متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۶۷» 1401/9/21


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۶۷»
امام (علیه‌الصلوة‌والسلام) در این بخش از دعای بیستم چند مسئله بسیار مهم را ایجابی و سلبی از درگاه خدای متعال توقع می‌کند. ایجابی‌اش یکی این بود که فرمود گسترده‌ترین روزی من را در زمان پیری من قرار بده. بیشترین توان را از جانب خودت وقتی که من ضعیف و درمانده می‌شوم به من کرامت کن «وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْتُ». این‌ها درخواست‌های ایجابی است.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ، وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْتُ، وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ، وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ، وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ».

امام (علیه‌الصلوة‌والسلام) در این بخش از دعای بیستم چند مسئله بسیار مهم را ایجابی و سلبی از درگاه خدای متعال توقع می‌کند. ایجابی‌اش یکی این بود که فرمود گسترده‌ترین روزی من را در زمان پیری من قرار بده. بیشترین توان را از جانب خودت وقتی که من ضعیف و درمانده می‌شوم به من کرامت کن «وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْتُ». این‌ها درخواست‌های ایجابی است.

 

کسالت در عبادت

و اما در بخش سلبی فرمود من را به این موارد گرفتار و مبتلا نکن. عنوانش هم این است «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي» من گرفتار نشوم، مبتلا نشوم، به چی؟ به کسالت در عبادت. این کسالت گاهی ناشی از ضعف جسمانی است، گاهی ناشی از بیماری است، گاهی ناشی از انقباض روانی است در انسان، وقتی روان انسان حالت انقباض به خودش بگیرد. خب از جمله در عبادت، انسان حالت کسالت برایش پیدا می‌شود، بی‌حالی، تنبلی، سنگینی. گاهی هم ناشی از کدورت‌های روحانی است. و همه این موارد ضمناً می‌تواند جنبه عقوبتی داشته باشد.

با استفاده از بیان امام سجاد (علیه‌الصلوة‌والسلام) در دعای شریف ابوحمزه آن قطعه‌ای که برای شما خواندیم یک تحلیل از علت‌های کسالت در عبادت را در آن جا تقدیم کردیم که نمونه‌هایی را امام (علیه‌الصلوة‌والسلام) آن جا برای ما به مناسبت آوردند. از قلت حیا؛ کم حیایی در پیشگاه خدا در آن بود، تا ناشکری در آن بود، تا غیبت از مجالس علماء، تا ابتلاء به غافلین،‌ تا دوستی با بطالین، فهرستی داشتیم. عرض کردیم این‌طور موارد سبب می‌شود که انسان رابطه‌اش با عالم الهی سطح آن پایین بیاید، یعنی دچار اختلال بشود و این‌ها باعث نوعی محرومیت در عبادت می‌شود. یک وقت انسان از اصل عبادت محروم می‌شود، یک وقت از نشاط از عبادت محروم می‌شود. در عبادتش نشاط ندارد. این‌طور سطحی و بی‌حال و این‌ها است. این موارد را اشاره کردیم تا معلوم باشد این «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي» معنایش این است که خدایا من را به کسالت در عبادت مبتلا نکن یعنی من را عقوبت نکن،‌ این خیلی مجازات بزرگی است که انسان مجازات بشود و محرومیت از ارتباط فعال، شیرین و بانشاط در عباداتش با خدای متعال داشته باشد. چه محرومیتی بالاتر از این.

 

نعمتِ عظمای شکر نعمت

این بحث جلسه گذشته ما بود. بعد فرمود «وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ» این دومین درخواستی است که عرض کردم در قالب سلبی ذیل عنوان «و لا تبتلینی» می‌آید. من مبتلا نشوم به «وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ». «عمی» به معنای همان نابینایی، گمراهی، به این معنا است. گرفتار عدم تشخیص در راه تو نشوم. این مسئله «الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ» خیلی مسئله مهمی است.

عزیزان عنایت دارند خداوند تبارک و تعالی هم طبق قاعده لطف، آن لطف عمیم که مبتنی بر رحمت واسعه و مقام رحمانیت اوست، چه براساس لطف خاص که مبتنی بر رحمت رحیمیه‌اش است، هم توسط عقل انسان‌ها، هم به وسیله وحی، راه را به انسان‌ها نشان داده و حجت را تمام کرده. این چیزی است که خداوند تبارک و تعالی بر خودش فرض قرار داده که راه سعادت را، راه نجات را، راه کمال را، راه حیات طیبه را، سعادت دنیا و آخرت را به انسان‌ها نشان بدهد. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ»[1] فرمود ما چیزی کم نگذاشتیم. «هدیناه السبیل» این «السبیل» با الف و لام یعنی همان راه شناخته شده، روشن، واضح، رساننده به خدای متعال. یعنی رساننده به مقصد عالی، این را فرمود ما هدایت کردیم انسان را، «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ» حالا دیگر به عهده خودش است «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» می‌خواهد بالاخره این راه را انتخاب کند، بیاید در این مسیر سِیر کند، قدر نعمت هدایت را بداند، قدر نعمت قرآن را بداند، قدر نعمت نبوت را بداند، قدر نعمت وحی را بداند، قدر نعمت امامت را بداند.

قدرشناسی آن چگونه است؟ قدرشناسی‌اش این است که انسان این راه را بشناسد و از این راه سِیر کند. نقطه مقابلش هم این است که نعمت هدایت را کفران نکند. نعمت هدایت الهی را که صراط را، صراط مستقیم را و آن سبیل الهی را، آن راه روشن را به انسان‌ها نشان داده این را کفران کند. می‌شود کفور، «اما شاکراً و إما کفوراً» که این کلمه کفور می‌رود در باب مبالغه، یعنی خیلی کفران‌کن است. چون نعمت هدایت اعظم نعمتی است که خداوند تبارک و تعالی به انسان روزی کرده. چه هدایت باطنی، چه هدایت ظاهری. چه هدایت از ناحیه عقل و فطرت، چه هدایت از ناحیه نبوت و امامت و شریعت. این بزرگترین نعمتی است که خدای متعال به انسان کرامت کرده. چون نعمت خیلی بزرگ است، ناسپاسی آن هم خیلی بزرگ است. لذا این جا نفرموده «و إما کافراً» این جا کأنّ شما احساس می‌کنید که می‌فرمود «و إما کافراً» نه، می‌گوید «و إما کفوراً» آن کسی که قدر بشناسد آمده در باب شکر. یعنی آمد ذیل هدایت الهی خودش را قرار داده و ملتزم شد به راه خدا، و خودش را در این صراط و در این سبیل الهی نگه داشت. چنین کسی در باب شکر وارد شده، حالا می‌تواند ادامه بدهد تا از شاکر به شکور هم برسد.

اما اگر کسی مبتلا شد به کفران، از همان اول کفور است. خیلی آیه لطیف است. چون نعمت، نعمتِ عظمایی است. خدای متعال برای راهنمایی بندگانش، به مناسبت این که به آن‌ها اختیار داده و آن‌ها هستند که «مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً»[2] بالاخره این ظرفیت فوق‌العاده را خدای متعال به انسان داده و اختیار به او داده و با اختیار انسان را تکریم کرده.

 

اختیار و اراده، بزرگترین جلوه کرامت انسان

بزرگترین جلوه کرامت انسان اختیار و اراده‌اش است که همین جا بین ما و عالم فرشتگان یک تفاوت اساسی پیدا می‌شود، از همین جا است. چون آن‌ها یک چنین تکریمی نشدند اما «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَم‏»[3] فرمود ما بچه‌های آدم را تکریم کردیم. تکریم‌شان هم براساس مبانی به لحاظ ساختار وجودی و ساختار شخصیتی به همین است که به آن‌ها اختیار دادیم، او می‌تواند تصمیم بگیرد. آن وقت اگر کسی که می‌تواند راه کفران را برود بیاید در مقام شکر، این دارای یک جایگاه ویژه‌ای است. این از فرشته‌ها می‌رود بالاتر. و این کسی که می‌توانسته در مقام شکر قرار بگیرد اگر انتخاب کرد رفت در مسیر کفران، از حیوان پست‌تر است.

لذا نقطه مقابل چیست؟ «و إما کفوراً» این لطیف است. «إما شاکراً‌» نفرموده و «إما کافراً»، در حالی که به لحاظ آهنگ ظاهری این است، مثلاً «إما شاکراً و إما کافراً». کأنّ باید این‌طور می‌گفت، ولی این‌جا می‌گوید «کفوراً». و نکته‌اش این است. در باب هدایت اگر کسی وارد شد قدم گذاشته در منطقه شکر، آیا به اوج شکر برسد که بشود شکور یا نه، به همین اوایلش اکتفا بکند که بشود شاکر، یعنی همین قدم‌های اولیه را بردارد. اما اگر رفت در مسیر کفران چون نعمت یک نعمت خاصی است، خیلی نعمت بزرگ است، لذا از همان لحظه اول شد کفور. یعنی این ناسپاسی او ناسپاسی عادی نیست.

 

عظیم‌ترین سرمایه‌گذاری خدای متعال برای هدایت انسان‌ها

عظیم‌ترین سرمایه‌گذاری را خدای متعال در عالم آفرینش در موضوع هدایت انسان‌ها انجام داده. شما تمام حرف‌ها را بگذارید کنار، انبیاء فرستاده، اولیاء فرستاده،‌ پشت سر هم بهترین بندگان خودش را انتخاب می‌کند به سوی مردم می‌فرستد تا همین «هدیناه السبیل» بشود. لذا می‌فرماید «إنّا»، إنّا تأکید است «هدیناه السبیل» به صورت جمع هم می‌آورد با آن تأکید. خب یعنی شما حساب کنید این همه پیامبر، این همه کتاب، جریان فعال وحی «من لدن آدم الی الخاتم» یعنی از خود حضرت آدم تا حضرت خاتم. این فهرست طولانی 124 هزار پیغمبر. حالا همه این‌ها را بگذاریم یک طرف، این همه کتاب‌های آسمانی یک طرف، آفرینش شخصیتی مانند پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و مبتنی بر آیات کریمه قرآنی، این که این نور عرش را منتقل کند به اسفل‌السافلین برای هدایت ما. یعنی ساکنان عرش را که در همین زیارت جامعه کبیره می‌خوانید. زیارت جامعه کبیره که جوشن کبیر امامت است و یک دوره عالی امام شناسی است در آن جا با الهام از آیه نور، در سوره نور. آیه نور می‌گوید «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[4] بعد این نور را تمثیل می‌کند «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ...» * «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» تا آن جا بعد می‌گوید «فی بیوتٍ» یعنی این «نور السماوات و الارض» که متجلی است در جمال و کمال و جلال محمد و آل محمد (صلوات‌الله‌وسلامه‌علیهم‌اجمعین) که این تجلّی، تجلّی نور عظمت حق تبارک و تعالی قبل از آفرینش عالم و آدم و این‌ها است. یعنی «کان الله و لم یکن معه شیء» خدا بود و خدا بود و خدا بود و جلوه جمال و جلال او، محمد آل محمد (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین). بعدها خداوند تبارک و تعالی از همین نور عوالم را خلق می‌کند، از این نور عالم لاهوت را خلق می‌کند، از این نور عالم ملکوت را خلق می‌کند، از این نور عالم فرشتگان را خلق می‌کند، از این نور بهشت را خلق می‌کند، از این نور آسمان‌ها را خلق می‌کند. از این نور زمین را خلق می‌کند، از این نور آدم را خلق می‌کند. همه این‌ها بعد است. از این خلق می‌شوند. یک تکه‌ای دارد که این‌قدر دلنشین است، حضرت فرمودند «حللنا فحللت الملائکة» وقتی خدای متعال فرشته‌ها را خلق کرد فرمود ما این‌ها را تعلیم کردیم. ما گفتیم «لا اله الا الله»، این‌ها گفتند «لا اله الا الله»، از همان نور خلق شدند. «سبحنا فسبحت الملائکة» لابد «و کبرنا کبرت الملائکة و قدسنا قدست الملائکة» آن‌ها این‌طور تعلیم دیدند.

در همین آیه مبارکه می‌گوید «فی بیوتٍ»، این «فی بیوتٍ» ذیل آیه نور، در همین زیارت جامعه کبیره دست امام هادی (علیه‌الصلوة‌والسلام)، پرده را یک مقدار کنار می‌زند، فرمود «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِين‏»‌ شما نور بودید، انوار الهی بودید، جایگاه شما عرش بود، عرش الهی «فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ» خدای متعال به وجود مقدس شما و نازنین شما بر ما منت گذاشت و منت خدای متعال بر ما این بود که شما را در خانه‌هایی مثل خانه‌های ما، و در مجاورت ما قرار داد. «فی بیوت» این ادامه همان آیه است «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»، العظمة لله. شما حساب کنید این چه سرمایه‌گذاری است، چه کرده خدای متعال. «إنّا» درک کنیم. «إنّا هدیناه السبیل» فرمود من تمام ظرفیت عالم را بسیج کردم برای هدایت شما، و همه راه‌ها را به شما نشان دادم، حجت تمام تمام تمام است. هیچی کم نگذاشتم. از این بالاتر می‌خواستید؟ حالا آن سلسله انبیاء این‌ها همه را فرستادم ولی اکتفا نکردم، نور اعظم را هم برای شما فرستادم، یعنی منشأ نور، مبدأ نور، تجلی اعظم، عقل نخست، نور اول، آن را هم فرستادم، دیگر چی می‌خواهید بگویید شما؟ خب این می‌شود «إنا هدیناه السبیل».

 

همسایگی با جلوه تام نور اعظم

به این ترتیب این هدایت در دسترس انسان‌ها قرار گرفت. این کلمه «فی بیوتٍ» یعنی در دسترس. یعنی شما کجا زندگی می‌کنید؟ در همین عالم اسفل‌السافلین زندگی می‌کنید، یعنی پایین‌ترین پایین‌ها است. در همین شهرها و این‌ها زندگی می‌کنید. این‌ها در همسایگی شما، همین‌طور که شما یک خانه‌ای دارید آن جا زندگی می‌کنید در همسایگی‌ شماها آن جا زندگی می‌کنند. اکنون هم جلوه تام همان نور اعظم در خانه‌ای مثل خانه‌های ما روی همین کره خاکی دارد زندگی می‌کند، حضرت مهدی (علیه‌الصلوه‌والسلام)، حضرت خاتم‌الاوصیاء (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف‌وعلیه‌الصلوةوالسلام) که بیت امید همان است. وَالا دیگر در این زمین که امیدی وجود ندارد. خانه امید، خانه مهدی بیت‌الحمد مهدی (علیه‌الصلوه‌والسلام) است که اگر آن نقطه است که فرمود «لولا الحجة لساخت الارض بإهلها». اگر یک لحظه، آن، کمتر از آنی اگر این نور از زمین برداشته بشود به جایگاه خودش برگردد این زمین اهلش را فرومی‌خورد. یعنی یک آن دوام نمی‌آورد. آن نقطه استقرار عالم این بیت است. خب این یک خانه است در همسایگی شما، آن‌‌وقت‌ها می‌شناختید، آدرسش را داشتید، می‌گفتید که کجاست؟ می‌گفتند که مدینه، محله بنی‌هاشم، کوچه فلان، خانه امام صادق (علیه‌السلام). این‌طوری به شما آدرس می‌دادند. نشانی‌اش را می‌گرفتند. شد آنچه که نباید بشود، نتیجه‌اش این شد که این نشانی از شما مخفی شد. فرمود دیگر نه، نمی‌برمش که اگر ببرم چیزی باقی نمی‌ماند. هست، اما نشانی‌اش را به شما نمی‌دهم، چون شما خیلی نامرد هستید. نشانی خبری نیست. تا برسید به مقام شکور آن وقت در دسترس است، نه این که بعضی از شما، بافت شما، امت شما. یعنی زیستگاه جهانی یک عدد بالایی به مقام شکر و سپاس‌گزاری از نعمت هدایت برسند. رسید، نشانی‌اش را به شما آشکار می‌کنم. خودش می‌گوید من هستم. خودش نشانی‌اش را به شماها می‌دهد. خودش را معرفی می‌کند. وَالا نه دیگر خبری نیست. «قُلْ [أَ رَأَيْتُمْ] إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ»[5] فرمود این دیگر مستور شد تا آن شرایط آماده بشود.

 

جفا بر قرآن و عترت

خدای متعال با این که سرمایه‌گذاری کرد و نور عظمت خودش را در دسترس شما قرار داد که یک روز از این بیت یک کسی بنشیند وسط جامعه جهانی، وسط این عالم بنشیند و به همه خطاب کند بگوید هرچه دل‌تان می‌خواهد از من بپرسید، من راه‌های زمین که چیزی نیست، فرمود راه‌های آسمان‌ها را بهتر از زمین می‌شناسم. یعنی اعلام عمومی کرد «سلونی قبل أن تفقدونی» فرمود تا هستم هرچه دل‌تان می‌خواهد بپرسید. چه کسی می‌تواند چنین ادعایی بکند در عالم؟ نه بوده، نه خواهد بود تا آخرش. کسی نیست. مگر باز از همین بیت. وَالا کسی نیست بگوید «سلونی قبل عن...» هرچه می‌خواهید بپرسید. از این بیت. یعنی هیچ چیز در این عالم پوشیده بر او نیست. علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) یعنی این دیگر، چون متصل به علم ربوبی است، این چون باب مدینه علم است، این متصل به علم الهی است. فرمود من این را گذاشتم در دسترس شما، هدایت یعنی این. کار به جایی بکشد که یک وقت‌هایی مثلاً یک کسانی بخواهند مقایسه بکنند، اصلاً خودش یک وقتی فرمود «الدهر انزلنی، ثم انزلنی، ثم انزلنی» فرمود چه روزگار بدی بود. کار به جایی بکشد که بگویند علی/معاویه، تُف بر این روزگار. من باید بنشینم با او نامه‌نگاری کنم. نهج‌البلاغه را خواندید؟ با او باید هم کلام بشوم، مقایسه بشوم. خب این بیت در دسترس شما قرار گرفت «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ»[6] زمین که هیچ، سماء اول که هیچ، سماء ثانی که هیچ، آسمان هفتم که هیچ، ماوراء آن تا عرش الهی فرمود «طرق السماء»، فرمود راه‌های آسمان پیش من است. که خود پیغمبر اکرم بعد از معراج فرمود من در هر آسمانی وارد شدم علی بود. اسمش بود، تمثالش بود، نامش بود. صدایش هم بود تا خلوتگاه. آن جایی که دیگر هیچ کس نبود جز خود پیغمبر، فرمود خدای متعال با این صدا با من حرف زد. «إما شاکراً و إما کفوراً» حالا کسی این نعمت را دست کم بگیرد، این کفران عادی نیست، این کافر نشد، کفور شد. خیلی خسارتش بزرگ است. این خسارت یک خسارت معمولی نیست، این خسارت خیلی خسارت بزرگی است.

خب حالا شما این بحث را باید ببرید جلوتر، از این بحث را که ببرید جلوتر باید آن وقت بگویید جفایی که رفت بر قرآن و عترت، آن دیگر جفایی است که رفت. آن را آن وقت باید بنشینید بخوانید. «إنا هدیناه السبیل» در همه این جلوه‌های گوناگونش هست. اما مثلاً یک جلوه فاطمی دارد «إنا هدیناه السبیل» چون من این را گذاشتم در دسترس شما این‌طور رفتار می‌کنید. این فقط این نبود که از آن‌ها نشنیدید. راهنمایی نگرفتید، به در این خانه مراجعه نکردید. می‌گوید مراجعه نکردم. یک وقت در این حد است. یک وقت می‌گویند دیدند دارند عربده‌کشان می‌آیند به سمت این خانه، این چه خبره است. یک وقت دارند هیزم می‌آورند سمت این خانه. ماجرا می‌شود یک ماجرای دیگری. مسئله این است. بعد یک وقت سراغ نور عرش را، زهره عرش را زیر دست و پا به شما می‌دهند. و بعد زمین اهلش را فرو نبرد. «إنا هدیناه» این است. زمین اهلش را فرو نبرد. عذاب نازل نشد. اگر در اُمت‌های پیشین بود، گاهی در اُمت‌های قبل این‌طور بود، گاهی یک جسارتی به پیامبر زمان می‌شد اوضاع به هم می‌ریخت، عذاب نازل می‌شد. ناقه را قوم ثمود پی کرد عذاب نازل شد. این نص کلام الهی است. ولی من شرایط را به مرحله‌ای رساندم که دیگر نه، این عذاب را برداشتم. یعنی دیگر خواستم محبت خودم را در عالی‌ترین سطح آن عرضه کنم و لطف خودم را عرضه کنم. لذا فرمود تا تو هستی دیگر عذاب نیست. و خب پیغمبر بوده و هست، در حال حاضر هم هست، با جلوه خاتم‌الاوصیاء اکنون هست. «ما کان الله» فرمود خدای متعال عذاب نمی‌کند، چون «انت فیهم» ضمن این که راهش را هم به آن‌ها نشان دادی، استغفار بود.

 

إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة

اگر شما خواستید «إنا هدیناه السبیل» را از نظر سرمایه‌گذاری مطالعه کنید، آن وقت باید ماجرای امام حسین (علیه‌السلام) را مطالعه کنید، دیگر مافوق آن نیست. آن وقت باید مقتل را بخوانید ببینید «إنا هدیناه‌ السبیل» یعنی چه. دیگر باید بروید آن جا. این تعبیر که در زیارت نورانی اربعین هست، فرمود «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ وَ الْجَهَالَة و حیرة الضلالة» این است. فرمود خدای متعال با حسین (علیه‌السلام) حرف آخر را زد. حرف آخر را با حسین (علیه‌الصلوةوالسلام) زده. چقدر این قطعه جالب است «لیستنقذ عبادک من الجهالة» همه‌اش برای این بود که بندگان تو از جهالت بیرون بیایند، از حیرت ضلالت نجات پیدا بکنند. بتوانند با او راه تو را پیدا کنند. مصباحی است که مصباح الهدی است. فرمود «إنّ الحسین مصباح الهدی» فرمود این به عرش نوشته است. آن کتیبه عرش الهی این است. «إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» این است. که یک راه هدایت باز است و در جریان هدایت هم اتمام حجت شده. یعنی خدای متعال می‌خواهد بگوید من حاضرم برای هدایت شما این صحنه‌ها را تحمل کنم، که یک وقت ببینند ابا عبدالله (علیه‌السلام) تنها است. یک طرف یک نفر، طرف دیگر سی هزار نفر. این طرف هم که حرم. آن که فرمود «إنّ الله شاء أن یراک قتیلاً» گفت خب این بچه‌ها را پس چی؟ فرمود آن را هم به من گفتند. «شاء أن یراهن صبایا» وَالا من شنیدم که یکی از بزرگان از اساتید، از اجله اساتید ما که دیگر مثلاً در زمره ارشد فقهای شیعه است، وقتی که در مجلس روضه، روضه‌خوان یک کلمه گفت، گفت زینب را به اسارت بردند، آن آقا عبایش را به سر کشید رفت. فرمود این روضه، روضه قابل تحملی نیست. یعنی اگر شما روضه شهادت امام حسین (علیه‌السلام) گفتید من نشستم، اما روضه اسارت زینب را بگویید دیگر من نمی‌توانم بنشینم.

 

نابینایی نسبت به سبیل‌الله، خسارت بزرگی است

«إنّا هدیناه السبیل» «اما شاکراً و إما کفوراً» این یعنی خدای متعال در جریان هدایت انسان سرمایه‌گذاری‌اش یک سرمایه‌گذاری عادی نیست. لذا حجت را تمام کرده. اگر کسی در نعمت هدایت ناسپاسی کرد آن وقت کافر نیست، کفور است. این آخر ناسپاسی است. خیلی ناسپاسی است. مثلاً شما تصور کنید یک اُمّتی فاطمه را داشته باشد، مثلاً خانمش کم حیایی کند، بخواهد مثلاً نماد فاطمی را از سرش بردارد، فرمود این که یک چیز عادی نیست. خیلی محرومیت بزرگی است.

الحاصل، می‌خواستم این بحث به این سمت برود. بُردند، وَالا عرض من یک دو جمله کوتاه بود. «وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ» می‌خواستم  این را عرض کنم که این کوری و نابینایی نسبت به سبیل‌الله، خیلی خسارت بزرگی است. در حالی که این سبیل این قدر سبیل روشنی است. خیلی روشن است. خدا می‌داند این حرف‌هایی که این‌جا و آن‌جا می‌زنند، فلان کس نمی‌داند، این‌‌ها همه‌اش بازی است، اصلاً چیزی ناگفته نمانده. یک کسی مثلاً در جنگل‌های آمازون و کجای آفریقا، یک کسی آن‌ جاها اصلاً دستش به هیچ هدایتی نرسیده می‌شود مستضعف، ولی کسی اصلاً حجت ندارد پیش خدای متعال، شما خیال می‌کنید حجتی وجود دارد برای کسی؟ این قدر راه، راه روشنی است، خیلی روشن است. «أنتم السبیل‌الاعظم و شهداء دارالفناء و شفعاء دارالبقاء و رحمة الموصوله و الباب‌المبتلی به الناس» از این نور امام حسین (علیه‌الصلوة‌والسلام) ده هزار کیلومتر آن طرف‌تر دارد روشنگری می‌کند، دستگیری می‌کند. در جامعه حسینی یک کسی بخواهد خودش را بزند به آن راه، این چه حجتی وجود دارد. شما در این جامعه کسی را پیدا می‌کنید نام امام حسین را نشنیده باشد؟ پیدا می‌کنید؟ چه حجتی وجود دارد؟ کسی با وجود درخشش «مصباح‌الحسین» که «مصباح‌الهدی» است، در جامعه‌ای که مرکز شیعه است بخواهد گمراه بشود. این چه حجتی دارد؟ «فبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» حالا بله تمام شیاطین عالم، تمام امکانات خودشان را، ظرفیت‌های خودشان را به میدان بیاورند، هرچه هم تاریک کنند نمی‌توانند در برابر نور حسین (علیه‌السلام) مقاومت کنند. در برابر نور فاطمه که نمی‌توانند مقاومت کنند. این می‌تواند بایستد؟ آن هم در تجلی این عصری‌اش، چون در زمانه یک درخشش دیگری پیدا کرده، یک جلوه و روشنایی خاصی پیدا کرده. این‌ها است.

 

تقویت مبانی بصیرتی و فکری

«وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ» خدایا من را به کوری و نابینایی نسبت به راه خودت مبتلا نکن، این ابتلاء به عماء و نابینایی که در این جا سخن از آن به میان آمده که «و لا تبتلینی» این است دیگر، «بالعمی عن سبیک» من را به این گمراهی نسبت به راه خودت و ناآشنایی، نابینایی مبتلا نکن. این ابتلاء در یک تقسیم مبتنی بر همین نص عالی که ما به عنوان زیارت اربعین داریم. زیارت اربعین خیلی فوق‌العاده است. قبلاً یک چند جمله‌ای در این زمینه عرض کردیم. خیلی فشرده و خلاصه و عصاره است. خلاصة‌الخلاصة در معارف حسینی زیارت اربعین است و متنی که از امام صادق (علیه‌السلام) وارد شد. آن جا شما ملاحظه کردید، در یک تقسیم دو کلمه است. فرمود جهالت است و حیرةالضلالة، این دو است. یعنی یا شک نظری است یا شهوت عملی است. این دو است که باعث می‌شود انسان بیفتد در «عماء»، در این پرده بیفتد و محجوب بشود. یا شک نظری، یعنی یا ضعف بُنیه معرفتی است، انسان مؤمن باید دائم نسبت به تقویت مبانی بصیرتی و فکری خودش اقدام بکند.

«لعلک فقدتنی من مجالس العلماء» گاهی این‌طوری می‌شود انسان خودش را از مجلس اهل علم دور می‌کند، نیست، غایب است. خودرو شده، سرش را زیر انداخته خودش دارد می‌رود، خب معلوم است از کجا سر درمی‌آورد. انسان باید همیشه دستش در دست یک عالم الهی باشد. یک عالم ربانی باشد. غرض انسان باید دائم مبانی فکری خودش را تقویت کند. با مطالعه،‌ با تفکر. هیچ وقت هم خودش را مستغنی نداند تا بتواند در برابر تیرهای سمّی که به اسم شُبهه از چلّه شیاطین شلیک می‌شود به وسط ذهنیت جامعه، آن جا بتواند مقاومت کند، کم نیاورد، سپر داشته باشد. این تیرها که هست، هر روز هم ممکن است بیشتر بشود. تو باید سپر داشته باشی، تو نمی‌توانی به شیطان بگویی تیر نینداز، او اصلاً کارش همین است. این تیرها را هم خوابانده در سم، تیرهایش مسموم است. این‌ها را دائم شلیک می‌کند وسط ذهنیت اجتماعی. بنابراین این می‌شود شُبهه.

پس از این طرف شما نیازمند هستید که مبانی فکری، مبانی معرفتی، مبانی بصیرتی خودتان را دائم محکم کنید. انسان برسد به یک استحکامی سپر دارد. این تیر می‌آید رد می‌شود می‌رود، کمانه می‌کند، برمی‌گردد به خود شیطان، به روی سیاه شیطان. این تیر شُبهه می‌آید می‌خورد به این استحکامات اعتقادی انسان مؤمن کمانه می‌کند می‌خورد به روی سیاه شیطان، برمی‌گردد به اصلش. می‌گوید به درد خودت می‌خورد، به ما اثری ندارد. هرچه دلت می‌خواهد تیر بزن، تأثیری ندارد. چون محکم است. و وامصیبتا برای جامعه‌ای که سال‌های سال بچه‌هایش در یک نظام تعلیم و تربیتی درس بخوانند، سپردار نشوند. صاحب بصیرت نشوند، چه اتفاقی آن جا می‌افتاده، چه می‌آموختند نمی‌دانم. که حالا یک شُبهه‌ای بیاید بتواند نفوذ کند و تأثیر بگذارد. یا اگر آمد آن جا حامی نداشته باشد.

 

آثار شبهه نظری یا شهوت عملی

یک ابتلاء داریم ابتلاء به معنای داشتن اختیار است. آن ابتلاء عمومی است. و همه ماها به آن در معرض امتحان هستیم، از اول تا آخر. هیچ وقت هم این تمام نمی‌شود، این بابش هست. جایی هم که در آن زندگی می‌کنیم اصلاً باب‌الابتلاء است. یک وقت این تصویر که امر عمومی است. یک ابتلاء که ابتلاء عقوبتی است. عرض کردیم ابتلاء عقوبتی به سوء اختیار عبد یا ضعف تدبیر پیش می‌آید. آن جا دارد عقوبت می‌شود. ابتلاء به کسالت در عبادت را توضیح دادم برای شما، عرض کردیم این عقوبت است. می‌روم در نماز حال ندارم، یک جای دیگر خرابکاری کردم مجازاتش این جاست. این به این معنا می‌شود.

بنابراین عرضم این بود، به دو تقسیم یا شبهه نظری است یا شهوت عملی است. که خود آن شهوت عملی هم فطرت را و جان انسان را مسموم می‌کند و عماء می‌آورد، کوری می‌آورد. خیلی‌ها که در برابر امام حسین (علیه‌الصلوةوالسلام) ایستاده بودند این‌طور نبود که نمی‌دانستند در برابر چه کسی ایستادند، از جهت علمی مشکل نداشتند، مشکل‌شان عملی بود، فرمود شما لقمه حرام خوردید. حضرت فرمودند «ملئت بطونکم من الحرام»‌ فرمود شکم‌های شما پر از حرام شده، دیگر صدای حسین را نمی‌شنوید. جمال حسین را هم نمی‌توانید ببینید. چون این گرفتار عماء شده، منتها این حاصل شبهه نظری نیست. این ناشی از سوء عمل است. یا شهوت عملی است. از آن جاست. آن هم برای انسان عماء می‌آورد، نابینایی و کوری می‌آورد، این دو عامل است. آن هم در یک تقسیم؛ شبهه نظری، شهوت عملی. کسی خدای نخواسته مبتلا به بی‌عفتی بشود، به بی‌حیایی بشود، این پرده جلوی چشم او می‌افتد. این مستور می‌شود و راه را نمی‌بیند. این مبتلا به «وَ الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ» می‌شود. این ابتلاء حاصل این دو خطر بزرگ است.

 

ثبات قدم در صراط مستقیم

امیدواریم ان شاء‌الله خداوند تبارک و تعالی ما را از این خطر بزرگ حفظ کند، نجات کرامت کند. به عنایتش،‌ به لطفش، به کرمش، به مدد اولیائش، به مدد ولی‌الله‌الاعظم و در این مسیر هم به ما حُسن عاقبت کرامت کند. چون این مهم است که انسان این راه را  درست برود و سرّ این که شما در تمام نمازهایتان دائم باید سوره حمد را بخوانید بگویید «اهدنا الصراط المستقیم» همین است. یعنی تقاضا می‌کنید ثبات قدم در صراط مستقیم و استمرارش را تا نقطه پایانی و نهایی. تا آن نقطه نهایی که جناب عزرائیل (علیه‌السلام) از راه که رسید جلوی شما ایستاد، البته گاهی هم شاگردهایش را می‌فرستد، می‌گوید این را خلاصش کن. آن هم می‌آید جلوی شما می‌ایستد یک نگاه به شما می‌کند تمام می‌شوی. یادتان هست خواندم در آن دعای صحیفه فرمود یک دفعه می‌بینی با کمانش جلوی شما ایستاده. همان جا است که می‌گوید یک لحظه اجازه به من بده، می‌گوید نه دیگر تمام شد. شلیک می‌کند آن پایان فلان کس اعلام می‌شود، تمام می‌شود. «ملک الموت الذی وُکل بکم».

امیدواریم ان شاء‌الله تا آن لحظه که دیدار فرشته مرگ هست و پایان کار ما است در این دنیا، ان شاءالله بر صراط هدایت و سبیل ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌‌الصلوةوالسلام) ثابت قدم باشیم و تا آن فرشته مرگ در برابر ما قرار گرفت فرشته بشارت باشد. می‌دانید چگونه می‌شود فرشته بشارت؟ تا آمد ایستاد تو می‌گویی آخه، می‌گوید نگاه کن، نگاه می‌کنی می‌بینی آن طرف این مرز دنیا امیرالمؤمنین ایستاده. می‌بیند آن جا امیرالمؤمنین ایستاده، می‌بیند اهل‌بیت (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) هستند. گفت: ای که گفتی «فمن یمت یرنی»، این چه بشارتی دادی. گاهی روزی هزار بمیرم اگر دیدن تو به مردن است، انسان تا همین‌طور تا آن لحظه برسد یک باره جمال امیرالمؤمنین بر او جلوه کند.

امیدواریم ان شاءالله چنین عاقبت خوشی و چنین فرجام خجسته‌ای ان شاءالله روزی همه ما و همه دوستان، ارادت‌مندان امیرالمؤمنین بشود. ان شاءالله در همان وضعیت شهادت هم روزی بشود که دیگر آن است که خیلی شیرین است. از همه این‌ها احلی است، فرمود «احلی من العسل». دیگر از عسل شیرین‌تر آن است، آن نوع رفتن است.

اللّهمَ صَلِّ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمَّد الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ، وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاكَ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالْغَناءِ وَ الثَّرْوَةِ، وَ عَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُومِناتِ بِالشِّفاءِ وَ الصِّحَّةِ، وَ عَلى أَحْياءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَ الْكَرَمِ، وَ عَلى أَمْواتِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ عَلى غُرَباءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ إِلى أَوْطانِهِمْ سالِمِينَ غانِمِينَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

قلب مقدس ولی‌ات را از ما راضی کن. موانع ظهور مرتفع کن. اُمت و امام در پناه لطفش حفظ بفرما. گرفتاری‌ها از جامعه ارادتمندانان امیرالمؤمنین دور بفرما. توطئه‌ها را به مراکزش و به اهلش برگردان. آمریکای جهان‌خوار، رژیم صهیونیستی، انگلیس خبیث، اعوان و انصارشان را بیش از این خوار و ذلیل بفرما. قسمت می‌دهیم به حق محمد و آل محمد منافقین رسوا بفرما. ما را بر صراط مستقیم به لطفت و کرمت و مدد امیرالمؤمنین ثابت قدم بدار. ارواح گذشتگان را، شهدا، امام، حق‌داران با گذشتگان از جمع صحیفه خودمان را با صلوات و فاتحه‌ای شاد بفرمایید. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.



[1] آیه 3 سوره انسان

[2] آیه 2 سوره انسان

[3] آیه 70 سوره اسراء

[4] آیه 35 سوره نور

[5] آیه 30 سوره ملک

[6] آیه 36 سوره نور



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *