متن سخنرانی استاد حاج علی اکبری در مسجد حسینیه ارشاد-شب پنجم محرم ۹۴ 1394/7/26



متن سخنرانی استاد حاج علی اکبری در مسجد حسینیه ارشاد-شب پنجم محرم ۹۴

موضوع سخن درباره‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی فجر بود. جلسه‌ی گذشته با تکیه بر کلمه‌ی فجر، به سمت مباحث سلوکی رفتیم. فجر به معنای سپیده و صبح صادق است که ما معنای آن را بر اساس ظرفیت این واژه‌ی نورانی، به مطالب معنوی تعمیم دادیم.

بیان کردیم که انسان اگر بخواهد به سمت منازل عالی انسانیت و طلوع کامل خورشید فضیلت در شخصیت انسان حرکت کند، باید وارد منزل یقظه و بیداری شود که نخستین منزل است. این منزل همان فجر و سپیده است که اگر انسان به اینجا رسید، امید است که در ادامه‌ی سیر قرب الهی به منازل بالاتر و والاتر دست یابد.

امشب یک تکمله به بحث دیشب اضافه خواهیم کرد و بعد وارد فصل فجر اجتماعی می‌شویم و ان‌شاءالله نکاتی درباره قیام سالار شهیدان عرض می‌کنیم.

 

اهل‌بیت، تجلی نور خداوند هستند

مطلبی که نزد اهل معرفت واضح است، این است که ولیّ کامل، مظهر نام مقدس و نور پروردگار است؛ آنجا که قرآن فرمود: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ؛[1] خدا نور آسمان‌ها و زمین است. مَثَل نور او چون چراغدانى است». خدای متعال خود را به عنوان نور در «آیه‌ی نور» که از غرر آیات قرآن است، به ما معرفی می‌کند. در ادامه‌ی این آیه با زیبایی و لطافت و بیان فوق‌العاده جذاب، خدای متعال دست شما را می‌گیرد و به بیت النور می‌برد. اگر بخواهیم از این حقیقت مقدس که نور الهی است بهره‌مند شویم، راهش کجا است؟ توزیع‌کننده‌ی نور خدا در زمین کیست و به چه کسی پناه ببریم که ما را به نور الهی راهنمایی کند؟ خود آیه‌ی کریمه ما را راهنمایی می‌کند. این آیه، نور الهی را در قالب یک تمثیل بیان می‌کند که تفسیر بسیار بدیع و زیبایی دارد. بلافاصله در آیه‌ی بعدی می‌گوید: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ؛ در خانه‏هايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت‏] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود». یعنی اگر شما می‌خواهید از این نور بهره‌مند شوید، این نور تمثیل‌یافته و مجسّم در دسترس و نزدیک شما است و با شما نسبت دارد. خدای متعال این نور را در خانه‌هایی متجلی کرده است که حضرت حق اجازه داده در آن خانه‌ها حق ذکر خدا ادا شود. ادامه‌ی این آیه‌ی کریمه و آیه بعد، با بیان زیبایی از بیت به سراغ صاحب بیت می‌رود: «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ...؛ در آن [خانه‏]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مى‏كنند؛ مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات، به خود مشغول نمى‏دارد». در اینجا این بیت را که بیت النور است، با اهلش معرفی می‌کند و می‌فرماید در این خانه کسانی هستند که صبح و شام تسبیح‌کننده‌ی حضرت حق هستند. «رجال» نه به معنای مردان، بلکه یعنی بزرگان، انسان‌های بزرگ؛ اعم از مرد و زن است. ویژگی این شخصیت‌های بزرگ این است که با اینکه در زمین و مشغول ارتباطات زمینی هستند و با سایر مردمان ارتباط و خرید و فروش و فعالیت‌های اجتماعی دارند، اما هیچ یک از این فعالیت‌ها مانع ذکر نمی‌شود و همه‌ی فعالیت‌های آنها در ذیل حالت ذکر است. آیه می‌خواهد بگوید خیال نکنید افرادی منزوی و دیرنشین هستند. تصور شما این نباشد که فارغ از خلق هستند و در فعالیت‌های عادی زندگی ورودی ندارند؛ بلکه در این جهت مثل خود شما هستند. خرید و فروش و جنگ و صلح و... دارند؛ اما با اینکه مشغول فعالیت هستند، در حقیقت مشغول ذکر هستند و حالت ذکر در آنها غلبه دارد. خدای متعال وقتی می‌خواهد اولیای خود را معرفی کند، از این سمت شروع می‌کند و می‌گوید اینها اهل فعالیت هستند، اما از ذکر غافل نمی‌شوند. این نکته خیلی مهمی است. خیال نکنید که فقط نماز می‌خوانند و هیچ کار دیگری ندارند، بلکه اهل تجارت هستند. بیع و تجارت نماد زندگی عادی و جاری ما است. بعد ادامه می‌دهد که: «وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ» یک دستشان در نماز به سوی خدا دراز است و یک دستشان هم به سوی خلق خدا است به خیررسانی و برکت. یک دست به دامن لطف حق که از آنجا دریافت می‌کند و یک دست به سوی خلق که اینجا پرداخت می‌کند. اما بدانید بر اهل این خانه، ترس از قیامت و آن روز بزرگ و حساس، غلبه کرده است: «يَخَافُونَ يَوْمًا؛ از روزى مى‏ترسند كه...». نگران روزی هستند که در آن روز، دل‌ها و چشم‌ها منقلب و متحیر است.

در صدر آیه فرمود: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» بعد فرمود این نور تمثیل می‌شود: «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ...» در این تمثیل مطالب بسیار زیبا و دقیقی نهفته است. از «مَثَلُ نُورِهِ» تا پایان آیه، تمام جلوه‌های ناب نور الهی تمثیل شده است. بر اساس بعضی از روایات که کاشف باطن آیات قرآن است، اسامی پرفروز همه‌ی مظاهر نور حق، یعنی چهارده نور مقدس، در این آیه‌ی کریمه جمع است. قرآن کریم، معمولاً در این موارد بیاناتش سربسته و تمثیلی است. حالا ما کجا سراغ این نور خدا برویم؟ سراغ فرشته‌ها برویم؟ نه! این انوار مقدس و این آینه‌داران نور پروردگار متعال، به لطف خدای متعال و به اذن الله تعالی، نزول کردند و پایین آمدند و در کنار شما درخشیدند و در همسایگی شما خانه کردند. شما فقط باید نشانی خانه‌ی آنها را بیابید. این جمله حس خیلی عجیبی برای ما درست می‌کند. در زیارت جامعه‌ی کبیره که جوشن کبیرِ امامت است، فرمود: «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ» خدای متعال شما را از نور خود خلق کرد و شما ساکن و طواف‌کننده‌ی عرش الهی بودید. «حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ‏» خدا به ما منت گذاشت و شما را در همسایگی ما قرار داد. «فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ‏ وَ جَعَلَ صَلاَتَنَا (صَلَوَاتِنَا) عَلَيْكُمْ» شما را در همسایگی ما قرار داد.

 

شباهت و تفاوت انبیا و ائمه (علیهم السلام) با مردم

به این ترتیب ساکنان کره‌ی خاک به حقایق ماورای افلاک دسترسی دارند. خدای تبارک و تعالی، این حقایق نوری را در قالب پیکر بشری فرستاد و شما خیال نکنید که باید به دنبال فرشته‌ها باشید. پیامبر مأموریت پیدا کرد که خود را معرفی کند؛ لذا فرمود: «أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ؛[2] من هم مثل شما بشرى هستم». لازم نیست شما دنبال چیز‌های دیگر باشید. با آنکه «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ نُورِي؛[3] نخستین چیزی که خداوند آفرید، نور من بود». اما همین نور مقدس، اکنون در پیکری مثل پیکر‌های شما است. «يُوحَى إِلَيَّ؛ به من وحى مى‏شود». فرق من با شما این است که من متصل به منبع نورم و واسطه هستم تا از او بگیرم و به شما برسانم. من «رسول» هستم. کلمه‌ی رسول، کلمه‌ی بسیار قشنگ و از الهام‌بخش‌ترین کلمات قرآن کریم است. حضرت حق فرمود کسی که ما برای شما فرستادیم، از خود شما است. سوره‌ی مبارکه‌ی توبه معرفی بدیع و زیبایی در مورد رسول دارد. کسی که ما فرستادیم از شما و دوستدار شما است: «عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ؛[4] كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت‏] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است». پیامبر، مظهر رأفت و رحمت خدا است. فرستاده‌ای از سوی خدای متعال است که نور، رحمت، لطف، کرم و عزت الهی را برای شما آورده است. اسمای الهی را برای شما آورده و در دسترس شما قرار داده است. مثل شما است و درد شما را درک می‌کند و نیاز‌های شما را می‌داند و مثل شما بازار می‌رود و مریض می‌شود و گریه می‌کند؛ منتها با یک تفاوت، با این تفاوت که می‌خواهد بین شما و حضرت حق، ارتباط برقرار کند.

اینها کسانی هستند که از عرش الهی نزول کردند و در کنار ما منزل دارند. خود این مثل بودن، غذا خوردن و خوابیدن و نگاه کردن و رفتن و آمدن، حالت احتجاب است. کسانی که ظرفیت برداشت نور را ندارند، باید محجوب و گمراه شوند. قرآن از زبان آنها بیان می‌کند که می‌گفتند: «مَالِ هَذَا الرَّسُولِ؛[5] اين چه پيامبرى است که...». همین حالت که می‌شود وجه مزیت، در نگاه نامحرم می‌شود عیب: «يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ؛ غذا مى‏خورد و در بازارها راه مى‏رود». این دیگر چه رسولی است؟! اینکه مثل ما است، ازدواج و زندگی می‌کند و راه می‌رود! خدای متعال می‌گوید شما فکر می‌کردید من برای شما، فرشته را به عنوان رسول می‌فرستادم؟! او نمی‌توانست برای شما الگو و اسوه باشد؛ چراکه شما می‌گفتید اینکه فرشته است، به ما چه ربطی دارد؟! اگر می‌خواستیم برای فرشته‌ها رسول بفرستیم، برای آنها فرشته می‌فرستادیم. اما برای شما از جنس خودتان رسول ‌فرستادیم.

این رسولان تقسیم‌‌کنندگان نور در بین بشریت شدند. امکان ندارد و محال قطعی است که کسی از غیر ارتباط با ولیّ خدا که مظهر نور است، بتواند سر سوزنی از نور الهی دریافت کند. یگانه راه از طریق ولیّ و حجت خدا است؛ لذا فقط آنها صراط مستقیم‌اند: «أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ».

 

بیداری از طریق امام امکان‌پذیر است

سخن جلسه‌ی قبل ما یک جمله بود و آن اینکه انسان اگر می‌خواهد وارد منازل انسانیت شود، اولین قدم آن بیداری است که مثل سپیده‌ی اول صبح است که شب شکافته می‌شود. از اینجا شروع می‌شود تا وقتی که خورشید، در وسط آسمان پدیدار شود. در این مسیر، این نور دائماً تقویت می‌شود تا به اوجش می‌رسد. فجر و سپیده، یعنی طلوع انسانیت و عقلانیت و فضیلت‌های انسانی در وجود انسان که به شفاعت ولیّ خدا صورت می‌پذیرد. این بیدار کردن به دست او است. این راه بردن منزل به منزل تا کوی دوست، کار او است که محرم این خانه و اهل این بیت است. درباره‌ی جناب حر عرض کردیم که سیدالشهدا (علیه السلام)، بیدار کردن این خفته را مرحله‌به‌مرحله انجام داد. ماجرای حر به ما می‌گوید که حتی اگر این خواب طولانی شود، تو اگر درصدد بیدار شدن باشی، ولیّ خدا تو را بیدار می‌کند و تحویل می‌گیرد و تأخیر تو را هم جبران می‌کند. همه‌ی ما به حر می‌گوییم: اگر تو زودتر بیدار می‌شدی، تاریخ، مسیر دیگری را طی می‌کرد؛ اما زود زبان خود را گاز می‌گیریم، خودمان را جمع و جور می‌کنیم و می‌گوییم: حر! تو آیه‌ی امید شدی.

پیغمبر اکرم وقتی خواست شخصیت ماورایی امام حسین (علیه السلام) را به اهل زمین معرفی کند، فرمود: «إنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَلَى یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْبَاحٌ هَادٍ وَ سَفِینَةُ نَجَاة؛[6] در طرف راست عرش نوشته شده است: حسین چراغ هدایت و کشتى نجات است». ببینید در بیدار کردن چه می‌کند؟! فاصله‌ی منزل بیداری تا منزل وصال و فنا و همراهی با ولیّ خدا و ذوب شدن در او و همراهی با او چقدر طول کشید؟! ایجا خدای متعال می‌خواهد عالی‌ترین سطح هدایت خود را که در سریع‌ترین وضعیت ممکن انجام می‌شود، با دست حسین (علیه السلام) به بشریت معرفی کند. دست او را از قبل از یقظه یعنی از خوابی که زمینه‌ی بیدار شدن در آن هست، گرفت تا بیداری و توبه و آنجا حسین (علیه السلام) یک جلوه کرد و نتیجه این شد که حر تا به خودش آمد، دید که سرش روی دامن سیدالشهدا (علیه الصلوه و السلام) است و امام آن جمله‌ی عجیب را فرمود که: «أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً». این همان چیزی است که به بشریت و کسانی که گرفتار غفلت‌ها هستند، امید می‌دهد. سبک کار سیدالشهدا (علیه السلام) این‌گونه است.

 

شروط سرعت گرفتن در بهره‌مندی از نور ولیّ خدا

اما برای اینکه بهره‌مندی از نور ولی خدا تسریع ‌شود، چه کار کنیم؟

اولین نکته این است که صادقانه به این درگاه بیاییم. خدا حضرت آیت‌الله العظمی بهاء الدینی (اعلی الله مقامه الشریف) را رحمت کند که می‌فرمودند: «فیلم بازی نکن!».

دومین نکته اینکه واقعاً هجرت داشته باشیم؛ یعنی حرکت کنیم و راه بیفتیم.

سوم اینکه حالت جهادی به خود بگیریم. اگر حالت هجرت و جهاد در ما پیدا شود، حسین (علیه السلام) به سیر ما سرعتی می‌دهد که به هیچ وجه قابل محاسبه‌ نیست. فاصله‌ی انتهای جهنم که می‌شود اسفل السافلین تا اوج بهشت که می‌شود اعلی علیین، با یک نگاه حسین (علیه السلام) به یک ساعت هم نمی‌کشد.

در قیامت بعضی‌ها از صراط مثل برق عبور می‌کنند.[7] به آنها می‌گویند: شما چه دیدید؟! می‌گویند: ما وقتی از صراط گذشتیم، اثری از آتش نبود. نور مؤمن، نار جهنم را موقع عبور خاموش می‌کند.[8] حال ما محرّم و حسین (علیه الصلاه و السلام) و اهل‌بیت رسول خدا (علیهم السلام) را داشته باشیم و مهاجر نشویم؟! بیدار نشویم؟! سرعت نگیریم و سبقت نگیریم؟! به وصال نرسیم؟! حسرتش خیلی زیاد است؛ به‌خصوص در زمانه‌ای که سیدالشهدا (علیه السلام) معجزاتش را آشکار کرده است. مثال‌هایش یکی دو تا نیست، تمام کوچه و خیابان‌های به نام شهدا ‌است که به قول امام راحل عظیم‌الشأن عارف واصل ما، راه هفتادساله‌ را یک‌شبه طی می‌کردند.

این کار سیدالشهدا (علیه السلام) است؛ لذا گفته‌اند: «ولکن سفینه الحسین اسرع»[9] همه‌ی اهل‌بیت (علیهم السلام) انسان‌ها را به مقصد می‌رسانند، اما حسین کارش سریع‌تر است. می‌خواهید سرعت رساندنش را ببینید، ماجرای حر را ببینید. راجع‌به سایر اصحاب هم این‌چنین است، البته آنها بیدار بودند؛ مثلاً حبیب از بیدار‌های عالم است. ببینید سیدالشهدا (علیه السلام) چه سرعتی به او می‌دهد تا به مقصد برسد! بُریر جزء بیدار‌ها است و از قاریان و اصحاب و دوستان امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؛ اما ببینید حضرت با او چه می‌کند؟! هر کس باشید و در هر منزلی باشید، کافی است خودتان را به حسین (علیه السلام) برسانید.

این دست سیدالشهدا (علیه السلام) است که انسان را به مقصد می‌رساند. امیدوارم ان‌شاءالله خدای تبارک و تعالی این فجر را در وجود ما محقق سازد و ما را بیدار کند و به حضرت برساند تا دامنش را بگیریم.

 

دست مرا هم بگیر

معنی «السلام علیک یا اباعبدالله» این است که آقاجان مرا هم ببینید. من این پایین‌ها هستم، گرفتارم. گناه دست و پای مرا بسته است. من هنوز منزلی را طی نکرده‌ام. کسانی که شما دستشان را گرفته‌اید، به کجا‌ها رسیده‌اند و من بیچاره کجا مانده‌ام؟! آن‌هم در زمانی که شما این قدر دست گرفته‌اید. در چنین زمانی وضع مرا ببینید. وقتی سلام می‌دهیم، یعنی مرا هم ببینید تا جا نمانم. وقتی سر و کارتان با کریم است، انسان زبان‌درازی هم می‌کند؛ لذا می‌گوییم: حسین جان! یک محرّم دیگر آمده و به شب پنجم رسیده است و من هنوز احساس می‌کنم که حرکت نکرده‌ام، اما جزء دوستداران شما هستم. اگر من جا و عقب بمانم، وقت من تمام می‌شود و فرشته‌ی مرگ از راه می‌رسد و می‌گوید: فلانی وقت تو تمام شد، و من یک دفعه به خودم می‌آیم و می‌بینم که هنوز با شما همراه نشده‌ام. این عیب به نظر شما به چه کسی برمی‌گردد؟! ممکن است به شما برگردد! حالا منِ بیچاره نمی‌توانستم و غافل و عقب بودم، اما شما وقتی کسی را که خوابش سنگین است، بیدار می‌کنید، خب من هم توقع پیدا می‌کنم. همین محرّم توقع دارم دست مرا هم بگیری. همیشه نگرانم که دیر بشود و فرشته‌ی مرگ بگوید: وقت تو تمام شد.

ببخشید که جسارت کردم و این‌طور با آقایمان حرف زدم. می‌خواستم بگویم وقتی می‌گویید «السلام علیک یا اباعبدالله» یعنی آقا جان مرا هم ببینید.

این یک مطلب. مطلب دوم هم اینکه شب پنجم، طبق قاعده‌ی مجالس حسینی، دست شما را می‌گیرند و از همه‌ی منازل عبور می‌دهند و مستقیم به قتلگاه می‌برند. شگفتا! مثل اینکه باید مقدّماتی طی می‌کردیم، اما دست شما را می‌گیرند و به صحنه‌ای می‌برند که برای کسی قابل تحمل نیست: آنجایی که زینب همه‌ی حواسش به این است که عبدالله از دستش خارج نشود...



[1]. نور: ۳۵.

[2]. کهف: 110.

[3]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج‌1، ص‌97.

[4]. توبه: 128.

[5]. فرقان: 7.

[6]. فضل بن حسن طبرسى، إعلام الورى، ص400.

[7]. در حدیثی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «منْهُمْ مَنْ يَمُرَُّ مثْلَ الْبَرْق، وَمنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مثْلَ عَدوْ الفَرَس، وَمنْهُمُ مَنْ يَمُرُّ حَبْواً، وَمنْهُمْ مَنْ يَمُُّ مَشْياً، وَمنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مُتَعَلَّقاً قَدْ تَاْخُذُ النَّارُ منْهُ شَيْئاً وَتَتْرُكُ شَيْئاً؛ بعضي مانند برق از آن مي گذرند، و بعضي همچون اسب تيزرو، بعضي بادست و زانوها، بعضي همچون پيادگان، و بعضي به آن آويزان مي شوند(و مي گذرند) گاه آتش دوزخ از آنها چيزي را مي گيرد و چيزي را رها مي كند». شیخ صدوق، امالی.

[8]. بنا به روايتی آتش و جهنم به مؤمن گويند: «اي مؤمن! عبور کن که نور تو لهيب مرا خاموش کرده است». فیض کاشانی، الأصفى، ج‏2، ص747ـ746. بنا به روايت ديگر، وقتي بهشتيان وارد بهشت مي‌شوند، بعضي به برخی ديگر می‌گويند: مگر خدا وعده حتمي عبور از جهنم نداده بود؟ به آنان گفته مي‌شود: به جهنم وارد شديد، در حالي که خاموش بود. همان.

[9]. آنچه در كلام شمارى از خطبا شهرت يافته كه «اهل‌بيت (عليهم السلام)، همه كشتى نجاتند، اما كشتى حسين (عليه السلام)، وسيع‌تر و پُرسرعت‌تر است»، مأثور از اهل‌بيت (عليهم السلام) نيست. گفتنى است كه پس از جستجوى فراوان در ريشه‌يابى اين سخن، مشخص شد كه اين مطلب، تحليلى از مرحوم شيخ جعفر شوشترى (م 1335 ق) درباره ظرفيت فرهنگى تاريخ عاشورا و شخصيت ابا عبداللّه الحسين (عليه السلام) در جهت هدايت و نجات انسان‌ها است. محمد محمدی ری‌شهری، دانشنامه امام حسين (عليه السلام) بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، ج1، ص16.



در این رابطه بخوانید »
لطفاً نظر خود را درباره این مطلب بنویسید:
نام :


پست الکترونیکی :

کد تصویر:

نظر شما : *