متن شرح دعای پنجاه‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۳» 1398/2/9


پیوند های مرتبط »
فایل pdf
 متن شرح دعای پنجاه‌و‌چهارم صحیفه سجادیه، جلسه «۰۳»
با توجه به اینکه در دهه‌ی سوم ماه معظّم شعبان هستیم و حرکت به سوی ماه مبارک رمضان و اینکه زمان به ما رحم نمی‌کند و بسیار قاطع و بی‌رحم است، باید در این زمینه بحث کنیم. در روایات داریم که کسی نمی‌تواند با زمان درگیر شود و اگر با زمان کُشتی بگیرد، حتماً پشتش به خاک مالیده می‌شود. خدای متعال این ظرفیت را به انسان داده است که بتواند سهم خود را از زمان، به فضل الهی، دریافت کند؛ وگرنه این آمد و شدِ شب و روز و اختلاف لیل و نهار که از نشانه‌های بزرگ الهی است، «يَأخُذانِ مِنْكَ؛ از تو مى‌گيرند». با سرعت از من و شما می‌گیرند. چه چیزی را؟ سرمایه‌ی اصلی را که عمر است.

ایام پربرکت و پرنور ماه معظّم شعبان بر همه‌ی عزیزان مبارک باشد. در دهه‌ی سوم و بخش پایانی این ماه عزیز هستیم.

طبق روالی که در سال‌های گذشته هم داشتیم، این آخرین جلسه‌ی ما قبل از ماه مبارک رمضان است. ماه مبارک رمضان به دلیل برنامه‌های متنوع دوستان و سخت بودن تردد، معمولاً جلسه نداریم. پیشنهادی هست که آن را بررسی می‌کنیم و اگر زمینه‌ی برگزاری جلسه‌ای در ماه مبارک رمضان برقرار شد، خدمت عزیزان اطلاع داده می‌شود؛ وگرنه بعد از ماه مبارک رمضان، طبق برنامه خدمت شما خواهیم بود.

 

مراقب زمان باشیم

با توجه به اینکه در دهه‌ی سوم ماه معظّم شعبان هستیم و حرکت به سوی ماه مبارک رمضان و اینکه زمان به ما رحم نمی‌کند و بسیار قاطع و بی‌رحم است، باید در این زمینه بحث کنیم. در روایات داریم که کسی نمی‌تواند با زمان درگیر شود و اگر با زمان کُشتی بگیرد، حتماً پشتش به خاک مالیده می‌شود. خدای متعال این ظرفیت را به انسان داده است که بتواند سهم خود را از زمان، به فضل الهی، دریافت کند؛ وگرنه این آمد و شدِ شب و روز و اختلاف لیل و نهار که از نشانه‌های بزرگ الهی است، «يَأخُذانِ مِنْكَ؛ از تو مى‌گيرند». با سرعت از من و شما می‌گیرند. چه چیزی را؟ سرمایه‌ی اصلی را که عمر است.

حال که زمان بی‌رحمانه و جدی از شما می‌گیرد و عدد وجودی شما را می‌شمارد تا تمام شوید و تعارف و قرابت هم ندارد، شما هم با او جدی باشید: «فَخُذْ مِنْهُما؛[1] پس تو هم از آنها بگير». جدی بودن به آن است که شما سهم خودتان را بگیرید. کسی در این مواجهه رابح است و سود کرده که سهم خود را از زمان بگیرد؛ وگرنه خسارت‌زده است. «وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ؛[2] سوگند به عصر كه واقعاً انسان دستخوش زيان است». یکی از مصادیق اصلی خسر همین است که انسان دائم شمارش می‌شود و به سمت نقطه‌ی پایان می‌رود. «فَخُذْ مِنْهُما»، یعنی شما با ایمان و عمل صالح، سهم خود را از زمان دریافت کنید. هرچه عمر بر انسان می‌گذرد، طبق قاعده باید ایمان و عمل صالح او تقویت شود. اگر یک روز گذشت، به اندازه‌ی یک روز و اگر یک ماه و یک سال و ... گذشت، به همین شکل باید ایمان او تقویت و فضائل و مکارم اخلاقی در او تعمیق شود و گسترش یابد و عمل صالحش افزایش یابد. برای مثال اگر ده ساعت پشت سر گذاشتید، باید محاسبه کنید که به همان اندازه کار خوب فکری، ذکری، فرهنگی، علمی، تربیتی، خدمت‌رسانی و گره‌گشایی کرده‌اید یا نه.

