متن بیانات به مناسبت شب ششم محرم - هرمزگان ۹۵۰۷۱۶ 1395/7/17


پیوند های مرتبط »

متن بیانات به مناسبت شب ششم محرم - هرمزگان ۹۵۰۷۱۶

قال الله تعالی فی کتابه الکریم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ کَما قالَ عيسَي ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصاري إِلَي اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ؛[1] ای کسانی که ایمان آورده اید ، یاران خدا باشید، همان‌گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: یاران من در راه خدا چه کسانی‌اند؟ حواریون گفتند: ما یارانِ خداییم».

 

مانند حواریون باشید

آیه‌ای که امشب در محضرش قرار گرفتیم تا آرمان‌های حسینی را در ضمن آن مرور و رسالت‌ها و وظایف خود را بر اساس نسخه‌ی قرآنی شناسایی کنیم، آیه‌ی چهارده‌ سوره‌ی مبارکه‌ی صف است. در این آیه‌ی نورانی خدای متعال مؤمنان را فراخوان می‌کند که‌: «ای اهل ایمان! یار خدا باشید». تعبیر بسیار شیرینی است. در ادامه‌ی آیه‌ی کریمه، گزارش تاریخی است که می‌فرماید قبلاً هم در بین پیامبران، جناب عیسی ابن مریم، خطاب به دوستان خود و حواریون که حلقه‌ی اول یارانشان بودند و دائم در خدمت حضرت بودند و انسان‌های رشید و شایسته‌ای بودند، گفت: «مَنْ أَنْصاري إِلَي اللَّهِ»؛ کدام‌یک از شما در راه خدا و برای تحقق خواست او و به بار نشستن آرمان‌های الهی، مرا یاری خواهد کرد؟! حواریون نگفتند: «نَحْنُ أَنْصارُکَ إلی اللَّهِ»؛ بلکه یک قدم جلوتر رفتند و سخن از حضرت عیسی نیاوردند و گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ؛ ما یاران خدا هستیم». بر اساس همان تعبیر بسیار زیبا که حواریون داشتند، خدای متعال خطاب به مؤمنین می‌فرماید: «کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ». حالا نوبت شما است؛ شما هم یاران خدا باشید. این آیه‌، محل بحث ما است.

مهم‌ترین پیامی که از متن حادثه، جامعه‌ی مؤمنان می‌شنوند، همین پیام است و چنانچه گوش کنید، هنوز هم صدای دلنشین اباعبدالله (علیه السلام) را می‌شنوید که پژواک آن در کرانه‌های تاریخ پیچیده و به گوش همه‌ی عصر‌ها و نسل‌ها می‌رسد و مؤمنان را به یاری خدا دعوت می‌کند.

اینها قدم‌هایی است که سالک به سمت کربلا برمی‌دارد و همراه همه‌ی دل‌های مشتاق در سراسر عالم به کربلا نزدیک می‌شود. در ایام محرّم، هر یک از شما به طور جداگانه، برای امام زمان صدقه کنار بگذارید. تعبیری در زیارت ناحیه هست که خیلی سنگین است؛ حضرت ولیّ عصر خطاب به سید الشهدا (علیه السلام) می‌گوید: اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و من کربلا نبودم تا جان را قربانت کنم، هر صبح و شب برای تو گریه می‌کنم. این سیره‌ی حضرت در تمام سال‌ است؛ اما محرّم که می‌شود، حضرت چه حالی دارد و در قلب مقدسش چه می‌گذرد؟! جمعه‌ها که وقت اختصاصی توسل به آن حضرت است، از این جهت اهمیت بیشتری دارد. امیدوارم که خدای تبارک و تعالی ما را قرین مصیبت‌های امام زمانمان قرار دهد و توفیق درک ذره‌ای از این بار سنگین را که بر قلب مقدس آن حضرت هست، به ما عنایت کند.

 

تکریم انسان در قرآن

خدای تبارک و تعالی جامعه‌ی مؤمنان را دعوت می‌کند که به او کمک کنند. خدا که قدرت و عظمت مطلق است و نیازی به کمک ندارد، پس این چه ادبیاتی است؟! ذهن شریف شما از سوره‌ی مبارکه‌ی صف پرواز می‌کند به سوره‌ی مبارکه‌ی محمد (صلی الله علیه و آله) که همین دعوت به نصرت آنجا هم در قالبی دیگر دیده می‌شود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم؛[2] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد». دوباره خطاب به اهل ایمان است. خطاب «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا» خیلی محترمانه و رسمی است و خدای متعال، مخاطب را بزرگ انگاشته است. پیام این است که اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می‌کند و گام‌های شما را استوار می‌سازد.

این طرز بیان در قرآن کریم سابقه دارد. بزرگان ما که اهل دقت و انس با قرآن هستند و شیرینی و حلاوت کلام الهی به جانشان رسیده است، می‌گویند این ادبیات، ادبیات امتنانی است. وقتی خدا می‌خواهد مؤمنین را بزرگ و عزیز دارد و مواجهه‌ی کریمانه و بر محور کرامت داشته باشد و به بنده‌ها شخصیت دهد و به ما یادآوری کند که بهترین راه برای تربیت انسان، شخصیت دادن به او است، از این ادبیات استفاده می‌کند.

پدر و مادر‌ها از طریق شخصیت دادن و تکریم فرزندان، می‌توانند آنها را درست تربیت کنند. اهانت و شماتت و سرزنش، جز زمین‌گیر و متلاشی کردن فرزند و سوزاندن استعداد و عقده‌ای و لجباز کردن او چیز دیگری در پی نخواهد داشت. دستگاه تربیت اسلامی، دستگاه کرامت‌محور و بر اساس قاعده‌ی تکریم است. پیامبر عزیز ما فرمود: «أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ؛[3] فرزندان خود را گرامى بداريد و خوب تربيتشان كنيد». اگر می‌خواهید بچه‌هایتان مؤدب بار بیایند، آنها را احترام و تکریم کنید. قاعده‌ی کرامت را با اصول و شیوه‌ها و روش‌هایش یاد بگیرید، و الّا بچه‌ها از دست می‌روند. فقط پدر و مادری می‌توانند فرزند شایسته تربیت کنند که اصل کرامت و تکریم را در تربیت فرزند رعایت کنند.

بگذریم؛ غرض آنکه خدای متعال می‌خواهد انسان را بزرگ کند و به او شخصیت و همت و شکوه و وسعت دهد. به همین دلیل، انسان را مخاطب خود قرار می‌دهد و او را احترام می‌کند و انسان را به قله‌ی کرامت‌ها و به اوج می‌برد. این بر قله قرار گرفتن، چند مثال در قرآن دارد که یکی آیه‌ی ذکر متقابل است. خدای متعال می‌فرماید: «فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ؛[4] پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم». خدا ما را خیلی دست بالا گرفته است. ما هیچ ابن هیچ ابن هیچ ابن هیچ هستیم! اما حیّ ازلی ابدی قیّوم مطلق به ما خطاب کرده و می‌گوید: مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم؛ مثل دو تا رفیق که به هم می‌گویند: به یاد من باش، به یادت هستم. به عزت و عظمت خدا قسم که اگر بخواهیم درست شویم، فقط و فقط همین یک آیه تا آخر برای ما بس است. امام سجاد (علیه السلام) در دعای 54 صحیفه‌ی سجادیه (دعای وداع ماه مبارک رمضان) می‌فرماید: این آیه سرّی از اسرار خدایی است که اگر آشکار نمی‌کرد، احدی نمی‌توانست به آن دست پیدا کند.

نمونه‌ی دیگر از تکریم خداوند، آیه‌ی قرض الحسنه است که واقعاً غوغا می‌کند. خدای متعال خطاب به من و شما فراخوان داده است که: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ؛[5] كيست آن كس كه به خدا وامى نيكو دهد تا [نتيجه‏اش را] براى وى دوچندان گرداند و او را پاداشى خوش باشد؟». چقدر ما خود را کوچک کرده و خود را حراج کرده‌ایم؟ ما می‌توانیم طرف معامله‌ی با خداوند باشیم.

در آیه‌ی «اشترا» نیز می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ؛[6] در حقيقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است». خداوند می‌فرماید خریدار تو خودم هستم؛ بیا با خودم معامله کن. ما داریم با خودمان چه می‌کنیم و او می‌خواهد ما به کجا برسیم؟!

این روش، روش تکریمی و امتنانی است. روش خانواده‌های موفق در تربیت فرزند این‌گونه است. پدر به بچه‌اش پول می‌دهد و بعد می‌گوید: بابا جان! به من قرض می‌دهی؟! در اینجا قرض گرفتن موضوعیت ندارد؛ بلکه پدر می‌خواهد به فرزندش شخصیت دهد.

 

معنای یاری خداوند

آیه‌ی نصرت هم از همین قبیل است؛ و الّا او قادر مطلق است. یاری خدا در یاری دین او تجلی می‌یابد. دیشب خدمت‌تان گفتم آیه: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام؛[7] در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است» را تفسیر کردم. اسلام برای ما تفسیر شد که منظور، اسلام با ولایت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) است. حال یاری خدا باید ترجمه شود. خداوند این بساط و سفره‌ی کرامت را با دین و ولیّ خود برای بشریت پهن کرده است؛ لذا «کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ» یعنی یار دین خدا باشید. خدا می‌گوید من دین را در دسترس تو قرار دهم تا نه فقط متدین باشی، بلکه یاری‌گر دین من باشی و حجت مرا که پیامبر یا امام یا نائب امام است و بنا است دین را اقامه کند، یاری کنی تا به وسیله‌ی ولیّ من، دین من مستقر شود و جریان یابد.

همه‌ی این اتفاقات که رخ دهد، چه می‌شود؟! اولاً تو اولین سودبرنده هستی که خدا و دین او را یاری می‌کنی. ثانیاً دین خدا که مستقر شود، بشریت سود آن را می‌برد و در نهایت سودش برای خود شما است.

به فراخور بحث، یک آیه‌ی دیگر از آیات تکریمی قرآن را یادآوری می‌کنم. پیامبر عزیز ما می‌گوید من از شما پاداش می‌خواهم! پاداش من این است که عاشق اهل‌بیت من شوید: «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى؛[8] بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره‌ی خويشاوندان». مودت یعنی محبت پررنگ و پرسروصدا. خدای متعال بین زن و شوهر هم این نوع محبت را خواسته است. اگر ما این را فراهم کنیم، چه می‌شود؟! در آیه‌ای دیگر خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور می‌دهد که بگوید: «قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ؛[9] بگو هر مزدى كه از شما خواستم، آن از خودتان». من خواستم شما بزرگ شوید و احساس شخصیت کنید و خیال کنید که به من اجر می‌دهید! به من که چیزی نمی‌رسد، زیرا مستغنی هستم؛ هر چه هست، برای خود شما ذخیره می‌شود.

نهایت حرف خدا این است: ‌ای مؤمنان بیایید تا دست شما را بگیریم و شما را یاری کنیم. منتها ترجمه‌ی کریمانه‌اش این است: آیا مرا کمک می‌کنید؟! این بساط را طوری فراهم کرده است که دین خدا فقط با حضور شما رونق می‌گیرد و اگر شما بیایید و با قلب، زبان، جان و مالتان یاری کنید، دین خدا رونق پیدا می‌کند. چقدر خدای متعال به ما شخصیت داده است؟! وگرنه خودش دینش را یاری می‌کرد و چیزی به ما نمی‌رسید. خدای متعال چه مقام و منزلت و شرفی برای مؤمنین پیش‌بینی کرده است؟!

وجود اقدس سید و سالار شهیدان عالم، در جریان یاری‌گری و استقرار دین خدا که مأموریت او است، به مانعی بزرگ برخورد و آن جهالت و ضلالت است. یک لشکر، لشکر نادانی‌ها و بی‌بصیرتی‌ها است و یک لشکر، اسیر شهوات هستند و می‌گویند می‌دانیم پسر فاطمه است و باغبان گل‌های انسانیت، اما شهوت و خوش‌گذرانی را چه کنیم؟! آقای ما با این دو لشکر بزرگ مواجه شد.

 

یاری‌خواهی حسین، بهانه‌ای برای کمک به مؤمنان بود

در مقتل به لحظه‌ای می‌رسیم که خیلی سخت است. شاعر وقتی خواسته این نقطه را بیان کند، تعبیری گفته که من نمی‌توانم آن را بگویم. آن لحظه، لحظه‌ی به زمین افتادن امام حسین (علیه السلام) از اسب است. به تعبیر محتشم: «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد، اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد».

مقتل جلو می‌رود تا آنجا که حرم تهدید می‌شود و یک نانجیب به امام حسین (علیه السلام) می‌گوید که دارند سمت حرم می‌روند. سید الشهدا (علیه السلام) هر چه توان داشت جمع کرد و نیم‌خیز بلند شد و به نیزه تکیه داد و آن جمله‌ی عجیب را گفت که گوش تاریخ از آن پر شده است: «هَلْ مِنْ ناصِر یَنْصُرُنی؟».[10] در واقع حسین (علیه السلام) می‌گوید: کسی هست که من به او کمک کنم؟! اما این جمله را برعکس کرده تا به دل شما بنشیند. درحالی‌که اگر اشاره می‌کرد، نه فقط آن 35 هزار رجّاله‌ی خبیث، بلکه همه‌ی انسان‌های روی زمین محو می‌شدند. اما اینجا باید طبق قاعده‌ی ظاهری عمل شود؛ چراکه تا مردم برای نصرت دین خدا نیایند، این کار پیش نمی‌رود. باید مردم وارد عرصه‌ی یاری‌گری شوند تا به این افتخار نائل شوند. اگر حجت مرا یاری کنند، آن وقت خدا آ‌نها را یاری می‌کند.

جمله‌ی «هَلْ مِنْ ناصِر یَنْصُرُنی؟» امام حسین (علیه السلام)، شبیه این آیه‌ی قرآن است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ». همین جمله‌ی اباعبدالله در دستگاه قرآنی به این آیه تبدیل می‌شود: «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم».

برادران و خواهران عزیزم؛ همیشه حجج الهی دعوت به نصرت می‌کنند. جالب آنکه خدای متعال می‌فرماید: «هُوَ الَّذی اَیَّدَکَ بِنَصرِه‌ وَ بِالمُؤمِنین؛[11] او همان کسی است که تو را با یاری خود و مؤمنان، تقویت کرد». اگر مؤمنان نیایند، پیغمبر یاری نمی‌شود و تک و تنها می‌ماند. دستگاه هدایت این‌گونه تعریف شده است.

قرن‌ها است که امام زمان ما می‌گوید: «هَلْ مِنْ ناصِر یَنْصُرُنی؟» یعنی می‌آیید تا کمکتان کنم؟! منتها برای اینکه دل تو نرم شود، به عکس می‌گوید. دعوت می‌کند که انصار المهدی باشید تا ظهور تحقق یابد.

تمام مجالس حسینی اگر از سر معرفت و وفاداری به آرمان حسینی باشد، مجلس یاری امام زمان است. در حقیقت شما اینجا می‌گویید: لبیک یا مهدی! مجالس حسینی درست، که پای آرمان حسین (علیه السلام) تشکیل می‌شود، این‌گونه است.

 

راه یاری امام زمان

ما امام زمان را چگونه یاری کنیم تا مأموریت بزرگ خود را انجام دهد؟ خود امام زمان راه را به ما معرفی کرده و فرموده است: من بین شما حجت دارم و شما را تنها نگذاشته‌ام. در همه‌ی قرن‌ها، شیعه یک پرچم‌دار دارد. یک نفر پرچم دارد و بقیه‌ی اقطاب و فقها باید زیر پرچم او بایستند تا کار درست شود. حرف پرچم‌دار را گوش کنید و به او دل بدهید تا به من برسید. اگر نائب مرا تنها بگذارید، به جایی نمی‌رسید.

ملت ایران این راه را کشف کرده؛ زیرا ذوق و فهم برتر دارد و خدای متعال به این ملت درک ویژه داده است. این ملت پای پرچم امام زمان رفتند و در عالم غوغا کردند. هر قدمی ملت ایران در این زمینه برداشت، خدای متعال، ده قدم جلو آمد و لطف و عنایت خدا با چشم دیده شد. اخیراً آقا فرمودند که وسط این میدان آتش، ایران یک جزیره‌ی امن و مملو از ثبات است. معلوم است دست بقیت‌الله الاعظم بالای سر این ملت است که در آسایش و امنیت است. یک قدم جلو آمده‌اید، او ده قدم آمده و به شما عزت و کرامت و آقایی داده است. شما ملتی بودید که به شما «اخ الیهود» می‌گفتند. در جامعه‌ی مسلمانان وقتی می‌گفتند این شخص ایرانی است، حالشان بد می‌شد. ولی چون شما راست گفتید و از روز یاری، کفن پوشیدید و گفتید این بار ما امام زمان را نه فقط با قلب و دعا، بلکه او را در عمل یاری می‌کنیم. قرآن در مورد بنی اسرائیل می‌گوید که به حضرت موسی گفتند: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ؛[12] تو و پروردگارت برو [ید] و جنگ کنید که ما همین‌جا می‌نشینیم». ‌ای موسی! تو با خدایت بروید و شهر را آزاد کنید. هر وقت شهر را آزاد کردید و همه‌چیز مرتب شد، ما را خبر کن تا بیاییم! می‌گفتند: ما دلمان با تو است، اما از ما حرکت و خطرپذیری و مواجهه‌ی با دشمن را نخواه! خداوند هم به آنان فرمود: «فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَي الْقَوْمِ الْفاسِقينَ؛[13] [ورود به] آن [سرزمین] چهل سال بر ایشان حرام شد، [و] در بیابان سرگردان خواهند بود. پس تو [ای موسی] بر گروه نافرمانان اندوه مخور». خدا به دعای شما نیازی ندارد؛ بلکه به فکر، زبان، جان و جانان شما نیاز دارد.

ملت ایران از روزی که راست گفت و با دست و زبان و جان و مال و جانان ـ یعنی پاره‌ی جگر خود ـ به میدان آمد، بارش نصرت الهی را دید. خدای متعال جلوی یک نسل حاضر در صحنه، تمام دشمنان ملت ایران را که دشمنان درجه یک اهل‌بیت بودند، به زمین داغ زده است. ببینید خدای متعال با صدام چه کرد و دیدید در جنگ جهانی چه به سر دشمنان شما آورد؟ چون شما راست گفتید. وقتی به میدان بیایید این‌گونه می‌شود و تا وقتی در میدان باشید، شاهد نصرت الهی خواهید بود.

من هزاران هزاران نمونه‌های نصرت و برکت را می‌بینم که بر سر ملت ما نازل شده و می‌شود. این پرچم، پرچم علی ابن ابیطالب و حسین ابن علی (علیهما السلام) است که امروز دست آقایی است که همه‌ی ملت ما به او افتخار می‌کنند و از همان نسل است.

آن روز بزرگ نزدیک است: «إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً؛[14] زيرا آنان، آن را دور مى‌بينند و [ما] نزديكش مى‌بينيم». اگر شما از پای بنشینید، ممکن است دیگران جای شما بنشینند و از لبنان و یمن و... برای یاری امام زمان بروند. شما «السابقون الاولون» هستید؛ نکند که این شرف را از دست بدهید. این حق سبقت را برای خودتان حفظ کنید.



[1]. صف: 14.

[2]. محمد: 7.

[3]. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص222.

[4]. بقره: 152.

[5]. حدید: 11.

[6]. توبه: 111.

[7]. آل عمران: 19.

[8]. شوری: 23.

[9]. سبأ: 47.

[10]. سپهر، ناسخ التواریخ، ج2، ص377.

[11]. انفال: 62.

[12]. مائده: ‌24.

[13]. همان: 26.

[14]. معارج: ‌6 ـ 7.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *