متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۹» 1400/10/27


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۳۹»
امروز سالروز شهادت شهدای فدائیان اسلام است که بر امت اسلامی و جامعهی ما حق بسیار بزرگی دارند. این جمع نورانی، شجاع، غیور و مظلوم راه را برای انقلاب باز کردند. خدای متعال، شهید نواب صفوی و یاران شهید و مظلومش را با اباعبدالله (علیه‌السلام) محشور کند و از جلسه ما بهترین پاداش را به آنها کرامت فرماید.

یادی از پیش‌قراولان انقلاب اسلامی

امروز سالروز شهادت شهدای فدائیان اسلام است که بر امت اسلامی و جامعه‌ی ما حق بسیار بزرگی دارند. این جمع نورانی، شجاع، غیور و مظلوم راه را برای انقلاب باز کردند. خدای متعال، شهید نواب صفوی و یاران شهید و مظلومش را با اباعبدالله (علیه‌السلام) محشور کند و از جلسه ما بهترین پاداش را به آنها کرامت فرماید.

 

اهمیت ثبات‌قدم در راه مستقیم

در بررسی دعای شریف مکارم الاخلاق، به این جمله نورانی رسیدیم: «وَ عَمِّرْنِی مَا کانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِک، فَإِذَا کانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیک قَبْلَ أَنْ یسْبِقَ مَقْتُک إِلَی، أَوْ یسْتَحْکمَ غَضَبُک عَلَی».

در جلسه گذشته گفتیم بابی را که امام (علیه‌السلام) پیش‌ِروی ما باز کردند، باب استقامت بود؛ استقامت در اندیشه، استقامت در اخلاق و استقامت در عمل. درخواست خیلی مهمی است که انسان در اعتقاد حقش ثابت‌قدم باشد و آن را به چیز دیگری تبدیل نکند. در روش اخلاقی‌اش مستقیم باشد و از طریق حق منحرف نشود و در همان صراط باقی بماند. در انجام کار خیر گرفتار تردید نشود. مورد آخری که بررسی کردیم، این بود: «وَ نِیةِ رُشْدٍ لَا أَشُک فِیهَا».

 

عمر طولانی خوب است، به‌شرطی که ...

بعد از این درخواست بسیار مهم، حضرت به خداوند می‌فرمایند به من عمر طولانی بده، مشروط به اینکه عمر من در طاعت تو باشد. معمولاً وقتی فعلی به باب تفعیل می‌رود، بر آن تأکید می‌شود. لذا معنای سخن امام می‌شود خدایا تا زمانی که کاملاً در طاعت تو باشم، به من عمر بده.

این درخواست روشنی است که امام (علیه‌السلام) اینجا مطرح می‌کنند. «بِذْلَةً فِی طَاعَتِک» یعنی تا وقتی من لباس طاعت تو را پوشیدم، به من عمر بده. بذله به‌معنای لباس خدمت و لباس‌ خاص است که برخی برای انجام خدمت‌ ویژه می‌پوشند.

انسان وقتی لباس خدمت می‌پوشد، به همه اعلام می‌کند من در موقعیت خدمت هستم. پزشک وقتی لباس پزشکی می‌پوشد یا پلیس هنگامی که لباس مخصوص خود را به تن می‌کند، به همه می‌گوید من الآن در موقعیت خدمت هستم. امام (علیه‌السلام) در اینجا به‌طرز جالبی از این کلمه استفاده کرده است. منتها این لباس دیگر از لباس خدمت‌های شناخته‌شده نیست که انسان گاهی بپوشد و گاهی نپوشد. چون بعضی از لباس‌های خدمت این‌طوری است و طرف تا در موقف و مأموریتش است، آن را می‌پوشد و وقتی از آن موقعیت خارج می‌شود، آن لباس را بیرون می‌آورد. اینجا امام (علیه‌السلام) با این تعبیر لطیف می‌خواهند بگویند لباس طاعت برای من همیشگی باشد و هیچ تبدیل و تغییری نداشته باشد.

شبیه لباس طلبگی که لباس خدمت است؛ ولی خدمت دائمی. اگرچه بعضی از دوستان ما مقید نیستند همیشه لباس طلبگی به تن کنند، که خیلی هم پسندیده نیست. وقتی ما این لباس را می‌پوشیم، دیگر وقف دین هستیم و پیامش این است که همیشه در خدمت اسلام هستیم.