اینکه به زمان بگوییم به ما وقت دهد، درست مانند این است که انسان از این عالم خارج شود و تقاضای برگشت داشته باشد. در قرآن کریم آمده است که در پاسخ چنین درخواستی، جواب منفی می‌دهند و امکان بازگشت وجود ندارد.[3]

در مورد امروزِ ما هم همین‌طور است و اگر بخواهیم زمان برگردد یا توقف کند، امکان‌پذیر نیست. زمان، متصرم الوجود است و رونده‌ی بی‌بازگشت است.

 

رجب و شعبان، دروازه‌های ورود به ماه رمضان

اکنون ما با سرعت به ماه مبارک رمضان نزدیک می‌شویم. ماه مکرّم رجب و ماه معظّم شعبان، فرصت آمادگی ویژه برای ورود به ماه مبارک رمضان است. هر مقدار معنویت فراهم شده، خوش به حالتان؛ و هر مقدار که نشده، در دعای وارد شده برای دهه‌ی سوم فرموده‌اند بگویید: «اللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضی مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِیَ مِنْهُ؛[4] خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته، ما را نیامرزیده‌ای، در آن قسمت که از این ماه مانده، بیامرزمان». به خداوند می‌گوییم در باقیمانده‌ی از ماه شعبان، مرا از مغفرت خودت بهره‌مند ساز تا مناسب، پاکیزه، نظیف و تمیز به ضیافت تو وارد شوم.

 

مناجات شعبانیه، دعایی مناسب برای ورود به ماه رمضان

آنچه در این بهره‌برداری بسیار کمک‌کننده است، مناجات شریفه‌ی شعبانیه است که حقیقتاً کلمه‌ای در توصیف آن پیدا نمی‌کنیم. ادب مع الله که در قاعده‌ی بندگی تعریف می‌شود، در مناجات شریفه‌ی شعبانیه در حد اعلای خود ارائه و ترسیم شده است. در مناجات شریفه‌ی شعبانیه، از امید و رجا به پروردگار متعال و کَرَم خداوند رونمایی می‌شود. کسی که چنین ارائه‌های ناب و جلوه‌های ویژه‌ای تقدیم می‌کند، علی ابن ابیطالب (علیه‌السلام) است که عقل خردمندان بشر درباره‌ی او متحیر است. در همین فرصت باقیمانده اگر بخواهیم از مسیری نزدیک، کم و کاستی‌ها و غفلت‌ها و تأخیر‌ها را جبران کنیم، باید در خلوت‌ها به این متن عالی پناهنده شویم و فرصتی برای گفتگو با خدای متعال قرار دهیم.

 

زمانی را برای خلوت با خدا قرار دهید

توصیه‌ی اکید برای خلوت با حضرت حق شده است که البته با دعای جمعی منافاتی ندارد. آن‌هم آثار خاص خود را دارد؛ اما آنچه وارد شده و توصیه‌ی مؤکد است، این است که انسان بین خودش و خدای متعال، ساعت و وقتی داشته باشد که در آن وقت، شخص دیگری حضور نداشته باشد. هم وقت و هم دل و هم محیط را برای گفتگو با خدا فارغ کنیم.

این گفتگو مورد تأکید است و چه‌بسا استفاده از تعبیر مناجات، همین را یادآوری می‌کند؛ چراکه نجوا حالت رازگونه دارد و برای کسی است که درِگوشی صحبت می‌کند. البته اینجا بابی باز می‌شود که شما اول توسط حضرت حق در عمق فطرت‌تان مورد مخاطبه و نجوا قرار می‌گیرید و وقتی در مقام مناجات می‌آیید، در واقع دارید پاسخ می‌گویید. به همین دلیل از باب مفاعله استفاده شده است. ابتدا او با شما صحبت کرده است؛ کاری که شما انجام می‌دهید، لبیک و پاسخ به لطف او است. مجدداً به ازای آنچه شما به خدای متعال می‌گویید، پاسخ قطعی به شما داده می‌شود. پس یک حضور و یک گفتگو و یک دعا به محضر حضرت حق، محفوف و پیچیده به دو گفتن و دعا از سوی خدای متعال است و وقتی شما جواب دادید، اجابت بعدی است. این فرصت را باید در کل زندگی غنیمت بشماریم.

 

شعبانیه، مناجاتی با متن و محتوایی خاص

در ماه معظّم شعبان، آنچه به طور خاص از نظر برنامه و متن جلوه‌گری می‌کند، مناجات شریفه‌ی شعبانیه است. البته صلوات شعبانیه هم رتبه‌ی عالی دارد. مهم این است که آمادگی در انسان پیدا شود. متن مناجات شعبانیه خیلی طولانی نیست و جزء مناجات‌های متوسط و کوتاه است؛ لذا نباید فرصت را از دست دهید.

از متن‌هایی است که به خاطر لطافت، زیبایی، روانی، روایی، افق‌های بلند و باشکوه و نیز رمزآلود بودن و ظریف‌کاری‌هایش، جزء سخت‌ترین متن‌هایی است که از ائمه (علیهم‌السلام) به ما رسیده است. در برخی جا‌های آن احساس می‌کنیم امام آن‌قدر زیبا و روشن مطالب را بیان کرده‌اند که هر نوع توضیح آن را پنهان می‌کند. بعضی جا‌ها، افق مطلب به‌قدری وسیع است که هر سخنی درباره‌ی آن، به منزله‌ی پایین آوردن و تنزل آن است. برخی جا‌ها آن‌قدر پیچیده و دقیق است که رمزگشایی آن کار هرکسی نیست. با وجود این کاملاً روان، دلنشین، عارفانه و عاشقانه است و تلفیق عشق و عرفان، در آن دیده می‌شود. توحید محض و ناب و خالص، و عرفان ناب و محض و خالص، و شعله‌ی عشق است. حالت طراوت و نشاط و برافروختگیِ فوق‌العاده‌ای دارد.

خوب است جوان‌ها تا دیر نشده و ذهن خود را از دست نداده‌اند، این متن دلنشین و جذاب را حفظ کنند. ما حسرت عظمی در پیش داریم و آنجا خواهیم دید که ذهن شریف و عزیز خود را به چه چرندیاتی اختصاص داده و چه چوب حراجی به آن زده‌ایم! می‌شود با برنامه‌ریزی مناسب و استفاده از فرصت، به جای حرف‌ها و تصاویر تاریک و تاریک‌کننده که متأسفانه در دسترس همه هست، اینها را جایگزین کرد. برخی از مطالب در ذهن ما شاید جزء مطالب مضر نباشد، اما سود آن چقدر است؟! آنچه در دیدن اشخاص یا برنامه‌ها یا مطالعه‌ی برخی کتاب‌ها ـ که البته این روز‌ها دیگر کسی کتاب نمی‌خواند و همان مختصر مطالعه‌ای که بود، در حال از دست رفتن است! ـ چه میزان مفید است؟ فراموش نکنیم که زمان غیرقابل بازگشت است.

اگر کسی ذهن خود را با مناجات شعبانیه نورانی کند و سلول‌ها و نرون‌های ذهنی‌اش حامل انوار کلمات علوی شود، امکان خیلی خوب و بزرگی به دست آورده است. دوستان از این فرصت استفاده کنند و البته قبل از آن، در مورد قرآن کریم و حفظ آیات کریمه‌ی قرآنی کار کنند. کار، خیلی آسان است؛ فقط انس می‌خواهد. اگر به سن ما برسید، دیگر از این خبر‌ها نیست و باید مراقب باشید آنچه قبلاً فراهم آورده‌اید، از دست شما نرود. البته آنها که اهل همت هستند، در سنین بالاتر هم از فرصت‌ها استفاده می‌کنند.

در این متن نورانی شما با منظومه‌ای مشعشع و تابناک از معارف روبه‌رو می‌شوید که در افق معرفت خدا و معرفت نفس و ولایت الهی، مطلب دارد و همه‌ی آنها مصدّر به الهی است. دعا با صلوات شروع می‌شود و بلافاصله درخواست‌ها آغاز می‌شود و تمام فواصلش تا پایان، با کلمه‌ی شیرین و صمیمی «الهی» همراه است. همان‌طور که قبلاً خدمت شما گفتم، «اللهم» ندای رسمی در پیشگاه حق و «الهی» و امثال آن، در مقام گفتگوهای صمیمی با خدای بزرگ است.

 

چند نکته‌ با برداشت از مناجات شعبانیه

چند نکته را به میزان فرصتی که داریم، به خودم و شما یادآوری می‌کنم.

 

1. همواره حالت تضرع داشته باشیم

نکته‌ی اول عبارت از این است که وقتی به ساحت قدس ربوبی می‌روید، حال شما، حال تضرع باشد؛ چراکه پیش‌برنده است. از خدای متعال این حالت را بخواهید. مسکین و مستکین هستیم و چیزی دست ما نیست؛ ولی چیزی که این حالت مسکنت و فقر و نیاز را که سرمایه‌ی اصلی ما در مقام مناجات با خدای متعال است، آشکار و زیبا می‌سازد و لباسی زیبا بر آن می‌پوشاند و آن را خواستنی می‌کند، تضرع و گریه و زاری است. این چیزی است که انسان باید از خدای متعال بخواهد. نگذارید هیچ روزی در زندگی شما بدون تضرع به ساحت قدس ربوبی بگذرد.

 

2. خداوند را به حال خود بینا بدانیم

نکته‌ی بعدی آنکه از قرآن کریم و عموم ادعیه‌ی صادره از ناحیه‌ی ولایت الهی استفاده می‌شود که توجه به پروردگار متعال به نام علیم، یا اسماء مشابه، بسیار سازنده و پیش‌برنده و پشتوانه‌ای فوق‌العاده در مقام دعا و محیط زیست عمومی انسان است. اینکه توجه پیدا کنیم که «إِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى؛[5] او نهان و نهان‏تر را مى‏‌داند» و چیزی از خدای متعال مخفی نیست، باید در ما تقویت شود. نصیب خود را از نام علیم، سمیع، بصیر، رقیب و خبیر افزایش دهیم. آنچه ما را دلگرم و امیدوار می‌کند و خوف و رجا می‌دهد و هر دو بال سلوک را در اختیار انسان قرار می‌دهد، همین است. این مطلب را امام در مطلع مناجات شعبانیه مطرح می‌کنند. معلوم می‌شود در تأکید و ادامه دادن حضرت خبرهایی است.

 

3. بهره‌گیری از اسمای الهی در سیر و سلوک

انسان باید توجه و باور کند که در محیط علم الهی است و او «تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی؛[6] آنچه را که در درون دارم می‌دانی، و بر حاجتم خبر داری». گذشته‌ و آینده‌ی ما نیز از او مخفی نیست. توجه به این نکته، الهام‌بخش گوهر حضور در پیشگاه پروردگار متعال است و همانی است که همه‌ی اهل معرفت به دنبال آن هستند تا به مرحله‌ی حضور برسند که جلوه‌ی لقای الهی در دنیا است.

انسان باید در مسیر زندگی خود، این معنا را دائم در جوانب مختلف زندگی‌اش تحقق دهد. تمام آرزو‌ها و نیاز‌های من نزد خدا حاضر است و این تعبیر لطافتی دارد. گاهی انسان در ارتباط با حضرت حق تعالی، ترجیح می‌دهد که سکوت کند. دیده‌اید گاهی کسی خیلی می‌داند و شما پیش او نمی‌توانید چیزی بگویید و زبانتان بسته است. آنجا انسان یک کلمه می‌گوید که شما خودتان باخبر هستید. این تعبیر و آن سکوت، خیلی تکان‌دهنده است و از مواردی است که در قلب انسان شعله ایجاد می‌کند. یک وقت انسان به کارهای خود اعتراف می‌کند و اسم آنها را می‌برد و یک وقت هم سکوت می‌کند و می‌گوید خودت باخبر هستی. در مورد حوائج هم همین‌طور است. گاهی انسان خطاب به خدای متعال می‌گوید خودت می‌دانی، و خواسته‌هایش را بیان نمی‌کند. وضعیتی که در قلب شما هست، امام اینجا در قالب کلمات ریخته است.

پس باب معرفت را دست‌کم نگیریم که از ابواب باشکوه در ارتباط با ساحت قدس است. انسان باید حالت حضور را با توجه به این معنا که او می‌داند و باخبر است، در خودش تقویت کند؛ لذا نصیب خود را از اسمای الهی در مقام سیر و سلوک افزایش دهید.

 

4. از خدا به سوی خدا فرار کنیم

نکته‌ی بعدی در باب عبارت «فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیكَ؛ همانا به سوی تو گریختم» است. «هَرَبْتُ» هم فرار را در خود جای داده و هم فرارِ از روی ترس را. انسان از آن وضعیتی که برای او خطری ایجاد شده، می‌گریزد و به نقطه‌ی امن می‌رود. شناخت محیط زیستمان در این عالم که اسفل السافلین و محیط پرخطری است، باعث می‌شود ضعف خودمان را در برابر این مخاطره‌ها جبران کنیم. این دو شناخت، یعنی خودشناسی و محیط‌شناسی، باید به هم برسد. اگر چنین انسانی به معرفت سوم، یعنی معرفت فطری، برسد و به آن توجه پیدا کند و آن را پرورش دهد، دائم در حال فرار خواهد بود و فرمان نبی اعظم و رسول حق (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را که فرمود: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ؛[7] پس به سوى خدا بگريزيد كه من شما را از طرف او بيم‏‌دهنده‏اى آشكارم» درمی‌یابد. حالِ این انسان در تمام دوران زندگی‌ حالت گریختن به حضرت حق و امان خواستن از مغفرت، لطف، کَرَم، قدرت و عظمت او خواهد بود. این گریختن مخصوصاً در مبادی و مقدمات حرکت، بیشتر مبنای خوفی دارد.

 

5. حسن توکل بالاتر از حسن ظن است

انسان وقتی به ساحت قدس ربوبی رفت، میزان بهره‌مندی‌اش از این لحظات خلوت و ارتباط، به میزان توکلش به خدای متعال برمی‌گردد. مبنای این توکل، حسن ظن به حضرت حق است. خود او فرمود نسبت من با بنده‌ی مؤمنم بر اساس ظن او به من است.[8]

از بدترین وضعیت‌ها سوءظن به خدای متعال است که متأسفانه کم نیست و ریشه‌ی آن شرک مخفی است؛ چنان‌که ریشه‌ی حسن ظن به خدای متعال، توحید است. «زِیادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی؛[9] فزونی و کاستی‌ و سودم» در دست خود تو است و من این را باور کرده‌ام. قبلاً هم اعتراف کرده‌ام که من در رودخانه‌ی مقدرات تو مانند پر کاهی در حال حرکت هستم و تقدیر تو مرا با خود می‌بَرَد. من به این نتیجه رسیده‌ام که همه‌اش در دست خودت است. «بِیدِك؛ به دست تو است». با تقدیم حرف جر اینجا انحصار هم داده، اما باز هم تأکید کرده که «لابِیدِ غَیرِك؛ به دست غیر تو نیست». اینکه چیزی به من اضافه یا از من کم شود، همه در دست تو است. این مبنای توحیدی است که حاصل آن دو کلمه است: اول فرار به سوی حضرت حق و پناهنده شدن به او، و دوم حسن ظن به خدای متعال. کسی را که پناهی غیر از تو ندارد، رها نمی‌کنی.

بالاتر از حسن ظن، حسن توکل است؛ اینکه مطمئن هستی خدای متعال با تو، با کرم خود رفتار خواهد کرد و تو را خواهد بخشید و می‌دانی که او دست تو را وسط این‌همه گرفتاری رها نمی‌کند.

این وضعیت وقتی مبتنی بر جمله‌ی «وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُك عَلَی؛ آنچه بر من تقدیر نموده‌ای، جاری می‌شود» و «بِیدِك» باشد، زمانی که انسان وارد خلوت با خدا و لحظه‌ی انس می‌شود، حالت حسن توکل بر او غلبه می‌کند که فراتر از حسن ظن است.

جمله‌ی «إِلَهِی كأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَینَ یدَیك؛ خدایا، گویی من با همه‌ی هستی‌ام در برابرت ایستاده‌ام» خیلی تکان‌دهنده است و انسان را آتش می‌زند. وضعیتی که در من سایه انداخته، حسن توکل من به تو است که زیباترین توکل است و همراه با اعتماد و طیب خاطر است. تو مرا صدا زده‌ای و مرا تحویل می‌گیری و مرا رها نمی‌کنی. از همه نقدتر این است: «فَفَعَلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ؛ آنچه را تو شایسته آنی، بر من جاری کرده‌ای». نگاه نمی‌کند که وضعیت یا اهلیت من چیست. اهلیت من بیشتر به مجازات و قهر و ... می‌کشد، اما تو اهل آن نیستی. «فَفَعَلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ» هم قشنگ است و می‌گوید می‌شنوم که داری می‌گویی من تو را رها نمی‌کنم و تو را تنها نمی‌گذارم. «فَفَعَلْتَ» یک قدم آن طرف‌تر است و می‌گوید بخشیدی و در آغوش رحمت خود گرفته‌ای. می‌بینم که پوشش عفو تو رسوایی و افتضاح مرا در بر گرفته و من غرق در دریای عفو بخشش تو شده‌ام.

 

6. تا حد ممکن حالت مراقبه داشته باشیم

نکته‌ی بعدی اینکه انسان دائم المراقبه باشد و سعی کند این حالت را تا هر مقدار که می‌تواند تمرین کند؛ چراکه اجل به ما نزدیک می‌شود. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بارها می‌فرمودند: «تَجَهَّزوا رَحِمَكُمُ اللّهُ فقد نُودِيَ فيكُم بالرَّحيلِ؛[10] آماده و مجهز شويد، كه بانگ کوچیدن در ميان شما سر داده‌اند». آماده شوید، مگر نمی‌شنوید که شما را برای رفتن دعوت می‌کنند؟ بار خود را سبک کنید. وقت تمام شد و باید آماده شد. انسان باید این حالت را در خودش تقویت کند و بداند که اجل، آن‌به‌آن در حال نزدیک شدن به او است.

«وَ إِنْ كانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یدْنِنِی مِنْك عَمَلِی...؛ و اگر مرگم نزدیک شده باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده...». یک قاعده به ما می‌دهد که تنها و تنها و تنها چیزی که می‌توان به آن امید بست، در ذیل امید به تقدیر و فضل الهی، عمل است و آنچه ما را به ساحت قدس ربوبی نزدیک می‌کند، عمل ما است. حال من در چه وضعیتی هستم؟ آیا عمل من به جای اینکه مرا به تو نزدیک کند، مرا دور کرده، در حالی که اجل من در حال نزدیک شدن است؟ حضرت به ما آموزش می‌دهند که اینجا محل اعتراف و اقرار به خطا‌ها و اشتباهات است. در محضر کریم علی الاطلاق اعتراف می‌کنیم.

 

7. تقویت حسن ظن با نگاه به جلوه‌های رأفت خداوند

راه تقویت توکل و تقویت حسن ظن به خدای متعال، تماشای الطاف الهی در حیات دنیا و باور آن است. تصور اینکه وارد عالمی می‌شویم که تمام نمی‌شود، خیلی هیبت دارد و مهیب است. ما با سرعت در حال نزدیک شدن به آن نقطه هستیم. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمایند مرگ لحظه‌لحظه چنگال‌های خود را در شما فرو می‌کند. ما در حال نزدیک شدن به آن نقطه هستیم. تکلیف ما آنجا چیست؟ همین بخش مقدماتی‌اش تکان‌دهنده است. ما را سر مغتسل می‌گذارند و سریع غسل می‌دهند، بعد هم می‌بینیم که روی دوش دیگران می‌رویم. اگر چشم شما مقداری باز شود، می‌بینی که همین الان دارند تو را می‌برند! پس صبر نمی‌کنی که به آن نقطه برسی. ما کجا می‌رویم؟ آنجا با ما چه رفتاری خواهد شد؟ پای محاسبه و میزان چه خواهد شد؟ آن مواقف عجیب و غریب با ما چه خواهند کرد؟

اینجا یک خطر وجود دارد و آن اینکه توجه به این عوالم و مواقف، حالت دلسردی و افسردگی و ترس بازدارنده ایجاد کند. آنجا فلانی که دوست صمیمی من هست، از فلان عیب من باخبر می‌شود! گاهی تصور اینکه فلان دوست شما چیزی را بداند، شما را چند روز دیوانه می‌کند. آن روز، «تُبْلَى السَّرَائِرُ؛[11] رازها [همه] فاش شود». طبق کلمات امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) راه اینکه انسان از آن خوف مقدس، در اوج امید، بهره‌مند باشد، این است که ببینیم در دنیا با ما چگونه رفتار کرد. شمردن نعمت‌ها و توجه به الطاف الهی و عنایات خدا در همین دنیا، قلب انسان را روشن می‌کند برای اینکه در عالم بعدی، شیوه‌ی رفتار الهی با ما ادامه پیدا خواهد کرد و بلکه بهتر از این خواهد بود. حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «إِلَهِی لَمْ یزَلْ بِرُّك عَلَی أَیامَ حَیاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّك عَنِّی فِی مَمَاتِی»؛ در این دنیا، همیشه از سمت تو برای من، برّ و نیکی و احسان آمده؛ لذا توقع من این است که در مرگ من هم همین‌طور باشد. «إِلَهِی كیفَ آیسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِك لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیاتِی»؛ چطور از نگاه شیرین و ملایم و لطیف و مهربان تو به خودم مأیوس باشم؛ حال آنکه اینجا هرچه از تو دیدم، کَرَم و مهربانی بود؟

در فرازهای بعدی می‌فرماید: «إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَی ذُنُوبا فِی الدُّنْیا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَی سَتْرِهَا عَلَی مِنْك فِی الْأُخْرَی»؛ تو در این دنیا مرا رسوا نکردی و من در پوشش ستر تو زندگی کردم. آنجا احتیاج من به پرده‌پوشی تو بیشتر است.

 

8. با خودشناسی، به جنگ نفس برویم

ما در مقام کشف خود و خویشتن به نوعی خودشناسی و شناخت بهتر از خود می‌رسیم که شامل شناخت خود واقعی و خود حقیقی است. در متن مناجات شریفه‌ی شعبانیه نیز به خودشناسی می‌رسیم. در فهرست اعتراف‌ها و اقرارها، ارتباط با خود واقعی رخ می‌دهد که نشان‌دهنده‌ی غفلت‌ها و کم و کاستی‌ها است و حضرت برخی را شرح می‌دهند. مثلاً می‌فرمایند من عمر خود را در حالت غفلت از تو فانی کردم و جوانی‌ام را در مستی دوری از تو کهنه کردم. یادتان باشد ما دو محاسبه در مورد عمر در پیشگاه خدای متعال داریم: اول اینکه از کل عمرت می‌پرسند که چه کردی و آن را کجا خرج کردی و دوم اینکه در مورد قسمتی از عمر، یعنی جوانی، جداگانه مورد سؤال قرار می‌گیری.[12] معلوم می‌شود دوره‌ی جوانی با کل عمر انسان برابری می‌کند و بلکه بر کل ترجیح دارد. در جوانی انسان به عمده‌ی آرزو‌های علمی، معرفتی، اخلاقی و عرفانی خود می‌رسد. حضرت آن دو سؤال را اینجا به دو اعتراف تبدیل کرده‌اند و آن را به ما یادآوری می‌کنند.

یکی از جملاتی که در این محور اهمیت فوق‌العاده دارد، «إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَی نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا؛ خدایا، بر نفسم در فرمانبری از آن ستم کردم» است. ادامه‌ی آن خیلی سنگین است: «فَلَهَا الْوَیلُ؛ پس وای بر او». این جمله لطیفه‌ای دارد.

 

9. سه نوع مواجهه با نفس

ما سه نوع نظر در مورد خودمان می‌توانیم داشته باشیم. یک نظر با «إلی» می‌تواند بیاید که خیلی خوب است و نه‌تنها جرم و جور نیست، بلکه پیش‌برنده و سازنده است و توصیه شده است؛ یعنی انسان مراقب و مواظب خودش باشد و حواسش به خودش باشد. مثل مادری که فرزند کوچکی دارد که تازه راه افتاده است و نمی‌داند کجا می‌رود. مادر، حالت مراقبت دائمی نسبت به او دارد. این همان «النظر إلیه» است.

دومین نوع، «النظر فی النفس» است که آن هم سفارش شده و ممدوح است؛ یعنی به ظرفیت‌ها و استعداد‌های خود خوب نگاه کنید. ذیل این آیه است: «وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ؛[13] و در خود شما پس مگر نمى‌بينيد؟». چرا خوب در وجود خود نگاه نمی‌کنید؟!

اما آن نوع که مصیبت و بدبختی و جور و ظلم است، «النظر للنفس» است. این نظر نابودکننده است. متأسفانه ما، توجیه‌کننده و طرفدار و تأمین‌کننده‌ی خواسته‌های نفس هستیم. نگاه جانبدارانه به نفس، نابودکننده است. در روایات است که در مورد نفس خود، بدگمان باشید؛[14] نه اینکه نظر به نفع او داشته باشید. نسبت به نفس، حالت مخالفت داشته باشید و این را تمرین کنید تا اگر بنا شد یک ماه برای ارتقای سطح تقوا در وجود ما برنامه‌ریزی شود، که ماه مبارک رمضان اوج و قله‌ی آن است، امکان‌پذیر باشد.

محور اصلی این ماه، روزه گرفتن است و سرّ روزه در ترک مشتهیات و اعلام مخالفت با نفس است. معلوم می‌شود این همان چیزی است که انسان را به آنجا که باید برساند، می‌رساند. این مخالفت به همان معنایی است که در شرع انور آمده است.

یادتان باشد که یکی از بهترین متن‌ها برای مناجات با خدای متعال در ماه مبارک رمضان، مناجات شریفه شعبانیه است. یکدیگر را دعا کنیم که چاره‌ای غیر از این نداریم.



[1]. آمدی، غرر الحكم، ج2، ص667.

[2]. عصر: 1ـ2.

[3]. مؤمنون: 100.

[4]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج2، ص51.

[5]. طه: 7.

[6]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان، مناجات شعبانیه.

[7]. ذاریات: 50.

[8]. کلینی، كافى، ج2، ص72.

[9]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان، مناجات شعبانیه.

[10]. نهج البلاغه، خطبه204.

[11]. طارق: 9.

[12]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج13، ص425.

[13]. ذاریات: 21.

[14]. نهج البلاغه، خطبه176.



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *