگارت و فرشته[ها] صف‏درصف آيند و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند. آن روز است كه انسان پند گيرد، و[لى] كجا او را جاى پند گرفتن باشد؟ گويد كاش براى زندگانى خود [چيزى] پيش فرستاده بودم».

 

گرفتار شدن انسان امروزی در گرداب کارهای لغو

بیشتر کارهای ما لغو، یعنی بیهوده است؛ زیرا هیچ فایده‌ای برایش مترتب نیست. ساعت‌ها با دیگران صحبت می‌کنیم، که نه دنیایی است و نه آخرتی. فرصت عمر را به تماشای فیلم و گشتن در این کانال و آن کانال و این سایت و آن سایت می‌گذرانیم، در حالی که هیچ فایده‌ و سودی ندارد. امروز لغو زندگی ما را پر کرده است. لغو یعنی امور بیهوده که هیچ چیزی از آن به‌دست نمی‌آید؛ حالا ضررش بماند. اگر کاری ضرر داشته باشد که به خدا پناه می‌بریم. سود نداشته باشد کافی است برای اینکه نتوانیم فردا جواب دهیم.

 

جوانی و عمر، دو چیزی که مورد پرسش واقع می‌شوند

برای این دو سؤال نیز باید جواب آماده کنیم؛ یکی عمر و دیگری جوانی. عمر امانت پیش ما است. پیامبر اکرم (صلى‌الله‌عليه‌‏و‏آله) فرمودند: «لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ يَومَ القيامَةِ حَتّى يُساَلَ عَن اَربَعٍ عَن عُمُرِهِ فيما اَفناهُ وَ عَن شَبابِهِ فيما اَبلاهُ وَ عَن مالِهِ مِن اَينَ اَ كتَسَبَهُ وَ فيما اَ نفَقَهُ وَ عَن حُبِّنا اَهلَ البَيتِ؛[28] انسان، در روز قيامت، قدم از قدم برنمى‌‏دارد، مگر آنكه از چهار چيز پرسيده مى‏شود: از عمرش كه چگونه گذرانده است، از جوانى‏اش كه چگونه سپرى كرده، از ثروتش كه از كجا به دست آورده و چگونه خرج كرده است و از دوستى ما اهل بيت». خیلی از چیزهایی که جوانی‌مان را با آن سپری می‌کنیم، لغو است. خیلی از جلسه‌هایمان لغو است، خیلی از حرفایمان لغو است، خیلی از دیدنی‌هایمان لغو است، خیلی از شنیدنی‌هایمان لغو است، خیلی از افکاری که در مغزمان به آنها میدان می‌دهیم، لغو است و هیچ به دردی نمی‌خورد.

 

امور لغو در زندگی ایمانی جایی ندارد

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛[29] به‌راستى كه مؤمنان رستگار شدند. همانان كه در نمازشان فروتن هستند و آنان كه از بيهوده رويگردان هستند». طبق سوره مؤمنون دومین ویژگی انسان مؤمن بعد از نماز، اعراض از لغو است. چون لغو ضمن اینکه عمر را بر باد می‌دهد، انسان را به حرام مبتلا می‌کند.

غرض انسان وقتی این جمله امام سجاد (علیهالسلام) را می‌خواند «وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ» یک نکته‌اش هم این است که عمرم روی کارهای اصلی باشد و روی کارهای بیهوده نباشم. مواردی که مورد سؤال نیست، از دلش سؤال دیگری راجع‌به عمر درمی‌آید که چرا عمرت را این‌طور تلف کردی.

در روایت است که در قیامت ظرف‌هایی هست: ظرف‌های خالی، ظرف‌هایی پر از نور، ظرف‌هایی پر از تعفن و تاریکی. حضرت فرمودند اگر عملت صالح باشد، نور است. وقتی درش باز می‌شود، بهشتی‌ها را خوشحال می‌کند. آنی که تعفن و تاریکی است، معصیت است که وقتی درش را باز می‌کنند، جهنمی‌ها آزرده می‌شوند. ظروفی هم هست که وقتی باز می‌کنند، خالی است و باعث حسرت می‌شود. ساعاتی است که تو می‌توانستی آنها را پر از نور کنی، ولی خالی گذاشتی. مواردی که انسان مشغول به لغو و کار بیهوده‌ و بی‌فایده است، موجب حسرت در قیامت می‌شود.

 

در قیامت چه سؤالاتی از ما می‌شود؟

مجموعه وظایف مقرر از سوی خدای متعال در قالب شریعت که با تشریفات ویژه‌ای در اختیار ما قرار گرفته است. مجموعه وظایف و خواسته‌های خدای متعال از ما در دنیا، سؤالات خدای متعال در آخرت از ما است. هرچه را خدای متعال اینجا از ما خواسته و بدان امر کرده، عیناً همان‌ها در قیامت سؤالات خدای متعال از ما را تشکیل می‌دهد. از آنچه به عنوان امانت به ما سپرده شده نیز سؤال می‌شود که عبارت است از: کتاب، سنت، ولایت.

به نظرم دوستان به رساله حقوق امام سجاد (علیهالسلام) مراجعه کنند. مجموعه سؤالاتی که باید برای پاسخگویی به آنها آماده شویم، در رساله حقوق آمده است. از جمله اینکه درباره حق فرزند فرمود: «أنَّكَ مَسئولٌ عَمّا وَلَّيتَهُ مِن حُسنِ الأدَبِ والدَّلالَهِ عَلى رَبِّهِ والمَعونَةِ لَهُ عَلى طاعَتِهِ فيكَ وفي نَفسِهِ». خطاب به پدران و مادران است که باید درباره فرزند و کسانی که تحت ولایت شما بودند، جواب دهید که آیا خوب ادبشان کردید؟ آیا آنها را به خدای متعال راهنمایی کردید؟ آیا بر طاعت خدای متعال یاری‌شان کردید؟

اگر حسی که در این جلسه داریم، برایمان حفظ می‌شد، با فرشته‌ها همنشین می‌شدیم. حیف که چند دقیقه بیشتر نیست، بین مردم می‌رویم و دوباره به امور روزمره مبتلا می‌شویم. به‌هرحال باید به انسان تذکر داده شود. خود انسان نیز باید خودش را دائم موعظه کند.

 

 



[1]. طلاق: 2ـ3.

[2]. یوسف: 106.

[3]. احزاب: 23.

[4]. جمعه: 6.

[5]. همان: 7.

[6]. نهج البلاغه، خطبه 123.

[7]. فصلت: 21.

[8]. نحل: 97.

[9]. یس: 51.

[10]. ق: 21.

[11]. معارج: 4.

[12]. شیخ مفید، امالی، ص274.

[13]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۸، ص۶۵.

[14]. فیض کاشانی، علم الیقین، ج2، ص971.

[15]. مریم: 71ـ72.

[16]. کلینی، الكافي، ج‏۳، ص۲۶۸.

[17]. محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج83، ص21.

[18]. حاقه: 18.

[19]. نازعات: 37.

[20]. تکاثر: 8.

[21]. حر عاملی، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۲۴۷.

[22]. رعد: 21.

[23]. شوری: 23.

[24]. زلزال: 7ـ8.

[25]. عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلين، ج5، ص650.

[26]. حشر: 18.

[27]. فجر: 22ـ24.

[28]. شیخ صدوق، امالی، ص39.

[29]. مؤمنون: 1ـ3.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *