متن بیانات به مناسبت شب پنجم محرم - هرمزگان ۹۵۰۷۱۵ 1395/7/16


پیوند های مرتبط »

متن بیانات به مناسبت شب پنجم محرم - هرمزگان ۹۵۰۷۱۵

قال الله تعالی فی کتابه الکریم: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ؛[1] در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است و كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده شده، با يكديگر به اختلاف نپرداختند، مگر پس از آنكه علم براى آنان [حاصل] آمد؛ آن‌هم به سابقه‌ی حسدى كه ميان آنان وجود داشت. و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، پس [بداند] كه خدا زودشمار است».

 

ویژگی دین مورد پسند خداوند

پیام سیدالشهدا (علیه السلام) برای جامعه‌ی بشریت، دین‌داری، دین‌شناسی، دین‌باوری و دین‌یاوری است. هر کس به مکتب و قیام امام حسین (علیه السلام) مراجعه داشته باشد، بلافاصله به این پیام نورانی دست پیدا می‌کند.

قسمت اول آیه‌ای که محل بحث ما است، بسیار کوتاه است: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»؛ دین نزد خدای متعال فقط اسلام است و بس.

حرف‌ها، قرائت‌ها و برداشت‌هایی که عده‌ای از دین خدا ارائه کرده‌اند، و نیز اختلافات در دین، ربطی به دین ندارد. دین یک کلمه بیشتر نیست و آن هم «الاسلام». یعنی آنکه انسان با تمام وجود در برابر پروردگار خود تسلیم شود. به چنین کسی متدین گفته می‌شود. اسلام یعنی: انسان در همه‌ی ابعاد حیات فردی و خانوادگی و اجتماعی، چیزی را بخواهد که او می‌خواهد، به روشی زندگی کند که او می‌پسندد، در برابر امر او تسلیم باشد و زندگی خود را با هندسه‌ی او مهندسی و با نقشه‌ی او نقشه‌پردازی ‌کند.

قرآن کریم این معنا را برای ما رمزگشایی می‌کند. سوره‌ی مبارکه‌ی مائده، مقطعی است که خدای متعال از آنچه به عنوان نقشه‌ی خوشبختی و زندگی سعادتمندانه ارائه شده است، ابراز رضایت می‌کند و می‌فرماید: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً؛[2] امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم». پیامبر عزیز ما طی ۲۳ سال دین را تبیین و تفسیر ‌کرد و در این مسیر، مجاهدت و تلاش و تبلیغ و ترویج و تربیت و درگیری داشت. اما امروز، خداوند دینی را که فرستاده، کامل کرده و نعمتی که به عنوان هدایت در اختیار ما گذاشته، تمام کرده و این اسلام، مورد پسند او است.

از همان ابتدا تلاش خیلی وسیع و گسترده‌ای آغاز شد تا فقط پوسته‌ی‌ دین بماند و مغزش نماند؛ اسمش باشد و رسمش نباشد؛ ظاهرش باشد و باطنش نباشد. شیاطین دست‌به‌دست هم دادند و جن و انس متمرکز شدند تا این نقشه‌ی خوشبختی را دست‌کاری کنند تا بشر هیچ‌وقت روی سعادت را نبیند. گفتند کجای این نقشه را دست‌کاری کنیم تا کلاً دین از کار بیفتد و مجموعه‌ای از آیین‌ها، در حاشیه‌ی زندگی مردم شود؟! یعنی همان بلایی که سر ادیان قبلی آمد، سر اسلام هم بیاید و مجموعه‌ای از آداب و رسوم و یک مسئله‌ی تاریخی شود. راهش این است که سراغ از کار انداختن موتور دین بروند و وقتی موتور خاموش شد، دیگر این دین، پویا و سرزنده و پیش‌برنده و حفظ‌کننده و رشددهنده نخواهد بود. موتور دین چیست؟! همان‌جایی که پیامبر آن پیام را رساند و خدا ابراز رضایت کرد. پیامبر 23 سال داشت دین را به مردم آموزش می‌داد، ولی خدای متعال نگفته بود من از اسلام راضی شدم تا اینکه روز غدیر خم فرارسید؛ همان روزی که پیامبر درباره‌اش یک اخطار هم گرفت: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛[3] ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شد، ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، پیامش را نرسانده‌ای». این پیام، با کل دین و 23 سال رسالت برابری می‌کند؛ چراکه قلب و موتور و مقوّم و حیات دین است؛ همان چیزی است که دین را سر پا می‌کند تا به بشریت حیات دهد. طاغوت و شیاطین ظاهر و باطن دست‌به‌دست هم دادند تا اینجا را دست‌کاری کنند. ماشینی که بدنه و رنگ و صندلی زیبایی دارد، هنگامی که موتورش از کار بیفتد، دیگر کار نمی‌کند. کسانی که دین بدون ولایت دارند، احساس می‌کنند که دین‌دار هستند؛ حال آنکه این دینی نیست که برایش رسالت نبوی آمد و اولیای خدا برای آن سرمایه‌گذاری کردند.

خدا در روز غدیر، موتور دین را روشن ساخت و از آن اعلام رضایت کرد. با ولایت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) ضمانت اجرا به دین ضمیمه شد. امام حق و جریان امامت، دین را زنده می‌کند و دین که زنده شد، می‌تواند بشریت را زنده سازد و راهبری کند و به پیش ببرد.

 

طراحی شیاطین برای تحریف دین

دشمنان درست در نقطه‌ی مقابل غدیر که موتور دین در آن زنده شد، سقیفه را برنامه‌ریزی کردند. سقیفه همان روز شومی است که در آن موتور دین خاموش شد.

دیدگاهشان این بود که برنامه‌ی زندگی‌مان را طبق فهم خودمان از قرآن طراحی می‌کنیم. لازم نیست از سوی خدای متعال برای جامعه، والی و حاکم بر اساس قاعده‌ی دین معیّن شود و خودمان یک نفر را برمی‌گزینیم و حاکمیت، برنامه‌ریزی، فرهنگ‌سازی، اقتصاد و امور نظامی را خودمان تعیین می‌کنیم. سردمدار این طرز تفکر گفت: «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ؛[4] کتاب خدا ما را بس است».

این پیام بسیار شوم، امروزه سکولاریسم نامیده می‌شود. آنها می‌گویند دین باشد، اما در حاشیه باشد و کاری به متن زندگی نداشته باشد. اتفاقاً از وجود چنین دینی استقبال می‌کنیم و خودمان هم آن را ترویج می‌کنیم! تو هر چه دوست داری، نماز بخوان و مناجات کن و در زندگی شخصی خود، همه‌ی امور را بر اساس همین آیین برنامه‌ریزی کن، به شرط آنکه به برنامه‌ریزی کلان جامعه کاری نداشته باشی. خطر این اندیشه‌ی شوم این است که دین را نفی نمی‌کند؛ چراکه اگر این کار را بکند، متدینین جلوی آن می‌ایستند. به همین دلیل به دین، آری می‌گوید، اما به دین ابزاری و حاشیه‌نشین و وسیله‌ی دست، نه به دین حاکم بر زندگی و فرهنگ و اقتصاد و جامعه و روابط انسانی. دین در نگاه آنها یعنی کلیسا و مسجد رفتن و یک گوشه نشستن و ذکر گفتن و یک‌سری امور را رعایت کردن و در ارتباط با عزای حسینی، گریه کردن و تعزیه بر پا داشتن و...

 

کربلا محصول انحراف در دین بود

فجایع کربلا محصول سقیفه بود. وقتی سقیفه بر پا شد و موتور دین را خاموش کرد، کار به جایی رسید که بنا به فرموده‌ی امام حسین (علیه السلام)، کسی مثل یزید حاکم و فرمانروای مسلمانان شد. در اینجا حضرت فرمودند: «وَ عَلَی الإسلام السَّلامُ».[5] یعنی فاتحه‌ی اسلام را بخوانید؛ زیرا اسلام مُرد. این جمله را حضرت وقتی فرمودند که مسجد‌ها پر از مردم می‌شد و نماز می‌خواندند و خیلی‌ها قرآن حفظ می‌کردند؛ اما این اسلام، مَرضی خداوند نبود و خدا این دین را نخواسته و نمی‌پسندد.

امام حسین (علیه السلام) قیام و حرکت کرد و وارد میدان شد و همه‌ی وجود و دار و ندار خود را به میدان آورد تا این روح ازدست‌رفته را به دین برگرداند. حضرت در خطبه‌ای تکان‌دهنده فرمودند: «اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛[6] به‌راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنها است. تا زمانى كه دين وسيله زندگى آنها است، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دين‌داران كم مى‌شوند». الناس یعنی همه‌ی همان 35 هزار نفری که در مقابل حضرت قرار گرفته بودند. همه‌ی آنها نماز و قرآن می‌خواندند؛ اما بنده‌ی دنیا بودند و دین، لقلقه‌ی زبان آنان. بنا به فرموده‌ی قرآن: «اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً؛[7] دین خود را به بازی و سرگرمی گرفتند». با این دین مشکلی ندارند و آیین‌هایش را انجام می‌دهند؛ مادامی که به زندگی و عیش آنها آسیبی نزند؛ اما «فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ»؛ روزی که بلایی به سرشان بیاید و قرار باشد برای دین، از مال و جانشان هزینه کنند، می‌گویند ما نیستیم. قرآن کریم این مسئله را این‌گونه بیان کرده است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلي‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِه وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلي‏ وَجْهِهِ؛[8] و از میان مردم کسی است که خدا را فقط بر یک حال [و بدون عمل] می‌پرستد. پس اگر خیری به او برسد، بدان اطمینان یابد، و چون بلایی بدو رسد، روی برتابد».

 

قیام سیدالشهدا برای مقابله با ارتداد بود

در چنین اوضاع و احوالی، مگر سالار شهیدان که ولیّ خدا و نماینده‌ی حق و وارث پیامبر و همه‌ی انبیا و اولیا و اوصیا است، می‌تواند ساکت بماند؟!

قیام سالار شهیدان برای بازگشت به غدیر و خط زدن سقیفه‌ی شوم بود. این قیام برای اعلام این بود که آنچه به نام دین به بشریت عرضه می‌شود، دین نیست و ساخته‌ی دست بشر است و فقط ظاهر دین است. حسین چگونه می‌تواند ساکت بماند؟! او آمد تا موتور دین را روشن کند و این آب‌رفته را به جوی برگرداند.

چه می‌شود کرد که در این مسیر، شرط آن است که مردم خودشان بیدار شوند و بخواهند. مهم همراهی و یاری مردم است. دین از روی اکراه، پذیرفتنی نیست، چه اینکه قرآن می‌فرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛[9] در قبول دین، اکراهی نیست؛ (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است». حسین (علیه السلام) رشد و غی را از هم متمایز ساخت و این دو را معرفی ‌کرد تا راه و چاه شناخته شود، و معلوم گردد این کالایی که به اسم دین می‌فروشند، دین نیست. حسین، پدر و برادر او تحمیل‌کننده نیستند و اساساً ولایت تحمیلی نیست و باید با قلب و خواست مردم گره بخورد. اگر مردم نخواستند، کاری نمی‌شود کرد و علی در خانه می‌نشیند و اولیای خدا از صحنه کنار گذاشته می‌شوند. دین مرضیِ خدا اکراهی نیست. مردم خواب رفته‌ بودند و حسین (علیه السلام) بانگ بیداری بود تا مردم بیدار شوند و بفهمند چه اتفاق بزرگ و چه انحراف عظیمی رخ داده است. اتفاقی که رخ داده بود، «ارتداد» بود.

 

معنای ارتداد امت اسلام

ارتداد، یک معنای عام و یک معنای خاص، یک معنای فراخ و یک معنای محدود دارد. معنای محدود آن همان معنای فقهی است که کسی که ایمان آورده است، اعلام کفر کند. اما معنای وسیع ارتداد یعنی شهادت به خدا در زبان هست، اما در عمل نیست و آنچه به نام دین باقی مانده، دیگر آن دین مرضی نیست. این ارتداد اتفاق افتاد و قرآن کریم هم در قالب پیش‌بینی فرموده بود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ...؛[10] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد...». خیال نکنید اگر از دین خارج شدید، دین از بین می‌رود. سرانجام، بشریت با تکمیل فهم و عقل خود به دین برمی‌گردد؛ چراکه دین با قلب، فطرت و حقیقت وجودی‌ انسان گره خورده است: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛[11] پس حق‌گرایانه، به سوی این آیین روی آور؛ [با همان] فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است». بعد‌ها یک قوم عاقل فهیم درک‌کننده از راه خواهند رسید که به «هل من ناصر» ولیّ مظلوم تنهامانده لبیک خواهند گفت و پای آن خواهند ایستاد و برای آن جان و خون خواهند داد تا به مقصد برسد. قرآن به انسان‌های صدر اسلام هشدار داد که اگر شما می‌خواهید مرتد شوید، بشوید. این‌گونه نیست که به اسلام ضربه بخورد؛ بلکه شما خود را بدبخت کرده‌اید.

اگر ولایت و برنامه‌ریزی جامعه و ارائه‌ی نقشه‌ی حیات طیبه از دست علی (علیه السلام) خارج شد، به او که لطمه نمی‌خورد؛ بلکه بشریت محروم و بیچاره می‌شود. این جنازه‌ی باقی‌مانده از دین که برای انسان‌ها معجزه نمی‌کند.

سرانجام عده‌ای از راه خواهند رسید که قدر ولایت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) را می‌دانند و می‌فهمند. همان روز‌ها کسی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) پرسید: اینها چه کسانی هستند که از راه می‌رسند و دین را یاری می‌کنند؟! حضرت دست روی شانه‌ی سلمان گذاشتند و گفتند: ایشان و قوم او.[12]

 

قوم برگزیده خداوند

آن قوم اگر چه دیر و بعد از قرن‌ها از راه رسید، اما به دعوت غدیر و به «هَل مِنْ ناصِر» حسین در ظهر عاشورا لبیک گفت. از 15 خرداد شروع کردند. وقتی کفن پوشیدند و بیرون آمدند، معلوم شد که آماده‌اند و نمی‌خواهند در سر سفره‌ی دین به دنیایشان برسند؛ بلکه می‌خواهند دین بر جامعه حاکم باشد و از همان روز ریل تاریخ عوض شد. آن قوم از راه رسید، بلکه به تعبیر بهتر و تعبیر قرآنی، خدا آنها را آورد تا این آب ازجوی‌رفته را برگردانند. ویژگی‌هایشان را که با آیه‌ی 54 سوره‌ی مائده تطبیق می‌دهید، می‌بینید که خودشان هستند که بعد از قرن‌ها آمده‌ و به ندای ولیّ خدا لبیک گفته‌اند. از جان و فرزند و مال خود گذشتند و شد آنچه که شد. اینها همان همشهری‌های جناب سلمان هستند.

پیام امام حسین (علیه السلام)، برقراری حاکمیت اسلامی است که مرضی خدا باشد و قیام حضرت و جان‌فشانی او و فرزندانش برای این بوده است. ملت ایران این موضوع را خوب فهمید و پیام حضرت را شناخت و به آن عمل کرد، و برای اولین بار به نام ولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) پرچم زد و حاکمیت تشکیل داد و ولایت فقیه را به عالم معرفی کرد.

 

تلاش غرب برای گسترش سکولاریسم

برادران و خواهران بسیار عزیزم، امروزه دوباره از گوشه و کنار، بوی تعفن اندیشه‌ی سقیفه‌ای و سکولاریسم به مشام می‌رسد. حواستان را جمع کنید. دوباره مانند صدر اسلام، شیاطین سرمایه‌گذاری می‌کنند و روی نقطه‌ی مرکزی می‌روند تا این عزت و امنیت و شکوه و مقدّمات رسیدن به حیات طیبه را از بین ببرند. فتنه‌ی 88 یک نمونه‌ی آشکار آن بود. فتنه‌های پنهانی در راه است. حواستان به فتنه‌های پنهان باشد! دوباره می‌خواهند این موتور روشن‌شده را خاموش کنند. این موتور وقتی روشن شد، نه فقط در جامعه‌ی ایران، بلکه در دنیا موج بیداری ایجاد کرد و حسین به میدان نجات بشریت آمد و یک نظام چشم‌نواز فاطمی به انسان‌ها معرفی شد.

 

انقلاب اسلامی ایران، طلایه‌دار ظهور منجی

در بیست سال پیش، آن جمله‌ی خاص را عرض کردم که: ایران اولین قطعه‌ی فدک‌الزهرا است که در پرتوی انقلاب اسلامی آزاد شد. فدک، راز سر به مُهر اسلام، یعنی ولایت علی (علیه السلام) است. عده‌ای ایستادند و گفتند حالا نوبت ما است و تا کل فدک که تمام کره‌ی زمین است، آزاد نشود، دست برنمی‌داریم. حالا دیگر مسلمان‌ها، الگو و پشتوانه و سرمایه دارند تا حرکت‌های بزرگ آزادی‌بخش الهی و اسلامی در سراسر عالم انجام دهند. دنیا متلاطم شده و کفار نفسشان بند آمده و صهیونیست‌ها در حصار، خودشان را زندانی می‌کنند. اتفاقات یکی پس از دیگری رخ می‌دهد و ایران پرچم‌دار این حرکت است. به تعبیر روایت: «يخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيوَطِّئونَ لِلمَهدي سُلطانَه؛[13] مردمي از شرق قيام مي‌كنند و زمينه را براي حركت جهاني مهدي فراهم مي‌سازند».

امروز، ملت ایران در سینه‌ی این مسیر و در عقبات و گردنه‌های سخت رسیدن به نقطه‌ی مطلوب است و با وجود رهبر عالی و امامت جاری و نقشه‌ی روشن، به پیش می‌رود. آنها سعی دارند ایران را از ادامه‌ی راه بازدارند و این امید ایجادشده برای بشریت را دوباره ناامید کنند. آنچه خار چشم دشمنان است، ولایت فقیه است که سایه‌ی ولایت علوی و مهدوی است. بنابراین مجلس حسینی مطلوب، مجلسی است که لبیک به ولیّ امر باشد و این می‌شود خیمه‌ای که مورد نظر حضرت ابوالفضل (علیه السلام) است.

ما دیده‌بان بیداری داریم، اما مردم باید خیلی حواس خود را جمع کنند و مواظب فتنه‌ها باشند که هر روز، پیچیده‌تر می‌شود.

برادران و خواهران، امتداد حرکت انقلاب اسلامی را با فهم درست آن ببینید. گزارشی که خدمت‌تان عرض می‌کنم، مربوط به محرّم سال 88 است؛ یعنی همان سال فتنه. بنده آن زمان برای برگزاری برنامه‌ی حسینی به آلمان رفته بودم و در برلین مجلس داشتم. همان سال، شیعیان آذری‌زبان حاضر در آلمان، سالنی را برای برگزاری مراسم عاشورا کرایه کرده بودند. حتی یک نفرشان ایرانی نیست و بیشتر آنها از کشور‌هایی نظیر ترکیه هستند. هر سال که می‌گذشت، دولت آلمان نسبت به این برنامه حساس‌تر می‌شد. دولت آلمان از وقتی حساس شد که دید از جلسه‌ی آنها بوی انقلاب اسلامی و ولایت فقیه می‌آید. آن سال بانیان جلسه، پنج مکان را در داخل و بیرون شهر برای مراسم عاشورا کرایه کردند تا اگر یکی بسته شد، سراغ دیگری بروند.

چون نمی‌توانستم به جلسه‌ی آنها بروم، دوست عزیزی را به آن جلسه فرستادم و گفتم: سلام ما را برسان و گزارش جلسه را برای من بیاور. ایشان بعد از جلسه، در شام غریبان خودش را به ما رساند و گفت: از صبح اول وقت، مجلس عاشورایی امام حسین (علیه السلام) بر پا شد. پشت سر هم تا ظهر سخنرانی داشتند و ظهر هم شروع به سینه‌زنی کردند و در قلب کفر، کربلایی درست شد و عصر، برنامه را تمام کردند. حدود پنج هزار نفر، جمع شده بودند.

هر کدام که سخنرانی می‌کردند، می‌گفتند: امروز لبیک به خامنه‌ای، لبیک به عباس و حسین است. به این ترتیب همگی از صبح تا غروب مشغول بیعت با آقا بودند. همان سال 88 که در تهران آن رفتار کثیف را انجام دادند، در جلسه‌ای در قلب اروپا، در جمعی که یک نفر هم ایرانی نبود، فهمیده بودند که امروز، لبیک به پرچم‌دار و علم‌دار، لبیک به حسین است.

دنیا دارد می‌فهمد که ایران پرچم‌دار ظهور است و این، بشارت‌ بزرگی است.

 



[1]. آل عمران: 19.

[2]. مائده: 3.

[3]. همان: 67.

[4]. صحيح بخاري، کتاب المرضي، باب 17 (باب قول المريض قوموا عني)، ج1.

[5]. سید بن طاووس، لهوف، ص11.

[6]. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص245.  

[7]. اعراف: 51؛ انعام: 70.

[8]. حج: 11.

[9]. بقره: 256.

[10]. مائده: 54.

[11]. روم: 30.

[12]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج41، ص137.

[13]. سنن ابن ماجه، ج2، ص1368.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *