متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۵۴» 1401/4/13


فایل pdf
 متن درس‌هایی از دعای بیستم صحیفه سجادیه، جلسه «۵۴»
این ایام جزء بهترین مناسبت‌ها برای مراقبت است. به لطف خدا از اذکار، دعاها و امثال این‌ها پیشنهادهای خیلی روشنی وجود دارد که عمده هم تقویت بنیه توحیدی مؤمنین هست. از تحلیل‌هایی که از امیرالمؤمنین )علیه‌السلام( روایت شده تا آن بخشی که شهادت به توحید هست، از فرشته مقرّبِ حق، جناب جبرئیل نقل شده، این‌ها همه برای تقویت بُنیه توحیدی مؤمنین هست که کارویژه این ایام است. ان‌شاءالله همه از این توجهات، از این برداشت‌های عالی و ناب به لطف حضرت حق بهره‌مند باشیم.

صمیمانه ایام پُربرکت و پُرنور دهه ذیحجه، روزهای خدایی، روزهای برگزاری مناسبت بزرگ بین‌الملل اسلامی یعنی حج را به همه عزیزان، برادران و خواهران تبریک عرض می‌کنم. امیدوارم ان شاءالله از برکات این روزها و شب‌ها بهره وافر داشته باشیم.

 

تقویت بُنیه توحیدی مؤمنین

این ایام جزء بهترین مناسبت‌ها برای مراقبت است. به لطف خدا از اذکار، دعاها و امثال این‌ها پیشنهادهای خیلی روشنی وجود دارد که عمده هم تقویت بنیه توحیدی مؤمنین هست. از تحلیل‌هایی که از امیرالمؤمنین )علیه‌السلام( روایت شده تا آن بخشی که شهادت به توحید هست، از فرشته مقرّبِ حق، جناب جبرئیل نقل شده، این‌ها همه برای تقویت بُنیه توحیدی مؤمنین هست که کارویژه این ایام است. ان‌شاءالله همه از این توجهات، از این برداشت‌های عالی و ناب به لطف حضرت حق بهره‌مند باشیم.

بعد هم می‌رویم به سمت شب و روز عرفه و شب و روز عید سعید قربان که جزء بزرگترین مناسبت‌های ایام دهه ذیحجه است. امیدواریم ان‌شاءالله با آمادگی از این فرصت‌های الهی بتوانیم استفاده کنیم.

این ایام به دعای عرفه سیدالشهداء (علیه‌الصلوةوالسلام) مراجعه کنیم، برداشت کنیم، برای خودمان روان کنیم. یکی دیگر از درخشان‌ترین ادعیه توحیدی ائمه طاهرین (سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین) این دعای عرفه سیدالساجدین )علیه‌السلام( در صحیفه نوریه عرشیه است. دعای عرفه امام حسین)علیه‌السلام( بیشتر شناخته شده است ولی آن خیلی کار دارد. اما دعای عرفه صحیفه مبارکه هم خیلی فوق‌العاده است. از طولانی‌ترین دعاهای صحیفه و خوش مضمون‌ترین، به ویژه در حمد، واقعاً افق این دعا حیرت‌انگیز است حقیقتاً شگفت‌انگیز است، ان‌شاء‌الله مراجعه کنیم و بهره‌مند شویم. به ویژه این که در دعای عرفه حضرت سیدالساجدین )علیه‌السلام( یک بابی در معرفت امام گشوده شده که آن هم تماشایی است، جزء ویژگی‌های همین دعای عرفه، این بخشی است که مربوط به حجت خدا و امام عصر )علیه‌السلام( است.

 

منظومه‌ی مکارم‌الاخلاق

رسیدیم به بخشی که امام سجاد )علیه‌السلام( یک منظومه‌ای از ویژگی‌ها را در این کهکشان صحیفه و در محور مکارم، آن چنان این‌ها را در کنار هم چیده که اگر بنا باشد یک کسی شخصیت او به «صلاح» آراسته شود، شخصیت او به «حلیة‌الصالحین» و به «تقوا» زینت داده بشود؛ این زیور، زینت و زیبایی چه چیزهایی هستند که باید این‌ها را برای خودش به لطف خدای متعال فراهم کند.

حضرت در این جا یک فهرست خیلی جالبی دارند، یک فهرست نوزده‌گانه و به علاوه یک بخش پایانی هم دارد. ما از این فهرست به لطف خدای متعال تا به حال هشت نکته‌ را عرض کردیم و یک توضیحات مختصری تقدیم کردیم. امروز به امید خدا موارد بعدی را عرض می‌کنیم.

 

صلاح و زینت تقوا

عنوان این است؛ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ...» ملاحظه هم می‌فرمایید عمدتاً بحث روی محور زیبایی‌شناسی است و خداوند تبارک و تعالی شخصیت انسان صالح متّقی را یک شخصیت دل‌نواز می‌خواهد، یعنی تودل‌برو باشد، خوشگل باشد. این زیبایی، این آراستگی مربوط به چهره ظاهری و لباس ظاهری و این‌ها نیست، مربوط به حلیه صلاح و زینت تقوا است که یک فهرست بسیار جالب آن این جا مطرح می‌شود.

چگونه می‌شود که انسان مؤمن دلپسند می‌شود، حضورش در محیط خانواده دلخواه است، حضورش در محیط اجتماعی دلخواه است، در فعالیت‌های اجتماعی مورد پسند است، پسندیده است، با فطرت‌ها می‌تواند ارتباط برقرار کند، با دل‌ها می‌تواند ارتباط برقرار کند، می‌تواند به عمق شخصیت مخاطب پل بزند، چون مسأله زیور و زینت این گونه است.

اولاً خودش با این ویژگی‌ها در یک بهشتی قرار می‌گیرد، کِیف می‌کند. اولین کسی که از زیبایی، از آراستگی، از زینت لذت می‌برد خود شخص آراسته است. شما وقتی به ظاهر خودتان می‌رسید، یک لباس مرتبی تن‌تان می‌کنید، سر و وضع‌تان را منظم می‌کنید، اولین کسی که این جا کِیف می‌کند و لذت می‌برد خود شخص است، بعد هم دیگران. چون بالاخره زیست ما زیست اجتماعی است و خداوند تبارک و تعالی انسانِ مؤمنِ دلپسند می‌خواهد، یعنی شخصیتی که دیگران هم در مواجهه با او، در زیست با او، این‌ها هم احساس خوب و مطبوع داشته باشند.

این کاملاً بحث فطری است، بحث زیبایی‌شناسی، بحث بسیار عالی است که باید در محافل ما مورد مداقّه قرار بگیرد.

امام از این زاویه وارد می‌شوند بعد این فهرست را مطرح می‌کنند. باید این منظومه مثل یک گردنبدِ خیلی چشم‌گیر در شخصیت انسان مؤمن آویخته باشد، این گونه آویخته باشد که آن را مورد پسند کند، مورد پسند فطرت خودش، مورد پسند فطرت مؤمنین و مورد پسند خدای متعال که حضرت حق بپسندد و اولیای کامل آن را پسندش کنند، در این قالب دوستش داشته باشند، آن را بخواهند.

 

فهرست منظومه‌ی مکارم‌الاخلاق

اول: «بَسْطِ الْعَدْلِ» این گسترداندن عدل و عدالت.

دوم: «وَ كَظْمِ الغَيْظِ» مدیریت خشم.

سوم: «إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ» خاموش کردن آتش دعواها و فتنه‌ها.

چهارم: «وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ» و ضمیمه کردن و به هم رساندن افراد و گروه‌هایی که از هم جدایی پیدا کردند و گرفتار تفرقه و تشتّت شدند.

پنجم: «وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ» و این که بین افرادی که گرفتار تفرقه شدند یک اصلاح ریشه‌ای هم بکند و ریشه تفرقه‌ها و اختلافات را در بین آن‌ها، مخصوصاً در جوامع و گروه‌هایی که دارای نسبت‌های نزدیک و ویژه با هم هستند مثل ارحام، خانواده، مثل افراد یک جمع مؤمن، جمع دوستانه، مثل اهالی یک شهر، یک تشکیلات، هرچه که هست.

ششم: «وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ» و منتشر کردن زیبایی‌ها. «افشاء‌العارفة» آشکارسازی و افشاگری در چه زمینه‌ای؟ در زمینه امور نیک. «افشاء‌العارفة» که این در کلمات ما کلمه «افشاء» سلام هم هست. یعنی این را خدای متعال می‌پسندد که انسان مؤمن منتشر کننده امور مستذهن، مستحسن، زیبا، دلخواه، مطلوب خدای متعال، چیزهای خوب را منتشر کند، اخلاق خوب را، مطالب خوب را.

هفتم: «وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ» و پوشاندن بدی‌ها. و انسان صالحِ متّقی هنرش در آشکارسازی خوبی‌ها و مستور کردن زشتی‌ها و بدی‌ها است. چقدر جالب. برخلاف خیلی از تصورهایی که بعضی‌ها دارند.

هشتم: «وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ» یعنی ملایمت، داشتن طبع نرم. عریکه به معنای طبیعت است. «و لین العریکة» این نرم‌خویی که من جلسه گذشته یک مقدار مفصل در این زمینه توضیح دادم.

امام می‌رسیم به نهم: «وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ» این نهم ویژگی است. از همین جا این بحث را ان‌شاءالله خدمت‌تان تقدیم کنیم و ببینیم که سهم ما از این مجلس چه هست.

 

فروتنی و تواضع

«خفض‌الجناح» یک ترکیب خیلی بدیعی است که قرآن کریم برای موضوع بسیار پسندیده فروتنی و تواضع از این ترکیب استفاده می‌کند، ترکیب «خفض الجناح». در قرآن کلمه تواضع نیامده. در روایات این کلمه استفاده شده ولی در قرآن نه. در قرآن راجع به فروتنی از تعابیر دیگری استفاده شده. یکی از آن تعابیر این ترکیب است «خفض الجناح». حالا ملاحظه کنید بالِ این پرنده‌ها وقتی که می‌خواهند فرود بیایند حالت خفض‌الجناح می‌کنند، یعنی بال‌شان را جمع می‌کنند تا بتوانند بیایند پایین و وقتی که می‌خواهند خیلی گرم و صمیمانه مثلاً بچه‌هایشان را رسیدگی کنند این‌ها را زیر بال و پر بگیرند، این حالت است. به این حالت می‌گویند «خفض الجناح» که می‌شود گفت یک ترکیبی است از فروتنی آمیخته با تکریم و محبت.

 

فروتنی همراه با تکریم و محبت

من یک مقدار تأمل کردم این طور استنباط کردم که این ترکیب «خفض الجناح» که در قرآن آمده و امر می‌کند که حالا آیه‌اش را هم برای شما می‌خوانم، این یک نوع فروتنی است، منتها گویا نه به هر فروتنی، فروتنی که در آن تکریم و محبت است. یعنی کسی که در برابرش خفض جناح می‌کنیم، هم طرف را احترام می‌کنیم، هم به او محبت می‌کنیم. یعنی محبت و گرمایی هم در او هست. به این می‌گویند «خفض‌الجناح». آیاتش هم دو جا در قرآن کریم هست.

خدای متعال خطاب به پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌گوید «و اخفض» خیلی تعبیر لطیفی است «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ[1]» به رهبر عالم خلقت و رئیس امت اسلامی، آن هم ریاست کل که دیگر کسی بالاتر از او وجود ندارد. تکویناً در عالم خلقت، تشریعاً در محیط امت، کسی دیگر بالاتر از او که نیست. خدای متعال خطاب به پیامبرش چقدر روشن فرمان می‌دهد «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ» درباره این انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت می‌کنند، به تو ایمان آوردند و با تو همراهی می‌کنند، تحت امر تو قرار می‌گیرند، خفض جناح داشته باش. یعنی این فروتنی آمیخته با تکریم و محبت را نسبت به آن‌ها اعمال کن. خدای متعال فرمان می‌دهد «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ» با آن‌ها این طور مواجه باش. این خطاب به کیست؟ خطاب به پیامبر عظیم‌الشأن است.

 

فروتنی و خاکساری در برابر والدین

مورد دیگری که درباره «خفض‌الجناح» در قرآن کریم استفاده شده، درباره فرزند نسبت به پدر و مادر است. آیه‌اش هم خاطرتان است «و اخفض» باز همین تعبیر است. امر است. «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ[2]» این جا یک مقدار مطلب اوج گرفته است. این جا هر چه می‌شود این بال‌های فروتنی و خاکساری خودت را در برابر پدر و مادر کوچک کن «جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» که این برخاسته از آن محبت توست.

آن جمله‌ای که من گفتم تکریم و محبت در این آیه خودش را نشان می‌دهد. یعنی آن هم در کلمه ذلّ هست، هم در کلمه رحمة است. در این دو کلیدواژه آمده «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيراً» بعد هم دست به دامن خدای متعال بگیر و برای آن‌ها دعا کن که خدایا هم‌چنان که پدر و مادر من در کودکی من را مورد لطف خودشان قرار دادند، تو هم به آن‌ها رحم کن. «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيراً» هم چنان که در کودکی من را تربیت کردند، زیر بال و پرشان گرفتند.

هم خودت در برابر آن‌ها خاکسار باش، فروتنی و کوچکی کن، هم برای جلب رحمت نسبت به پدر و مادر، دست به دامن خدای متعال بگیر. مجدد جزء آیات کریمه قرآن است. می‌دانید هر دو جا همین خصوصیت هست، مخصوصاً در این دومی که مسأله پدر و مادر است.

 

فروتنی و خاکساری کلید موفقیت است

هر کسی که می‌خواهد سِمت رهبری داشته باشد، سمت مربیگری داشته باشد، پیشوای یک جماعتی باشد و بخواهد به منطق وحی عمل کند، باید به سیره پسندیده نبوی که پیامبر اعظم به آن مأمور بود و به بهترین شکل هم به‌ آن عمل کرد، باید به این سیره عمل کند تا بتواند در کار رهبری، هدایت و مدیریت دیگران موفق باشد. فروتنی و خاکساری اسرار موفقیت است. انسان باید نسبت به آن‌ها خفض جناح داشته باشد. نقطه مقابلش هم گردن فرازی و تکبر است، طاقچه بالا گذاشتن و منم منم کردن و این‌ها است، تکبر نقطه مقابلش است. شاید در بین صفات زشت کمتر چیزی به پای تکبر برسد. خیلی کریح و زشت است. «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ».

 

مبنای تواضع و فروتنی مبتنی بر منطق توحید است

با اجازه‌تان یک تعمیقی به بحث کنیم، یک مقدار ریشه به بحث بدهیم و آن عبارت است از این که مبنای خفض جناح و مبنای تواضع و فروتنی به لحاظ هستی‌شناسی کاملاً مبتنی بر منطق توحید است. انسان موحّد از برکت توحید به یک جهان‌شناسی، هستی‌شناسی، خودشناسی و دیگر شناسیِ درجه یک می‌رسد. حاصل این شناخت و این معرفت وقتی منعکس می‌شود در رفتار این آدم می‌شود فروتنی. ریشه فروتنی‌ دقیقاً آن جاست.

شما تصور کنید یک کسی دارای جهان‌بینی توحیدی باشد، مدام نگاه می‌‌کند می‌بیند تمام عالم هرچه که هست در برابر پروردگار متعال خاضع و تسلیم و فروتن، در برابر عظمت او ناچیز و اندک و صغیر و حقیر است. هرچه که در این عالم هست «کل کبیرٍ عندک صغیر» در برابر خدای متعال چیزی به حساب نمی‌آید. این نگاهش به همه عالم است. آن چه که می‌بیند کبریاء حضرت حق است.

 

جهان‌بینی توحیدی

به قول روایتی که داریم فرمود «الکبریاء ردایی»، می‌بیند تنها این رداء کبریا، این بزرگی فقط به خدای متعال می‌آید، والسلام. این فقط به حضرت حق می‌آید، بقیه کی هستند، چه هستند؟ هیچ‌ابنِ هیچ‌ابنِ هیچ‌ابنِ هیچ‌ابنِ هیچ. فقیرابنِ فقیرابنِ فقیرابنِ فقیر. چه هستند؟ از خودشان چه دارند؟ کسی چیزی در این عالم ندارد. در تمام مراتب هستی همین طور است، از این جهت هیچ فرقی با هم نمی‌کنند، هرچه که خدای متعال آفریده. این رداء کبریاء فقط متعلق به اوست و تکبر تنها و تنها صفت حق‌تعالی است، در آن جا است که جزء اسماءالحسنی است، فقط درباره خدای متعال است والسلام. از دیگران اصلاً در طبع‌شان،‌ در سازه وجودی‌شان، در ساختار خلقتی‌شان، اصلاً این چنین چیزی به آن‌ها نمی‌آید. به فقیر که تکبر نمی‌آید، آن چیزی که ذاتاً از فقر ساخته شده، این گونه است.

 

خودشناسی منطبق بر حقیقت وجودی

حالا شما این نگاه به جهان را تصور کنید، بعد نگاه به خودش، خودش را هم در این بی‌کرانه می‌بیند، نگاه به خودش هم به همین ترتیب است. یک خودشناسی منطبق بر حقیقت وجودی‌اش است، این حالش است. در پیشگاه عظمت حق تبارک و تعالی سرش پایین است. نسبت به دیگران هم همین‌طور است، این جایی که می‌گوییم دیگران یعنی دیگران از سایر انسان‌ها که اطراف او هستند و بالاخره در این زیست اجتماعی او به مناسبت زندگی اجتماعی با آن‌ها محشور است. نسبت به دیگران هم به برکت آن نگاه توحیدی دارای نگاه تکریمی است. سایر انسان‌ها پیش او مکرّم هستند، جایگاه دارند، یک احترام و اعتباری دارند. این جا یک تحلیل هم وجود دارد، آن تحلیل به جای خودش محفوظ است.

 

نگاه توحیدی نسبت به دیگران

از امام سجاد (علیه‌الصلوةوالسلام) نقل شده که این هم حالا خاطر نازنین‌تان باشد خوب است. یکی از علمای زمان حضرت از علمای درباریِ آن دستگاه طاغوت به نام زُهری پیش امام سجاد (علیه‌السلام) از اوضاع زمانه و روزگار گله می‌کند و این که به من اقبال نمی‌شود و مثل این که همه با من سر ناراحتی دارند، گله‌ای می‌کند پیش حضرت. امام (علیه‌السلام) آن جا یک فهرست توصیه‌ها به او می‌کند.

حضرت می‌گویند که شما خودت را در ارتباط با دیگران محاسبه کن. در محاسبه به قاعده «سبر و تقسیم». حضرت این را می‌رسانند که هر کسی که تو با او مواجه می‌شوی از تو بهتر است. هر کسی که تو با او مواجه می‌شوی یا این بزرگتر از تو است یا می‌گویی او حسناتش از من بیشتر است، یا کوچک‌تر از تو است می‌گویی این گناهانش کمتر است، یا هم سن و سال تو است، این هم در همین فضاها است که می‌گویی من بدی‌های خودم را می‌دانم اما راجع به او من اطلاعی از خوبی‌های پنهانی‌اش که ندارم. چه می‌دانم شاید او بین خودش و خدای متعال یک چیزهایی دارد. بنابراین در این محاسبه همه از من بهتر هستند. همین قاعده برای او اثبات می‌کند.

 

قاعده نگاه تکریمی نسبت به اطرافیان

اگر کسی به این دستگاه محاسباتی در ارتباط با دیگران مجهز شد، دیگر قیافه نمی‌گیرد. آن نگاه هستی‌شناسی،‌ آن نگاه توحیدی به عالم، به خودش، به محیط پیرامونی، این نگاه فنی در نسبت خودش با سایرین، این آدم دیگر در ارتباط با دیگران خودش را به رخ این و آن نمی‌کشد،‌ برای خودش قیافه نمی‌گیرد، برای خودش مدام منزلت و شأن بالاتری و چیزی قائل نیست.

 

مواقفِ امتحان فروتنی

اساساً موضوع خفض‌الجناح و تواضع و امثال این‌ها ولو طبع انسان مؤمن است، تجلیّات او در موضع رفعت و قدرت است. وقتی به یک ریاستی رسید، وقتی به یک موقعیتی رسید، وقتی به یک امکاناتی رسید، وقتی به یک اموالی رسید، آن جاست که امتحان می‌شود، امتحان فروتنی مال این مواقف است، مال این موقعیت‌ها است. وقتی مثلاً شد استاد، با این‌ها چگونه رفتار می‌کند، حالا شده مدیر، رئیس، با این‌ کسانی که تحت امر او هستند چگونه رفتار می‌کند؟ ملاحظه فرمودید این جاها است. حالا شده مثلاً کسی که فلان قدر ثروت ان‌شاءالله از حلال نصیبش شده، حالا مثلاً یک آدم مطرحی شده، این جاها است، از موضع رفعتِ قدرت است که تواضع خیلی حلاوت دارد و شیرین است.

ولو این که طبع انسان مؤمن آراسته به فروتنی است، طبعش است، طبق همان قواعد، طبق تربیت الهی و توحیدی، اما تجلی رفتار متواضعانه در انسان‌های مؤمن زمانی است که شأنی، جایگاهی، منزلتی، ریاستی، مالی، مکنتی، قدرتی پیدا می‌کند. آن جا بیشتر جلوه می‌کند و خودش را نشان می‌دهد.

 

طعم تواضع برابر است با طعم بندگی

حضرت عیسی (علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام) بین اصحابش نشسته بود، گفت آقایان می‌شود بنشینید، من می‌خواهم پاهای شما را شست‌و‌شو دهم. اصحاب حال‌شان گرفته شد، گفتند ایشان پیغمبر خدا است. خیلی منقلب شدند، گفت نه، جداً می‌خواهم پاهای شما را بشورم. فرمودند می‌خواهم این تبدیل بشود به یک فروتنی، می‌خواهم بین شماها به یک سیره‌ای تبدیل بشود. خب آن جایگاه پیامبر خداست.

رفتارهای صمیمانه و بی‌تکلّف داشتند. کجا بنشینند، کجا بایستند، چگونه بیایند، چگونه بروند، چه مَرکبی سوار شوند. شما می‌بینید طبع اولیاء خدا که صدر‌نشینان عالم هستند همه‌اش با امور بی‌تکلف سروساده است. یعنی مثلاً امر دایر بشود که این سوار اسب بشود یا قاطر، سوار قاطر می‌شود. اگر امر دایر شد بین این که حالا در تردد درون شهر، حالا ممکن است یک زمان مثلاً برای جنگ و چه می‌خواهد برود کاری به او نداریم، در شرایط عادی اگر امر دایر شد که سوار مثلاً قاطر بشود یا الاغ، خب حضرت الاغ را انتخاب می‌کند. این انتخاب می‌کند می‌گوید من آن چیزی را که ساده‌تر است انتخاب می‌کنم.

در لباس است، آراسته است ولی معمولی است، در همین چیزها. در خانه است هر کاری را انجام می‌دهند، جارو می‌زنند، لباس بشویند، غذا درست کنند، چه کنند. چیزی ندارند، این را ببینید، سیره پیامبر را بخوانید، سیره اولیاء را بخوانید. کارهای شخصی‌شان را خودشان را انجام می‌دهند.

صاحب این دعا امام سجاد (علیه‌‌الصلوةوالسلام) آن وقت‌ها به چهره شناخته شده نبودند، مثل حالا نبود، چه کسی می‌شناخت. حضرت سعی می‌کردند در مسافرت‌ها با کاروان‌هایی بروند که ایشان را نمی‌شناسند، برای این که کارهای خودشان را خودشان انجام بدهند، ضمناً بتوانند به دیگران خدمت کنند. گاهی شناخته می‌شدند غوغایی می‌شد. در یکی از این سفرها، شخصی نگاه کرد دید امام سجاد (علیه‌السلام) دارد به این‌ همسفرها خدمت می‌کند، وقتی ایشان را معرفی کرد همه افتادند به پای حضرت. گفتند یابن رسول‌الله شما می‌خواهید ما را جهنمی کنید؟ حضرت فرمودند نه، اتفاقاً من همین طور مستوری می‌آیم که بتوانم هم کارهای خودم را انجام بدهم، هم بتوانم به دیگران خدمت کنم. این گونه بودند.

بعضی‌ها پایین می‌نشینند ولی ناراحت هستند. این اگر ناراحت بشود معلوم می‌شود هنوز متواضع نشده، هنوز کار دارد. ولی تا وقتی که دیگر برای او فرقی نکند، صدر مجلس بنشیند یا انتهای مجلس، فرقی برای او نکند، بلکه این باطناً آن پایین نشستن را بیشتر دوست داشته باشد، به آن جا که رسید، طعم تواضع را چشیده است، آن وقت اگر کسی طعم تواضع را چشید، طعم بندگی را می‌چشد. این را یادتان باشد این چیز عجیبی است.

 

فروتنی شهد عبادت است

حضرت فرمودند چرا من بین شماها شیرینی عبادت را نمی‌بینم، «حلاوت العبادة» را بین شماها نمی‌بینم. گفتند منظورتان از حلاوت عبادت چیست؟ حضرت فرمودند: «التواضع؛ فروتنی است». این شهد عبادت است. چرا؟ چون کاملاً با حال بندگی انسان می‌سازد، می‌گوید این بنده است. به خودش که برمی‌گردد می‌بیند در این عالم اگر با یک کلیدواژه بخواهد تعریف بشود آن کلیدواژه «عبد» است و ما بالاتر از پیغمبر اکرم که نداریم، با «عبد» معرفی می‌شود، با «عبد» هم مؤمنین باید به او شهادت بدهند؛ «و اشهد أنّ محمداً عبده و رسوله».

این کلمه «خفض الجناح» را پس دوستان ان‌شاءالله به خاطر بسپارند. خیلی فضیلت بزرگی است، خیلی کار راه‌انداز است. به انسان در زندگی اجتماعی شرف می‌دهد، محبت دیگران را برای انسان جلب می‌کند، دل انسان‌ها را با انسان‌ همراه می‌کند. آدم فروتن محبوب است.

 

انسان فروتن محسود نیست

حضرت امام عسگری (علیه‌السلام) فرمودند می‌خواهید یک نعمتی را به شما معرفی کنم؟ البته حالا تعبیر روایی‌اش این نیست. این را من دارم عرض می‌کنم، یعنی متن روایت سؤال و جوابی نیست که مورد حسادت قرار نگیرید. چون انسان هر نعمتی داشته باشد محسود می‌شود. قبول دارید؟ خوشگل باشد محسود است، پول داشته باشد محسود است، اعتبار داشته باشد محسود است، مورد حسادت قرار می‌گیرد. فرمودند من یک نعمت می‌شناسم که کسی به آن رشک نمی‌برد، حسادت نمی‌کند. فرمودند آن هم تواضع است «التَّوَاضُعُ نِعْمَةٌ لَا يُحْسَدُ عَلَيْهَا[3]». نعمتی است که وقتی انسان آن را دارد راحت است.

نعمت‌های دیگر را آدم چشم می‌خورد، مدام می‌بینند، مدام به چشم می‌آید. اگر انسان به چشم بیاید بیچاره است، در معرض خطر است. این که به چشم بیاید، زیست او، خانه‌اش، تیپش، وسیله نقلیه‌اش، خلاصه طرف را می‌اندازد درون چاله و چوله‌های عجیب و غریب. چون چشم دنبالش می‌افتد. چشم زمین می‌زند، به خاک سیاه می‌نشاند. چون حسد تولید می‌کند، حسد هم از باطن آدم‌هایی که باطن‌شان معیوب است انرژی منفی ساطع می‌کند، یقه طرف را می‌گیرد، خیلی چیز خطرناکی است.

فرمودند حالا یک نمعت به شما معرفی می‌کنم که این نعمت حسود ندارد، چقدر خوب است. تواضع یک چنین چیزی است. نعمت است ولی به آن حسادت نمی‌کنند. برای انسان رفعت می‌آورد، برای انسان تقرب به پیشگاه خدای متعال می‌آورد، برای انسان حال بندگی می‌آورد، برای انسان بی‌تکلفی، صمیمیت و کارگشایی در زندگی می‌آورد. برای انسان رفاقت و اُنس با دیگران را می‌آورد. چه چیز عجیبی است. خوش به حال شما که این را دارید، مخصوصاً در مواقع آن امتحان‌ها این را از خدای متعال بیشتر بخواهید. از خدا بخواهید که یاری‌تان کند

 

خداوند از انسان متکبّر متنفر است

خیلی خدای متعال از آدم‌هایی که قیافه می‌گیرند بدش می‌آید، متنفر است. اگر کسی قیافه بگیرد ماها هم حال‌مان به هم می‌خورد، آدم بدش می‌آید، حالا این طبع است، طبع فطرت است. خدای متعال هم از آن متنفر است. «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً...[4]» ، «....إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً[5]». چه خبر است؟ هرچه پایت را محکم‌تر روی زمین بزنی زمین که شکافته نمی‌شود، مثلاً قدّ تو هم هرچه این طور بکشی و این گونه راه بروی، این گردن تو به کوه‌ها که نمی‌رسد، چه خبر است این قدر قیافه می‌گیری؟ این طور روی زمین «مرح» یعنی با تکبر راه نرو، «و لا تمش فی الارض مرحاً».

نقطه مقابلش «عبادالرحمن» را خدا می‌خواهد معرفی کند، می‌فرمود «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً[6]». مدام که نمی‌ایستند با این و آن دعوا کنند. طبع‌شان این گونه است. «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ» دیگران با این‌ها رفتارهای جاهلانه می‌کنند اما نمی‌توانند این آدم را عصبانی کنند.

راجع به پیامبر عزیزمان می‌گویند که حضرت وقتی راه می‌رفتند مثل راه رفتن کسی بود که مثلاً در سرازیری راه می‌رود، یعنی روان راه می‌رفتند، همین طور راحت، متواضعانه. نشانه‌هایی از تکبر ندارند. اما «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»،  «یمشون» یعنی «یعیشون» طبق بعضی از جمع‌بندی‌ها. یعنی «یعیشون علی الارض»، یعنی اصلاً زیست‌شان زیست آسان، روان، بی‌تکلف، همراه، متواضع و صمیمی است. اصلاً زیست‌شان این گونه است، روش زندگی‌شان این طور است.

 

مواجهه ایدئولوژیک در برابر دستگاه کفر و استکبار

این جا یک حاشیه هم بزنیم. آن حاشیه هم این است که آقا جان خفض جناح، تواضع، فروتنی آری. ذلت و خواری هرگز. یعنی همین پیامبر که رفتارش این گونه است؛ در برابر مؤمنین متواضعانه است، وقتی نوبت مواجهه با کفار و سران کفر می‌رسد نه این خبرها نیست. «اشداء علی‌الکفار» است، «اعزةٍ علی‌الکافرین» است. آن جا نوبت مواجهه‌ها سخت‌رسان، گردن فرازانه، عزت‌مندانه و این‌ها است. نکته‌اش هم این است که از جانب دستگاه کفر؛ مخصوصاً وقتی این‌جا کفر می‌گوییم منظورمان دستگاه کفر است نه کافرهای دم دستی و پیش پا افتاده‌ی شهروند، نه آن‌ها که چیزی نیستند. آن‌ها را هم اتفاقاً اگر چیزی جذب می‌کند همین فروتنی‌ها جذب می‌کند. نه منظور دستگاه کفر است، دستگاه استکبار است. با آن‌ها مواجهه باید مواجهه عزت‌مندانه و متکبرانه باشد. این را خدای متعال می‌پسندد.

با دو کلیدواژه؛ «اشداء» و «اعزه». «اشداء علی الکفار یا اعزةٍ علی الکافرین[7]» فرمود این‌ها گردن فرازانه است، عزت‌مندانه است. چون آن چیزی که دستگاه کفر درصدد هستند در ارتباط با مؤمنین تحمیل کنند ذلت و خواری است و اگر مؤمنین در برابر آن‌ها عزت‌مندانه رفتار نکنند خوار و ذلیل می‌شوند و خدای متعال برای انسان‌های مؤمن، خواری و ذلت را نخواسته است.

 

نحوه مواجهه با انسان‌های گردن‌فراز متکبّر

در جمع مؤمنین هم یک کسانی هستند که این‌ها آدم‌های گردن‌فراز متکبری هستند. این‌ها را چه کار کنیم؟ خب آن که دستگاه کفر است که مشخص است. ولی در زیست مؤمنانه، در محیط ایمانی هم شخص از کنار ما عبور می‌کند، به او سلام می‌کنیم گردنش را کج می‌کند و رد می‌شود، تازه اگر هم گردنش را تکان بدهد، بعضی‌ها این هم حتی برای‌شان سخت است. یک حالت تکبّر دارند و سعی می‌کنند با این ژست‌های متکبرانه که گاهی به خاطر پول‌شان است، گاهی به خاطر حسدشان است، من جزء خانواده کذا و کذا هستم، گاهی به خاطر مثلاً موقعیت و ریاست‌شان است، گاهی به خاطر علم‌شان است؛ زمانی که طرف افتاد درون فضای تکبر و قیافه متکبرانه گرفت یعنی چه؟ یعنی می‌خواهد به دیگران خواری و ذلت را بچشاند و تحمیل کند، یعنی دوست دارد دیگران جلوی او بشکنند، این را دوست دارد. این جا به ما امر صریح و روشن دستگاه اخلاق اسلامی و سیره اولیاء این است، «التکبر للمتکبرین».

 

رفتار متکبّرانه در برابر متکبّرین

فرمودند طبع شما فروتنی و خفض جناح است، اما به دو دلیل با این آدم‌ها متکبّرانه روبرو شدید.

خدای متعال برای شما عزت می‌خواهد، شما را عزیز می‌خواهد، شما حق نداری به شکلی رفتار کنی که خوار بشوی و او دارد اکنون خواری و ذلت را به تو تحمیل می‌کند، این جا دواطلبانه که نیست، در تواضع رفتارها داوطلبانه است. ما وقتی که در برابر دیگران فروتنی می‌کنیم انتخاب می‌کنیم. اما اگر بنا باشد شخصی فروتنی را با آن رفتارهای متکبرانه‌اش به ما تحمیل کند، این جا چه کار باید کرد؟ این جا برای این که شما از شخصیت خودت حفاظت کنی و عزّت خودت را حفظ کنی باید متکبرانه برخورد کنی. «التکبر للمتکبر».

 

عدم تواضع در برابر انسان متکبّر

به خاطر آن که شخص متکبّر درست بشود، تواضع برای متکبرین سمّ است. یعنی روز به روز تکبّر آن‌ها را افزایش می‌دهد، بادشان را زیادتر می‌کند. هرچه شما در برابر آدم متکبّر تواضع کنید دارید او را بدبخت‌تر می‌کنید. اگر او را هم بخواهید نباید در برابرش فروتنی کنید. هم به خاطر خودتان، هم به خاطر او. «التکبر للمتکبر».

این روایت‌ها گاهی وقت‌ها شگفت‌انگیز است. مثلاً دو نفر اکنون وارد این جلسه شدند یکی حاج آقا فلانی است. منظورم از حاج آخوند نیست که حالا به ماها مثلاً می‌گویند حاج آقا، اگر حج هم نرفته باشیم حاج آقا می‌گویند. نه، حاجی فلانی یعنی مایه‌دار است. طلبه‌ها که بیچاره‌ها یک‌لا قبا هستند. حالا نوعاً حاجی فلانی وارد می‌شوند، یک انسان مؤمن هم وارد می‌شود. شما در برابر این‌ها چه گونه رفتار می‌کنید؟ فرمود: «مَنْ تَوَاضَعَ لِغَنِيٍّ لغناه[8]» اگر شما در برابر آن حاجی کذایی که مایه‌دار است و مثلاً ثروتمند است، تواضع کنید و تواضع‌تان به خاطر همین ثروتمندی او باشد، فرمود همان جا دو سوم دین‌تان مرخص شد و رفت!!؟ شِرک است، چقدر این به دین انسان لطمه می‌زند، معنایش این است.

اگر انسان در برابر یک آدمی به خاطر پولدار بودنش بخواهد فروتنی کند، فرمود دو سوم دینش آن جا از دست می‌رود، خیلی چیز عجیبی است. یعنی باید برود کلی زحمت بکشد تا دینش را درست کند. معنایش این است دیگر، این آقا چه دارد؟ مایه دارد. آن وقت هم زمان یک آقای دیگری هم آمده به قول قدیمی‌ها با آستین پاره و قیافه‌ای ژولیده و این یک کیسه‌ای هم روی دوشش است، آن می‌آید اصلاً شما نگاهش هم نمی‌کنید. «عَبَسَ وَ تَوَلَّى * أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏ * وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى[9]» چه می‌دانی این کیست. حالا چون نابینا است و فقیر است.

در برابر آن کسی که در پیش حضرت نشسته بود و نسبت به آن اعمی، وقتی آمد نشست این خودش را جمع کرد. خودش را جمع و جور کرد. دیده‌اید مثلاً گاهی آدم‌ با آدم‌های فرودست و این‌ها مواجه می‌شود خودش را یک خرده جمع و جور می‌کند، فرمود خیال می‌کنی از این رفتارت مثلاً فقر او به تو سرایت می‌کند؟ شاید او پیش خدای متعال یک جایگاه ویژه‌ای داشته باشد. مگر به این چیزها است. اما وقتی آن شخص پول‌دار آمد «فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى[10]» گردن کلفت است، جلوی او برمی‌خیزی و احترام می‌کنی، چه خبر است؟ این هم یک تبصره بود خواستم عرض کنم، این چیز مهمی است. یعنی «التکبر للمتکبرین» یک قاعده است.

 

خفض‌الجناح، ایجادکننده نظم مؤمنانه

ان‌شاءالله خداوند تبارک و تعالی به همه عزیزان توفیق کرامت کند و ما این چیزی که در بیان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به عنوان ایجادکننده نظم مؤمنانه معرفی شده یعنی خفض‌الجناح، ان‌شاء‌الله این را هم خودمان داشته باشیم، هم در بین جامعه، در بین دوستان‌ و شاگردان‌مان این خفض الجناح و فروتنی را ترویج کنیم. بهترین راه ترویج هم در اخلاق خود انسان است. با سیره انسان می‌تواند مروج این فضیلت بزرگ باشد، آن روایتش هم هست «و خفض الجناح تنتظم الامور[11]» امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند کارها با خفض‌الجناح مرتب می‌شود. رانندگی‌ها مرتب می‌شود، کارگزاری‌ها مرتب می‌شود، تحصیلات و کلاس درس و این‌ها مرتب می‌شود. یعنی همه چیز را می‌تواند یک نظم طبیعی و الهی بدهد.



 

[1] آیه 215 سوره شعراء

[2] آیه 24 سوره اسراء

[3] بحار الأنوار  ,  جلد۷۵  ,  صفحه۳۷۴

 

[4] آیه 18 سوره لقمان

[5] آیه 37 سوره اسراء

[6] آیه 63 سوره فرقان

[7] آیه 29 سوره فتح

[8] بحار الأنوار  ,  جلد۹۴  ,  صفحه۲۹۱

 

[9] آیات 1 الی 3 سوره عبس

[10] آیه 6 سوره عبس



لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *