«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ، وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ، فَلَا أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِكَ بِالطَّلَبِ، وَ لَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَكْسَبِ * اللَّهُمَّ فَأَطْلِبْنِي بِقُدْرَتِكَ مَا أَطْلُبُ، وَ أَجِرْنِي بِعِزَّتِكَ مِمَّا أَرْهَبُ.»
پروردگار متعال برکات مادی و معنویاش را بر اهل مجلس ما، بر جامعه ما، بر امام اُمت نازل کند؛ به برکت ایام ماه پرفروغ و معظّم شعبان و به برکت میلاد فرخنده حضرت سید الساجدین (علیهالصلوةوالسلام) و به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
ماه و شبی بزرگ
خدا را شاکریم که به ماه معظّم شعبان رسیدیم. در ماه معظّم شعبان هم رسیدیم به شب فرخنده ولادت حضرت سجاد (علیهالصلوةوالسلام) که با جلسه ما خیلی تناسب دارد. خدای متعال را شاکریم، به فال نیک میگیریم. به همه عزیزان تبریک عرض میکنیم و به همین مناسبت چند نکتهای را خدمتتان تقدیم میکنم. بحث ما البته در درسهای صحیفه مبارکه سجادیه در دعای مکارم الاخلاق رسید به این قطعهای که امشب برای شما خواندم. امشب باید، هم راجع به امام سجاد بگوییم، هم راجع به صحیفه بگوییم.
چند درخواست اقتصادی در پایان دعای مکارم الاخلاق
خاطر مبارکتان هست که این بخش پایانی دعای مکارم عرض کردیم درخواستهایی است که مربوط به زیست اقتصادی است. از جمله همین قسمت است که امشب برای شما خواندم که بعد از صلوات میفرماید: «وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ.»
1. آسان شدن کسب روزی
ما برای تحصیل مایحتاج زندگی عادیمان در دنیا، بالاخره باید به رنج و دردسر و گرفتاری بیفتیم. اصلاً طبع دنیا اینچنین است، انسان باید تلاش کند. پس یک مقداری از این طبیعی است، اما گاهی وقتها این خیلی از انسان مؤنه میبرد یعنی هم از فکرش، هم از جانش، هم از جسمش، خیلی باید تلاش کند تا بتواند از عهده اداره امور زندگی خودش و افراد واجب النفقهاش بربیاید. حاصلش میشود اینکه از کارهای اصلی و هدفهای اصلی در این عالم باز میماند، یعنی فعالیت علمی نمیتواند، فعالیتهای مربوط به سلوکی، مسائل تحصیل معنویات، مناجات، دعا، درواقع وقت نمیکند، خسته میشود از کار، این کارها طوری به او غلبه میکند که گاهی همّ آن به نوعی انسان را از پا درمیآورد.
اینجا امام (علیهالسلام) ما را دلالت میکند که شما از خدای متعال ذیل نام کافی پروردگار متعال بگویید: «اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ» برای من کفایت کند از این دردسرها و زحمتهای اضافهای که من باید برای اداره زندگی بخواهم به آنها مبتلا بشوم، «وَ اکفنی» این مطلب اول.
2. رسیدن روزی بدون برنامهریزی
نکته دوم؛ فرمودند: «وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ.» ماها یک بخشی از معیشتمان تحت برنامه است، مثلاً انسان برنامهریزی میکند این فعالیت را انجام بدهد، این شغل و این قرارداد و این کار و... حالا هر کسی در رشته خودش. یک درآمدی پیدا کند با آن درآمد بتواند برنامه زندگیاش را اداره بکند. این تحت احتساب است. اما ما یک بخشی از رزق را داریم که این رزق خارج از محاسبه است، اسم آن میشود من غیر احتساب. در قرآن کریم هم داریم که فرمود: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ؛[1] و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مىدهد. و از جايى كه حسابش را نمىكند به او روزى مىرساند.» آن هم خیلی آیه عجیبی است، مکرر دربارهاش صحبت کردیم.
آنجا میگوید اگر کسی طریق تقوای الهی را پیشه کند «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ» هم در زندگیاش خدای متعال گشایش قرار میدهد، یعنی بنبست نمیخورد، راهها برای او باز میشود، هم از خارج از محاسباتش خدای متعال به او رزق میدهد. این هم هست، همهتان تجربهاش را دارید. واقعاً خیلی تجربههای شیرینی است، از جاهایی که فکرش را نمیکند رزق برای او میرسد، البته رزق معنایش عام است؛ هم مادی، هم معنوی، هم بالاخره ظاهری، باطنی، فکری، ذکری، اینها همهاش رزق است، ولی یک رزق خاص هم داریم که همین رزق مادی زندگی است. میفرماید: «وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ.» خدایا به من از آن روزیهای خارج از محاسبه بده. رزق من قرار بده.
این هم مطلب دوم که اینها روزیهای بسیار شیرینی است؛ هم کارگشا است، هم کار را راه میاندازد، هم خیلی برکت دارد، یعنی یک لطف و برکت خاصی دارد. شاید هم مثلاً انسان یک چیزی را گاهی وقتها توقع ندارد ولی به آن میرسد، خیلی حلاوت و شیرینی دارد.
علت چنین درخواستهای مادی
«فَلَا أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِكَ بِالطَّلَبِ، وَ لَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَكْسَبِ.» بنابراین من برای چی این را میخواهم؟ ما الآن دو درخواست مطرح کردیم، یکی کفایت بود از دشواریهای تحصیل معاش که حضرت فرمودند برای من این کفایت بشود در دستگاه الهی. دوم هم اینکه رزق لایحتسب گیرم بیاید، خارج از محاسبه هم به من برسان، به چه دلیلی من چنین درخواستی را دارم؟ «فَلَا أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِكَ بِالطَّلَبِ، وَ لَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَكْسَبِ.» به خاطر اینکه اینطور نشود که من از اصل مسئله که رهتوشه زندگی اینجهانی است که عبارت است از بار یافتن به مقام بندگی تو، از اینجا بمانم. گفت داری چه کار میکنی؟ گفت دائم دارم کار میکنم. خستگیاش، دردسرهایش، گرفتاریهایش، انرژی من، توان مرا به گونهای میسوزاند، و همّش چنان فکر مرا درگیر میکند که من شهد زندگی را نمیچشم. شهد زندگی بندگی است و ذات بندگی عبادت است، دعا است، مناجات است، ارتباط با عالم ملکوت است. اصلش آن است، حالا انسان آمد در این دنیا برای چی؟ لذا میگوید جریان تأمین زندگی برای من به گونهای باشد که من را از آن کار اصلی باز ندارد.
خیلی وقتها انسان از اصل ماجرا باز میماند. پس میشود «فَلَا أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِكَ بِالطَّلَبِ، وَ لَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَكْسَبِ.» اینکه من وزر و وبال دویدن دنبال دنیا را، این را نخواهم تحمل کنم. بعضیها دنیا دنبالشان میدود، خوش به حالشان، مخصوصاً آنهایی که ناز هم میکنند، دنیا دنبالشان میدود، اینها ناز هم میکنند. اینها خیلی خوش به حالشان است. عموماً، اعم اغلب ما دنبال دنیا میدویم، یعنی باید برویم دنبال کار و معاش و تلاش و اینها، که بالاخره زندگیمان را راه بیندازیم. بدین ترتیب این دو تا عالم است. حالا این دومی برای بعضیها سهل است، برای بعضیها صعب است. بعضیها جریان زندگیشان روان است، بعضیها پیچ دارد، آنجایی که انسان پیچ میخورد یک تبعاتی است که این تبعات بار میشود، روی آبروی انسان، روی فکرش، روی زندگیاش، حتی روی سلامتیاش، این را از رسیدن به آن هدف اصلی که عبارت باشد از بندگی باز میدارد. پس میگوید برای این من گرفتار آن ماجرا نشوم، خدایا بده بیاید، کار مرا روان کن، مرا کفایت کن «وَ اكْفِنِي»، «وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ.» «وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ، وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ.» چه درخواست خوبی است.
شرط بهرهمندی از نصرت الهی
اینجا یک نکته هم دارد. ما این را مکرر مباحثه کردیم، در فرهنگ قرآن کریم و در تربیت الهی و اسلامی این چنین است که شما یک وظایفی دارید که آن وظایف را باید بشناسید و درست انجام بدهید. دعای شما وقتی مستجاب است که شما وظیفه خودت را عمل کرده باشی. این جلسهای که به مناسبت مسابقات قرآن دیروز محضر حضرت آقا تشکیل شد، خیلی جلسه شیرینی بود، خیلی خاص بود، ما توفیق حضور نداشتیم. در آن جلسه شما بیانات حضرت آقا را مراجعه کنید، مثل همیشه عالی، نغز، سازنده و پیشبرنده است. ایشان بعد بحث توکل را مطرح کردند. واقعاً طرح مسئله را بروید از زبان حضرت ایشان ببینید که مسئله توکل است. بعد در باب توکل، آنجا وقتی که حضرت آقا توضیح میدهند و البته امتدادش درباره مسائل اجتماعی سیاسی و کلانش را هم مطرح فرمودند، اینکه بالاخره ما آنجا یک وظایفی داریم. ما یک وظیفهای داریم باید انجام بدهیم، مثلاً در این رویارویی میفرماید وظیفه ما مثلاً صبر است، وظیفه ما مقاومت است. پس ما باید وظیفهمان را انجام بدهیم.
خدای متعال وقتی ببیند که ما داریم وظایفمان را درست انجام میدهیم آن وقت صبر و نصرش را نازل میکند، مثل اموری که انسان به حسب ظاهر به نظرش میآید محال است. میخواستم به این کلمه برسم، فرمودند چیزی که به حسب ظاهر محال میآید، مثلاً این در قاعده اصلاً محال است، این وقتی میرود در محیط قدرت الهی که محال نیست، انجام میگیرد. ولی به حسب قاعده محال است. بعد مثال قصه غزه را زدند، فرمودند یک جای کوچک، یک وجبی به نام غزه با یک جمعیتی با آن خصوصیات با کمترین امکانات اینها توانستند در برابر آمریکای گردن کلفت بایستند و او را شکست بدهند. خیلی اتفاق بزرگی است. البته چون برای ماها عادی شده، واقعاً ما عظمت این اتفاقات را اصلاً درک نمیکنیم. خیلی فاصله داریم. چنانکه ما اصلاً عظمت انقلاب اسلامی را درک نکردیم. این حجاب معاصرت نمیگذارد انسان عظمت این نعمت بزرگ را درک کند. گاهی مبتلا میشویم به خطای محاسباتی، گاهی مبتلا میشویم به خطای دید. دیدمان مخدوش است، لذا نمیتوانیم عظمت حادثه یا عظمت نعمت و بزرگیاش را ببینیم. یک گروه مقاومت با یک مشت زن و بچه و مردم در منطقه باریکی که در آن حبس هستند، هیچ کمکی هم به آنها نمیرسد، این عجیب است، نه که عجیب است بلکه اعجب است، این شگفتانگیز است، آن وقت در برابرش کیست؟ آقا به شما توضیح دادند آمریکا است، علیه اللعنه، اوست که ایستاده جلوی اینها. صهیونیستها که سگ هار همانها هستند، دستآموز هستند. اینها که عددی نیستند. یعنی در واقع جریان استکبار جهانی با آن یال و کوپال و قدرت و امکانات کذا و کذا در برابر این ملت شکست خورد، این جا همان جایی است که انسان میبیند معجزه الهی در روزگار ما چقدر دارد تکرار میشود، یکیشان آن اعجاز انقلاب اسلامی در بهمن 57 بود، این هم یک نمونه دیگر، جدید است، با این خصوصیات جلوی چشم است. مردم کار خودشان را انجام دادند، خدای متعال هم کارش را انجام میدهد، یعنی انزل علیکم النصر، نصرت خودش را نازل کرد.
آن وقت محال اینجا میشود ممکن، میگویند محال است، به هر کسی در عالم بگویی، طبق هر محاسبهای بگویید میگوید محال است که اینها پیروز بشوند، اینها دیگر دربدر شدند رفت تمام شد، حماس هم نابود شد، اینها هم توانستند اسرایشان را آزاد کنند و تنظیماتش را انجام بدهند، این باید پیش میآمد. کوبیدند و پنجاه هزار نفر را به شهادت رساندند و چه کردند و چه کردند، ولی آخرش شکست خوردند و رسوای عالم شدند. این همان نصرت الهی است، این همان توکل است. اینجا هم همین طور است.
روزی بیحساب، به معنای زندگی بدون حساب و کتاب نیست
در همین بحث ما، شما وقتی که میخواهید بگویید: «وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ.» یک وظیفهای هم شما دارید. اینکه میگویید: «وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ.» یک وظیفهای شما دارید. آن «وَ اكْفِنِي مَئُونَةَ الِاكْتِسَابِ» یک سهم قابل توجهی از آن، تدبیر است. شخص باید تدبیر داشته باشد، عقل اقتصادی داشته باشد، کارهایش را تنظیم کند، برنامهریزی کند، درست پیش ببرد. نمیشود همینطور پیش ببرد بعد خیال کند که مثلاً صرف یک دعا مسئله حل میشود. نه، یعنی ما باید وظیفه خودمان را درست انجام بدهیم. وظیفه ما برنامه اقتصادی است برای زندگیمان، پیشبینیهای مناسب است، تدبیر است، اندازه نگه داشتن است، قناعت است، همه این کارهایی است که باید ما انجام بدهیم، آن وقت خدای متعال کفایت میکند. این کفایت الهی میآید کار را برای بنده خودش تسهیل میکند. جمله بعدیاش هم همین است.
آنجایی که میگویید: «وَ ارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ» یعنی خدایا بدون برنامهریزی و محاسبه هم به من برسان. آنجا هم قاعدهاش را قرآن گفته است، فرمود: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ؛[2] و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مىدهد. و از جايى كه حسابش را نمىكند به او روزى مىرساند.» آنجا تقوا میخواهد، اتصال معنوی میخواهد، انقطاع الی الله تبارک و تعالی میخواهد. این را میخواهد. تو اگر میخواهی رزق لایحتسب داشته باشی راهش این است، قاعدهاش این است؛ تقوای الهی. این را اگر توانستی در زندگی خودت اجرا کنی خدای متعال از آنجایی که فکرش را نمیکنی به تو میرساند. این هم پس قاعده دارد.
معنای تقوای اقتصادی
آن وقت مثلاً ببینید در همین کلمه «یتق الله» چند مسئله وجود دارد، فهرست دارد. از جمله آن مراعاتهایی است که انسان باید در زندگی انجام بدهد، ادب بندگی که باید رعایت کند، تطهیر اعمالش، تطهیر رفتارش از گناه و معصیت و اینها، باید در زندگیاش حالت توبه جاری بشود. اینها باید باشد، این هم از «یتق الله».
«یتق الله» در باب مسائل اقتصادی این است که انسان سمت مال آلوده و لقمه شبهه و امثال اینها نرود. این میشود معنای یتق الله، این است که حاصلش میشود «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ». البته آنجا یک چیز دیگری هم هست، به این چیزی که گفتیم اضافه بشود دعا، ذکر، توسل و امثال اینها. اینها در زندگی انسان برکت میآورد. این در باب جملهای که از صحیفه مبارکه سجادیه برای شما امشب خواندیم. اما دو سه جمله هم تکمیلی عرض کنیم به مناسبت امشب.
شیعه مدیون امام زینالعابدین است
یک مطلب این است که حضرت سید الساجدین و امام العارفین علی بن الحسین (علیهماالسلام) که امشب شب میلاد فرخنده آن حضرت هست، فکر میکنم سنه 37ـ38 ایشان متولد شده است، ایشان یک دو سال زمان امیرالمؤمنین (علیهالصلوةوالسلام) را درک کردند. بعد ایام امامت امام حسن (علیهالسلام) آن دهه را در کودکی و نوجوانیشان بعد هم ایام ابا عبدالله (علیهالصلوةوالسلام) را درک کردند، یک دهه هم آنجا تا رسیده به ماجرای کربلا که سنه 61 ایشان 22 سالشان بود. بعد هم که ایام امامت خود حضرت است، از روز عاشورا در سال 61 شروع میشود میآید تا سال 93ـ92 که سال شهادت آن حضرت است، ادامه پیدا میکند.
ایام امامت آن بزرگوار حدود سی و سه یا سی و چهار سال میباشد. این فرصتی بود که امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) در این محیط اسفل السافلین، در این دنیای پستی که ما در آن زندگی میکنیم، اینجا سفره لطف و احسان و رحمت و کرامت و مغفرت و معنویت و نورانیت و قدسیت و عرفان و عشق و توحید و ولایت را گسترد. از آنچه که حضرت امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) ارائه کرد سفره یادگارهایی باقی ماند؛ مبارزه حضرت، سبک زندگی آن بزرگوار، سیرهای که حضرت داشتند، آن حماسه بزرگشان، شجاعتشان، تدابیری که انجام دادند.
شما هم استحضار دارید که در تاریخ ائمه (علیهمالسلام) زمان امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) بدترین زمان است. فرمود ما دور خودمان را که نگاه کردیم ده نفر نبودند ما را دوست داشته باشند، یعنی به انگشتان دو تا دست نمیرسیده است. همان «اِرْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ علیه السلام اِلاّ ثَلاثَةٌ؛[3] بعد از شهادت امام حسين (علیهالسلام) مردم مرتد شدند، بهجز سه نفر.» کأنّ در منطقه مکه و مدینه فقط سه نفر بودند که سر مبنایشان ایستاده بودند. البته در کوفه و اینها یک مقدار بیشتر بود.
احیای اسلام توسط حضرت زینالعابدین (علیهالصلوةوالسلام)
امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) دوران امامتشان خیلی دوران عجیبی است. یک تعبیری من یک وقت کردم گفتم: «ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ؛[4] تاريكيهايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است.» ظلمات فکری، ظلمات اخلاقی، ظلمات اقتصادی، ظلمات فرهنگی، ظلمات سیاسی، همه دست به دست هم داد، تاریکی روی تاریکی. این روزگار امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) است. آن وقت امام (صلواتاللهوسلامهعلیه) باید از نقطه سرخط، از صفر باید شروع کند. بعضی دقیقتر گفتند، گفتند از زیر صفر حضرت شروع کردند، مبتنی بر سرمایهگذاری امام حسین (علیهالصلوةوالسلام) در کربلا با آن قیامت باعظمت و حماسه جاویدان. خود سیره امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) برای دوستانشان خیلی پیامهای عجیبی دارد، مهمترین پیامش پیام امید است؛ یعنی جایی که به نظرتان میرسد همهچیز، همهجا مسدود است، همه راهها بسته است، شما با یک چنین جامعهای روبرو هستید، اینجا میتواند محل آغاز دوبارهای باشد. این خیلی پیام بزرگی است، دیدید بعضیها همین دوروبر خودمان چقدر ضعیفالنفس هستند، چقدر ضعیف هستند، چهار تا حادثه اتفاق میافتد، یک خرده مشکلات پیش میآید، یک خرده کارها پیش نمیرود، یک جایی آسیبی وارد میشود خودشان را گم میکنند.
البته زمانه ما که همهاش روزگار فتح است، خدای متعال زندگی من و شما را در ایام فتح قرار داده است، روزگار ما که این است، و الله اکبر از این زمانه ما واقعاً، این چهل و شش سال، چهل و شش سالی است که به لطف خدای متعال در آن برای اسلام، برای مسلمین، برای اهل ولایت، برای دوستداران امیرالمؤمنین (سلاماللهعلیهاجمعین) همهاش فتح و ظفر و گشایش است. اکنون هم که دارید مشاهده میکنید، این هم فجر چهل و ششم است که داریم وارد چهل و هفتمین سال زندگی در محیط انقلاب اسلامی میشویم. ولی منظورم این است که با همه این احوال دیدید کم میآورند، دلسرد میشوند، خسته میشوند. چهار تا صحنه نامناسب اخلاقی در جامعه میبینند ورشکست میکنند. چهار تا مثلاً اتفاق نامناسب اقتصادی میبینند، فساد اقتصادی میبینند، انگیزههایشان آسیب میبیند. یک خرده دشواری مباحث تربیتی را نگاه میکنند، میگویند در این روزگار چگونه میشود نسل انقلابی را تربیت کرد، نگه داشت، بعد هم همیشه نق میزنند، یعنی اصلاً خدای متعال بعضیها را کأنّ ساخته برای غر زدن، هنری ندارند جز این که نق بزنند، به زمین و آسمان و آغاز و انجام و... به همهچیز، نگاهشان نگاه منفی است، نگاه مثبتی ندارند. امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) حجت را بر همه دوستانش تا قیام قیامت تمام کرد.میگویم اصلاً با زمانه ما که قابل مقایسه نیست، این ایام، ایامِ فتح است.
سرمایهگذاریِ عظیمِ تربیتیِ امام سجاد (علیهالسلام)
امام سجاد (علیهالسلام) از کجا شروع کرد؟ چگونه شروع کرد؟ یک قیام یک نفره، بعد به او دو سه نفر ملحق بشوند، بعد الحاق انجام بشود. حضرت وارد شدند به چرخه تربیت. یعنی سرمایهگذاری که امام سجاد (علیهالسلام) در کنار فعالیتهای اجتماعی و در کنار فعالیتهای فرهنگی و در کنار کار سیاسی داشتند، کار سیاسی حضرت خیلی کار عجیبی است در آن شرایط تقیه. همه اینها را با همدیگر دارند ولی سرمایهگذاری اصلیشان روی کار تربیتی است، البته کار تربیتی خیلی صبر میخواهد، خیلی تحمل میخواهد، دیریاب است، یعنی زود جواب نمیدهد. امام (علیهالسلام) ایستادند پای این کار. حاصلش چه شد؟ حاصلش این شد که وقتی بعد از سی و چهار سال نوبت رسید به امام باقر (علیهالصلوةوالسلام)، امام باقر اطرافشان را نگاه کردند دیدند یک جماعتی هستند که اینها از دوستداران اهلبیت (علیهمالسلام) هستند و تربیت شده در این دستگاه هستند. البته خود حضرت باقر (علیهالسلام) هم یار پدرشان بودند؛ چنانکه امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) یار سید الشهداء بودند. برای امام باقر (علیهالصلوةوالسلام) یک محفل درسی شکل گرفت که شاید مثلاً تاریخ حدود چهارصد و شصت نفری را اسم برده است، که اینها در درس امام باقر (علیهالسلام) شرکت میکردند. رونق گرفت. و آن خط تربیتی بود. آن وقت جالب است که امام سجاد (علیهالسلام) برای اینکه همینهایی را که بعداً آمدند در درس امام باقر (علیهالسلام) شرکت کنند، میدانید حضرت چه کار میکرده است؟ حضرت آن زمان میرفتند بندههای زرخرید را خریداری میکردند میآوردند منزل، یکی از خطوط اصلی تربیتی حضرت این بوده است، اینها را به عنوان غلام و کنیز میخریدند میآوردند منزل، کمتر از یک سال بعضی وقتها اینها در این دانشگاه عالی عشق و معرفت و ایمان و نور و صفا و وحی و ولایت، اینجا تربیت میشدند. معمولاً هم این طور بوده که مثلاً بعد از عید فطر، حضرت اینها را میخریدند، عید فطر سال بعد، سر عید هم اینها را آزاد میکردند. یعنی عید آزاد میکردند دوباره فردای آن بعد از ماه مبارک رمضان تعدادی را، حالا دو نفر، سه نفر، کمتر، بیشتر اینها را دوباره میآوردند، این خط تربیتی دروان تربیتی در خانه امام سجاد (علیهالسلام) است.
خیلی جالب است، دیدم یکی از محققین کاملاً به این موضوع پرداخته است. چون این مورد غفلت است، یعنی به این توجه نشده بوده، ولی امام (علیهالسلام) این را از نظر تربیتی به آن میپردازند. آن وقت بعضی از اینها استعدادهای خوبی داشتند، بعد هم که حضرت اینها را روز عید که میشد، عیدانهشان این بود که اینها را آزاد میکردند. آزاد هم که میکردند یعنی اینها در جامعه صاحب رتبه میشدند، وقتی عبدی آزاد میشد صاحب شخصیت میشد. در محیط اجتماعی دیگر عبد زرخرید نبود، کس دیگری نمیتوانست او را بخرد. این دیگر حُر بود، آزاد بود. بعد هم خیلی از اینها را که حضرت آزاد میکردند امکاناتی هم به آنها میدادند، غیر از این که این را مثلاً آزاد میکردند و غیر از آن امکانات معنوی که به این طرف دادند؛ از جهت شخصیتی، تخلق به اخلاق، از نظر اُنس با قرآن، اُنس با دعا. مثلاً طرف در خانه امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) یک سال ساکن بوده، بعد عارف شده آمده بیرون. استعداد داشته، عارف، عاشق بیقرار حق، یعنی وقتی این مناجات امام سجاد را دید دیگر تمام است، این سحر سید الساجدین (علیهالصلوةوالسلام) را کسی دیده باشد، این کلمات دعای آن حضرت، اینها را شنیده باشد، آن وقت انقلاب معنوی در او رخ میدهد. لذا بعضیها خیلی پروازهای بلندی روزیشان شد.
امام، از هر فرصتی برای تربیت استفاده میکردند
البته این تربیت منحصر به این قضیه نبود، این یکی از جلوههایش بود که عرض کردم کمتر دیده شده و بعضی از متتبعین خوب به این پرداختند. ولی نه، در ساحت اجتماعی، در مسجد، در اطراف، در سفر، مثلاً امام سجاد (علیهالسلام) مکرر حج مشرّف میشدند. در همین سفر حج بسیاری تحت تربیت حضرت قرار میگرفتند. از همین همکاروانیها، و جالب هم هست که نوعشان هم حضرت را نمیشناختند. شنیدید حضرت معمولاً ناشناس میرفتند تا بتوانند به همراهشان در حج خدمت کنند. مثلاً گاهی شده حضرت شناسایی شدند و آنها برایشان داستان شد که آقا این کسی که در این سفر این قدر به ما خدمت میکرد، بار ما را برمیداشت، میگذاشت، سفره برای ما میانداخت، لباسمان را میشست، کارهایمان را انجام میداد این حجت خدا، علیبن الحسین (علیهماالسلام) بوده است. آن وقتها که مثل اکنون نمیشناختند، اینطور نبود که مثلاً عکس و تفاصیل و اینها در دسترس باشد، این خبرها که نبود. لذا حضرت هم ناشناس میرفتند. البته گاهی سفرهایی بود که حضرت با شناخت میرفتند، اصحاب با همدیگر میرفتند سفر، مخصوصاً سفرهای حج. خب آنجا هم که مکرر اتفاق میافتاد آن یک خط تربیتی بود، میگویم اینها همهاش بوده است، من آن مثال خاصش را تأکید کردم.
میراث سیدالساجدین برای ائمه پس از خود
ولی کار خاص امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) که برای سرمایهگذاری کردن خیلی ویژه بود، مسئله تربیت بود. حاصلش را هم امام باقر (علیهالسلام) در ایام امامتش دریافت کرد. امام باقر (علیهالسلام) هم آن را گسترش داد و حاصلش شد آن مجموعهای که در اختیار امام صادق (علیهالسلام) قرار گرفت و بعد امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) در ایام خودشان موفق شدند یک بسط نظری و معارفی شگفتانگیزی را به وجود بیاورند که تا قیام قیامت باقرین (علیهماالسلام) یا صادقین، هر دوتا را میگویند. این پدر و پسر توانستند یک افق جدیدی را از نظر معارف حقه الهیه پیش روی بشریت باز کنند. مبانی زیست توحیدی، اجتماعی، تمدنی و امثال اینها در مکتب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) تحریر شد، تفسیر شد، بسط داده شد و در اختیار بشریت قرار گرفت.
آن چیزی که حالا امام خمینی عزیز ما براساس همان نگاه، براساس همان دستگاه فقهی باقرین (علیهماالسلام)، با همان نگاه روشن امام صادق (علیهالصلوةوالسلام)، جمهوری اسلامی را بنا کرد. جمهوری اسلامی حاصل فقه امام صادق است. یعنی حاصل همان نگاه فقهی است. حالا آن تفاصیلی که در جای خودش محفوظ است.
دعا، تجلیگاه اصلی فعالیت امام سجاد (علیهالسلام)
بنابراین این شد مبنای امام سجاد (علیهالسلام) در خط تربیت عمومی و اختصاصی؛ یعنی چه در درون بیتی، چه محیط مسجدی، چه محیط عمومی اجتماعی و چه در آن سفرها و برنامههای دیگری که حضرت داشتند، آنکه امام (علیهالصلوةوالسلام) انتخاب کرد دعا بود، یعنی در کنار همه آن کارهای دیگر، کار اجتماعیشان هست، بله. کارهای اقتصادی، بله. فعالیتهای فرهنگی، فکری در آفاق اجتماعی هست، اما کار کارستان امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) در آن حماسه بزرگ عبارت است از دعا و حاصلش شد یک عطیه ملکوتی و یک حقیقت جاودانی به نام صحیفه سجادیه که تا بشر هست و هست، تا این عالم هست و هست این میراث گرانبها انشاءالله مسیر بشریت را به سوی خدای متعال هموار میکند، راههایشان را باز میکند، دست انسانها را میگیرد و پرواز میدهد به عالیترین مراتب میرساند. این امام سجاد (علیهالسلام) است، و این صحیفه است. یعنی از آن مواعدی که وجود پربرکت امام سجاد (علیهالسلام)، از آن سفره پربرکتی که حضرت پهن کردند و در دسترس بشریت قرار دادند، این صحیفهاش، یعنی گویا همه آنها یک طرف، این صحیفه یک طرف، این چیزی که ما به عنوان صحیفه سجادیه میشناسیم.
صحیفه کامله و صحیفه ناقصه
البته بارها خدمتتان عرض کردیم ما یک صحیفه ناقصه داریم که دست زیدیه است؛ یک صحیفه کامله داریم که پنجاه و چهار تا دعا است که پیش ما است، یعنی صحیفه کامله است.
نقش پدر علامه مجلسی در ترویج صحیفه
خدا بر درجات علامه مجلسی مخصوصاً پدر بزرگوارشان مرحوم شیخ محمدتقی مجلسی، پسر شد شیخ محمدباقر که صاحب بحار است. پدر که روضة المتقین را دارد و خیلی از آثار دیگر، آن شیخ محمدتقی است. این بزرگوار به الهام قدسی صحیفه را از حضرت ولیعصر (ارواحنافداه) در آن زمان دریافت میکند، آن زمان هم اینها بسط ید داشتند، زمان صفویه بسط ید داشتند، درخواستی داشته از ناحیه مقدسه، حضرت در یک حالا مکاشفهای، حالت منامیهای به این فقیه عالیقدر و شیخ بزرگوار، حضرت میگویند که برو پیش فلان کس دریافت کن. یک کسی را معرفی میکنند میگویند برو از او بگیر. بعد که این میآید و او تقدیم میکند، وقتی این بقچه را باز میکند میبینید صحیفه سجادیه است.
تا آن زمان صحیفه به شکل وسیع در دسترس نبوده است، مثلاً به صورت یک نسخههای فرد و خاص پیش بعضیها بوده است. البته میدانید از زمان ائمه (علیهمالسلام) نگهداری شد، در واقع صحیفه سجادیه بعد از قرآن کریم اولین کتابی است که از ائمه هدی (علیهمالسلام) در اختیار ما هست که به صورت تدوین شده به ما رسیده است. خیلی خاص است. بنابراین خيلی باید قدرش را بدانیم. به سلامت و امانت پیش ائمه (علیهمالسلام) بوده و همینطور دست به دست رسیده است، بعد در بین دوستان اهلبیت (علیهمالسلام) شناخته شده بوده، منتها خیلی محدود. تا میرسد به عصر علامه مجلسی. آن روزگار بالاخره روزگار قدرت تشیع بود، بسط ید داشتند، خود آقای مجلسی و اینها در دستگاه شیخ الاسلام بودند، معتبر بودند، بالاخره به آنها مراجعه میشده و چه کارهای بزرگی کردند، همین موسوعه باعظمت بحار الانوار که در اختیار ما هست اینها از برکات همین دوره است، و خیلی چیزها دیگر.
دو زمانی که نمازجمعه در شیعه رونق داشته
آن قطعه از زمان، زمانی است که ما در اصفهان نمازجمعه داشتیم، جاهای دیگر نداشتیم، یعنی شیعه تنها وقتی که یک نمازجمعه پروپیمانی داشته در اصفهانِ عصر صفویه است و روزگار همین بزرگان ما بوده است. بعدها این گوشه و کنار خیلی محدود مثلاً با تعداد کم، از جمله مثلاً همین نمازجمعهای که آقای اراکی در قم میخواندند، درواقع تا آستانه پیروزی انقلاب میخواندند. آن زمان هم آیتالله اراکی جزء فضلای برجسته و مدرسین درجه یک حوزه بود، بعدها هم شد مرجع تقلید، شد آیتالله العظمی اراکی مشهور. شخصی میگفت من یک روز شمردم در نمازجمعه ما فقط چهارده نفر بودیم، پانزده نفر بودیم. الآن ما مثلاً در بعضی از روستا شهرها که دیگر کوچکترین جاهای ما هست گاهی مثلاً نمازجمعه داریم حداقل دویست نفری شرکت میکنند، نه در قم. قم آن هم به امامت آقای اراکی بزرگ. چند نفر؟ چهارده نفر. در عصر صفویه نمازجمعه در شیعه برپا شد، از جمله کارهایی است که این بزرگان انجام دادند.
محل مباحثه بین علما هم بود، بعضیها میگفتند حرام است، بعضیها میگفتند واجب عینی است، بعضیها هم میگفتند واجب تخییری است. داستانها بوده است. ولی بالاخره نمازجمعه را برگزار کرده بودند، این هم مربوط به همان روزگار است.
خلاصه در رؤیا به آقای مجلسیِ پدر به روشنی به او الهام میشود، مراجعه میکند و صحیفه را دریافت میکند. صحیفه سجادیه در اختیار او قرار میگیرد و این مرد گوهرشناس وقتی مراجعه میکند و خودش بهرهمند میشود کاری میکند که نوشتند در آن روزگار در اصفهان هیچ خانهای نبود مگر اینکه در آن صحیفه سجادیه بود. یعنی کتابی که قرنها فقط پیش خواص بود، میفرماید یک افراد خاصی این را داشتند و بهرهمند بودند، در آن زمان تبدیل شد به یک کتاب رایج در حدی که گفت هیچ خانهای در اصفهان نبود مگر اینکه صحیفه سجادیه در آن بود. یعنی استنساخ کردند، منتشر کردند، آن هم تازه آن زمان که امکانات چاپ مثل حالاها نبود.
چرا باید قدر صحیفه را دانست؟
صحیفه مبارکه را خیلی باید قدر دانست. عرض کردم اولین کتاب از ائمه (علیهمالسلام) که به صورت تدوینشده در دسترس ما قرار گرفته این صحیفه کامله میباشد، البته دعاهای امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) منحصر به این صحیفه کامله نیست. بلکه شما استحضار دارید، بعضیها آمدند استدراک کردند ثانیه و ثالثه و رابعه و خامسه و ثامنه، تا حدود هشت نسخه صحیفهای درست کردند که هر کدام یک دعاهای دیگری دارد. یک بزرگواری هم صحیفه جامعه را به دست داده که کل این دعاهایی که به ما رسیده از امام سجاد (علیهالسلام) را یک جا آورده است. اسمش را گذاشته صحیفه جامعه، منظورش این کتابی است که در آن همه دعاها هست. هم مناجات خمسهعشر هست، هم مناجات ابیحمزه ثمالی هست، هم خیلی دعاهای خاص و جالب که آنها هم خیلی دیدنی است، آنها هم در آن صحیفه بعدی هستند. شما در همین جلسات خودمان گاهی دیدید چه خبر است، با همین زبان الکن با همدیگر در باره صحیفه صحبت کردیم، بعضی از فرازهایش، بعضی از دعاهایش را موفق شدیم با همدیگر یک مقدار صحبت کنیم، ترجمه کنیم.
امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) عالم مخاطبشان را کلاً عوض میکنند، یعنی اگر کسی خودش را در محیط صحیفه عرشیه بسپارد به امام سجاد (علیهالسلام)، به نظر این کمترین مثل آن عبدی است که رفته درون خانه امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) و تحت تربیت حضرت قرار گرفته است، خیالتان را راحت کردم که این چنین است. اگر کسی دل بدهد به صحیفه و خودش را بسپارد، نه اینکه از این گوشهاش گاهی فقط دائم مزهمزه کند، بلکه واقعاً به صحیفه مبارکه دل بسپارد و به آفاق صحیفه وارد بشود، این تحت تربیت امام سجاد (علیهالصلوةوالسلام) قرار میگیرد. شبیه آنهایی که میرفتند در بیت امام سجاد و در منزل امام سجاد (علیهالسلام) تحت تربیت خاص قرار میگرفتند. صحیفه اینگونه است، اگر صادقانه خودتان را بسپارید شما را میسازد. بارها خدمتتان عرض کردیم که زبان دعاها؛ لطافتش، تأثیرش، آفاقش، بینالمللی بودنش، فطری بودنش، موسع بودنش، خیلی چیز عجیبی است، یعنی بعضی از معارفی که ما به زبان دعا داریم اصلاً به زبان دیگری قابل ارائه نیست، به زبان خطبه و حدیث و بیان و اینها اصلاً قابل ارائه نیست، فقط دعا از این طریق قابل ارائه است و امام (علیهالسلام) یک چنین گنج عرشی را در اختیار ما قرار داده است.
مواظب باشیم صحیفه مایه حسرت ما نشود
آقای مرعشی نجفی این صحیفه مبارکه را میفرستد برای طنطاوی، صاحب تفسیر مشهور طنطاوی از بزرگان اهل سنت است. شما آن نامه را ببینید که چه جوابی به آقای مرعشی داده است. میگوید من وقتی این صحیفه را دیدم، با یک کلامی مواجه شدم که از کلام خالق پایینتر ولی از کلام مخلوق بالاتر است، و چقدر حسرت خورده که صحیفه دیر به دستش رسیده است. نسخههای صحیفه، خیلیهایش هم نسخههای ترجمه است، ما خیلی وقتها نمیدانیم ترجمه چقدر مطلب را میرساند. من خودم مثلاً ترجمه انگلیسی دارم گاهی مراجعه میکنم میبینم خیلی فاصله دارد. یعنی مثلاً این ترجمه شده به فارسی بعد از آن به انگلیسی ترجمه شده یا به فرانسه یا به آلمانی یا به زبانهای دیگر. صحیفه تقریباً به خیلی از زبانها ترجمه شده است. ولی اینکه آن چقدر توانسته باشد برساند حائز اهمیت است. وقتی که پرده کنار برود و ما ببینیم با این گنج عرشی چه رفتار پیشپاافتادهای کردیم حسرتها خواهیم خورد و خواهید خورد. چقدر کمنصیب بودیم. خیلی حسرت دارد. آدم بعد که این پرده برود کنار یک دفعه مواجه میشود با عالم بعدی میببیند دستش چقدر خالی است. در حالی که مرکز نور و چشمه نور در دسترس او بوده ولی او تاریک برود. یعنی کنار چشمه نور شما از این میتوانستید اقتباس کنید، آن وقت وقتی که رفتید تاریک رفته باشید. خیلی حسرت آن زیاد است.
برای ترویج صحیفه برای خود سهم تعریف کنیم
به برکت انقلاب اسلامی، معارف در کشور ما زنده شد، مناجات شعبانیه معرفی شد، دعای کمیل معرفی شد، ادعیه معصومین (علیهمالسلام) سر زبانها افتاد، صحیفه مبارکه ترویج شد، امیدواریم انشاءالله ما هم قدرشناس باشیم، هم خودمان بهرهمند باشیم هم انشاءالله ترویج کنیم. بنیه توحیدی و معنوی است که میتواند استمرار این حرکت را تضمین کند، مسیر را نزدیک کند و میتواند ما را به شکل سالم و به سلامت انشاءالله به آن هدف بزرگی که پیش رو هست برساند.
عزیزانی که این جلسات را میآیند یک وظیفه مضاعفی پیدا میکنند برای اینکه کار کنند، وقت بگذارند، نه اینکه به یک درسی که با این زبان الکن ناقص ارائه میشود بخواهند اکتفا کنند، خودشان مراجعه میکنند، حظ معنوی میبرند، با دعاها اُنس میگیرند، اوج میگیرند و ترویج میکنند، در خانوادهشان، جاهای دیگر بالاخره باید سهم خودتان را در ترویج هم ادا کنید. بعد با خود امام سجاد (علیهالسلام)، ارتباط روحی و معنوی داشته باشید. انشاءالله خدای متعال روزیتان کند.
دو متن فوقالعاده برای ماه شعبان
رفقا قدر صلوات شعبانیه را هم بدانند، ما دو متن خاص داریم که یکیاش همین مناجات شعبانیه است که از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میباشد، این صلوات شعبانیه هم هست که از امام سجاد (علیهالسلام) است برای روزهای ماه معظّم شعبان. خیلی خاص است، امامشناسی، ادب همراه با امام و شناخت ماه شعبان، توقع بالاخره عنایات خاص الهی در ماه شعبان، این صلوات شعبانیه است. «الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّينَ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ مَنْجَا الْخَائِفِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِين» شرح جمال خود امام سجاد است. مثلاً این صلوات شعبانیه در شرح جمال خود حضرت است، از آن شجرة النبوة بگیرید تا همین تعابیری که برای شما خواندم.
إِلَهِي بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ وَ بِحَقِّ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغَنَاءِ وَ الثَّرْوَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ وَ عَلَى أَحْيَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِاللُّطْفِ وَ الْكَرَمِ وَ عَلَى أَمْوَاتِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ عَلَى غُرَبَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالرَّدِّ إِلَى أَوْطَانِهِمْ سَالِمِينَ غَانِمِينَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِين.
ارواح مطهر شهدا، امام راحل عظیم الشأنمان را با صلواتی شاد بفرمایید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.