 

شرط سعادت دنیوی و اخروی

پس معنای «وَ عَمِّرْنِی مَا کانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِک» این است که سرمایه عمر انسان مصروف مقصد خلقتش شود؛ همان که چند جمله قبل حضرت فرمودند: مرا به کاری بگمار که برای آن مرا آفریدی. مشغول کاری باشم که برای آن خلق شدم. کاری که ما برایش خلق شدیم، طاعت حق تبارک و تعالی است. بنابراین انسان تا وقتی مشغول طاعت باشد، دارد به هدف خلقتش عمل می‌کند و زندگی او دقیقاً با هدف زندگی که خدای متعال برایش قرار داده، هماهنگ است. تا وقتی این هماهنگی باشد، سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت تضمین است. هر وقت انسان از این مسیر خارج شود، دیگر با هدف خلقتش هماهنگ نیست. وقتی هدف زندگی این‌جهانی انسان با هدف آفرینش او هماهنگ نشد، ادامه زندگی‌اش هیچ توجیهی ندارد. وقتی انسان هدف خلقتش را از دست داد، زندگی زیر خاک برای او خیلی بهتر است تا زندگی روی زمین! یعنی به‌نفعش است که هرچه زودتر بمیرد.

 

با عمر خود مانند دارایی‌تان برخورد کنید

سرمایه اصلی ما در این عالم، عمر ما است. باید مثل یک تاجر سرمایه خود را در مسیری ببریم که برای ما سود داشته باشد. اگر عمر را در مسیر طاعت الهی به‌کار بگیریم، می‌شود «تجارة مربحه؛ تجارت سودمند». دراین‌صورت هرچه انسان عمرش ادامه پیدا کند، به سودش است؛ چون همه را دارد برای سعادت ابدی‌اش سرمایه‌گذاری می‌کند و کاملاً هم هماهنگ با مقصد خلقت است. در اینجا عمر نعمت است.

امام در ادامه می‌فرماید: «فَإِذَا کانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیطَانِ» اما اگر عمر من چراگاه شد، «فَاقْبِضْنِی إِلَیک» مرا زود ببر و به زندگی من پایان بده؛ چون ادامه این زندگی حاصلش خشم تو خواهد بود. «قَبْلَ أَنْ یسْبِقَ مَقْتُک إِلَی، أَوْ یسْتَحْکمَ غَضَبُک عَلَی» قبل از اینکه خشم و عقوبت تو به سوی من بیاید و مرا بگیرد ـ که شقاوت ابدی است ـ جان مرا بگیر.

 

انسان متقی، اگر هم گناه کند، برمی‌گردد

تعبیر مرتع اینجا دقیق به‌کار رفته است. گاهی شیطان، انسان را وسوسه می‌کند و شخص گرفتار وسوسه شیطان می‌شود. این گرفتاری باعث می‌شود مرتکب معصیت شود؛ ولی بلافاصله به خودش می‌آید و توجه پیدا می‌کند. حاصل این توجه این است که برمی‌گردد و از انحرافی که پیدا کرده، توبه می‌کند. مجدداً در صراط مستقیم قرار می‌گیرد. خداوند تبارک و تعالی درباره متقین می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ؛[1] در حقيقت كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‏اى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و بناگاه بينا شوند». وقتی که مورد مس شیاطین قرار می‌گیرند و وسوسه شیطانی متوجه آنها می‌شود، به خودشان می‌آیند. ممکن است خطایی هم مرتکب شوند، ولی زود به خود می‌آيند و بصیرت پیدا می‌کنند. توبه می‌کنند و جبران می‌کنند. خداوند تبارک و تعالی نیز آنان را می‌پذیرد. اگرچه خطرناک است، ولی امید اصلاح هست. خداوند تبارک و تعالی متقین و توابین را دوست دارد و آنان را به محیط محبت خود برمی‌گرداند.

 

جایی که مرگ بر زندگی ترجیح دارد

اما امام سجاد (علیه‌السلام) اینجا از تعبیر مرتع استفاده کرده و فرموده‌اند: «فَإِذَا کانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیطَانِ». گاهی عمر انسان مرتع و چراگاه شیطان می‌شود. همان‌طور که حیوانات در چراگاه، راحت و آزادانه حرکت می‌کنند و از هر جایی که بخواهند، وارد می‌شوند و هر طور که دلشان بخواهد می‌چرند، شیطان نیز از هر سمتی که خواست، وارد می‌شود و بر انسان غالب می‌شود. تعبیر قرآنی‌اش این است: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ؛[2] شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است». وقتی شیطان به انسان مسلط شود، چشم او چراگاه شیطان، گوش او چراگاه شیطان، و فکر و عمل او چراگاه شیطان می‌شود. در هر جایی از زندگی‌اش ردپایی از شیطان می‌بینید. اگر کسی به چنین موقفی رسید، یک لحظه ماندنش در این دنیا، خسارت ابدی در پیش دارد. آن وقت باید از خدا مرگ خود را بخواهد و همانند درخواستی که در این بیان نورانی مطرح شده است، به خداوند عرضه بدارد: «فَاقْبِضْنِی إِلَیک».

 

عمر، سرمایه‌ای مهم، ولی مغفول

سرمایه اصلی ما برای سیر منازل طاعت که منازل قرب پروردگار متعال است، عمر ما است. از این منظر انسان چیزی قیمتی‌تر از عمرش ندارد. پس باید خیلی قدرش را بداند. انسان با لحظه‌لحظه‌اش می‌تواند منزل‌به‌منزل به خدای متعال نزدیک شود. چه چیزی می‌تواند این‌قدر برای انسان پیش‌برنده باشد؟! با لحظه‌لحظه‌اش می‌توانید به خدای متعال و سعادت ابدی نزدیک شوید و برای خودتان توشه‌های ابدی فراهم کنید. قیمتی‌ترین سرمایه‌ای است که در اختیار ما است. این‌قدر قیمتی که انسان در لحظه خروج از عالم، برای یک لحظه‌اش التماس می‌کند و می‌گوید: «رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ؛[3] پروردگارا چرا تا مدتى بيشتر [اجل] مرا به تأخير نينداختى تا صدقه دهم و از نيكوكاران باشم؟».

بنابراین باید برای عمرمان خیلی ارزش قائل شویم. باوجوداین ارزان‌ترین چیز پیش ما است. حتماً نگاهمان را نسبت به این سرمایه اصلی اصلاح کنیم تا در مسیر طاعت مصرف شود.

 

شیطان هیچ‌گاه از ما غافل نیست

نکته دیگر مراقبت از تسلط شیطان است که به نص قرآن کریم دشمن قسم‌خورده ما است: «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ؛[4] پس به عزت تو سوگند كه همگى را جداً از راه به در مى‌برم». مرتب با انواع و اقسام امکاناتی که در اختیارش است، روی ما کار می‌کند. از چهار جهت به سمت ما می‌آید: «لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ؛[5] از پيشِ‌رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏تازم و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت». نمی‌گذارد در مقام بندگی مستقر شویم. مشغول وسوسه‌انگیزی و نشان دادن آرزوهای دور و دراز است. به هر شکلی بتواند، انسان را زمین‌گیر می‌کند. انسان باید مواظب و مراقب خودش باشد که شیطان به او مسلط نشود. شیطان هم سلطه‌اش تدریجی است. انسان حواسش نیست، ولی او دارد منطقه اقامتی‌اش را در شخصیت انسان توسعه می‌دهد. از جایی شروع می‌کند، بعد به‌تدریج آن را توسعه می‌دهد. خود طرف ممکن است متوجه نشود، یک وقت می‌بیند تمام ذهنش را گرفته و تمام وجود و روحش را شیطان در تسخیر خودش قرار داده است. این راهم باید انسان مراقبت کند.

پروردگار متعال را به حق اولیائش و به حق مقربان درگاهش، به حق حضرت ام البنین (سلاماللهعلیها)، به حق فرزند عزیزش حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) و همسرم مکرّمش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، قسم می‌دهیم به ما زندگی پر از نور طاعتش کرامت کند. عمر ما را یکسره در راه خدمت به خودش، خدمت به دینش و خدمت به بندگانش قرار دهد. ما را در مسیر مقابله با وسوسه‌های شیطانی تقویت کند و ثبات‌قدم کرامت فرماید. ارواح مطهر شهدا و امام راحل عظیم‌الشأن و شهدای هفتم تیر و شهدای فدائیان اسلام را با سید و سالار شهیدان محشور کند. خدا را قسم می‌دهیم به حق محمد و آل محمد (علیهم‌السلام) موانع ظهور امام زمان را مرتفع کند. رهبر عزیز و عالی‌قدر ما را برای ما حفظ کند. انس با صحیفه مبارکه سجادیه و عمل به این معارف عالی، به‌ویژه دعای مکارم الاخلاق را روزیِ همه‌ی ما بفرماید.



[1]. اعراف: ۲۰۱.

[2]. مجادله: ۱۹.

[3]. منافقون: ۱۰.

[4]. ص: ۸۲.

[5]. اعراف: ۱۷.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *