متن هجدهمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۱/۱۱/۰۱ 1401/11/1


فایل pdf
متن هجدهمین جلسه برخط با مربیان و شبکه پشتیبان خواهران ۱۴۰۱/۱۱/۰۱
آن‌چه که امروز می‌خواهم یادآوری کنم خدمت‌تان این است که اهل معرفت، اهل این راه می‌گویند انسان سالک با دو بال ذکر و فکر حرکت می‌کند، یا اگر دو پا در حرکت تصور کنین، یک قدم ذکر است، یک قدم فکر است. کاملاً هم مرتبط با هم هستند، دست‌شان در دست هم است و یاری‌گر هم هستند، بین‌شان بده بستان هست که وقتی انسان به آن مراجعه می‌کند و درباره‌اش بررسی می‌کند واقعاً خودش عالم شگفت‌انگیزی دارد.

سخن ما در باب قواعد عمومی جهاد اکبر بود و اقداماتی که هر کدام از ما برای خودسازی باید انجام بدهیم. از خداوند تبارک و تعالی توفیق عمل می‌خواهیم و امیدواریم ان شاءالله مشمول دعای امام زمان‌مان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) قرار بگیریم.

جلسه گذشته عرض کردم یکی از پشتیبانی کننده‌های اصلی در جریان سیر و سلوک انسان‌ها یاد خدای متعال است، ذکر الله است، در این زمینه توضیحاتی عرض کردیم.

 

دو بال پرواز انسان سالک

آن‌چه که امروز می‌خواهم یادآوری کنم خدمت‌تان این است که اهل معرفت، اهل این راه می‌گویند انسان سالک با دو بال ذکر و فکر حرکت می‌کند، یا اگر دو پا در حرکت تصور کنین، یک قدم ذکر است، یک قدم فکر است. کاملاً هم مرتبط با هم هستند، دست‌شان در دست هم است و یاری‌گر هم هستند، بین‌شان بده بستان هست که وقتی انسان به آن مراجعه می‌کند و درباره‌اش بررسی می‌کند واقعاً خودش عالم شگفت‌انگیزی دارد.

 

تأثیر تفکر بر مناطق شخصیت انسان

تفکر عملیاتی است که ما برای بهره‌برداری از معرفت‌مان انجام می‌دهیم، یعنی یک کار شگفت‌انگیز عقل انسانی است که خداوند تبارک و تعالی این را به عنوان یک نعمت بسیار بسیار بزرگ در اختیار انسان‌ها قرار داده که با تفکر بتوانند از گنجینه معرفت‌شان استخراج کنند. از یک طرف بهره‌برداری کنند، از طرف دیگر موجودی معرفت خودشان را تثبیت کنند و آن‌چه را که دارند رشد بدهند، یعنی محیط معرفت‌شان را رشد و توسعه‌ بدهند. همه این‌ها با تفکر اتفاق می‌افتد یعنی شما با تفکر هم موجودی معرفتی خودتان را تثبیت می‌کنید، هم موجودی معرفتی خودتان را رشد و توسعه می‌دهید، هم موجودی معرفتی خودتان را به کار می‌بندید، استخراج می‌کنید. البته بیش از این‌ها هم هست یعنی تفکر آثارش در محیط معرفت به این چند جمله‌ای که من عرض کردم بسنده نمی‌شود، اگر چه با همین‌ها هم کافی است. همین مقدار هم که آثار داشته باشد کافی است.

آن وقت از این به بعد وقتی که انسان موجودی معرفتی خودش را به میدان زندگی خودش می‌آورد و استخراج می‌کند، در واقع یک برداشت‌های مناسبی از او را می‌آورد در جریان سلوک و زیست خودش استفاده می‌کند. می‌شود گفت که در این مرحله اتفاقات تازه‌ای هم می‌افتد که یکی از مهم‌ترین آن اتفاقات عبارت است از تأثیری که منطقه فکری ما، یعنی همان منطقه معرفتی ما، بر منطقه انگیزشی ما دارد و در مرحله بعد تأثیری که منطقه معرفتی ما به برکت تفکر بر منطقه اعمال ما دارد. و تأثیری که منطقه معرفتی و تفکر بر اخلاق ما و عادات ما دارد. به عبارتی می‌شود گفت که یکی از مناطق بالادستی شخصیت ماست، یعنی اتفاقی که در منطقه فکر می‌افتد روی کل مناطق زیردست که منطقه عمومی شخصیت ماست، هم منطقه اعمال ما، اعمال جوارحی، هم منطقه احساسات ما، هم منطقه عادت‌ها و خُلقیات ما، محیط روان ما، روی همه این مناطق که به نوعی منطقه زیردستی به حساب می‌آیند برای منطقه معرفتی ما و منطقه تفکر ما، روی همه این‌ها می‌تواند تأثیر داشته باشد. لذا اهمیتش خیلی فوق‌العاده است.

 

پدر و مادر هر خیری تفکر است

شاید این تعبیر جالبی باشد، در روایات ما مبتنی بر همین مسئله از امام حسن (علیه‌الصلاة‌والسلام) نقل شده، حضرت فرمودند «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِدَامَةِ التَّفَكُّرِ» این خیلی جالب است، فرمودند من شما را به تقوای الهی دعوت می‌کنم. بالافاصله رفتند سراغ یکی از مهم‌ترین پشتیبان‌های تقوا، چون کل کاری را که ما در جهاد اکبر داریم با کلیدواژه تقوا نشان‌گزاری می‌شود، «تقوی الله»، جهاد اکبر همین است. هم مسیرش تقواست، هم مقصدش تقواست، یعنی در همه ابعادش تقوای الهی است. حالا غرض این که این جا حضرت می‌گویند من شما را سفارش می‌کنم به تقوا، بعد بلافاصله می‌فرمایند «وَ إِدَامَةِ التَّفَكُّرِ» این «إِدَامَةِ التَّفَكُّرِ» یعنی تفکرتان را به آن استمرار بدهید، دوام بدهید، تفکر دائمی داشته باشید. خب تفکر دائمی داشته باشید چه تأثیری دارد؟ این جا حضرت نتیجه تفکر را در منطقه اعمال ما، این‌طور معرفی می‌کنند، خیلی لطیف است فرمودند «فَإِنَّ التَّفَكُّرَ أَبُو كُلِّ خَيْرٍ وَ أُمُّه‏» عجب!! فرمودند به خاطر این که تفکر هم پدر هر کار خوبی است، هم مادرش. یعنی پدر و مادر هر خیری تفکر است، چه قدر جالب. «ابو کل خیر و امه» پدر و مادر هر خیری تفکر است.

«خِیر» خیلی عنوان وسیعی دارد هم شامل خیر اخلاقی می‌شود هم شامل خیر اعمال می‌شود. یعنی هم منطقه اعمال ما، هم اخلاق ما، البته در خود منطقه معرفت هم باز خیر است که به آن جا هم می‌رسد. در منطقه اخلاق هم زایش و گسترش دارد که آن‌ها هم خیر است، خیر اخلاقی است. زیبایی‌ها و فضیلت‌های اخلاقی در منطقه اعمال زایش و گسترش دارد که اعمال انسان را هم در منطقه خیر این‌گونه بسط و گسترش می‌دهد. لذا اگر تفکر انسان تقویت بشود شما می‌بینید کل سِیر انسان به سوی خدای متعال تقویت می‌شود، گاهی وقت‌ها انسان یک قدم برمی‌دارد، ولی به منزله صدها قدم است. این خصوصیتش این است، لذا وقتی تفکر انسان بیاید در خدمت تقرب به خدای متعال و در محیط بندگی قرار بگیرد، گویا تمام شخصیت انسان را به این سمت می‌کشد، با خودش می‌برد به سوی خدای متعال. لذا تقویت فکر یک امر کناری یا مثلاً در ضمن امور دیگر، در حاشیه و امثال این‌ها نیست، در متن است. در متن باز و به شکل عادی نه، بلکه جزو اولویت‌های اساسی است در سیر انسان است و آثارش واقعاً‌ فوق‌العاده است.

 

تفکر آلوده و انحرافی سوزنده است 

استحضار داشته باشید که تفکر همین مقدار که سازنده هست، سوزنده است. اگر خدای نخواسته اندیشه‌های انسان گرفتار اعوجاج بشود، گرفتار انحراف بشود، گرفتار آلودگی بشود، انحراف و آلودگی و ضلالت از منطقه فکر انسان گسترش پیدا می‌کند و فقط منحصر نمی‌شود به همان منطقه معرفتی، بلکه اخلاق انسان را خراب می‌کند، اعمال انسان را خراب می‌کند، یعنی تأثیرش روی کل نواحی شخصیت ماست. چون این منطقه عقل و حوزه معرفت اشراف دارد بر همه شخصیت ما. لذا اگر این جا یک وقت آلوده بشود، انحرافی در آن پیدا بشود، اثرش فقط در همان منطقه نیست، اثرش نشط می‌کند، طبق قاعده نشط می‌کند به کل شخصیت انسان این راه پیدا می‌کند. یعنی از هر جا یک زمینه‌ای داشته باشد به آن جاها وارد می‌شود. لذا مطلب اساسی است، شما می‌توانید ذیل همین روایتی که عرض کردم، آن وقت استنتاج کنید حالا که «أَبُو كُلِّ خَيْرٍ وَ أُمُّه‏» آن وقت می‌توانید بر اساس همین قاعده‌ای که عرض کردیم بگویید «أبو کل شرٍ‌ و امه» آن وقت پدر و مادر هر بدی‌ای هم در فکر انسان است. یعنی اگر فکر به شرک آلوده بشود، اگر اندیشه‌های انسان به گناه آلوده بشود این خُبث و آلودگی‌اش سرایت می‌کند به نواحی دیگر شخصیت انسان و ضمن این که آن را بسط می‌دهد. البته این باب خیلی باب وسیعی است، حالا ما فعلاً‌ بحث‌مان در منطقه فکر طبعاً به فکر سالم و بهداشتی است. ما داریم راجع به اندیشه توحیدی صحبت می‌کنیم، بحث ما راجع به این بخش است.

 

اندیشه توحیدی عبادت است

با این ملاحظه دیدید که این قدر رتبه و اهمیت پیدا می‌کند که خود تفکر، «عملیة الفکر» یعنی خود این فرایند تفکر، وقتی که در عالم الهی انجام می‌شود، در محیط توحید و معرفت الهی انجام می‌شود، خود تفکر می‌آید در ضمن عبادت‌ها قرار می‌گیرد و تعریف می‌شود. خودش می‌آید در زمره عبادات. یعنی آن خودِ فرایند تفکر در ساحت قدس ربوبی عبادت نوشته می‌شود. آن وقت هم نه یک عبادت معمولی، یعنی دیگر مثل سایر عبادت‌ها نیست، بلکه هم‌چنان که در خیر گفته می‌شود این حالت پدر و مادری دارد برای خیرات، برای بندگی خدای متعال هم تفکر جنبه أبُوَّت دارد یعنی آن اساس است.

این جمله را شما بارها در بعضی روایات شنیدید «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة» در روایات ما هست که اندیشه ساعتی، حالا یک ساعت، یعنی یک قطعه‌ای از زمان، حالا مثلاً ممکن است این ساعت که در این روایت آمده، این 60 دقیقه منظور نیست، ممکن است 30 دقیقه باشد، ممکن است به معنای مثلاً تنظیمی خودش مثلاً یک ساعت باشد، ممکن است مثلاً دو ساعت، سه ساعت باشد، یعنی پاره‌ای از زمان. «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ» وقتی که آن باشد که باید باشد، یعنی از نظر توجه به عالم الهی و آن پرداختی که دارد در منطقه فکر انسان صورت می‌گیرد، فرمودند «خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة» از این عبادت‌های جوارحی مثل مثلاً نماز، روزه و امثال این‌ها که داریم، این می‌گوید مطابق با یک سالش است، یعنی یک ساعت تفکر مطابق با یک سال عبادت به آن معناست. تأثیرش این‌طور است.

البته روایت دیگر هم داریم که تکان دهنده‌تر است، مثلاً در یک روایت هست که فرمودند «من عبادة سبعين سنة» این را هم داریم؛ یعنی 70 سال هم گفته شده. این دیگر مطابق با آن نوع اندیشه، کیفیت اندیشه، رقاعش، رتبه‌اش مثلاً بعضی هستند که از نظر پروازهای فکری خیلی قوی هستند! آن‌ها گاهی یک ساعت تفکرشان برابری می‌کند با 70 سال که بخواهند عبادت کنند. این هم هست، بالاتر از این‌ها هم می‌تواند باشد طبعاً. یعنی می‌خواهم بگویم این روایات متعدد خیال نکنید که با هم تهافتی دارند. طبعاً ناظر به مراتب و ناظر به آن قوت فکر است.

 

فکر آرَد ذکر را در احتزاز

تفکر نه فقط منطقه معرفتی را آراسته می‌کند، غنی‌سازی می‌کند، بالنده می‌کند، بسطش می‌دهد، نه فقط منطقه اخلاق را در زیبایی‌ها و فضیلت‌ها یاری می‌کند، نه فقط در منطقه اعمال اثرگذاری می‌کند و اعمال انسان را کیفیت می‌دهد، حرکت می‌دهد و امثال این‌ها، بلکه به منطقه بالادستی خودش هم خدمت می‌کند، منطقه بالادست عقل قلب است. تفکر نه فقط به منطقه خودش که منطقه معرفت و عقلانیت باشد خدمت می‌کند و نه فقط به مناطق پایین‌دستی خودش خدمت می‌کند و بر آن‌ها تأثیر می‌گذارد، بلکه به منطقه بالادست خودش هم که منطقه قلب باشد یاری می‌رساند که این هم جالب است. همان ذکر را که ما جلسه پیش درباره‌اش صحبت کردیم و گفتیم کار قلب انسان است، آن که برای ذکر انسان میدان فراهم می‌کند فکر است. فکر عملاً برای ذکر سالک میدان‌گشایی می‌کند، میدان‌ ذکر برایش فراهم می‌کند. در این زمینه آن وقت باید حرف‌هایی زد که غوغایی است، یعنی این جا برای خودش عالمی است از نکته‌ها و مطالب اساسی که حالا علی‌العجاله من نمی‌خواهم وارد آن بحث بشوم.

 

هُنرِ «اولوا الألباب»

خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم چه قدر این‌ها را کنار هم دقیق چیده، فرمود: «إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ»[1] این طلیعه را ببینید، این آیه اواخر سوره مبارکه آل‌عمران است، «إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ» در آفرینش آسمان‌ها، «وَ الْأَرْضِ» و زمین، «لَآياتٍ» نشانه‌ها است برای اولوا الالباب «لِأُولِي الْأَلْبابِ». اولوا الألباب یعنی کسانی که صاحب خرد سالم هستند، لُب به معنای عقل تمیز و سالم، «لِأُولِي الْأَلْبابِ». پس آسمان‌ها و زمین این دو کلیدواژه شناخته شده قرآنی‌ هستند که معمولاً وقتی که آسمان‌ها و زمین در قرآن کنار هم قرار می‌گیرند یعنی در یک کلمه می‌شود گفت که عالم خلقت، مثلاً یک مقدار می‌خواهد بسطش بدهد می‌گوید «و ما بینهما..» و آن‌چه که بین این‌ها است. خیلی کلیدواژه عجیبی است، «السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» عالم خلقت، یا در بعضی از تعابیر داریم و آن‌چه که در این‌ها است یا بین این‌ها است، یا در این‌ها است، نشانه‌ها است. آیه یعنی نشانه، آیه یعنی مرآت، یعنی آیینه، آیینه‌هایی است که رخ یار را، جمال حق تبارک و تعالی را برای عقل رونمایی می‌کند، متجلی می‌کند که می‌توانند جمال حضرت حق تبارک و تعالی را تماشا کنند.

حالا این «اولوا الألباب» چه کسانی هستند؟ چه هنری دارند؟ یعنی چه کار ویژه‌ای دارند که یک چنین اتفاق بزرگی برای‌شان می‌افتد که می‌توانند در آسمان‌ها و زمین جمال حق تبارک و تعالی را تماشا کنند و آن‌ها برای این‌ها جنبه مرآتیت پیدا می‌کنند، آیه می‌شود برای آن‌ها، آیینه می‌شود برای تماشای جمال الله تبارک و تعالی؟ چه هنری دارند؟ به خاطر این که این‌ها دو هنر دارند، یک؛ «يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ..»[2] این آیه چه قدر قشنگ است. می‌فرماید «يَذْكُرُونَ اللَّهَ» یذکرون که به اصطلاح صیغه مضارعه است، یعنی دائماً دوام دارد، این‌ها اهل ذکر دائمی هستند، «يَذْكُرُونَ اللَّهَ» خدای متعال را دائم یاد می‌کنند. حالا «قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ» یعنی هم در حالت ایستاده، هم در حالت نشسته، هم در حالت خوابیده، «جنوبهم» یعنی وقتی که روی زمین دراز کشیده‌اند. بالاخره انسان‌ها در یکی از این سه وضعیت هستند. انسان یا ایستاده، راه می‌رود یا در حالت قیام است، یا در حالت نشسته است یا در حالت خوابیده است. در این وضعیت‌ها است که این‌ها خدای متعال را یاد می‌کنند. این حکایت از این است که اینها یادشان نسبت به حضرت حق تبارک و تعالی یک یاد دائمی است، دوام دارد و حالات متنوع این‌ها را در برمی‌گیرد. یعنی تمام حالات‌شان را پوشش می‌دهد. پس این می‌شود همان باب ذکری که جلسه پیش ما یک مقدار درباره‌اش صحبت کردیم، «يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِم‏».

خب دیگر چی؟ «وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ببینید دوباره برمی‌گرداند، هنر دوم آن‌ها تفکر است. یعنی اگر هنر اول آن‌ها ذکر است، هنر دوم آن‌ها فکر است. «وَ يَتَفَكَّرُونَ» دوباره به همان شکل که گفت «يَذْكُرُونَ» این جا هم می‌گوید «یَتَفَكَّرُونَ» یعنی همان «ادامة التفکر» که امام حسن (علیه‌الصلاةوالسلام) فرمودند. یعنی تفکر دائمی دارند. خب درباره چی فکر می‌کنند؟ برمی‌گردد به اول آیه که گفت «إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» این جا هم می‌گوید «يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» این‌ها در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند و تفکر می‌کنند. عجب! خیلی قشنگ است!

این جا در این آیه کریمه موضوع ذکرشان چیست؟ حق تبارک و تعالی. اما موضوع فکرشان چیست؟ خلقت آسمان‌ها و زمین است. یعنی در فعل خداوند که آفرینش باشد تفکر می‌کنند، «یتفکرون» که چی باشد؟ خلقت آسمان و زمین، «في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».

 

حاصل جمع ذکر و فکر می‌شود دعا

ادامه این آیات خیلی فوق‌العاده است، ادامه این آیات می‌شود جمع ذکر و فکر که می‌شود دعا. حاصل جمع ذکر و فکر، «يَذْكُرُونَ اللَّهَ... وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» حاصلش چه می‌شود؟ حاصلش می‌شود دعا «رَبَّنا» که از این به بعد دیگر در آن آیه دعاست. چند «ربنا» دارد. «ربنا.. ربنا.. ربنا» شروع می‌کنند حالا با خدای متعال حرف زدن. «..إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ»[3]، «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ..»[4] شروع می‌کنند با خدای متعال حرف زدن، که حالا این خودش یک باب جدیدی می‌شود، باب سومی می‌شود که ما معمولاً بر موضوع دعا، معمولاً بر آن محور ذکر یک مقداری درباره دعا صحبت می‌کنیم. ولی در منطق قرآن کریم دعا محصول ذکر و فکر به حساب می‌آید یعنی ترکیب ذکر و فکر می‌شود آن دعایی که می‌رود آن جایی که باید برود و آن وصالی که پیش می‌آید و آن شهودی که پیش می‌آید و آن گفتگویی که بین بنده و خدای متعال پیش می‌آید، آن مجالستی که شکل می‌گیرد رفاقتی که شکل می‌گیرد، وحدتی که هست این حاصل جمع هر دو است.

 

عملیات متقابل ذکر و فکر برای پرواز سلوکی

این جا به شما نشان داد که چه طور ذکر و فکر دست‌شان در دست هم‌دیگر است. یعنی ذکر برای تفکر شما روح و جان تولید می‌کند و تفکر برای ذکر میدان می‌سازد، این دو با هم‌دیگر دست‌شان این‌طور در دست هم است. آن که حیات می‌دهد به قلب انسان، یعنی به آن منطقه ذکرش حیات می‌دهد تفکر است. در روایت دیگری است از امام حسن (علیه‌الصلاةوالسلام) «التَّفَكُّرُ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِير» ذکر منطقه فکر شما را زنده می‌کند، و فکر به طور متقابل. ذکر شما را حیات می‌بخشد. هر دو برای هم عملیات احیا را دارند منتها از این جنس که یکی برای دیگری میدان برای پرواز فراهم می‌کند که فکر است، فکر برای ذکر میدان درست می‌کند. و ذکر به اندیشه‌های شما حیات می‌دهد. رونق می‌دهد، جلوه می‌دهد، این‌ها است. بخشی از این‌ها یک چنین بخشی است نسبت به هم، البته این جا بحث‌های فنی‌ای وجود دارد که حالا ما الان در مقام شرح و بسط آن نیستیم.

 

سماوات، محیط تجلی آیات خداوند تعالی است

از این جا معلوم شد که اندیشه چه عظمتی دارد. یعنی با این چند جمله‌ای که توضیح دادیم دیدید که اندیشیدن و تفکر کردن چه حقیقت بزرگی است و خودش مبنای چه نعمت‌های بزرگی است. مثلاً شما اگر نسبت به همین کره زمین شناخت و معرفت نداشته باشید منطقه فکرتان این جا تعطیل می‌شود. ذکرتان در محیط الهی از این منطقه پشتیبانی نمی‌شود. یعنی شما فقط همین‌طور دارید روی کره زمین زندگی می‌کنید، با چیزهایی که در این زمین هست روبه‌رو می‌شوید اما برداشتی ندارید. وقتی که توجه پیدا می‌کنید به خدای تبارک و تعالی یعنی توجه پیدا می‌کنید به مخلوق حق، و به خلقت آن که مقام خالقیت است، وقتی توجه پیدا کردی حالا این توجه دو عالم پیدا می‌کند، در مثالی که زدیم شما زمین را بشناسید یا نشناسید. آن وقت آن که این جا را می‌شناسد، «یتفکرون» تفکر دارد، از گوشه گوشه این زمین برایش آیه تولید می‌شود. از درختش، از برگ درختش، از گل‌هایش، از معدنش، از سنگش، از کوهش، از دریایش، از صحرایش، هزاران هزار آیه برایش تولید می‌شود. ولی وقتی که از این جهت یاری نشود سهمش کم است، همین یک مقدار می‌بیند و برداشت دارد.

اما این کجا، با آن کسی که تفکر دارد. دو عالم است. این تفکر در زمین دارد. ما در این بخش متأسفانه خیلی ضعیف هستیم. یا فرض بفرمایید یک کسی که مثلاً‌ آسمان‌ها را می‌شناسد یا حداقل سماء اول را، همین آسمان خودمان را شناخت داشته باشد و در آن تفکر داشته باشد، این تفکر مخصوصاً وقتی دائمی باشد، برای او یک عالمی است. در حالی که ما نوعاً سرمان پایین است کاری هم به آن بالا نداریم. نه به خورشیدش کار داریم، نه به ماهش کار داریم، نه به ستاره‌هایش کار داریم. سرمان همیشه در همین کارهای عادی‌ است. در حالی که خداوند تبارک و تعالی سماوات را محیط تجلی آیات خودش قرار داده. آیه لطفش، آیه علمش، آیه عظمتش، آیه کرمش، آیه شکوه و جلالش را خدای متعال در آسمان‌ها قرار داده. منتها خب این وقتی است که تو تفکر داشته باشی. حالا ببینید آن کسی که مثلاً با این آسمان آشناست، با آن کسی که آشنا نیست، با آن کسی که تفکر دارد، با آن کسی که در عالم ذکر تفکر ندارد، ذکر اللهی و سِیرش، اصلاً قابل مقایسه نیست، اصلاً نمی‌شود مقایسه کرد، دو عالم است.

 

اندیشه‌های توحیدی، غایب بزرگ روزگار ما است

این مثالی بود که حالا من خواستم بزنم از این که عرض کردیم به منزله دو گام هستند، دو پای سالک یکی‌ ذکر است، یکی‌ هم فکر است. یا به منزله دو بال پرواز هستند که با این دو می‌تواند پرواز و سِیر کند و اوج بگیرد. لذا این منطقه را باید غنی‌سازی کرد. گمشده روزگار ما اندیشیدن است. تفکر غایب بزرگ روزگار ماست و یکی از علت‌هایی که شیطان خیلی دست‌اندازی می‌کند به ابناء بشر در روزگار ما مخصوصاً این است که تفکر نداریم. و تفکر ضعیف است. وقتی اندیشه ضعیف شد آن وقت خیالات و اوهام و این‌ها می‌شود در اختیار شیطان برای این که بپیچاند، به قول جوان‌ها فتیله‌پیچ کند. شیطان انسان‌ها را این‌طور تصرف می‌کند. فکر خیلی اهمیت دارد. لذا این باب را هم باید در خودمان تقویت کنیم، هم در جامعه مخاطب‌مان. به طور خیلی خیلی خیلی شفاف و خاص و روشن این جا منظورمان اندیشه‌های توحیدی است.

 

قرآن کریم «مأدبة الله» است

محیط معرفت الهی از منظر توحید آن چیزی است که واقعاً خیلی پیش‌برنده است، لذا از این منظر توصیه‌هایی می‌شود در تلاوت خودِ قرآن کریم که کتاب اندیشه‌های توحیدی است. قرآن کتاب فکر است، قرآن کتابی است که اصلاً‌ خوراک فکر است، خوراک فکری تهیه می‌کند، آن هم چه بسته‌بندی‌هایی، چه خوش‌پخت، در دستگاه رازقیت پروردگار متعال خودِ حق تعالی این را پخته، بعد این سفره را آراسته کرده. بعد نه فقط همین پخته شده، آرایش داده شده، آراسته شده، آن وقت خدای متعال یک سفره‌ای انداخته شده به نام قرآن، این را فراهم کرده. در روایات داریم یعنی همین کلمه «مأدبه» استفاده شده، «مأدوبة الله» این سفره خدا است. قرآن کریم مأدبة الله است، هم در آن خوراک ذکر است هم در آن خوراک فکر است. هر دو در محیط قرآن کریم، لذا قرآن هم کتاب فکر است، هم کتاب ذکر است. اگر چه در کلمات خودِ قرآن کریم بیشتر به عنوان کتاب ذکر معرفی می‌شود. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ؛[5] کسی هست بیاید این ذکر را دریافت کند، ما این را آماده کردیم».

پس هم خوراک ذکر برای انسان آماده است، هم خوراک فکر آماده است. قرآن کریم هم دعوت به اندیشه می‌کند، هم اندیشه انسان را پرواز می‌دهد، هم برایش محیط آماده می‌کند، آفاق آماده می‌کند. اصلاً‌ به اندیشه انسان رونق می‌دهد. لذا این که می‌گویند ما برویم به محضر قرآن کریم این‌طوری است. این که هیچ وقت تلاوت قرآن کریم را فروگذار نکنیم این‌طوری است.

 

تلاوت قرآن همراه با رویکرد فکری و معرفتی

انسان سراغ قرآن هم می‌رود باید با فکرش برود، با اندیشه‌های خودش حاضر بشود، یعنی عملیات فکری داشته باشد. این باب، بابی می‌شود که در خود قرآن کریم هم هست که «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ..»[6] چون این‌طور نیست که انسان برود همین‌طور تلاوت کند؛ تلاوت متفکرانه، قرائت از سر فکر، همراه با اندیشه، این چیزی است که توقع کرده.

خدای متعال فرمود «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ» تازه توبیخ هم می‌کند، این آیه توبیخی است، «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»[7] می‌فرماید مگر به دل‌های این‌ها قفل زدند؟ یعنی این‌ها در قرآن تدبّر نمی‌کنند. این باز دارد ما را به خاطر نداشتن رویکرد فکری و معرفتی به قرآن این جا دارد توبیخ می‌کند.

چون بعضی‌ها هستند فقط می‌خوانند، گاهی هم خوش‌نغمه می‌خوانند، فراوان می‌خوانند، حجمی می‌خوانند، گاهی هم با هم مسابقه خواندن‌های مثلاً خیلی زیاد می‌گذارند. خب ان شاءالله که بی‌تأثیر نیست، اما این کجا و آن که خود خدای متعال می‌خواهد کجا. آن که خدای متعال می‌خواهد مراجعه متفکرانه به قرآن کریم است. ممکن است امروزِ شما با یک آیه قرآن بشود آن روزِ زندگی‌تان؛ وقتی که از سر معرفت باشد. مثلاً‌ همین آیه «إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ * الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ * رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصارٍ»[8] که من دو سه جلسه پیش خاطر مبارک‌تان باشد بُرشی از سَحر امیرالمؤمنین (علیه‌الصلاةوالسلام) را آن جا نقل کردم که دو دوست امیرالمؤمنین مهمان شب حضرت بودند، چه حالی دیدند درباره امیرالمؤمنین (علیه‌الصلاةوالسلام)، از جمله دیدند این حضرت این آیات را دارد می‌خواند، به آسمان نگاه می‌کند، اشک می‌ریزد، انقلاب روحی دارد، این را دیدند. حالا البته اگر کسی سهم بیشتری دارد بهتر است. ولی مواجهه با قرآن کریم باید یک مواجهه متفکرانه باشد. قرآن هم کتاب فکر است هم کتاب ذکر.

اگر انسان سراغ قرآن برود، قرآن دائم شما را دعوت می‌کند به تفکر، «..أَ فَلا يَعْقِلُونَ»[9]، «..أَ فَلا تَعْقِلُونَ»، «..أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ»[10] همه‌ی آیات دارد دعوت می‌کند توبیخ می‌کند، این‌طوری است. یک آیه‌اش هم خیلی تکان دهنده است این است «وَ في‏ أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ»[11] عجب! یعنی شما خودتان را هنوز ندیدید؟ هنوز خودتان را تماشا نکردید؟ ببینید چه خبر است؟ ما چه کردیم در وجود شما؟ «أَ فَلا تُبْصِرُونَ».

 

راهکارهای تقویت اندیشه‌ توحیدی

شاید یکی از کارهایی که همیشه باید در دستور زندگی انسان سالک باشد این است که آن محیط معرفتی خودش را تقویت کند، مخصوصاً به اندیشه‌های توحیدی این را تقویت کند، این تقویت همین بابی است که اکنون من درباره قرآن کریم عرض کردم. این جا انسان باید استاد ببیند، مطالعه کند. و این‌ها چیزهایی است که منطقه معرفتی ما را بسط می‌دهد، آن وقت تفکر شما میدان پیدا می‌کند. وقتی تفکر شما میدان پیدا می‌کند که خوراکش برسد. این مهم است، لذا مطالعه کتاب‌های خوب دائم دستور کار انسان است. حالا چه آن‌چه که به صورت مباشر در خودِ معرفت الهی است، چه آن‌چه که درباره فعل خدای متعال است، چیزی جا نمی‌ماند. یعنی تقریباً‌ همه آن چیزهایی که در حال حاضر مثلاً در رشته‌های مختلف مطالعه می‌شود، موضوع همه‌ی این‌ها فعل خدای متعال است. در فیزیک، در شیمی، در طب، هر چه که در این رشته‌های علوم گوناگون مطالعه می‌کنند درباره خلقت است، درباره فعل خدای متعال است. مشکل آن‌ها چیست که در تاریکی سِیر می‌کنند، همه چیزها را مطالعه می‌کنند، نجوم، کیهان‌شناسی، در کهکشان‌ها مطالعه می‌کنند، مطالعات شگفت‌انگیز، اما پروازی ندارند، علتش این است که ذکر ندارند. ذکر یعنی فکر، اندیشه‌ها اندیشه‌های توحیدی نیست، متوقف در خود این‌ها است، آن به جای این که پیش ببرد همین‌طور مثل سِیر در تاریکی‌ها است، آن که روشن می‌کند ذکرالله است.

مثلاً خیلی‌ها عالِم به طب و نجوم و شیمی و فیزیک و این چیزها می‌شوند ولی در توحید قوی نمی‌شوند. لذا آن جا ذکر می‌خواهد و این ذکر هم خودش دوباره یک پایه فکری دارد، آن پایه فکری‌اش عبارت است از اندیشه‌های توحیدی، معارف توحیدی، که ما اسمش را یک وقتی هم در مباحثه‌ای که داشتیم گذاشتیم معرفت درجه اول.

معرفت درجه اول، شناخت خدای متعال، شناخت اسماء الهی، این‌ها معرفت درجه اول است. آن بخش را در منطق الهی و اسلامی می‌گوییم جزو علومی است که آموختن آن واجب عینی است. واجب عینی است یعنی شخص جناب‌عالی باید آن را به دست بیاورید، قابل تقلید نیست، اینکه دیگری بخواند بعد شما بخواهید از او تقلید کنید نیست. مثل طب نیست که یک نفر مثلاً می‌شود طبیب شما از علم او مشکل خودتان را که مثلاً یک بیماری‌ای خدای ناخواسته باشد حل ‌کنید. می‌گوید چند نفر طبیب باشند کافی است، ما مراجعه می‌کنیم به آن‌ها. چند نفر مهندس داشته باشیم کافی است، او خوانده ما هم محصول علم او را برداشت می‌کنیم، کارمان را راه می‌اندازیم، اما این نه، این را باید خودت به دست بیاوری. واجب عینی است. «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة»، چه آقا، چه خانم باید این علم را، «العلم» این جا علم توحید است، معرفت‌الله است، این را باید تحصیل کند.

شما باید بروید محضر کسانی که قله معرفت الهی باشند و این علم را از ایشان تحصیل کنید، یعنی آن‌ها به شما تعلیم بدهند. فقط این‌طور برای شما مفید است. وَالا علم او برای شما کارگشایی ندارد. کارگشایی‌ علم او برای شما وقتی است که علم او را شما بروید تحصیل کنید. اگر او علم الهی دارد باید بروید به دست بیاورید. لذا این بخش از علوم، علوم واجب هستند که اگر جناب‌عالی تحصیل نکنید مورد مؤاخذه قرار خواهید گرفت، فردا از شما بازخواست می‌شود.

اگر شما طب ندانید بازخواست نمی‌شوید، شخص دیگری می‌داند شما هم می‌روید، دیگران هم می‌روند از او استفاده می‌کنند یا مهندسی یا چه، یا همه این علومی که الان در دانشگاه‌ها و این طرف و آن طرف تدریس می‌شود از این قبیل است، تحصیلش یک وقتی واجب می‌شود که به کفایت نباشد. مثلاً ما به اندازه کافی پزشک متخصص زنان نداریم، خب آن جا واجب است که عده‌ای از خانم‌ها بروند تحصیل کنند. جناب‌عالی زمینه‌اش برای‌تان فراهم است که بشوید مثلاً پزشک متخصص زنان. بر شخص جناب‌عالی به این خاطر واجب می‌شود که به اندازه کافی طبیب نداریم، چون کفایت نشده، وَالا واجب آن کفایی است. اما این جنس از علوم واجب عینی است.

خلاصه مثل غذا خوردن است، نمی‌شود که شما بخورید من سیر بشوم. یا شما آب بنوشید من تشنگی‌ام برطرف بشود، هر کسی باید سهم خودش را برداشت کند. عین همین است خودت باید بروی دریافت کنی، به دست بیاوری. مطالعات در این بخش‌ها یک مقدار ضعیف است و چه قدر هم آثار خوب، چه کتاب‌های خوب، از علامه شهید مطهری، از اخیراً این شخصیت عالی‌قدر زمان ما، علامه مصباح کتاب‌های خوب، شیرین، شسته رفته، مستدل، در دسترس می‌باشد که عقل انسان را قانع می‌کند. بالاترش آثاری که از حضرت علامه طباطبایی (اعلی‌الله‌مقامه‌شریف)، از بسیاری از بزرگان ما هست. از علامه جعفری هست با آن ادبیات خاص خودش، از دیگران و دیگران. حالا هر کسی به هر شکلی که بتواند استفاده کند. غرض این که این‌ها هم در اختیار ما هست. منتها ما تنبل هستیم، همیشه دوست داریم دیگران بخوانند ما بهره‌مند بشویم. خب این‌طور که نمی‌شود، این را باید خودت دنبالش بروی. فرمودند تحصیل عقاید وجوب عینی است، تقلیدی نیست، ولی در احکام چرا، من می‌شوم مجتهد شما می‌آیید از من سؤال می‌کنید، من حکم را به عنوان کارشناس به شما می‌گویم. در این جنس از علوم ما همه جا مقلد هستیم، بعضی‌ها فقط نوبت به حوزه دین که می‌رسد این کلمه تقلید را به کار می‌برند، در حالی که شما در همه حوزه‌های کارشناسی مقلّد هستید، در طب مقلّد هستید، در مهندسی مقلّد هستید، در خیاطی مقلّد هستید، در گلدوزی مقلّد هستید، یعنی دیگری متخصص است شما از او برداشت می‌کنید به تخصص او اعتماد می‌کنید، کارتان را به او می‌سپارید. مثلاً در تعمیر خودرو همه ما مقلّد هستیم، ما مجتهد نیستیم، چند نفر کارشناس هستند بقیه می‌روند. اما جالب است آن جاها کلمه تقلید را استفاده نمی‌کنند. وقتی نوبت به حوزه دین می‌رسد، مراجعه به متخصص را می‌گوییم تقلید، آن وقت این را می‌زنند توی سرش. خب شما در همه زندگی‌تان، همه مشغول تقلید هستید. تقلید در این بخش، یعنی مراجعه به متخصص، اتفاقاً‌ یک امر عقلانی و فطری است. اتفاقاً یک امر خردمندانه‌ای است که انسان مراجعه می‌کند به متخصص. در حوزه معرفت درجه یک، مراجعه به متخصص خوب هست منتها برای تحصیل تخصص او، باید بروید او را به دست بیاورید نه برای این که او کار شما را راه بیندازد، نه نمی‌شود. این فرقش این است. در این جنس از علوم انسان باید برود و تعلیم ببیند.

 

مراقبت از ظرفیت‌های ملکوتی

امیدواریم ان شاءالله خدای تبارک و تعالی به همه ‌ما کمک کند، همه را یاری کند، ماه مکرم رجب در پیش است، به همه شما قبلاً تبریک عرض می‌کنیم و ان شاءالله مشمول الطاف الهی باشید. یکی از قواعد عمومی جهاد اکبر را عرض کردیم مراقبت ایام است. اصلاً به خاطر اهمیت آن یک قاعده‌اش کردیم. مراقبت از ایام این جا به کار می‌آید. مراقبت ایام یعنی مراقبت ظرفیت‌های ملکوتی تعبیر شده در زمان. آن وقت حالا داریم می‌رسیم به یکی از آن فرصت‌های استثنایی عمرمان. ماه رجب خیلی استثنایی است، خیلی خیلی خاص است. برای این که از سیر و سلوک ما بخواهد پشتیبانی کند خیلی خاص است، آناتش، ساعاتش، مخصوصاً شب‌هایش. با همان توضیحاتی که عرض کردیم این را ان شاءالله از آن استفاده کنیم. از خدای متعال توفیق می‌خواهم برای خودم، برای شما، برای همه عزیزان‌مان که ان شاءالله از این فیض الهی بهره‌مند باشند.

 

سؤالات مخاطبین:

سؤال: راه‌کاری برای دائم‌الحضور بودن همان «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً» بفرمایید. یک راه‌کاری که خیلی مصداقی باشد که دقیقاً چه کار کنیم و چه کار می‌توانیم بکنیم دائم الحضور باشیم؟ اگر از تجربه‌های شخصی‌تان به ما بگویید خیلی عالی می‌شود.

سؤال دوم این که معرفت درجه یک را فرمودید، معرفت درجه دو و سه و این‌ها را هم اگر بخواهید کوتاه پاسخ بدهید به چه معرفت‌هایی می‌شود اشاره کرد.

بعد همین‌طور که فرمودید ماه رجب هست و ایام خاص، مطمئناً این ماه و ماه بعدی مقدمه‌ای هست برای درک شب قدر اصلی؛ اگر بخواهید در ارتباط با آن درک اصلی و مراقبت‌های خیلی خاص، دقیق بفرمایید به چه چیزهایی اشاره می‌کنید.

سؤال آخر این که جلسه قبل در زمینه ذکر کثیر صحبت داشتید، اگر مصداقی بخواهید بگویید خواندن زیارت عاشورای کامل با صد لعن و صد سلام و یا مثلاً زیارت جامعه کبیره و این‌ها روزانه خوانده یا تلاوت بشود این مصداق همان ذکر کثیر قرار می‌گیرد؟

پاسخ: در کل دعاها و اذکاری که از طریق اولیای خدا سفارش شده، به شکل عمومی سفارش شده و در اختیار ما قرار گرفته، از همان مصادیق شمرده می‌شود. منتها ما به طور خاص به خاطر این که کم حجم است و حقیقتاً اثرش غیرقابل توصیف است؛ برای مثال در روایات تسبیح حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را داریم که فرمودند این از مصادیق ذکر کثیر است. این به خاطر ملکوت این ذکر است که در واقع یک ملکوت کوثری است. چیزهایی که مربوط به حضرت صدیقه اطهر (سلام‌الله‌علیها) هست کوثری است. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ»[12] کوثر یعنی برکت. یعنی آن کثرت است، کثرت شگفت‌انگیز. این در چیزهایی که مربوط به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است از جمله این تسبیح است. چون این تسبیح متعلق به حضرت زهرا است و از طریق حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در دسترس دوستانش قرار گرفته. یعنی واسطه این فیض حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. لذا یک تأثیر شگفت‌انگیزِ این‌گونه دارد. از مصادیق ذکر کثیر است. ولی راجع به موارد دیگر ما این تعبیر ذکر کثیر را به این معنا نداریم. منظور این است که آن‌ها هم به سهم خودشان آثار گسترده‌ای دارند.

این که توصیه شد، «.. اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً»[13] کثرت موضوعیت دارد، تنوع یعنی هم تنوع زمانی، هم تنوع مکانی. بالاخره شما به واسطه حضورتان در این دنیا یا از جهت زمانی تعریف می‌شوید یا از جهت مکانی، شما همیشه در قطعه‌ای از زمان و در قطعه‌ای از مکان حضور دارید. یعنی هم متزمن هستید و هم متمکن هستید. انسان سالک از مکان و زمان بهانه‌ی ذکر برای خودش فراهم می‌کند و به این ترتیب آن بسط ذکری برایش فراهم می‌شود. هم در مکان، هم در زمان که فکر می‌کنم الان من پاسخ سؤال اول شما را دادم.

مثلاً انسان باید دوستان ذکری برای خودش فراهم کند چنان که دوستان فکری. اگر شما زاویه دیدتان را با تفکر اصلاح کنید هر چیزی می‌تواند برای شما دوست ذکری باشد. این سیبی که جلوی شماست این می‌تواند یک دوست ذکری برای شما باشد. این گُلی که پیش شماست، هر چیزی می‌تواند این نقش را کاملاً برای شما داشته باشد. من خودم رفیق ذکریِ مخصوصم از بین آن چیزی که در عالم طبیعت هست ماه است. با ماه خیلی رفیق هستم، که اگر مثلاً یک شب او را نتوانم ببینم اصلاً حالم حال خوبی نمی‌شود. حالا من با او چه عالمی دارم بماند. این‌ها اطراف ما هست، هر چیزی می‌تواند یک چنین نقش پیش‌برنده‌ای را برای ما داشته باشد.

در این میان دوستان الهی که «من يذكر اللّه رؤيته‏» دیدن آن‌ها ما را به یاد خدای متعال بیندازد البته نقش خیلی خاصی دارند، هستند در بین دوستان شما کسانی که اهل توجه هستند، اهل رعایت هستند، خودشان اهل ذکر هستند، انسان وقتی با آن‌ها هست، آن‌ها را می‌بیند همین‌طور قلبش متوجه حضرت حق تبارک و تعالی می‌شود. این‌ها هم خیلی مغتنم هستند. «یذکرون» آن‌هایی هستند که قرآن از آن‌ها این‌طور یاد می‌کند. فرمود «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ..»[14] کسانی که صبح و شب با خدا حرف می‌زنند و خالص هستند در ارتباط‌شان با خدای متعال؛ فرمود خودت را با این‌ها حفظ کن، نگه‌دار، از این‌ها رو برنگردان، که این‌ها می‌توانند شما را خیلی در این جهت کمک کنند. این سؤال اول و چهارم.

درباره سؤال دوم، شناخت‌های معارفی که برای دیگران سودمند است و می‌رود در محیط همان وجوب کفایی که عرض کردیم قرار می‌گیرد. مثلاً شما می‌روید تخصص فلان رشته را پیدا می‌کنید، این از آن جنس معرفت‌ها است. منتها ممکن است بین‌ آن‌ها هم باز یک درجه‌بندی کنیم، بخشی منافعش خیلی گسترده است، مثل این که مثلاً کسی برود علوم دینی آموزش ببیند، فقه یاد بگیرد، مباحث اخلاقی را آموزش ببیند، این خیرش برای دیگران خیلی خاص است. تا این که احیاناً برود طبی چیزی یاد بگیرد. آن‌ها هم خوب است منتها می‌‌خواهم بگویم بین آن‌ها هم می‌شود یک تقسیمی کرد. بعد بخشی‌اش می‌شود درجه دو، بخشی‌اش می‌شود درجه سه و...

در مورد سؤال سوم، ببینید از مجموعه ماه مکرم رجب و ماه معظم شعبان آن چیزی که خیلی پیش برنده است، استغفار است که در کل دو ماه هست. یعنی این حالت استغفار به معنای همان که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در آن حکمت‌های نهج‌البلاغه توضیح می‌دهند. یعنی انسان واقعاً از آن خطاها و اشتباهات خودش حالت پشیمانی در ساحت قدس ربوبی داشته باشد. حالت بکاء، تضرع، بعد بنای بر اصلاح و جبران؛ یعنی همین حالا شروع کند این‌طور مراقبت‌ها را انجام دهد تا تمیز وارد ماه مبارک رمضان شود و بعد به شب قدر برسد. این آلودگی‌ها که با انسان باشد یا کلاً‌ محروم می‌شود یا بهره‌اش بهره‌ی کمی می‌شود. این یک نکته است، نکته دوم هم که خیلی به لطف پروردگار متعال پیش‌برنده است، توسل به اولیای خدا است که بهانه‌هایش هم در این دو ماه خیلی فراوان است، به مناسبت ولادت‌شان، شهادت‌شان، همه آن‌ها در دستر‌س‌ شما هست.

اسم رمز ورود به ماه مکرم رجب و هم‌چنین ماه‌های دیگر و حتی خود لیلة‌القدر توجه به سیدالشهداء (علیه‌السلام) است. لذا شب اول ماه رجب زیارت ابا عبدالله (علیه‌السلام) ورود دارد، متن زیارتی دارد. بعد ولادت حضرت باقر (علیه‌السلام)، همین‌طور بهانه‌ها پشت سر هم هست. و بی‌بهانه توجه به حضرت بقیة‌الله‌الأعظم (ارواحنافداه) و کمک‌خواهی از حضرت مهدی (علیه‌الصلاةو‌السلام) است که در این بخش هم غفلت‌های ‌ما زیاد است. توسل به حضرت حجت (سلام‌الله‌علیه) خیلی پیش برنده است.

 

سؤال: خانم کریمی از یزد پرسیده بودند که آیا افکار منفی را می‌توانیم با ذکر از بین ببریم و کنترل کنیم؟

پاسخ: راجع به بحث بهداشتِ فکر که ما امروز در این جلسه گفتگو کردیم عمدتاً ناظر بود به اندیشه‌های توحیدی و اندیشه‌های ناب که اندیشه‌های پیش‌برنده است. ما یک بحث دیگری داریم، آن بحث، بحث بهداشتِ فکر است که اشاره هم کردم خدمت‌تان. وقتی فکر آلوده بشود آلودگی‌اش ضمناً منتشر هم می‌شود. مثل هوا می‌ماند که در شخصیت انسان نشط پیدا می‌کند. آن خودش یک بحث مستقلی دارد اگر خدای متعال توفیق داد ان شاءالله یک وقتی من عرض می‌کنم. مثلاً یکی از مهم‌ترین استغفارها، استغفار از آلودگی‌های فکری است. یکی از بهترین راه‌ها برای این که شما منطقه فکرتان را به‌سازی کنید، بسط اندیشه‌های توحیدی است و کمک گرفتن از ذکر است. از یاد خدای متعال، از توجه به حضرت حق تبارک و تعالی خیلی می‌شود استفاده کرد برای تمیز کردن و نورانی کردن منطقه فکر.

ما یک کلیدواژه‌هایی داریم همه‌ی آن عملیاتی است که در منطقه عقل صورت می‌گیرد، اتفاقاً یکی‌ از آن خود تعقل است، خود کلمه تعقل که در قرآن کریم آمده. تعقل، تفکر، تدبّر این‌ها کلیدواژه است، به اصطلاح آن جنبه مشترک همه این‌ها همان عملیات عقلی است که در منطقه معرفتی ما صورت می‌گیرد. بین‌ این‌ها گاهی هم تفاوت‌هایی ذکر می‌کنند. مثلاً تدبّر وقتی است که شما با قدرت فکری‌تان در صدد کشف امور پنهانی هستید، یعنی می‌روید به لایه‌های درونی و عمیق، یعنی آن چیزی که پشت این ظاهر است. لذا تدبّر به همین معناست، می‌خواهید از این بخش آشکار عبور کنید، می‌خواهید وارد آن بخش پنهان که پشت این قرار گرفته به آن جا برسید. گاهی کلمه تدبّر مثلاً‌ برایش استفاده می‌شود. شاید این یک نوع تفکر عمیق برای رسیدن به پشت صحنه امور است. درباره قرآن کریم که استفاده می‌شود تدبّر به همین معناست. آن جایی که شما ژرف‌کاوی می‌کنید، چون قرآن دارد که «لظاهره باطن» یا «لظهره بطنٌ» بعد برای آن بطنش دوباره فرمود «بطنٌ» هفت لایه دارد. شما به هر کدام برسید نباید در آن جا اکتفا کنید، باز هم راه دارد. که این را انسان با تقویت فکر در پرتو یاد خدای متعال و کمک‌خواهی از اولیای خدا و آن شست‌وشو دادن باطن می‌تواند از آن بخش‌های درونی و لایه‌های پنهانی آیات الهی هم بهره‌مند بشود.

 

اللّهمّ كن لوليّك الحجّة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه في هَذه السّاعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلًا و عيناً حتّى تسكنه أرضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلاَ.

اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَه‏، و اجعلنا من خیر شیعته و انصاره.

ما را مشمول دعاهای امام زمان‌مان قرار بده. موانع بین ما و ماه مکرم رجب را مرتفع بفرما. ما را جزو بهره‌مندان شایسته از این ماه عزیز قرار بده. به ما توفیق اندیشه‌های ناب، اندیشه‌های پیش‌برنده فراوان و فراوان کرامت بفرما. ما را اهل ذکر و اهل فکر قرار بده. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

«اللهم صل علی محمد و آل محمد».



[1] آیه 190 سوره آل‌عمران

[2] آیه 191 سوره آل‌عمران

[3] آیه 192 سوره آل‌عمران

[4] آیه 193 سوره آل‌عمران

[5] آیه 17 سوره قمر

[6] آیه 24 سوره محمد

[7] آیه 24 سوره محمد

[8] آیات 190، 191 و 192 سوره آل‌عمران

[9] آیه 68 سوره یس

[10] آیه 50 سوره انعام

[11] آیه 21 سوره ذاریات

[12] آیه 1 سوره کوثر

[13] آیه 41 سوره احزاب

[14] آیه 28 سوره کهف



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *